مطالب مرتبط با کلیدواژه

ولایت عرفانی


۱.

نگرشی تحلیلی بر مفهوم ولایت در تصوف و عرفان اسلامی

کلیدواژه‌ها: ولایت ولایت مقیده ولایت مطلقه اولیاء الهی ولی خدا ولایت عرفانی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات مفهوم شناسی تصوف و عرفان
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات فلسفه‌ تصوف و عرفان
تعداد بازدید : ۳۱۶۸ تعداد دانلود : ۱۵۳۶
ولی و مولی در میان اهل لغت و اصطلاح عالمان دینی به معانی متفاوتی بکار رفته و کاربردهای مختلفی داشته است اما آنچه متیقن است نوعی قرابت حسی و معنوی در آن نهفته است که زنجیره وصل همه کاربردهای این مفهوم می باشد. بر این اساس، هر گاه این واژه در امور معنوی به کار رود بر نوعی از نسبت قرابت دلالت میکند و لازمه آن این است که ولی نسبت به آنچه بر آن دلالت دارد، دارای حقی است که دیگری ندارد، و او میتواند تصرفاتی را بنماید که دیگری جز به اذن او نمیتواند. ولایت در نگاه عرفان اسلامی مخصوص ذات خداوند است و باطن حقیقی نبوت و امامت است که با علوم اکتسابی حاصل نمی شود بلکه زمانی حاصل می شود که بنده از انانیت خود رهایی یابد و به مقام فنای در حق نائل آید این حقیقت زمانی محقق می شود که خداوند متولی امر او شود و انسان را از هرگونه عصیان و نافرمانی حفظ کند. برخلاف برداشتی که متصوفه فرقه ای از ولایت دارند که مقام آن را تنزل داده و اولیاء را تنها صاحبان کرامت و خارق عادت و اخباردهندگان از مغیبات می دانند و دسترسی به آن را برای همه ممکن و ساده می دانند، در نگاه عرفان ناب اسلامی، ولی مطلق، امامت همه ائمه و مدار وجود قیام شریعت، طریقت و حقیقت محسوب می شود.
۲.

ریشه های غالیانه ولایت عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: جهان بینی غلات ولایت عرفانی متصوفه غلو تقمص اسم اعظم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۶۱ تعداد دانلود : ۲۸۳
کنکاش در جهان بینی غلات شیعه ،علی رغم ازبین رفتن اکثر آنها، از جهاتی می تواند مفید و کاربردی تلقی شود . شبیه آنچه در مقاله حاضر در بحث ولایت عرفانی صورت گرفته، چرا که در اینجا، بر خلاف تاریخچه مشهور ولایت یعنی انتساب به متصوفه و یا شخص حکیم ترمذی، با ارائه چار چوب وریشه هایی از آن در غلات شیعه ، تا حدودی به حل ابهام برخی آموزه های متصوفه یا غلط انگاری مستشرقان در حوزه تصوف، پرداخته است. بدین صورت که در تاویلات ذوقی و بی مبنای غلات، که ما ان را غلو یا گزافه گویی می نامیم ، شریعت دارای دو لایه ظاهر و باطن است ومنشا، این دو گانگی ، خداییست که یک وجه فنا ناپذیریاآسمانی و پنج وجه فنا پذیریازمینی دارد.واین وارث خدای آسمانی بودکه متولی باطن شریعت بود. و هر یک ازاین وجوه از طریق حلول به پیامبران صامت و ناطق منتقل می شد . در نتیجه چه خدایان اسمانی یا اعظم وچه خدایان زمینی، فقط از جسمی به جسمی دیگر در می امدند یادچار تقمص یا تناسخ می شدند.وارث خدای اسمانی یا اعظم بعد ها در متصوفه ، به شکل معتدل تری تبدیل به اولیاء شد. و حتی درلغت، «ولی» بقاء بالله و رب تعریف گشت. این ولی در غلات چون از ظاهر شریعت که برای عوام بود گذشته بود و خود در واقع خدا بود هیچ تکلیف و حرام و بهشت و جهنم اخروی و حتی مرگ ظاهر ، برایش متصور نبود .