فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۴۱ تا ۱٬۲۶۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۲)
371 - 388
حوزههای تخصصی:
در همه ادیان شخصیتی محوری و اسطوره ای وجود دارد. مطابق با نظریه کارکردگرایی، اسطوره رابطه ای با جامعه برقرار می کند که در ابعاد مختلف زندگی افراد جامعه تأثیرگذار است. اخلاق دینی، عبادات، آیین ها و سنت های فرهنگی و اجتماعی براساس وجود او شکل می گیرد و رابطه ای متقابل بین اسطوره و انسان برقرار می شود. این پژوهش با هدف بررسی و تحلیل اسطوره اهوره مزدا و نقش او در شکل گیری اخلاق دینی زرتشتی و تحلیل رابطه بین انسان و اهوره مزدا براساس نظریه کارکردگرایی انجام گرفته است. اهمیت مطالعه و پژوهش در خصوص اسطوره اهوره مزدا و رابطه آن با انسان براساس نظریه کارکردگرایی این است که اسطوره اهوره مزدا در زندگی دینی، اجتماعی و فردی زرتشتیان کارکردی هویت ساز دارد. طبق جهان بینی زرتشتی و همکاری انسان با اهوره مزدا سه نوع رابطه وجودشناختی، معرفت شناختی و فرجام شناختی بین انسان و اهوره مزدا شکل می گیرد. پرسش این است که کارکرد و نقش اسطوره اهوره مزدا در زندگی اجتماعی، دینی و فردی زرتشتیان چیست و نظریه کارکردگرایی چگونه می تواند این نقش را بررسی و تبیین کند؟ این مقاله با استفاده از روش توصیفی_تحلیلی و بر پایه منابع کتابخانه ای و نوع تاریخی به بررسی و تحلیل رابطه انسان و اهورامزدا براساس نظریه کارکردگرایی پرداخته است. برخی یافته های پژوهش بیانگر این است که اسطوره ها نمی توانند به آیین ها تبدیل شوند و سبب شکل گیری اخلاق دینی، هویت اجتماعی و فردی و سنت ها در جامعه شوند.
بازشناسی عرصه دیگر وجود در معماری درونگرای ایرانی با تأکید بر پدیدار آیینه در فلسفه سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
306 - 324
حوزههای تخصصی:
توجه بیش از حد به قدرت لایزال استدلال و بی توجهی به فضاهای نهفته ذهنی، بحران های ناشی از گسست بین انسان معاصر و محیط مصنوع را ایجاد نموده است. براین اساس بازشناسی ریشه های پیوستگی ذهن و عین در عرصه های معماری گذشته اهمیت می یابد. این پژوهش با هدف شناخت عرصه عرفانی در معماری درونگرای ایرانی به مکاشفه عرصه دیگری در فراسوی آیینه وجود می پردازد. بدین منظور مبانی نظری پژوهش به صورت خاص بر جایگاه پدیدار آیینه در فلسفه سهروردی و نقش آن در معماری درونگرای ایرانی تأکید دارد. پرسش اصلی پژوهش به چگونگی پدیدارشدن ماهیت فضا در معماری می پردازد. روش کیفی این پژوهش شناخت شناسی مبتنی بر دیدگاه فلسفی تفسیرگرایانه بوده که با بهره گیری از راهبرد استدلال منطقی در پی شناخت واقعیت درونی فضا - مکان است. نتایج این پژوهش بیان می کند که انکشاف وجه دیگر چیزها و بازشناسی عرصه فراسوی آیینه با گذار از شیوه های نگاه درون و برون در عرصه های معماری درونگرای ایران میسر می شود. در این گذار «رویارویی ذهن و عین»، منجر به «دگرگونی معنوی و درونی فرد» شده و به «عرصه دیگری به نام دنیای عرفان» موجودیت می بخشد. براین اساس سلسله مراتب حضور در فضای معماری درونگرا با فلسفه سهروردی انطباق یافته و فرد با گذار از هفت مرحله؛ محنت جدایی از برون، وصال به درون، بیداری، حیرت، فنا و غوطه وری در عمق هزارتو، بازگشت و انکشاف یک پدیدار آیینه، به عرصه دیگر وجود هدایت می شود. در نهایتِ این مسیر، عرصه عرفان در فضاهای درونی معماری پدیدار خواهد شد.
تبیین دیدگاه های عمده درباره معنای زندگی از نظر تدئوس متز و ارزیابی آنها و ارائه نظریه ای جدید درباره زندگی معنادار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پاسخ به پرسش از معنای زندگی دغدغه بسیاری فیلسوفان و اندیشمندان بوده است. برخی همچون نیچه، شوپنهاور و سارتر معنایی برای زندگی قائل نبوده اند. ولی بسیاری دیگر سعی کرده اند به این پرسش پاسخهای متفاوتی بدهند و با استدلال نشان دهند دیدگاه آنها می تواند بهتر معنای زندگی را تبیین کند. در این مقاله در نظر است ابتدا، دیدگاههای عمده ای که در این زمینه مطرح شده است (همچون خدامحوری، روح محوری، طبیعت گرایی، ذهن گرایی و عینی گرایی) به همراه پشتوانه های استدلالی شان و همچنین نقدهایشان از دیدگاههای رقیب نشان داده شود. سپس با ارزیابی نقاط قوت و ضعف این دیدگاهها، نشان داده شود که یک نظریه فراگیر برای معنای زندگی چه ویژگی هایی را باید داشته باشد. در نهایت دیدگاه جامع و جدید نویسنده ارائه خواهد شد و دلایل ترجیح این دیدگاه بر دیدگاههای رقیب نشان داده خواهد شد.
حقیقت نفس در مدرسۀ کلامی اصفهان و بازتاب آن در جنسیت مندی نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۵۱)
223 - 246
حوزههای تخصصی:
رابطه حقیقت انسان و جنسیت از مسائل چالش برانگیز چند دهه اخیر بوده است که پاسخ به بسیاری از مسائل زنان در گرو حل این مسئله است. با ورود فعالان فمینیسم به مباحث فلسفی و کلامی این پرسش جدی تر مطرح شد و برخی مانند لیبرال فمینیسم ها با انکار هویت زنانه، قائل به تساوی و برابری جنسیتی شدند و دسته دیگری از فمینیسم ها اختلاف های جنسیتی را به رسمیت شناختند. اگرچه این پرسش در مباحث نفس شناسی و انسان شناسی حکما و متکلمان مدرسه کلامی اصفهان جایگاهی نداشته است، می توان با تحلیل مباحث عمیق نفس شناسی آنها پاسخی سلبی یا ایجابی به این پرسش داد. این نوشتار با روش تحلیلی-توصیفی و با استنطاق مهم ترین مباحث نفس شناسی میرداماد، ملاصدرا، فیض کاشانی و علامه مجلسی مانند حدوث نفس، رابطه نفس و بدن، چگونگی تدبیر بدن توسط نفس، به دنبال بررسی جایگاه جنسیت در نفس است و در نهایت به این نتیجه رسیده است که با توجه به مبانی نفس شناسی آنها دیدگاه «جنسیت مندی نفس» به صواب نزدیک تر است. نفس در نحوه حدوث، تشخص، فعلیت و چگونگی عمل در این عالم نمی تواند از خصوصیات جنسیتی عاری باشد
مقایسه تحلیل های ارسطو و فرگه از «گزاره حملی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
644 - 669
حوزههای تخصصی:
پرسش اصلی پیش روی این مقاله این است که چه تفاوت ها یا شباهت های مهمی میان تحلیل های ارسطو و فرگه از گزاره حملی وجود دارد؟ بر اساس دیدگاه مشهور و رایج، ارسطو گزاره حملی را به سه جزء موضوع، محمول و رابطه تحلیل می کند؛ درحالی که در اندیشه فرگه، گزاره حملی به دو جزء متغیر (بخش اسمی) و تابع (بخش محمولی) تحلیل می شود؛ لذا این دو تحلیل، به کلی متفاوت از یکدیگرند و هیچ شباهت قابل ملاحظه ای میان آن ها وجود ندارد. من در مقاله ای دیگر استدلال کرده ام که در اندیشه ارسطو گزاره حملی در تحلیل منطقی، برخلاف تحلیل زبانی، همواره به دو جزء اصلی موضوع و محمول تجزیه می شود. در اینجا نشان داده ام با پذیرش و مبنا قرار دادن این تحلیل آشکار می شود: اولاً شباهت های مهمی میان تحلیل های ارسطو و فرگه از گزاره حملی وجود دارد؛ 1) هر دو تحلیل، دوجزئی است 2) ارسطو هم مانند فرگه «گفته شدن به چیزی دیگر» را ویژگی اساسی محمول می داند. ثانیاً و درعین حال، این دو تحلیل تفاوت های مهم و سرنوشت سازی با یکدیگر دارند؛ 1) ارسطو «گفته شدن به چیزی دیگر» را صرفاً ویژگی ذاتی جایگاه «محمول» می داند؛ اما فرگه آن را نه تنها ویژگی ذاتی «تابع» بلکه ویژگی ذاتی مفاهیم کلی که در جایگاه تابع قرار می گیرند، هم می داند و بر همین اساس 2) فرگه برخلاف ارسطو معتقد است مفاهیم کلی از نظر منطقی هرگز نمی توانند موضوع قرار گیرند. این دیدگاه فرگه مبتنی بر قول به «تمایز بنیادی شیء و مفهوم» است. بنابراین، ریشه اصلی تفاوت های میان این دو تحلیل را باید در همین قول جستجو کرد..
مطالعه ماهیّت، کارکرد و تجسم «عدد» در آگاهی اسطوره ای از منظر ارنست کاسیرر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
745 - 767
حوزههای تخصصی:
«اسطوره» از دیدگاه ارنست کاسیرر فیلسوف بزرگ نوکانتی، ابتدایی ترین و در عین حال متفاوت ترین شیوه شناختی انسان است. به زعم وی انسان برای آگاهی از هستی خود و پیرامونش، به یکباره از فرم تعقلی شناخت آغاز ننموده و پیش از آن، دوره ای طولانی را با معرفتی ابتدایی سر کرده است که این فرم آغازین معرفتِ انسانی تحت عنوان «آگاهی اسطوره ای» به ما معرفی می گردد. ادراکات و جهان شکل یافته در این فرم از آگاهی، محتواها و ویژگی هایی دارد که فهم و پذیرش آنها با معیارهای دانش نظری امروز چندان آسان نیست؛ لذا این محتواها را می بایست در چارچوب دستگاه شناختی اسطوره ای مورد مطالعه قرار داد. در آگاهی اسطوره ای مقوله هایی مانند «فضا»، «زمان» و «عدد» به مانند آگاهی عقلانی امروز، تحت عنوان «واسطه های ادراکی» به ما معرفی می شود؛ اما ماهیت، کارکرد و تجسم این واسطه ها در آگاهی اسطوره ای کاملاً متمایز از ادراک امروز ما از آنهاست. مسئله اصلی در این پژوهش، شناسایی ماهیّت «عدد اسطوره ای» و آبشخورهای هویت دهنده به آن است. برای نیل به این هدف، با مطالعه دقیق آثار و دیدگاه های کاسیرر، علاوه بر شناسایی ماهیت، جایگاه و نوع تجسم عدد در آگاهی اسطوره ای، به بررسی عوامل شکل دهنده ماهیت خاص عدد در این فرم از آگاهی پرداخته می شود.
بررسی مقایسه ای نظریه کینونت عقلی نفس و نظریه وجود ملکوتی انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیه میثاق که به آیه عالم ذر نیز معروف است، ازجمله آیاتی است که مورد توجه اندیشمندان اسلامی به ویژه فلاسفه مسلمان واقع شده و درباره اش نظریه پردازی کرده اند. ازجمله این نظریات، دو نظریه کینونت عقلی نفس از صدرالمتألهین و نظریه وجود ملکوتی انسان از علامه طباطبائی است که در تبیین فلسفی عالم میثاق بیان گشته اند. ازآنجاکه این دو نظریه به لحاظ ساختاری و محتوایی شباهت فراوان به یکدیگر دارند و نیز با توجه به آنکه علامه طباطبائی فیلسوفی صدرایی بوده و مبانی حکمت متعالیه را پذیرفته است، این پرسش پیش می آید که آیا نظریه وجود ملکوتی انسان همان نظریه «کیونت عقلی نفس» صدرالمتألهین است و بیان علامه طباطبائی تنها تقریری نوین و متفاوت از تقریر صدرالمتالهین است، یا آنکه نظریه ای متمایز از نظریه صدرا می باشد؟ در این مقاله در پی آن هستیم که با روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد مقایسه ای به تبیین و مقایسه این دو نظریه بپردازیم و با توجه به مبانی و نیز وجوه اشتراک و افتراق این دو نظریه به داوری در باب یکسانی یا عدم یکسانی این دو نظریه بنشینیم.
تبیین سوژۀ سیاسی در اندیشۀ ژیل دلوز به منزلۀ سوژۀ ستیزه جو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۳
21 - 36
حوزههای تخصصی:
نیچه شرط تحقق فرااِنسان را مرگ انسان می داند و از آن با تعابیری نظیر ویرانگری کنشگرانه خود یا انسانی که می خواهد خود را نابود و ویران کند صحبت می کند. مرگ انسان به منزله شرط آفرینش فرااِنسان مدنظر است. مسئله این مقاله ارائه این مسئله نیچه ای با بیانی سیاسی است؛ با هدف تبیین سوژه سیاسی در اندیشه ژیل دلوز. محوریت بحث نیز با کتاب نیچه و فلسفه است. در ابتدا از مفهوم مرگ انسان یا به تعبیر دیگر، از مفهوم ویرانگریِ کنشگرانه خود، قرائتی سیاسی ارائه خواهد شد؛ درنتیجه این قرائت، بُعد سلبی سوژه سیاسی قابل درک می شود. در ادامه، برای درک بُعد ایجابی به مفهوم نیچه ایِ ساعت نیمروز یا استحاله رجوع خواهد شد و در اینجا نه تنها بُعد ایجابی که رابطه این بُعد با بُعد سلبی نیز آشکار می شود. یعنی سوژه موردنظر در تمامیتش تبیین می شود. در این مسیر، به آری گویی به عنوان بنیان این اندیشه می رسیم؛ اما آری گوییِ مسلّح به نه گویی. این ویژگیِ کلیدی سوژه سیاسی موردنظر است؛ سوژه آری گویی که نه گویی می داند، یعنی سوژه ستیزه جو. پس از تبیینِ تکوین این سوژه به منظور برجسته کردن ویژگی منحصربه فرد و درخورِتوجهش دربرابر دو سنخ سوژه قرار داده خواهد شد. از سویی، دربرابر سوژه انقلابی مرسوم قرار می گیرد که سوژه نه گویی است که آری گویی نمی داند. از دیگر سو، دربرابر سوژه محافظه کار قرار می گیرد؛ سوژه آری گویی که نه گویی نمی داند.
بررسی دلالت فرمول های امر مطلق و نسبت میان آنها در اندیشه اخلاقی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۳
125 - 141
حوزههای تخصصی:
امر مطلق بیان هنجاری فلسفه اخلاق کانت و مساوی اصل عالی اخلاق برای موجودات غیرمقدس است. کانت در کتاب بنیادگذاری برای مابعدالطبیعه اخلاق، چند فرمول را به عنوان فرمول های امر مطلق معرفی می کند. مفسران کانت دراین باره اختلاف نظر دارند که اصلاً کانت چند فرمول ارائه کرده است، کدام فرمول در روند متن نقش اصلی را ایفا می کند و آیا فرمول ها هم ارز همدیگر است یا به لحاظ مصداق های خود در تعیین وظایف متفاوت است. موضع مختار این نوشتار این است که اگرچه پنج فرمول به عنوان فرمول های امر مطلق یا اصل عالی اخلاق ارائه می شود، ازاین میان، یکی از فرمول ها بیان اصلی است؛ اما چهار فرمول دیگری که ارائه می کند، در نظر او برای تعیین وظایف هم ارز همدیگر خواهد بود، همگی باتوجه به مفهوم «دیگری به مثابه سوژه عقلانی» معنای تمهیدی مشابهی خواهد یافت و همراه هم نظامی یکسان از وظایف را پیشنهاد خواهد کرد. علاوه براین، نشان داده خواهد شد که نزد کانت هر فرمول به طور مجزّا به کار گرفته نمی شود؛ بلکه باید همه فرمول ها در کنار همدیگر برای فهم هر وظیفه به کار گرفته شود و هریک پرتویی بر وظیفه سوژه اخلاقی در موردی خاص خواهد افکند.
بررسی دیدگاه تدئوس متز دربارۀ خوشبختی و ارتباط آن با معنای زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مقاله، شناخت خوشبختی از دیدگاه تدئوس متز و تحلیلِ آن می باشد. در گذشته، بحث سعادت و خوشبختی عنوانی جامع بود که معنای زندگی را هم شامل می شد. تدئوس متز کوشیده است تا در آثار خود نشان دهد که معنای زندگی نیز، مانند اخلاق و خوشبختی، یکی از مقولاتِ هنجاریِ زندگی است و نمی توان آن را به اخلاق یا خوشبختی ارجاع داد. از این رو در این پژوهش، مساله اصلی، آشنایی با ویژگی های خوشبختی از دیدگاه وی می باشد. خوشبختی از دیدگاه متز یعنی «تجربیات مثبت». به نظر او بشر، واجد «خود حیوانی» و «خود عقلانی» بوده، از این رو علاوه برخوشبختی، نیازمندِ معنا نیز می باشد و کوشش او در راستای تبیین این است که این دو مقوله متمایزند. در این مقاله با تامل در آثار مختلفِ متز، پاره ای از خصوصیات و ویژگی های خوشبختی استنتاج شده و پس از اشاره ای به تمایزات آن با معناداری، به تحلیلِ پاره ای از اوصاف خوشبختی از دیدگاه وی پرداخته می شود.
علم صدرایی در نسبت با رای انطباق و انقلاب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و پنجم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
254 - 237
حوزههای تخصصی:
مسئله ادراک انسان از طریق حصول موجود ذهنی و نسبت حلولی آن با نفس و علم حضوری نفس به موجود ذهنی و انطباق تصویر ذهنی با حقیقت خارجی پاسخی است که از سوی ابن سینا در برابر سوال از چگونگی علم به محسوسات خارجی مطرح شده است. این مقاله در پی چرایی تغییر این تحلیل در حکمت متعالیه به نظریه شهود خارج توسط نفس در مرحله اول و تولد موجود ذهنی از نگاه استقلالی به علم حضوری در مرحله دوم است. مابین دوره بوعلی و ملاصدرا فلاسفه ای ظهور کرده اند که به نظرنویسنده - برخلاف نظر مشهور- اهتمام به رفع اشکال از رای بوعلی داشته اند و برایشان رقیب نظریه بوعلی نبوده است لکن به آراء ایشان نیز اشکالات دیگری وارد است. نگارنده برای بررسی چرایی پیش گفته به سیر تاریخی اما نقادانه این آراء از بوعلی تا صدرالمتالهین می پردازد و چرایی تغییر مختصات تحلیل شناخت محسوسات خارجی در فلسفه ملاصدرا مورد واکاوی قرار می گیرد.
رویکرد نظری به فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
196 - 207
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی داریم به فلسفه تعلیم و ترِبیت نگاهی فلسفی کلی داشته باشیم. درباره تعلیم و تربیت و مراحل آن مربیان بزرگ تعلیم و تربیت سخن فراوان گفته اند. به تعبیر آنان تنها راه رسیدن به کمال انسان در سایه تعلیم و تربیت میسر است. با اینکه تعلیم و تربیت شرط لازم جهت به کمال رسیدن انسان است اما تحقق آن سخت و دشوار است. تعلیم و تربیت در زندگی دارای ارزش فراوان است و نیازمند زمان طولانی و انعطاف پذیری است. شکل گیری شخصیت انسان به چگونگی تعلیم و تربیت بستگی دارد. با تربیت مناسب انسان راه کمال را طی می کند و اگر تعلیم و تربیت فرد مورد غفلت قرار گیرد تا پایین تر از حیوان تنزل می یابد. برای حل مسائل تعلیم و تربیت نیاز به کار فردی و گروهی است. علاوه بر این، استفاده از تجربیات پیشینیان و نظرات و دیدگاه ها و چشم اندازهای فلسفی مربیان جدید در این زمینه می تواند راه گشا باشد. پیچیدگی زندگی در عصر حاضر در حدی است که نیاز به آشنایی به آشنایی با جدیدترین دیدگاه های نظری چه در علوم تربیتی چه در فلسفه ضرورتی اجتناب ناپذیر است. از این رو در این مقاله سعی می کنیم این موضوع را بیشتر مورد تأکید قرار دهیم.
پدیدارشناسی ایدئولوژی و نسبت آن با اتوپیا بر پایه آراء ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
336 - 359
حوزههای تخصصی:
این مقاله درصدد ابهام زدایی یا تناقض زدایی از مفهوم ایدئولوژی از طریق ارجاع به آراء ریکور است. ریکور روش بررسی خود از ایدئولوژی را پدیدارشناسانه می نامد؛ زیرا اصطلاح ایدئولوژی زمانی که در یک چارچوب جدلی قرار گیرد، هم از «استفاده بد» و هم از «سوءاستفاده» رنج خواهد برد. فقط با یک رویکرد معنا شناسانه جدی و یک توضیح صحیح از شرایطی که این مفهوم بدان وابسته است، می توان نقطه اختتامی بر این سوءاستفاده نهاد. چنین امری در پرتو رویکردی میسر است که ریکور آن را «پدیدارشناسی تکوینی»، «تحلیلی اوج گیرنده از مفهوم» و «تلاشی برای کاوش در زیر سطح معنی آشکار ایدئولوژی برای رسیدن به معانی بنیادی آن» می نامد. این مقاله با مبنا قرار دادن اثر پل ریکور با عنوان سخنرانی هایی درباره ایدئولوژی و اتوپیا که در سال ۱۹۷۵ در دانشگاه شیکاگو ایراد شد و سایر مقالات و آثار او درباره ایدئولوژی و پدیدارشناسی، تلاش کرده است تا همراه با ریکور به دو پرسش اصلی این حوزه پاسخ گوید: الف) تئوریسین های اصلی مفهوم ایدئولوژی چه کسانی بودند؟ ب) چند نوع تعریف عمده از بررسی پدیدارشناسانه ایدئولوژی قابل استخراج است؟ عصاره پاسخ در هم تنیده به دو پرسش مذکور این است که ریکور ضمن بررسی آثار کسانی مانند مارکس، آلتوسر، مانهایم، وبر، هابرماس و گیرتز، برداشت های رایج و منفی از ایدئولوژی را مورد تردید قرار می دهد و بر اساس بررسی دقیق و عمیق آثار متفکران مذکور، به سه تعریف عمده و مشخص یا به عبارت دیگر سه مرحله یا کارکرد از ایدئولوژی می رسد که اولی بر پایه تعریف مارکس، دومی بر پایه نگرش وبر و آخری براساس دیدگاه های گیرتز به این اصطلاح شکل گرفته است. ریکور به ترتیب این سه تعریف، مرحله یا کارکرد را ایدئولوژی به مثابه «کژتابی واقعیت»، ایدئولوژی به مثابه منبع «مشروعیت قدرت» و بالاخره ایدئولوژی به عنوان منبع «انسجام اجتماعی» می نامد. برپایه چنین تحلیلی از ایدئولوژی، مقاله در قسمت دوم خود به کارکردهای مختلف اتوپیا پرداخته است و ضمن تاکید بر وجوه مثبت اتوپیا، همزبان با ریکور نتیجه گرفته است که جامعه بدون اتوپیا جامعه ای مرده است.
بررسی انتقادهای علامه طباطبایی به دیدگاه ملاصدرا درباره «تعریف حدی شیء به وسیله فصل»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
73 - 90
حوزههای تخصصی:
یکی از نوآوری های منطقی ملاصدرا بر اساس نظریه اصالت وجود، این است که «تعریف حدی شیء منحصر در فصل اخیر آن است» که البته این فصل، نحوه وجود خاص آن شیء است و همه اجناس و فصول پیشین را به نحو بساطت و اجمال دربر دارد. علامه طباطبایی به عنوان یکی از مهم ترین شارحان ملاصدرا این دیدگاه او را نپذیرفته و سه اشکال را نسبت به آن مطرح کرده است: 1) اکتفا به فصل با مقام تفصیل حد مناسب نیست 2) خارج بودن جنس ها و فصل های پیشین از حقیقت شیء مستلزم انقلاب در ذات و ذاتیات شیء است 3) خارج بودن جنس ها و فصل های پیشین از حقیقت شیء با «لبس بعد از لبس» در حرکت جوهری منافات دارد. این مقاله پس از اشاره مختصر به دیدگاه ملاصدرا درباره انحصار تعریف حدی شیء به فصل اخیر، انتقادهای سه گانه علامه طباطبایی را با نگرشی انتقادی بررسی کرده است. بررسی این انتقادهای سه گانه به این نتیجه منتهی شد که هیچ یک از اشکال های علامه طباطبایی به دیدگاه ملاصدرا وارد نیست و مقصود ملاصدرا از خارج بودن اجناس و فصول پیشین از ماهیت شیء، خارج بودن اجناس و فصولِ حاضر در مرتبه تفصیل است، نه اجناس و فصول مندمج در مرتبه اجمال و بساطت فصل اخیر. همچنین در خلال بررسی و پاسخ گویی به انتقادهای علامه طباطبایی، برخی از ابعاد پنهان دیدگاه ملاصدرا نظیر فعلیت ثبوتی اجناس و فصول پیشین در مقابل فعلیت وجودی آنها روشن شد.
بررسی انتقادی مؤلفه های انفسی و آفاقی نظریه معنای زندگی تدئوس متز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تدئوس متز با ارائه نظریه ای غیرنتیجه گرایانه در معنای زندگی کوشیده است تا تبیین جامعی از معناداری زندگی بیشتر انسان ها ارائه دهد. نظریه وی بر سه مؤلفه استوار است: (1) مؤلفه انفسی، یعنی «گرایش مثبت ساحت عقلانی» انسان ها به ارزش های آفاقی؛ (2) مؤلفه آفاقی، یعنی ارزش های برخاسته از خوبی، حقیقت و زیبایی به عنوان بسترهای معنابخش؛ و (3) ارائه راه های تشخیص ارزش های آفاقی معنابخش. در این مقاله، با روش تحلیلی-انتقادی، ابتدا نظریه متز و مؤلفه های آن تبیین خواهد شد. سپس مهم ترین انتقادات به دو مؤلفه انفسی و آفاقی نظریه متز ارائه می شود که این انتقادها از این قرارند: (1) دفاع از معنابخشی نگاه نتیجه گرایانه به معنای زندگی، (2) ناسازگاری نظریه متز با شهود انسان ها، (3) عدم توجه آن به نقش جنبه های عاطفی در معناداری زندگی، (4) معنابخشی برخی شروط ضروری، (5) تردید در معنابخشی شروط اساسی، (6) ناتوانی شروط اساسی از تبیین معناداری برخی کارهای هنری، و (7) عدم توجه به معناداری کنش های ربات های هوشمند. در ادامه نشان داده می شود که اگرچه متز توانسته به بسیاری از انتقادات پاسخ دهد، ولی به معناداری کنش های ربات های هوشمند توجه نکرده است. اگر بتوان توان محاسباتی در ربات های هوشمند را از قابلیت های ساحت عقلانی انسان شمرد، می توان حدی از ساحت عقلانی را در آن ها پذیرفت و بدون نیاز به فرارفتن از ساحت حیوانی از معناداری کنش های ربات های هوشمند نیز دفاع کرد.
نقد عرفان به عقل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
31 - 56
حوزههای تخصصی:
نقد عقل به معنای امکان کشف از واقعیت با عقل نه رخدادی جدید بلکه واقعه ای دیرین در تاریخ اندیشه بشری است و از آن جمله موقه مواجهه عرفا با فیلسوفان رخ داده است؛ چراکه اهل حکمت با ورود عقل به عنوان میزان سنجشگر، چه بسا ارباب عرفان را سخت برآشفته می کنند و اهل عرفان نیز پای آن را چوبین و بی تمکین می دانند. دلیل برآشفتگی از چه روست؟ آیا همه این مخالفت با عقل بر دلایلی صحیح تکیه دارد؟ بر اساس تحقیقات، این ادله بطور کلی به دو دلیل است: یکی با عنوان «عرفان طوری ورای طور عقل است» که به نقد عقل از جهت ناتوانی در ادراک حقایق عرفانی اشاره دارد و دیگری با عنوان «همواره عقل در معرض خطاست» که به نقد عقل از حیث خطاپذیری در ادراک واقعیات اشاره دارد. این مقاله با توجه به سخنان ارباب معرفت و شهود به هر دو دلیل می پردازد
ضرورت ترجمه متون فلسفی و بایسته های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره دوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۶)
139-155
حوزههای تخصصی:
نهضت ترجمه متون فلسفه یونان به زبان عربی در قرون دوم و سوم هجری، به ویژه در دوره خلافت منصور دوانیقی، موجب شد فرهنگ اسلامی در قرون چهارم و پنجم هجری با ظهور فیلسوفانی چون ابن سینا درخشش بسیار یابد. فلسفه غرب، دست کم از قرن هفدهم، در مسیری حرکت کرده است که با آنچه در فلسفه اسلامی داریم، تفاوت ماهوی دارد و اگر بخواهیم شناخت عمیقی نسبت به آن داشته باشیم، نیاز داریم به اینکه یا مسلط بر زبان های غربی باشیم یا از ترجمه متون اصلی فلسفه غرب استفاده کنیم. به هر حال متون فلسفی غرب به زبان های مختلف مثل انگلیسی، آلمانی و فرانسوی نوشته شده اند و یک پژوهشگر فلسفه به رغم تسلط بر زبان انگلیسی، برای آشنایی با آثاری که به زبان های دیگر اروپایی نوشته شده اند، نیازمند کمک مترجمان است. در این مقاله اهمیت ترجمه متون فلسفه غرب و برخی الزامات آن بیان شده است.
بررسی مقایسه ای و انتقادی مفهوم آزادی در اندیشه کانت و هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
643 - 657
حوزههای تخصصی:
آزادی به یک معنا از مهمترین مفاهیم تاریخ فلسفه به شمار می رود که نقش بنیادین در اندیشه فلاسفه دارد؛ اما مانند بسیاری از مفاهیم دیگر، برای بقا در شرایط جدید نیازمند بازتوصیف است. بر این اساس مقاله حاضر درصدد است ضمن بررسی مقایسه ای دیدگاه کانت و هایدگر، برخی انتقادهای جدی به آنها را مورد توجه قرار دهد تا گامی هر چند مقدماتی در جهت بازتوصیف مفهوم آزادی برداشته باشد. کانت آزادی را امری فراپدیداری و خصیصه بنیادی سوژه دانسته و آن را بنیاد اخلاق معرفی می کند. او معنای ایجابی آزادی را که در سایه اجتماعی شدن انسان فرصت ظهور می یابد برمی گزیند و آن را پایه اندیشه خویش قرار می دهد؛ اما باید گفت که اولا درست است که قوانین اخلاق از ما صادر می شود، ولی عمل کردن و نکردن به آنها اختیاری است. ثانیا آدمی بیشتر محصولی اجتماعی است تا نتیجه صورت محض قانون اخلاقی و قاعده امتناع اجتماع نقیضین. در مقابل، هایدگر معتقد است دازاین عین فراروی از خویش و برون ایستی و استعلای وجودی است و این اساس آزادی است. از این رو اگزیستانسِ(برون ایستی) دازاین ذاتا عین آزادی است. اما اولا روش هایدگر در توصیف نحوه وجود انسان نسبت به شیوه زندگی خنثی است. ثانیا دیدگاه هایدگر در باب آزادی نه کمکی برای آزاد زیستن می کند و نه راهکاری برای آن نشان می دهد. ثالثا این دیدگاه نقش دیگری و جامعه در آزاد زیستن را نادیده گرفته و تنها بر فرد دازاین تکیه می کند. رابعا آزادی نسبتی با خشنودی و شادی ندارد.بنابر این آزادی نه به معنای رها شدن از جبرگرایی علی معلولی، بلکه به معنای ناپوشیده ساختن است.
فرونسیس و نسبت آن با حکمت نظری نزد ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اخلاق نیکوماخوسی ارسطو نفس را به دو بخشِ بنیادین تقسیم می کند؛ شناسنده و حسابگر. فضیلت جزء اول حکمت نظری (سوفیا) و فضیلت جزء دوم حکمت عملی (فرونسیس) است. این تمایز مبتنی بر تمایز هستی شناختی میان صیرورت و ثبات است، زیرا موضوع حکمت عملی قلمرو امور متغیر و موضوع حکمت نظری امور سرمدی است. در این پژوهش اولاً نشان خواهم داد که عقل شهودی یا نوس عامل اتصال و اشتراک این دو قلمرو است؛ نوس مبادی نهایی را از دو طرف دریافت می کند، در چارچوب معرفت نظری، نوس کلی ترین مفاهیم سرمدی را می شناسد و در چارچوب حکمت عملی، فرد جزیی را دریافت می کند. همچنین استدلال خواهم کرد که حکمت عملی عامل تحقق بخشی به حکمت نظری است؛ فرونسیس ملکه دریافت برترین خیر، یعنی زندگی مطابق فضیلت سوفیا است. تفسیر نسبت فرونسیس و سوفیا به مثابه "غایت-ضروری" راهکاری برای برون رفت از دو تفسیر متقابل از اخلاق ارسطو (عقل گرایانه/شمول گرایانه از سعادت) است.
منتسکیو و مقالات فدرالیست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دوران مدرن، دو بحران بنیادین توجه و لزوم پرداختن به قوانین را بیش از پیش مطرح ساخت. بحران نخست، «جنگ های مذهبی و داخلی» در اروپا بود و بحران دوم، «استبداد و ستمگری» نظام های سیاسی بود. منتسکیو یکی از اندیشمندانی بود که به تأمل در آن بحران ها و ارائه ی راه کار برای ترمیم و اصلاح این بحران ها پرداخت. چنان که می توان او را مایه ورترین متفکری دانست که با انقلاب کپرنیکی در فلسفه ی سیاسی و حقوق به تدوین بنیادهای مفهومیِ تفکیک قوا با نظر به قانون اساسی انگلستان همت گمارد. منتسکیو، نویسنده ای معتدل و محافظه کار بود که پیش و بیش از آن که بر هموطنانش اثرگذار باشد بر روشنگری، پدران بنیانگذار و نویسندگان مقالات فدرالیست امریکا، مهمترین اثر کلاسیک برخاسته از فلسفه سیاست امریکایی، تاثیر نهاد تا جایی که مقالات فدرالیست تماما طنینی منتسکیویی یافت. بر این اساس، مقاله حاضر در پیِ نشان دادن تأثیر آموزه های منتسکیو بر اندیشه نویسندگان مقالات فدرالیست است که چگونه به استقرار حکومت قانون در نخستین جمهوری دموکراتیک در دوران مدرن انجامید. چنین فهمی به ما یاری می رساند تا به برداشت دقیقتری از اهمیت این تاثیرگذاری در دوران مدرن دست یابیم.