فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۷۳۶ مورد.
منبع:
نگرش مدیریت راهبردی سال ۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
47 - 81
حوزههای تخصصی:
پرداختن به تهدید و تلاش درراستای تعمیق شناخت و آگاهی از ویژگی ها و چارچوب رفتاری دشمن در رویارویی احتمالی، از اقدامات متداول در نیروهای مسلح هر کشوری به شمار آمده و عملکرد مطلوب و موفق یگان های نظامی در شرایط درگیری را موجب می شود. هدف تحقیق، بررسی الگوی رفتاری آمریکا در این جنگ ها و دستیابی به آموزهای حاصل از آن برای جنگ آینده می باشد. این تحقیق کاربردی و شیوه گردآوری داده ها و اطلاعات موردنیاز، کتابخانه ای و اسنادی است و با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی پس از انجام مطالعات نظری، تحلیل آمار توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس، به جمع بندی پرسش تحقیق پرداخته شده و درنهایت با بهره گیری از آزمون فریدمن، 35 فرضیه به عنوان چارچوب رفتاری دشمن در مواجهه احتمالی با جمهوری اسلامی ایران ارائه شد که جز در دو مورد، سایر فرضیات از سوی جامعه خبره 40 نفره متشکل از فرماندهان و مسئولان رده های راهبردی در سپاه، ارتش و ستاد کل نیروهای مسلح، مورد تأیید قرار گرفت. نتیجه اینکه اگرچه راه کنش (تاکتیک) آمریکایی ها در این جنگ ها، ظاهراً تفاوت هایی دارد، اما چارچوب رفتاری آنها در سطوح مختلف، تقریباً از یک الگو تبعیت می کند. مرحله اصلی نبرد را «عملیات هوایی» تشکیل داده و نیروی پیاده (تفنگدار دریایی) زمانی وارد عمل می شود که از انهدام توان رزمی و عدم اراده جنگی طرف مقابل اطمینان حاصل کند یا نیازی به به کارگیری نیروی پیاده برای عملیات زمینی و اشغال سرزمین نباشد. آمریکایی ها در مواجهه احتمالی با جمهوری اسلامی ایران، در نبرد هوایی که از ویژگی های آن شدت و حجم آتش، مداومت، هدف قرار دادن همزمان مراکز نظامی، سیاسی، اقتصادی و زیرساخت هاست، جداسازی مردم از حاکمیت را به عنوان مهم ترین هدف دنبال خواهند کرد و بر عملیات روانی به منظور سلب میل جنگجویی، تأثیر بر اراده تصمیم گیران و از همه مهم تر ناراضی کردن مردم متمرکز خواهند شد.
تأثیر ظرفیت جذب و انعطاف پذیری راهبردی بر نوآوری مدل کسب وکارهای کوچک و متوسط در زمان همه گیری بیماری کروناویروس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۶
121 - 140
حوزههای تخصصی:
شیوع بیماری همه گیر کروناویروس تأثیر بارزی بر عملکرد کسب وکارهای کوچک و متوسط گذاشته است که در فرآیند رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی کشورها اهمیت ویژه ای دارند. لذا ضرورت دارد که مدیران کسب وکارها نسبت به ایجاد نوآوری در مدل کسب وکار خود در ایجاد ارزش به منظور بقا و رشد کسب وکار خود اقدام نمایند. هدف پژوهش بررسی تأثیر ظرفیت جذب و انعطاف پذیری راهبردی بر نوآوری مدل کسب وکارهای کوچک و متوسط در طول بیماری همه گیری کروناویروس است. پژوهش از حیث هدف، کاربردی و از حیث روش، از نوع توصیفی همبستگی محسوب می شود. جامعه آماری شامل کسب وکارهای کوچک و متوسط شهر مشهد است. حجم نمونه پژوهش 297 شرکت است که پرسشنامه استاندارد به منظور پاسخگویی برای مدیران ارشد این شرکت ها ارسال گردید. تجزیه وتحلیل داده ها و آزمون فرضیه های پژوهش به کمک نرم افزار اسمارت پی ال اس و همچنین روش مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جرئی انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که ظرفیت جذب بالقوه به طور مستقیم بر ظرفیت جذب تحقق یافته و همچنین نوآوری مدل کسب وکار و انعطاف پذیری راهبردی تأثیر مثبت و معناداری دارد. امّا تأثیر انعطاف پذیری راهبردی بر نوآوری مدل کسب وکار مثبت و معنادار نیست. لیکن ظرفیت جذب یک پیش شرط برای نوآوری مدل کسب وکار و انعطاف پذیری راهبردی محسوب شده و تأثیر معنادار و مثبت بر هریک از این ها دارد. ظرفیت جذب بالقوه کسب وکارهای کوچک و متوسط به طور کلی ظرفیت دسترسی، درونی سازی و بهره برداری از دانش جدید، نوآوری مدل کسب وکار و همچنین انعطاف پذیری آن ها را افزایش می دهد.
ارزیابی کیفی الگوی استراتژیک انتقال فناوری در صنعت نفت
منبع:
نگرش مدیریت راهبردی سال ۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
9 - 33
حوزههای تخصصی:
انتقال فناوری از جمله موضوعات استراتژیک در برنامه ریزی آینده صنایع مختلف از جمله صنعت حفاری است. با توجه به اهمیت همراستاییِ راهبردی برای تحقق اهداف سازمانی، پژوهش حاضر به ارزیابی کیفی الگوی استراتژیک انتقال فناوری مبتنی بر سناریوپردازی و تحلیل پابرجایی و همراستایی استراتژیک پرداخته است. روش تحقیق از نوع آمیخته (کیفی و کمی) است. در بخش کیفی با استفاده از روش گراندد تئوری و مصاحبه با 28 خبره اجرایی و دانشگاهی، کدگذاری مبتنی بر نرم افزار مکس کیودا انجام شده و پنج بُعد اصلی شناسایی گردید که شامل بلوغ همراستایی، ابعاد سازمانی، همراستایی استراتژیک، سناریو پردازی و انتقال فناوری می باشد. در بخش کمی، از دیمتیل فازی برای اولویت بندی سناریوها استفاده شد. بر همین مبنا بلوغ همراستایی دارای 9 مؤلفه می باشد که کسب وکار گروهی دارای بیشترین فراوانی است. بُعد سناریوپردازی نیز دارای 9 مؤلفه می باشد که طراحی سناریو بیشترین فراوانی را به خود اختصاص داده است. بعد انتقال فناوری 10 مؤلفه دارد که توسعه درون زا دارای بیشترین فراوانی است و متعاقبا ابعاد سازمانی دارای 6 مؤلفه بوده که ساختار سازمانی بیشترین فراوانی را به خود اختصاص می دهد و نهایتا همراستایی استراتژیک 7 مؤلفه دارد و مدیریت سازمان دارای بیشترین فراوانی است. در یافته های روش کمی مشخص گردید که ابعاد بلوغ همراستایی، انتقال فناوری و همراستایی استراتژیک اثرگذار بوده اند و ابعاد سناریوپردازی و ابعاد سازمانی در صنعت حفاری اثرپذیر می باشند.
تدوین الگوی استراتژی های ارزش افزوده قیمت گذاری با چارچوبی هوشمند برای بهبود عملکرد اقتصادی شرکت ها
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال دوم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
93 - 122
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، تدوین الگوی استراتژی های ارزش افزوده قیمت گذاری در شرکت ها با اتکا بر یک چارچوب هوشمند است تا بتوان عملکرد اقتصادی آن ها را به شکل پایدار بهبود بخشید. شرکت ها در فضای رقابتی امروز، ناگزیر از بازنگری در رویکردهای سنتی قیمت گذاری هستند و نیاز دارند با درک عمیق از ارزش ادراک شده توسط مشتریان، روش های هوشمند و داده محور را به کار گیرند. در این راستا، پژوهش حاضر با تمرکز بر استراتژی های ارزش افزوده، تلاش کرده است تا سازوکارهایی را شناسایی کند که ضمن بهره گیری از فناوری های پیشرفته و تحلیل داده، امکان شکل دهی مدل های قیمت گذاری متفاوت و رقابت پذیر را فراهم آورد. این تحقیق از نوع کیفی و مبتنی بر تحلیل مضمون است و از طریق مصاحبه های هدفمند با مدیران ارشد، کارشناسان قیمت گذاری و خبرگان دانشگاهی انجام گرفته است. یافته ها نشان می دهد که ایجاد یک چارچوب هوشمند برای استراتژی ارزش افزوده قیمت گذاری، ضمن تقویت همگرایی در فرایند تصمیم گیری و استفاده مؤثر از داده های محیطی، می تواند به ارتقای رفتار مشارکتی مدیران و تعریف ساختارهای انگیزشی منجر شود. در نتیجه، شرکت ها قادر خواهند بود همگام با ارتقای رضایت مشتری، عملکرد اقتصادی و مزیت رقابتی خود را بهبود دهند.
مدیریت زنجیره تامین توزیع شده هوشمند در صنعت دارو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۶
141 - 167
حوزههای تخصصی:
فناوری های نوین عمیقا نحوه ارتباط و تعامل افراد با محیط اطراف خود را تغییر داده اند. این فناوری ها بر هر صنعتی تاثیر می گذارند. حال اگر بنا به تعریف متداول، زنجیره تامین را مجموعه ای از فعالیت های به هم پیوسته تعریف کنیم که شامل هماهنگی، برنامه ریزی و کنترل محصولات و خدمات بین تامین کنندگان و مشتریان باشد، با نگاهی به پیشرفت های فناورانه متوجه می شویم که این ساختارهای سنتی دیگر خودکفا نیستند، چرا که الکترنیکی شدن تقریبا تمام جنبه های زندگی بشر به خصوص فرآیندهای زنجیره تامین را تحت تاثیر قرار داده است. فناوری های نسل چهار صنعت، بیانگر انقلاب صنعتی ا ست که اینترنت اشیا را با سامانه های خودکاری چون هوش مصنوعی و زیرمجموعه آن یادگیری ماشین که خودتنظیم و خودیادگیرنده هستند، همراه کرده است. چنین سامانه های فناورانه ای می تواند زنجیره تامین را از حالت متمرکز بودن به حالت توزیع شدگی تغییر بدهد. هدف از این پژوهش شناسایی مولفه های زنجیره تامین توزیع شده هوشمند و ارائه ساختار روابط علی برای آن ها و همچنین تحلیل هر یک از آن ها در چارچوب ساختار ارائه شده است. در پژوهش پیش رو ابتدا کدها و مقوله ها با استفاده از روش داده بنیاد شناسایی شدند و سپس برای تعیین روابط علی-معلولی از روش نگاشت شناختی فازی استفاده شده است. مدل پژوهش نشان می دهد که زنجیره تامین غیرمتمرکز توزیع شده با توجه به مولفه های خود می تواند منجر به بهبود در جریان های اطلاعاتی شود، مراقبت های بهداشتی-درمانی را ارتقاء دهد و امکان دسترسی عادلانه به خدمات درمانی را فراهم آورد، طوری که می تواند نفوذ بنگاه های رانتی در عرضه، تجویز و درمان کشور را تا حد زیادی کاهش دهد.
هم ترازی استراتژیک در مدیریت کیفیت سازمان با استفاده از دیدگاه نظریه اقتضایی
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال دوم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
31 - 70
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله بررسی نقش مدیریت کیفیت (QM) در تئوری و عمل با استفاده از دیدگاه تئوری اقتضایی است. این پژوهش حول محور نقش QM در بهبود همکاری استراتژیک در شرکت های کوچک و متوسط (SME) با استفاده از تئوری اقتضایی می باشد تا به کارگیری بهترین روش های عملی. تئوری استقرایی اساس کار روش پژوهش را تشکیل می دهد که شامل تحلیل مطالعات موردی پنج شرکت کوچک و متوسط با تکرار مصاحبه ها (n = 45)، گروه های هدف (n=5) و تحلیل مدارک و شواهد است. با توجه به یافته های پژوهش مشخص شد که متغیرهای اقتضایی (استراتژی، فرهنگ، چرخه حیات و توجه به مشتری) و انواع مربوط به آن ها در تعامل با شیوه های عملی QM بودند و در شکل گیری همکاری استراتژیک بین SME ها و محیط اطراف آن ها مؤثراست. این فرایند که بر اساس روش های اقتضایی شکل می گیرد در هر SME و محیط مربوطه اش در مقایسه با بهترین روش های عملی فراگیر به شکلی منحصربه فرد روی می دهد.
مدل مهارت مدیران مالی در مدیریت استراتژیک هوشمند: چارچوبی برای ارتقای ارزش سهام شرکتی
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال دوم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
71 - 92
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، طراحی مدلی جامع برای ارتقای مهارت مدیران مالی در چارچوب مدیریت استراتژیک هوشمند است؛ الگویی که بتواند به بهبود بلندمدت ارزش سهام شرکت و خلق مزیت رقابتی پایدار بینجامد. شرکت های امروزی، در فضای پرتلاطم بازارهای مالی و تحولات مداوم تکنولوژی، نیازمند نگاهی فراتر از محاسبات ایستا و رویکردهای سنتی حسابداری هستند و می بایست با اتکا بر مفاهیم هوشمند، داده محور و آینده نگر، استراتژی های مالی خود را شکل دهند. در این راستا، پژوهش حاضر با تمرکز بر توسعه مهارت های ویژه مدیران مالی، سعی دارد تا ساختار و فرایندهایی را شناسایی کند که با کمک فناوری های پیشرفته و تحلیل داده، امکان شکل دهی رویکردی نظام مند و رقابت پذیر در تصمیم های مالی و سرمایه گذاری را فراهم آورد. این تحقیق از نوع کیفی و مبتنی بر تحلیل مضمون است و از طریق مصاحبه های هدفمند با مدیران ارشد مالی، کارشناسان خبره مالی و اساتید دانشگاهی حوزه مدیریت استراتژیک انجام گرفته است. یافته ها نشان می دهد که طراحی یک مدل مهارتی برای مدیران مالی در حوزه مدیریت استراتژیک هوشمند، ضمن ایجاد همگرایی در فرایند تصمیم گیری مالی و بهره مندی اثربخش از اطلاعات محیطی، می تواند رفتار مشارکتی را در تیم های مالی ارتقا دهد و ساختارهای انگیزشی نوینی را تعریف کند. بدین ترتیب، شرکت ها قادر خواهند بود، همگام با جلب اعتماد سهامداران و بهبود وضعیت ترازنامه، ارزش سهام خود را نیز در بلندمدت ارتقا داده و بر قابلیت های رقابتی خود بیفزایند.
آینده نگاری صنایع فرهنگی ج.ا.ا در چارچوب اقتصاد مقاومتی
منبع:
نگرش مدیریت راهبردی سال ۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
49 - 80
حوزههای تخصصی:
بیش از چهار دهه است که بررسی اقتصاد فرهنگ و هنر در دنیا مورد توجه جدی است و طی آن ادبیات روزافزونی درباره ابعاد اقتصادی فعالیت ها و آثار فرهنگی و هنری شکل گرفته و مباحث آن در دانشگاه ه ای مختلف مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. این پژوهش، با انتخاب یکی از مهم ترین روش های آینده نگاری یعنی سناریونویسی به آینده های محتمل صنایع فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در چارچوب اقتصاد مقاومتی پرداخته تا بسترهای توسعه توان داخلی جهت تحقق اقتصاد درون زا و برون گرا از طریق گسترش کمّی و کیفی صنایع فرهنگی فراهم شود. از این رو با مطالعه میدانی و احصا ابعاد نظری از ادبیات تحقیق و با استفاده از نظرات 32 نفر از پژوهشگران، 47 مقوله اصلی پس از بررسی روایی و پایایی از سوی صاحب نظران حوزه صنایع فرهنگی، استخراج شد و با استفاده از نظرات خبرگان این موضوع طی دو پنل خبرگی مورد بررسی قرار گرفت. با استفاده از روش سناریونویسی با تعیین «عدم قطعیت های کلیدی» چهار سناریوی اصلی شامل؛ سناریو اول (مرغ دریایی)، سناریو دوم (مرغ لجن خوار)، سناریو سوم (نهنگ به گل نشسته) و سناریو چهارم (دلفین در قفس) به دست آمد و راهکارهای خبرگان مورد نظر برای تحقق دورنمای مطلوب هر سناریو پیشنهاد شد.
چارچوب ممیزی (حسابرسی) دانش در سازمان های مأموریت محور
منبع:
نگرش مدیریت راهبردی سال ۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
149 - 182
حوزههای تخصصی:
برای موفقیت در پیاده سازی راهبرد مدیریت دانش، اولین موضوع آگاه بودن از وضعیت دانشی سازمان است حسابرسی دانش یک ارزیابی علمی نظام مند برای ارزیابی وضعیت دانشی اثربخشی مدیریت دانش در سازمان است. هدف از این تحقیق ارائه چارچوب حسابرسی دانش در سازمان های مأموریت محور است. اجرای پژوهش در گام اصلی انجام شد: در گام نخست با تنظیم اهداف پژوهش و با استفاده از کلیدواژه ها به جستجوی منابع مرتبط در ادبیات موضوع و بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) پرداخته شد، سپس با روش های فراترکیب و تحلیل محتوا، منابع اصلی شناسایی گردید، در گام دوم با بررسی ادبیات تحقیق ، به مفهوم شناسی، استخراج و کدگذاری مؤلفه های حسابرسی دانش همت گماشته شد، در گام سوم پژوهش به وزن دهی شاخص ها و اعتبارسنجی مدل نظری تحقیق با استفاده از روش ها و نرم افزارهای آماری، تحلیل عاملی و معادلات ساختاری پرداخته شد و درنهایت تدوین مدل عملیاتی حسابرسی دانش صورت گرفت، در روند اجرای پژوهش از 3 پرسشنامه استفاده شد، پرسشنامه اول برای دسته بندی و مناسب بودن معیارها (غربالگری) بود که در اختیار 10 نفر از اساتید پژوهشکده مدیریت راهبردی و سرمایه انسانی دانشگاه عالی دفاع ملی قرار گرفت، پرسشنامه دوم برای تدوین مدل نظری پژوهش در میان 93 نفر از مدیران عامل، منابع انسانی و تحقیق و توسعه در سازمان پژوهش های علمی و صنعتی ایران توزیع شد، پرسشنامه سوم برای اعتبار سنجی مدل عملیاتی استفاده گردید. نمونه آماری پژوهش در این مرحله شامل 9 نفر از اساتید گروه مدیریت دانش، دانشگاه عالی دفاع ملی بودند که درنهایت به ارزیابی مدل از ابعاد مختلف پرداختند.
ارائه راهبردهای حمل و نقل پایدار مبتنی بر شبکه های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۶
211 - 231
حوزههای تخصصی:
پایداری به طور گسترده یکی از چالش های بزرگی است که امروزه چالش برانگیز است. انسان ها برای ایجاد تعامل اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی به حمل و نقل پایدار اهمیت می دهند. لذا راه حل های پایدار در صنعت حمل و نقل شهری فرصت آفرینی کرده و در پی آن بحث هایی در مورد وسائط حمل و نقل عمومی، تاکسی های تلفنی، اینترنتی و خودروی اشتراکی صورت می گیرد. از طرفی از آنجا که شهروندان با پیدایش و توسعه شبکه های اجتماعی، می توانند آزادانه و بدون اینکه به پرسش های از پیش تعریف شده مقید باشند، نظرات خود را بیان کنند، تجزیه وتحلیل شبکه اجتماعی، فرصتی برای سازمان ها شده تا بتوانند با صرف هزینه و زمان کمتری نسبت به نظرسنجی، اولویت های بخش عظیمی از مشتریانشان را درک کنند. شبکه های ملی منبعی ارزان و با ارزش برای دسترسی به نظریات مشتریان و آنچه در ذهن آنها وجود دارد می باشد. تحقیق حاضر تلاش کرده است با استفاده از داده کاوی و متن کاوی در شبکه اجتماعی به ترسیم ذهنیت مشتریان و استفاده کنندگان از سیستم حمل و نقل بپردازد به گونه ای که عوامل اثر گذار بر گرایش افراد در استفاده از هرگونه حمل و نقل شهری بررسی و اولویت بندی نموده و راهبردی برای بهبود پایداری سیستم حمل و نقل شهری ارائه نماید.
تجربه زیسته تیم های نوپای دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۶
47 - 60
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تجربه زیسته مشارکت کنندگان در طرح نوای دانشگاه شهید بهشتی است که با استفاده از پژوهش کیفی از نوع پدیدارشناسی به منظور آگاهی از درک مشارکت کنندگان از طرح نوآ و مؤلفه های شکست و موفقیت در این طرح انجام شده است. مشارکت کنندگان پژوهش شامل تیم هایی است که به مرحله نهایی راه پیدا کردند و یا در پیش آزمون نهایی به مرحله نهایی راه پیدا نکردند که پس از مصاحبه با 10 تیم و تا رسیدن به اشباع نظری، نتایج به دست آمد. گردآوری داده ها از طریق مصاحبه است و از روش تحلیل مضمون برای تحلیل یافته ها استفاده گردید. نتایج نشان داد که داشتن تیم از مهم ترین عوامل موفقیت تیم ها در طرح نوآ بوده است. همچنین افراد موفق توانسته بودند از خدمات مشاوره ای ارائه شده به نحو احسن و در جهت پیشبرد کارهای خود استفاده کنند. درحالی که افراد شکست خورده در طرح تا حد زیادی از این امکان بهره مند نشدند. به طورکلی طرح نوآ برای طرح هایی که به ارائه خدمات و تولیدات کوتاه مدت تمرکز داشتند کاربردی تر بوده است.
چارچوب هم افزایی دانش های فرایندساز تصمیم گیری در تصمیمات حکومتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه مدیریت راهبردی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۶)
75 - 102
حوزههای تخصصی:
تصمیم گیری، مهم ترین و اثرگذارترین عنصر در هر هسته انسانی است. موفقیت یا شکست افراد، گروه ها، سازمان ها و جوامع بیش از هر چیز به تصمیمات آن ها وابسته است. در این پژوهش تلاش گردیده است با رویکرد میان رشته ای به تصمیم گیری حاکمیتی بپردازیم. هدف از اجرای این پژوهش طراحی چارچوب هم افزایی دانش های فرایندساز تصمیم گیری حاکمیتی است. به این منظور برای طراحی چارچوب هم افزایی از رویکرد علم طراحی استفاده گردید. نتایج پژوهش ابتدا ویژگی های تصمیم گیری حاکمیتی و بستر آن را شناسایی کرده و پس از آن نشان می دهد که دانش های اثرگذار در تصمیم گیری به دو دسته دانش های اثرگذار محتوایی و دانش های فرایندساز تقسیم می شوند. بر این اساس، با بررسی ادبیات موضوع فهرست اولیه این دانش ها فراهم گردید و با روش دلفی مطابق نظر خبرگان موضوع دانش های آینده پژوهی، تحقیق در عملیات، خط مشی گذاری، مدیریت راهبردی، مطالعات هوشمندی و تصمیم گیری با رویکرد اسلامی به عنوان دانش های فرایندساز تصمیم گیری حاکمیتی مشخص گردیدند. پس از این هندسه لایه ای هر یک از این دانش ها استخراج شده و بایکدیگر مورد مقایسه قرار گرفتند. در مرحله بعدی، چارچوب هم افزایی دانش های فرایندساز تصمیم گیری حاکمیتی براساس دانش استخراج شده در گام های پیشین ابتدا به صورت اولیه و پس از ارزیابی توسط خبرگان و اعمال اصلاحات لازم به صورت نهایی ارائه گردید. این چارچوب نسبت هر دانش با تصمیمات حکومتی و نقشی که هنگام تصمیم گیری حاکمیتی ایفا می کند را مشخص ساخت. همچنین شش فاز اصلی تصمیم گیری حاکمیتی در این چارچوب مشخص شدند. بعلاوه، «فاصله رضایت بخش میان رشته ای» به عنوان کارکرد فاز نهایی تصمیم گیری و راهبردی که در آن به وسیله بازنمایی هایی تخصصی دانش ها منسجم شده و به تصمیم نهایی می رسند، معرفی گردید.
ارائه مدل بهینه مدیریت زمان مبتنی بر اینترنت اشیا با استفاده از داده کاوی کریسپ (مورد مطالعه: شرکت ایرانخودرو)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال دوم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
7 - 30
حوزههای تخصصی:
این تحقیق ارائه مدل بهینه مدیریت زمان مبتنی بر اینترنت اشیا با استفاده از داده کاوی کریسپ (مورد مطالعه: شرکت ایرانخودرو) باشد. پژوهش حاضر از نظر هدف از نوع بنیادی و کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها کیفی محسوب می شود .داده های تحقیق در مرحله اول از طریق جمع آوری داده ها و اطلاعات اولیه از روش کتابخانه ای و مطالعه مقالات، کتب، رساله ها، پایان نامه ها و متون تخصصی مرتبط به دست آمده است و در بخش دوم پژوهش کیفی است که از روش گراندد تئوری به منظور کشف و شناسایی مولفه ها، ابعاد و متغیرهای مدیریت زمان مبتنی بر اینترنت اشیا بهره برداری شده و متغیرهای لازم شناسایی شدند برای جمع آوری داده ها در این بخش از روش مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته استفاده گردید. با استفاده از ابزار مصاحبه های عمیق فردی تجارب مشارکت کنندگان به صورت عمیق استخراج می شود .جامعه آماری پژوهش حاضر شامل اساتید هیئت علمی در حوزه مدیریت و خبرگان در این حوزه به تعداد 20 نفر می باشند و نمونه گیری به شیوه گلوله برفی بوده است.نتایج پژوهش نشان می دهد با استفاده از مدل بهینه مدیریت زمان مبتنی بر اینترنت اشیا، سازمان ایرانخودرو قادر خواهد بود فرآیندهای تولید را بهبود داده و عملکرد بهتری در تولید خودروها داشته باشد. این بهینه سازی می تواند منجر به کاهش زمان تولید، افزایش کیفیت و کاهش هزینه های تولید شود. استفاده از سامانه های هوشمند و تجمیع و تحلیل داده های ترافیکی به شرکت ایرانخودرو کمک می کند تا در مدیریت ترافیک شهری بهبود قابل توجهی را به ارمغان بیاورد. این پیشرفت می تواند منجر به کاهش زمان سفر، بهبود انسجام ترافیکی، کاهش ترافیک و بهبود کیفیت زندگی شهروندان شود.
تحلیل سبک رهبری گفت وشنودی و درخشش سازمانی از طریق تعهد سازمانی در بستر دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۶
257 - 272
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف تحلیل سبک رهبری گفت وشنودی و درخشش سازمانی از طریق تعهد سازمانی در بستر دانشگاه فرهنگیان کشور انجام شد. برای نیل به این مقصود، از رویکرد کمّی از نوع توصیفی- همبستگی با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. جامعه پژوهش شامل تمامی کارکنان هیئت علمی و غیر هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان کشور به تعداد 980 نفر بود که از این تعداد، 276 نفر از آن ها با استفاده از فرمول کوکران و با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل سه پرسشنامه رهبری گفت وشنودی، درخشش سازمانی و تعهد سازمانی بود که پایایی آن ها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 97/0، 95/0 و 81/0 گزارش شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که سبک رهبری گفت وشنودی بر درخشش سازمانی و تعهد سازمانی تأثیر مثبت و معنادار دارد و همچنین تعهد سازمانی بر درخشش سازمانی تأثیر مثبت و معنادار دارد. افزون بر این، رهبری گفت وشنودی از طریق تعهد سازمانی بر درخشش سازمانی تأثیر مثبت و معنادار دارد. بر اساس نتایج این پژوهش، مدیران دانشگاه فرهنگیان می توانند از طریق ایجاد فضایی برای مشارکت اعضای هیئت علمی و کارکنان در فرآیندهای تصمیم گیری و برنامه ریزی، نه تنها به افزایش تعهد سازمانی در ذی نفعان اصلی دانشگاه کمک کنند، بلکه باعث افزایش درخشش سازمانی در دانشگاه فرهنگیان نیز شوند.
راهبردهای تربیت و تعالی فرماندهان و مدیران آجا با تاکید بر مدیریت جهادی
منبع:
نگرش مدیریت راهبردی سال ۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
9 - 46
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارائه راهبردهای تربیت و تعالی فرماندهان و مدیران آجا با تاکید بر مدیریت جهادی نگارش گردیده است. جامعه آماری این پژوهش شامل نخبگان و خبرگان آجا در نیروهای چهارگانه آجا و علما و روحانیون و اساتید دانشگاهی نیروهای مسلحِ خارج از آجا به تعداد 80 نفر می باشد. تحقیق حاضر در زمره تحقیقات کاربردی – توسعه ای بوده و از ترکیب داده های کمی و کیفی (با رویکرد آمیخته) شامل مصاحبه و پرسشنامه باز و بسته استفاده شده است. در این تحقیق به منظور استخراج شاخص ها و عوامل اثرگذار بر تربیت و تعالی فرماندهان و مدیران با رویکرد جهادی و همچنین احصاء نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید؛ علاوه بر مطالعه اسناد بالادستی شامل قرآن، نهج البلاغه، احادیث و روایات، بیانات امامین انقلاب، سند کلیات نظام جامع تربیت و آموزش ستاد کل و آجا و پژوهش های انجام شده مرتبط، مصاحبه های عمیق (نیمه ساختاریافته) با خبرگان نیز صورت گرفت. لذا بدین منظور پنج پرسشنامه تنظیم و نتایج زیر حاصل گردید: شناسایی 46 عامل قوت؛ 27 عامل ضعف؛ 23 فرصت و 15 تهدید. که در این راستا و با توجه به جایگاه محافظه کارانه در ماتریس SPACE ، 6 راهبرد اصلی تدوین گردید.
شناسایی چالش های اصلی تولید در صنعت پتروشیمی (مطالعه موردی: صنایع پتروشیمی هلدینگ خلیج فارس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پتروشیمی دارای برترین مزیت نسبی در اقتصاد، نقشی انکارناپذیر در پیشرفت، اقتدار، درآمدزایی و تحقق اقتصاد مقاومتی و برخوردار از ظرفیت بالاترین ابداعات، اختراع بی شمار مواد جدید، تکمیل زنجیره ارزش، ارزش افزوده حداکثری و کسب هژمونی اقتصادی است. اما چالش های بسیار آن را به خام فروشی دچار ساخته و سبب عدم استفاده از ظرفیت ها، فقدان فناوری به روز، فقدان زنجیره ارزش، کاهش درآمد ارزی، جاماندن از قافله رقابت، از دست دادن بازارهای جهانی و منطقه ای شده است. برای دست یابی به فناوری به روز، تکنولوژی دانش بنیان، بهره وری بالا، محصولات با کیفیت و افزایش توان رقابتی، شناسایی چالش ها و ارائه راهکارهای مؤثر لازم است. در این مقاله در پاسخ به سوال از چالش های اصلی صنعت پتروشیمی و با استفاده از روش ترکیبی (توصیفی- کمی) ابتدا با مطالعات کتابخانه ای و مصاحبه با نخبگان، چالش های بسیاری مورد شناسایی قرار گرفت و با روش دلفی پرسش نامه ای طراحی و پایایی آن با نرم افزار SPSS بررسی شد. آن گاه با روش دلفی و دلفی فازی، طی دو مرحله تا رسیدن به سطح اجماع 70 درصدی چالش های مهم شناسایی و رتبه بندی گردید و با روش SWARA رتبه بندی کلی صورت گرفت. در نهایت 35 چالش مهم رتبه بندی و دسته بندی گردید. نتیجه مقاله، آشکارشدن مهم ترین چالش های صنعت پتروشیمی به ویژه چالش های بازرگانی، و ارائه راهکارها و پیشنهاداتی با اتکا بر نظرات نخبگان جهت سیاست گذاری است که نزدیک شدن صنعت به سطح استاندارد را ممکن می سازد.
مدیریت استراتژیک در رهبری پروژه با تاکید بر هوشمندسازی
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال دوم بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
101 - 130
حوزههای تخصصی:
مدیریت استراتژیک رهبری پروژه به طور فزاینده ای در زمینه خطرات زیست محیطی رخ می دهد، چه ناشی از یک بیماری همه گیر ویروسی یا یک آب و هوای انسانی در حال تغییر. این نیاز به سازگاری برای تغییر دارد، به ویژه هنگامی که پروژه ها در پیچیدگی رشد می کنند و به عنوان مداخلات در سیستم های گسترده تر دیده می شوند. در این مقاله، ما یک دیدگاه اجتماعی را در نظر می گیریم، کار اخیر را ترکیب می کنیم و یک دستور کار تحقیقاتی جدید را در سه حوزه مرتبط به هم پیشنهاد می کنیم که باید توسط رهبری پروژه مورد توجه قرار گیرد: 1) تغییر فناوری ها، باز کردن ارزش هایی که فناوری ها برای دستیابی به نتایج مطلوب نشان می دهند. 2) پیچیدگی سازمانی، درگیر کردن بازیگران متعدد و پرداختن به پیچیدگی ها و عدم قطعیت های در حال ظهور و 3)، نگرانی های زیست محیطی، رسیدگی به خواسته ها برای پروژه ها برای مداخله مثبت برای ایجاد آینده های پایدار و هوشمند، انعطاف پذیر و عادلانه. سهم ما تئوریزه کردن معنای رهبری اجتماعی شده برای این موضوعات حیاتی است که در مطالعات پروژه ظهور می کنند و دستورالعمل هایی را برای تحقیقات بیشتر در مورد اشکال مثبت رهبری پروژه در جهانی در شرایط هوشمندسازی در حال تغییر تعیین می کنیم.
ایجاد استراتژی های هوشمند برای NFT ها با لحاظ قدرت برندها
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال دوم بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
131 - 150
حوزههای تخصصی:
توکن های غیرقابل تعویض (NFT) در سال گذشته رشد فوق العاده ای را به ثبت رسانده اند و انتظار می رود اهمیت آنها با توسعه Web3 افزایش یابد. از دیدگاه برند، NFT ها را می توان به عنوان بازنمایی اجزای برند مانند محصول، لوگو یا تصویر دید. من استدلال می کنم که NFT ها پتانسیل بسیار زیادی برای تبدیل شدن به دارایی های برند مستقل دارند. من نشان می دهم که چگونه می توان با مرتبط کردن استراتژی های NFT برند با مراحل قیف بازاریابی به این امر دست یافت. برندها می توانند محصولات فیزیکی خود مانند کفش، پیراهن یا هنر خود را به یک NFT تبدیل کنند تا آگاهی برند را به خود جلب کنند، فرصت های فروش متقابل ایجاد کنند و مالکیت درک قوی تری از عناصر خاص برند ایجاد کنند. نکته مهم این است که NFTها به برندها اجازه می دهند تا یک جامعه برند بسیار جذاب را تشکیل دهند که می تواند از برند حمایت کند، مالکیت محصول آنلاین و آفلاین را ترکیب کند و به طور بالقوه پیوندی بین برند و مصرف کنندگان ایجاد کند. این احتمالات هیجان انگیز یک برنامه تحقیقاتی غنی را ایجاد می کند که در این مقاله ارائه می کنم.
مدل هوشمندسازی استراتژی های کسب وکار سبز در خصوص مسیر نوین برای افزایش قیمت سهام شرکت های تولیدی
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال دوم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
7 - 26
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، تدوین مدل هوشمندسازی استراتژی های کسب وکار سبز در شرکت های تولیدی با هدف افزایش قیمت سهام آن ها است. در دنیای امروز که مسائل زیست محیطی و پایداری به یکی از اولویت های اصلی سازمان ها تبدیل شده اند، شرکت های تولیدی نیازمند استفاده از رویکردهای هوشمند و سبز برای افزایش ارزش سهام و جلب اعتماد سرمایه گذاران هستند. این پژوهش با تمرکز بر استراتژی های کسب وکار سبز، به بررسی چگونگی بهره گیری از فناوری های نوین و تحلیل داده ها برای بهبود عملکرد اقتصادی و افزایش قیمت سهام شرکت ها پرداخته است. این تحقیق از نوع کیفی و مبتنی بر تحلیل مضمون است و از طریق مصاحبه های هدفمند با مدیران ارشد، کارشناسان حوزه پایداری و خبرگان دانشگاهی انجام شده است. یافته ها نشان می دهد که هوشمندسازی استراتژی های کسب وکار سبز، ضمن تقویت همگرایی در فرایند تصمیم گیری و استفاده مؤثر از داده های محیطی، می تواند به ارتقای رفتار مشارکتی مدیران و تعریف ساختارهای انگیزشی منجر شود. در نتیجه، شرکت ها قادر خواهند بود همگام با ارتقای رضایت ذینفعان، عملکرد اقتصادی و قیمت سهام خود را بهبود بخشند.
تاثیر بهره برداری از منابع طبیعی و مصرف انرژی های تجدیدناپذیر بر کیفیت محیط زیست
منبع:
نگرش مدیریت راهبردی سال ۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
81 - 105
حوزههای تخصصی:
بهره مندی از محیط زیست مطلوب، از اهدافِ سند چشم انداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران است که دستیابی به آن، در گروِ کاهش آلودگی های ناشی از بهره برداری از منابع طبیعی به ویژه ذخایر انرژی تجدیدناپذیرِ نفت و گاز است. در نوشتار پیش رو، تأثیر بهره برداری از منابع طبیعی و انرژی های تجدیدناپذیر بر کیفیت محیط زیستِ ایران مورد ارزیابی قرار گرفت. با درک صحیحی از میزان اثرگذاری فوق، می توان به ضرورتِ تدوین برنامه های توسعه در جهت تحققِ راهبردِ زیست محیطی نظام مبتنی بر «احیاء، بهسازی و توسعه ی منابع طبیعی تجدیدپذیر» پی برد که در پژوهش فعلی به این مهم پرداخته شد. داده های موردنیازِ تحقیق شاملِ انتشار گاز دی اکسید کربن، درآمد سرانه، انرژی های تجدیدناپذیر، رانت منابع طبیعی، تراکم جمعیت و امید به زندگی از شاخص های توسعه انسانی در بانک جهانی گردآوری شد. روش آماریِ مورد استفاده، بهره مندی از رویکرد اقتصادسنجی داده های ترکیبی است. نتایج نشان داد که بهره برداری از منابع طبیعی با نرخ فعلی تأثیر مخرب و معنی داری بر انتشار آلودگی دارد. همچنین مصرف انرژی های تجدیدناپذیر نقش بسیار بالایی در افزایش انتشار آلودگی به جا می گذارد. افزون بر این، نتایج نشان داد که با تراکم بیشتر در واحد سطح به سبب برخورداری از صرفه های حاصل از مقیاس می توان کارایی مصرف منابع مولد آلودگی را افزایش داد که در نهایت به تاثیری قابل ملاحظه در کاهش سرانه گاز CO2 منجر می شود. در نهایت، نتایج موید آن است که یک رابطه N شکل معنادار میان درآمد سرانه و انتشار آلودگی وجود دارد. نتایج این پژوهش با ایجاد بینشِ صحیح از وضعیت فعلیِ منابع، تسهیل در آینده پژوهی و برنامه ریزی صحیح و مبتنی بر واقعیاتِ حوزه محیط زیست می تواند در تدوین برنامه های بلندمدتِ حفاظت از منابع طبیعیِ کشور مؤثر واقع شود.