مقالات
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: دلبندی به مکان از مهم ترین ابعاد رابطه انسان و مکان است و یک مکان دلبند مکانی است که از توانایی های ایجاد ارتباط و برقراری پیوند بین خود و انسان بهره مند باشد. دلبندی به مکان در رویکردها و تئوری های متعددی وارد شده و تعاریف بسیاری نیز ذکر شده است، ولی نبود تعریف دقیق و محض از کیفیت معنامندی مکان در رشته های طراحی موجب سردرگمی و بلاتکلیفی طراحان در شناخت و استفاده از عوامل ایجاد این سطح معنایی شده است. در این پژوهش، با مرور ادبیات مربوطه، ضمن تعریف این کیفیت معنامند مکانی، رابطه هم بستگى مشخصه هاى مکان و معناى دلبندی به مکان را، که در مطالعات پیشین تبیین شده است، تفسیر و با تکیه بر یافته هاى این تحقیقات، به مطالعه در این حوزه برای یافتن وجوه و عوامل مداخله گر و همچنین ابزار اندازه گیری آن و درنهایت مدلی براى ارتقاى این کیفیت درمکان پرداخته شده است.هدف پژوهش: این پژوهش، در پی پاسخ به این سؤال که «مؤلفه های سازنده دلبندی به مکان در دانشگاه هنر کدام اند؟»، بر آن است که با تکیه بر یافته های تحقیقات پیشین، مدلی برای تبیین و ارتقای کیفیت دلبندی به مکان و شناسایی خلأ موجود در آنها ارائه کند و نیز راهکارهایی برای رهایی طراحان از سردرگمی و بلاتکلیفی در شناخت مفهوم دلبندی به مکان بیابد.روش پژوهش: این پژوهش با اتکا به رویکرد کیفی از روش نظریه داده مبنا استفاده کرده است.نتیجه گیری: پژوهش حاضر مدلی ارائه می کند که در آن سه محرک پس زمینه، زمینه و پیش زمینه مؤلفه های دلبندی به مکان در فضاهای آموزشی محسوب می شوند. در تمام پاسخ های دریافت شده از مشارکت کنندگان، چه در سؤالات مربوط به تجربه شخصی فرد از مکان دانشگاه هنر و چه در سؤالات کلی مربوط به تجربه شخصی فرد از زندگی، علی رغم تفاوت های موجود، همگی به هر سه محرک اشاره کرده اند که در آن محرک های «پس زمینه» به عنوان پیوند درون ذهنی و «زمینه» به عنوان واقعیت یا همان لحظه حضور انسان در مکان حضور دارند و از هم پوشانی آن دو، به همراه آرزوها و درخواست های شخصی در آن زمان محرک سوم یعنی «پیش زمینه» پدید می آید و در مجموع اکوسیستمی را ایجاد میک ند که کلیه اجزا در آن نقش داشته و عامل اصلی قضاوت انسان از مکان است. اگرچه امکان مطالعه جداگانه عوامل هر یک از محرک ها (چنانچه محققان سابق این گونه به مطالعه عوامل دلبندی به مکان پرداخته اند) امکان پذیر است، با این حال در انتها و پس از ادغام آنها با یکدیگر، امکان تجزیه آنها در قالب مجموعه های ساده و تمییزشان به عناصر منفرد، وجود نداشته و هم پیوندی نهانی را در بر دارد که مبنای مفهوم دلبندی به مکان است.
رویکرد رضا والی به چندصدایی و مقایسه آن با نگرش های خوشنویسی مدرن (مطالعه موردی: خوشنویسی شماره 13)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: برقراری ارتباط بین عناصرِ بصری و عناصرِ موسیقی، محل چالشی جدی است. تأثیرگذاری موسیقی بر هنرهای تجسمی و بالعکس از لحاظ فرمال همواره وجود دارد، اما نشان دادن تأثیرپذیری در هر جنبه آن نیازمند بررسی اثر از لحاظ تکنیکی است. هدف پژوهش: این نوشته به دنبال یافتن ارتباطی بین عنوان اثر «خوشنویسی» و جنبه های تکنیکی در چندصداییِ رضا والی است. پرسش اصلی اثر بدین شرح است که والی چه رویکردی در به کارگیریِ مصالح داشته و ارتباط آن رویکرد با خوشنویسیِ مدرن چیست؟ روش پژوهش: این مطالعه به روش توصیفی-تحلیلی یا تحلیلی-مقایسه ای و مبتنی بر مدل یان لارو انجام شده است. اجزای این مدل عبارت اند از الف) کیفیت نغمگی: عوامل تمبر، ارکستراسیون و سیستم کوک را در بر می گیرد؛ ب) هارمونی: سازماندهی عمودی صداها، ساختار آکوردی و شیوه توالی ساختارهای عمودی را در بر می گیرد؛ ج) ملودی: دربردانده توالیِ مصالح صوتی در راستای افقی است که شنونده آن را به عنوان یک کلیت واحد درک می کند. در حوزه ملودی به مسائلی همچون نمایِ کلی و گردش مدال نیز می توان پرداخت؛ د) ریتم: دربردارنده سازماندهی کشش نت ها و دیدگاه متریک است؛ ه) فرایند: عوامل شکل دهنده فرم قطعه همچون تضاد بین قسمت ها و شیوه گسترش را در بر می گیرد. نتیجه گیری: با بررسی تکنیکی اثر می توان نتیجه گرفت که ایده اصلی والی «گسترش عناصر سنتی و سنتز آن با هنر مدرن» است. در واقع، او تکنیک های چندصداییِ سنتی همچون جواب آواز و نت واخوان را گسترش داده و از راه اشتراکات با هنر مدرن ترکیب می کند. این فرایند را می توان مشابه آثار خوشنویسانه دانست که ریشه هایی در سنت خط هایِ تفننی همچون متعاکس، توامان و شیوه گلزار دارند. هنرمندان با گرایش خوشنویسانه مدرن مأب و سنتیِ نو شیوه های خوشنویسی قدیم را در آثارشان به کار می گیرند. بازتاب تفکر والی را در طرح جلد آلبوم مجموعه خوشنویسی می توان یافت که برگرفته از اثری خوشنویسانه و مدرن مأب از نصرالله افجه ای است.
واکاوی رویکردهای نظری ادراک تجربه زیبایی شناسی و تطبیق آن در حوزه علوم محیطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: زمینه های پژوهشی حوزه زیبایی شناسی محیط نیازمند قواعد و مبانی نظری اند که بتواند مقدمه ای اساسی از درکی تجربی، شناختی و یا عاطفی از رسوخ زیبایی در محیط را از طریق تجربه انسان معرفی کنند. لذا پژوهش حاضر، با توجه به خلأ نظری موجود در زمینه مبانی نظری ماهیت تجربه زیبایی شناسی محیط و فرایند ادراک و شکل گیری آن، قصد دارد تا به این موضوع از دریچه ای دیگر بنگرد تا بتواند مسیرهای جدیدی را برای شناخت دقیق آن در حوزه های دیگر (که به طور دقیق به این موضوع پرداخته اند) جست وجو و معرفی کند. از این رو این سؤالات مطرح می شوند که فرایند شکل گیری و ادراک تجربه زیبایی شناسی در زمینه های نظری روانشناسی هنر چگونه است. لذا بر این مبنا، کدام تئوری ها قابلیت کاربرد بیشتری در حوزه زیبایی شناسی محیطی دارند؟ هدف پژوهش: هدف بازخوانی مدل های شاخص ادراک تجربه زیبایی شناسی در حوزه روانشناسی هنر است تا با شناسایی ساختار های زیربنایی تئوری ها، بتواند از قابلیت های آنها به عنوان مبنایی برای بحث درباره مفاهیم نظری علوم محیطی بهره مند شود. روش پژوهش: این پژوهش با رویکرد کیفی و به صورت تحلیلی به شناسایی مدل های ادراکی مختلف در خصوص تجربه زیبایی شناسی در حوزه روانشناسی هنر پرداخته است. پس از بررسی مدل های ادراکی شاخص، شش مدل انتخاب شد و پس از شناسایی رابطه بین متغیرهای این مدل ها از طریق تحلیل محتوای آنها، در نهایت دو مدل اصلی معرفی شد. سپس مبتنی بر مفاهیم حوزه زیبایی شناسی محیطی و پتاسیل های موجود در دو مدل منتخب، با پیشنهاد ایجاد هم گرایی در مسیر این دو مدل، سعی شد تا بستری نظری را برای روش های چندگانه پژوهشی در زمینه زیبایی شناسی محیطی ارائه کند. نتیجه گیری: تئوری مدل لدر (رویکرد شناختی) و نظریه سیلویا (رویکرد ارزیابی ذهنی هیجان) در تکامل یکدیگر، شبکه ای یکپارچه از فرایندهای ادراکی، شناختی و عاطفی را معرفی می کنند و مکانیزمی را برای مدل سازی های انعطاف پذیر و طیف وسیعی از متغیرها را در خصوص اولویت های تجربه زیبایی شناسی ارائه می کنند که می تواند فرضیاتی جدید را در حوزه زیبایی شناسی محیطی معرفی کند.
قابلیت سنجی باغ های تاریخی برای توسعه کشاورزی شهری در بیرجند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: یکی از قابلیت های تاریخی شهر بیرجند وجود تعداد زیادی از باغ ها و حیاط های تاریخی است که علی رغم اهمیت زیادشان از دیدگاه معماری منظر، به برنامه ریزی آنها از دیدگاه کلان برنامه ریزی منظر شهری توجه کافی نشده است. یکی از جدیدترین رویکردهای جهانی به باغ های تاریخی احیای قابلیت های کشاورزی و تولیدی باغ ها از طریق روش ها و رویکردهای موسوم به کشاورزی شهری است که در عین حفظ ابعاد میراثی باغ ها، با درگیر کردن جامعه شهروندی با موضوع تولید ارگانیک و کشاورزی مدنی، باعث می شود که علاوه بر صاحبان و مالکان باغ ها، جامعه شهروندی از برنامه ریزی مشارکتی باغ ها منافع بسیاری ببرد. هدف پژوهش: مطالعه حاضر با هدف قابلیت سنجی باغ های تاریخی بیرجند در پی شناسایی نقاط قوت و ضعف باغ ها به منظور توسعه کشاورزی است و لذا در پی پاسخ به این سؤال است که برای توسعه کشاورزی شهری در بیرجند چه نقشی می توان برای باغ های تاریخی قائل بود؟ روش پژوهش: روش تحقیق در این مطالعه تحلیلی-توصیفی است و اطلاعات پایه از منابع کتابخانه ای، مصاحبه با مدیران، کارشناسان و مشاوران باغ ها و برخی باغبانان در مورد یازده باغ تاریخی جمع آوری شده است. به علاوه مطالعات میدانی در باغ های تاریخی توسط نگارندگان به انجام رسیده است. همچنین از ابزار پرسشنامه نیز جهت گردآوری اطلاعات شامل امکانات فیزیکی باغ ها، فعالیت های کشاورزی و تولیدی در باغ ها، اهداف کشاورزی و باغداری، بازاریابی محصولات باغی و اقتصاد کشاورزی استفاده شد. نتیجه + گیری: نتایج نشان می دهد که بخش بزرگی از مساحت باغ های تاریخی بیرجند به عملکرد کشاورزی اختصاص یافته است. بر اساس یافته های این تحقیق، باغ های تاریخی پتانسیل ایجاد فرصت هایی برای مشارکت عمومی در فعالیت های تولیدی، آموزشی و مصرف محصولات زراعی و باغی را دارند. ترکیبی از اهداف مختلف، اعم از تجاری، آموزشی، اجتماعی، درمانی و یا محیط زیستی، می تواند عامل موفقیت مکان سازی باغ های تاریخی از طریق کشاورزی شهری باشد. بر اساس این استراتژی باغ تاریخی می تواند مکانی برای تعامل بین گروه ها و کاربران مختلف باشد. لذا تشکیل منظومه سبز مولد شهری منوط به استراتژی مشارکت عمومی یعنی درگیر کردن شهروندان در برنامه ریزی مجدد باغ های تاریخی برای توسعه منظر و فضای سبز عمومی خوراکی است. به نحوی که همه باغ ها اعم از خصوصی، دولتی و یا وقفی زمینه حضور و مشارکت شهروندان در توسعه کشاورزی شهری باشد.
استیتمنت در نقاشی معاصر ایران از منظر تحلیل گفتمان چندوجهی (مطالعه موردی: نمایشگاه های انفرادی نقاشی در گالری طراحان آزاد، از سال 1385 تا 1395)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: استیتمنت نمایشگاه از جمله وجوه زبانی منفصل از اثر است که در کنار وجه تصویری آثار در نمایشگاه های هنری معاصر، به گفتمانی چندوجهی شکل می دهد. وجوه زبانی و تصویری در قالب یک گفتمان واحد و برای رسیدن به یک هدف با یکدیگر تعامل دارند. امروزه استیتمنت ها بخش انضمامی مهمی از روند خلق، خوانش و یا شکل گیری نمایشگاه ها هستند، به ویژه در موقعیت هایی که دلالت های مفهومی بر معناهای زیبایی شناختی پیشی یابد. بنابراین یکی از مسائل تازه در هنر معاصر کارکرد متن ها و یادداشت های نمایشگاهی و ارتباط آن ها با وجه تصویری گفتمان هنری است. سؤال: کارکرد این متون چیست؟ روابط این بخش از وجه زبانی با وجه تصویری در نمایشگاه و نقش آن ها در ارتباط با کارکرد استیتمنت ها به چه شکلی است؟ هدف: هدف از مقاله پیش رو مطالعه و طبقه بندی روابط افزایشی وجه زبانی نسبت به وجه تصویری در نقاشی معاصر ایران است. روش تحقیق: این مقاله از طریق مطالعه کیفی به بررسی کارکرد اصلی استیتمنت ها توجه کرده و با بررسی کارنماهای انفرادی نقاشی در گالری طراحان آزاد در فاصله زمانی 1385 تا 1395 و با استفاده از چارچوب نظری تحلیل گفتمان چندوجهی، به استخراج و طبقه بندی روابط زبانی (استیتمنت) و تصویری در بافت نقاشی معاصر می پردازد. نتیجه گیری: استیتمنت مؤثر قادر است با افزودن جزییات، وجه تصویری را افزایش دهد و یا از طریق توصیف، آن را تقویت نماید. اما از همه مهم تر می تواند وجه تصویری را گسترش دهد. این رابطه های افزایشی وجه تصویری را زمینه مند کرده که از مهم ترین کارکردهای استیتمنت به عنوان وجه زبانی منفصل است و به سمت یک صورت بندی یکپارچه ارتباطی و فرارشته ای که حاصل فرآیند روابط میان وجوه است حرکت می کند.
تحلیل فضای شهری بر حسب منظر ذهنی لایه هایی از اقشار متوسط جدید شهری (مورد مطالعاتی: میدان انقلاب تهران در دوران پهلوی دوم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: فضای شهری در ذهن کنشگران اجتماعی بازتاب می یابد و چون دست به عمل می زنند فضا را شکل می دهند. اما فاعلان فضایی الزاماً مشابه هم نمی اندیشند. لذا ضرورت دارد که تولید و دگرگونی فضای شهری را بیش از هر چیز از منظر ذهنیت اقشار و گروه های اجتماعی مطالعه کرد. این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که آیا می توان به روش روایت پژوهی، تحلیلی از منظر ذهنی اقشار اجتماعی از یک فضای شهری مشخص ارائه داد؟ هدف پژوهش: هدف پژوهش حاضر تحلیل منظر ذهنی اقشار متوسط جدید شهری از میدان انقلاب شهر تهران در دوران پهلوی دوم، از طریق روش روایت پژوهی است. روش پژوهش: برای آزمون، روایت اقشار متوسط جدید شهری از میدان انقلاب تهران طی سال های 1330 تا 1357 به عنوان مورد مطالعاتی انتخاب شد. نتیجه گیری: یافته تحقیق حاکی از آن است که در درون قشرهای متوسط جدید روایت های مشابه و قابل مقوله بندی وجود دارد که منظر ذهنی اقشار متوسط از فضای شهری معینی را آشکار می سازد. به علاوه، مشخص شد که ذهنیت افراد از محدوده میدان انقلاب، قابل تقسیم به دو بازه زمانی است. به نظر می رسد که دوره زمانی چنین تغییراتی در ذهن ایشان، مطابق با تغییرات مادی و معنوی در زمینه و بستر تاریخی است؛ چرا که این امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هستند که مکان مناسب خود را در شهر می یابند و تغییر در این امور به دلیل تغییر در شرایط مادی و معنوی زندگی انسان است. مکان ها به وساطت امکاناتی که برای انواع کنش در خود دارند، می توانند محلی برای تبلور آنها باشند.
واکاوی تاریخی بازتاب اصول پانزده گانه نظریه ساختار زنده کریستوفر الکساندر بر سازمان فضایی «ابواب البر» ایلخانی (مطالعه موردی: غازانیه و ربع رشیدی تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مساله: از تحولات کالبدی دوره ایلخانی در شهرسازی پدیده ابواب البر است.که در تنوع ،سازمان و عظمت همتایی نداشت. ابواب البر، شامل دو قسمت کلی«هسته مرکزی»و «شهرستان»بودند که با یک ساختار هندسی منظم و طرحی از پیش اندیشیده شده، شکل گرفتند.از آنجایی که شهرسازی ایلخانی در امتداد سنت شهرسازی در ایران است، نوآوری شهری در آن دوره نیز در همان امتداد قابل بررسی است. پیشرفت معماری ،نه در گسستن از گذشته بلکه در کاوش و جستجو و اعتنا به سنت های مطمئن ، اصول و فن شناسی نهفته در آن است . هدف :کریستوفر الکساندر در کتاب سرشت نظم 15 ویژگی یک ساختار زنده که بر مبنای اصول "کلی ت" استوار است را شرح می دهد. معتقد است پانزده ویژگی در ایجاد ساختارهای منظم و زنده موثر می باشد. در این پژوهش کوشش بر آن است با کاوش به اصول طراحی شهری نهفته در سازمان فضایی «غازانیه»و«ربع رشیدی»به عنوان نمونه های متعالی ابواب البر دست یابد. سوال : اصول طراحی شهری الکساندر تا چه میزان بر ساختار شهر از پیش طراحی شده ابواب البر متعالی ایلخانی(ربع رشیدی و غازانیه) تعمیم پذیر است؟ روش تحقیق: در راستای پاسخ به سوال و نیل به هدف راهبرد انتخابی پژوهش تاریخی –تفسیری می باشد و فرآیند پژوهش در دو گام می باشد:یکم به مطالعه سازمان فضایی ابواب البری در بستر اسناد تاریخی می پردازد و دوم تعمیم پذیری اصول نظریه «ساختار زنده»بر«سازمان فضایی ابواب البر» را ارزیابی می کند. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان میدهد سازمان فضایی «شنب غازان» و «ربع رشیدی» ،منطبق براصول پانزدگانه «مقیاس های مختلف»،«مراکز نیرومند»، «مرزها»، «تکرار متناوب»، «فضای معین»،«شکل خوب»، «تقارن موضعی»، «انسجام و ابهام عمیق»،«تضاد»، «درجه بندی»، «ناهمگونی»، «پژواک »، «فضای خالی»، «سادگی و آرامش درونی»، «جدایی ناپذیری» اصول پانزده گانه نظریه ساختار زنده می باشد و این می تواند به عنوان یک رهیافت برای طراحی و سازماندهی شهرهای فاقد نظم امروزی باشد.
پژوهشی درباره رابطه زبان و هنر در هنر مفهومی ایران (1344 تا 1381 شمسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: موازی با رویارویی شرق با غرب در حوز ه های مربوط به جهان بینی و فلسفه، جذب رویکردها و جنبش های هنری معاصر نیز پیچیدگی های مخصوص به خود را دارد. در این میان، هنر مفهومی به علت ویژگی های ذاتی و نوع نگاهش به زیباشناسی، رسانه، مخاطب و نهادها از جمله بحث برانگیزترین موضوع ها در عالم هنر محسوب می شود. موضوعی که به واسطه ماهیتش مستقیماً با مقوله زبان در ارتباط است. اکنون این سؤال مطرح می شود این است که در هنر مفهومی ایران چه ارتباطی میان زبان و هنر وجود دارد؟ هدف پژوهش: هدف از پژوهش حاضر شناخت عمیق تر هنر مفهومی در ایران است تا بتوان نقاط ضعف و قدرت ارتباط هنر و زبان را در یان جنبش بهتر واکاوی نمود و در صورت امکان راهکارهایی برای آینده متصور شد. روش تحقیق: در این پژوهش سعی شد که در قدم اول، هنر مفهومی با پرداختن به پیش زمینه ها و طیف مربوط به آن بررسی شود. در قدم دوم تلاش بر این بود که ارتباط هنر و زبان، مستقل از هنر مفهومی و بعد در بطن هنر مفهومی با تکیه به آرای هنرمندان، جریان ها و آثار تحلیل شود و مؤلفه ها و اصول آن استخراج شود. در قدم سوم، سیر هنر مفهومی ایران و رابطه هنر و زبان در این جنبش هنری نوپا مطالعه شد و آثار بر اساس مؤلفه ها و اصول نام برده واکاوی شدند. در این پژوهش هدف اصلی این بود که با خوانش رابطه هنر و زبان در هنر مفهومی، نقاط ضعف و قوت فرایند درک، جذب و کنش هنر مفهومی در ایران با نگاهی انتقادی شناخته و تحلیل شوند. نتیجه گیری: با مطالعه ارتباط زبان و هنر در هنر مفهومی ایران می توان نتایج را در دو بعد خلاصه کرد. اول اینکه سه مؤلفه شکل گیری هنر مفهومی در غرب با زمینه تکوین و جذب آن در ایران به میزان زیادی متفاوت است. دوم اینکه این تفاوت باعث ایجاد ارتباط ضعیفی میان زبان و هنر در هنر مفهومی ایران شده که با دو اصل مستخرج از هنر مفهومی غرب مغایر است. به نظر می رسد این دو بعد را باید در کنار نقطه قوت این جریان یعنی دغدغه مندی قرار داد.