مقالات
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: جهانی شدن فرایندی در حال وقوع است که اثرات قطعی آن بر شهرها و ریزفضاهایشان هنوز مشخص نشده است. جهانی شدن سبب شده است تا اقدامات و تحولات نقطه ای از جهان بر نقاطی آن سوی جهان اثر گذارد. در دنیای جهانی شده امروز که جامعه محلی و نسبتاً بسته گذشته، تبدیل به یک جامعه فرامحلی، جهانی و یا محلی- جهانی شده است، شاخص های بسیاری بر زندگی شهری تأثیرگذارند. ازاین رو این فرایند با ابعاد و مؤلفه های ویژه اش در عرصه فضاهای جمعی در هر دو بعد کالبد و رفتار نیز به روشنی خود را نشان می دهد. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که فضاهای جمعی از کدام یک از ابعاد جهانی شدن بیشترین تأثیر را گرفته است؟ و پرسش دیگر که بدان پرداخته می شود این است که جهانی شدن چگونه بر الگوهای رفتاری شهروندان در فضاهای جمعی تأثیر داشته است؟هدف پژوهش: پژوهش حاضر بر آن است که مهمترین مؤلفه های تأثیرگذار بر فضاهای عمومی را تحلیل کرده و چگونگی تأثیر جهانی شدن بر الگوهای رفتاری شهروندان در فضاهای عمومی را بررسی کند.روش پژوهش: برای پاسخ به این پرسش ها با نگاهی کلان و انتقادی و با استفاده از روش فراتحلیل مهمترین ابعاد جهانی شدن که بر فضاهای جمعی تأثیرگذار هستند، شناسایی شده و سپس با استفاده از پرسشنامه خبرگان و تحلیل های آماری به منظور سنجش پایایی و توزیع نرمال داده ها نرم افزار spss نسخه 26 و در نهایت با روش دلفی فازی رتبه بندی عوامل صورت گرفته است.نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد جهانی شدن به طور غیر مستقیم و به واسطه اثرگذاری بر مهم ترین ابعاد زندگی انسان معاصر بر الگوهای رفتاری وی نیز تأثیرگذار بوده است. رونق فناوری اطلاعات به این اتفاق شتاب بخشیده است و با جابجایی مرزهای روانی در برایند کلی هر سه جنبه از رفتار (ضروری، اجتماعی، اختیاری) و همچنین هر دو بعد کیفی فضای شهری، تأثیرات غیرقابل چشم پوشی داشته است. در رتبه بندی انجام شده؛ ارتباطات مجازی، جریان مداوم اطلاعات، ارزش ها و سلایق، کنترل و نظارت بر مردم و مسئولین به واسطه پیشرفت تکنولوژی به ترتیب رتبه اول تا سوم اثرگذاری بر فضاهای جمعی در جریان جهانی شدن را به دست آورده اند. بنابراین پیشرفت تکنولوژی و انقلاب اطلاعاتی و ارتباطی که به واسطه آن ممکن شده است، بیشترین تأثیر را بر فضاهای جمعی شهرها در جریان جهانی شدن بر عهده داشته است. این امر لزوم توجه بیشتر به شاخص های مطرح شده را در طراحی فضاهای جمعی در دنیای جهانی شده به روشنی بیان می دارد.
تحلیل تصویر انسان در پوسترهای فرا واقع گرای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: مفهوم تصویر انسان در پوسترهای فراواقع گرای ایران و شناخت نگرش طراحان آن از منظر ایده پردازی، ساختار این پژوهش را با فرض خلق تصاویری جدید از انسان، به مثابه راه ارتباطی نوین با مخاطب بنا نهاده است.هدف پژوهش: هدف از این پژوهش مطالعه تصویر انسان در پوسترهای فراواقع گرای ایرانی و تفسیر شاخص های بیان در ایده پردازی آنهاست.روش پژوهش: به کارگیری روش توصیفی- تحلیلی در جهت تحلیل جامعه آماری این پژوهش، شاخص های ایده پردازی آن دسته از پوسترهای فراواقع گرای ایرانی را که بر مبنای تصویر انسان خلق شده و اکثر نمونه های برجسته آن در محدوده زمانی 1368 تا 1398 به چاپ رسیده اند، از حیث ساختاری و محتوایی بررسی می کند.نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشانگر آن است که استفاده از تصویر انسان با شیوه فراواقع گرایانه از دوران باستان مورد توجه هنرمندان ایرانی بوده است. به همین دلیل تأثیرات این نگرش در چگونگی بیان بصری نوین در پوسترهای فراواقع گرای ایران را می توان برگرفته از این نوع دیدگاه هنرمندان ایرانی دانست. پوسترهایی که اغلب با تکنیک های متنوع تصویرسازی شده و به شیوه ای رویایی و در ترکیبی نوآورانه با عوامل بصری پدید آمده اند. از این رو درک آنها برای مخاطب به دلیل مفهوم گرابودن، تابع تأثیرگذاری آنها بر احساسات درونی او بوده و از جذابیت بصری بالایی برخوردارند.
استفاده از روش چیدمان فضا در سلسله مراتب ورودی خانه های تهران اواخر قاجار و پهلوی اول با تأکید بر محرمیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: مفهوم ایرانی خانه فراتر از جنبه های فیزیکی بوده و با ویژگی های روحی مخاطب درهم تنیده شده است. در ساختار خانه های سنتی ایرانی، طراحی ریزفضاهای خانه برمبنای نیازهای ساکنین و این نیازها بر روابط فضایی خانه تأثیرگذار بوده است. درحالی که در خانه سازی مدرن، الگوی خانه ازملزومات ساکنین تبعیت نمی کند. یکی ازنیازهای مهم که ریشه اعتقادی و فرهنگی دارد، نیاز به وجود سلسله مراتب در ورود به خانه است. بررسی سلسله مراتب ورودی درخانه های سنتی ایرانی به درک اصول طراحی بهتر آن برای خانه های معاصر می انجامد.
هدف پژوهش: این پژوهش ساختار فضایی ورودی درخانه های سنتی اواخر قاجار و اوایل پهلوی را بررسی می کند تا مهم ترین مؤلفه های تأثیرگذار برکیفیت ورود را از طریق تکنیک چیدمان فضا استخراج کند. نقطه عطف تغییرات سلسله مراتب ورود درخانه های ایرانی را می توان در معماری دوره قاجار و پهلوی مشاهده کرد. این پژوهش درصدد پاسخگویی به این پرسش است که برای تحلیل و پیکربندی فضای ورودی چه مواردی مهم و کاربردی هستند تا بتوانند نیاز ساکنین به امنیت روانی و هویتی را پاسخ دهند؟
روش پژوهش: در مرحله اول بعد از انتخاب و بررسی هشت خانه از دو دوره زمانی مختلف، درگام بعدی نمونه های انتخاب شده با استفاده از تکنیک چیدمان فضا و توسط نرم افزارDepth Map آنالیز شده اند. این روش برمبنای استفاده از گراف هایی است که روابط بین فضاها را ازطریق مفاهیمی مانند: کنترل بصری، آنتروپی و عمق تشریح می کند.
نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد ساختار خانه های سنتی راهکارهای بهتری در زمینه سلسله مراتب ورود و محرمیت ارائه می دهد و فضاهای اطراف ورودی به ویژه حیاط نقش ارتباطی در سامانه ورود ایفا می کند. این مطالعه نشان می دهد ورودی و روابط فضایی آن بر مبنای پاسخ دهی به نیازهای انسانی دو دوره مورد نظر، مهم ترین مؤلفه های فیزیکی درخانه های قاجار و دوره پهلوی هستند که برای نیل به موضوع محرمیت که جزو شالوده های اساسی آنهاست تحلیل شده اند.
بازآفرینی خیابان چهارباغ هرات با هدف ارتقاء هویت مکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: بازآفرینی بخش های قدیمی و مرکزی شهرها با هدف حفظ ارزش های زیستی در کنار پاسخ گویی به نیاز کاربران، اهمیت زیادی دارد. با ظهور موج دوم شهرنشینی در کشورهای درحال توسعه، بخشی از بافت های شهری متأثر از مداخلات مدرنیستی، دچار دگردیسی شده به گونه ای که عموماً این بافت ها، معنا و عملکرد خود را از دست داده و با تنزل ارزش های زیستی و تضعیف هویت مکان مواجه شده اند. با ادامه این روند و عدم توجه به زمینه، این محله ها در حال تغییر شکل به مکان های فاقد معنی و هویت در ورای ادراک شهروندان هستند.هدف پژوهش: تحقیق حاضر سعی دارد تا با مطالعه ای روشمند، مؤلفه های کیفیت محیط خیابان شهری را استخراج و با تدوین فرایند بازآفرینی خیابان شهری مبتنی بر ارتقاء هویت از این طریق، بتواند علاوه بر شناخت و تحلیل خیابان چهارباغ، پیشنهاداتی برای جهت دهی به مداخلات کالبدی با هدف ارتقاء هویت ارائه کند.روش پژوهش: این پژوهش با رویکرد آمیخته کمی و کیفی و با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است. به منظور تقویت پژوهش و اعتبار بیش تر یافته ها، زاویه بندی به کار گرفته شد. برای جمع آوری داده ها از روش گروه متمرکز و پرسش نامه مردمی استفاده شد. تحلیل داده های برآمده از گروه متمرکز با استفاده از روش تحلیل کدگذاری و داده های حاصل از پرسش نامه با بهره گیری از روش فریدمن، ضریب هم بستگی پیرسون و با ابزار (SPSS) انجام شد.نتیجه گیری: نتایج به دست آمده در بُعد نظری حاکی از آن است که اساساً مهم ترین مؤلفه های خیابان شهری از نظر پژوهشگران عبارت است از دسترسی، تداوم فضایی، ایمنی و امنیت، همه شمولی و اختلاط اجتماعی، کیفیت عرصه همگانی، محصوریت و شفافیت، تنوع و اختلاط کاربری ها و حمایت از ذی نفعان. در بٌعد عملی نیز می توان با اصلاح دسترسی و تعدیل اندازه بلوک های شهری، تنوع و اختلاط کاربری، طراحی مبلمان شهری و تقویت ادراک شهروندان از فضا (با افزایش خوانایی، تناسب فرم های جدید و وحدت فضایی) هویت خیابان چهارباغ هرات را ارتقاء داد.
تبیین تحول معمارانه چیدمان کلاس مبتنی بر روش های آموزش نوین در مدارس ابتدایی ایران (طی سال های 1380 تا 1400)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: کودکان بیشتر از هر چیزی در دوران زندگی خود، نیازمند تجربه کردن و یادگیری هستند، بر این اساس فضای کلاس های درس امروزی، می بایست بتواند نیروهای حسی و ذهنی دانش آموزان را تحت تأثیر قرار دهد و قدرت یادگیری آن ها را بهبود بخشد. پرسش تحقیق این است که آیا شکل هندسی و چیدمان فضای کلاس درس مقاطع ابتدایی بر ارتقاء کیفی روش های آموزش همراه با انتخاب مناسب ترین روش آموزش دارای نقش قابل توجهی است؟
هدف پژوهش: هدف پژوهش حاضر بررسی فضای کلاس درس مدارس ابتدایی در دوران معاصر و تأثیر آن بر کیفیت روش های آموزشی نوین ایران است.
روش پژوهش: پژوهش حاضر از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و روش تحلیل محتوا و استفاده از شیوه گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و میدانی از طریق ابزار مصاحبه و بررسی جامعه آماری به تعداد چهار نمونه از مدارس مقطع ابتدایی شهر تهران در بازه زمانی سال های1380تا1400 استفاده کرد. مبانی نظری تحقیق نیز بر این نکته استوار است که چیدمان فضا و شکل هندسی کلاس در نحوه آموزش تأثیرگذار است.
نتیجه گیری: نتایج تحقیق نشان می دهد که کلاس های درس مقاطع ابتدایی ایران طی سال های 1380 تا1400 به فرم های مربع و مستطیل با محوریت عمودی و خطی هستند و روش های آموزشی در این کلاس ها به شکل انفرادی، سخنرانی و مباحثه ای است که روش مباحثه ای به شیوه گروهی مناسب ترین روش است، اما متأسفانه با توجه به چیدمان خطی و محوری میز و نیمکت ها و دیگر تجهیزات کلاس های درس مقطع ابتدایی، این روش به ندرت مورد استفاده معلمان قرار می گیرد و بیشتر روش انفرادی و سخنرانی مورد استفاده است. همچنین مبلمان کلاسی، که اجزای آن از دیگر اجزاء معمارانه کلاس اند، تأثیر بسزایی در شکل گیری آموزش بر عهده دارد. ازاین رو می توان اذعان کرد که شکل هندسی و چیدمان فضای کلاس درس مقاطع ابتدایی بر ارتقاء کیفی روش های آموزش همراه با انتخاب مناسب ترین روش آموزش دارای نقش قابل توجهی است.
تأثیر بسته آموزش هنر دیسیپلین محور بر افزایش درک زیبایی شناسی کودکان 7 تا 9 سال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: وجود برنامه های آموزشی هنر در راستای اهدافی مشخص و با رویکردی متناسب با آن می تواند تأثیرگذاری مطلوبی بر کودکان داشته باشد. از سویی، با توسعه حس زیبایی شناسی در کودکان که به صورت بالقوه در نهاد آن ها نهفته است می توان در دریافت پیوسته زیبایی ها و شگفتی های جهان اطراف به آن ها کمک کرد و هنر ابزار مناسبی برای برای افزایش و توسعه این درک است. از سویی دیگر، رویکرد آموزشی دیسیپلین محور با تمرکز بر روی آثار هنری می تواند در طراحی برنامه های آموزشی با این هدف مؤثر باشد؛ از این رو، سؤال پژوهش این است که بسته آموزشی طراحی شده با رویکرد دیسیپلین محور بر درک زیبایی شناسی کودکان چه تأثیری دارد؟
هدف پژوهش: هدف این پژوهش، سنجش تأثیر یک بسته آموزشی تدوین شده برمبنای رویکرد دیسیپلین محور بر درک زیبایی شناسی کودکان 7 تا 9 شهر اصفهان است.
روش پژوهش: به لحاظ هدف، کاربردی و در روش به صورت ترکیبی است. در ابتدا با روش کیفی از نوع اکتشافی با رویکرد دیسیپلین محور به طراحی برنامه آموزشی پرداخته شد و سپس جهت سنجش تأثیر این برنامه به روش کمّی از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از آزمون زیبایی شناسی پیرسون که براساس تحول زیبایی شناسی پارسونز طراحی شده، بر روی 10 کودک در سنین 7 تا 9 سال انجام گرفت. کودکان به صورت تصادفی انتخاب و در پژوهش شرکت داده شدند. برنامه مداخله به مدت 12 جلسه آموزشی، که هر جلسه 90 دقیقه طول می کشید، انجام گرفت. داده های به دست آمده با روش آماری میانگین t زوجی بررسی شد.
نتیجه گیری: یافته های آماری نشان داد که بین عملکرد کودکان در مراحل پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معنی دار وجود دارد (01/0>p) و می توان نتیجه گرفت که برنامه آموزشی حاضر بر افزایش زیبایی شناسی کودکان تأثیر داشته است.