مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
پیروی از قاعده
حوزه های تخصصی:
به باور اکثر شارحان، استدلال زبان خصوصی ویتگنشتاین که مشتمل بر بندهای 243 تا 315 پژوهش های فلسفی است، نشان می دهد که گوینده این زبان، به هیچ شیوه ای نمی تواند تمایزی را میان «درست به نظر رسیدن» و «درست بودن» برقرار کند؛ یعنی هیچ کس دیگری جز گوینده زبان خصوصی نمی تواند آن را بفهمد و هیچ چیزی، نمی تواند واژه چنین زبانی فرض شود تا به چیزی ارجاع دهد. اما بر پایه تفسیر کریپکی، «استدلال واقعی زبان خصوصی»، به جای بندهای 243 تا 315، در حقیقت، در بندهای 143 تا 242 و نتیجه این استدلال نیز در بند 202 مطرح می شود. طبق تفسیر کریپکی، ویتگنشتاین تناقض شکاکانه ای را در مورد مساله «پیروی از قاعده» مطرح می کند و یک راه حل شکاکانه هم به شکل هیومی آن به مساله شکاکانه اش می دهد و استدلال علیه امکان زبان خصوصی، در واقع نتیجه و پیامد همین راه حل شکاکانه است. تفسیر کریپکی مورد نقدهای فراوانی قرار گرفته است. از نظر ناقدان، دیدگاه کریپکی، افزون بر آنکه با واقعیات تاریخی مربوط به تکون و تکمیل متن پژوهش ها چندان سازگار نیست، از جهت تفسیری که از شکاکیت ویتگنشتاین و مقایسه او با هیوم ارائه می کند و نیز رویکرد جامعه شناختی ای که در تحلیل مواضع ویتگنشتاین اتخاذ می کند، نادرست است.
بررسی استدلال و پاسخ شک گرایانه کریپکی و برخی از واکنش ها به آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۰ شماره ۴۵
حوزه های تخصصی:
تأسیس علم اقتصاد در ایران؛ امتناع یا امکان؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، به بررسی امکان تأسیس علم اقتصاد، در هر جامعه ای مانند ایران می پردازیم. برای رسیدن به این هدف، شرایطی را بررسی می کنیم که باید، به طور کلی، برای تأسیس علم اقتصاد، به مثابة علمی اجتماعی، وجود داشته باشد. برای روشن شدن موضوع، نخست به نقد هایک بر اقتصاد نئوکلاسیک و برنامه ریزی سوسیالیستی می پردازیم تا نشان دهیم امتناع یا امکان علم اقتصاد، در مسئله ای ریشه دارد که آن را مسئلة اصلی علم اقتصاد می نامیم. حل این مسئله، در گرو حل پارادوکس نهادگرایی است. برای حل این پارادوکس، به نقد سرل بر نهادگرایی می پردازیم تا تفاوت قواعد تقویمی و تنظیمی را دریابیم. گام بعدی بررسی مسئلة معیار در پیروی از یک قاعده، با بهره گیری از فلسفة ویتگنشتاین است. در پایان، با توجه به تفکیک دانش از اطلاعات و قاعده از قانون به این نتیجه می رسیم که حل مسئلة اصلی علم اقتصاد و در پی آن، امکان تأسیس علم اقتصاد، در گرو زبانی است که به واسطة آن بتوان به شکل پیشینی، نظم نهادی را به مثابة واقعیت اقتصادی بازنمایی کرد. برای انجام این کار، تغییر روش از اثباتی به فرارونده اجتناب ناپذیر است.
دیدگاه جامعه محور و امکان پیروی از قاعده به نحو خصوصی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سائول کریپکی، در کتاب قواعد و زبان خصوصی از نظر ویتگنشتاین، تفسیری خاص و نسبتاً رادیکال از بحث پیروی از قاعده ویتگنشتاینرا ارائه می دهد که بر اساس آن تمامی زبان و مفهوم سازی های آن ناممکن ودر واقع غیرقابل فهم می شود. یکی از نتایج این تفسیر، دیدگاهی معروف به «دیدگاه جامعه محور» است که معتقد به ضرورتا اجتماعی بودن زبان بوده است و در نوک پیکان حمله به ایده زبان خصوصی و مدل خصوصیِ پیروی از قاعده قرار دارد. بر اساس این دیدگاه، پیروی از قاعده و لذا زبان پدیده ای اجتماعی است و در نتیجه کروزوی از بدو تولد تک افتاده ای که بتواند سخن گفته و از قواعد پیروی کند، نمی تواند وجود داشته باشد. این دیدگاه، با توجه به وجود متونی در آثار ویتگنشتاین که به نظر می رسد مؤیّد امکان پیروی خصوصی از قواعد هستند، موجب نزاعی تاریخی میان مفسران ویتگنشتاین شده است. در این نوشته تلاش خواهیم کرد تا با استناد به نوشته های خود ویتگنشتاین، اصطلاحات به کار رفته میان مدافعان و مخالفان این دیدگاه را روشن کنیم ساخته و از این طریق به دید روشن تری نسبت به دیدگاه های ویتگنشتاین متأخر دست یابیم.
مفهوم قاعده در فلسفه علوم اجتماعی پیتر وینچ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۳ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۹۳
33 - 56
از ابتدای شکل گیری جامعه شناسی، اغلب تصور می شد چنانچه از روش علوم طبیعی در مطالعات اجتماعی استفاده شود، این حوزه نیز همچون علوم طبیعی پیشرفت های خیره کننده ای خواهد داشت؛ اما پیتر وینچ با نشان دادن تمایز علوم اجتماعی با علوم طبیعی، امکان علم اجتماعی را به چالش می کشد و از طرف دیگر با نشان دادن پیوندی که میان علوم اجتماعی و فلسفه وجود دارد، مطالعات اجتماعی را به عنوان مطالعاتی پیشنهاد می کند که به دنبال تبیین پدیده های اجتماعی نیست؛ بلکه ماهیتی توصیفی دارد. وینچ به عنوان فیلسوفی که برای اولین بار ایده های ویتگنشتاین را در فلسفه علوم اجتماعی به کار می گیرد، معتقد است از طرفی تمامی رفتارهای معنادار آدمی، قاعده مند می باشند و از طرف دیگر فهم رفتارهای معنادار در گرو مهارت یافتن در پیروی از قاعده است که همه اینها تنها درون جامعه –با نهادهای تثبیت شده- رخ می دهد. در این مقاله سعی می شود با روشن کردن مفهوم قاعده و پیروی از آن، جایگاه کلیدی و بنیادین آن در فلسفه وینچ نشان داده شود
نقد هریچ بر تعبیر کریپکی از مفهوم پیروی از قاعده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پل هریچ (Paul Horwich) در کتابها و مقالاتی مختلف به نقد برهان ویتگنشتاینِ کریپکی (1982) پرداخته است. در این مقاله به یکی از پاسخ های وی به یکی از برهان های ویتگنشتاینِ کریپکی پرداخته، استدلال می کنم که دلایل او برای رد برهان ویتگنشتاینِ کریپکی کفایت نمی کنند. در بخش 2 به توضیح آرای ویتگنشتاینِ کریپکی و شکاکیت معنایی (Meaning Scepticism) خواهم پرداخت. در بخش 3 به توضیح صورتبندی هریچ از استدلال هنجارمندی ویتگنشتاینِ کریپکی، که خود آن را «استدلال راهنمایی عقلانی» (The Rational Guidance Argument) نام می دهد، خواهم پرداخت. در بخش 4 نقد هریچ بر این استدلال را بررسی خواهم کرد. چنان که خواهد آمد هریچ با پیشنهاد نسخه ای از نظریه آمایشی (Dispositional)که بر معرفی «آمایش برای تصحیح خویش» (Self-correction disposition) مبتنی است می کوشد به استدلال راهنمایی عقلانی ویتگنشتاینِ کریپکی پاسخ دهد. با بخش 5و استدلال علیه کارآمد بودن این پیشنهاد در پاسخ به ایراد هنجارمندی، مقاله را به پایان خواهم برد.
تحلیل تفسیرکریپکی از «عدم تعین معنا» در فلسفه دوم ویتگنشتاین با تکیه بر گرامرِ مفهوم «شکاکیت»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تفسیر کریپکی از پژوهش های ویتگنشتاین، در دو بخشِ: «پاردوکس شکاکانه» و «راه حل زبان خصوصی» می گوید؛ محور پژوهش ها را، یک «تناقضِ شکاکانه معناشناختی» گره خورده با «پیروی از قواعد» می سازد و باید سایر مسائل مهم اش را هم در همین راستا تفسیر کرد. مسئله این پژوهش، تحلیل ناواقع گرایانه بودنِ تفسیرِ کریپکی از «معنا» از رهگذر تفسیر گرامر واژه «شکاکیت» است. کریپکی نشان می دهد «معنا» ناشی از نسبتی خاص است بین «زبان» و «واقعیت»،که طبق شرایط خاصی درون «صورت زندگی» هستند و نتیجه این که «معنا» در جریان زندگیِ عملی ما، ابعاد متنوع دارد و می تواند فقط در یکی از کاربردهایش به معنای متعین به کار رود.
بررسی کتاب قواعد و زبان خصوصی از نظر ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
کتاب قواعد و زبان خصوصی از نظر ویتگنشتاین تفسیری متفاوت با تفاسیر رایج از کتاب پژوهش های فلسفی عرضه می کند. در این تفسیر، مسئله پیروی از قاعده محور اصلی کتاب و استدلالی برای ناممکن بودن زبان خصوصی به شمار رفته است. کریپکی استدلال ویتگنشتاین را به شکل پاسخ به شکاکی صورت بندی کرده که می خواهد واقعیتی در ازاء معنای لفظ یا پیروی درست از قاعده به وی عرضه شود. ویتگنشتاینِ کریپکی، چنین مطالبه ای را نابجا می داند و مدعی است هنگامی می توان کاربرد لفظ یا قاعده ای را «درست» خواند که با کاربرد دیگر کاربران زبان یا قاعده توافق داشته باشد؛ جز این معیار دیگری برای ارزیابی نمی توان داد. تفسیر کریپکی از پرسش و پاسخ ویتگنشتاین مباحث فلسفی فراوانی را برانگیخته است که موضع گیری در آن ها ثمراتی مهم برای بسیاری از بحث ها در روش شناسی علوم انسانی دارد. این مقاله، نخست، گزارشی از چالش شکاکانه کریپکی و پاسخ آن به دست می دهد. سپس برخی تفسیرهای رقیب و نقدهایی که آن ها به تفسیر کریپکی وارد کرده اند مرور می شود. پس از آن، به تأثیرات این بحث در سایر مباحث فکری اشاره و نهایتاً به بررسی یکی از ترجمه های فارسی آن پرداخته خواهد شد.
آیا دستیابی به نوآوری تابع قاعده است؟نقدی بر مقاله ]« تغییرات مفهومی در مسیر ظهور رویکرد نظام های نوآوری»(مقاله علمی وزارت علوم)
مقاله کنونی به ارزیابی نقادانه این نکته اختصاص دارد که آیا می توان برای فرایند نوآوری دستورالعمل ها و الگوریتم هایی پیشنهاد کرد که با استفاده از آنها بتوان به نوآوری در زمینه های مختلف دست یافت. برای این منظور دیدگاه پاول تاگارد که در آثار خود یک منطق پژوهش برای دستیابی به نواوری و توسعه را بسط داده است، مورد بررسی قرار خواهد گرفت. تاگارد از منظر معرفت شناسایی طبیعت گرایانه و با تکیه به تاریخ اندیشه و متاثر از دیدگاه های کواین و کوهن کوشیده است روش شناسی مناسبی برای دستیابی به نوآوری و توسعه پیشنهاد کند. استدلال مقاله آن است که رویکرد تاگارد، و همه کسان دیگری که می پندارند برای نواوری می توان دستورالعمل تجویز کرد، با کاستی ها و نقایص فراوان روبروست و راه به جایی نمی برد. نواوری، تابع قاعده نیست بلکه در زمره ظرفیت و استعدادهای ظاهر شونده قرارداد که متناسب با درجه پیچیدگی نظام های اجتماعی-معرفتی می تواند در آنها ظهور کند. به این اعتبار مناسب ترین راه برای کمک به ظهور این ظرفیت ایجاد "زیست بوم بهینه نواوری" است.
ویتگنشتاینِ کریپکی و قابلیت گراییِ تقلیل گرایانه هانا گینزبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
99 - 118
حوزه های تخصصی:
کریپکی در تفسیر مشهور خود از ویتگنشتاین، استدلال می کند که هیچ فکت یا امر واقع ای درباره یک گوینده وجود ندارد که بتواند دو شرط مهم را برآورده سازد: شرط برساخت متافیزیکی معنا و شرط هنجارین بودن آن. وی به خصوص دیدگاه قابلیت گرایی را مورد حمله قرار می دهد و استدلال می کند که فکت ها درمورد قابلیت های گوینده نمی توانند هیچ یک از این دو شرط را برآورده سازند. یکی از واکنش ها به استدلال های کریپکی ازسوی گینزبِرگ، فیلسوف زبان معاصر بوده است که تلاش می کند دیدگاه قابلیت گرایانه تقلیل گرایانه ای را ارائه کند که شرط هنجارین بودن معنا را هم زمان با شرط برساخت برآورده سازد. در این مقاله نشان داده می شود که تلاش وی موفق نخواهد بود.