مقالات
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: با توجه به اینکه محله های تاریخی به عنوان موجودیتی منسجم، تلاش های فرهنگ بومی را برای پاسخگویی به نیازهای گذشته به بهترین شکل نشان می دهند، انطباق پذیری آنها با نیازهای زمان حال و شناخت فرصت های موجود در آنها، به عنوان ظرف پذیرنده عملکردهای فرهنگی و مولد اقتصاد، امری در خور توجه است. مهم ترین مسئله این پژوهش بهره گیری از روش های خلاق برای انطباق پذیری بافت های تاریخی با اقتصاد و شرایط جدید، از طریق تمرکز بر سرمایه های فرهنگی، به عنوان ابزاری برای احیای محله های تاریخی، و ایجاد فعالیت های جدید اقتصادی با هدف جایگزینی کاربری هایی است که رو به انحطاط هستند یا از منطقه محو شده اند. استفاده از سیاست های نوآورانه و راهبردهای مبتنی برخلاقیت برای حضور بافت ها و محله های تاریخی کشورمان در عرصه های رقابت، با هدف توسعه و رشد اقتصادی فرهنگی و تجدید حیات محله، رویکردی است که فقدان آن، هم در حوزه نظری و هم در حوزه کاربردی بافت های تاریخی، قابل توجه است. هدف پژوهش: هدف از این پژوهش ایجاد شرایط تبدیل محله های تاریخی به مولد اقتصاد و فراهم آوردن امکان حضور آن ها در عرصه صنایع خلاق است که از طریق اتخاذ سیاستی خلاق و سنجش میزان قابلیت های موجود در بافت های تاریخی، و تبیین شاخص های چندگانه محله فرهنگی مورد بررسی قرار می گیرد. روش پژوهش: این پژوهش با روش تحلیلی و توصیفی انجام شده است و یافته ها با استفاده از پرسش نامه و مشاهدات میدانی استخراج شده اند. نهایتاً، با استفاده از یافته های پژوهش، تحقق پذیری یک محله فرهنگی در نمونه لاله زار با استفاده از روش کمّی معادلات ساختاری ارزیابی و در نتیجه مدلی از محله فرهنگی تاریخی، براساس اولویت اقدامات تبیین شده است. نتیجه گیری: یافته های پژوهش راهکارها و اقدامات لازم را براساس ترتیب اولویت در مدل محله فرهنگی تاریخی، پیشنهاد می کند و اهمیت این روابط را به لحاظ تجربی نیز به اثبات می رساند.
تأثیر فضای معماری مدرن در وسعت بخشیدن به دامنه آگاهی ناظر و ریشه یابی آن در نظریه تن- آگاه مرلوپونتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: براساس دوگانه انگاری دکارتی، انسان و جهانِ اطراف او به دو موضوع جدا از هم تفکیک شدند؛ تفکیکی که با اصرار بر بصرمحوری محیط های مدرن امروزی بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. پدیدارشناسانِ بسیاری در پی زدودن این فاصله بودند، از جمله موریس مرلوپونتی که با طرح نظریه تن-آگاهی، حضور تن را موضوع بلافصلِ آگاهی معرفی کرد. شاید بتوان این گونه گفت که ایده دوگانه انگاری در هنر و معماری بیشتر بدین دلیل فراگیر شده است که پیام اثر هنری و شکل گیری آن براساس نقد، در این دوران، نادیده گرفته و هم زمان یکپارچگی حواس هم نادیده انگاشته شده است. هدف: هدف این مقاله شناخت مفهوم تن-آگاهی و تأثیر آن بر افزایش غنای ادراک محیط است. بدین منظور پرسش اصلی تحقیق بدین صورت مطرح می شود: آیا فضای معماری مدرن باعث وسعت بخشیدن به دامنه آگاهی انسان می شود؟ روش تحقیق: این مقاله، با راهبرد تحقیق کیفی و با رویکرد تفسیرگرایی، سعی دارد از طریق تبیین مفاهیمی چون شناخت، ادراک، تجربه، آگاهی و بدنمندی در معماری و ارتباط آن ها با هم، اثر معماری مدرن بر آگاهی ناظر را مشخص کند. نتیجه گیری: تمایز در فرم، به عنوان یکی از اثرات برآمده از نقد (به عنوان بنیان تفکر مدرن)، در جنبه های مختلف معماری مدرن دیده می شود و در کنش با مخاطب در شکل گیری شناخت و ادراک آگاهانه او مؤثر است. فرم، به عنوان زبان نقد در معماری مدرن، باعث شناختی است که به مفهوم ادراک و تجربه آگاهانه وابسته است و این خود به مفهوم بدنمندی وابستگی دارد. به نظر می رسد که در معماری حواس برای تن و ادراک مانند تابلویی کوبیستی است که در آن سوژه تابلو فرمِ فضا است. بر این مبنا، آگاهی خاستگاه فرایند ادراک نیست، بلکه نتیجه آن است. معماری مدرن تنها ابژه شناخت نیست، بلکه ابزاری برای شناخت و گسترش آگاهی و جزئی از بدن ما برای ادراک جهان است.
پیوند زیبایی و سه گانه شکل، عملکرد و معنا؛ تفسیری پدیدارشناسانه از تجربه زیبایی شناسی حضور در پل خواجوی اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: حکمت زیبایی معماری کهن این سرزمین، هنوز یکی از پرسش های اساسی است که پژوهش های زیادی را به خود اختصاص داده است. این مسئله با وجود بحران زیبایی شناسی معماری معاصر و خلأ نظریه پردازی در این زمینه و به ویژه در دورانی که معماری معاصر ما نسبتی با مقوله زیبایی از دریچه تفکر و معماری ایرانی ندارد، تأمل برانگیزتر شده است. اگرچه بسیاری از مطالعات در متون مکتوب به جای مانده از متفکران اسلامی و ادبیات دینی به طرح و تفسیر این مقوله پرداخته اند، ولی بدون شک تنها منبع موثق باقی مانده از آن دوران که بتوان مفاهیم و لایه های پنهان زیبایی را از دل آنها آشکار ساخت، آثار هنری به جای مانده است. هدف: بر این اساس این پژوهش سعی دارد با رجوع به یکی از آثار زیبای به جای مانده از عصر صفوی (پل خواجو)، بنیان های هستی شناسانه زیبایی را در این اثر بیرون بکشد و نشان دهد زیبایی در این بنا چگونه در تناسب با معماری شکل گرفته است. روش تحقیق: برای آشکارگی سرشت زیبایی، از روش پدیدارشناسی استفاده شده است و متأثر از الگوی ماکس وان مانن، تجربه های زیسته چهار گروه از افراد در حین حضور و بودن در بنا مورد تفسیر قرارگرفته است. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان از آن دارد که جهت گیری معماری معاصر به سمت یکی از مقولات فرم، عملکرد و معنا، منجر به آن شده که دیگر معماری نتواند واجد آن فضاهای زیبا و سرورانگیز گذشته باشد. در حقیقت، معماری زمانی زیباست که بتواند به هر سه مقوله فرم، عملکرد و معنا به خوبی پاسخ دهد. همچنین هفت مؤلفه زندگی، بیخودی، اصالت، غنای متن، منطق، شاعرانگی و تفکر- حیرت به عنوان ساخت های هستی شناسانه زیبایی در پل خواجو به دست آمد. ساخت هایی که بتوانند با تبدیل شدن به ساختارهای متفاوت در معماری، در خلق فضایی زیبا مورد استفاده قرارگیرند.
تاب آوری ارزش های خیابان های تاریخی در راستای حفاظت از آنها (نمونه موردی: خیابان چهارباغ اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: خیابان چهارباغ اصفهان با وجود تغییرات کالبدی و کاربری ها در طول تاریخ همچنان به عنوان یکی از خیابان های اصلی تجاری و تفرجگاهی این شهر محسوب می شود. بازخوانی تاریخ و سیر تحول معماری مجموعه های تاریخی می تواند امکاناتی برای گام های بعدی مرمتی فراهم آورده و یافتن عوامل تاب آوری می تواند در برنامه ریزی برای طراحی فضاهای جدید مؤثر باشد. تاب آوری راهی برای تقویت جوامع و شهر با استفاده از ظرفیت های آن است و یکی از ابعاد پراهمیت تاب آوری، بعد فضایی است که به ادامه فضاهای شهری با حفظ هویتشان در طی تغییرات می پردازد. هدف: این پژوهش با تکیه بر فرضیه مؤثربودن برنامه ریزی در جهت بازسازی خیابان های تاریخی با توجه به خواسته های کاربران و ویژگی های تاریخی در تاب آوری آنها به دنبال پاسخگویی به این پرسش اصلی است که چه عواملی سبب تاب آوری خیابان چهارباغ در طول تاریخ شده است. روش تحقیق: توصیفی- تحلیلی است و برای دستیابی به این هدف ابتدا با مراجعه به منابع معتبر، چهار شاخص کالبدی، اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی به عنوان شاخص های مدل مفهومی تاب آوری ارائه شده و با مطالعه میدانی و پرسش از رهگذران این خیابان به بررسی دقیق تر و ارائه زیرشاخص هایی برای هریک از شاخص ها پرداخته شده است. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان دهنده آن است که دلایل انتخاب این خیابان تاریخی و انتظارات کاربران از اقدامات حفاظتی در آن با ویژگی های تاریخی قرن های 17 و 19 میلادی هماهنگی دارد و اهمیت شاخص های مختلف تاب آوری از دیدگاه کاربران متفاوت بوده و شاخص های اجتماعی و زیست محیطی در وضعیت مطلوب تری نسبت به شاخص های دیگر قراردارند.
تحلیل «نقاشی به منزله تصویر» براساس شرح دلوز از انواع تصویر و شروط ظهور آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: درباره چیستی انواع تصویر و شروط همبسته ظهورِ سنخ های مختلف آنها نزد دلوز است. هدف پژوهش: مقاله مشتمل بر دو مؤلفه یعنی روشن کردن انواع تصویر، شرایط ظهور آنها با تأکید بر زمان و نیز تعیین نوع تصویر یک اثر نقاشی با توجه به شرایط ظهور آن است. فرض مقاله این است که تعیین شرایط ظهور تصاویر به تشخیص نوع آن کمک می کند. برای روشن شدن سنخ تصویر، شرایط ظهور آن تصویر مطالعه می شود. برای سهولت رسیدن به اهداف تحقیق، یک اثر نقاشی از هنرمند معاصر ایران مورد واکاوی گرفته است. روش پژوهش: تحلیل محتوای کیفی است. نتیجه گیری: از نظر دلوز، دو سنخ تصویر یعنی تصویر-حرکت و تصویر-زمان وجود دارد. تصویر-حرکت مشتمل بر تصویر-ادارک، تصویر-عمل و تصویر-حال است. تصویر-زمان هم متشکل از تصویر-خاطره، تصویر-رؤیا و نیز تصویر-اندیشه و تصویر-بلور است. سنخ اول تصویر با محوریتِ حرکت، با کنترل، منعکس و جذب کردنِ اثرگذاری چیزها، وابسته به کنش خاصی است. در دوره مدرن تصویر-زمان مبتنی بر تکوین زمان ناب است. تصویر-زمان، سنخی از تصویر با ترکیبی از تصاویر برای نمونه مجازی و واقعی است. این تصویر با محوریت زمان بر بنیانِ روابط اصیل نیروها و تأثر آنها، بر مبنای فعلِ خودانگیخته و آزادنمودار از بطن ناامکان شکل گرفته است. همبسته با این فعل، یعنی بیرون کشیدنِ نمودار به منزله امری اثرگذار و تعیّن بخش، تصویری با گسست از انواع بازنمایی ظهور می کند. براساس مسیر پژوهش، بررسی شرایط ظهور یک اثر نقاشی به منزله تصویر، مانند «بدون عنوان» وابستگی به رنگ-نیرو، رنگ-مکان و فضا، رنگ-نور و زمان را نشان می دهد. این شرایط حاکی از پیوندِ تصویر واقعی انسان های اطراف هنرمند و تصویر مجازی معراج برای تأکید بر وضعیت انسان معاصر است. تصویر نهایی به منزله تصویر-زمان امکان اندیشیدن به معنای تازه ای از مفهوم انسان را فراهم می کند.
تبیین جایگاه کالبد د ر اد راک حس مکان با تأکید بر نظریات پد ید ارشناسان نمونه مورد ی: پیاد ه راه لاله مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: مسیر اد راک انسان د ر محیط همواره از طریق ارتباط حواس پنج گانه با عوامل کالبد ی فضای معماری بود ه است. فرایند اد راک که به وسیله د ریافت اطلاعات محیط از طریق حواس آد می و سپس تحلیل آن د ر ذهن اتفاق می افتد ، پس از شناخت منجر به ایجاد حس د ر انسان می شود . مهم ترین احساس بین انسان و مکان به اصطلاح حس مکان نامید ه می شود . به د لیل اهمیت افراطی به مسایل عینی و عملکرد ی د ر د وره مد رن، د ر د هه 60 میلاد ی توجه نظریه پرد ازان موضوع حس مکان، بیشتر به عوامل انسانی و معنایی معطوف شد و موضوعات کالبد ی سازند ه حس مکان که سهل و ممتنع به نظر می رسید ، کمتر به صورت مستقیم مورد بحث قرار گرفت. لذا جایگاه عوامل کالبد ی به واسطه گریزناپذیربود ن امر کالبد د ر معماری، اگرچه د ر نگاه اول واضح می نماید ، اما با د رنظرگرفتن روند اد راک به عنوان حلقه اتصال انسان به محیط، نیازمند نگاه تازه ای به موضوع است. هد ف پژوهش: تبیین جایگاه عوامل کالبد ی د ر روند اد راک انسان از حس مکان است. به د لیل رویکرد کالبد ی د ر این پژوهش، از نظریات پد ید ارشناسان استفاد ه شد ه و پس از د سته بند ی مفاهیم، عوامل کالبد ی د ر سه حوزه عملکرد ی، معنایی و زیبا شناسانه جای گرفته اند . روش تحقیق: د ر مرحله اول د ر قالب مطالعات اسناد ی و کتابخانه ای، سپس مطالعات مید انی د ر محیط به صورت مشاهد ه اکتشافی و د ر نهایت با روش مصاحبه با نمونه گیری هد فمند انجام گرفت. نتیجه گیری: نمونه مورد ی یکی از پیاد ه راه های شهر مشهد است. پس از تحلیل و جمع بند ی با تحلیل فرایند اد راک، این نتیجه به د ست آمد که عوامل کالبد ی از طریق اد راکات اولیه بیشترین تأثیر را بر حس رضایت مند ی از مکان د اشته و اد راکات ثانویه که به مرور زمان حاصل می شوند ، بیشترین اثر را بر حس تعلق به مکان می گذارند . روش تحلیل مصاحبه ها به صورت تحلیل محتوای کیفی و تماتیک و کد گذاری باز و محوری، با استفاد ه از نرم افزار تحلیل کیفی مکس کیود ا (maxqda) نسخه د وازد ه صورت گرفته است.