مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
غیاث الدین منصور دشتکی
غیاث الدین منصور دشتکی ، هیاکل النور لکشف ظلمات شواکل الغرور را به زعم خود برای کشف تصاویر دروغینی که جلال الدین دوانی در شواکل الحور ارائه کرده نوشته است . وی در این اثر در اکثر موارد به شدت با آرای دوانی مخالفت کرده است . صرف نظر از موضع دشتکی در قبال اندیشه های دوانی ، اشراق هیاکل النور دارای نکات ارزنده بسیاری است ، از جمله : ارائه قسم جدیدی از کلی ، تاویل واژه «اب» به رب و مدبر ، عالم مثال و تفکیک آن از عالم مثل افلاطونی ...
غیاث الدین منصور دشتکی میان دو راهی وحدت شهود و وحدت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
207 - 223
حوزههای تخصصی:
از میان مخالفان نظریه «وحدت وجود»، برخی کاملاً آن را رد کرده و برخی دست به تأویل آن زده اند. غیاث الدین منصور دشتکی از جمله کسانی است که سخنان عرفا را به وحدت شهود تأویل کرده است. به این معنا که سالک به مراتبی می رسد که از ماسوی الله غافل می گردد. اما با وجود این، برخی از سخنان و عباراتش بیانگر وحدت وجودند. با بررسی آثار وی این نتیجه حاصل آمد که نظریه غالب وی وحدت شهود است. اما سردرگمی وی میان وحدت شهود و وحدت وجود معلول عواملی، از جمله: تمایز قائل نشدن میان نظریات مختلف، اثرپذیری از مجادلات و مخالفت های میان خود و جلال الدین دوانی و تلاش برای مقابله با جهله صوفیه و صوفی نماهای زمان خود تشخیص داده شد.
السفیر فی الهیئهِ غیاث الدین منصور دشتکی: خلاصه ای از هیئت بطلمیوسی و اشکالات آن در عهد صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ علم دوره ۱۳ بهار و تابستان۱۳۹۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
115 - 131
رساله السفیر فی الهیئه از جمله رساله های مختصر هیئت است که غیاث الدین منصور دشتکی، دانشمند بزرگ دوره صفوی، آن را در سال 906ق تألیف کرده است. بررسی آن از چند منظر اهمیت دارد: اول، این رساله از جمله آخرین کتاب هایی است که در ادامه سنت هیئت نگاری در دوره اسلامی نوشته شده است. دوم، این رساله در دوره ای تألیف شده که ازآن به دوره افول علم اسلامی تعبیر می شود. سوم، در این کتاب، بر خلاف رویه کتاب های مختصر هیئت، به اشکالات الگوهای بطلمیوسی و راه حل های دیگران و دشتکی اشاره شده است. مقاله حاضر به بررسی شخصیت علمی دشتکی و معرفی رساله السفیر فی الهیئه می پردازد. بررسی محتوای این رساله نشان می دهد که آن یک کتاب هیئت استاندارد، مختصر، مبتنی بر هیئت بطلمیوسی و درسنامه ای است که برای آموزش همگانی نجوم نوشته شده بود. ویژگی مهم آن بیان اشکالات نجوم بطلمیوسی و تاریخچه حلّ آنها است که ظاهراً برای تشویق خواننده به خواندن آثار پیشرفته تر دشتکی و آشنایی با راه حل های او بوده است.
«تشخص» از دیدگاه غیاث الدین منصور دشتکی بر مبنای حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۰
63 - 88
حوزههای تخصصی:
در بیشتر کتب فلسفی مسأله ی «تشخّص»، و تعیین ملاک آن مورد بحث قرار گرفته و اقوال مختلفی از سوی فلاسفه ابراز گشته است. این پژوهش بر آن است تا نظر «غیاث الدین منصور دشتکی شیرازی» یکی از متفکران حوزه فلسفی شیراز را در باب تشخّص بررسی نماید. با تتبّع در آثار این متفکر بر مبنای تفکر صدرایی و با روش توصیفی تحلیلی مشخص می گردد که دشتکی «تشخّص» را امری اعتباری و در زمره معقولات ثانی به شمار آورده، آن را زائد بر ماهیت و داخل در هویّت شیء می داند؛ به این معنا که تشخص وجود مستقلی در خارج ندارد و همان ماهیت متشخّصه است. غیاث الدین، ثبات شخصیت انسان را در دنیا و آخرت به استمرار ماهیتش دانسته و در باب عامل تشخّص انسان دچار تهافت گویی شده است. آنچه غیاث الدین منصور را رو در روی ملاصدرا نشانده؛ این است که مبنای تشخّص در وی اصالت ماهیت است و در ملاصدرا اصالت وجود.
مؤلفه های اساسی مسئله وحدت وجود در هستی شناسی و وحدت شهود در معرفت شناسی از منظر خواجه عبدالله انصاری و غیاث الدین منصور دشتکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از مقاله حاضر، جستجو درباره مسئله وحدت در وجود و شهود در روش سلوکی خواجه عبدالله انصاری و در آثار فلسفی - عرفانی غیاث الدین دشتکی و مقایسه این دو دیدگاه است. این موضوع به صراحت در آثار خواجه در دسترس نیست و از فحوای کلام او در بیان بعضی مقامات عرفانی به دست می آید؛ ولی در کلام دشتکی با تأویل های عرفانی مطرح شده است. خواجه عبدالله وحدت وجود را در مقام احدیت و وحدت شهود را در مقام شریعت، طریقت و حقیقت، مقامات فنا، فقر، تجرید، توحید و تشبیه در عین تنزیه، در قالب مثال طرح و توصیف کرده است؛ اما دشتکی نگاهی فرانگر به این موضوعات داشته و به صراحت آنها را تبیین کرده است. او وحدت وجود را به وحدت شهود تأویل کرده و وحدت شهود را در مقام و حدت با حق دانسته است؛ به نحوی که وجودات کثیر را نیز به رسمیت می شناسد و آنها را ظل وجود حقیقی می داند؛ البته دشتکی بین وحدت وجود و وحدت شهود نتوانست به خوبی تمایز قائل شود. این دو نگاه ازنظر چشم انداز متفاوت اند؛ اما از حیث مفاهیم بنیادی تفاوت چندانی ندارند. تحقیق حاضر، کیفی و با هدف بنیادی و از حیث روش، توصیفی تحلیلی است.
استلزامات بیان غیاث الدین منصور دشتکی با «اصالت وجود» ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مبنایی ترین مباحث فلسفی بحث از اصالت وجود یا ماهیت است که در موضع گیری های فکری - فلسفی نقش تعیین کننده ای دارد. ملاصدرا «اصالت وجود» را بعنوان مبنای حکمت متعالیه با ادلّه محکم اثبات نمود و با بررسی حکمای پیش از خود، مشائیان را قائل به اصالت وجود و اشراقیان را اصالت ماهوی نامید. هرچند مساله ی اصالت وجود یا ماهیت نزد حکمای متقدّم بدین گونه مطرح نبوده، لکن با بررسی آثار و عبارات ایشان می توان یکی از طرفین مساله را به آنان نسبت داد. این پژوهش درصدد است تا نشان دهد با وجود تصریح عبارات و موضع گیری های غیاث الدین بر «اصالت ماهیت»، لکن چون در آن زمان مساله ی اصالت وجود یا اصالت ماهیّت هنوز به درستی تنقیح نشده و وی به تبعات اصالت وجود یا ماهیت التفات نداشته، نظراتش در برخی از مباحث همچون وجود ذهنی، اشتداد در کیف، استکمال نفس و نفی ماهیت از واجب الوجود با «اصالت ماهیت» ناسازگار است.
شواهدی بر «اصالت ماهیت» نزد غیاث الدین منصور دشتکی از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۵)
1 - 20
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا «اصالت وجود» را به عنوان مبنای حکمت متعالیه با ادلّه محکم اثبات نمود و با بررسی حکمای پیش از خود، مشائیان را قائل به اصالت وجود و اشراقیان را اصالت ماهوی نامید. هرچند نزد حکمای متقدّم مسئله اصالت وجود یا ماهیت بدین گونه مطرح نبوده، لکن با بررسی آثار و عبارات ایشان می توان یکی از طرفین مسئله را به آنان نسبت داد. این پژوهش در پی یافتن نظر «غیاث الدین منصور دشتکی» در این باب است. با تدقیق در نصوص و عبارات وی به روش توصیفی – تحلیلی بر مبنای حکمت صدرایی؛ ضمن ارائه شواهدی متقن اعتقاد به «اصالت ماهیت» نزد غیاث الدین منصور قابل برداشت است؛ شواهد مذکور به فراخور این تحقیق ارائه و مدعا تبیین خواهد شد. غیاث الدین مفهوم «وجود» را جزء معقولات ثانی اعتباری و زائد بر ماهیت دانسته، تحقق هرگونه فرد و مصداق خارجی را برای آن انکار نموده است. وی بر همین اساس قائل به تشکیک در ماهیت، مجعولیت آن، تقدّم و تأخر بالتجوهر و وجود بالذات کلّی طبیعی در خارج شده است.