فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۱٬۸۵۴ مورد.
حوزه های تخصصی:
دو اصطلاح «مراقبه» و «ذن» در عرفان اسلامی و عرفان بودایی، جایگاه مهمی دارند. این دو اصطلاح را عموماً بر هم منطبق دانسته و در ترجمه ها به عنوان معادل به کار می گیرند. اما اینکه آیا این دو اصطلاح در این دو سنت عرفانی دقیقاً از یک چیز حکایت می کنند، پرسشی است که باید مورد تحقیق قرار گیرد. این مقاله با روش تحلیلی و رویکرد پدیدارشناختی به بررسی تطبیقی مفهوم و حقیقت دو آموزة «مراقبه» در عرفان اسلامی و «ذِن» یا «مدیتیشن» در عرفان بودایی می پردازد. این پژوهش نشان می دهد که دو واژة «مراقبه» و «ذِن» از نظر لغوی معنای متفاوتی دارند. اما از نظر اصطلاحی، وجوه تفاوت و تشابه میان آنها وجود دارد. همچنین حقیقت «مراقبه» در عرفان اسلامی آگاهی و توجه انسان نسبت به علم احاطی خدا بر اوست، ولی «ذِن» در عرفان بودایی مهار و خاموش کردن ذهن به منظور دریافت حقیقت اشیا و بودا شدن است.
نتایج کاربردی و نقش باور به نظریه وحدت شخصی وجود ابن عربی در زندگی انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
رمز نور و رنگ در آرای علاءالدوله سمنانی و سیدمحمد نوربخش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توصیف منازل سلوک و اطوار قلب و مکاشفات خلوت، از طریق انوار و الوان در تصوف و عرفان اسلامی، به خصوص در طریقه کبرویه، و نقش شیخ در این زمینه دارای اهمیت خاصی است. علاءالدوله سمنانی (659- 736) و سیدمحمد نوربخش (795- 869) دو تن از عارفان مشهور این طریقه به شمار می روند که در آثار خود به این مهم پرداخته اند. سمنانی آنچه را که کبرویه، اطوار سبعه قلب می خواند، به لطایف تعبیر کرده و در تقریر خود هریک از این لطایف سبع را در وجود انسان که عالم صغیر محسوب می شود، حکم وجود انبیا و مظهریت آن ها را در عالم کبیر دانسته و نیز هریک از این ها را، دارای نوری خاص با رنگ مخصوص به خود می داند که سالک در مراتب و اطوار، در حال مکاشفه، مشاهِد آن نور خواهد بود. نوربخش نیز با بیان مراتب نور و تقسیم آن به وجود، علم و ضیا و تطابق هریک با عوالم خمس و تمثّل آن با رنگ ها و بیان فیوضات الهی و ارتباط آن با افلاک سماوی و ارتباط میان انوار متلونه و تجلیات متعیّنه به این موضوع شکلی نمادین بخشیده است. بررسی تحلیلی و مقایسه ای این موضوع در برخی متون عرفانی کبرویه و آثار سمنانی و نوربخش، می تواند قلمرو جدیدی به روی انسان در فهم مکاشفات عرفانی باز کند.
بررسی و تحلیل بزرگ ترین موانع رشد و کمال انسان در نهج البلاغه و مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر موانع راه کمال انسان را از دیدگاه نهج البلاغه و مثنوی بررسی کرده و از میان رهزنان بی شماری که در این مسیر بر سر راه انسان قد علم کرده اند، به نفس اماره و شیطان و حب دنیا پرداخته است؛ زیرا این عوامل سه گانه خود مانع زاست؛ یعنی ریشه ی آفت های بسیار دیگری نیز به شمار می روند. در کلام حضرت علی(ع)، دشمنانگی شیطان در مقایسه با نفس بیشتر است؛ زیرا نفس آن گاه که تبدیل مزاج می یابد، دیگر بر سر راه انسان قرار نمی گیرد؛ امّا در کلام مولوی، نفس غالباً به معنی نفس امّاره است، بنابراین خطر او از شیطان بیشتر است. دنیا در کلام امیرمؤمنان و مولوی، دو چهره دارد: چهره ای فریبا و چهره ای پنددهنده؛ آن گاه فریباست که نفس و شیطان از آن سوء استفاده کنند و به همین دلیل جزء موانع بزرگ راه کمال انسان قلمداد می گردد.
رویکردِ سنایی به تقابل های دوگانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهشِ حاضر، با استفاده از روشِ «نشانه شناسی ساختارگرا» و با تکیه بر شعرِ سنایی کوشیده است رویکردِ سنایی را در برخورد با تقابل های دوگانی بررسی کند. به همین منظور، با طرحِ دو موضوع؛ یعنی بارِ ارزشیِ نشانه و شبکه هم تراز، آن دسته از تقابل های دوگانی که در شعر وی رایج است، تحلیل و بررسی شده است. این بررسی نشان گر آن است که در زبان و اندیشه سنایی سه منظرِ متفاوت وجود دارد. در هر یک از این چشم اندازها، رویکردِ سنایی به قطب های تقابل، متفاوت است. این رویکردها، در حقیقت حاکی از آن است که بارِ ارزشی قطب ها در سیرِ تحولِ فکری سنایی به طورِ مستمر تغییر می کند. علاوه بر این، شبکه های هم ترازِ متفاوتی در هر رویکرد پدیدار می شود که بنابر اصلِ پیوستگی، همه عناصرِ آن، بارِ ارزشی یکسانی دارند.
نگاهی تحلیلی به رابطه معنوی سلطان ولد و مشایخ طریقه مولویه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بهاءالدین محمد، معروف به سلطان ولد، یکی از قدرتمندترین مشایخ طریقه مولویه محسوب میشود. او همواره مشایخ و بزرگان مولویه را تکریم و از اوامر پیرانه آنها اطاعت میکرد. سلطان ولد نه تنها سرسپرده پدر خود بود، بلکه صحبت سید برهانالدین محقق ترمذی را نیز درک کرد. او از زمره کسانی بود که به حقیقت وجودی شمس تبریزی پی برد و شمس نیز اسرار الهی را در گوش جانش دمید. علاوهبر این، سلطان ولد از خلافت صلاحالدین زرکوب احساس خشنودی میکرد و او را شاه دو جهان و یکتای عالم میدانست. وی حسامالدین چلبی را نیز شیخ خود دانسته، معتقد بود که با تمسک به ولایت الهی او به کعبه مقصود میتوان رسید. پس از مرگ حسام الدین، سلطان ولد پشتیبان معنوی خود را از دست داد و در فراق او به گریه و زاری پرداخت؛ اما حسامالدین به خواب او آمد و به سوی کریمالدین بکتمر هدایتش کرد. سلطان ولد اگر چه به مدت هفت سال از افاضات معنوی این مرشد بهره میگرفت، اما او را به - مریدان معرفی نکرد. نگارندگان چند عامل را در گمنام ماندن کریم الدین بکتمر دخیل میدانند: 1 - حب مفرط مریدان به سلطان ولد؛ 2- میل سلطان ولد به مقدس نشان دادن خاندان مولوی؛ 3 قدرت اجتماعی سلطان ولد و شهرت گریزی کریمالدین؛ 4- عقاید عرفانی سلطان ولد. در این جستار برآنیم تا ارتباط معنوی سلطان ولد را با مشایخ طریقه مولویه بررسی کنیم.
علم پیشین الهی در عرفان اسلامی؛ از منظر صدرالمتألهین
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی صفات و اسماء خدا
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات فلسفه تصوف و عرفان
«علم پیشین خداوند به اشیا» از جمله موضوعاتی است که همة دانشمندان مسلمان از زوایای گوناگون به آن پرداخته اند. در میان حکمای مسلمان، صدرالمتألهین، برخلاف حکمای پیشین، تبیینی عقلی از این علم خداوند به اشیا، در دو ساحتِ ذات و مغایر ذات ارائه می دهد که با وحدت و بساطت ذات متعال سازگار می باشد. ایشان در آثار فلسفی خود، در ضمن بررسی آراء اندیشمندان مسلمان دربارة نحوة علم پیشین خداوند به اشیا، دو تفسیر کاملاً متفاوت از دیدگاه عرفا ارائه داده است: وی ابتدا با استناد به ظاهر عبارات عرفا، دیدگاه آنان را در تهی بودن از دلیل، هم سطح دیدگاه معتزله دانسته است. سپس با استناد به واقعیت های نهفته در عبارات عرفا، دیدگاه آنان در زمینة علم پیشین خداوند به اشیا را، عمیق ترین و دقیق ترین دیدگاه دانسته است.
این مقاله، به بررسی دو تفسیر متفاوت صدرالمتألهین از دیدگاه عرفا دربارة نحوة علم پیشین خداوند به اشیا می پردازد و انطباق و یا عدم انطباق تفسیر ایشان با دیدگاه عرفا را مورد بررسی قرار می دهد.
اهداف تربیت عرفانی در نگاه مولانا با تأکید بر انسانشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات فلسفه تعلیم و تربیت
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و...]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تربیت تربیت دینی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات فلسفه تصوف و عرفان
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
تربیت عرفانی یکی از ساحتهای تربیتی معنوی است که در آموزه های عارفان اهل طریقت و سیر و سلوک ریشه دارد. هدف از نگارش این مقاله، استنتاج اهداف تربیت عرفانی مولانا شاعر و عارف بزرگ قرن هفتم هجری از آرای انسانشناسانة اوست که در آثارش نمودار است. این پژوهش با روش توصیفی استنتاجی نگارش یافته است. بر اساس یافته های این پژوهش، هدف نهایی مولانا در تربیت آدمی، فنا و بقای بالله دانسته شده و سایر اهداف که در حکم اهداف واسطه ای در تربیت عرفانی است، در راستای تحقق آن وضع گشته است که اهدافی مانند رسیدن به تغییر خویشتن، دریافت بارقه های حق، رسیدن به معرفت شهودی، عشق، موت اختیاری و... در زمرة این اهداف قرار می گیرد که هر یک از آنها در رسیدن انسان به هدف اصلی او در تربیت عرفانی از نگاه مولانا یعنی همان فنا و بقای بالله نقش مهمی بر عهده دارد.
«خودفراموشی» در بستر از خودبیگانگی با تکیه بر دیدگاه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مولوی با الهام از منابع دینی با زبان شعر، تمثیل و جملات نغز، سعی در واکاوی معنا، علل، پیامدها و در نهایت راهکارهایی جهت درمان آن داشته است. از نظر مولوی، انسان دارای هویتی الهی است که در اثر هبوط، از آن دورافتاده و دچار خودفراموشی شده است. آنچه این فراموشی اجباری اولیه را تشدید می کند، تعلق به ماده و مادیات و تأثیر قوای طبیعی حیوانی است که تیرگی و ظلمت را بر وی غالب می سازد. در نتیجه او در درون خود عذاب و شکنجه مرغ محبوس را احساس می کند و می نالد و هوای بازگشت به وطن اصلی خود را دارد. این سیر استکمالی آثار مولوی در قالب قوس نزول و صعود قابل تصویر است. از دید مولوی دو دسته عوامل درونی و بیرونی باعث عدم شناخت خویشتن است. از نظر وی نقطه مقابل علل خودفراموشی، راه هایی برای خودیابی و غلبه بر خودفراموشی است. و راه درمان آن چیزی جز یافتن مأوای اصلی و بازگشت به آن و در نتیجه خروج از غفلت نیست.
مقایسه دستورات عرفانی خواجه عبدالله انصاری و قواعد رهبانی بندیکت قدیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، دستورات بندیکت قدیس (480- 547 م) به شاگردان راهبش و رهنمودهای عرفانی خواجه عبدالله انصاری (396- 481 ه.ق) با تأکید بر کتاب قواعد بندیکت و منازل السائرین خواجه مقایسه شده است. این مقایسه با روش توصیفی- تحلیلی به هدف آشکار کردن همگرایی و هم سنخی دو شخصیت انجام شده است. اهمیت این موضوع با توجه به جایگاه تأثیرگذار این دو شخصیت در دو دین و نیاز موحدین به همگرایی، روشن می شود. در این مقایسه تنها به رهنمودهای عرفانی و رهبانی دو طریقه پرداخته می شود. بیداری، توبه، تعقل، یاد مرگ و روز قیامت، دوری از دنیا، ترک گناه، اخلاص نیت، تسلیم، صبر، اخلاق، تواضع، ذکر و محبت از دستورهای سلوکی مشترک بندیکت و خواجه است که مورد مقایسه قرار گرفته است. بندیکت و خواجه در مسائلی درباره توبه و نگرش به دنیا اختلاف دارند. از مجموع مباحث نتیجه می شود که آراء بندیکت و خواجه در مؤلفه های بسیاری، یکسان یا شبیه هستند. سپس شباهت ها و تفاوت ها تحلیل شده است. ریشه مشابهت رهنمودهای سلوکی بندیکت و خواجه این است که خاستگاه معرفتی آن دو، ادیان آسمانی مسیحیت و اسلام است که بر اساس فطرت مشترک انسانی هستند.
علم انسان کامل از دیدگاه سیدحیدر آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جا نمایه عرفان اسلامی دو مسأله توحید و موحد، یعنی انسان کامل است و دربار آن به عنوان یکی از اساسی ترین ارکان عرفان اسلامی، مباحث عمیق و ارزشمند مرر شده است. یکی از مشخص هها بارز انسان کامل مسأله علم است. مقال ه حاضر نیز درصدد پژوهش در این مسئله است که ماهیت و مختصا علم انسان کامل ، نزد سیدحیدر آملی چیست؟ در این پژوهش این نتای به دست آمد : سیدحیدر آملی توانسته با برقرار پیوند میان علم و معرفت شهود و با استمداد از سه گانه شریعت، طریقت و حقیقت و سه گانه علم الیقین، عین الیقین و ح قالیقین ، جامعیت، اصالت و برتر علم انسان کامل را به خوبی تبیین نماید. بنابراین، ماهیت علم انسان کامل در نظر سیدحیدر، از سنخ کشف است و جامعیت، سریان، یقین حقانی، لدنی، اریی، موهبتی و اصالی بودن از مختصا آن است. همچنین، سیدحیدر بر پایه طر وحد شخصی وجود و با بهره گیر از دو مؤلفه اتحاد و سریان، به تبیین علم انسان کامل در دو قوس صعود و نزول پرداخته است. افزون برآن، در تفکر شیعی سیدحیدر، پیامبر اکرم )ص( و امامان معصوم )ع(، از مصادیق اتم انسان کامل هستند.
نقش نگاه هستی شناختی ابن عربی در تبیین چیستی و هستی وحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام پیامبرشناسی نبی کیست، وحی چیست
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات فلسفه تصوف و عرفان
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
چیستی و هستی وحی در قلمرو اسلامی از مسائل غامضی است که علما و اندیشمندان برای تبیین و تحلیل آن نظریات گوناگونی ارائه کرده اند. در این میان تبیین ابن عربی از وحی، جایگاهی ویژه یافته و کانون توجه سایر اندیشمندان قرار گرفته است. در این مقاله نخست برخی مباحث پیرامونی وحی از جمله مفهوم شناسی وحی، ضرورت وحی، مراتب وحی و رابطة وحی و مکاشفه را بررسی کرده ایم و ازآنجاکه تحلیل ابن عربی از کیفیت نزول وحی با نگاه هستی شناسانة او گره خورده است، با مبنا قرار دادن این نگاه ویژه ابتدا توضیحی مختصر در این باره بیان داده ایم و سپس با ارائة چهار ویژگی اساسی وحی که آنها را از همان نگاه هستی شناختی محی الدین برگرفته ایم، به تحلیل و تبیین کیفیت نزول وحی و حقیقت آن از دیدگاه ابن عربی پرداخته ایم.
نگاه طبیعی به عرفان نقد و بررسی کتاب عرفان و فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله1 معرفی و نقد و بررسی اجمالی عرفان و فلسفه اثر والتر ترنس استیس است. او در این کتاب پس از اشاره به هدف، شیوه، پیشینه، و روش کار خود درصدد پی افکندن طرحی نو است. استیس، بر اساس یک برنامة پژوهشی مشخص، نخست به مفروضات و تعریف اصطلاحات لازم می پردازد تا زمینه برای نقطة ثقل کتاب، یعنی ویژگی ها و وجوه مشترک تجربه های عرفانی آفاقی و انفسی، فراهم گردد؛ سپس با طرح دلایل عینیتِ احوال عرفانی در خصوص ذهنی و عینی بودن تجربة عرفانی به سه نظریه می رسد تا در فصل چهارم به بررسی دلایل توجیه وحدت وجود بپردازد. سه فصل بعدی کتاب درباره مسائل مرتبط با عرفان است، و نویسنده از زاویة دید خود آن ها را تحلیل کرده و دست به نظریه پردازی زده است. این سه فصل عبارت اند از نسبت عرفان و منطق، نسبت عرفان و زبان و نسبت عرفان با بقای نفس. فصل آخر کتاب را نیز می توان جمع بندی مباحث به حساب آورد.
بدین ترتیب، در این مقاله، پس از معرفی کلی اثر و مروری بر سرفصل های اصلی، طی دو فصل به تحلیل ابعاد شکلی صوری و ابعاد محتوایی علمی آن می پردازیم و در هر فصل از امتیازات و کاستی های مورد نظر بحث خواهیم کرد.
«سرّ و مصادیق آن در عرفان با تأکید بر اندیشه ابن عربی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تحلیل و بررسی جوهره عرفان ابن عربی، سرّ یا راز یکی از مضامین کلیدی محسوب می شود. سرّ، یکی از لطایف الهی است که خداوند آن را در ذات موجودات به ودیعه گذارده است و مربوط به طور ورای عقل می باشد. در اندیشه این عارف، خداوند به عنوان یکی از انواع راز می تواند مدرَک عارف قرار گیرد. البته ادراک اسرار، متعلق شهود و ایمان است و در طور و تور عقل قرار نمی گیرد. تنگنای زبان متعارف برای بیان تجارب عرفانی عارف در این وادی، زمینه تناقض گویی، شطح و بیان رمزواره را برای عارف مهیا می کند. ابن عربی، روش بیان اسرار را زبان تمثیل، استعاره و رمز می داند، ولیکن شطح را رعونت نفس می داند که ناشی از نقصان سلوک است و آن را ابزار بروز اسرار به شمار نمی آورد. رابطه راز و سرّ با مقوله هایی از قبیل حیرت و مصادیق اسرار از دیگر مباحث قابل تأمل در این مقاله است.
از کرامات تا خرافات (با تأکید بر اسرارالتّوحید و مقامات ژنده پیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کرامات منقول در کتب صوفیه در ادوار مختلف تاریخی، به علل گوناگون با تحولات روایی، لفظی و معنایی همراه بوده است؛ چنانکه در دوره های اولیه دارای تعبیراتی ساده و محتوایی نسبتاً باورپذیر است، ولیکن با گذر زمان و به موازات تغییر شرایط سیاسی و اجتماعی، این کرامات نیز از سادگی و حقیقت مانندی به اغراق و محال گویی می گراید. این گرایش در قرن ششم به اوج خود می رسد؛ به گونه ای که گاه، جای هیچ توجیهی در آن باقی نمی ماند. در این نوشتار قصد داریم تا با تأکید بر دو متن اسرارالتّوحید به منزلة میراث بازمانده از سنت عرفانی قرون چهارم و پنجم و مقاماتِ ژنده پیل به منزله میراث عرفانی قرن ششم و با تکیه بر وجهِ غالب[1] هر اثر، ضمن ملاحظة تحولی که در طول چندصدسال، در روایات کرامت رخ داد، چرایی و چگونگی سیر این تحول را ضمن تفصیل علل، اسباب و ریشه های آن، بررسی کنیم. بدون تردید تحولات سیاسی و آشفتگی های اجتماعی، حاکمیت چندین سالة ترکان سلجوقی و به تبع آن انحطاط شدید علوم عقلی و رکود خِردگرایی در ایرانِ قرن ششم، با نزول محتوایی و لفظی کرامات منقول در مقامات عرفانی، ارتباطی تنگاتنگ و پیوندی ناگسستنی دارد.
شطحیات عرفانی از منظر منطق و تفکر فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قبیل سخنان و گشودن رازهای نهفته در آن ها، چشم اندازی جدید از مواجهة تاریخی و سپس علمی با این پدیده است. تقریباً در همة آثاری که له و علیه شطحیات به نگارش درآمده اند، آن جایی که به انکار یا دفاع عقلانی از شطحیات پرداخته شده و نشانی از اثبات و رد توجیه منطقی این قبیل سخنان و تعابیر دیده می شود، منظور از عقل، عقل ارسطویی و مراد از منطق، منطق دوارزشی ارسطویی بوده است. با آن که منشأ اشکالات و مشکلات در شطحیات در ذات نامتعارض بل متناقض یا متناقض نمای آن هاست اما راه حل منطقی برای حل این مشکلات نه در منطق ارسطویی بلکه در منطقی به نام منطق فازی است که در گفته های مدافعان از شطحیّات نیز به طور ضمنی و ناخودآگاه به آن اشاره شده است اما عادت تبعیت تاریخی از قوانین عقلی مشائی و قواعد منطقی ارسطویی، مجال رهایی از چهارچوب تنگ و تاریک این منطق را به ذهن حتی برجسته ترین محققان در این عرصه از جمله استیس نداده است
الاهیات تنزیهی در عاشقانه های عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ماجرای کشمکش بین تشبیه و تنزیه ذات، صفات و افعال خداوند را می توان دیرپای ترین و گسترده ترین مناقشه کلامی پیروان ادیان ابراهیمی دانست. در عالم اسلام امثال کرّامیه ، حشویه و اشاعره به تشبیه ذات حق و در مقابل معتزله، شیعه، و عارفان مسلمان، به همانند دانستن اوصاف و افعال حق با آدمیان قایل بوده اند. این مقاله رویکرد عارف شوریده نیشابور، فریدالدین محمد عطار(618-540 ق./1221 -1145 م. ) را در موضوع مذکور در سه اثر او (الهی نامه، مصیبت نامه و منطق الطیر) بررسی می کند. این جستار نشان می دهد که فریدالدین حتی در حال و هوای سرایش اشعارش نیز رویکرد تنزیهی دارد و بارها بدان تصریح می کند. عطار برخلاف اشاعره ، صفات و ذات حق را از هم جدا نمی داند. وی پای خرد را در شناخت کنه ذات، صفات و افعال خداوند شکسته دانسته، و او را حتی از به نام خواندن هم منزه می داند و معتقد است آنچه بندگان در می یابند، در واقع بازتاب خیال خود آنان است: «قسم خلق از وی خیالی بیش نیست». در منطق الطیر نیز پرندگان در پایان توانشان، سیمرغ را سی مرغ دیدند: «حضرتی دیدند بی وصف و صفت». این رویکرد تنزیهی فریدالدین که حتی به مرز الاهیات سلبی نیز نزدیک می شود، یادآور خطبه نخست امام علی(ع) در نهج البلاغه است. از سوی دیگر خرده گیری های عطار بر رحمت الاهی نیز که بر زبان دیوانگان جاری شده است، نشان می دهد که وی به حسن و قبح عقلی افعال باور دارد و خداوند را فوق چون و چرا نمی داند.
نگرشی تحلیلی بر مفهوم ولایت در تصوف و عرفان اسلامی
حوزه های تخصصی:
ولی و مولی در میان اهل لغت و اصطلاح عالمان دینی به معانی متفاوتی بکار رفته و کاربردهای مختلفی داشته است اما آنچه متیقن است نوعی قرابت حسی و معنوی در آن نهفته است که زنجیره وصل همه کاربردهای این مفهوم می باشد. بر این اساس، هر گاه این واژه در امور معنوی به کار رود بر نوعی از نسبت قرابت دلالت میکند و لازمه آن این است که ولی نسبت به آنچه بر آن دلالت دارد، دارای حقی است که دیگری ندارد، و او میتواند تصرفاتی را بنماید که دیگری جز به اذن او نمیتواند. ولایت در نگاه عرفان اسلامی مخصوص ذات خداوند است و باطن حقیقی نبوت و امامت است که با علوم اکتسابی حاصل نمی شود بلکه زمانی حاصل می شود که بنده از انانیت خود رهایی یابد و به مقام فنای در حق نائل آید این حقیقت زمانی محقق می شود که خداوند متولی امر او شود و انسان را از هرگونه عصیان و نافرمانی حفظ کند. برخلاف برداشتی که متصوفه فرقه ای از ولایت دارند که مقام آن را تنزل داده و اولیاء را تنها صاحبان کرامت و خارق عادت و اخباردهندگان از مغیبات می دانند و دسترسی به آن را برای همه ممکن و ساده می دانند، در نگاه عرفان ناب اسلامی، ولی مطلق، امامت همه ائمه و مدار وجود قیام شریعت، طریقت و حقیقت محسوب می شود.
غایت آفرینش در حدیث «کنت کنزاً مخفیاً»
حوزه های تخصصی:
محور بحث در فلسفه و غایت آفرینش در عرفان اسلامی، حرکت حبی است که در تبیین آن، به حدیث کنت کنزاً مخفیاً استناد می شود. در این حدیث، به نوعی تبیین هستی شناسی عرفانی صورت گرفته است. حب و عشق منشأ بروز و ظهور کمالات حق تعالی گردید، به گونه ای که این اظهار و تجلی در موطن علم، از تعینات علمی شروع شده، تا عوالم عینی و خارجی کشیده می شود و در انسان کامل جمع می گردد. در این مقاله، از بررسی سند حدیث مزبور و تأیید محتوایی آن با آیات قرآن، به اجمال شرح و تفسیر می شود و در پایان، بر همین اساس، به بیان غایت آفرینش اشاره می گردد.