مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
عرفان مسیحی
حوزه های تخصصی:
وحدت وجود را می توان مهم ترین گزاره اکثر مکاتب عرفانی دانست. البته مکاتب گوناگون عرفانی، در نوع جهان بینی و دستورالعمل های مربوط به سیر و سلوک، تفاوت هایی با یکدیگر دارند، اما ظاهرا در این آموزه، اغلب با هم اختلاف اساسی ندارند. اما، توجیه منطقی و عقلانی این امر با مشکلات بزرگی روبه روست و کمتر مکتب فکری ای توانسته است از عهده تبیین آن برآید، بلکه گاهی برخی با صراحت گفته اند: اساسا این امر توجیه عقلانی ندارد و امری غیرعقلانی است. در این مقاله، نخست به بررسی مکاتب مختلف عرفانی پرداخته، و تشابه آنها را در موضوع «وحدت وجود» و چند آموزه مهم و مرتبط با آن بررسی کرده ایم و سپس، کوشش ملاصدرا و استیس را در توجیه وحدت وجود به بحث گذاشته ایم.
مقایسه اجمالی نگرش عرفانی امام و عرفان مسیحی
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر در پی مقایسه تلقی کلی و تعریف عرفان و جایگاه آن در اندیشه امام خمینی و برخی عارفان مسیحی است و به وجوه عام عرفان مسیحی نظر دارد و می کوشد تا با نگاهی پدیدارشناسانه ضمن ارزیابی اجمالی به وجوه تشابه و تفاوتهای این دو نوع نگاه و نگرش به عرفان، تجربه عرفانی و زندگی معنوی بپردازد.
پژوهشی درباره سنت دیونوسیوسی در مسیحیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیونوسیوس یکی از مهم ترین چهره های عرفان مسیحی است که بخش های مهمی از افکارش هنوز هم در عرفان، الهیات و فلسفه مسیحی جریان دارد. عقاید مسیحی و افکار نوافلاطونی به منزله دو منبع اصلی آراء وی بشمار میرود که البته در برخی موارد به جانب یکی و در برخی دیگر به جانب دیگری متمایل شده است. ازجمله موارد گرایش او به عقاید نوافلاطونی، میتوان به آراء وی درباره تثلیث، خلقت و فرشته شناسی اشاره کرد. مهم ترین محورهای اندیشه وی را میتوان، در ارائه ساختار سلسله مراتبی برای عالم، بررسی رابطه عقل و ایمان، اعتقاد به تمایز ظاهر و باطن کتاب مقدس و انواع کلام دانست. همچنین در طول تاریخ تعالیم مسیحی به تعالیم او در زمینه «سلوک عرفانی و اتحاد با حق» توجه بسیار شده است.
نظریه سلسله مراتبی او در باب مراتب ملکوتی، مراتب ملکی و مراتب کلیسایی چنان اهمیتی دارد که برای او لقب «دانشمند سلسله مراتب» را به ارمغان آورده است. براساس این نظریه ...
مقایسه مقامات عرفانی از دیدگاه پدران صحرا و عارفان مسلمان در چهار قرن اولیه(میلادی و هجری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عرفان، گرایش معنوی گسترده ای است که بیشتر در میان پیروان ادیان دیده می شود، و اساساً ادیان در زمینه های عرفانی با یکدیگر قرابت و تفاهم بیشتری دارند، چنان که بین دو نظام عرفان عملی مسیحیت و اسلام، این تشابه و تفاهم بسیار زیاد است. مقاله حاضر، به مقایسه مقامات عرفانی در نزد پدران صحرا و تصوّف اسلامی در چهار قرن اولیه می پردازد. در آغاز مقاله، به چگونگی شکل گیری سخنان پدران صحرا در چهار قرن اولیه میلادی و پیدایش تصوّف اسلامی و اهمیت عرفان عملی در هر دو نظام فکری اشاره شده، و در متن، بر اساس تقسیم بندی ابونصر سراج، در کتاب اللمع فی التصوّف است که در آن به ترتیب، هفت مقام توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکّل و رضا آمده است. در همه موارد ابتدا آیاتی از قرآن و کتاب مقدس که مورد استناد عارفان مسلمان و مسیحی بوده، ذکر شده، سپس از پیامبر اسلام و عیسی مسیح سخنی نقل شده است، و سخنانی از بزرگان صوفیه هر دو نظام، متناسب با هر مقام بیان و تحلیل شده است. بر پایه این سنجش، زهد اسلامی معتدل تر از گوشه نشینی راهبان مسیحی به نظر می رسد.
رهبانیت بندیکت، بررسی تحلیلی مبانی و منابع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بندیکت یکی از شخصیت های مهم رهبانی در مسیحیت کاتولیک است. او را پدر رهبانیت مسیحی دانسته اند. امروزه بندیکتی ها یک فرقة رهبانی مهم هستند و تحت تعالیم کتاب قواعد بندیکت تربیت می شوند. در این مقاله، زندگی او بیان شده، سپس به شرایط فرهنگی و اجتماعی زمان بندیکت پرداخته شده است. بندیکت در کتابش از کتب قواعد پیش از خود تأثیر پذیرفته است. تعالیم بندیکت، بر پیشرفت تمدن غربی و حیات عرفانی مسیحیان تأثیر قطعی داشته است. وی در کتاب قواعد، خلاصة اصول الهیات رهبانی و دستورهایی برای پیشرفت معنوی و نیز فرمان هایی برای ادارة دیر را بیان کرده است. در تحلیل های انجام شده به این نکته رهنمون می شدیم که مبانی رهبانی بندیکت به مبانی معرفت شناختی، وجودشناختی و الهیاتی، انسان شناختی و نجات شناختی تقسیم می شود. همچنین به اعتقاد ما منابع رهبانیت بندیکت، کتاب مقدس، سنت پیشینیان و تجربة سلوکی اوست و تأثیر این منابع، به ویژه کتاب و سنت، بر رهبانیت بندیکت مشهود است.
بندیکت قدیس؛ عارف یا راهب؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف درک عمیق تر رهبانیت بندیکت و آشکار شدن ارتباط آن با عرفان مسیحی، برای آگاهی بیشتر از این بُعد مسیحیت کاتولیک و با روش توصیفی تحلیلی سامان یافته است. مقاله درباره پدر رهبانیت مسیحی غرب، یعنی بندیکت اهل نورسیا (480 547)، با توجه به کتاب قواعد اوست. این تحقیق، پس از معرفی بندیکت، عارف بودن او را مورد بحث قرار می دهد. بدین منظور، تعریف و مؤلفه های اصلی عرفان و نیز رهبانیت مورد توجه قرار گرفته است. سپس، وجود دو عنصر اصلی عرفان، یعنی شهود عرفانی به خدا و گرایش به وحدت، در تعالیم بندیکت بررسی و اثبات شده است. در نهایت، با توجه به رابطة عرفان و رهبانیت و دیدگاه های پیروان بندیکت و شارحان «قواعدِ» بندیکت، نتیجه گرفته شده که تعریف «عارف» بر بندیکتِ راهب صادق است.
مقایسه دستورات عرفانی خواجه عبدالله انصاری و قواعد رهبانی بندیکت قدیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، دستورات بندیکت قدیس (480- 547 م) به شاگردان راهبش و رهنمودهای عرفانی خواجه عبدالله انصاری (396- 481 ه.ق) با تأکید بر کتاب قواعد بندیکت و منازل السائرین خواجه مقایسه شده است. این مقایسه با روش توصیفی- تحلیلی به هدف آشکار کردن همگرایی و هم سنخی دو شخصیت انجام شده است. اهمیت این موضوع با توجه به جایگاه تأثیرگذار این دو شخصیت در دو دین و نیاز موحدین به همگرایی، روشن می شود. در این مقایسه تنها به رهنمودهای عرفانی و رهبانی دو طریقه پرداخته می شود. بیداری، توبه، تعقل، یاد مرگ و روز قیامت، دوری از دنیا، ترک گناه، اخلاص نیت، تسلیم، صبر، اخلاق، تواضع، ذکر و محبت از دستورهای سلوکی مشترک بندیکت و خواجه است که مورد مقایسه قرار گرفته است. بندیکت و خواجه در مسائلی درباره توبه و نگرش به دنیا اختلاف دارند. از مجموع مباحث نتیجه می شود که آراء بندیکت و خواجه در مؤلفه های بسیاری، یکسان یا شبیه هستند. سپس شباهت ها و تفاوت ها تحلیل شده است. ریشه مشابهت رهنمودهای سلوکی بندیکت و خواجه این است که خاستگاه معرفتی آن دو، ادیان آسمانی مسیحیت و اسلام است که بر اساس فطرت مشترک انسانی هستند.
تحلیل و بررسی عناصر عرفانی کتاب مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از منابع عرفان مسیحی کتاب مقدس است. در عهد قدیم، مواجهة مستقیم و هم صحبتی با خدا، تحقق معجزات و به طورکلی مشارکت خداوند در تاریخ بشریت، مورد توجه عارفان مسیحی از صدر اول مسیحیت بوده است. در عهد جدید و در اناجیل همنوا، هدف سیر انسان وصول به ملکوت ترسیم شده و راه رسیدن به این هدف، در انکار نفس و تبعیت از عیسی علیه السلام دانسته شده است. در انجیل یوحنا جایگاه عیسی علیه السلام به عنوان طریق کمال برجسته تر بیان شده است. در این انجیل، عیسی علیه السلام کلمة خدا، مقدم بر خلقت همه مخلوقات و واسطة در آفرینش است و وصول به کمال انسان ها نیز جز از تشبه و اتحاد با او میسر نیست. در این انجیل، راه وصول به عیسی عبادت و رعایت احکام بیان شده است. اما پولس، با تقویت جایگاه عیسی مسیح، که بسیار مورد توجه برخی عارفان بعد از وی واقع شد، حیات حقیقی انسان را در ارتباط و اتحاد با عیسی معرفی می کند. در این مسیر، برخلاف تعالیم روشن عیسی علیه السلام ، حتی رعایت احکام و شریعت هم بی اثر شمرده می شود.
ساختار نظری و عملی عرفان مسیحی در اندیشه آگوستین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آگوستین متألهی است دارای حالات عرفانی و عارفی است صاحب اندیشه های الهیاتی. عقل با عرفان و زهد با تصدی مناصب دینی و اجتماعی در عرفان وی جمع شده اند. در بعد عملی، محور اندیشة عرفانی وی عشق و محبت به خدا و مخلوقات اوست. از دید وی، برای رسیدن به کمال در عشق، شرط مهم فروتنی یعنی عدم رضایت به مقام فعلی و نیاز به حرکت به سمت کمال است. این امر از رهگذر تهذیب نفس، کسب فضایل دینی و دعا و نیایش قابل دستیابی است. سالک با این امور سه گانه، مراتب نفس را از مرتبة نباتی، حسی، عقلی (استدلالی)، آغاز کرده و با طی مرتبة اخلاق و طمأنینه، به هدف نهایی، که مرحله تأمل است، نائل می آید. آنان که این مراحل را طی کنند، در بُعد ادراکی از ادراک حسی مادی و روحانی خیالی گذر کرده اند و با ادراکی عقلی، به معرفتِ نوری تغییرناپذیر دست یافته اند. در این مرحله، انسان خداوند را همه جا حاضر و ناظر می داند و می یابد که همه حقایق از او تغذیه می کنند.
ارتباط انسان و خدا در آراء رویسبروک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار، مفاهیم خدا، انسان و رابطه میان آن دو، در آراء «یان فان رویسبروک»، عارف برجسته کلیسای کاتولیک قرون وسطی، با روش تحلیلی بررسی شده است. رویسبروک، علی رغم باور به بساطت نفس، برای آن قوایی نیز در نظر می گیرد. به باور او، انسان بر صورت و شباهت خداوند خلق شده است و خداوند در وی، حقیقتی معنوی و جاودانه ودیعت نهاده است. رویسبروک در انسان شناسی خویش، می کوشد برای بازیابی شباهت از دست رفته انسان، طریقی عملی ارائه دهد. در باب خداشناسی، اگرچه او ذات ورای اقانیم را با اصطلاحاتی سلبی همچون: «غسق و برهوت» توصیف می کند؛ اما تصریح می کند که طبیعت الهی در مرحله اقانیم ثلاثه متشخص است؛ از این رو، معتقد به برقراری رابطه میان انسان و خدا است. در نگاه رویسبروک، آغازگر این رابطه، خداوند است و مواهب روح القدس و جنبه الوهی و انسانی مسیح، نقشی اساسی ایفا می کنند. ارتباط میان انسان و خدا درجات و مراتبی دارد: ارتباط از طریق مناسکِ ظاهری، مرتبه آغازین و اتحاد بی واسطه با خداوند در حیات مراقبه ای، حد اعلای این رابطه است. نتیجه این اتحاد، نفی تمایز میان خالق و مخلوق نیست؛ بلکه اتحاد در «محبت» است.
تحلیل چرایی بدعت آمیز بودن جنبش بگینها در مسیحیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله، به معرفی بگینها، یکی از مهم ترین جنبش های زنانه قرون وسطای مسیحی می پردازد و با تعریف مقولات سنت و بدعت در آن دوره، درصدد توضیح اتهام بدعت علیه ایشان است. کلام بومی، که حاصل به کارگیری زبان محلی به جای لاتین، تکیه بر تجارب عرفانی، به جای متون مقدس رسمی در عرصه تفکر دینی، انتقال قدرت از مردان طبقات بالا به سطوح پائین و زنان و افزایش چشمگیر مخاطبان است، پس از الهیات مدرسی و رهبانی پدید آمد و ظهور بگینها حاصل آن است. زنان عارف پرشوری که با رد ممنوعیت های دستگاه کلیسایی، نوع جدیدی از حیات جمعی دین دارانه ابداع کردند و با مطالعه کتاب مقدس، شهود و موعظة تجارب خویش به زبان مادری، واسطه گری کلیسا در امر نجات را زیرسوال بردند و باب جدیدی در کلام و عرفان مسیحی گشودند. عواملی چون خروج از سیطره کلیسا و عدم وابستگی به هرگونه مرجع بشری، باور به دستیابی انسان به کمال و نجات در حیات دنیوی، بی نیازی از انجام شعائر کلیسایی و تعلیم اموری مخالف ایمان کاتولیک، مهم ترین اتهامات ایشان است.
سه گانه های سلوکی در عرفان اسلامی و مسیحی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بحث درباره سلوک و مراتب آن، در عرفان اسلامی و مسیحی مورد توجه قرار گرفته است. به طور کلی در این دو عرفان، حرکتی از ظاهر به باطن مطرح است که سلوک عرفانی نام دارد و همچون هر حرکت دیگری امری تدریجی است. در این نوع سلوک، سه عنصر مبدأ و منتها و وسطی وجود دارد. تصویر این سه گانه در نفس الامرِ حرکت، سه گانه ای نفس الامری را در مراتب سلوک سالک ایجاب می کند که در عرفان اسلامی و مسیحی بدان پرداخته شده است. سه گانه تهذیب، اشراق و اتحاد در عرفان مسیحی به نحوی برابر است با سه گانه های مطرح در عرفان اسلامی: مقامات اسلامی، ایمانی و احسانی؛ عوام، خواص و خاص الخواص؛ شریعت، طریقت و حقیقت؛ علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین؛ و تعلق، تخلق و تحقق.
مفهوم نور و ساحت های آن در عرفان هیلدگارد بینگنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
297-322
حوزه های تخصصی:
در عرفان مسیحی، نور به دو شکلِ عمده درخور توجه بوده است: 1. بُعد تجربی؛ یعنی اینکه راهب یا عارف چگونه می تواند به نور به عنوان مقصد نهایی سلوک واصل شود و وجودش نورانی گردد. در واقع این بُعد توجه به وجودشناسی نور بوده است؛ 2. بُعد انتزاعی، که بیشتر در عرفان های نظری مد نظر بوده و بر حجاب های نورانی و وصف مقام ذات به عنوان نوری نادیدنی یا ظلمت توجه می کرده است. در دیدگاه اول، خدا سراسر نور است و در دیدگاه دوم، نور حجاب است و ذات خدا دست نیافتنی و در نتیجه ظلمت است. در بینش عرفانی هیلدگارد بینگنی، عارف قرن دوازدهم میلادی، نور عنصر کلیدی آن است و با توجه به پیش زمینه گنوسی به عنوان رمز، عالم قدسی در برابر جهان شر و تاریکی قرار می گیرد. او تجربه گر نوری است که با او سخن می گوید، به وی فهم تازه ای از کتاب مقدس و هستی می بخشد و تصاویری را نمایش می دهد. بر این اساس، نور در سه ساحت به شکل توصیفی و تحلیلی بررسی می شود: ساحت وجودی، ساحت معرفتی و ساحت نمادین. با نظر به این سه ساحت درمی یابیم عرفان هیلدگارد آمیزه ای از عرفان غرب و شرق مسیحی است که خدا و جهان روحانی آن سراسر نور است و دسترس ناپذیری مقام ذات نه با ظلمت که با نقص انسان وصف می شود.
رویکرد زنانه نگر به جایگاه زنان در عرفان مسیحی و اسلامی
منبع:
زن و فرهنگ سال دوازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۷
7 - 18
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رویکرد زنانه نگر به جایگاه زنان در عرفان مسیحی و اسلامی بود. جامعه ی مورد مطالعه زنان عارفی بودندکه در عرفان این دو دین تاثیر ویژه ای داشتند. نمونه پژوهش ترزا آویلایی و کاترین سی ینایی در مسیحیت و رابعه عدویه و ایمنه خاتون در اسلام بود. طرح پژوهش توصیفی تحلیلی است. برای گردآوری اطلاعات از روش کتابخانه ای و فیش برداری بر اساس دیدگاه های متون مقدس و کتبی که به شرح حال عارفان پرداخته اند استفاده شد. تحلیل داده ها با روش کیفی انجام گرفت. نتایج یافته ها حاکی از آن بود که نه تنها زنان از نگاه بنیانگذاران و کتب مقدس توانایی شهود را دارند، بلکه حوزه ی فعالیت های این زنان عارف در دو دین مذکور، دارای مشابهت هایی است. این مشابهت ها در سه ساحت بررسی شد: تجردی که زمینه ی استقلال زنانه است، نقش پویایی که در امور اجرایی مراکز عرفانی عهده دار شدند و جایگاهی که در کشف و شهود به دست آوردند. از این رو، این زنان عارف در این حیطه ها توانسته بودند که در کنار مردان به فعالیت در جامعه ی دینی بپردازند.
بررسی تطبیقی الهیات سلبی و ایجابی از منظر دیونیسیوس آریوپاغی و محیی الدین ابن عربی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
دیونیسیوس آریوپاغی و عارفان مسلمان در مکتب ابن عربی در عین اینکه در برخی کلمات خود به الهیات سلبی نزدیک شده اند و خدا را بیان ناپذیر و حتی معرفت ناپذیر دانسته اند، بسیار از معرفت خدا سخن گفته و به نوعی بر الهیات ایجابی تأکید داشته اند. از منظر ایشان، این هر دو منظر مطابق با نفس الامر است؛ به این معنا که حق در مقام ذات و با لحاظ عدم تجلی، شناخت ناپذیر و از این رو بیان ناپذیر است و در موطن تجلیات، شناخت پذیر و بیان پذیر می باشد. عارفان مسلمان با تفکیک چهار مرتبه تنزیه، تشبیه، جمع تشبیه و تنزیه، و مرتبه فوق تشبیه و تنزیه، توانسته اند تحلیلی غنی تر از این منظر عرفانی ارائه دهند. در این تحلیل، عارف با عبور از کثرات مادی و مثالی، به تعینات تنزیهی معرفت می یابد و با شهود مرتبه وحدت و مشاهده سریان حق در تمامی مخلوقات، به تشبیه راه می برد. از این منظر، عارف آن گاه که به تعینات ناظر است، تنزیه می یابد و تشبیه؛ و آن گاه که به وجودی نظر می کند که در همه این تعینات تنزیهی و تشبیهی جاری است ، جمع تشبیه و تنزیه می یابد؛ و البته حقِ فراتر از همه تجلیات و فراتر از وجود ساری در آنها را مقام تنزیه اطلاقی یا مقام فوق تنزیه و تشبیه می داند.