فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۲۱ تا ۸۴۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
هرمنوتیک فلسفی گادامر صراحتا لوگوس محور است. لوگوس در تلقی گادامر به لحاظ محتوا متفاوت با تلقی افلاطون از آن است. تعبیر لوگوس در اندیشه افلاطون، ایده است و دیالکتیک ایده، روند تعین ایدوس ها در قالب کلمات است. در دیالکتیک ایده لوگوس در یک روند تکاملی به ارگون تبدیل می شود. به همین خاطر در نظر گادامر دیالکتیک افلاطون از یک جنبه ثابت است چون در چرخه ای ثابت آن چه عیان می کند بازنمودی حسی از جهان ایده است. از جهاتی دیگر پویاست زیرا دیالکتیک فرایندی صعودی و پیوسته رو به زمان حال است که مدام از ایده به امر واقع تغییر ماهیت می دهد. اما در تلقی گادامر، لوگوس کلمه است و دیالکتیک کلمه همان پویایی کلمه است که در قالب گفتگو تعیین می یابد. فرض گادامر بر این است که دیالکتیک در یک بازی زبانی زنده ای که در حال حرکت در آن هستیم به طرزی مخاطره آمیز به واسطه کلمات ما را وارد رخداد فهم می کند. در پژوهش حاضر ذیل تفسیر تازه ای از دیالکتیک افلاطون و تاثیزپذیری گادامر از وی تصریح خواهیم کرد گادامر پویایی کلمه را بر ثبات ایده اولویت داده و دیالکتیک کلمه را بر دیالکتیک ایده ترجیح می دهد.
نقد بوم گرای «درون روانگی» و «همانندی» در دنیای معنوی سوئدنبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۱
107-130
حوزههای تخصصی:
نظریه انتقادی بوم گرا، پیوندهای موجود در جهان طبیعی و فعالیت های انسانی را بررسی می کند. با درنظرگرفتن برداشت های گوناگون فلسفی از فلاسفه مختلف، وجود و بقای آگاهی انتقادی زیست محیطی در ناخودآگاه جمعی انسان آشکار می شود، هرچند ممکن است با اصطلاحات یا کلیدواژه های متفاوتی بیان شده باشد. خواننده علاقه مند می تواند ردّپای همان نگرانی و دغدغه را در سوئدنبرگ فیلسوف سوئدی نیز پیدا کند. دو مفهوم فلسفی «همانندی» و «درون روانگی» بیان گر ارتباط بین روح و مادّه، ذهن و بدن، است و می توان ادّعا کرد که همان چیزی است که زندگی جسمی انسان را با زندگی معنویِ همیشگی او ارتباط می دهد. با بررسی چنین مفاهیم فلسفی در یک قلمروی انتقادی بوم گرا، این مقاله تلاش می کند که همبستگی پنهانی موجود بین انسان و طبیعت و ارتباط بین این دیدگاه انتقادی و بعضی مفاهیم خاص فلسفه سوئدنبرگ را نشان دهد. هدف این مقاله واکاوی مؤلفه های نقد بوم گرا در آثار سوئدنبرگ با توجه به دو مفهوم فلسفی «همانندی» و «درون روانگی»است. این آگاهی معنوی آشکار می کند که انسان ها تا زمانی که نتوانند زندگی خود را مطابق با الوهیت پیش ببرند، نخواهند توانست در هماهنگی با جهان طبیعت زندگی کنند چراکه چنین ایدئولوژی خدامحوری اجازه کاری غیر از همراهی با محیط زیست را به انسان نمی دهد؛ محیط زیست مظهر خداوند، خالق مطلق، است.
تبیین حقیقت امانت الهی از دیدگاه صدرالمتألهین و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰۸
135 - 166
حوزههای تخصصی:
تثبیت رابطه حق -سبحانه و تعالی- با ماسوا نیازمند تبیینی هماهنگ با بیان وحیانی است. آیه 72 سوره احزاب معرّف امانت الهیه ای است که انسان به رغم ظلومیّت و جهولیّت حامل آن است. چیستی این امانت با رویکردهای مختلف روایی کلامی معرفتی تحلیل شده است؛ مفسران پیش از صدرالمتألهین احتمالاتی در این زمینه مطرح کرده اند؛ اما از دیدگاه صدرالمتألهین و علامه طباطبایی همه آنها در حدّ حدس و گمان بوده و ملاحظاتی بر آنها وارد است؛ زیرا در همه آنها معنای امانت و تحفّظ بر آن در بازگرداندن سالم آن به صاحبش مغفول مانده است. هدف این نوشتار نقض اقوال نادرست و تبیین حقیقت امانت الهیه بر اساس مبانی حکمت متعالیه است. طبق تحلیل معرفتی قرآنی، امانت الهیه ولایت الهیه رسول خدا ص و امیرمؤمنان ع یا کمال مرتبه عبودیّت است و قوّه ظلومیّت وجهولیّت انسانی بستر افاضه عدل و علم است و معنای مدحی دارد؛ گرچه در تحلیلی دیگر خالی از معنای مذمّتی نیست. حمل امانت مذکور مبدأ و اساس تمام کمالات و تجسّم عینی همه خیرات و تمثّل تمامی کمالات انسانی است. نتیجه این مقاله مبدأ و مبنای تمام مطالعات در حوزه فلسفه دین است. روش توصیف و تحلیل داده ها کتابخانه ای-اسنادی است.
تأثیر برنامه درسی پنهان بر تربیت دینی دانش آموزان از دیدگاه معلمان مطالعه موردی (مدارس ابتدایی منطقه خمینی شهر استان اصفهان)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر برنامه درسی پنهان بر تربیت دینی دانش آموزان از دیدگاه معلمان مطالعه موردی (مدارس ابتدایی منطقه خمینی شهر استان اصفهان) بود. روش کار: روش انجام پژوهش، توصیفی- پیمایشی بوده است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی معلمان شاغل در مدارس ابتدایی منطقه خمینی شهر اصفهان بوده است که تعداد آن ها 1200 نفر بود و بر اساس جدول کرجسی و مورگان 291 نفر به صورت نمونه گیری خوشه ای مرحله ای از مدارس منطقه انتخاب شدند. ابزار پژوهش مورد استفاده پرسشنامه برنامه درسی پنهان حسینی (1389) بود. جهت تجزیه و تحلیل سؤالات پژوهش از آزمون t تک نمونه استفاده شد. نتایج: نتایج این پژوهش نشان داد که عامل جو اجتماعی، ساختار سازمانی و تعامل متقابل معلم و دانش آموز بر تربیت دینی از دیدگاه معلمان مدارس ابتدایی تأثیر دارد. نتیجه گیری: با توجه به یافته های تحقیق و تأثیر برنامه درسی پنهان بر تربیت دینی دانش آموز لازم است برنامه ریزان و مجریان و معلمان از ظرفیت برنامه درسی پنهان برای تربیت دینی دانش آموزان غافل نباشند.
اِمکان متافیزیک در مقامِ علم امر ممکن، دفاعی از متافیزیک در برابر طبیعی گرایی رادیکال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
119 - 141
حوزههای تخصصی:
پس از افول تجربه گرایی منطقی، متافیزیک در نیمه دوم قرن بیستم و با عنوان «متافیزیک تحلیلی» حیاتی دوباره یافت. بااین حال، در طول دو دهه اخیر، اعتراضاتِ مهمی ازسوی فیلسوفان طبیعی گرا بر متافیزیک تحلیلی وارد شد. لیدی من، راس و اسپورِت در فصل نخست کتاب مهمشان، هر چیز باید برود، پس از رویکرد تخریبی نسبت به متافیزیک تحلیلی معاصر، طرحی ایجابی را از نوعی متافیزیک طبیعی شده درخور ارائه کردند. ازنظر آنها متافیزیک طبیعی شده فعالیتی برای یکپارچه سازی علوم، تحت قیودی است. ازسوی دیگر، متافیزیک تحلیلی نیز مدافعان خود را دارد. یکی از مهم ترین مدافعان متافیزیک معاصر، در مقام حوزه ای با روش و موضوع مستقل، جاناتان لو (1950 2014) است. او در آثار مختلفی که اواخر عمرِ کاری خویش منتشر کرد، تلاش داشت تا از تلقی ای خاص از متافیزیک دفاع کند؛ یعنی متافیزیک در مقام علم امر ممکن. در این مقاله استدلال می شود بخش هایی از آرای جاناتان لو در مقام پاسخ به اعتراضات لیدی من، راس و اسپورت قانع کننده اند و دفاعی سنجیده از متافیزیک تحلیلی را فراهم می آورند.
ذات یا «بود» عالم از دیدگاه شوپنهاور و کارکرد معرفتی هنر در آن با تأملی در فلسفه افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شوپنهاور این عالم را پدیداری می داند که تجلی شئ فی نفسه است و شئ فی نفسه یا به عبارتی «بود» عالم، چیزی نیست جز اراده که باطن جهان و نه چیزی برتر از جهان است. جهان فلسفی او از سه مرتبه ی اراده، ایده و پدیدارها تشکیل شده است. اراده بنیاد و اساس فلسفه شوپنهاور را شکل می دهد که هستی ظهور آن است. شوپنهاور ایده را ناب ترین تصویرِ شیء فی نفسه یا اراده می داند؛ به عبارت دیگر مستقیم ترین تعین اراده جهان نمونه های عالم معقولات است که در فلسفه افلاطون مثل خوانده می شود و مخلوقات سایه و نسخه ای از آن اصل هستند. از نگاه شوپنهاور مثال افلاطونی واسطه میان اراده به عنوان شئ فی نفسه و پدیدار است. البته مثال افلاطونی معقول است؛ حال آنکه عقل به اراده شوپنهاور راهی ندارد، بلکه هنر می تواند شئ فی نفسه و اراده را به خوبی درک کند. در این مقاله به روش توصیفی – تحلیلی سعی شده است بعد از تبیین عالم پدیدار و شئ فی نفسه از دیدگاه شوپنهاور، به اهمیت و جایگاه هنر، مراتب هنر و کارکرد معرفتی آن در اندیشه شوپنهاور با تأملی در فلسفه افلاطون و دیدگاه او پیرامون رابطه هنر با درک حقیقت عالم پرداخته شود.
شواهدی بر «اصالت ماهیت» نزد غیاث الدین منصور دشتکی از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۵)
1 - 20
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا «اصالت وجود» را به عنوان مبنای حکمت متعالیه با ادلّه محکم اثبات نمود و با بررسی حکمای پیش از خود، مشائیان را قائل به اصالت وجود و اشراقیان را اصالت ماهوی نامید. هرچند نزد حکمای متقدّم مسئله اصالت وجود یا ماهیت بدین گونه مطرح نبوده، لکن با بررسی آثار و عبارات ایشان می توان یکی از طرفین مسئله را به آنان نسبت داد. این پژوهش در پی یافتن نظر «غیاث الدین منصور دشتکی» در این باب است. با تدقیق در نصوص و عبارات وی به روش توصیفی – تحلیلی بر مبنای حکمت صدرایی؛ ضمن ارائه شواهدی متقن اعتقاد به «اصالت ماهیت» نزد غیاث الدین منصور قابل برداشت است؛ شواهد مذکور به فراخور این تحقیق ارائه و مدعا تبیین خواهد شد. غیاث الدین مفهوم «وجود» را جزء معقولات ثانی اعتباری و زائد بر ماهیت دانسته، تحقق هرگونه فرد و مصداق خارجی را برای آن انکار نموده است. وی بر همین اساس قائل به تشکیک در ماهیت، مجعولیت آن، تقدّم و تأخر بالتجوهر و وجود بالذات کلّی طبیعی در خارج شده است.
هستی شناسی عرفانی حکیم سبزواری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت حقیقت هستی و چگونگی دست یابی به این شناخت از دلبستگی های دیرینه بشر بوده است. برخی با ابزار خِرد برخی با تجربه اعم از تجربه بیرونی و یا عرفانی در این عرصه گام نهاده اند. برونداد این تلاش ها، پیدایش مکاتب مختلف فکری خردگرا، تجربه گرا و شهودگرا بوده است. حاج ملاهادی سبزواری، شارح حکمت متعالیه صدرایی، در بررسی مسائل هستی شناسی، در آثار گوناگون خود، روش های عقلی، نقلی و ذوقی را بکار برده است. مساله و هدف اصلی این مقاله که با روش توصیفی تحلیلی انجام شده این است که وی به کدام روش دلبستگی ویژه داشته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که سبزواری در بررسی مسائل فلسفی، همچون «اصالت وجود، بداهت وجود، اعاده معدوم» و سایر مسائل فلسفی در آثاری مانند شرح منظومه، حواشی اسفار، حواشی شواهد الربوبیه و شرح الاسماء الحسنی به ساحت برهان اکتفا نکرده است، بلکه با روش ذوقی و عرفانی میان این مسائل فلسفی و مسائلی همچون عشق خداوند به موجودات، تجلی، فیض مقدس و وحدت وجود پیوند برقرار کرده است. سبزواری بر اساس نظریه عرفانی «لا تکرار فی التجلی» معتقد است که دو صورت یا دو حرکت متحقق در تجلی از حیث «تعاقب زمانی و مکانی» عینا همانند همدیگر نیستند. عشق نیز نقشی بنیادین در آفرینش دارد و اصولا عشق، سرچشمه آفرینش است.
صدور کثرت از وحدت در دیدگاه های هستی شناختی ابوحامد غزالی و عین القضات همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درباره مراتب آفرینش و صدور کثرت از وحدت، دیدگاه های مختلفی در تاریخ اندیشه اسلامی مطرح شده است؛ از این میان، ابوحامد غزالی و عین القضات همدانی، با وجود مخالفت با دیدگاه سنت نوافلاطونی، مبنی بر نظریه صدور فیض و قاعده الواحد، کوشیده اند با حفظ جنبه های نظری، به شیوه ای اشراقی و با بحث نور و تجلّی، این مسئله را حل کنند. پژوهش حاضر به روش تطبیقی- تحلیلی و با هدف بررسی آرای هستی شناختی غزالی و عین القضات در بحث صدور کثرت از وحدت، نشان می دهد که «روح اعظم» در دستگاه هستی شناسی عین القضات با «مُطاع» از دیدگاه غزالی، شباهت دارد. «روح اعظم» عین القضات و «مُطاع» غزالی، به امر الهی اشاره دارند که مسئول آفرینش و تدبیر جهان است و در هر دو دیدگاه، می تواند مصداقی از نور محمّدی باشد که نخستین تجلّی نورالانوار است؛ که غزالی به جنبه معرفتی آن، و عین القضات بر جنبه هستی شناختی آن، تأکید داشته است. اگرچه «مُطاع» و «روح اعظم»، هر دو ماهیتی مشابه «عقل اول»، نزد سنت نوافلاطونی دارند، اما چون نسبت آن ها با خدا، مانند نسبت نور به منبع نور است، فاقد وجود حقیقی و فاعلیّت اند. به همین علت، هر دو اندیشمند با رد مراتب خطی و ترتیبی آفرینش، دیدگاه مباشرت یا معیت حق با خلق را مطرح می سازند.
ویتگنشتاینِ کریپکی و قابلیت گراییِ تقلیل گرایانه هانا گینزبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
99 - 118
حوزههای تخصصی:
کریپکی در تفسیر مشهور خود از ویتگنشتاین، استدلال می کند که هیچ فکت یا امر واقع ای درباره یک گوینده وجود ندارد که بتواند دو شرط مهم را برآورده سازد: شرط برساخت متافیزیکی معنا و شرط هنجارین بودن آن. وی به خصوص دیدگاه قابلیت گرایی را مورد حمله قرار می دهد و استدلال می کند که فکت ها درمورد قابلیت های گوینده نمی توانند هیچ یک از این دو شرط را برآورده سازند. یکی از واکنش ها به استدلال های کریپکی ازسوی گینزبِرگ، فیلسوف زبان معاصر بوده است که تلاش می کند دیدگاه قابلیت گرایانه تقلیل گرایانه ای را ارائه کند که شرط هنجارین بودن معنا را هم زمان با شرط برساخت برآورده سازد. در این مقاله نشان داده می شود که تلاش وی موفق نخواهد بود.
گسترشی از منطق اثبات ها با عمل ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
127 - 145
حوزههای تخصصی:
منطق های توجیه خانواده ای از منطق ها هستند که در زبان آن ها می توان اثبات های ریاضی یا توجیه های معرفتی را بیان کرد. این منطق ها را می توان منطق های معرفتی در نظر گرفت که در آنها توجیه (دلیل یا شاهد) دانش یا باور به یک گزاره را می توان در زبان منطق بیان کرد. در این مقاله قصد داریم تأثیر افزودن عمل ها و کُنش ها به منطق های توجیه را بررسی کنیم. به ویژه به مطالعه منطق اثبات ها، که توسط آرتموف معرفی شده است، می پردازیم و زبان این منطق را توسط عمل ها گسترش می دهیم. برای این کار از منطق پویای گزاره ای استفاده می کنیم و عمل های منظم موجود در این منطق را (به جز عملگر تکرار) به زبان منطق اثبات ها اضافه می کنیم. این زبان گسترش یافته به ما امکان می دهد تا در مورد معرفت موجه و عمل ها هم زمان صحبت کنیم. پس از معرفی یک دستگاه اصل موضوعی و یک معناشناسی براساس مدل های کریپکی- فیتینگ برای این منطق ترکیبی، قضیه تمامیت را با استفاده از مدل های کانونی اثبات می کنیم. همچنین برای این منطق ترکیبی خاصیت درونی سازی را نیز ثابت می کنیم.
بررسی رویکرد پراگماتیستی به ملاک حقانیت دین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۰۷
55 - 80
حوزههای تخصصی:
درباره ملاک حقانیت دین دو نگاه واقع گرایانه و عمل گرایانه وجود دارد. آقای ملکیان یکی از کسانی است که با نفی رویکرد واقع گرایانه از رویکرد عمل گرایانه دفاع می کند. ایشان با تشریح برخی ملاک های واقع گرایانه و نقد آنها، رویکرد پراگماتیستی را برگزیده است؛ به این صورت که هر دینی که بتواند انسان ها را از رذایل اخلاقى دور و به فضایل اخلاقى نزدیک کند و نیز بتواند مشکلات ذهنى و روانى آنان را مرتفع سازد، به معنای حقیقی کلمه دین است و هیچ ملاک دیگری نمی تواند دین را از غیر دین متمایز کند. با توجه به اشکال های متعدد ملاک فوق از جمله انحصار حقانیت دین به ملاک روان شناختی، نسبی گرایی دینی، نگاه ابزاری به دین و نادیده انگاشتن کارکردهای اصلی آن، تنها رویکرد درست در ملاک حقانیت یک دین، ملاکی واقع گرایانه است که در قالب ارتباط وحیانی بنیان گذار دین و ارائه معجزه از سوی ایشان حاصل می گردد.
آیا درباب یقین معرف ویتگنشتاین سوم است؟ یک ارزیابی نقادانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
161 - 184
حوزههای تخصصی:
ویتگنشتاین علاوه بر دو کتاب رساله منطقی فلسفی (1921) و تحقیقات فلسفی (1951)، مجموعه ای از یادداشت ها بر جای گذاشت. برخی از شاگردان او این یادداشت های برجای مانده را برمبنای ملاحظاتی، گاه با پیرایش ها و افزایش هایی با عناوین مختلف منتشر ساختند. یکی از این آثار، که در زمره آخرین تألیفات منتشرشده از ویتگنشتاین است، با عنوان درباب یقین به سال 1969 منتشر شد. ویتگنشتاین در این کتاب به بحثی معرفت شناختی می پردازد و ضمن ردّ شکاکیت استدلال می کند که یقین هرچند بی معنا و مقوله ای غیرمعرفتی است، وجودش برای شکل گیری معرفت، ضروری است. گروهی از مفسران ازجمله رُم هَره و مویال شَرّاک از این رویکرد جدید ویتگنشتاین با عنوان ویتگنشتاین سوم یاد کرده اند. هدف نوشتار حاضر آن است که با بررسی نقادانه سیر اندیشه ویتگنشتاین در رسیدن به یقین گرایی خاص خود از رساله تا درباب یقین نشان دهد برخلاف مدعای مفسرانی نظیر هره و مویال شَرّاک، ویتگنشتاینِ درباب یقین، ویتگنشتاین جدیدی نیست و بن مایه مباحث او درمورد شکاکیت و یقین و بی معنایی آن ها، به تفکرات قبلی او در رساله و تحقیقات به خصوص به بحث زبان خصوصی و انکار آن برمی گردد.
تبیین استعاره های «ذهن» و استنتاج دلالت های آن در تعلیم و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ابتدا به توصیف استعاره های فیلسوفان برای «ذهن» و سپس به دسته بندی و بررسی انتقادی آنها، و در نهایت به استنتاج دلالت های آن در تعلیم و تربیت اقدام نمودم. نتایج حاکی از آن است که نُه استعاره در باب ذهن به کار رفته که بر اساس آنها ذهن را به منفعل و فعال تقسیم کردم. از میان استعاره های مذکور، استعاره زمین مستعد و استعاره عینک، استعاره های فعال نگر هستند که بر اساس آنها - برخلاف استعاره های دیگر - هر دانش آموز نوعی منحصربه فرد و موجودی است متفکر، دارای آزادی انتخاب، فردیت و تشخّص. این دیدگاه نگاهی سیال به انسان دارد و اختیارگراست و به او نگاه ماشینی ندارد. دلالت های نگرش مذکور در عناصر برنامه درسی در جدولی ارایه شده است. چون هر معلمی دارای یک فلسفه شخصی است، نوع نگرش وی به ذهن دانش آموزان می تواند به روش یاددهی و شیوه برخورد وی با آنان جهت بدهد.
واکاوی تلقی هوسرل از وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
109 - 128
حوزههای تخصصی:
بحث وجودشناسی و چگونه عیان شدن وجود بر آدمی، از مهم ترین و بنیادی ترین مباحث فلسفی بوده است اما در دوره جدید به دست فراموشی سپرده می شود و محور اصلی فلسفه از وجودشناسی به معرفت شناسی تبدیل می گردد. سئوال اصلی این مقاله آن است که هوسرل، بنیانگذار پدیدارشناسی در دوره معاصر که عصر غفلت از وجود است، چه تلقی و برداشتی از وجود دارد؟ آیا در مباحث پدیدارشناسی که شعارش «به سوی خود چیزها» ست و به مطالعه تقوّم جهان در آگاهی می پردازد، می توان اثری از وجودشناسی و تلقی هوسرل از وجود پیدا کرد؟ این نوشتار با روش تحلیلی توصیفی به این یافته ها دست می یابد که در آثار هوسرل هیچ بحثی به طور مستقیم از وجود و وجودشناسی نمی توان یافت. با این حال، در ضمن تحلیلهای او، مثلاً، از شهود مقولی و دو رویکرد طبیعی و پدیدارشناسانه، یا در مباحث ابژه های التفاتی و طرح وجود در بافتار باور و نیز در اِعمال اپوخه می توان تلقی ضمنی وی را از وجود فهمید. نتیجه بحث مهم اپوخه، اثبات من محض و آگاهی مطلق است و این آگاهی به منزله وجود مطلقْ معیار قرار می گیرد. نزد هوسرل از کانال آگاهی، وجود معنا پیدا می کند. آگاهی برای وجود داشتن به چیزی نیاز ندارد؛ بنابراین فقط آگاهی می تواند وجود جهان را که حالت تلاقی با آگاهی است، برای ما معلوم سازد. بالاخره اینکه جهان تا جایی وجود دارد که به ساحت آگاهی وارد می شود.
بررسی انتقادی رویکرد فلسفی دیوید بوهم به علیت بر اساس فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸۹
181 - 198
حوزههای تخصصی:
در یک قرن اخیر، برخی از فیزیک دانان اصل علیت عمومی را در علم به چالش کشیدند و ادعا کردند که در برخی عرصه های جهان، ازجمله در عرصه دنیای ریز و دنیای زیراتمی، اتفاقاتی می افتد که با دترمینیسم، موجبیت و قطعیت در حوادث و پیش بینی حوادث منافات دارد که مورد انتقاد برخی از دانشمندان سرشناس نیز قرار گرفته است. تفسیرهای موجبیتی متفکران مکتب کپنهاگی از قانون علیت، به ویژه در تفسیر مسیر ذرات، استدلال غلطی را شکل داده و موضوعی عمل گرایانه به موضوعی هستی شناسانه ارجاع شده که فیزیک را به ورطه ای غیر از حوزه تخصصی خود وارد می کند. دیوید بوهم، از بزرگ ترین فیزیک دانان قرن بیستم، با تفسیر هستی شناختی خود و به کارگیری متغیرهای پنهان در مکانیک کوانتومی، به مخالفت با تفسیر کپنهاگی، که در آن زمان تفسیر رایج بود، پرداخت و توانست یک صورت بندی علّی از نظریه کوانتوم ارائه دهد. از دیدگاه ملاصدرا، اصل علیت در عالم هستی حاکم است و هیچ فعلی بدون علت رخ نخواهد داد. تکیه ملاصدرا بر اصالت وجود، این نتیجه را به دنبال دارد که اگر علیتی در جهان هستی وجود دارد، فقط در بستر وجود است و معیار نیاز موجودی به دیگری تنها به حقیقت وجود و فقر وجودی نهفته در ذات موجود بازمی گردد. بوهم در تفسیر خود از مکانیک کوانتومی، نگاهی کلی و فلسفی را در نظر داشته و، با طرح متغیرهای نهان، گامی مؤثر در نزدیکی به واقعیت برداشته است. آنچه ضروری است این است که متغیرهای پنهان را صرفاً به امری فیزیکی و مادی برنگردانیم تا بتوان شاکله ای جامع برای حل مسائل در نظر گرفت.
دیدگاه والدین از بازی کودکان: یک پژوهش پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
231 - 256
حوزههای تخصصی:
والدین به عنوان یکی از مؤلفه های اساسی آموزش در دوران اوان کودکی، به شیوه هایی متفاوت نسبت به متخصصان آموزش، بازی کودکان را درک می کنند. درک و شناسایی دیدگاه والدین، زمینه را برای فهم عمیق تر بازی و درنتیجه پیاده سازی اثربخش تر آن در برنامه های آموزشی دوران اوان کودکی را فراهم می کند. هدف پژوهش حاضر بررسی دیدگاه والدین از بازی کودکان بود. روش پژوهش حاضر کیفی با رویکرد پدیدارشناسی بود. جامعه پژوهش مادران کودکان مراکز پیش از دبستان شهر تهران بود که با روش نمونه گیری هدفمند از 15 مادر به طریق مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته، داده ها گردآوری شد. داده ها با روش هفت مرحله ای کلایزی (1987) تجزیه وتحلیل شد. یافته ها منجر به شناسایی سه دیدگاه اصلی والدین از بازی شد بازی وسیله ای برای یادگیری، بازی فعالیتی سرگرم کننده و بازی برای تخلیه انرژی. همچنین یافته ها نشان داد اغلب والدین دیدگاه نتیجه محوری به بازی داشتند و بازی را بیشتر به خاطر دستاوردهای یادگیری رشدی و دانشگاهی ارزشمند می دانستند.
شرور وحشتناک و سکوت خداوند از دیدگاه مریلین آدامز با رویکرد الهیات اگزیستانسیال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۵۷)
247 - 258
حوزههای تخصصی:
مسئله سکوت خداوند مسئله ای است که برای بسیاری از خداباوران رخ می دهد. بسیاری از مؤمنان هنگام رنج های خود، زمانی که خداوند را با همه وجود صدا می زنند و هیچ حضوری از خداوند را حس نمی کنند، گمان می کنند تکیه گاه خود را از دست داده اند و به حدی در ایمان خود تردید می کنند که گویی دیگر با این خدا نمی توان زندگی کرد. هیچ تئودیسه و دفاعیه ای نمی تواند پاسخگوی این مسئله باشد. زیرا این مسئله یک مسئله عاطفی است که به قلب خداباوران خدشه وارد می کند و نه صرفاً به عقلشان. مریلین آدامز نیز با تکیه بر الهیات اگزیستانسی رویکرد جدیدی به این مسئله داشته است. آدامز پاسخ به رنج ها را تنها در گرو خداباوری ممکن می داند. زیرا همه از کنار ما می روند، اما خداوند همیشه کنار ما حضور دارد و ما باید با مراقبت های معنوی حضور آرامش بخش خداوند را در کنار خود حس کنیم. آدامز با بیان سه مرحله از شکست رنج ها به روش توصیفی تحلیلی به حل این معضل می پردازد. این سه مرحله عبارت است از: 1. ایجاد یک رابطه وحدت بخش بین دو جنبه ترس از شرور وحشتناک و صمیمیت با خدا؛ 2. بهبود ظرفیت های معناسازی برای فرد درگیر رنج؛ 3. بازسازی رابطه فرد درگیر رنج با جهان مادی به گونه ای که دیگر در برابر رنج های این جهان آسیب پذیر نباشد.
نظریه احتمال شهید صدر و پارادکس های اصل عدم تفاوت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
139-165
حوزههای تخصصی:
مطابق اصل عدم تفاوت، اِسناد احتمال در حالتی که بین چند امر ممکن مردد هستیم و هیچ دلیلی برای ترجیح یکی بر دیگری نداریم، باید به صورت مساوی صورت پذیرد. اصل عدم تفاوت اصلی شهودی در فلسفه احتمال محسوب می شود و در برخی از تفاسیر احتمال نقشی محوری ایفا می کند. با این حال مجموعه ای از پارادکس ها علیه این اصل توسعه داده شده است که سازگار بودن آن را مورد چالش جدی قرار داده است. در این مقاله استدلال می کنم که قواعدی که در تفسیر علم اِجمالی از احتمال شهید صدر وجود دارد، بالأخص قاعده حکومت، ظرفیت ارائه یک پاسخ بدیع، منسجم و معقول را به تمام پارادکس های اصل عدم تفاوت را فراهم می کند. این امر نه تنها می تواند اصل عدم تفاوت را از چالش ناسازگاری تبرئه کند، بلکه به طور غیرمستقیم نظریه احتمال شهید صدر را نیز تقویت می کند.
طرحواره های تصویری و نقش آن در شکل گیری شبکه شعاعی مطالعه موردی ماده «دبر» در قرآن کریم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۴
151 - 18
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر می کوشد که با رویکردی شناختی،شبکه شعاعی ماده [دبر] در قرآن را مورد بررسی قراردهد، چرا که دستیابی به فهم دقیق واژگان قرآن،گامی مهم در جهت دستیابی به فهم دقیق آن است.شبکه شعاعی ازجمله نظریات مطرح درحوزه معنا شناسی شناختی است که دستاورد آن تحلیل شناختی معنای واژه ها در بافت های مختلف است.در این نظریه معنای واژه ها پیرامون یک معنای مرکزی شکل می گیرند و معنای مرکزی در اثر تغییرات طرحواره ای و بسط استعاری با انعطاف خود معانی دیگر را می سازد.بررسی های نشان می دهد، «پشت» معنای کانونی ماده «دبر» پیش مفهومی بدنمند است که در قالب طرحواره «جهت» درادراکات حسی-حرکتی انسان بارها تکرار می شود و به آن ساختار می بخشد، این ماده در هم نشینی های متفاوت گستره معنایی خود را توسعه میدهد و آنچه در این گسترش معنایی مؤثراست تغییرات طرحواره ای است که منجر به بسط استعاری و تولید معنا می شود. طرحواره های موجود در بنیاد استعاره های مفهومیِ پژوهش حاضر با تغییرات خود زمینه ی شکل گیری معانی چون ترس،نسل،غفلت،گمراهی، دنبال-کردن زمان،چینش هدفمند،شنیدن را فراهم آوردند،معانی به دست آمده از تغییرات در طرحواره های نیرو، جهت، حرکت، تعادل، چرخه، فرایند حاصل شدند. تغییرات طرحواره ای به خوبی نشان داد که طرحواره ها مبنای شکل گیری مفاهیم انتزاعی اند و می توانند مبنایی برای استدلال درحوزه اندیشه واقع شوند