۱.
این مقاله برگرفته از پژوهشی است با عنوان تراز شایستگی مدیران و فرماندهان در یک سازمان نظامی. هدف اصلی آن تعیین تراز شایستگی مدیران و فرماندهان است. جامعه آماری این پژوهش تمام مدیران شاغل در جایگاه و پست سازمانی از درجه سرهنگی (16) تا سرتیپ تمامی (18) هستند. روش تحقیق، توصیفی از نوع پیمایشی و با استفاده از پرسشنامه صورت گرفته که در سه گروه مدیران عالی، میانی و عملیاتی طبقه بندی شده و به روش نمونه گیری طبقه ای ساده انجام شده است. برای تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش از آمار توصیفی شاخصهای پراکندگی از مرکز استفاده شده است. نتایج پژوهش گویای این است که شایستگی مدیران و فرماندهان در سازمانهای نظامی متأثر از سه دسته عامل شایستگی های عملکردی، مکتبی و شخصیتی است. در نتیجه گیری کلی، سهم و وزن هر یک از ابعاد تراز شایستگی مدیران و فرماندهان به ترتیب بعد عملکردی 59 درصد و بعد شخصیتی21 درصد و بعد مکتبی20درصد نمره از100نمره را به دست آورده است، بعد عملکردی مبین بیشترین سهم از نظر نمره و بعد مکتبی کمترین نمره را به خود اختصاص داده است.
۲.
این پژوهش با هدف ارزیابی عملکرد مدیریتی فرماندهان و مدیران ناجا در قالب ارزیابی 360 (چندمنبعی) و ارزیابی ابزار تهیه شده برای این منظور در میدان عمل اجرا شده است؛ بدین منظور ابتدا چهارده پلیس و معاونت انتخاب شد؛ سپس از هر استان چهارده مدیر یا فرمانده یا معاون به تشخیص مرکز بازرسی هر استان انتخاب و برای هر مدیر یا فرمانده، یک مدیر مافوق، دو همکار هم درجه و دو نفر کارمند تحت امر برای ارزیابی این مدیر یا فرمانده نیز انتخاب شد؛ بدین ترتیب هر مدیر یا فرمانده توسط شش نفر (خود فرد، مقام مافوق فرد، دو همکار، دو نیروی تحت امر) ارزیابی شد. برای نمونه گیری از استانهای کشور ابتدا کشور از لحاظ وضعیت جغرافیایی به پنج منطقه، شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز تقسیم، و از هر کدام از مناطق کشور چند استان به صورت تصادفی انتخاب شد؛ بدین ترتیب 22 استان به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شد. حجم نمونه در این مرحله از پژوهش، برابر 1848 نفر بوده است که بر این اساس عملکرد مدیریتی 308 مدیر یا فرمانده مورد ارزیابی قرار گرفت. به منظور ارزیابی عملکرد مدیریتی مدیران و فرماندهان ناجا و گردآوری داده های مورد نیاز از شاخصهای تهیه شده در پروژه شایسته سالاری ناجا و ابزار اعتباریابی شده در پژوهش یونسی (1390) استفاده شده است. نتایج ارزیابی مدیران و فرماندهان و ترسیم نیمرخ مربوط نشان داد که از یک سو ادراک مدیران از میزان شایستگی های مدیریتی آنان صحیح نیست که برای تصحیح این خطای ادارکی و تغییر آن به ادراکی صحیح و واقعیتر باید به مدیران بازخورهای مداوم و پیوسته ارائه شود. از سوی دیگر مدیران تمایل داشته اند تا شایستگی های خود را نسبت به سایر منابع ارزیابی (مقام مافوق، همکار و تحت امر) بهتر ارزیابی کنند.
۳.
هدف از این پژوهش، مطالعه توانمندسازی روانشناختی در میان فرماندهان و مدیران ستاد فرماندهی ناجا است؛ بدین منظور پرسشنامه تدوین شده توانمندسازی روانشناختی بر اساس الگوی توانمندی شناختی کانگر و کاننگو (1988) برای سازمانهای نظامی و انتظامی بومی، و سپس توسط 263 نفر از مدیران کل، رؤسایِ ادارات زیر مجموعه، معاونتها و پلیسهای تخصصی که در ستاد مشغول به خدمت بودند، تکمیل شده است. با استفاده از روشهای آماری تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی به شناسایی دوباره و تأیید نظری عوامل سازه توانمندسازی روانشناختی در محیط نظامی پرداخته شده است. نتایج تحلیل عامل اکتشافی حاکی از پنج عامل معنی داری، شایستگی، خودمختاری، اثرگذاری و اعتماد و نتایج تحلیل عامل تأییدی نشاندهنده رازش بسیار مناسب مرتبه اول و دوم سازه با مبانی نظری است؛ هم چنین بیشترین میانگین به عامل شایستگی و معنی داری مربوط است.
۴.
در این تحقیق با استفاده از الگوی تحلیل پوششی داده ها کارایی واحدهای بازرسی استانی مورد ارزیابی قرار گرفته و واحد های کارا و ناکارا مشخص شده است. واحدهای انتخاب شده به منظور ارزیابی عبارت است از: بازرسی ویژه، عملیات بازرسی، رسیدگی به شکایات، جرائم و سوانح، صیانت و پیشگیری، ارزشیابی و انتصابات و مرکز نظارت همگانی؛ بدین منظور، ابتدا شرح وظایف واحدهای شش گانه مورد مطالعه قرار گرفت و سپس با مدیران و کارشناسان این واحدها در بازرسی کل مصاحبه های نیمه ساختار یافته انجام شد تا ورودیها و خروجیهای مناسب برای استفاده در الگو شناسایی شود؛ پس از بررسی روشن شد که اغلب ورودیها در واحدهای سازمانی انتخاب شده مشترک هستند ولی شاخصهای خروجی برای واحدها منحصر به فرد است. مرحله نهایی تحقیق جمع آوری و تحلیل داده ها بود که در آن واحد های کارا و ناکارا به تفکیک استانها مشخص، و در سرانجام با استفاده از الگو ترکیبی DEA-TOPSIS واحدهای کارا و ناکارا رتبه بندی گردید. نتایج این تحقیق می تواند در طراحی و توسعه سامانه های ارزیابی عملکرد کاربرد داشته باشد و به مدیران و برنامه ریزان در تصمیم گیریهای آینده در زمینه تخصیص منابع و سیاستگذاریها در راستای افزایش کارایی واحدها کمک شایانی ارائه کند.
۵.
هدف این مقاله بررسی تأثیر فرهنگ و ساختار سازمانی بر فساد می باشد. روش تحقیق توصیفی است که به شیوه ی کتابخانه ای و اسنادی اطلاعات جمع آوری شده است. در این مقاله تلاش گردیده با در نظر گرفتن تأثیرات متقابل چهار بعد فرهنگ سازمانی هافستد (فردگرایی/ جمع گرایی، فاصله قدرت، ابهام گریزی و مردگرایی/ زن گرایی) به همراه چهار بعد ساختار سازمانی (تخصصی کردن،استاندارد نمودن، رسمیت دادن و متمرکز نمودن) بر این فرضیه تأکید کند که فرهنگ و ساختار سازمانی با ابعاد مورد نظر و تأثیرات این ابعاد بر یکدیگر می تواند باعث مهار فساد و مانعی در فراگیر شدن آن در جامعه شود.
۶.
هدف این تحقیق بررسی و شناسایی راهکارهای پیشگیری از اعمال خشونت علیه مأموران پلیس هنگام اجرای وظیفه است. برای بررسی موضوع با تحقیق کاربردی و استفاده از روش توصیفی- پیمایشی از بین کارکنان نیروی انتظامی ج.ا.ا و شهروندان تهرانی، جامعه آماری با استفاده از فرمول کوکران نمونه ای به تعداد 305 نفر انتخاب و پرسشنامه بین آنان توزیع گردید. سپس نتایج با استفاده از مقیاس معتبر مورد سنجش قرار گرفت. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در این تحقیق ابتدا بیش از 60 راهکار پیشگیری از اعمال خشونت از تحقیقات و مقالات علمی معتبر استخراج، و با نظر تنی چند از استادان محترم حقوق دانشگاه تهران و تعدادی از خبرگان و مسئوللن نیروی انتظامی 31 مورد از آنها انتخاب شد و پس از طراحی پرسشنامه و توزیع آن بین 150 نفر از طیفهای گوناگون مأموران پلیس راهور و پلیس پیشگیری قرار گرفت، که به زعم نویسنده بیشتر در معرض قربانی خشونت قرار داشتند و هم چنین 155 نفر از اقشار گوناگون شهروندان تهرانی نیز گروه دوّم پاسخ دهندگان را تشکیل دادند. نتایج نشان داد بهترین روش پیشگیری از اعمال خشونت علیه مأموران نیروی انتظامی هنگام اجرای وظیفه از نظر هر دو گروه پاسخ دهنده روشهای پیشگیری اجتماع محور است و این موضوع نشان می دهد که از نظر آنان پیشگیری اجتماعی از سایر روشهای پیشگیری(پیشگیری وضعی) مؤثرتر است.
۷.
هدف این مقاله نشان دادن نیاز و همچنین ارائه استانداردی همسوتر و یکپارچه تر برای ارزیابی عملکرد در جهت افزایش سطح کیفی نظارت راهبردی موثر است. طراحی/ روش شناسی/ رویکرد: این مقاله مروری است بر مشکلات گوناگونی که باعث به وجود آمدن نارضایتی از سامانه های ارزیابی عملکرد در بسیاری از سازمانها می شود و نشان می دهد که چگونه این مشکلات از نظارت راهبردی موفق جلوگیری می کند. این مقاله تلاش می کند تا به صورت متقاعد کننده ای، ویژگیهای ضروری ارزیابی عملکرد را به عنوان شاخص اساسی نظارت سازمانی و ساختار بازخوری سودمند برای مدیریت استراتژیک گردآوری کند. یافته ها نشان می دهد در حالی که ارزیابی عملکرد در ادبیات منابع انسانی از جایگاه استواری برخوردار، و به نوعی امتحان خود را پس داده است، روش و مسیرهای مشخص برای یکپارچه سازی آن با نظارت راهبردی، ناکافی به نظر می رسد. عدم همراستایی این دو مقوله از یک سو و تبدیل شدن ارزیابی عملکرد به کاری بیهوده به جای شاخصی حیاتی بر نظارت، نه تنها باعث نارضایتی کارکنان می شود بلکه مهمتر از آن، مانعی بر سر راه اجرای نظاممند استراتژی سازمان خواهد شد. هدف مقاله مطرح کردن مفاهیم و مباحث مربوط به رابطه بسیار پر اهمیت میان ارزیابی عملکرد و نظارت راهبردی در سطحی وسیعتر است. گرچه از لحاظ نظری امکان جداسازی فعالیت مربوط به حوزه منابع انسانی ارزیابی عملکرد و فرایندهای گسترده تر مدیریت استراتژیک آن نیست، این رویکرد برای رهبران سازمانها واقعگرایانه نیست که مسئولیت اجرای استراتژی را بر عهده دارند. مسلماً چارچوبی که این اطمینان را به این رهبران بدهد که این فعالیت مهم منابع انسانی (ارزیابی عملکرد) نیازهای مربوط به نظارت راهبردی عملیاتی را براورده می کند برای آنها سودمند خواهد بود. در حالی که بسیاری از مطالب موجود در ادبیات موضوع بر چگونگی اجرای قانونی و کارامد ارزیابیهای عملکرد، متمرکز شده است، رهنمودهای کافی به منظور استفاده از این ارزیابیها به عنوان شاخصهای نظارتی وجود ندارد. این مقاله تلاش می کند تا در مسیر رفع این خلأ گام بردارد.