فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۴۱ تا ۲۶۰ مورد از کل ۳٬۹۴۷ مورد.
منبع:
مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی دوره ۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
229 - 253
حوزههای تخصصی:
انسان شناسی یکی از بنیادی ترین مسائل نظری حوزه فلسفه و عرفان است که ادیان هم به نوبه ی خود حول این موضوع نکات مختلفی را بیان داشته اند، بوناونتوره در نظام الاهیاتی مسیحیت و فرقه فرانسیسکن و ملاصدرا در نظام الاهیاتی اسلام و مکتب متعالیه، هریک با دیدگاه خاصی در حوزه انسان کامل و ابعاد آن مدعیات متنوعی را ارائه کرده اند. انسان روحانی شناسی بوناونتوره، بسیار حول محور عیسی مسیح تبیین می شود در حالی که انسان کامل شناسی صدرایی به هر انسانی که کوشش علمی و عملی متعادلی داشته، تعلق می گیرد، انسانی که در معماری صدرایی به آن پرداخته می شود، توانایی نمود اعظم و مثل اعلی شدن را داراست، در حالی که بوناونتوره این مقام را تنها مخصوص عیسی مسیح می داند. انسان کامل صدرایی به سبب توانایی و دانایی حداکثری، شان رهبری دارد، از این رو می تواند نظام اجتماعی را مدیریت کند، در صورتی که چنین ادعایی در انسان روحانی بوناونتوره دیده نمی شود. انسان روحانی بوناونتوره بسیار هویت عرشی و انسان کامل ملاصدرا هویتی عرشی و فرشی را توامان داراست. آنچه در این نوشتار به روش توصیفی و تحلیلی و ابزار کتابخانه ی مورد تبیین وتطبیق قرار گیرد، بررسی مقایسه ی نقاط وفاق و اختلاف بین نظرات ملاصدرا و بوناونتوره در زمینه انسان کامل است.
عرفان و اخباری گری در اندیشه میرزا محمد اخباری (م. ۱۲۳۲ه .ق) پژوهشی در روابط جریان های اجتهادی، اخباری و صوفی در نیمه نخست سده سیزدهم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
387 - 406
حوزههای تخصصی:
میرزا محمد اخباری، یکی از علمای اخباری است که به واسطه آثار متعددش در انتقاد تند علیه مجتهدان شناخته شده است. در پژوهش حاضر، سویه کمتر شناخته شده اندیشه و آثار میرزا محمد اخباری، که شامل گرایش های عرفانی اوست، بررسی گردیده و تأثیر بافت فکری زمانه، که دوران ستیز سه گفتمان اجتهادی، صوفیانه و اخباری در دهه های نخست سده سیزدهم قمری بود، بر بُعد عرفانی اندیشه او واکاوی شده است. پرسش های پژوهش حاضر چنین اند: ارتباط میرزا محمد اخباری با تصوف و عرفان در آثار و زندگی وی چه نمودهایی داشته است؟ تا چه اندازه ای از اخباری گری تأثیر پذیرفته است؟ نتایج تحقیق حاکی از آن است که مواضع میرزا محمد اخباری درباره عرفان و تصوف، از ادبیات تندش در برابر مجتهدان تأثیر پذیرفته است. میرزا محمد اخباری با استفاده از دوگانه عرفان/تصوف، از عرفان دفاع و از تصوف انتقاد می کند. او رساله هایی در حکمت عرفانی نگاشته و با برخی از صوفیه در ارتباط بوده است. میرزا محمّد، متصوفه را به مجتهدان و عارفان را به اخباریان تشبیه کرده و صوفی و مجتهد را به جهت بدعت گزاری و وابستگی به اهل سنت مشابه هم فرض کرده است. در عین حال، او با توسعه دامنه مصادیق عارف و دفاع از شخصیت های صوفی، که مورد نکوهش علما بوده اند، عملاً در جدال مجتهدان و صوفیه، جانب صوفیه را گرفته است.
کُحلِ پندار: بررسی ایماژِ «زندگی به مثابه توهم اراده آزاد» در نگاه مولوی و اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۷
301-324
حوزههای تخصصی:
یکی از اصول و مبانی زندگیِ بهینه در قالب نسخه/ نقشه هایِ زندگی، مجموعه گزاره هایی است که خود علت یا یکی از مهم ترین عللِ مطلوبِ روان شناختی، یعنی آرامش و شادکامی است. این دسته از گزاره ها در ذهن و ضمیر آن گروه از متفکرانی که به تقلیل درد و رنج انسان بیشتر می اندیشند، به دلایل معرفتی و روان شناختی دقیق و عمیق تر بازنمایی شده است. باورداشتِ این گزاره که وقایع فقط به همان صورتی ممکن است اتفاق بیفتد که رخ داده و عواملی ورایِ اراده در صورت بندی یک عمل (رفتاری/ گفتاری) نقش برجسته تری دارند، یکی از این طرز تلقی هاست که می تواند علت العلل/ یکی از عللِ تحققِ مطلوب های روان شناختی باشد. در این میان مولوی با نگاه هنرمندانه و البته با رویکرد به اندیشه اشعری و اسپینوزا با نظام مندسازی این طرز تلقی، دو متفکر در طول تاریخ بشری بودند که در کنار توجه به مجموعه ایماژهای زندگی به ایماژ «زندگی به مثابه توهمِ اراده آزاد» عنایت ویژه داشته اند. در این پژوهش با توجه به مجموعه ایماژهای زندگی با عنایت به نظریه رابرت سالامون، ایماژ اخیر با توجه به تفاوت های نگره ای این دو متفکر از یک سو و وجوه اشتراک فکری ازسویی دیگر تحلیل شده است. بررسی دستگاه فکری این دو متفکر با عنایت به ایماژ اخیر نشان می دهد شادکامیِ مستمرِ بی پایان مهم ترین قاعده زندگی مطلوب است که ارزشی کاربستی دارد؛ با این تفاوت که یکی با استخدام گزاره های تمثیلی به عنوان یکی از شیوه های استدلال و دیگری با توجه به نگره فلسفیِ صرف به بررسی و تحلیل این نوع نگره پرداخته اند. مولوی با توجه به گفتمانِ کلامی از تغییرناپذیریِ ایماژهای زندگی دفاع می کند و اسپینوزا با توجه به مفصل بندی خاص به نظام مند سازی آن پرداخته است.
وجوه معنوی کسب و کار در سنّت ملامتیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
225 - 241
حوزههای تخصصی:
پژوهشگران معاصر به بنیادهای فکری جریانات معنوی اسلام در موضوعاتِ مرتبط با حیات مادی و شیوه های زندگی دنیایی کمتر توجه کرده اند. کسب و کار، از جمله این مقولات است که در دوران معاصر اهمیت ویژه ای یافته و از قضا، در معنویت اسلامی نیز به ابعاد اخلاقی و معنوی آن توجه شده است. ملامتیان خراسان که از اصیل ترین گروه های معنویت گرای ایرانی در دوران اسلامی اند، نگرشی ویژه به کسب و کار به مثابه امری معنوی داشته اند. توجه به مبانی فکری و شیوه عملی برجسته ترین نمایندگان اهل ملامت (حمدون قصار، ابوالحفص حداد و عثمان حیری)، با روش تحلیل متنی، نشان می دهد که تأکید آنان بر ملامت نفس و در پی آن، پنهان داشتن سلوک و مبارزه با ریاکاری، سبب نقد آنان از کسانی شده که به بهانه زهد و توکل، بر ترک کسب و کار توصیه می کرده اند. اندک گزارش های موجود نشان می دهند که اهل ملامت هم در عرصه نظر و هم در عرصه عمل، کار را وسیله ای برای رشد باطن و مبارزه با نفس می دانسته اند. در نظر آنان، کار بهترین راه برای کسب روزی حلال است و با پرداختن به آن، علاوه بر خوارداشتن نفس، سالک از سقوط در دام ریاکاری رها می شود و اینکه، کار نه تنها با دو آموزه توکل و فقر منافات ندارد، بلکه، چون یکی از بهترین راه های اخفای سلوک است، پرداختن به آن ضروری است.
انسان شناسی عرفانی جبران خلیل جبران در مقایسه با سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت انسان از خویشتن خویش از ارکان شناخت شناسی عرفانی است. جبران خلیل(1883-1931م) شاعری واجد بارقه هایی از عرفان، ولی هنوز در آستانه معبد خلقت است. با آن که او تجربه های ناب یک عارف را از زبان "مصطفی " باز گو می کند، اما گرفتاریش در دام سنّت ها موجب شده است تا برخی او را در جایگاه عارفان بزرگ ننشانند. سهراب سپهری (1307-1359) نیز شاعری در جستجوی آگاهی، عشق و عاطفه در پیوند با عرفان است. عرفان سپهری تفاوت های ماهوی قابل توجهی با عرفان کلاسیک ایران دارد. او در اشعارش بیشتر به اندیشه عرفانی از نوع خاص بودایی تمایل نشان می دهد. این نوشتار به شیوه توصیفی و تحلیل محتوا نشان می دهد که هر دو شاعر در بیان عناصر عرفانی و انسانی مانند خودشناسی و عشق، وامدار عرفان کلاسیک اسلامی اند. عرفان جبران، بر گرفته از روح تصوف شرقی، با صبغه هایی از " کتاب مقدس " و متأثر از ادبیات غرب و شخصیت عیسی(ع) است؛ حال آن که سهراب سپهری متأثر از تصوف هند و ایرانی با پس زمینه ای از ناتورالیسم و متمایل به مکتب انسان مدارانه بودایی می باشد.
"ورع و عفت" در آموزه های فقهی و عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۸
55 - 72
حوزههای تخصصی:
در واقعیات عملی زندگی مسلمانان، عدم استفاده از اخلاق اسلامی در گفتار و عمل قابل توجه است و این کوتاهی شخصیت آن ها را مخدوش و موجودیت شان را با خطر مواجه می کند. تعهد به عبودیت و اجرای آن از مسیر شناخت مفاهیم و مصادیق پرستش و تقرب به ذات الهی همچون "ورع" و "عفت"، زندگی جامعه اسلامی را با ایجاد تعادل و مقاومت در برابر وسوسه های ویرانگر، حفظ می کند. در مطالعه پیش رو به بحث و غور در آیات قرآن و نقد روایات مربوط به ورع و عفت پرداختیم. نتایج پژوهش دلالت بر این دارند که ورع و عفت از واژه های مهم حوزه فقه السلوک و علم السلوک معارف اسلامی هستند و اشتراک معنوی با هم دارند و تحت این عناوین، مصادیق مختلفی قرارمی گیرند. اگر دانش فقهی، شامل اعمال ظاهریِ نماز، زکات، ذکر، حمد و دعا باشد، علم السلوک و عرفان، مربوط به نیت، اخلاص، توکل، توبه به سوی خدا، امید، ترس، شکرگذاری، صبر، تقوا، عفت، زهد و ورع و سایر منازل سلوک برای سائرین و سالکان این راه است. هر دو این عناوین برگونه ای از بازدارندگی، پرهیز و ممانعت، دلالت دارند. معنای ورع و عفت در مصادیق خود بنابه شرایط متن و فرامتن که این مصداق، در آن نمود پیدامی کند متفاوت خواهدبود. مطالعه پیش رو به شیوه توصیفی-تحلیلی است.
واکاوی آداب ضیافت در تصوف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۷
247-274
حوزههای تخصصی:
صوفیه در نگرش، روش و منش ویژه ای که در همه شئون حیات خویش داشته اند، به بحث طعام و امور مربوط به آن نیز پرداخته اند. دامنه این بحث چنان فراگیر است که موضوعاتی چون «ضیافت»، «مهمانی دادن» و «مهمانی رفتن» را هم در بر می گیرد. آنان برای این موضوعات نکات و آدابی مشخص وضع کرده اند که رعایت آن ها ازسوی سالک سبب پیشرفت معنوی او می شود؛ ولی بی توجهی اش به آن ها یا موجب وقفه سلوکش خواهد شد یا به بیراهه اش خواهد کشاند. بخشی از نگاه صوفیان به این موضوع به اموری درونی چون اخلاص و نیت صحیح سالک و بخشی دیگر به اموری بیرونی مانند کمیت، کیفیت و نحوه تدارک طعام در ضیافت ها یا حضور در آن ها برمی گردد. در این جستار هدف آن است تا با کاربست روش تحلیلی توصیفی و بررسی منابع صوفیانه و سایر منابع مرتبط، آداب و بایسته های مربوط به این موضوع شناخته و تبیین و تحلیل گردد. با تتبع در آثار صوفیانه ازجمله قوت القلوب و احیاء علوم الدین معلوم می گردد که ضیافت دادن و به ضیافت رفتن نه امری روزمره، بلکه گونه ای عبادت است و به تأسی از قرآن و سیره نبوی ظرایف و دقایق بسیاری در آن لحاظ شده است. از دیگر نتایج جالب توجه، مخالفت با برخی آداب ایرانی مانند نخوردن طعام بر خوان، رعایت سکوت هنگام صرف طعام و شستن دست های حاضران در ضیافت در ظروفی مجزاست. افزون بر این ها آدابی چون التزام به خدمت، اطعام دیگران و دوری از تکلف می تواند یادآور ارتباط این جنبه از تصوف با آداب فتوت باشد.
نقش «حدیث صورت» در انگاره اشرفیت انسان (از دیدگاه برخی محدثان امامیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
359 - 382
حوزههای تخصصی:
یکی از مشهورترین مبانی فکریِ اهل طریقت و عرفان نظری، «حدیث صورت» است. عُرفایِ اسلامی، این حدیث را پایه و اساس بسیاری از دعاوی خویش، از جمله «أشرفیّت انسان بر سایر مخلوقات» قرار می دهند. هدف مقاله حاضر که به روش تحلیل محتوایی انجام می گیرد، این است که در گام نخست، حدیث مذکور را مورد ارزیابی سندی قرار داده و احتمال صدور آن را از شخص معصوم بررسی کند و در گام دوم، دلالت آن بر مدعای مذکور را واکاوی نماید. یافته های پژوهشِ پیش رو نشان می دهند که «حدیث صورت» نه تنها از حیث سند نمی تواند منسوب به معصوم باشد و بیشتر در کتب اهل کتاب، در منابع اهل سنّت و نیز در منابع تصوف تکرار شده است، بلکه به نظر می رسد از حیث دلالت نیز نمی تواند دعاوی مبتنی بر آن را اثبات کند. ظاهراً اهل تصوف تأویل های متعددی را برای این حدیث قائل شده اند تا بتوانند آن را پایه ادله خود قرار دهند. براین اساس، با اینکه أشرفیّت انسان بر سایر موجودات، ممکن است بر مبنای شواهدِ درون دینیِ دیگری به دست آید، اما «حدیث صورت» نمی تواند مبنای آن قرار گیرد و بیش از هر چیز، به مشهوراتِ متعلّق به یک گفتمان دینی شباهت دارد که از ادیان دیگر وارد تفکر جهان اسلام شده است.
پژوهشی درباره ابوبکر کلابادی و کلاباد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۸
151 - 186
حوزههای تخصصی:
ابوبکر کلابادی از عارفانِ قرن چهارم است. بر خلاف کتاب مشهورش، التعرّف، زندگی شخصیِ وی چندان آشکار نیست. محل تولّد و فوت وی، یعنی محلّه کلاباد نیز هیچ گاه به صورت علمی بررسی نشده است. این مقاله در دو بخش به ابوبکر کلابادی می پردازد. نخست درباره زندگی شخصِیِ او که شامل امور مهمّی چون: نسب، مشایخ ، آثار، تاریخ تولّد و فوت وی است، بحث کرده و در قسمت دوّم مقاله، واژه «کلاباد»، گونه های مختلف تلفّظ آن، ریشه ها و اشتقاق های احتمالی اش بررسی شده است. تلاش شده منابعی را که درباره کلاباد سخنی گفته اند و در میان مطالب خود، اطلاعات جدیدی درباره این مکان جغرافیایی ارائه کرده اند معرفی کند. سوال اصلی این پژوهش این است که آیا با کنار هم قرار دادن آنچه که در منابع گوناگون درباره وی و زادگاهش آمده، می توان به تصویر تازه ای از ابوبکر کلابادی و محل زندگی وی دست یافت؟ در این پژوهش کوشیدیم تا با روش تحلیل متن بر اساس استقرای تامّ، یعنی: گردآوری تمام اطلاعاتِ مربوط به کلابادی و مخصوصاً محل زندگی او، کلاباد، به این هدف برسیم.با بررسی متون مختلف، نتایج مهمّی به دست آمد مانند این که: سیّد پایبند که یکی از پیران کلابادی بوده، همان ابوالحسن همدانی است که در تاریخ بغداد و رساله قشیریه، نامِ وی آمده است.همچنین تاریخ فوت کلابادی به احتمال فراوان همان 385 ه.ق است و وی متولّد اوایل قرن چهارم است.درباره کلاباد نیز می توان به این نتیجه رسید که: تلفّظ درست آن، کُلاباد است و دور نیست که از دو واژه (کول) به معنای تالاب و (آباد) ساخته شده باشد.
فردریش شلایرماخر و کارل بارت: بررسی دو مواجهه با فسردگیِ الهیاتِ طبیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
55 - 73
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با روشی توصیفی، تحلیلی و مقایسه ای به دو متأله بزرگِ مسیحی در دوره مدرن، فریدریش شلایرماخر و کارل بارت، و خصوصاً تحولی که آن دو در الهیات مسیحی پدید آوردند، پرداخته شده است. مقایسه این دو اندیشمند، نشان دهنده ربط و نسبتی بین دیدگاه های نسبتاً معارض آنهاست. آن ها کوشیدند، نوعی از شورمندی در دیدگاه های الهیاتیِ زمانه شان پدید آورند، لیکن با توجه به مشکلی که در آن الهیات می دیدند، این شورمندی را با تکیه بر مبانیِ مختلفی وارد کردند. شلایرماخر بر احساسِ بشری و شهود و پارسامنشی تأکید داشت و بارت بر امری آن سویی و کاملاً متفاوت از تجربه بشری. به همین ترتیب، اکثرِ دیدگاه های آن ها خصوصاً درباره کتابِ مقدس و کلامِ خدا و مسیح، تفاوت هایی دارد. به رغم این تفاوت ها، بارت معتقد بود، با تفسیری مبتنی بر روح القدس یا مبتنی بر مسیح شناسیِ بارتی از شلایرماخر می توان به تأسیس پلی بین دیدگاه های شلایرماخر و او امیدوار بود.
تأثیرِ نظریه تکامل بر الهیات لبیرال براساس آراء هنری دروموند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی دوره ۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
159 - 183
حوزههای تخصصی:
ارائه نظریه تکامل در جهان غرب با استقبال گسترده ای از سوی لیبرالهای پروتستان همراه گردید. هنری دورموند به عنوان یکی از مهمترین متفکران این مکتب ضمن پذیرش این نظریه، درصدد تبیین الهیاتی آن در مباحث کلیدی الهیات مسیحیت برآمد. او با بیان وجود ارتباط وثیق میان علم و دین، تلاش نمود تا وجود تکامل در نظام خلقت علم را به عنوان هنر خدا در جهان ماده توصیف کند. انسان نیز گرچه به لحاظ جسمانی، از کالبدی مادی که از طریق پروسه تکامل شکل گرفته، به وجود آمده، به عنوان موجودی که از دو بعد مادی و معنوی تشکیل شده است، با مداخله به یکباره خدا، از نعمت روح خدایی بهره مند شده و نعمت زندگی معنوی در کنار زندگی مادی به او عنایت شده است. این تحقیق بر مبنای رویکردی توصیفی – تحلیلی و بر پایه مستندات کتابخانه ای درصدد است تا با استناد به نظرات هنری دروموند در آثاری که به وی منتسب است، تأثیرات نظریه تکامل بر الهیات مسیحی – در موضوعات خدا، انسان، گناه، مسیح، زندگی ایمانی، و مسئله ملکوت- مورد بررسی قرار داده، تحلیل کند. از عمده نتایج این تحقیق می توان به مواردی همچون؛ هدفمندی تکامل در راستای نشان دادن محبت الهی، تبعیت از حضرت مسیح در زندگی دنیایی و شباهت زندگی معنوی به زندگی مادی اشاره نمود.
جهش معنایی در زبان عارفان بر اساس نظریه معناشناسی قالب بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۷
29-52
حوزههای تخصصی:
سازوکاری شناختی-زبانی که در پس گستره وسیعی از رفتارهای زایای زبانی عرفا مشهود است، مبتنی است بر خروجِ مداوم از بافتی که در جریان فرایند برخطِ ساخت معنا شکل می گیرد. این تخطی شناختی در روند معناسازی، مخاطب و شنونده را وامی دارد با سازمان دهی مؤلفه های معنایی موجود در قالب تکیه گاه و برانگیختن دوباره همین مؤلفه ها در قالبی نو که با آن ها سازگاری بیشتری دارد، بر جهش های معنایی در زبان عرفان فائق آید. این فرایند شناختی که طی آن خواننده ناگزیر به بازتحلیل معناشناختی و کاربردشناختی مؤلفه های موجود در بازنمایی بافتی است، «چرخش قالب» نام دارد. تجزیه و تحلیل نمونه های ارائه شده در این مقاله براساس مفهوم «قالب»، «چرخش قالب» و ابزارهای تحلیلی نظریه معناشناسی قالب بنیاد، ظرفیت این سازوکار شناختی را برای گفتمان عرفانی مورد بحث قرار می دهد. نتایج پژوهش نشان می دهد که بافت گریزی در زبان عارفان، چرخش قالب و جهش های معنایی نوعی خلاقیت زبانی است که تنش بین خوانش مناسب بافت و خوانش ثانویه، نقض عمدی عقلانیت متعارف، سازمان دهی مجدد محیط های شناختی و درنتیجه ایجاد معنای جدید را به دنبال دارد.
بررسی و تحلیل «حدیث عماء» و لوازم عرفانی آن در مکتب ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۸
71 - 94
حوزههای تخصصی:
مهم ترین مسأله عرفان نظری، «اسماء الهی» است که آغاز تجلّیات آنها از مقام احدیّت و واحدیّت است. بدین جهت دو مقام یادشده در عرفان نظری از اهمّیت بسزایی برخوردار است. تنها مستند نقلیِ عارفان در تبیین این دو مقام، «حدیث عماء» است. برخی از عارفان، «عَماء» را منطبق با احدیّت دانسته و برخی دیگر آن را بر مقام واحدیّت تطبیق می دهند. هر چند به نظر می رسد این اختلاف به دلیلِ نزدیکی و قُرب دو مقام مذکور، چندان بنیادین نیست، امّا حدیث مورد استناد آنان از جهت منبعی، دلالی و سندی با نقدی جدّی رو به روست؛ زیرا، در هیچ یک از منابع روایی کهن شیعه گزارش نشده، مضمون آن با باورهای بنیادین و مبانی الهیاتی مسلمانان (به ویژه شیعه و اشاعره) ناسازگار بوده و در سلسله اَسناد آن نیز راویان مجهول و نامعتبر وجود دارد. در نقطه مقابل، روایات فراوان و معتبری در منابع کهنِ روایی شیعه گزارش شده که با حدیث یادشده تعارض دارند. با توجه به قواعد فقه الحدیث و نقد الحدیث، «حدیث عماء» به دلیل ضعف های منبعی، دلالی و سندی یارای مقابله با روایات متعارض را ندارد، بنابراین استناد به آن در تبیین و اثبات مقام احدیّت و واحدیّت با مبانی علمی و معرفتی اسلام سازگاری ندارد.
بررسی اندیشه عرفانی ولایت و مفاهیم وابسته به آن از دیدگاه مکتب بریلویه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بریلویه، فرقه ای سنی مسلک با تمایلات عرفانی، و پیرو طریقت قادریه است که در میان مسلمانان پاکستان، هند، بنگلادش و سیستان و بلوچستان (به ویژه چابهار) پیروان بسیاری دارد. ولایت، آموزه محوری تعالیم نهان گرایانه است که ادبیات گسترده ای از مصطلاحات صوفیانه را در مطالعات عرفانی پدید آورده است. مبحث ولایت در میان بریلویه مانند سایر نحله های اسلامی مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. بدین روی گزافه نیست اگر گفته شود، ولایت محوری شاخصه اصلی مکتب عرفانی بریلوی است. پژوهش پیش رو با مطالعات کتابخانه ای و با رویکرد توصیفی- تحلیلی به موضوع ولایت، اوصاف، مقام و مراتب ولایت از نگاه بریلویه می پردازد. تدقیق بیشتر در مقامات معنوی مرتبط با این موضوع مانند: قطب، غوث، ابدال، نقباء و چگونگی حفظ و حراست آنان از عالم هستی، در پرتو الهام الهی و لطف ازلی نیز مورد واکاوی قرار گرفته است. یافته های این پژوهش مبتنی بر تقریرات بنیانگذار مکتب بریلویه و سایر بزرگان قوم نشان می دهد که تعالیم و باورهای این مکتب مانند تأکید آنها بر ولایت ائمه دوازده گانه و حضور همیشگی ولایت در عرصه هستی به عنوان بازتابش نقش نبی خدا، همخوانی و مشابهت های نزدیک با نگرش شیعه دارد. از دیدگاه بریلویه، محمد(ص) نقطه پایانی و مظهر خاتم انبیاء است، اما نقطه آغازین سعادت حقیقی جاودانه، ماندگار و خاموش ناپذیر به نام ولایت، متشکل از جانشینی دوازده امام است. سلسله ولایت را علی(ع) آغاز و مهدی(عج) به پایان می رساند.
بررسی محتوایی دو اثر از نادر ابراهیمی (صوفیانه ها و عارفانه ها، بار دیگر شهری که دوست می داشتم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۷
191 - 204
حوزههای تخصصی:
نادر ابراهیمی از بزرگترین نویسندگان معاصر ایران در آثار خود سبک شخصی و خاصی را دنبال می کند. کتاب«صوفیانه ها و عارفانه ها» از یادگارهای ارزشمند او در حوزه ادبیات عرفانی و رمان «بار دیگر شهری که دوست می داشتم» از درخشان ترین آثار وی در حوزه ادبیات داستانی است. بررسی درونمایه دو اثر مذکور، موضوع اصلی این پژوهش است. نویسنده در«صوفیانه ها و عارفانه ها» در نقش یک منتقد ادبی ظاهرمی گردد و کتاب را مورد تحلیل ساختاری و محتوایی قرارمی دهد؛ این اثر تنها نوشته ابراهیمی درباره صوفیه و درواقع، تاریخ تحلیلی پنج هزار سال ادبیات داستانی ایران و نمونه بارز گره خوردگی ادبیات عرفانی و هنر داستان پردازی است. رمان «بار دیگر شهری که دوست می داشتم» نیز با زاویه دید درونی و از منظر قهرمان و شخصیت محوری داستان، پسر کشاورز، روایت می شود. ابراهیمی در کتاب «صوفیانه ها و عارفانه ها» نگاه عملی به عرفان پویا دارد و «بار دیگر شهری که دوست می داشتم» نیز پس از رمان«شازده احتجاب» هوشنگ گلشیری از نظر کاربرد شیوه جریان سیّال ذهن از درخشان ترین و موفّق ترین رمان ها به حساب می آید و ابراهیمی را نویسنده ای توانمند و صاحب سبک معرفی می کند. مطالعه و مقایسه دو اثر متفاوت نادر ابراهیمی تقابل اندیشه نویسنده را در حالات مختلف وگستردگی اندیشگی وی و تسلط برفرهنگ ایرانی وعرفانی را نشان می دهد.
زمینه های ظهور و تکوین انسان شناسی تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
505 - 526
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به زمینه های شکل گیری انسان شناسی تفسیری و سهم هر یک از زمینه ها در شکل گیری و بسط انسان شناسی تفسیری اختصاص یافته و ضمن نظر بر سیر تاریخی انسان شناسی به تبیین چیستی انسان شناسی تفسیری پرداخته است. روش این نوشتار مبتنی بر رویکرد توصیفی تحلیلی و در مواردی تحلیل محتوا است. انسان شناسی تفسیری یا نمادین از شاخه های انسان شناسی فرهنگی آمریکایی است که در قرن بیستم در آمریکا پا به عرصه ظهور گذاشت و به لحاظ روش، کاملاً متمایز از انسان شناسی قرن هجدهم و نوزدهم بوده و تأکید و توجه ویژه ای بر مقوله فرهنگ دارد. در این رویکرد چنین تبیین می گردد که فرهنگ در هر جامعه ای، مجموعه ای از معانی است که می توان آن را با بررسی نمادهای حاکم بر جامعه شناخت. مقاله حاضر با اشاره به آراء و آثار دو شخصیت برجسته این حوزه، یعنی کلیفورد گیرتز و ویکتور ترنر، زمینه های مورد نظر را مطالعه کرده و به تفصیل نشان می دهد که اهم زمینه های شکل گیری این رویکرد عبارت اند از: 1. نقد و عبور از تطورگرایی و نگاه تاریخی، 2. عبور از کارکردگرایی، 3. عبور از ساختارگرایی، 4. تبلور و تأکید بر مفهوم خاصی از فرهنگ در بررسی های انسانی، 5. تبلور و تأکید بر تحقیق میدانی و استفاده از روش مشاهده مشارکتی، و). ظهور رویکرد فرهنگ و شخصیت در بررسی های انسان شناختی و مطالعات دین شناختی.
تأثیر معنویت و عرفان در بین عالمان و صوفیان تشیع گرا در نیمه اول قرن نهم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷۵
195 - 211
حوزههای تخصصی:
از ویژگی های بارز قرن نهم هجری از نظر مذهبی، رواج مذهب تشیع و اظهار قشر فرهنگی و فرهیخته نسبت به این مذهب بود. سیاست آزادی مذهبی تیموریان که ادامه سیاست مغولان بود. زمینه را برای تضارب آراء مهیا کرد. در این راستا مکتب تشیع که از پایه های اعتقادی استواری برخوردار بود، با انگیزه های معنوی، الهی و عرفانی رشد چشمگیری کرد که درنهایت مقدمات تشکیل حکومت شیعی ایجادگردید. همچنین آرامش ایجادشده بعد از فتوحات تیمور و علاقه و احترام وی به علما، دانشمندان و صوفیان نیز مشاهده می گردد. دراین دوره عالمان یا شیعه بودند و اساس تألیفات خود را بر بعد عرفان و تشیع قرارمی دادند و اگر هم سنی بودند، سنی کم تعصب و یا متمایل به شیعه بودند. حال تلاش های عالمان و دانشمندان در دوره قبل و مقارن روی کار آمدن تیموریان برای ایجاد تشیع حائز اهمیت است که این پژوهش به آن می پردازد. شیوه این جستار (توصیفی - تحلیلی) می باشد. پرسش اصلی این تحقیق این است که آیا با مطالعه آثار دانشمندان این دوره می توان به دیدگاه های عرفانی آن ها در زمینه تشیع دست یافت؟ نتایج بررسی نشان می دهد که آثار امیرعلیشیرنوایی، خنجی، عبدالرحمن جامی و غیره از اهل سنت و متصوفه نمودی از عرفان و تشیع را در آثار خود دارند.
بررسی تقویت بنیان خانواده در پرتو آموزه های قرآن و عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷۵
212 - 233
حوزههای تخصصی:
نهاد خانواده، اصلی ترین رکن جامعه و بستر فرهنگ های گوناگون و زمینه ساز خوشبختی و یا بدبختی انسان ها و امت هاست؛ از این رو تعالیم اسلام و همچنین آموزه های عرفانی که برنامه سعادت و تکامل بشر است، عنایت ویژه ای به سلامت، رشد و پویایی این نهاد سرنوشت ساز دارند. خانواده نهادی است که بر پایه ازدواج مرد و زن، شکل می گیرد و با تولید مثل، توسعه می یابد. این نهاد، اساس سازندگی شخصیت انسان و مهمترین عامل تکامل جامعه است. مقاله حاضر به روش توصیفی تحلیلی بوده و یافته ها حاکی از آن است که اسلام و همچنین آموزه های عرفانی برای تأسیس و تحکیم این نهاد سرنوشت ساز و پیشگیری از فروپاشی آن، رهنمودهای بسیار مهمی عرضه کرده است. تأمل در این رهنمودها، به روشنی نشان می دهد که این دو منبع غنی، ریشه در وحی الهی دارند و منطبق با فطرت انسانی هستند و برای صیانت خانواده و پیشگیری از فروپاشی آن، راهی جز عمل به رهنمودهای این آیین الهی نیست.
ریاستیزی و نقد شخصیت های زاهدنما از دیدگاه بیدل دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۸
209 - 230
حوزههای تخصصی:
بیدل دهلوی تحت تأثیر آموزه های عرفانی شیخ نظام الدین اولیاء است و از این جهت توجه به دین و عرفان در شعر او نمود دارد و اشعارش مملو از مفاهیم و ارزش های اخلاقی - انسانی است. ضمن اینکه او به عنوان یک شاعر آزاده و منتقد رفتارهای دین باوران را آسیب شناسی کرده است و با نقد آن رفتارها حتی ریاستیز و منتقدی صریح اللهجه نامیده شده است، او کوشیده حقیقت دینی و حیات را از رهگذر اندیشه ای آزاد کشف کند و آنانکه دین را وسیله ریا قرارداده اند و جمعی را به خود مشغول نموده و بازار ریاکاریشان گرم است و در نظر مردم محبوب و گاه مقبولند عوام فریبی شان را برملاسازد و مهم تر آنکه او از نظر بنیاد اندیشه و فهم هستی، جهان او، جهانی دینی است و از دریچه دین و فهم دینی به جهان نگریسته و زندگانی را معنا نموده و سخنانش می تواند راهگشای معنوی برای انسان که در این عصر اسیر تمدن مادی و ماشینی است باشد و آن پیش گرفتن راه عشق و عرفان و فضایل اخلاقی است.
عرفان و شبه عرفان در شعر نو ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۸
5 - 30
حوزههای تخصصی:
ادبیات عرفانی یکی از گونه های غنی و جذاب و در عین حال چالش برانگیز ادبی به شمارمی آید و شاعرانی چون سنایی، عطار و مولوی از سرآمدان آن محسوب می گردند. پرسشی که پس از گذشت یک قرن از تولد شعر نو به ذهن متبادر می شود، این است که این سرمایه ارزشمند، در شعر نو چه سرنوشتی داشته است. برای پاسخ به این سوال باید بررسی نمود که چه شواهدی از وجود مضامین عرفانی یا چیزی شبیه به آن، در شعر نو وجود دارد و شاعرانی که از یک سو، دارای پشتوانه چندین سده ادبیات عرفانی گذشته بوده و از سوی دیگر، در قرن معاصر و در فضای مدرنیته زیسته اند، با چه رویکری با عرفان روبرو شده اند. با بررسی سیرعرفان در آثار بعضی از شاعران نامدار نوپرداز که به نحله های فکری گوناگونی تعلق دارند، مشخص می شود که ایشان، هم با رویکرد غیر مستقیم و منفعلانه از گنجینه عرفانی گذشتگان برای مضمون سازی و زیبایی آفرینی بهره برده و هم با رویکردی مستقیم و خلاقانه، از آفرینش مضامین عرفانی با مختصات زبان روز غافل نبوده اند.خلق عبارات شبه عرفانی، فراروی معرفت اندیش در مضامین دینی و قرآنی، توصیف عشق حقیقی و مرگ اندیشی عارفانه که در تقدیس شهیدان به اوج می رسد، همراه با بیان مضامینی که به تجربه، مکاشفه، حکایت، معراج و مناجات عرفانی شباهت دارد، از مصادیق ابداعات شاعران نوپرداز است. این شاعران گاهی نیز با رویکرد تشبه به عارفان گذشته، به بعضی کنشهای بحث انگیز، مانند نقد فلاسفه و بیان عبارات شطح آمیز، ورود کرده اند.