در این مقاله، ضمن اشاره به مقوله فرهنگ و نقش تعیین کننده آن در سرنوشت جوامع، در مورد یکی از بیماری های فرهنگی و اجتماعی انسان در قرون اخیر، تحت عنوان اَلیِناسیون (Aliénation) بحث شده است. در ادامه، پس از بررسیِ نقشِ تغییرات فرهنگی و موسیقایی و رابطه آن با الیناسیون، به واژه ترکیبی الیناسیونِ موسیقایی به عنوان محور اصلی مقاله پرداخته شده است. در راستای تبیین و تشریح الیناسیونِ موسیقایی، این مقوله به دو بخش اساسی منقسم شده است که تحت عناوین الیناسیونِ موسیقاییِ برون فرهنگی و الیناسیونِ موسیقاییِ درون فرهنگی نام گذاری شده اند. در راستای اهداف مقاله که همانا بررسی و روشنگری جریان های انحرافی و تجدد گرایانه در موسیقی ایران و علل پیدایش آن می باشد، هر یک از این مقوله ها با تقسیم بندی انشعابی و علمی به چندین زیر مجموعه منقسم شده اند. در این راستا، الیناسیون موسیقایی برون فرهنگی در قالب سه زیر مجموعه، در حیطه های اصول نظری، فرآورده های موسیقایی و فرهنگ مادی موسیقایی و همچنین الیناسیون موسیقایی درون فرهنگی تحت دو زیر مجموعه و درحیطه های فرهنگ شهری و فرهنگ های بومی مورد بررسی دقیق قرار گرفته اند.
شهر یزد و بافت قدیمی آن در میان سایر شهرهای ایران واجد ویژگی هایی است که آن را از سایر شهرها متمایز ساخته است. تنوع بیشمار بادگیرهای یزد یکی از عوامل مهم جذابیت سیمای شهر یزد می باشد.
عصر بالندگی و شکوفایی هنر ایران دوران سلجوقی و ایلخانی است و در زمان تیموریان به اوج می رسد. در حالی که از گذشته تاکنون مطالب بسیاری در مدح و ستایش صفویان گفته شده که بیشتر جنبه سیاسی دارد تا تحلیل و بررسی جدی در زمینه فرهنگ و هنر. تمرکز و یکپارچگی سازمان دولت صفوی باعث شد تا جمیع هنرها رونق گرفته و تولیدات فراوانی در تمامی زمینه های هنری انجام شود و بدین گونه بود که هنرها در این عصر به جهت کمیت رشد چشمگیری یافته اما از نظر کیفیت دچار افول شدند. هنر این عصر غالباً در تداوم هنر دوران گذشته از ساسانی تا تیموری است، به طوری که از ابتدا تا انتهای این دوره شاهد رکورد و افول هنرها بخصوص در زمینه معماری و تزیینات می باشیم.
این تحقیق با استفاده از روش تطبیقی انجام شده است. ابتدا معنا و تعریف واژه ی Criticرا، با استفاده از 4 فرهنگ لغات انگلیسی شناخته شده (وبستر1، آکسفورد2، لانگ من3 و امریکن هریتیج4) استخراج نموده و ضمن مقایسه ی معانی با هم، واژگان مترادف مورد استفاده در هر فرهنگ به دست آمده است. سپس با توجه به میزان فراوانی هر واژه، پنج واژه ی analyse، judge، evaluate، appraise، assess از میان واژگان انتخاب شده و تعریف و معنای آن ها هم با استفاده از فرهنگ لغات مورد نظر استخراج و تحلیل شده است. سپس معنای واژگان را در فرهنگ های انگلیسی_فارسی (فرهنگ معاصر انگلیسی_فارسی، باطنی و همکاران5 و فرهنگ پیشرو آریانپور6) جستجو نموده و رابطه ی معنایی واژگان در انگلیسی و فارسی تحلیل شده است. سرانجام با جستجوی معنای واژگان در فرهنگ های فارسی (لغت نامه ی دهخدا7و فرهنگ فارسی امروز8) رابطه ی واژگان انگلیسی با واژگان فارسی دقیق شده و حوزه ی کاربردی هر یک تعریف شده است. در خاتمه ضمن تحلیل معنای واژگان مورد نظر، دیاگرام سطح بندی واژگان مرتبط با نقد نیز ارائه شده است.
این مقاله در ابتدا به معرفی عواملی که در شکل گیری موسیقی فیلم و رشد زیبائی شناسی آن مؤثر بوده اند می پردازد. آنگاه از عناصری که سینما و موسیقی را به هم نزدیک می کند نام می برد. به دنبال آن معلوم می کند که چه عواملی در آهنگسازی فیلم، استخوان بندی موسیقی را می سازند. مقاله ضمن طرح دیدگاه های چند تن از موسیقیدانان و نظریه پردازان موسیقی فیلم، ویژگی کار آهنگساز فیلم را بر می شمارد و در انتها معیارها و ملاک های ارزشیابی موسیقی فیلم را از جنبه زیبایی شناسی معرفی می کند.
ساختگرایی (structuralism)، به عنوان شیوه ای در نقد ادبی و هنری در دهه های نخستین قرن بیستم پدید آمد و در نیمه دوم آن سده به نقطه اوج خود رسید. این شیوه نقد، همواره می کوشید به خود شکل و رنگ علمی ببخشد و تمرکز بر ساختار آثار ادبی و هنری، این امکان را به ساختگرایان می داد که از دیدگاه خود قواعدی ابطال ناپذیر و فرمول هایی ثابت و لایتغیر برای بررسی آثار هنری وضع کنند. ساختگرایی اگرچه در آغاز به زبان شناسی متکی بود ولی عرصه های گوناگونی همچون مردم شناسی، فلسفه، روان شناسی، تاریخ و زمینه های مختلفی از علوم انسانی را در برگرفت. این مقاله تامل و نقدی است بر مجموعه رویکردهایی که تحت عنوان ساختگرایی در نقد ادبی و هنری و علوم انسانی پدید آمد. آنچه ساختگرایی نامیده می شد، امروز به عنوان یک روش زنده، منسوخ شده است و اگرچه به جنبه هایی از آن در پژوهش های مربوط به علوم انسانی می توان استناد کرد، اما ساختگرایی را باید به منزله آخرین تلاش منتقدان برای تولید «حقیقتی» مطلق و غیر قابل نقض به شمار آورد.
جدا شدن فضای سکونت یا کار انسان ها از زمین و استقرار در ارتفاع، مشکل کمبود زمین در شهرهای بزرگ را حل می کند؛ اما انسان را از طبیعت و زمین دور می کند. این دوری پایدار نیست و خیلی زود انسان برج نشین به جستجوی گم گشته خود می پردازد. سکنه ساختمان های بلند، علیرغم داشتن آخرین امکانات امروزه، زندگی در یک خانه دارای حیاط و باغچه را آرزو می کنند، حتی اگر این خانه قدیمی و فرسوده باشد؛ این خواسته در خیال ساکنین خانه های واجد باغچه و حیاط، تا از آن جدا نشوند، به آرزو تبدیل نمی شود1. در این مقاله تلاش بر این است تا به چگونگی استیلاء و مهار نیروها و عناصرطبیعت و بوم آوری های2 آن، فراموش کردن و حتی نابودی آن، بازگشت مجدد به بهره گیری مستقیم از آن در معماری و ساختمان سازی و فن آوری های مترتب بر آن پرداخته شود؛ روند طی شده کاوش می گردد و نمونه های بارز آن در سال های اخیر و در حوزه معماری، معرفی و تحلیل می شوند و نتایج آن: 1. کنار گذاشتن، تخریب و تغییر شکل دادن طبیعت و عناصر آن ممکن نیست. 2. الهام گرفتن و الگو سازی از آن درست است. 3. ترکیب آن با فن آوری در معماری هدف است. به بحث کشیده شده و به دست می آید.
انیمیشن از دهه 1980 تاکنون تغییرات و تحولات مهمی را پشت سر گذاشته است. در این دوران، هنر و صنعت انیمیشن سازی با ورود کامپیوتر به این عرصه، متحول شده است؛ و بدین ترتیب، ضروری است که برای این محدوده تاریخی، برگ جدیدی به تاریخچه انیمیشن سازی اضافه شود. این سال ها دوران مهم و تاثیرگذار برای انیمیشن بوده است. تغییرات در مدیریت شرکت ها، بازنشسته شدن گروه های قدیمی و ورود و شکوفایی نسل جدید، همگی دست به دست هم داد تا تغییراتی اساسی در جریان تولیدات انیمیشن به وجود آید. در این دوره، دنیا با امکانات جدید هنر انیمیشن و قابلیت هایی که می توانست با کمک تکنولوژی دیجیتال به دست آورد، کم کم آشنا شد و آن را وسعت داد؛ تا جایی که امروزه می توان گفت، کمتر فیلم بلند، کوتاه و تجربی انیمیشن را می توان یافت که از تکنولوژی کامپیوتری - دست کم در یکی از مراحل تولیدش- استفاده نکرده باشد. این مقاله به طور کلی به سه موضوع اصلی می پردازد. نخست پیدایش انیمیشن کامپیوتری و ورودش به دنیای انیمیشن، تا تسخیر آن پرداخته شده است. سپس شرکت های مطرح و جریان ساز در صنعت انیمیشن سازی جهان و تولیداتشان مورد بررسی قرار گرفته اند. در این قسمت تولیدات استودیوهای والت دیزنی (Walt Disney)، پیکسار (Pixar)، دریم ورکز (DreamWorks)، آردمن (Aardman) و گیبلی (Ghibli) در سال های پس از 1980 بر شمرده می شوند. در انتها، به جریان تولید انیمیشن در اروپا اشاره شده است و انیماتورهای مستقل
مبحث رابطه زبان و ذهن از مدت ها قبل در جهان مطرح و نظریات متعدد و رو به تحولی در این حوزه مطرح بوده است؛ آنچه در این عرصه متاخر به حساب می آید نحوه ارتباط متقابل زبان و محیط زیست از طریق ارتباط بین زبان و ذهن و فرآیندهای تفکر است. در این میان و در مورد خاص زبان فارسی و فرهنگ ایرانی، موضوع ما در این مقاله ارتباط مستقیم بین زبان و محیط زیست است. این ارتباط آن قدر مستحکم و عمیق است که هر فارسی زبانی برای درک، شناخت، ارزیابی و اظهار نظر در مورد محیط انسان ساخت یا طبیعی چاره ای ندارد جز یاری گرفتن از چارچوب و اجزای زبان فارسی. این بدین معنا است که زبان تنها یک وسیله ارتباطی نیست و نقش آن بسیار فراتر از این محدوده کوچک می رود. در این مقاله ضمن ارائه مستنداتی محکم در قالب روش تحلیل محتوا در مورد وجود غیر قابل انکار نقش زبان (در اینجا زبان فارسی) در فهم جهان اطراف، نشان داده شده است که وقتی ما در زبان فارسی به مفهومی اشاره می کنیم آن مفهوم ویژه این "جهان – زبان" خاص است و ویژگی های منحصربه فرد خود را دارد. به زبان دیگر فهم ما از محیط از زبانمان نشات می گیرد و در نتیجه زبان فارسی مرجع بسیار مهم و غیر قابل جانشینی برای دریافت و فهم ویژگی های خاص محیط زیست انسانی اصیل ایرانی است.
وجود مشکلات ناشی از رشد شهرنشینی سریع، بی توجهی به فضاهای باز، حومه های شهری و مسایلی نظیر آن بالاخص در شهرهای اروپایی و آمریکای شمالی موجبات بروز رویکردی جدید تحت عنوان شهرسازی منظر را فراهم آورد. از طرفی به دلیل تعامل و هم پوشانی های زیاد میان رشته های معماری منظر و طراحی شهری در دهه های اخیر و بی توجهی آنها به مساله منظر و فضای باز به عنوان زیر ساخت اصلی شهر در مقابل رویکرد سنتی به معماری به مثابه عنصر اصلی ساخت شهر، بر رشد و تقویت ایده شهرسازی منظر در جوامع آکادمیک و حرفه ای جهان افزوده است. پژوهش حاضر با هدف شناخت ماهیت، پیشینه و برخی از مهم ترین تجارب صورت گرفته در این حوزه، ضرورت پرداخت به این رویکرد را بالاخص در شرایط ایران متذکرمی شود. دراین راستا یافته های این نوشتار بر این نکته تاکید داردکه شهرسازی منظر به عنوان گرایشی جدید، مبانی نظری، اهداف و موضوعات خود را بیش از همه وامدار رشته های معماری منظر و طراحی شهری بوده و واجد ماهیتی میان رشته ای می باشد. منظر و فضای باز به عنوان عناصر اصلی ساخت شهر، تاکید مرکزی این رویکرد به شمار می روند. بررسی شرایط آکادمیک نیز نشان می دهد که دانشگاه های اندکی به برگزاری دوره های مستقل شهرسازی منظر می پردازند و عمدتاً واحدهای درسی تحت این عنوان در برنامه های درسی رشته های مرتبط به چشم می خورد.
اینکه هنر واجد حقیقت است یا نه، موضوعی است که پیشینه آن به دوران کهن رسیده، و امروزه نیز مناقشات متعددی پیرامون آن وجود دارد. در این میان، دیدگاه آگوستین، فیلسوف اواخر دوران باستان و اوایل قرون وسطی، در این باره هم پذیرش انسانی نسبت به هنرهای بازنمایانه و تجسمی را مدنظر قرار می دهد، و هم، راه را برای نقد و تفسیر آثار هنری بازمی کند. آگوستین هنرهای تجسمی را در پائین ترین درجه قرار داده، و آنها را واجد کذب می داند. او با برگذشتن از افلاطون، بر این باور است که هنرهای بازنمودی درگیر نوعی "کذب اجتناب ناپذیر" هستند؛ آنها به میل خود کذب نیستند، بلکه بنا بر ماهیت خود، نمی توانند صادق باشند؛ در واقع، وجود یک اثر هنری در همین نیمه غیرحقیقی آن است، و اگر نتوانیم خود را با این کذب آشتی دهیم، به سلب تمامی هنر اقدام کرد ه ایم. در این مقاله از این خصیصه به عنوان "ماهیت دیالکتیک آثار هنری" یاد شده است. به زعم نگارنده نظریه آگوستین نه تنها گامی در خور تامل در تاریخ نظریه مدرن "خودپایندگی هنر" به شمار می رود، بلکه از آن مهم تر، وجه کاذب اثر هنری راه را برای تفسیر و دیالوگ با آن گشوده، و از آن جا که نمود اثر هنری را مد نظر قرار می دهد، گویی بر شرط وجودی اثر هنری، یعنی نمود آن، تاکید می کند.
اساس نقد در هنرها (The Basis of Criticism in the Arts) با هر رویکردی، معطوف به شکل (فرم) اثر هنری است. شکل، اساس و اصلی است که اثر هنری را هستی می بخشد و آن را متعین می کند. هر اثر هنری شکل و فرم و ساختمانی است که هنرمند با شگرد ها و تمهیدات خلاقانه و با تخیل ابداعی اش آن را می آفریند. آفرینش اثر هنری در صورت یا فرم (شکل ) تحقق پیدا می کند و زیبایی، صورت تحقق یافته ای است که در اثر هنری عیان می شود. هر گونه نقد و تفسیر اثر هنری از طریق ابژه ای که صورت بندی و ساختمان اثر هنری نامیده می شود، امکان پذیر خواهد شد. دریافت معنا یا محتوای اثر هنری، فهم و بازخوانی نیت مولف، ارجاع متن (بافتی از کلمات، اشکال و رنگ ها، حرکات و اصوات) به حوزه های روانشناختی، جامعه شناختی، تاریخی و اساطیری، از طریق فرم (شکل) و صورت مندی (formality) اثر هنری است. فرم، محل یا مکان تلاقی هنرمند با مخاطب و مخاطب با هنرمند است. اگر اثر هنری ابژه ای مستقل پنداشته شود و آزادانه در افق های تاریخی متفاوت مورد تفسیرهای متعدد قرار گیرد، آنچه که هر تفسیری را امکان پذیر می کند، نهایتاً فرم هنری است که ذاتِ آن، زیبایی بیان (expression) است. پرسش از اثر هنری می تواند جنبه های گوناگونی داشته باشد. همچون: اثر هنری چه می گوید؟ مقصود هنرمند از آفرینش اثر هنری چه بوده است؟ اثر هنری در زمان حال بیانگر چه معنایی است؟ اثر هنری چگونه قادر به انتقال افق تاریخی گذشته به دوران جدید است؟ هرگونه پاسخ به این قبیل پرسش ها منوط به شناخت دقیق و اصیل حوزه نقد و تحلیل صورت و ساخت اثر هنری است.