مطالعات موجود تا آغاز قرن20 در مورد حفاظت اماکن با ارزش های میراثی به صورت مشترک حکایت از محکومیت روش های انتخاب شده بوسیله ویولت لودوک( Viollet- Le- Duc) و هوادارانش می کند (UNESCO، 1950). اما چنین قضاوتی منصفانه نیست و لازم است پذیرفته شود که ویولت لودوک در پیشنهاد تفسیر ارتباط تاریخی با بناهای با ارزش و طرح روش هائی برای حفاظت آنها نسبت به ارزش های ذهنی اجتماعی به انتقاد پرداخت.او بود که اهمیت معماری گوتیک و مجسمه های آن را در فرانسه کشف کرد، و نشان داد چطور آنها بیانگر نوع و هوش سرشار معماران فرانسوی بوده اند. او در تمایلات سیاسی و ادبی روزگار خود حامیانی پیدا کرده بود، به طوری که نظریات او به شکل فوق العاده ای نافذ بوده و زمانی که معماری قرون وسطا و مجسمه های آن در طول دوران انقلاب صنعتی در خطر تخریب بسیار جدی بود، با ادای احترام نسبت به سبک کلاسیک، زمینه بسیار وسیعی جهت حفاظت آنها پیدا کرد.
جنگ تحمیلی با فاصله کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران آغاز گردید و بازسازی ویرانی های آن که در نظر بود همزمان با ادامه جنگ صورت گیرد، متاثر از جو انقلابی و ایده آل های تحقق جامعه اسلامی و انقلابی بود. در این رابطه هدف بازسازی نفی گذشته متبلور در رژیم گذشته با محوریت تفکرات تجدد خواهانه بوده است. این نقطه مشترک با تفکرات مدرنیستی، که در دهه 1960 و 1970 رواج داشته است، در ایران نیز توسط تحصیل کردگان دهه های های 1960 و 1970 کشورهای غربی وارد شده بود و تا پیش از پیروزی انقلاب در طرح های معماری و شهرسازی گوناگونی مجال بروز در فضاهای محدودی پیدا کرده بود. اما این فرصت بازسازی پس از جنگ بود که فرصت بیشتر و فضای گسترده تری را پیش روی آنان گذاشته است تا تفکرات مدرنیستی خود را به محک تجربه بگذارند.در این مقاله سعی خواهد شد جوانب مختلف روند بیست ساله بازسازی منطقه را بر اساس پایه های علمی و نظریات رایج بازسازی مورد ارزیابی قرار داد.دست یابی به شناخت مبتنی بر پایه های علمی و متکی بر نظریه های معتبر جهانی می تواند راهبر تصمیم گیران و برنامه ریزان در رابطه با بازسازی و توسعه این منطقه، به سوی برنامه های کارآمد باشد. این مقاله سعی دارد به چنین شناختی دست یافته، راه کارهای کارآمد بازسازی را پیش روی تصمیم گیران قرار دهد.
مبحث مدرنیزم در عرصه های معماری و شهرسازی ابعاد گسترده ای را شامل می شود0 هر چند، از چند دهه پیش ، نقد مدرنیزم در این عرصه ها توسعه روبه تزاید داشته است ولی، از سوی دیگر، جریان دیگری تحت عنوان تفکر پست مدرنیستی نیز قدم به قدم و سنگر به سنگر مواضع به ظاهر جاویدان مدرنیزم را تسخیر نموده است0 آبشخور این تحولات را البته می توان در تحولات عمیق علم و فلسفه دانست0 همین امر باعث شده است که پست مدرنیزم تنها نقد مدرنیزم را در بر نگیرد بلکه مباحث آن حیطه های بسیار عمیق تری را پیش روی کسانی که به ویژگیهای جهان پس از مدرنیزم علاقه مندند گشوده است0 در این مقاله ابتدا مدرنیزم و پست مدرنیزم از نظرگاه جهان بینی مورد مقایسه قرار گرفته اند و سپس، بطوراجمال، تاثیرات هر یک بر مبانی نظری و عملی در معماری و شهرسازی مطرح شده اند0درنهایت این نتیجه حاصل شده است که بشر چاره ای جز پشت سر گذاشتن مدرنیزم و روی آوری به دوران پس از آن ندارد و توسعه معماری و شهرسازی اینک در گرو تبیین وتدقیق نهضت پست مدرنیزم است
اهمیت تحقیق در مقوله هویت، صرف نظر از اهمیت آن به عنوان مقوله ای عام و کلی در اغلب حوزه های معرفت بشری، از اهمیت مقوله هویت محیط انسان ساخت، به عنوان یکی از مهمترین جنبه های کیفی در مباحث انسان -محیطی ناشی می شود. کیفیتی که کمبود و یا نبود آن، چه در بعد جهانی و چه در شرایط خاص ایران، هنوز در فضا و سیمای شهرها محسوس و قابل مشاهده است. اما برغم این اهمیت بویژه در معنا و غنا بخشیدن به حضور و زندگی انسان در محیط، هنوز از این مفهوم پیچیده در ربط با محیط انسان ساخت بویژه شهر و فضاهای شهری تلقی روشنی وجود ندارد. بعلاوه با توجه به اهمیت و نقش محیط در ماهیت پدیده ها، پرسش هایی در این زمینه مطرح اند که لازمه پاسخ به آنها در دست داشتن تعریفی نسبتاً روشن از هویت و نیز آشنایی با کارکردهای آن در شهرسازی است. برای تحقق این منظور نگارنده برآنست تا در مقاله حاضر به قدر مجال، با مروری اجمالی در ادبیات موضوعی، به ارائه و تا حدودی تحلیل برخی از تعاریف خاص آن در شهرسازی بپردازد.
هر اثر هنری تجسم ایده هنرمند و دارای صورتی محسوس است که از حقیقتی به نام هنر نشات می گیرد. در نگرش سنتی، حقیقت مستقل از اندیشه و موجودیت آدمی در آینه وجود آدمیان متجلی می شد. منشا اثر هنری در این نگرش، تجلی محسوس حقیقتی بود که زیبایی از جلوه های اصیل آن به شمار می رفت. هنر و زیبایی که امری قدسی و ملکوتی است پیوندی ذاتی با یکدیگر داشته و هنرمند در اثر هنری خویش وجوه استعلایی آن را آشکار می کرد. هر اثر هنری، تجسم امکانات بالقوه زیبایی ای است که هنرمند با معرفتی شهودی آن را انشاء می کند. جلوه های بی انتهای حقیقت و زیبایی و هنر، عرصه بی کرانی از صورت های ممکن را پیش روی هنرمند می گشود و هنرمندان با ظرفیت های متنوع و در مراتب شهود حقیقت زیبایی و ادراک عرفانی اثر قدسی و معنوی، صور متنوع هنری را می آفریدند. هستی هنرمند با هستی جهان، مطابقت داشت. هستی ای که متمثل در وجود آدمی بود و به عالم انسانی، هویت و کنش خلاقه می بخشید. با گسست انسان از عالم، عالم انسانی نیز ماهیتی دیگرگون یافت. انکار حقیقت، نخستین مولود چنین گسستی بود. ذهنیت و اندیشه انسان به عنوان «سوژه شناسی» اصالت یافت و رجوع و صدق هر چیزی معطوف به این سوژه شد. سوژه ای ناپایدار که جهان را در حد « ابژه» تقلیل داد و خویش را تنها موجود و حقیقت یقینی یافت که ملاک هر گونه فهم و شناختی است. هنر و هنرمند و اثر هنری در این ذهنیت جدید، ماهیت و نسبتی دیگرگون یافتند و این نسبت جدید، منشاء تحقق اثر هنری قرار گرفت. صورت های جدید، زیبایی خویش را از فرایندهای احساسات و سلیقه های فردی هنرمندان کسب می کنند. هیچ ایده واحد (یا حقیقتی واحد) در زیباشناسی هنر وجود ندارد. مدرنیته با نفی تفکر زیبا شناسانه ای که در «سنت هنری» شکل گرفته بود، زیباشناسی جدید را که منشاء آن فردیت و احساسات فردی هنرمند و مخاطب بود، رقم زد. تکثرات فرایندهای متفاوت و احساسات متقابل به صورت هنری جدید شکل دادند و منشا آثار هنری، معطوف به احساسات متزاحم و متنافی گردید و اصل وحدت، جایگاه خویش را در هنر به کثرات ناسازگاری داد که صورت های ناسازه هنر دوران جدید، محصول آنند.
منظره پردازی در نقاشی ایرانی و اروپایی دارای اهمیت خاصی است که با نگرش های متفاوت و شیوه های گوناگون به آن پرداخته شده است. نگارگری ایران از قرون اولیه هجری تا به امروز با شیوه و سنتی خاص که متکی بر زیبایی شناسی و باورهای ایرانی است به مسیر خود ادامه داده است. طبیعت گرایی و آمیختگی انسان با طبیعت که ریشه در اعتقادات باستانی مردم ایران دارد، همواره در مینیاتورها به عنوان عنصری ضروری و اصلی زیباشناسانه مشاهده شده است. حیاط و باغ که در نقاشی ایرانی به جوی های آب و انواع گیاهان و پرندگان مزین می باشد، به اعتقاد بسیاری از محققین و نظریه پردازان با الگوی « باغ های بهشت»ساخته شده است و در واقع تصاویری خیالی یا مثالی را از جهان برین نشان می دهد.