
اندیشه مدیریت راهبردی
اندیشه مدیریت راهبردی سال 17 تابستان 1402 شماره 2 (پیاپی 36) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
استراتژی شرکتی به طور عمده به این سوال مربوط می شود که بنگاه ها مرزهای خود را در کجا تعیین می کنند، یعنی در چه مشاغلی شرکت می کنند و در چه مشاغلی تصمیم می گیرند مشارکت نکنند، یکی از استراتژی های شرکتی واگذاری می باشد. واگذاری به عنوان در دسترس قرار دادن و فروش دارایی ها، امکانات، خطوط تولید، شرکت های تابعه، بخش ها و واحدهای تجاری توسط شرکت مادر تعریف می شود. علیرغم افزایش فزاینده علاقه به حوزه واگذاری کسب و کار، کمبود ترسیم بدنه تحقیقات واگذاری در این حوزه نمایان است. مضافاً رشد فزاینده پژوهش ها در این حوزه، به جای داشتن یک نگاه کل نگر به ادبیات تحقیق تنها به بخش های کوچکی از حوزه واگذاری معطوف شده است. به علاوه دیدگاه های تئوریک متفاوت موجب چندپارگی تئوری شده است. ارائه تصویر کلان و فراهم آوردن بینشی ارزشمند از جایگاه و روند پژوهش ها در این حوزه به منظور کمک به جهت گیری پژوهش های آتی دیدگاه جامعی را فراهم می نماید. در این پژوهش با هدف ترسیم سیر تکاملی ادبیات از روش بیبلیومتریک استفاده شده است. روش بیبلیومتریک به عنوان کاربرد متدهای ریاضی و آماری به شناسایی خطوط فکری اندیشمندان یک حوزه و زیربنای بدنه دانش می پردازد و یک دیدگاه غیرمتعصبانه برای پژوهشگران فراهم می کند. مهم ترین نویسندگان و مجلات بین سال های ۱۹۹۴-۲۰۲۳ مشخص گردیده که در بخش فعال ترین و اثرگذارترین نویسنده در این حوزه خانم فلدمن قرار دارد و همچنین مجله مدیریت استراتژی با فراوانی ۲۸ دارای بیشترین مقالات چاپ شده می باشد. بررسی تحلیل هم رخدادی واژگان نشان می دهد ۴ خوشه با محوریت عوامل مرتبط با عملکرد شرکتی، تنوع بخشی، نحوه های واگذاری و حاکمیت شرکتی در این حوزه پدیدار می باشد. واژگان عملکرد، تنوع بخشی، حکمرانی و فروش دارایی کلمات کلیدی هستند که بیشترین تکرار را داشته اند و در تمام این سال ها موضوع عملکرد شرکت بیشترین توجه را از سمت پژوهشگران به خود جلب کرده است. بر اساس نتایج نگاشت هیستوگرام سه مسیر تحقیقات مشخص شده، در حوزه اول اثر استراتژی هایی مانند اکتساب و تنوع گرایی به عنوان محرک مورد بررسی قرار گرفته، حوزه دوم به اثر حکمرانی شرکتی و فرایند تصمیم گیری بر اثربخشی واگذاری می پردازد و حوزه سوم به بررسی پیامد واگذاری بر عملکرد مالی شرکت می پردازد.
شناسایی چالش های اصلی تولید در صنعت پتروشیمی (مطالعه موردی: صنایع پتروشیمی هلدینگ خلیج فارس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پتروشیمی دارای برترین مزیت نسبی در اقتصاد، نقشی انکارناپذیر در پیشرفت، اقتدار، درآمدزایی و تحقق اقتصاد مقاومتی و برخوردار از ظرفیت بالاترین ابداعات، اختراع بی شمار مواد جدید، تکمیل زنجیره ارزش، ارزش افزوده حداکثری و کسب هژمونی اقتصادی است. اما چالش های بسیار آن را به خام فروشی دچار ساخته و سبب عدم استفاده از ظرفیت ها، فقدان فناوری به روز، فقدان زنجیره ارزش، کاهش درآمد ارزی، جاماندن از قافله رقابت، از دست دادن بازارهای جهانی و منطقه ای شده است. برای دست یابی به فناوری به روز، تکنولوژی دانش بنیان، بهره وری بالا، محصولات با کیفیت و افزایش توان رقابتی، شناسایی چالش ها و ارائه راهکارهای مؤثر لازم است. در این مقاله در پاسخ به سوال از چالش های اصلی صنعت پتروشیمی و با استفاده از روش ترکیبی (توصیفی- کمی) ابتدا با مطالعات کتابخانه ای و مصاحبه با نخبگان، چالش های بسیاری مورد شناسایی قرار گرفت و با روش دلفی پرسش نامه ای طراحی و پایایی آن با نرم افزار SPSS بررسی شد. آن گاه با روش دلفی و دلفی فازی، طی دو مرحله تا رسیدن به سطح اجماع 70 درصدی چالش های مهم شناسایی و رتبه بندی گردید و با روش SWARA رتبه بندی کلی صورت گرفت. در نهایت 35 چالش مهم رتبه بندی و دسته بندی گردید. نتیجه مقاله، آشکارشدن مهم ترین چالش های صنعت پتروشیمی به ویژه چالش های بازرگانی، و ارائه راهکارها و پیشنهاداتی با اتکا بر نظرات نخبگان جهت سیاست گذاری است که نزدیک شدن صنعت به سطح استاندارد را ممکن می سازد.
چارچوب هم افزایی دانش های فرایندساز تصمیم گیری در تصمیمات حکومتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصمیم گیری، مهم ترین و اثرگذارترین عنصر در هر هسته انسانی است. موفقیت یا شکست افراد، گروه ها، سازمان ها و جوامع بیش از هر چیز به تصمیمات آن ها وابسته است. در این پژوهش تلاش گردیده است با رویکرد میان رشته ای به تصمیم گیری حاکمیتی بپردازیم. هدف از اجرای این پژوهش طراحی چارچوب هم افزایی دانش های فرایندساز تصمیم گیری حاکمیتی است. به این منظور برای طراحی چارچوب هم افزایی از رویکرد علم طراحی استفاده گردید. نتایج پژوهش ابتدا ویژگی های تصمیم گیری حاکمیتی و بستر آن را شناسایی کرده و پس از آن نشان می دهد که دانش های اثرگذار در تصمیم گیری به دو دسته دانش های اثرگذار محتوایی و دانش های فرایندساز تقسیم می شوند. بر این اساس، با بررسی ادبیات موضوع فهرست اولیه این دانش ها فراهم گردید و با روش دلفی مطابق نظر خبرگان موضوع دانش های آینده پژوهی، تحقیق در عملیات، خط مشی گذاری، مدیریت راهبردی، مطالعات هوشمندی و تصمیم گیری با رویکرد اسلامی به عنوان دانش های فرایندساز تصمیم گیری حاکمیتی مشخص گردیدند. پس از این هندسه لایه ای هر یک از این دانش ها استخراج شده و بایکدیگر مورد مقایسه قرار گرفتند. در مرحله بعدی، چارچوب هم افزایی دانش های فرایندساز تصمیم گیری حاکمیتی براساس دانش استخراج شده در گام های پیشین ابتدا به صورت اولیه و پس از ارزیابی توسط خبرگان و اعمال اصلاحات لازم به صورت نهایی ارائه گردید. این چارچوب نسبت هر دانش با تصمیمات حکومتی و نقشی که هنگام تصمیم گیری حاکمیتی ایفا می کند را مشخص ساخت. همچنین شش فاز اصلی تصمیم گیری حاکمیتی در این چارچوب مشخص شدند. بعلاوه، «فاصله رضایت بخش میان رشته ای» به عنوان کارکرد فاز نهایی تصمیم گیری و راهبردی که در آن به وسیله بازنمایی هایی تخصصی دانش ها منسجم شده و به تصمیم نهایی می رسند، معرفی گردید.
طراحی الگوی کندذهنی جمعی در شرکت های دانش بنیان با رویکرد داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: کندذهنی جمعی به عنوان دشمن مخرب سازمان ها عامل تکرار اشتباهات گذشته، کندی در تسهیم دانش، مخدوش کننده عملکرد اثربخش کارکنان دانشی و تولیدکننده هزینه های حاصل از آزمون و خطاست. لذا هدف این پژوهش ارائه الگوی کندذهنی جمعی شرکت های دانش بنیان است.روش شناسی: استخراج داده های کیفی در این پژوهش حاصل مصاحبه های عمیق و نیمه ساختارمند و رویکرد داده بنیاد است. نمونه گیری به شکل هدفمند و گلوله برفی از متخصّصان و خبرگان 12 شرکت دانش بنیان صنعتی انجام شد.اصالت: پژوهش اخیر با طرح موضوعی جدید و روش شناسی کیفی به خلق الگویی نوین و چارچوب نظری غنی دست یافته است و بررسی علل، شرایط زمینه ای و مداخله ای، راهبردها و پیامدها در پژوهش حاضر از نو بودن آن خبر می دهد.یافته ها: تفکّر غیرراهبردی و یکجانبه گرایی، نظام جذب ناکارآمد، فقدان بهسازی مناسب منابع انسانی، نقص نظام نخبه پروری، ضعف مدیریتی، عدم بهره وری نظام پرداخت، بی عدالتی سازمانی و رسمیّت زیاد به عنوان راهبردهای پژوهش حاضر امکان استقرار پدیده کندذهنی جمعی را مهیّا می سازند. همچنین عوامل علّی در سه دسته عوامل فردی، گروهی و سازمانی بر راهبردهای کندذهنی جمعی تأثیر مستقیم و خطّی دارند. فرهنگ سازمانی، ماهیّت فعالیت های دانشی و ویژگی های سازمان نیز از جمله مواردی هستند که زمینه را برای تحقّق راهبردهای کندذهنی جمعی فراهم می سازند و به نوعی تأثیر غیرمستقیم دارند. ویژگی های صنعت، عوامل اقتصادی، قانونی، فنّی و عملکرد نهادهای علمی مجموعه عوامل مداخله گر و میانجی هستند که تسهیل یا محدودکننده راهبردها می باشند. کندذهنی جمعی پیامدهای فردی و سازمانی چون کاهش خلّاقیت، عدم چابکی سازمانی و فرار مغزها را به دنبال دارد.
واکاویِ مفهومِ طراحیِ خط مشی، با استفاده از تحلیل مضمونی: ماهیت، شاخص ها و عناصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادبیات و متون علمیِ مربوط به خط مشی عمومی، «طراحیِ خط مشی» معادل با شکل گیری خط مشی و یا بخشی از آن در نظر گرفته شده است. برخی آن را بدیهی و برخی ناممکن دانسته اند که این موضوع منجر به ایجاد پراکندگی در ادبیاتِ «طراحیِ خط مشی» و ابهام در مفهوم آن شده است. پژوهشِ حاضر، با هدف فهم و تبیین مفهوم «طراحیِ خط مشی» به واکاوی و تحلیل ادبیاتِ موجود در این حوزه پرداخته است. در این پژوهش، نگارنده تلاش کرده است با مطالعه کتاب خانه ای، مهم ترین تعاریف و مفاهیمِ مربوط به «طراحی» و «طراحیِ خط مشی» را در ادبیاتِ موجود، جمع آوری و با استفاده از تحلیلِ مضمون به تحلیل و واکاویِ آن بپردازد. بر اساس تحلیل داده های برآمده از اسنادِ موردِ بررسی و کد گذاری داده ها، با استفاده از تحلیل مضمون این کدها در نهایت در قالب دو مضمونِ فراگیر طبقه بندی شدند که عبارتند از: «شاخص های طراحیِ خط مشی» و «عناصر طراحیِ خط مشی» که بر این اساس تلاش شده تا دو تعریف از طراحیِ خط مشی پیشنهاد شود. بر اساس شاخص ها، طراحیِ خط مشی، تلاشی است آگاهانه برای ایجاد خط مشی های کارآمد، با استفاده از دانش و خلاقیت، در جهت ایجاد تغییراتِ مورد نظر و مطلوب. بر اساس عناصر، طراحیِ خط مشی، تلاشِ طراحانِ خط مشی در جهت کاوشِ زمینه ای و ایجاد و تقویت زیرساخت های استفاده از دانش در خط مشی گذاری و شکل گیریِ طرح های موثر و کارآمد از خط مشی است.
شناسایی و تحلیل پیامدهای توسعه فروشگاه های زنجیره ای در کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از کانال های توزیع انبوه در عصر امروز، فروشگاه های زنجیره ای است که نظام توزیع کالا را متحول کرده است. در کشور ما نیز متاثر از این تحول جهانی، از چند دهه گذشته توسعه فروشگاه های زنجیره ای آغاز شده که این امر در یک دهه اخیر شتاب بیشتری گرفته است. این پدیده را دو سطح می توان تحلیل کرد؛ سطح اول، سطح بنگاه است و سطح دوم، سطح کلان است که به بررسی نتایج این پدیده در افقی بالاتر از سود بنگاه می پردازد و به دنبال تحلیل موضوع از منظر سیاست گذاری بازاریابی است که منافع ملی و عمومی را مدنظر دارد. این پژوهش در سطح دوم به دنبال شناسایی و تحلیل پیامدهای مثبت و منفی توسعه فروشگاه های زنجیره ای در کشور است. در گام نخست این پژوهش، پس از بررسی پیشینه پژوهش، با تعداد 14 نفر از خبرگان مصاحبه هایی انجام شد تا پیامدهای مثبت و منفی توسعه فروشگاه های زنجیره ای در ایران بررسی شود. داده های کیفی به دست آمده با استفاده از روش تحلیل مضمون تحلیل شد. 37 مضمون پایه در قالب هفت دسته به عنوان پیامدهای مثبت و منفی توسعه فروشگاه های زنجیره ای طبقه بندی شد. در گام دوم پیامدهای احصا شده با استفاده از داده های به دست آمده از 20 خبره با کمک تکنیک تاپسیس رتبه بندی و تحلیل شد. از جمله پیامدهای توسعه فروشگاه های زنجیره ای، افزایش حق انتخاب مصرف کنندگان، دسترسی آسان مشتریان به طیف گسترده ای از محصولات است. از جمله پیامدهای منفی مورد اتفاق نیز می توان به تضعیف خرده فروشی های محلی و از بین رفتن روابط اجتماعی و انسانی در محلات شهری اشاره کرد.