مقالات
حوزه های تخصصی:
چگونگی منظر شهری نقش مهم و تأثیرگذاری در خوانش و ادراک فضاهای شهری دارد. ارتقاء عوامل بصری و ادراکی منظر فضاهای شهری زمانی می تواند تحقق یابد که اولویت سنجی مسایل شهری موجود، مبتنی بر نظریات شهروندان و استفاده کنندگان از فضاها باشد. از آنجا که نظرات و آرای مختلفی در سطح شهر و پیرامون مسایل منظر شهری و اولویت های آن وجود داشته و اتخاذ تصمیمات نیز باید همگرا و در راستای پوشش همه جانبه اولویت ها باشد، بنابراین هدف این پژوهش، اولویت سنجی و خوانش منظر میدان های شهری همدان از دیدگاه شهروندان و متخصصین با استفاده از روش فرایند تحلیل شبکه (ANP) است. بر این اساس ابتدا معیارها و شاخص های منظر میادین شهری همدان با استفاده از مطالعات اسنادی– کتابخانه ای استخراج و سپس با توجه به اهداف و سؤال های تحقیق مدلANP تهیه شد. این مدل مبتنی بر منظر میادین شهری همدان شامل 3 خوشه (معیار/ گروه) و20 گزینه (نود/ زیرگروه)، با استفاده از نرم افزار Super Decisions تولید شد. نتایج بررسی های میدانی در نرم افزار مذکور مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. خروجی های مدل به شیوه های مختلف متنی و نمودارهای متنوع و قابل تأمل برای تمام معیارها و گزینه ها قابل ارایه است. از این رو با توجه به سؤالات این تحقیق : 1. اولویت بندی شاخص ها و معیارهای مؤثر بر منظر میادین شهری همدان براساس دیدگاه شهروندان چگونه است؟2. اولویت شاخص های منظر شهری نسبت به معیارها براساس دیدگاه متخصصین چیست؟ تنها بخشی از یافته ها در مقاله آورده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد بیشترین و بالاترین اولویت های منظر میادین شهری از دیدگاه شهروندان به ترتیب مربوط به شاخص «پوشش گیاهی و درختکاری» در خوشه کالبدی – فیزیکی ، «بناهای یادمانی و آرامگاهی» در خوشه هویتی - مکانی و «مقیاس و تناسبات فضا» در خوشه زیباشناختی کالبدی در میدان بوعلی سیناست. همچنین در میدان امام خمینی بالاترین اولویت ها مربوط به شاخص«نمای ساختمان ها» در خوشه کالبدی و فیزیکی، «ویژگی های تاریخی و فرهنگی مکان» در خوشه هویتی - مکانی و «تقارن بدنه ها» در خوشه زیباشناختی -کالبدی است. از دیدگاه متخصصین بالاترین اولویت های منظر شهری نسبت به معیارها مربوط به شاخص «نماهای ساختمان» در خوشه کالبدی – فیزیکی ، «بناهای یادمانی و آرامگاهی » در خوشه هویتی– مکانی و « نمادها و نشانه ها» در خوشه زیباشناختی کالبدی است.
Success and Failure in Metropolitan Regions Organization Comparative comparison of east pivot of metropolis Tehran and east pivot of metropolis Paris (توفیق و ناکامی در ساماندهی مناطق کلان شهری؛ مقایسه تطبیقی محور شرق کلان شهر تهران با محور شرق کلان شهر پاریس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محور شرق کلان شهر تهران از دیرباز به دلیل شرایط آب و هوایی مناسب، نقش مؤثری در رشد و گسترش فضایی سکونتگاه های روستایی و شهری منطقه خود ایفا کرده است. به طوری که این توان و پتانسیل سبب شده در دوره های مختلف این محور بدون رعایت اصول و ضوابط برنامه ریزی به توسعه و گسترش سکونتگاه های روستایی و شهری بپردازند. اما این گونه بی برنامگی ها، توسعه های پراکنده و بی قواره، شرایط نامساعد و نابسامانی را از جنبه های مختلفی از قبیل اقتصادی، اجتماعی، محیط زیست، جمعیتی و ... در منطقه ایجاد کرده است. به همین دلیل دولت نیز بر اساس تجارب شهرهای جدید در کشورهای مختلف و به منظور کاهش بار جمعیتی، تمرکززدایی از کلان شهر تهران و همچنین به منظور سامان دهی سکونتگاه های این محور به احداث و توسعه شهر جدید پردیس پرداخته، تا با برنامه ریزی و احداث این شهر جدید در اطراف کلان شهر تهران شرایط نابسامان منطقه، همچنین تمرکززدایی و کاهش بار جمعیتی تهران را رفع کند. اما باوجود گذشت بیش از دو دهه از احداث شهر جدید پردیس توفیق و ناکامی این سیاست هدف بررسی قرارگرفته است. بنابراین این پژوهش درصدد است به بررسی و تحلیل تطبیقی بین محور شرق کلان شهر پاریس به عنوان نمونه موفق از شهرهای جدید اروپایی با محور شرق کلان شهر تهران بپردازد. روش تحقیق، تحلیل تطبیقی دو نمونه موردی با استفاده از تحلیل های کارتوگرافیک فضایی و مقایسه تطبیقی داده های مربوط به ویژگی های فضایی و کالبدی پهنه های مورد مطالعه است. نتایج حاصل از پژوهش بیانگر آن است که برنامه ریزی، بدون در نظر گرفتن روابط فضایی بین فعالیت ها و سکونتگاه ها و دیدگاه صرفاً نقطه ای به سکونتگاه ها از جمله علل اصلی ناکامی در ساماندهی و تعادل بخشی به شرق منطقه کلان شهری تهران است. به این معنا که شهر جدید مارن-لا-وله در شرق پاریس دربردارنده کلیه سکونتگاه ها و حتی مراکز روستایی قدیمی در بستر خود در کنار ظرفیت های فضایی توسعه جدید بوده، درحالی که در برنامه ریزی آمایش شهر جدید پردیس در محور شرق کلان شهر تهران بدون ملاحظه روابط بین سکونتگاهی قدیمی مانند رودهن، بومهن، جاجرود صرفاً به تعیین محدوده قابل توسعه ساخت وسازهای جدید پرداخته و از پرداختن به روابط بین سایر سکونتگاه های موجود در این محور و انتظام فضایی آنها نسبت به هم غفلت شده است.
The Relationship between Gender and Space in the Public and Private Realms in the Qajar Era (رابطة جنسیت و فضا در عرصه های خصوصی و عمومی دورة قاجار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنسیت، مفهومی اجتماعی- فرهنگی است که در خلال زمان و مکان دستخوش تغییر است و در شک لدهی به آن، عوامل متعددی
چون عقاید و باورها، آموزه های دینی و آداب و رسوم دخالت داشته اند. پژوهش حاضر با روش تاریخی- تفسیری و با تکیه بر متون
تاریخی و سفرنام هها و تمرکز بر ساختار فرهنگ و مذهب در جامعة ایرانی، عرص ههای جنسیتی و علل اجتماعی فرهنگی شک لگیری
آن در جامعة شهریِ دورة قاجار را مورد بررسی قرار م یدهد. همچنین عرص ههای جنسیتی در سه جامعة شهری، روستایی و عشایریِ
آن دوره با یکدیگر مقایسه شده است و با این پی شفرض که میان «هویت جنسیتی » و «هویت فضایی » رابطة مثبت وجود دارد، در
پی پاسخگویی به یک پرسش اصلی است : ویژگ یهای فضایی و نحوة استفاده از عرص ههای خصوصی و عمومی در دورة قاجار چگونه
از هویت جنسیتی تأثیر پذیرفته است؟ در این راستا، ابتدا عرص ههای جنسیتی در عرص ههای خصوصی و عمومیِ دورة قاجار را یافته
و سپس به تبیین و تحلیل نظرات سفرنامه نویسان م یپردازد. یافت ههای تحقیق حاکی از آن است که عوامل فرهنگی چون باورهای
آیینی، نحوة پوشش، آموزش زنان و نفوذ عناصر فرهنگ غرب در اواخر دورة قاجار، عوامل اجتماعی شامل ساختار قدرت، طبقة اجتماعی
و هنجارهای اجتماعی، همچنین عوامل اقتصادی شامل شیوة معیشت و منطقة جغرافیایی، رابطة جنسیت و فضا را متغیر می سازند.
چگونگی تأثیرگذاری این عوامل مبحثی است که در این مقاله به آن پرداخته شده است.
Regeneration and restoration of old texture with a perspective to protect the identity of housing, case study –Joybareh locality in Isfahan (باز زنده سازی و احیاء بافت فرسوده با رویکرد حفظ هویت مسکن، نمونه موردی محله جویباره اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه بافت تاریخی شهرها به دلیل ساختار سنتی ، فرسودگی واحدهای مسکونی ، دشواری دسترسی ، ضعف زیرساخت ها و تشکیلات زیست محیطی سیر رکود و عقب ماندگی را طی می کند. در راستای این تحولات بنیادین در شهرهای تاریخی و رفع مشکلات از بافت تاریخی شهرها طرح هایی در قالب بازسازی – نوسازی – بهسازی و باز زنده سازی درزمینه های مختلف تهیه و اجرا شده است. شیوه برخورد با این بافت های تاریخی متأثر از دیدگاه های فلسفی در شهرسازی متفاوت بوده است . در دهه های اخیر با احیاء بافت تاریخی و رفع فرسودگی از شهرها و اعیان سازی به همراه حفظ و احیاء هسته تاریخی و هماهنگی بین بافت نو و تاریخی با تأکید بر هنجارها و ارزش های اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است. شهر تاریخی اصفهان با قدمت دیرینه از این قاعده تحولات بنیادین شهرسازی در ایران مستثنی نبوده و تحولات بسیاری در ساختار سنتی آن صورت گرفته است . نظام به هم پیوسته و ارگانیک شهر به همراه شبکه معابر (سرپوشیده و روباز) و محله های خودکفای تاریخی دچار تحولات بسیار شده اند از جمله محله جویباره که جزء هسته های تاریخی شهر اصفهان به شمار می رود.
در این محله به رغم طرح های اجرا شده از جمله کف سازی معابر، بهسازی و بازسازی تک بناهای باارزش و ایجاد فضای سبز تاکنون نتوانسته هویت تاریخی خود را همانند گذشته حفظ کرده، به دلیل نبود یک برنامه بلندمدت مدون در مسیر حفظ و احیاء هسته های تاریخی شهر و هماهنگ با بقیه اجزاء خود در مسیر توسعه گام بردارد، ضمن اینکه همواره شاهد گریز جمعیت از محله و فرسودگی بیش از حد ابنیه و زوال این هسته تاریخی در شهر اصفهان هستیم. حفظ ارزش های ماندگار و تاریخی در محله،
روان سازی ترافیک و ایجاد وحدت فضایی در مجموعه محله ، اشتغال زایی و بازگرداندن هویت اجتماعی محله جویباره و احیاء معابر و گذرهای تاریخی جهت جذب گردشگر از جمله مهم ترین نتایج این تحقیق به شمار می رود که از روش میدانی و تحلیلی در هسته تاریخی محله جویباره انجام پذیرفته و دارای قابلیت بالقوه جذب جمعیت گردشگر است. در این پژوهش پس از شناخت و بررسی بر روی یک واحد همسایگی در محله به واکاوی یکایک ابنیه و معابر و اجزاء تشکیل دهنده آن پرداخته شده تا با امکان باز زنده سازی مطلوب براساس ساختار اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی و جلب مشارکت مردمی بتوان هویت تاریخی محله جویباره را مجدداً محقق کرد و در راستای یک محله سرزنده، با حفظ هویت تاریخی خود به یک نوسازی پایدار دست یافت.
Managerial model of regeneration projects Case study: Tehran (الگوی مدیریت پروژه های نوسازی شهری نمونه موردی : شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه نوسازی شهری از یک اقدام عمرانی و مهندسی ساده به یک پدیده پیچیده
دارای ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگیو کالبدی تبدیل شده است. مدیریت صحیح و توجه به
واقعیات زمینه دو عامل اصلی موفقیت در پروژه های نوسازی شهری می باشند که عدم توفیق
مدیریت شهری ایران در دستیابی به اهداف نوسازی براساس تکالیف قانونی، به دلیل بی توجهی
به همین دو عامل اصلی بوده است. این تحقیق پس از بررسی ابعاد مختلف نوسازی شهری و
مقایسه دیدگاه های مختلف در این موضوع، نسبت به تدوین ساختار مدیریت نوسازی شهری تهران
براساس یکی از الگوهای معتبر مدیریت استراتژیک، اقدام و در ادامه با بررسی اسناد
مرتبط با نوسازی شهری در تهران و مصاحبه با خبرگان، اجزای مورد نیاز این ساختار را
شناسایی کرده که در بخش نهایی ارتباط این اجزا در قالب الگوی سه سطحی مدیریت
نوسازی شهر تهران در تناسب با شرایط حاکم بر بافت های فرسوده این شهر، به هم مرتبط
شده اند. نتیجه کلیدی در مقاله حاضر ایفای نقش تسهیل گری مدیریت شهری و تأکید بر
عدم ورود آن به اقدامات اجرایی در سطح پروژه و واگذاری آنها به تشکل های حرفه ای بخش
خصوصی استکه در الگوی پیشنهادی نیز انعکاس یافته است.
The Evolution of Space in Schools Architecture Based on the Role of Their Governing Educational system (Case Study: Sepahsalar School, Darolfunoon, and Alborz High school) (بررسی سیر تحول فضای معماری مدارس براساس ارزیابی نقش نظام آموزشی حاکم بر آنها (نمونه موردی: مدرسه سپهسالار، دارالفنون و دبیرستان البرز))(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بدون تردید، یکی از ارکان اساسی تکوین، توسعه و انتقال عناصر فرهنگی جامعه، نظام آموزش و پرورش آن است. نظام آموزش و پرورش دارای چهار رکن ساختار آموزشی، تعلیم دهنده، تعلیم گیرنده و محیط آموزشی است. بررسی پژوهش های تاریخ معماری مدارس ایران نشان می دهد کمتر به رابطه ارکان آموزش و معماری مدارس پرداخته شده است. سؤال اصلی پژوهش آن است که چگونه دگرگونی های نظام آموزشی با دگرگونی های فضاهای مدارس در ایران رابطه داشته است؟ هدف از این پژوهش شناخت سیر تحولات فضایی معماری مدارس ایران است. به نظر می رسد که با دگرگونی نظام آموزشی در دوره قاجار و آمدن دارالفنون به تدریج نظام آموزشی و معماری مدارس از مدارس سنتی به مدارس نوین تغییر یافته اند. این پژوهش براساس روش تاریخی- تفسیری به گردآوری داده ها به صورت کتابخانه ای و سپس تحلیل آنها با استناد به اسناد و داده های تاریخی پرداخته است. برای این منظور سه دوره در نظام آموزشی و تحولات معماری شناسایی شد و سه مدرسه شاخص این دوره ها مدرسه سپهسالار، دارالفنون و کالج یا دبیرستان البرز، با نظام های آموزشی آنها مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. بررسی ها نشان داد که نظام آموزش سنتی مبتنی بر همراهی زندگی و آموزش، هماوایی علوم دینی و دنیوی و رابطه تعاملی بین استاد و شاگرد بوده است. این نظام آموزشی در تعامل با معماری مدارس و ویژگی قرارگیری فضای زندگی و آموزش، استفاده از مدارس برای امور دینی و وجود فضاهای بزرگ مَدرس بوده است. در مرحله بعد وجه دینی و تعامل شاگرد و استاد از مدارسی همچون دارالفنون برداشته شده اما شکل کلی حیاط مرکزی حفظ شده و نیز کارکرد حجره ها به کلاس درس تغییر پیدا کرده است. نهایتاً در نظام آموزش نوین معماری مدارس خطی شده، کلاس ها و چیدمان آنها به رابطه یک سویه معلم و شاگرد منجر شده و از معماری و فضای مدارس سنتی فاصله گرفته است.