مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
منطق ارسطویی
حوزههای تخصصی:
در این مقاله نظریة قیاسهای شرطی ابن سینا از دیدگاه منطقی صرف بررسی و نقد میشود. در این بررسی پس از ذکر مقدمه های لازم روش ابن سینا در تحویل گزاره های شرطی به حملی و دلایل انتخاب این روش شناسی شرح و نشان داده میشود که این روش متضمن چه نقصهای صوری است و چرا این نظریه که بنا بود نقش منطق جمله ها را در منطق ارسطویی داشته باشد گسترش نیافت و مآلاً از کتابهای منطقی متأخران به تدریج کنار گذاشته شد. ابن سینا در ضمن بیان نظریة خود به نکته های منطقی بدیع و عمیقی نیز دست مییابد. مقاله با ذکر چند مورد از این نکته ها که از جنبه های مثبت کار اوست پایان مییابد.
روش سهروردی در قیاس (Suhrawardi on Syllogisms)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهاب الدین سهروردی در کتاب معروف خود حکمةالاشراق بر آن است که نظریهٴ قیاس ارسطویی را بر مبانی آسانتری پایه گذاری کند و صحت ضرب های منتج را با قاعده های کمتر و ساده تر نشان دهد. روش سهروردی در این کار تبدیل قضیه-های سالبه به موجبه و جزئی به کلی و معرفی دو قاعدهٴ جدید برای شکل های دوم و سوم قیاس است. در این مقاله به معرفی بخش غیرموجّه نظریهٴ قیاس سهروردی می پردازیم و ادعای ساده تر بودن روش او را ارزیابی می کنیم.
خاستگاه تاریخی علم منطق (رویکردی تاریخی به فلسفه منطق)
حوزههای تخصصی:
شناخت تطور تاریخی دانش منطق نیازمند مطالعات نظاممند و گسترده است تا توصیف مستند و تبیین مستدل از توسعه اندیشه های منطقی به دست آید. چنین جهت گیری، بدلیل دشواریهایی، در پژوهشهای معاصر کمتر بچشم می خورد.
اندیشة نظری هر دوران و در نهایت اندیشة دوران ما، محصولی تاریخی بشمار میآید که در ازمنة گوناگون اشکال بسیار متفاوت دارد. بنابرین دانش تفکر مانند هر علم دیگری، دانشی تاریخی است که رشد تاریخی اندیشة بشری را شامل میشود. راهگشای اندیشه بسوی حقیقت مطلق را نمیتوان صرفاً تراکم کمّی معلومات تلقی کرد، بلکه این تلاش و حرکت همچنین، شامل تعدد و تکامل ابزارهای منطقی است که بکار شناخت جهان میآیند؛ بگونه یی منطق صوری، خود از زمان ارسطو تاکنون عرصة مناقشات جدی بوده است و میتوان گفت منطق جدید ، پدیداری تاریخی است که زاده قرون متمادی تکامل است . ازاینرو دانش منطق ملازم با مجموعه شناختهای علمی به پیش می تازد.
بن بست حمل سلبی
حوزههای تخصصی:
ارسطو در ارگانون، حمل را عین ایجاب دانسته است. ما حمل غیر ایجابی نداریم. سلب در ارگانون، سلب حمل است. هنگامی که مفهومی از شیئی سلب می شود، ما با یک حمل مواجه نیستیم. این مقاله در پی اثبات این نکته است که این عقیدة ارسطو به پارادوکس هایی خواهد انجامید که در متن منطق ارسطویی قابل پاسخ گویی نیستند. و در نهایت، نشان خواهیم داد که این عقیدة ارسطو یکسره نابه جاست و حمل سلبی، در حکم یک بن بست در منطق نیست، بلکه آن نیز امکان دارد. از آنجا که در این مقاله از قاعدة نقض محمول استفاده شده است، و ارسطو مشخصاً این قاعده را نمی پذیرد، برای دفاع از روش شناسی مقاله، این اعتقاد ارسطو تحلیل شده و نادرستی آن، نشان داده خواهد شد. در مجموع، مدعیات مقالة حاضر عبارت است از:
(1)حمل و ایجاب یکی نیستند، بلکه ما حمل سلبی نیز داریم.
(2) گزاره های موجبة معدوله، برخلاف عقیدة همة منطق دانان قدیم، در واقع ایجابی نیستند، بلکه سلبی اند.
(3)نقض محمول، قاعده ای صادق و قابل استفاده برای اهداف منطق قدیم است.
(4)قاعدة فرعیة، صادق اما ناقص است و شکل درست آن بدین قرار خواهد بود: «انتساب حکمی ایجابی یا سلبی بر چیزی، فرع بر ثبوت آن چیز است.»
به این ترتیب، هر نوع حمل، اعم از ایجابی یا سلبی، نمی تواند بر معدوم انجام گیرد و در نتیجه، گزاره های سالبه به انتفاء موضوع کاذبند.
تأمّلی در روش شناسی فلسفة سیاسی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
روش شناسی از جمله مباحثی است که در زمینه های گوناگون دانش بشری مطرح است و طبعاً در حوزه های پویا و چندبعدی مانند سیاست، به طور ویژه دارای اهمیت و کاربرد خواهد بود. یکی از مهم ترین حوزه ها در سیاست به دلیل اهمیت مسائل آن، فلسفة سیاسی است که از دیرباز به مثابة یکی از شاخه های اصلی معرفت سیاسی مطرح بوده است. از این رو، مقالة حاضر به بررسی روش شناسی فلسفة سیاسی می پردازد.
در این تحقیق از روش توصیفی تحلیلی استفاده کرده ایم. در فلسفة سیاسی از دیرباز روش های متعددی به کار برده شده و یا دست کم چنین ادعا شده است؛ بنابراین، در این مقاله ضمن بیان آنها، به طرح و بررسی روش کارآمد در فلسفة سیاسی خواهیم پرداخت.
شطحیات عرفانی از منظر منطق و تفکر فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قبیل سخنان و گشودن رازهای نهفته در آن ها، چشم اندازی جدید از مواجهة تاریخی و سپس علمی با این پدیده است. تقریباً در همة آثاری که له و علیه شطحیات به نگارش درآمده اند، آن جایی که به انکار یا دفاع عقلانی از شطحیات پرداخته شده و نشانی از اثبات و رد توجیه منطقی این قبیل سخنان و تعابیر دیده می شود، منظور از عقل، عقل ارسطویی و مراد از منطق، منطق دوارزشی ارسطویی بوده است. با آن که منشأ اشکالات و مشکلات در شطحیات در ذات نامتعارض بل متناقض یا متناقض نمای آن هاست اما راه حل منطقی برای حل این مشکلات نه در منطق ارسطویی بلکه در منطقی به نام منطق فازی است که در گفته های مدافعان از شطحیّات نیز به طور ضمنی و ناخودآگاه به آن اشاره شده است اما عادت تبعیت تاریخی از قوانین عقلی مشائی و قواعد منطقی ارسطویی، مجال رهایی از چهارچوب تنگ و تاریک این منطق را به ذهن حتی برجسته ترین محققان در این عرصه از جمله استیس نداده است
منطق ارسطوئی و سیستماتیک در حقوق ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به سبب تأثیر منطق ارسطویی بر نوع نگاه فقهی و حقوقی مسلمانان، ظرفیت و پتانسیل فقه و حقوق جامعه ی ما آن طور که شایسته و بایسته ی دین اسلام باشد بروز و ظهور نیافته است. منطق سیستماتیک با نگاهی اندام وار، چارچوبی فکری است که گسست ها و جدایی های منطق صوری ارسطویی را به دنبال ندارد. به هر روی، به نظرمی رسد با جایگزینی منطق سیستماتیک در دستگاه فقهی و تغییر نوع نگاه فقها و حقوق دانان، می توان به گونه ای مطلوب تر، در سطح جمعی و سازمانی، به تنسیق و تنظیم روابط حقوقی بین سازمان ها و اشخاص پرداخت. این نوشتار با آگاهی از این که معضلات اجتماعی زاییده ی عواملی متعدد است و حصرت وجه به عاملی خاص، از مواضع مغالطه بوده، خطابردار می باشد، بنا دارد نقش منطق ارسطویی را به عنوان یکی از عوامل، و نه تنها عامل بازدارنده در شکوفایی و عدم ظهور تمام پتانسیل و ظرفیت فقه و حقوق، بررسی نماید.
بررسی منطق فازی و کاربرد آن در مسائل پیچیده
منطق فازی مفهوم حقیقت جزئی را مطرح می کند یعنی حقیقت چیزی بین به تمامی »درست و به تمامی نادرست« است. تئوری منطق فازی اولین بار توسط ریاضی دان ایرانی الاصل لطفی زاده در سال 1965 طی مقاله ای تحت عنوان مجموعه های فازی به شکل رسمی مطرح گردید. این تئوری در پاسخ به عدم توانایی روش بولین در بسیاری از مسائل دنیای واقعی عنوان گردید. عملیات ریاضی کلاسیک فقط (0) و (1) را می شناسد، اما بسیاری از اطلاعات دنیای واقعی دقیق نبوده و دارای ابهام می باشند که منطق کلاسیک نمی تواند حقیقت را در این زمینه به صورت علمی مطرح نماید. منطق فازی بیانگر چارچوبی مفهومی برای بررسی نظام مند ابهام و عدم قطعیت چه از نظر کمی و چه کیفی است. این منطق برخلاف منطق باینری یا ارسطویی همه چیز را به شکل سیاه یا سفید، بلی یا خیر قرار نمی دهد؛ این منطق در بازه صفر و یک قرار داشته و با دوری از مطلق گویی (فقط صفر یا یک) از مقدار تعلق عضوی به مجموعه بحث می کند. منطق فازی که اساس نگرش آن به تفکرات سوفسطایی یونان قدیم و سیستم های اعتقادی شرقی برمی گردد، جهان بینی جدیدی است که با نیازهای دنیای پیچیده کنونی بسیار سازگارتر از منطق ارسطویی است. منطق فازی ادعا دارد که جهان را آنطور که هست به تصویر می کشد. دنیای کنونی، دنیای مبهمات و عدم قطعیات است. مغز انسان عادت کرده است که در چنین محیطی فکر کند و تصمیم بگیرد و این قابلیت مغز که می تواند با استفاده از داده های ناصحیح و کیفی به یادگیری و نتیجه گیری بپردازد؛ در مقابل منطق ارسطویی که لازمه آن داده های دقیق و کمی است، قابل تأمل می-باشد.
مربع تقابل در منطق ارسطویی و منطق رواقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منطق کوانتومی: منطقِ صادقِ کاذب!(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیروبرد (مکانیک) کوانتومی در طلیعه قرن بیستم جانشین نیروبرد سنتی شد. برای معادله موج شرودینگر که در این نیروبرد جدید، دارای جایگاهی همچون جایگاه قوانین حرکت نیوتن در نیروبرد سنتی است، تعبیرهای فلسفی بسیاری ارائه شده که تعبیر منطق کوانتومی یکی از این تعابیر است. بنیان گذاران منطق کوانتومی مدعی اند که بر اساس مشاهداتشان در سطح کوانتومی، منطق سنتی که پیش از این به عنوان معیار سنجش استدلال صحیح از ناصحیح بوده است، فاقد کارایی مناسب است و باید آن را با یکی از تقاریر منطق کوانتومی جای گزین ساخت. در این مقاله ضمن معرفی مختصر نیروبرد کوانتومی و تعبیر منطق کوانتومی از این نیروبرد، حتی الامکان از ورود به مباحث صوری منطق کوانتومی احتراز می شود و با روش تحلیلی، امکان جای گزینی منطق سنتی با چنین منطقی بررسی می شود. بر اساس این تحقیق مشخص شد که منطق کوانتومی را باید صرفاً یک صورت بندی ریاضیاتی دانست، نه یک منطق جای گزین، چراکه اولاً منوط به یک تعبیر خاص از معادله شرودینگر است و ثانیاً به وضوح از منطق سنتی برای ابطال آن استفاده کرده است. همچنین نتیجه ای که از کاربست این منطق بر دو منطق سنتی و کوانتومی حاصل می شود، صادق و کاذب بودن هم زمان هر دو منطق است، نه کاذب بودن منطق سنتی و صادق بودن منطق جای گزین.
نظریه قرون وسطایی اطلاق: دلالت شناسی پنهان در رساله ی «در پیرامون ابطال-های سوفیستی» ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه ی اطلاق (Supposition Theory) یکی از نظریه های مهم منطقی-دلالت شناسی است که در تألیفات و تفاسیر منطق دانان قرون وسطایی در ذیل بحث «ویژگی های حدود» مطرح گردیده است. از آنجایی که این نظریه دارای پیامدهای منطقی، فلسفی و الاهیاتی مهمی است در این پژوهش به بررسی ریشه ی مفهومی و تاریخی آن می پردازیم. مدعای اصلی این پژوهش وجود پیوندی معنادار به لحاظ تاریخی و مفهومی بین نظریه ی قرون وسطایی اطلاق و نظریه ی مغالطات ارسطو است که در رساله ی «در پیرامون ابطال های سوفیستی» وی مطرح شده است. بررسی مورد به مورد مغالطات مطرح شده توسط ارسطو در مقایسه و تطبیق با تحلیل های منطق دانان قرون وسطایی این فرضیه را تقویت می کند که نظریه ی اطلاق همان دلالت شناسیِ پنهان در نظریه ی مغالطات ارسطو است که توسط منطق دانان قرون وسطایی ماهیتی آشکار و مستقل پیدا کرده است و در دوران قرون وسطایی متأخر در برخورد با مشکلات دلالت شناسی مختلف در ابعاد گسترده تری نیز توسعه یافته است.
نقد کتاب مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی(با تأکید بر نقد ساختاری براساس نظریه «تقسیم» در منطق ارسطویی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال نوزدهم اردیبهشت ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
123-152
کتاب مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی تألیف علی دلاور سال هاست متن درسی روش تحقیق در رشته های علوم اجتماعی و انسانی است و تاکنون بارها تجدیدچاپ شده است. پژوهه فرارو با روش تحلیل اسنادی این تألیف را نقد کرده است و با تکیه بر نظریه «تقسیم» در منطق ارسطویی نواقص «ارائه منطقی محتوا» را در این کتاب در فصل بندی و ارائه زیرعنوان ها و تدوین مطالب در ذیل عناوین، که هریک موجب اختلال در فرایند ارتباط آموزگارانه نویسنده مخاطب است، ارائه کرده است. در این تحلیل انتقادی الگویی از روش دسته بندی محتوا و ساختار منطقی آن براساس «منطق تقسیم» نیز تدوین شده است که به منزله یک نظریه در تدوین ساختار منطقی متون قابل توجه است. پژوهه فرارو علاوه بر نقد ساختاری، به نقد صوری و محتوایی کتاب هم کاملاً توجه دارد و ملاحظات متعددی در نقد صوری و محتوایی این تألیف ارائه کرده است.
نگرش فازی در حوزه سن مسئولیت کیفری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حقوقی دادگستری سال هشتاد و سوم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۰۸
27 - 49
حوزههای تخصصی:
با وجود پذیرش سیاست کیفری افتراقی در حوزه جرائم اطفال و نوجوانان نسبت به بزرگ سالان و پذیرش افراد زیر 18 سال به عنوان گروه اطفال و نوجوانان در قوانین خاص داخلی و بین المللی، همچنان محدوده سن و آغاز مسئولیت کیفری محل تردید و مناقشه بوده است. اینکه آیا در خصوص سن آغاز مسئولیت کیفری، نگرش دفعی و جهشی (به طور مطلق در دختر 9 سال و در پسر 15 سال تمام قمری) پذیرفته شود یا شکل گیری مسئولیت کیفری و آمادگی پذیرش کیفر به صورت تدریجی و مرحله ای باشد که در هر مرحله رشدی به تدریج مراتب کیفر از خفیف تا کامل شکل گرفته شود؟ این امر از نگاه نگارنده به دلیل غلبه دیدگاه منطق ارسطویی در نگرش قانون گذار می باشد که بنا به فرضیه این مقاله، پذیرش نگاه فازی و اعمال این نگرش در بحث سن مسئولیت کیفری می تواند مدرج سازی مسئولیت کیفری و پاسخ دهی و مجازات مرتکبین بر اساس رده سنی آنان را شکل داده و انسجام در عملکرد قانون گذار و قضات را به سمت اعمال سیاست کیفری افتراقی هدایت کند. نگارنده با انجام این پژوهش در وهله اول درصدد بررسی قابلیت و چگونگی اعمال نگرش فازی در سن مسئولیت کیفری است که در صورت قابل اعمال بودن این نگرش و راهگشا بودن آن، قصد بررسی این موضوع وجود دارد که آیا این نگرش به ایجاد سیستم حمایتی اطفال و نوجوانان و یکپارچگی دادرسی کمک می کند یا خیر. لذا ضمن تبیین و توضیح نگرش فازی و ضرورت های به کارگیری آن در حوزه های مختلف، قواعد آن درخصوص سن مسئولیت کیفری با ترسیم نمودارهای فازی و سیستم استنتاجی فازی ارائه شده است تا در نهایت ضرورت به کارگیری نگرش فازی و نحوه اعمال محاسبات فازی در ترسیم رابطه سن با درجه مسئولیت کیفری و نوع مجازات و فواید این امر نشان داده شود.
چرخش زبانیِ فرگه: چگونگی و تاثیرات آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اهمیّت و نقش زبان طبیعی در فلسفه بر کسی پوشیده نیست. ارسطو برای نظام بخشی به منطق و ارائه قواعد آن به میزان قابل توجهی متکی به زبان طبیعی بود به گونه ای که قوانین منطقی خود را در چارچوب همین زبان مطرح کرد. با گذر زمان و ایراد نقدهایی بر منطق ارسطویی برمبنای ناتوانی و محدودیت های زبان طبیعی، فرگه با بنیان نهادن یک زبان صوری و منطقی نوین، یک نظام فلسفی جدید را پایه ریزی کرد. البته این تحولات محصور به فرگه نماند و در نظام های فلسفی پس از او ادامه یافت. در این نوشتار ابتدا زبان طبیعی و تاثیرات آن در منطق ارسطویی و نارسایی های کاربرد آن در منطق قدیم مورد توجه قرار گرفته است. سپس برخی از ابداعات فرگه در زبان صوری و منطق بحث و بررسی می شود. پس از آن، چرخش زبانی فرگه، نقطه عطف آن، چرایی و همچُنین چگونگی آن تبیین و بررسی شده است. تاثیر زبان جدید در تاسیس نظام فلسفی فرگه نیز هدف نهایی این نوشتار است که در انتها بدان پرداخته شده است.
روش شناسی حقوق کیفری ایران و غرب در مواجهه با احکام ثابت
حوزههای تخصصی:
فلسفه حقوق و از جمله فلسفه حقوق کیفری، با دو پرسش با نهادهای حقوقی مواجه می شود. سوال در مباحث معرفت شناختی، این است که «ماهیّت حقوق چیست؟» اما در مباحث جدید روش شناختی در علم حقوق، در جستجوی جواب این پرسش هستندکه «روش علم حقوق چیست؟» این دو پرسش متفاوت، به دنبال خود دوگونه فلسفه حقوق می آفریند که یکی به دنبال شناخت ذات و ماهیت حقوق است و دیگری در صدد شناخت علم حقوقی است که تحقق عینی دارد. پرسش و پاسخ نخست، بیشتر مربوط به فلسفه حقوق کیفری است که گرچه کمتر مورد بحث واقع شده است اما مباحث روش شناختی حقوق کیفری عمدتاً مغفول مانده است. اهمیت بررسی پرسش اخیر بویژه در کشور ما در آن است که ما به عنوان کشوری با نظام حقوقی مدون، قانون را مهمترین منبع حقوق می دانیم و در عین حال قوانین کیفری ما منشأ و مبنایی دوگانه دارند. برخی از آنها، یعنی جرایم غیر مستوجب تعزیر، از احکام ثابت شرعی در فقه جزایی اسلام سرچشمه می گیرند و برخی از جرایم تعزیری از احکام متغیر یا عرفی در فقه جزایی هستند. این مقاله به اختصار در صدد بررسی سوال دوم و پاسخ های متناسب در مواجهه منطق حقوق کیفری با احکام ثابت شرعی در نظام عدالت کیفری ایران است.
مفاد ساختار شرطی در منطق ارسطویی، رواقی و سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارسطو با مبتنی ساختن استدلال بر نظریه حمل و وجود کلی در فردش که مفاد گزاره بسیط است، استفاده از گزاره های مرکب را در استدلال نمی پذیرد، اما رواقیان با مبتنی ساختن استدلال بر نظریه علایم که مفاد گزاره های مرکب شرطی است، استدلال ساخته شده از گزاره های اتمی و بسیط را منکرند و وجود یک گزاره مرکب در هر استدلالی را الزامی می دانند. این دو دیدگاه متفاوت، شکل گیری نظریه حمل و استدلال حملی ارسطویی و نظریه علایم و استدلال شرطی رواقی را در پی داشته است. اما ابن سینا و پیروانش با جمع میان حمل و شرط و استدلال حملی و شرطی، پژوهشگران منطق را با این پرسش مواجه ساخته اند که آیا منطق سینوی، تلفیقی از دو منطق ارسطویی و رواقی است یا آنکه ماهیت مستقلی دارد که در آن، حمل و شرط با حفظ استقلالشان با همدیگر تقابلی ندارند، بلکه قابل جمع هستند؟ در این زمینه برخی به دیدگاه تلفیق و برخی دیگر به دیدگاه نگرش حملی و موضوع محمولی به شرطیات در منطق سینوی گرایش یافته اند. در این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی و استدلالی ارائه می شود، قصد داریم با بیان تفاوت میان گزاره شرطیه سینوی و بسیط و مرکب ارسطویی و مولکولی رواقی، نادرستی دو دیدگاه مذکور را آشکار سازیم و دیدگاه سومی را اثبات کنیم که براساس آن، نگاه به شرطیات در منطق سینوی اولاً نگاهی قضیه ای است نه موضوع محمولی؛ زیرا بر پایه روابط میان نسبت هاست و نه مفردات؛ ثانیاً متفاوت با نگاه ارسطو در گزاره های مرکب و رواقیان در گزاره های مولکولی است؛ زیرا گزاره ای واحد و بر پایه تلازم یا تعاند نسبت هاست نه بر پایه نظریه علایم. بنابراین منطق سینوی، مستقل از دو منطق دیگر است.
ادبیات فراتر از جهانِ صفر و یک؛ بررسی ادبیات از دیدگاه منطق فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۴
21-50
حوزههای تخصصی:
دانستن این موضوع که ادبیات دارای سرشتی فازی است و نه ارسطویی، کمک می کند تا مخاطبان و تحلیلگران در مواجهه با متون، نگاه بازتری داشته باشند. ادبیات مانند هر دانش و هنر دیگری، قابلیت ارزیابی دارد و با توجه به منطق حاکم بر آن می توان درباره ادبی بودن یا نبودن یک متن داوری کرد. ازاین رو، در این پژوهش ابتدا مفاهیمی چون: ادبیات، ادبیات عرفانی، منطق ارسطویی و منطق فازی تبیین شده اند و سپس رابطه ادبیات با منطق ارسطویی و فازی بررسی شده است. در این سنجش، با روش تحلیلی، چهار عنصر اصلیِ ادبی بودن یک متن (عاطفه، تخیل، چندمعنایی و فرم) در نموداری فازی همراه با شواهد مثالی از ادبیات فارسی تحلیل شده اند. در هر چهار مورد، نتیجه حاصل شده نشان می دهد که یک متن می تواند با دربرداشتن درجه ای از هر یک از این چهار عنصر، در دایره ادبیات قرار بگیرد و متناسب با درجه برخورداری از این عناصر، نسبت ادبی آن مشخص می گردد؛ در نتیجه لزومی ندارد که به شکل منطق دوارزشی و مطلقِ صفر ویک در منطق ارسطویی، همه عناصر را در بالاترین درجه ممکن دارا باشد. به این ترتیب ثابت می شود که منطق حاکم بر ادبیات، منطق فازی است.
غزالی و تعامل منطق و علوم اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
119 - 143
حوزههای تخصصی:
علم منطق با پیشینه ای به عمر تفکر بشریت، بوسیله اندیشمند یونانی ارسطو (322-384 ق.م) تدوین شد و شارحان اولیه او آن را در نه بخش و تحت عنوان «ارگانون» درآوردند. این اثر در صدر اسلام توسط مسحیان سریانی به تدریج به زبان عربی ترجمه شد. کندی، فارابی و بویژه ابن سینا منطق نه بخشی ارسطویی را با دلیل منطقی به دو بخش تبدیل نموده، با تغییر جایگاه ابواب و مطالب منطق بر اساس دلایل علمی، افزایش و تحولات مباحث مربوط به بخش مقولات، قضایا، نقیض و عکس قضایا، و دهها مورد دیگر تحولی بنیادی در منطق ایجاد نمودند. غزالی در تدوین منطق خود به دو بخشی از پیروان ابن سینا است، اما او در اصل یک متکلم و یک فقیه اسلامی است و با این نگرش به منطق روی می آورد. او در تعامل بین منطق ارسطویی و فقه و اصول اسلامی، منطقی با الفاظ، مفاهیم، و مثال های کاربردی علوم اسلامی واصول فقهی با استدلالی کردن اصول فقهی بویژه قیاس فقهی ارائه می کند. آثار منطقی و اصولی غرالی متفاوت با ّثار گذشتگان است، زیرا علاوه بر استفاده از واژه های مطرح در علوم اسلامی که مفاهیم منطقی را تغییر می دهد، قیاس و استدلال را اساس منطق می داند و به استخراج قیاس از قرآن پرداخته و استدلال را به عنوان تنها وسیله فهم قرآن معرفی می کند. این مقاله درصدد است تا با روش توصیفی-تحلیلی به تشریح این تعامل بپردازد.
اعتبارسنجی تبادر پساتشریعی در خوانش گزاره های فقهی حقوقی؛ مدخلی بر اصلاح قوانین اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه حقوق اسلامی سال ۲۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۵)
461 - 490
حوزههای تخصصی:
حکم و موضوعی که در سنت کتبی به مردمان امروز رسیده است، بر فهم ما از الفاظ استوار است. کژفهمی یا حقیقی پنداری معانی مجازی، بی تردید آسیب های هولناکی در امر استنباط به بار می آورد. این دغدغه ، علمای علم اصول را بر آن داشته تا در راستای کشف معنای حقیقی واژگان و احتراز از کژفهمی، نشانه هایی را پی جویند. «تبادر» نزد امامیه، مهم ترین بلکه یگانه سنجه معنای حقیقی است. ارباب دانش را دور از نظر نیست که تبادر از اشکالات ثبوتی و اثباتی مصون نمانده است؛ لذا پژوهش گران در این جستار که با روش توصیفی تحلیلی و با هدف اعتبارسنجی تبادر پسا-تشریعی صورت پذیرفته است، ضمن شرح ایرادات وارد شده بر تبادر توسط علمای شرق و غرب و بررسی راه حل های ارائه شده، برخی اشکالات را از ساحت تبادر زدوده اند و لاجرم برخی را چنان ستبر انگاشته اند که اعتبار را از این سنجه می ستاند. ناکامی تبادر در بُعد اثباتی، تأثیر مستقیم بر قوانین مبتنی بر فقه دارد و می تواند موجبات اصلاح آن را فراهم آورد؛ زیرا قوانین اسلامی، علی الخصوص قوانین ماهوی که غالباً ابتناء بر نظرات فقیهان دارد، محصول استظهار قانون گذار از مستندات فقهی است و چنانچه معنای موضوع یا حکم در گزاره فقهی با تبادر ظنی اثبات شده باشد که مطابق با نتیجه پژوهش تبادر ظنی فاقد اعتبار است، حکم مستفاد از مستند فقهی از حجیت ساقط است؛ این امر قانون گذار را به بازنگری در بسیاری از قوانین فرامی خواند.