فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۸۱ تا ۱٬۱۰۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
91 - 112
حوزههای تخصصی:
تقسیم معقولات به معقول اولی و معقول ثانی یکی از تقسیمات مشهور فلسفی است که در حکمت مشاء و متعالیه با تعبیرات متفاوت مورد قبول قرار گرفته است. این تحقیق با روش کتابخانه ای، جمع آوری و تحلیل اطلاعات و مقارنه آرا در پی آن است که نادرستی تقسیم معقولات را اثبات نماید و ثمرات هستی شناسانه چنین اشکالی را برشمارد. بر این اساس ابتدا تقسیم بندی معقولات بر دو مبنای اصالت ماهیه و اصالت وجود مورد بررسی قرار می گیرد پس از آن علل نادرستی تقسیم بندی معقولات تبیین و در نهایت ثمرات هستی شناسانه اشکال به تقسیم معقولات اولی و ثانی بیان می شود. از جمله نتایج تحقیق آن که در پرتوی مابه ازا داشتن مفاهیم کلی در عالم کلیات و مجردات و مبنای اصالت وجود تقسیم معقولات به معقول اولی و ثانی ممکن نیست؛ اتحاد ماهوی در حمل جایگاهی سست دارد و مفاهیم وجودی بر اساس ارتباطی که میان آنها برقرار است بر یکدیگر حمل می شود؛ تقسیم امور به واقعی و اعتباری نادرست است و تمام امور به میزان بهره مندی از وجود دارای واقعیت هستند؛ تقسیم امور به ذاتی و عرضی نادرست است چرا که مبتنی بر اصالت ماهیت است در حالی که بر مبنای اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت جایگاهی برای آن باقی نمی ماند؛ تقسیم مرکبات به حقیقی و اعتباری نیز صحیح نیست و تمام مرکبات حقیقی هستند و به عبارت ادق تمام وجودات بسیط هستند؛ ملاک حمل اتحاد و این همانی نیست بلکه ارتباط میان ادراکات وجودی است.
مناط علیّت در نظر ملاصدرا و حکمای پس از ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
5 - 28
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله مناط علیت در نظر ملاصدرا و حکمای پس از ملاصدراست. مناط علیت ناظر به ملاک نیازمندی اشیاء به علت است؛ یعنی سرّ نیاز و احتیاج به علت از کجا ناشی می شود. بطور کلی پنج نظر در این خصوص وجود دارد: برخی ملاک نیاز را به وجود می برند که این گروه عمدتا ماتریالیست ها هستند؛ برخی ملاک نیاز را به حدوث بر می گردانند که اینها عمدتا متکلم هستند؛ فیلسوفان مشایی و اشراقی، ملاک احتیاج را امکان ماهوی می دانند؛ چهارمین نظر درباره مناط علیت، امکان فقری است که این نظر براساس اصالت وجود مطرح می شود. حکمای صدرایی با نقد امکان ماهوی، ملاک احتیاج معلول به علت را فقر و فاقت وجودی معلول می دانند که هم در حدوث و هم بقا همراه معلول است. در این میان وجود فقری ذات دارای فقر نیست که فقر عارض بر او شود، بلکه فقر و نداری عین هویت و ذات اوست. اما درباره نظر پنجم باید گفت که برخی استدلال حکما در امکان فقری را کافی ندانسته و این نظر را به چالش کشیده اند. براساس روایات وارده از برخی ائمه، به نظر می رسد ملاک نیاز معلول در وجود قائم به غیر است. این نظر علاوه بر داشتن امتیازات نظر امکان فقری، از اشکالات آن مبری است وبه درستی مناط علیت را تبیین می کند.
نقش عقل و نقل در معرفت دینی از منظر شیخ صدوق و شیخ مفید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و هفتم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱۰۵
147 - 170
حوزههای تخصصی:
شیخ صدوق و شیخ مفید با ارائه نظریات و نوآوری هایی در حدیث شناسی و علم کلام، نقش مؤثری در پویایی آموزه های شیعه ایفا نموده اند. ایشان با حفظ قلمروهای معرفت شناختی عقل و نقل، هر دو منبع را در معرفت دینی مؤثر و لازم دانسته و روش های مختلفی را در بهره گیری از آنها اتخاذ نموده اند؛ به گونه ای که شیخ صدوق با رجحان روش نص گرایی، از روایات مشتمل بر استدلال های عقلانی نیز بهره گرفته و شیخ مفید با توجه ویژه به عقل و رویکرد عقل گرایانه، به اثبات گزاره های دینی و دفاع از آنها پرداخته است. ایشان به بررسی سند و محتوای نصوص دینی اهتمام داشته اند؛ لکن شیخ مفید هماهنگی مفاد خبر با گزاره های عقلی قطعی را بر بررسی سندی آن مقدم می دارد. علی رغم اشتراکات این دو متکلم در مبانی و اصول اعتقادات دینی، می توان اختلاف ایشان را در انتخاب روش تبیین و اثبات احکام و معارف کلامی دانست. گرچه در برخی اختلافات اساسی، روش عقلانی شیخ مفید در بررسی مفاد و سند متون دینی قابل دفاع است. درمجموع می توان رویکرد شیخ صدوق در توجه به علوم نقلی را فتح الباب تأسیس روش عقل گرایانه شیخ مفید و مبنای توسعه علوم عقلی تلقی نمود. در این تحقیق سعی بر آن است با روش تحلیلی-توصیفی و نگرشی جامع، ابعاد و زوایای مختلف اختلافات معرفت شناختی و روش شناختی در رویکرد کلامی شیخین واکاوی شود که از نوآوری ها و امتیازهای این اثر نسبت به آثار مشابه نگاشته شده در این زمینه به شمار می رود.
مفهوم شناسی تطبیقی مساله اراده آزاد و اختیار در تعلیم و تربیت بر اساس الگوی «انسان مشکک»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
149 - 167
حوزههای تخصصی:
بحث پیرامون مساله اراده و نقش آن در حیات بشر، قدمتی طولانی دارد. در حوزه تمدنی اسلام، ریشه های این بحث به نیمه اول قرن اولیه و تقابل اشاعره و معتزله باز می گردد. این مقاله که با روش کیفی و رویکرد توصیفی تحلیلی به مفهوم شناسی تطبیقی مساله اراده و اختیار در حوزه تعلیم و تربیت پرداخته است، تلاش می کند تا با تکیه بر الگوی «انسان مشکّک»، استنتاجی تازه در باب انسان شناسی و مسأله اراده داشته باشد. در این مدل تطبیقی که از متن قرآن، متون عرفانی و فلسفه صدرایی استنتاج شده است، انسان در عین آنکه یک «مفهوم متواطی» است، «موجودی مشکّک» است که مراتب بی نهایتی از وجود را مترتب است. از یک منظر می توان مراتب وجودی انسان را در چهار سطح مادی، مثالی، عقلی و الهی طبقه بندی نمود. از آنجا که در حکمت صدرایی، وجود، مساوق با علم و اراده است، اراده انسان نیز مشکّک است. هر مرتبه از وجود مشکّک انسان نسبت به مرتبه پیشین خود دارای اراده ای شدیدتر و بیشتر و نسبت به مرتبه بعدی، دارای اراده ای ضعیف تر است. اگر انسان موجودی مشکّک باشد و مراتب آگاهی و اختیار او نیز بر همین اساس، مشکّک و ذومراتب باشد، طبیعتا دیگر نمی توان از یک نظام و روش تعلیم و تربیت واحد برای پرورش همه این مراتب سخن گفت. هر لایه از آگاهی انسان و هر سطح از اراده او، نیازمند روش و نظام تربیتی خاص خود است.
استدلال علّی در حمایت از فرض نوع مشترک(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۴۰۱ شماره ۹۱
203 - 245
حوزههای تخصصی:
بنا به استدلال علّی، از آنجا که ممکن است تجربه ادراک مطابق با واقع و توهّم علّت مستقیم یکسان داشته باشند، پس این دو تجربه از نوع مشترک هستند. از این چشم انداز، استدلال علّی نظریّه فصل گرایی را رد می کند. نشان می دهم که استدلال علّی مبتنی بر اصل «علّت مشابه، معلول مشابه» است. این اصل با اتّخاذ رویکردی برون گرا رد می شود. با این حال این اصل را می توان به گونه ای تغییر داد که با برون گرایی رد نشود. استدلال علّی مبتنی بر این اصل استدلالی معتبر است. توضیح می دهم که این استدلال اگرچه فرض نوع مشترک را نتیجه نمی دهد، اما مشکلی را برای واقع گرایی ساده باورانه پدید می آورد. رویکرد مارتین را در دفاع از واقع گرایی ساده باورانه بررسی می کنم. استدلال می کنم که این رویکرد قابل دفاع نیست. به این ترتیب، استدلال علّی اگرچه فصل گرایی را رد نمی کند، اما واقع گرایی ساده باورانه را در توضیح ادراک حسّی از صحنه خارج می کند.
قاعده فرعیه در سازمان فکری محقق دوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
76 - 102
حوزههای تخصصی:
قاعده فرعیه در زمره یکی از قواعد مهم فلسفی جای دارد. دوانی تحلیل ویژه ای از این قاعده به دست می دهد که الزاماً باید در مجموع اندیشه او تفسیر گردد. دوانی نظریه حمل «تغایر مفهومی -اتحاد در وجود» را می پذیرد و اتحاد را اعم از بالذات و بالعرض می داند. این نگرش به او کمک می کند تا توسعه ای در انواع مطابق حمل پدید آورد و نظریه اتصاف توسعه یافته ای را پایه گذاری کند. قاعده فرعیه از سه بخش لزوم ثبوت ثابت، ثبوت مثبت له و ثبوت پیشینی مثبت له تشکیل شده است. قاعده فرعیه دوانی تحت تأثیر همه مبانی فوق سامان می یابد و بر اساس آن ثبوت مثبت له الزامی است؛ اما ثبوت ثابت لازم نمی باشد. درنهایت دوانی دست از ثبوت پیشینی مثبت له و فرعیت کشیده، به دلیل موارد نقض فراوانی، استلزام را کافی می داند؛ همه این موارد نقض برای اولین بار از مجموع حواشی دوانی استخراج و ذکر شده اند.
رویکرد نظری به فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
196 - 207
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی داریم به فلسفه تعلیم و ترِبیت نگاهی فلسفی کلی داشته باشیم. درباره تعلیم و تربیت و مراحل آن مربیان بزرگ تعلیم و تربیت سخن فراوان گفته اند. به تعبیر آنان تنها راه رسیدن به کمال انسان در سایه تعلیم و تربیت میسر است. با اینکه تعلیم و تربیت شرط لازم جهت به کمال رسیدن انسان است اما تحقق آن سخت و دشوار است. تعلیم و تربیت در زندگی دارای ارزش فراوان است و نیازمند زمان طولانی و انعطاف پذیری است. شکل گیری شخصیت انسان به چگونگی تعلیم و تربیت بستگی دارد. با تربیت مناسب انسان راه کمال را طی می کند و اگر تعلیم و تربیت فرد مورد غفلت قرار گیرد تا پایین تر از حیوان تنزل می یابد. برای حل مسائل تعلیم و تربیت نیاز به کار فردی و گروهی است. علاوه بر این، استفاده از تجربیات پیشینیان و نظرات و دیدگاه ها و چشم اندازهای فلسفی مربیان جدید در این زمینه می تواند راه گشا باشد. پیچیدگی زندگی در عصر حاضر در حدی است که نیاز به آشنایی به آشنایی با جدیدترین دیدگاه های نظری چه در علوم تربیتی چه در فلسفه ضرورتی اجتناب ناپذیر است. از این رو در این مقاله سعی می کنیم این موضوع را بیشتر مورد تأکید قرار دهیم.
رابطه منطقی معجزه با صدق گفتار آورنده آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و هفتم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۰۳
149 - 178
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله یکی از مسائل پرپیشینه و ریشه دار کلامی و قرآنی است و آن «رابطه معجزه با صدق ادعای آورنده معجزه» است و اینکه چگونه مثلاً انداختن عصا و تبدیل آن به افعی، دلیل بر حقانیت قول آورنده و رسالت او از جانب خداست و به اصطلاح چه رابطه ای بین یک عمل تکوینی و نبوت که یک منصب معنوی است، وجود دارد. ما در این مقاله در صددیم دلالت آن را به صورت برهانی ثابت کنیم. دلایلی برای اثبات این مدّعی مطرح شده است؛ مانند قول مشهور «قبح اغراءِ به جهل» و بیان علامه طباطبایی با قاعده فلسفی «حکم الامثال فی ما یجوز». دلالت معجزه بر صدق مدعی دلالت لفظی نیست. به تبع دلالت مطابقی و تضمنی و التزامی مورد بحث ما نیست؛ بلکه دلالت آن عقلی و به صورت برهان لمّی است؛ زیرا با درنظرگرفتن صفات خدا مانند حکیم بودن و اینکه وجود او منزه از قبیح است، و از آنجا که این مسائل جنبه علّی و معلولی دارد، درنهایت به لازم آن پی می بریم؛ یعنی درواقع آوررنده این معجزات در ادعای خود راستگوست و لازمه صفات جمال و جلال خداوند اقتضا می کند که در ادعای خود راستگو باشد. خدا هرگز چنین قدرت فوق العاده ای را به فردِ دروغگو نمی دهد و اگر هم بر فرض ممکن، فردی صاحب چنین قدرتی شد، بر خدا لازم است، مانع گمراهی بندگان شود. بیان دوم اینکه رخداد معجزه به عنوان یک خارق عادت و ادعاى ارتباط با عالم بالا به عنوان خرق عادت دوم، مطرح شده اند و هر دو مماثل یکدیگر می باشند. اگر اولى را پذیرفتیم، دومى (ادعاى نزول وحى) نیز به جهت قاعده «حکم الأمثال فى ما یجوز وما لا یجوز واحد» بالضروره پذیرفته مى شود. قول کسانی که معتقدند معجزه برای اقناع عوام الناس است و آن را حرکتی فریبکارانه تلقی می کنند، با اثبات نظریه نخست، شأن و جایگاه معجزه را به بالاترین درجه خود که مرتبه منطق و عقل است، ارتقا داده ایم. اگر ما دلالت معجزه را برهانی ندانیم، درواقع بر یکی از مهم ترین و اساسی ترین مسئله اعتقادی خود برهان اقامه نکرده ایم.
تأملی بر ابعاد فلسفی خواندن و نوشتن در برنامه فلسفه برای کودکان با تاکید بررمان های سوکی و پیکسی و کتاب راهنمای آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این نوشتار ابعاد فلسفی خواندن و نوشتن در برنامه فلسفه برای کودکان با نظر به رمان های سوکی و پیکسی و راهنمای آن ها را مورد بحث قرار داده است. لذا با استفاده از روش توصیفی -تحلیلی در پی پاسخ به این سوال بود که؛ ابعاد فلسفی خواندن و نوشتن در فبک با تأکید بر این دو رمان کدامند؟ و برای تقویت آن ها از چه مهارت هائی می توان استفاده کرد؟ یافته ها نشان داد که ابعاد فلسفی برای خواندن عبارتند از: فلسفه ورزی، نقش مکالمه در خواندن و نوشتن، خواندن به عنوان استدلال، خوانش انتقادی و برای نوشتن عبارتند از: رابطه هنر با تجربه، معنی، روابط زیبائی شناسانه، توجه، تجربه، ترجیحات و درستی ها. برای تقویت این ابعاد، می توان از مهارت هایی چون:. ارائه دلیل، دیالوگ، استدلال ورزی، تشخیص جزء و کل و مفهوم کلی در خواندن و کشف ابهامات و شکاف ها، تعاریف، مرتبط ساختن، تدوین شفاف مفاهیم، بیان تجربه، تمایزسازی برای نوشتن استفاده کرد. نتایج حاکی از آن است که بین خواندن و استدلال ورزی رابطه ائی دو سویه برقرار است و همین امر به تقویت و گسترش تفکرات سطح بالا منجر می شود.
ارزیابی استدلال های برون گرایانه رایت و نونان علیه شکّاکیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره دوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۶)
105-119
حوزههای تخصصی:
پاتنم نشان می دهد که پذیرش برون گرایی معنایی مستلزم کذب فرضیه شکاکانه مغزهای درون خمره و در نتیجه، عدم موفّقیت شکّاک در اثبات مدّعای خود است که به لحاظ معرفتی دوری است. مقاله حاضر به ارزیابی تلاش رایت و نونان در ارایه تقریری قابل قبول از استدلال پاتنم اختصاص دارد. اما (1) استدلال های رایت و نونان در بهترین حالت تنها می توانند نشان دهند که من مغزی درون خمره نیستم امّا بدون استفاده از مقدّمه ای کمکی قادر به اثبات این مطلب نیستند که ما مغزهایی درون خمره نیستیم؛ (2) برخلاف ادّعای رایت، این مقدّمه استدلال او که در زبان مغزهای درون خمره عبارت «مغز درون خمره» به مغز درون خمره ارجاع نمی دهد و نتیجه حاصل از آن، یعنی زبان من متفاوت از زبان مغزهای درون خمره است، منجر به دوری بودن استدلال او می شود؛ و (3) تلاش نونان برای مصون ماندن از اشکال دوری بودن نتیجه نداده و استدلال رایت نیز به لحاظ معرفتی دوری است.
نقشه مفهومی علم گرایی و برخی مفاهیم مرتبط با آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۱ شماره ۸۹
127 - 157
حوزههای تخصصی:
علم جدید نقش منحصر بفرد و غیر قابل انکاری در شکل گیری تمدن جدید دارد. موفقیت این حوزه معرفتی بشر در حل مسائل معرفتی دامنه موضوعات خود و دستاوردهای عملی آن در بهبود وضع زندگی بشر، به تدریج، منجر به شکل گیری آموزه ای گردید که به دنبال تعمیم مرزهای علم به سایر حوزه های معرفت یا زیست انسانی است. اصطلاحاً به این آموزه «علم گرایی» می گویند. هدف این مقاله به دست دادن تصویری روشن از مدعای علم گرایی، انواع مختلف آن و نسبت آن با سایر مفاهیم مرتبط می باشد. بدین منظور، در ابتدا تاریخچه تکوین این ایده مرور شده و پس از آن انواع مختلف آن بیان شده است؛ بحث از انواع علم گرایی با تعیین وجه جامع آن پایان یافته است. در گام بعدی، مفاهیم اصلی مرتبط با این آموزه فهرست شده و وجه مشترک میان سه مفهوم اصلی مرتبط با علم گرایی بیان شده است و نهایتاً مقاله با نسبت سنجی دو آموزه علم گرایی و طبیعی گرایی به پایان رسیده است.
نقش قوه خیال در تبیین وحی از دیدگاه حکیم ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
214 - 231
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به مقایسه و بررسی تبیین وحی در امور جزئی و نقش قوه خیال(متخیله) پیامبر در این فرایند از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا پرداخته است. یافته های تحقیق حاکی از آن است که منبع معارف وحیانی، عقل فعال(=فرشته وحی) است؛ معارف موجود در عقل فعال، کلی هستند و هر دو فیلسوف، برای تبیین کیفیت دریافت معارف جزئی وحیانی، نقش مهمی به قوه خیال نبی داده اند. نقش قوه خیال از دیدگاه ابن سینا، محاکات و صورت سازی از حقایق کلی وحیانی در ساحت خیال نبی است. از دیدگاه صدرالمتالهین اما، صور تمثل یافته حقایق وحیانی، در عالم مثال(=مثل افلاطونی) حضور دارند و قوه خیال نبی، با این صُورِ تمثل یافته در عالم مثال، متحد می گردد. هر چند در برخی آثار صدرا، محاکات و صورت سازی قوه خیال از حقایق وحیانی نیز مطرح شده است، اما با توجه به شواهد موجود در آثارش، این تبیین، نظریه مشهور است که وی صرفا گزارش نموده است. پژوهش حاضر در گردآوری اطلاعات از روش کتابخانه ای و در استنتاج از روش توصیفی- تحلیلی بهره برده است.
بررسی و نقد تحلیلی دیدگاه امیل دورکیم در باب منشأ دین از منظر شهید مطهری و جان هیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای فلسفه دین سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
101 - 118
حوزههای تخصصی:
دین یکی از عناصر و پدیده هایی است که از دیرباز بشر با آن سروکار داشته و هیچ دوره ای را نمی توان یافت که در آن دین وجود نداشته باشد. منشأ این پدیده مهّم همواره ذهن بسیاری از انسان ها را درگیر کرده و دیدگاه های مختلفی پیرامون این مسئله شکل گرفته است. امیل دورکیم بر این باور است که دین منشأئی اجتماعی دارد و عاملی برای وحدت و یکپارچه سازی جامعه است تا جامعه از تضادها و تعارضات خلاصی یابد و ورای این نمی توان منشأ و کارکردی برای دین قائل شد. در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی سعی بر این است تا به تبیین مبانی دورکیم دراین باره و نقد دیدگاه او از منظر شهید مطهری و جان هیک پرداخته شود. مبنای اصلی نظریه دورکیم همان توتمیسم است، اما هیچ مدرکى دال بر این امر وجود ندارد که توتمیسم به همان سان که دورکیم تصور مى کرد، پدید آمده باشد و سرچشمه نهایى دیگر ادیان باشد. از سوی دیگر، یکسان انگاری آموزه های دینی با آموزه های اجتماعی، نفی کارکردهای اخلاقی، معنوی، اقتصادی و شخصی دین و تمرکز صرف بر کارکرد اجتماعی آن و نسبی گرایی و عدم قابلیت تسّری این نظریه به تمام ابنای بشر، از جمله ی مواردی است که بطلان نظریه ی دورکیم را آشکار می سازد.
کاربرد تجربیات زنانه در الهیات فمینیستی: جسمانیت، فرهنگ و زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در راستای ارائه خوانشی از الهیّات که معطوف به تجربه زنانه باشد، توجه الهی دانان به سه ساحت جلب شد. در ساحت نخست، در تاریخ فلسفه غرب همواره جسمانیت زنانه متناظر با طبیعت دانسته شده و با جلوه دادن عقلانیت به مثابه حق انحصاری مردانه، زنان از تحصیل در حوزه الهیّات منع شده اند. الهی دانان فمینیست بر آن هستند که ضمن به رسمیت شناختن جسمانیت زنانه، راهی برای ورود به عرصه عقلانیت بگشایند. افزون بر این، در همین ساحت است که الهی دانان فمینیست بدن زنان را منبعی برای بازتاب الهیّات فمینیستی دانسته و تجربیاتی را که از طریق بدن خود به دست می آورند به عرصه های گوناگون الهیّاتی تعمیم داده و حتی به بازتفسیر وجه زنانه خدا پرداخته اند. ضمناً ایشان در این راستا دست به ارائه آیین های جدید دینی با هدف ایجاد فضایی معطوف به تجربیات جسمانی می زنند تا به رویدادهای مخصوص بدن زنان وجهی دینی ببخشند. در ساحت دوم، توجه الهی دانان فمینیست پساساختارگرا به تکثر فرهنگی جلب شده و تأثیر فرهنگ های گوناگون را بر تجربیات زنانه از دین مد نظر قرار داده اند. در این ساحت، کوشش می شود تا با نظر به شخصیت های متون مقدس که تجریبات زنان از فرهنگ های غیرغربی را در بر دارند، تفسیری چندفرهنگی ارائه شود که طیف فراگیرتری از زنان را شامل شود. در ساحت سوم، در متون مقدس از یک سو زبان جنسیتی بوده و تصوری مردانه از خدا در ذهن مؤمنان ایجاد می کند و از سوی دیگر نگارش این متون به دست مردان عمدتاً از تجربیات زنانه غافل مانده است. پژوهش حاضر، در مقام یک پژوهش بنیادی-کاربردی، بر آن است که کاربرد تجربیات زنانه در الهیّات فمینیستی به مثابه الهیّاتی عملی را با نظر به سه ساحت یادشده مورد بررسی قرار دهد.
Passional Reasoning and the Accessibility of Truth: William Wainwright on Arguing About Religion(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This essay presents William Wainwright’s conception of religious reasoning. He rejects the view that proper reasoning in religion must be limited to “neutral technical reason” (NTR), modes of reasoning that are neutral and acceptable to all parties in a religious disagreement. He emphasizes that religious reasoning, as seen in outstanding practitioners from different religious traditions, incorporates additional elements, such as appeals to revelation, emphasis on religious reading, rhetoric, acknowledgment of mystery, and especially “passional reason,” in which the arguments presented and the conclusions accepted depend essentially on the state of the reasoner’s heart. The essay goes on to consider how Wainwright deals with issues surrounding religious diversity: he rejects all of the standard methods by which it has been argued that differences in belief between traditions either do not really exist or do not ultimately matter. Special attention is given to religious pluralism, as advocated by John Hick and Peter Byrne. This leads to a consideration of exclusivism, in which it is held that the fundamental doctrines of one religion are true, and those of other religions, insofar as they differ from those of the favored religion, are false. Wainwright finds the standard objections against exclusivism to be ineffective or inconclusive. Finally, the essay addresses a question suggested but not resolved by Wainwright’s work: Does religious diversity have the consequence that truth in religion is not accessible to us?
تأویلات حِکمی حکیم سبزواری از مطهرات (مطالعه موردی آب)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۸
107 - 129
حوزههای تخصصی:
سبزواری یکی از حکمای تاثیر گذار دوره قاجار است. ویژگی روش حِکمی سبزواری که در روش تأویلی او نیز تأثیر گذار بوده است، همراهی حکمت متعالیه و حکمت اشراق است. وی در یک تغییر روشی در صدد است تا با تفسیر باطنی و تأویل روشمند آراء و مبانی این دو جریان حِکمی و فلسفی حقیقت مورد نظر حکیمین متألِّه ( سهروردی و صدرا) را بدون اندک ناسازگاری و تعارض و در عین هماهنگی و هارمونی ارائه کند. لذا از ویژگیهای مهم تأویلات حکمی سبزواری، تلفیقی روشمند از مبانی حکمت متعالیه و حکمت اشراق است. مسأله پژوهش، بررسی تأویلات جامع(وجود شناختی و معرفت شناختی) بر اساس مبانی نوری و وجودی منسجم از آب به عنوان نخستین از مطهرات و تأویلات مشابه از سایر مطهرات( آفتاب و آتش)، ارائه مصادیق عینی رویکرد جمع و تلفیق علوم اسلامی در نزد حکیم سبزواری است. نتایج این پژوهش: تاویلات حکمی سبزواری از آب در عین اینکه جامع حکمتین اشراق و متعالیه است به باطن احکام شرعی و علم فقه نیز نظر دارد و به نحوی جمع بین حکمت عملی و نظری محسوب می شود. به این ترتیب و به نحو ضمنی امکان قابلیت حکمت (حکمت اسلامی) در معنای عامّ به مثابه پل ارتباط علوم اسلامی و انسانی معاصر نیز بررسی می شود.
خودِ دیگر من: کشف بنیاد اخلاقی متافیزیک در اندیشۀ ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۸
293 - 316
حوزههای تخصصی:
تفسیر غالب از نسبت میان متافیزیک و امر اخلاقی و عملی در آموزه های ارسطو، تفسیر تفکیکی است. طبق این تفسیر، ارسطو عقل و حکمت نظری را از عمل جدا می داند و از دید او میان متافیزیک و حکمت عملی، ارتباطی نیست. تقسیم عقل و دانش به نظری و عملی که معمولاً با نوعی ارزشگذاری همراه است، در تاریخ فلسفه پیامدهایی به همراه داشته است. در قرن اخیر، برخی متفکران به لوازم خطرناک این تفکیک برای جهان انسانی اشاره کرده اند و ارسطو را به عنوان واضع این تفکیک نقد می کنند. در این نوشتار نشان می دهم که تفسیر تفکیکی از آموزه های ارسطو درباره متافیزیک تفسیر دقیقی نیست. بلکه بازخوانی و تحلیل متون ارسطو در حوزه متافیزیک، اخلاق و زیست شناسی روشن می کند که در منظومه فکری او، لحظه تولد متافیزیک یک لحظه اخلاقی است و متافیزیک برای انسان، فقط در مواجهه و روی داشتن به سوی دیگری امکان تحقق دارد. در این بازخوانی با بررسی کارکردهای مفهوم کلیدی «نوس» در تقویم متافیزیک ارسطویی توضیح داده می شود که نوس مبنای امکان و عینیت متافیزیک ارسطویی و یگانگی متافیزیک با خلاق است. کشف یگانگی در عین غرابت دیگری، وضعیتی است که متافیزیک در آن آغاز می شود و به پیش می رود. این کشف، با دو کارکرد هستی شناسانه و معرفت شناسانه نوس ممکن می شود. بر این اساس، در فهمی دقیق تر از لحظه پیدایش متافیزیک، در تفسیر مبنی بر گسست عمل و نظر در آموزه های ارسطو باید تردید کرد.
بررسی انتقادی مؤلفه های انفسی و آفاقی نظریه معنای زندگی تدئوس متز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تدئوس متز با ارائه نظریه ای غیرنتیجه گرایانه در معنای زندگی کوشیده است تا تبیین جامعی از معناداری زندگی بیشتر انسان ها ارائه دهد. نظریه وی بر سه مؤلفه استوار است: (1) مؤلفه انفسی، یعنی «گرایش مثبت ساحت عقلانی» انسان ها به ارزش های آفاقی؛ (2) مؤلفه آفاقی، یعنی ارزش های برخاسته از خوبی، حقیقت و زیبایی به عنوان بسترهای معنابخش؛ و (3) ارائه راه های تشخیص ارزش های آفاقی معنابخش. در این مقاله، با روش تحلیلی-انتقادی، ابتدا نظریه متز و مؤلفه های آن تبیین خواهد شد. سپس مهم ترین انتقادات به دو مؤلفه انفسی و آفاقی نظریه متز ارائه می شود که این انتقادها از این قرارند: (1) دفاع از معنابخشی نگاه نتیجه گرایانه به معنای زندگی، (2) ناسازگاری نظریه متز با شهود انسان ها، (3) عدم توجه آن به نقش جنبه های عاطفی در معناداری زندگی، (4) معنابخشی برخی شروط ضروری، (5) تردید در معنابخشی شروط اساسی، (6) ناتوانی شروط اساسی از تبیین معناداری برخی کارهای هنری، و (7) عدم توجه به معناداری کنش های ربات های هوشمند. در ادامه نشان داده می شود که اگرچه متز توانسته به بسیاری از انتقادات پاسخ دهد، ولی به معناداری کنش های ربات های هوشمند توجه نکرده است. اگر بتوان توان محاسباتی در ربات های هوشمند را از قابلیت های ساحت عقلانی انسان شمرد، می توان حدی از ساحت عقلانی را در آن ها پذیرفت و بدون نیاز به فرارفتن از ساحت حیوانی از معناداری کنش های ربات های هوشمند نیز دفاع کرد.
مکاشفه، وحی و معراج از دیدگاه ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۴)
89 - 102
حوزههای تخصصی:
تبیین مسئله وحی و معراج در دیدگاه ملاصدرا با مفهوم مکاشفه و علم حضوری گره خورده است؛ لذا در این مقاله به بررسی این مفاهیم مرتبط با هم پرداخته ایم. ملاصدرا دیدگاه های خود درمورد هر یک از این مفاهیم را به صورت منظم و در یک متن توضیح نداده است، اما با بررسی و دسته بندی مجموعه سخنان او می توان به تصویر روشنی از دیدگاه او در این باره دست یافت. مکاشفه در دیدگاه او حاصل اعمال خالصانه ای است که نفس عارف را قوی می سازند و زمینه اتصال او به عالم بالا و اتحاد با علل بالاتر را فراهم می کنند. از آنجا که در نظر ملاصدرا جمیع هستی وجودِ شخصی واحد است، عارف با این تکامل نفسانی می تواند به مراتب هستی احاطه پیدا کند. از همین رهگذر، وحی صرفاً یک نوع مکاشفه صوری است و معراج نیز تبیین پذیر است و ملاصدرا با بهره بردن از برخی یافته های فلسفی مثل جسم مثالی در تلاش است به برخی شبهه ها درمورد معراج جسمانی پیامبر پاسخ دهد.
«زیست جهان» در پدیدارشناسی آلفرد شوتز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
533 - 561
حوزههای تخصصی:
زیست جهان به معنی جهان چنان که تجربه و زیسته می شود، مفهومی است که نخست در پدیدارشناسی هوسرل متولد شد و پس از او در زمینه های مختلف به کار رفت. آلفرد شوتز پایه گذار جامعه شناسی پدیدارشناختی، که در پی ایجاد پایه های نظری برای جامعه شناسی تفسیری بود این مفهوم را برای بررسی ساختارهای ذهنی در زندگی روزمره به کار گرفت و از آن در جامعه شناسی استفاده کرد. نوشتار حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که زیست جهان چه تحولاتی در اندیشه شوتز از سر گذارند. نتیجه این پژوهش نشان می دهد شوتز میان آگاهی فرد و زیست جهان رابطه ای دیالکتیکی برقرار می کند، به طوری که هر یک دیگری را می سازد و بر آن اثر می گذارد. بر خلاف هوسرل که زیست جهان را تنها واقعیت قابل درک دانسته، او به لایه های متعدد واقعیت اشاره کرده و اصطلاح فراروی(استعلا) هوسرل را برای چرخش میان این لایه ها مناسب می داند، در حالی که هوسرل استعلا را فقط در راستای آگاهی از تجربه دیگری به کار گرفته بود. به علاوه پدیدارشناسی استعلایی را مبنای مناسبی برای علوم اجتماعی ندانسته و به جای اگوی استعلایی از اگوی این جهانی برای طرح خویش بهره می برد.