مقالات
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: تزیینات با ارزش ترین بخش هنر اسلامی است. به این سبب که می تواند عقاید مذهبی و جلوه های فرهنگ وهنر این دوران را بازتاباند و با تمام فرازونشیب هایی که در طول قرن ها داشته، توانسته به طور چشمگیری خود را گسترش دهد و با بیانی یگانه در اقلیم های مختلف آثاری جاودانه از خود بر جای گذارد. در میان انواع تزیینات معماری، کاشی کاری و نقاشی ضمن آنکه بیشترین توجه معماران مسلمان را به خود جلب کرد، از دلایل بسیار مهم و مؤثر در نمود زیبایی و عظمت بناهای اسلامی است. هدف پژوهش: هدف اصلی پژوهش مطالعه و بررسی نقوش تزیینی دو مسجد کبود مزارشریف و سلطان احمد است. تزیینات بی مانند این دو مسجد از آن جهت مقایسه می شوند که موارد مشابه و غیرمشابه در نقوش تزیینی به کار رفته روی کاشی کاری ها را که با الهام از طبیعت و تأثیرات قومی و منطقه ای و برگرفته از هنر ایران باستان و ایران اسلامی است، شفاف سازند. روش پژوهش: این تحقیق به روش مقایسه و تطبیق نقوش تزیینات دو مسجد با استفاده از جدول هایی به روش توصیفی-تحلیلی انجام شد و در این راه از اسناد مکتوب و تحلیل داده ها نیز کمک گرفته شد. نتیجه گیری: خاستگاه نقوش تزیینی در دو بنا ریشه ایرانی دارد اما هر منطقه سازوکار مخصوص و خلاقانه خود را برای بومی کردن طرح ونقش خود به کار بسته است. تزیینات کاشی های به کاررفته در دو مسجد سازگار با دستورات دین اسلام ساده و انتزاعی شده و به جای طبیعت گرایی از تزیینات گیاهی و هندسی و نمادگونه استفاده شده است. این سبک علاوه بر زیباساختن معنا و نشانه هایی از نظم، کثرت و وحدت را نیز نمایان می کند و بر انسجام فضای روحانی محیط می افزاید.
تبیین تأثیر جریان هنری اکسپرسیونیسم اروپا بر معماری بناهای اداری-خدماتی ایران (با تأکید بر دوره پهلوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: جریان های هنری و معماری به عنوان دو مقوله همسان به طور مستمر در طول تاریخ با هم همگام بوده و بر یکدیگر تأثیر گذاشته اند. در پی شکل گیری جریان های هنری از اواسط سده 19 م. در اروپا و آمریکا آثار پدیدارشده و مکتب های فکری مرتبط با آنها سبب ایجاد تحولات شگرف در هنرها از جمله معماری از دهه 1940 به بعد در ایران شده است. احتمالاً شاخص ترین جریان های هنری که اثرات آن بناهای دوران معاصر را برجسته کرده است، تأثیر جریان هنری اکسپرسیونیسم بر معماری دوره پهلوی بوده است؛ عصری که معماری و هنرهای نوین در یک راستا بوده اند. قاعدتاً تأثیرگرفتن معماری معاصر ایران از هنرهای نوظهور نشانگر ضرورت این مطالعه است.هدف پژوهش: هدف از این پژوهش، بررسی نقش جریان هنری اکسپرسیونیسم در معماری معاصر ایران و شناسایی الگوهای معماری اکسپرسیونیسم و بازیابی آنها در بناهای اداری-خدماتی ایران است.روش پژوهش: پس از بررسی میدانی، نمونه هایی موردی انتخاب و سپس با ابزار مطالعات کتابخانه ای و بررسی اسناد به روش تاریخی-تفسیری، به بررسی و تأثیر جریان هنری اکسپرسیونیسم بر معماری معاصر ایران در دوره پهلوی پرداخته شد و یافته های این پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی ارائه شد.نتیجه گیری: نتایج حاصل از پژوهش نشان داد مؤلفه های سبک اکسپرسیونیسم در هرسه بعد عینی، عملکردی و کالبدی در بناهای اداری-خدماتی دوره پهلوی قابل مشاهده است و ظهور مؤلفه های عینی، نسبت به دو مؤلفه دیگر شاخص تر بوده است. پارامترهای پرکاربرد این سبک معماری در بناهای اداری-خدماتی ایران عبارت اند از: پلان های ساده و اغلب کشیده در امتداد بنا، ترکیب بندی متقارنِ نما، سقف شیروانی، فرم ایوان ها، تقسیم بندی عمودی نما، ریتم مشخص نما با پنجره های مستطیل شکل و کشیده و طارمی های تزیینی.
واکاوی عوامل مؤثر در ایجاد دلبستگی به مکان در بازار (نمونه موردی: بازار تجریش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: امروزه بی توجهی به مؤلفه های مکانی و انسانی و وابسته کردن مراکز تجاری معاصر به امور اقتصادی، باعث تقلیل میزان حضور، عدم وفاداری مشتریان، کاهش دلبستگی مکانی و خالی شدن مراکز تجاری از افراد شده و این موضوع تداوم حیات مراکز تجاری را با بحران روبه رو کرده است. بنابراین تعیین و اکتشاف فاکتورهای اثرگذار در ایجاد و ارتقای دلبستگی به فضای بازار، می تواند به بهبود شرایط عاطفی و روحی شهروندان و افزایش کارکرد مراکز تجاری کمک کند.هدف پژوهش: هدف اصلی این پژوهش یافتن عوامل مؤثر در ایجاد دلبستگی به مکان در بازار و هدف فرعی دستیابی به ارتباط مابین مؤلفه های مؤثر با یکدیگر در بازار تجریش است.روش پژوهش: برای دستیابی به اهداف پژوهش، از روش ترکیبی اکتشافی (کیفی-کمی) استفاده و از طریق راهبرد علی-مقایسه ای، میزان تأثیر مؤلفه ها بر حس دلبستگی به مکان، بررسی شده است. در روند پژوهش، ابتدا از طریق مطالعات کتابخانه ای-اسنادی، نظریه های موجود در زمینه دلبستگی به مکان و عوامل مؤثر بر این حس گردآوری و سپس با اتکا به نتایج تحلیل محتوا، مدل مفهومی پژوهش ارائه شد. سپس براساس داده های به دست آمده از بخش کیفی، پرسش نامه ای محقق ساخت، در جامعه آماری شامل: کسبه، مشتریان و رهگذران در بازار تجریش توزیع شد و با استفاده از آزمون های آماری 26 SPSS مورد تحلیل قرار گرفت.نتیجه گیری: نتایج نشان داد مؤلفه های مؤثر در ایجاد دلبستگی به مکان مؤلفه های مکانی، انسانی و زمانی هستند و رابطه معناداری میان آنها و دلبستگی به مکان وجود دارد. تحلیل ها نشان داد از میان مؤلفه های مکانی، عوامل کالبدی مکان و از میان مؤلفه های انسانی، عوامل ادراکی، مؤثرترین عامل در ایجاد دلبستگی به بازار هستند. از میان عوامل ادراکی مکان، بیشترین ارتباط مربوط به شاخص خاطره انگیزی و سپس هویتمندی و از میان عوامل کالبدی مکان، بیشترین ارتباط مربوط به شاخص دسترسی و سپس فرم و ساختار است.
حیات جمعی و شهر شیراز در عصر آل بویه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله : اجتماعات اقشار مختلف شهروندان، در مکان ها و فضاهایی صورت می گیرند که به طور کلی فضاهای جمعی نامیده می شوند. شهرنشینی ترجمه نیاز انسان به زندگی اجتماعی است. این نیاز در انواع رفتار، به طرق و اشکال گوناگون، با توجه به زمان های مختلف خود را نشان داده است. در دوره آل بویه شهر شیراز از قشرهای مختلفی تشکیل شده بود که هرکدام از این گروه ها اجتماعات خاص خود را داشتند و زیر سایه مدارای امیران آل بویه با دیگر مذاهب، و آزاداندیشی نسبی، این اجتماعات را در فضاهای متفاوت یا مشترک برگزار می کردند.هدف پژوهش : این تحقیق با هدف بررسی فضاهای جمعی شهر شیراز در دوران آل بویه و نحوه تأثیر آن بر کالبد شهر انجام شده است. همچنین با این فرض که فضای موجود از تسامح امیران آل بویه با دیگر ادیان و اقوام باعث پویایی حیات جمعی و مکان های شهری شده بود، نقش اقشار مختلف در تولید فضای جمعی بررسی می شود.روش پژوهش : روش تحقیق در این پژوهش، روش تفسیرِ تاریخی است. سپس با رویکرد تحلیلی، مکان های شهری و محل استقرار آنها در شهر شیراز، معاصر با دوره آل بویه بررسی می شوند. در این روند ابتدا تعاریف مکان های شهری و فضاهای اجتماعی جمع بندی خواهند شد و سپس با استفاده از این تعاریف و مستندات برداشت شده از منابع دست اول، تحقیق در مورد فضاهای جمعی شهر شیراز در دوره آل بویه انجام می گیرد.نتیجه گیری : مسجدها، بازار، مدارس و مکاتب، کاخ های حکومتی، میدان ها، خانقاه و رباط، معابر، کنیسه ها، کلیساها و آتشکده ها فضاهایی هستند که میزبان تعاملات اجتماعی ساکنین شیراز بودند. فضاهایی که اغلب توسط مردم ساخته می شد. از داده های تاریخی چنین برمی آید که این مکان ها به جز کارکردشان به عنوان یک هویت شهری برای قشرهای مختلف عمل می کرده است و محلات زیستی با ساکنان هم مسلک در اطراف آن به وجود می آمده است. بیشتر این فضاها در قسمت جنوب غرب محدوده تاریخی شهر شیراز قرار داشته اند.
خوانش تکتونیکی بناهای عمومی معماری معاصر ایران در دوره پهلوی اول (نمونه موردی: دبیرستان البرز، موزه ایران باستان، دانشکده هنرهای زیبا، ساختمان شهرداری تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله : پیشرفت و توسعه علوم در طی سال ها، منجر به تفکیک و تخصصی ترشدن حوزه های دانش و فن شده است که به جدایی سازه، سیستم های ساختمانی و معماری پس از این تحولات منجر شده است، ترکیب معنا و ساخت در معماری همانا عرصه حضور تکتونیک است. هدف پژوهش : این پژوهش در جهت تبیین مؤلفه های تکتونیک معماری جهان و خوانش تکتونیکی بناهای منتخب معماری دوره پهلوی اول با این معیارها و استخراج چارچوب تکتونیکی حاکم بر معماری بناهای عمومی این دوره انجام گرفته است. روش پژوهش : این پژوهش با روش ترکیبی، تفسیری-تاریخی و رویکرد غالب کیفی در گردآوری، تحلیل اطلاعات و همچنین روش تحلیل اسناد و از مشاهده توصیفی مبتنی بر پدیدارشناسی، توسط نخبگان استفاده کرده است. انتخاب نمونه های موردی با بررسی نتایج حاصل از توزیع پرسش نامه در میان خبرگان معماری انجام شده است. در روند تحقیق از نرم افزار کیفی MAXQDA و نیز نرم افزار آماری SPSS صرفاً برای ترجیح دادن و انتخاب بناهای مطالعاتی استفاده شده است. در آخر نیز با استفاده از مثلث سه سویه سازی (خوانش پدیدارشناسی، استنباط های محقق بر اساس اسناد و مدارک موجود، ادبیات غنی تکتونیک)، استحکام و تأیید پژوهش از جهات مختلف بررسی شده است. نتیجه گیری : بُعد تکتونیکی سازه از جهت ایجاد سازمان فضایی و نقش آن در تعیین فرم و القاء پایداری بصری در هر چهار نمونه موردی از بناهای عمومی دوره پهلوی اول حضور دارد. ساختمان دبیرستان البرز با شیوه معماری سنت گرا در این دوره با ابعاد تکتونیک همخوانی بیشتری داشته است. ساختمان شهرداری تبریز وجوه تکتونیک ناچیزی در معماری کلاسیک دوره پهلوی اول را به خود اختصاص داده است.
در جست وجوی معنای خانه: تبیین مؤلفه های کالبدی تجلی بخش معنا با استفاده از مفاهیم نظری پدیدارشناسی مطالعه موردی: خانه های حیاط دار همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله : خانه به عنوان بستری برای زندگی انسان که با تمام ابعاد زندگی او در ارتباط است، در طی چند دهه گذشته، به صورت قفسی بی روح درآمده و برای ساکنان خود مفهومی از خانه را تداعی نکرده است. در این راستا شناخت مؤلفه های کالبدی معنابخش به خانه به عنوان یک مکان، می تواند در ایجاد مکان های معنادار برای انسان مفید واقع شود. هدف پژوهش : هدف تحقیق، بازگشت به معنای خانه و شناسایی مؤلفه های کالبدی تجلی بخش معنا با استفاده از رهیافت پدیدارشناسی و کاربست مفاهیم آن به منظور کیفیت بخشی به خانه های امروزی است. روش پژوهش : این مقاله با رویکردی کیفی و به روش گرانددتئوری انجام شده و داده ها با استفاده از اجماع سه شیوه گردآوری شده است. در این راستا ابتدا با تکیه بر اسناد کتابخانه ای، به مطالعه مفاهیم، نظریه های مرتبط با معنای مکان در پدیدارشناسی و ابعاد هستی انسان پرداخته شده است. در ادامه به منظور تبیین مؤلفه های کالبدی معنابخش به خانه با استفاده از مفاهیم نظری پدیدارشناسی و بر پایه مطالعه هستی شناسانه، داده های به دست آمده، در محیط نرم افزار 20 MAXQDA تحلیل شده، سپس با استفاده از کدگذاری های باز، محوری و انتخابی، داده ها به مفاهیم، مقوله و سپس مؤلفه تبدیل شده است. براساس مصاحبه ها، 197 کد استخراج شده است. مصاحبه شوندگان شامل سه گروه بوده اند و داده های به دست آمده پس از مصاحبه با جمعاً 35 نفر به اشباع نظری رسیده است. نتیجه گیری : با توجه به مطالعات انجام شده، پنج مؤلفه شامل فضا، حیاط، تزیینات، نور و مبلمان از عوامل کالبدی تجلی بخش معنا در خانه هستند که هر کدام اشاره به معنایی دارند. با توجه به پایه هستی شناسانه این مقاله، خانه برای انسان، زمانی مفهوم خانه را می دهد که فراتر از بعد کالبدی، بازنمایی از هستی او که همانا توجه به بعد حرکت، زمان، خدا، آسمان و زمین است، باشد و معانی مختلفی که ریشه در هستی او دارد را در خود جای دهد.
جنبش های مؤثر بر مفهوم پایداری در مقیاس محلات (تحلیلی بر نظریه ها)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله : مفهوم پایداری به شکل روزافزون به عنوان مؤلفه ای مهم در شکل گیری محیط مصنوع مطرح می شود. این موضوع به خصوص در محلات به عنوان واحد سازنده شهرها و سازمان دهنده دانه های معماری اهمیت می یابد. اما پیاده سازی و به عمل درآمدن این مفهوم در جهان واقع بیش از هر چیز نیازمند شناخت و داشتن فهمی دقیق از آن است. هدف پژوهش : این مطالعه با هدف ارائه درک بهتری از مفهوم امروزین پایداری درمقیاس محلات و باز نمودن زمینه برای تحول و تکامل آن صورت گرفته. روش پژوهش : این پژوهش با رویکردی تحلیلی و با بهره گیری از روش تحقیق زمین های به واکاوی اصول پایداری در جنبش های مؤثر بر ساخت محلات در150 سال گذشته می پردازد و در انتها رویکردهای مشترک و همچنین مشخص کردن وجوهی از آنها که در فهم امروزین از پایداری مشارکت دارند را شناسایی می کند. این جنبش ها دربرگیرنده پارک ها و زمین های بازی، باغشهرها، واحد همسایگی، برنامه ریزی اکولوژیکی منطقه ای، مدرنیزم، نوسنت گرایی، شهرسازی منظرگرا-بومگرا و اکوشهرها می شود که البته مکاتب مؤثر محدود به موارد بیان شده نیست و نویسندگان بر پایه میزان اهمیت، گستره تأثیر و محدودیت های مقاله، به انتخاب آنها پرداخته اند. نتیجه گیری : با بررسی راهبردها و اصول جنبش های معماری-شهرسازی که بر محلات تأثیرگذار بوده اند، دنباله ای به هم پیوسته از نظرها و افکار برآمده از حیطه های تخصصی مختلف قابل مشاهده خواهد بود که هر یک به عنوان پاسخی به چالش های زندگی شهری در زمان خود مطرح شده اند و نظر به میزان اثربخشی، جایگاه خود را در طول زمان در چارچوب مفهوم پایداری تثبیت نموده اند. به عبارتی مفهوم امروزین پایداری را می توان پدیده ای منعطف و تکامل یافته در طول زمان دانست که حاصل مشارکت جنبش های گذشته و برآیند تجارب موفق آنهاست. این مقاله همچنین در ادامه این روند با توجه به گسترش سیستم های ارزیابی محلات در راستای جنبش های با غلبه رویکرد برنامه ریزانه، مدیریت پایداری را به عنوان جریان مؤثر بر ساخت محلات در دهه اخیر شناسایی و معرفی می کند.
پوشش زنانه و مردانه عصر ناصری در نگاره های هزارویک شب صنیع الملک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: در سال های اولیه حکمرانی ناصرالدین شاه قاجار، منسوجات مورد استفاده در پوشش زنانه و مردانه با نقوش متنوع آراسته می شده است. نگاره پردازی های نسخه هزارویک شب صنیع الملک، به دلیل تعلّق به این بازه تاریخی و واقع نماییِ زندگی مردم، محل مناسبی برای پژوهش در این موضوع محسوب می شود؛ بنابراین پرسش این است: با نظر به نگاره پردازی های هزارویک شب صنیع الملک، کدام طرح ها و نقوش در منسوجاتِ کاربردی در پوشش زنانه و مردانه عصر ناصری رواج داشته اند؟ و فرضیه این است که در این روزگار، همچون ادوار پیشین، نقش اندازی بر بستر لباس جلوه های متنوعی داشته و تفاوت های جنسیتی، تا اندازه ای، در گزینش پارچه جهت دوخت پوشاک تعیین کننده بوده است. هدف پژوهش: هدف از انجام این پژوهش آن است که با مطالعه نگاره های نسخه قاجاری هزارویک شب صنیع الملک، انواع طرح و نقش پارچه در اوان دوره ناصری باز شناخته و مقایسه شوند. روش پژوهش: مطالعه به شیوه توصیفی-تحلیلی و نمونه گیری احتمالیِ طبقه بندی شده بیست وچهار نگاره از هزارویک شب صنیع الملک انجام شده است. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاکی از آن است که در مورد پوشش زنانه منسوجات طرح دار با نقوش گیاهی در اندرونی به کار می رفت؛ در مقابل، استفاده از انواع ساده در فضای بیرونی مرسوم بود. در خصوص پوشش مردانه، اولویت با منسوجات ساده بود، فقط پارچه های ترمه (منقوش به بته جقه) در دوخت قبا مورد استفاده قرار می گرفت و بهره گیری محدود از دیگر انواع طرح دار به تزئینات لباس خلاصه می شد.