مقالات
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله :امروزه با فراگیر شدن سبک زندگی مدرن، توجه به جنبه های جامعه شناسی محیطی در شهرها بیش از هر زمان دیگری موردتوجه برنامه ریزان و طراحان شهری قرار گرفته است. این امر سبب شده که شهرها و فضاهای شهری موجود در آنها فراتر از کالبد موجود در آنها و سازه های نسبتاً عظیمی که در آنها احداث شده است، موردتوجه قرار گیرند. در فضاهای شهری، به عامل سرزندگی نسبت به دیگر عوامل جامعه شناختی توجه ویژه شده است. این امر به سبب انتظارات و توقعاتی است که بلافاصله بعد از مطرح شدن نام فضای شهری در اذهان شهروندان شکل می گیرد. در واقع، یکی از برجسته ترین توقعاتی که افراد از فضاهای شهری دارند، پویایی و نشاط آن فضاهاست که در قالب مفهوم سرزندگی شهری معنا می شود. هدف :به نظر می رسد عاملی که نقش حیاتی در ایجاد این سرزندگی ایفا می کند، وجود فعالیت هایی است که در متن فضاهای شهری وجود دارد. تحقیق حاضر، با هدف بررسی تأثیر و نقش الگوهای فعالیتی موجود بر میزان سرزندگی فضاهای شهری شکل گرفته است. چهارراه ولی عصر تهران بر اساس مطالعات صورت گرفته به عنوان نقطه ای کلیدی در قلب شهر تهران و در ساختار شهر تهران شناسایی شده و به عنوان یک فضای (سطحی) کاملاً شهری سرشار از الگوهای فعالیتی متفاوت است، اما تحقیقات پیشین نشان می دهد که سرزندگی در این فضا در سطح مطلوبی قرار ندارد. به همین دلیل بررسی میزان سرزندگی مبتنی بر الگوهای فعالیتی موجود در این فضای مهم شهری مورد پرسش قرار گرفت. روش تحقیق :روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است که در بخش تحلیل، پس از تدوین پرسش نامه بر اساس مدل مفهومی تحقیق و توزیع آن، روش رگرسیون با استفاده از نرم افزار SPSS19 برای بررسی رابطه میان متغیرهای عملکردی و تأثیر آن بر میزان تعاملات اجتماعی به کار گرفته شد. نتایج :نتایج نشان دادند که متغیر ابعاد عملکردی در جهات چهارگانه چهارراه به عنوان متغیری حیاتی در تعیین میزان تعاملات اجتماعی و در نتیجه ایجاد سرزندگی در چهارراه ولی عصر ایفای نقش می کند. این در حالیست که به نظر می رسد غفلت از برنامه ریزی خردمقیاس مبتنی بر دو عامل ایستایی/پویایی در هر دو جبهه شمالی و جنوبی و تنوع در الگوی فعالیتی به خصوص در جبهه جنوبی چهارراه ولی عصر به عنوان عوامل تضعیف کننده تعاملات اجتماعی و سرزندگی شهری عمل می کنند.
تبیین مدل مفهومی برندسازی مکان: مروری بر ادبیات نظری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طرح مسئله : برندسازی مکان در راستای امکان رقابت میان مکان ها برای جذب سرمایه های مالی و انسانی مورد توجه سیاست گذاران شهری قرار گرفته است. این مفهوم در رشته های مختلف (نظیر علوم محیطی، اقتصاد، علوم اجتماعی و رفتاری) مطرح شده و در هر رشته رویکرد متفاوتی جهت تحقق آن در نظر گرفته شده است. پژوهش حاضر سعی دارد گامی جهت روشن ترشدن ابعاد این مفهوم برداشته و با بررسی سیر تحول آن به مفهوم پردازی ابعاد آن بپردازد. هدف پژوهش : هدف کلی فراتحلیل حاضر ارائه زمینه و اساس نظری در خصوص «برندسازی مکان» در قالب مدلی مفهوم پردازی شده به وسیله تجزیه وتحلیل عمیق در ادبیات نظری این حوزه است. روش پژوهش : پژوهش حاضر از روش فراتحلیل بهره گرفته است. نتایج : علی رغم گستردگی ادبیات نظری برندسازی مکان، در خصوص ابعاد آن هنوز اجماع وجود ندارد. این پژوهش، سه دوره زمانی را برای برندسازی مکان تصویر کرده است. در این دوره های زمانی با تحول در مفهوم سازی این پدیده شاهد حرکت مفهوم برند مکان از پدیده ای تک وجهی، مبتنی بر ابعاد بصری و ملموس، دارای فرایندی نخبه گرا و متکی بر تقاضای بازار به سمت مفهومی چندوجهی، میان رشته ای، تعاملی و مشارکتی هستیم. در این سیر تحول، ماهیت برند مکان از ابزاری جهت بازاریابی به رویکردی جهت مواجهه با ابعاد مختلف برنامه ریزی و مدیریت مکان تغییر پیدا کرده است. با پالایش مفاهیم مستخرج از پژوهش، مدل نظری مفهوم پردازی برند مکان ارائه شد. این مدل، لایه های مختلف مفهومی و راهبردی، همچنین الزامات و شرایط زمینه ای مؤثر در آن را دربر دارد. هویت برند به عنوان مؤلفه محوری در لایه مفهومی مطرح می شود. هویتی که با انباشت تجربه برند، تصویر برند مکان را شکل می دهد. این تصویر که به دنبال تعریف ویژگی خاصی از مکان در ذهن مخاطبان است، به تدریج ارزش ویژه برند را شکل می دهد. این ارزش ویژه، عنصری کلیدی در ایجاد وفاداری به برند و تکمیل زنجیره توسعه همه جانبه مکان است. بدین ترتیب برندسازی مکان به عنوان رویکردی میان رشته ای، تعاملی، چندوجهی، زمینه گرا و مبتنی بر دارایی های مکان، در برنامه ریزی و بازآفرینی مکان به کار گرفته می شود.
مقایسه تطبیقی مضامین مشترک گیاهان مقدس در نقش مایه های گیاهی معماری پیش از اسلام ایران و آرایه های معماری دوران اسلامی (با تأکید بر دوره امویان و عباسیان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان تمام ملت ها گیاهان و عناصر گیاهی از تقدس ویژه ای برخوردارند و این موضوع سبب شده است که مفاهیم آشکار و نهفته موجود در آنها در هنر و معماری ملل مختلف بروز و ظهور داشته باشد. در ایران باستان نیز جلوه هایی از عناصر و نقش مایه های گیاهی را می توان در تزیینات معماری مشاهده کرد که الگوی سایر ملل نیز شده است. بیان مسئله و هدف :پژوهش حاضر در پی استخراج مفاهیم نهفته در نقوش گیاهی به کاررفته در معماری ایران پیش از اسلام و بررسی اثرپذیری معماری دوره های امویان و عباسیان از معماری پیش از اسلام ایران است. به این منظور مفاهیم نمادین و اسطوره ای گیاهانی از جمله گل نیلوفر آبی، گیاه کنگر (آکانتوس) و درختانی مانند نخل و مو که به طور مشترک در معماری پیش از اسلام ایران و دوران اسلامی استفاده می شده، مورد بررسی قرارگرفته اند. روش :در این پژوهش تلاش شده است که دوام تأثیر این گیاهان در اندیشه و سپس در معماری دو دوره تفسیر شده و دلایل انتقال این نقوش از معماری پیش از اسلام ایران به دوران اسلامی بررسی شود. بنابراین با استفاده از روش مطالعه میان موردی نقش مایه های گیاهی بناهای شاخص معماری پیش از اسلام ایران در دوره های هخامنشیان (تخت جمشید) و ساسانیان (کاخ تیسفون، طاق بستان و کاخ بیشاپور) با نقوش گیاهی به کاررفته در بناهای دوره امویان از جمله مسجد قبه الصخره، قصرالحیر، قصرالمشتی و کاخ خربه المفجر و تزیینات نقوش گیاهی بناها و کاخ ها در دوره عباسیان از جمله کاخ بلکورا و مسجد سیمره مقایسه شد و با استفاده از تفسیر تاریخی بناها و مراجعه به متون مختلف، مضامین مشترک استخراج شده و نمود آن در معماری هر دو دوره تاریخی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. نتیجه :نتایج حاصل نشان می دهد که وجود مفاهیم والایی چون پاکی، خلوص و نیروی مقدس حیات، دانش و معرفت در بطن این گیاهان سبب استفاده از آنها در معماری شده و این ویژگی به طور مشترک در معماری هر دو دوره وجود دارد. نتایج بررسی ها نشان می دهد وجود برگ های نخل و گل نیلوفر در قصر الحیر و کاخ خربه المفجر و همچنین برگ های تاک و خوشه های انگور در بنای قبه الصخره در کنار بهره گیری از فرم های مثلث و دایره در قصرالمشتی و سایر نقوش به کاررفته، همه نشان از حضور معماری و هنر ایرانی در معماری دوره اموی و عباسی دارند. همچنین هم جواری جغرافیایی، تعلقات به آرمان های یکسان، زبان، هنر و شراکت در ایجاد و پرورش مکاتب علمی از دیگر دلایل انتقال نقوش از معماری و فرهنگ ایرانی به معماری دوره اسلامی به طور خاص دوره اموی و عباسی است.
تأملی در کیفیت و معنی محیط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسیر کیفیت بخشی به محیط با تلاش برای ارتقاء معنی آن گره خورده است. عوامل معناشناسانه برای ارزیابی کیفیت محیط به کار می روند و شاخص های دو تصور «کیفیت» و «معنی» دارای هم پوشانی هستند، اما تنوع زاویه دید نظریه پردازان به این دو تصور موجب شده که برخی معنی را یکی از شاخص های کیفیت برشمارند، در حالی که دیگران کیفیت را فقط برونداد وجه ظاهری معنی بخوانند. این موارد باعث ایجاد ابهام در تعیین رابطه بین وجوه این دو مفهوم شده و توافق روی آنچه بدان معنی یا کیفیت اطلاق می شود را دشوار کرده است. هدف این پژوهش، روشن کردن نقاط افتراق و اشتراک وجوه و عوامل دو تصور معنی و کیفیت و تعیین رابطه و نسبت آن دو با هم است تا بتوان در نظریه پردازی و روند نقد معماری روی این دو مفهوم پایه ای به تفاهم رسید. پژوهش با روش استدلال منطقی، چهارچوب کلی واحدی را بر اساس روند مواجهه انسان با محیط تعریف می کند که در آن، جایگاه هر یک از دو تصور معنی و کیفیت تبیین می شود. همچنین با روش تحلیل متن و کدگذاری ادبیات، وجوه شناختی محیط طبقه بندی می شود که پایه تطبیق و مقایسه وجوه این دو تصور می شود. این دو قالب، پایه ای برای جستجو و پاسخ دهی به ابهامات موجود در مورد رابطه این دو تصور خواهند شد که در نهایت به ارائه بیانیه می انجامد. در روند مواجهه با محیط، معنی در مرحله ادارک و شناخت، اما کیفیت در مرحله قضاوت و ارزیابی قرار می گیرد. آنچه به عنوان کیفیت محیط ارزشیابی می شود، ظهور بیرونی و نتیجه نهایی شناخت وجوه سه گانه معنی محیط شامل معنی عملکردی، فراعملکردی و واکنشی است. زمانی که معنی محیط در سطح واکنشی منجر به قضاوت مثبت مخاطب شده و بار عاطفی و ارزشیابانه آن به سمت خوبی میل می کند، محیط، باکیفیت یا دارای کیفیت خوب خوانده می شود.
سنجش انعطاف پذیری نظام فضایی با استفاده از تکنیک چیدمان فضا (مطالعه موردی: خانه های شهر قزوین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر نظام فضایی با برخورداری از قابلیت تغییرات درونی، می تواند پاسخگوی تعداد بیشتری از نیازهای کاربران آن در زمان های گوناگون باشد و بدین ترتیب کارکرد مطلوب تری نسبت به نظام های فضایی تک عملکردی داشته باشد. دستیابی به قابلیت تغییرات در نظام های فضایی از زیرشاخه های مبحث انعطاف پذیری فضا است. هدف اصلی انجام این پژوهش، سنجش انعطاف پذیری نظام فضایی خانه ها در سه الگوی سنتی، سنتی-معاصر و معاصر در شهر قزوین است که این کار با استفاده از ابزار چیدمان فضا صورت پذیرفت. برای رسیدن به این هدف، با استفاده از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی، از یک سو نمودهای گوناگون انعطاف پذیری نظام فضایی خانه و از سوی دیگر ویژگی های چیدمان فضا از میان کتاب ها و مقالات معتبر شناسایی شد. در ادامه، امکان وجود رابطه ای میان نمودهای گوناگون انعطاف پذیری و برخی مفاهیم معماری مرتبط با چیدمان فضا مشخص شد. این ارتباط که به وسیله استدلال منطقی تحلیل شد، بیان می کند که انعطاف پذیری نظام فضایی خانه، می تواند به وسیله برخی ویژگی های چیدمان فضا ارزیابی شود. در ادامه جهت پیاده کردن این نتیجه بر روی نمونه های موردی حقیقی، خانه ها در سه الگوی سنتی، سنتی-معاصر و معاصر در شهر قزوین انتخاب شدند. سپس با استفاده از ابزار سنجش چیدمان فضا (نرم افزار دپث مپ)، داده هایی حاصل آمد که با استفاده از نمودارهای توجیهی منتج از آنها، انعطاف پذیری نظام فضایی خانه های یادشده ارزیابی شد. نتایج تحقیق نشان دادند که تأثیر نظام فضایی در ایجاد انعطاف پذیری خانه های سنتی، بسیار بیشتر از خانه های سنتی-معاصر و معاصر است. همچنین عموم خانه های معاصر با هر مساحتی، از انعطاف پذیری یکسانی در نظام فضایی خود بهره مند هستند، حال آنکه در خانه های دوره سنتی و سنتی-معاصر با تغییر مساحت، برخی انعطاف پذیری بیشتر و برخی انعطاف پذیری کمتری دارند. به علاوه در میان نمودهای انعطاف پذیری خانه، در حالی که هر سه دوره زمانی، قابلیت تغییرپذیری دارند، اما تنوع پذیری و تطبیق پذیری آنها در برخی دوره ها بیشتر و در برخی کمتر است.
جایگاه کوه در ادبیات ایران در گذر زمان و تأثیر مدرنیته بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کوه در اندیشه های اساطیری، جایگاه خدایان و در ادیان مهم محل وحی و گفت وگوی خداوند با پیامبران است، اما در فلات ایران به دلیل جغرافیای خاص این سرزمین که کوه منبع وجود آب بوده است، اهمیت بیشتری دارد. در کتاب دین زرتشت، اوستا، بارها از کوه به نیکی یاد شده و در قرآن هم بارها بر اهمیت آن تأکید شده است. از طرف دیگر و چنان که در بیان مسئله مطرح می شود، وجود منابع آب عامل اصلی و اولیه قرارگیری اغلب شهرها و روستاهای ایران بر دامنه کوه ها بوده است، البته عوامل مهم دیگری همچون وجود هوای مناسب دامنه کوه، نقش دفاعی کوه در برابر بلایای طبیعی و انسانی و وجود ظرفیت های معیشتی و ... نیز بر شکل گیری این سکونتگاه ها و استمرار قرارگیری آنها در دامنه کوه تأثیرگذار بوده است. این کارکردها سبب شده تا کوه در ذهن ایرانیان اهمیت بسیاری داشته باشد، اما در گذر زمان و به دلایل مختلف، به خصوص ورود مدرنیته و تکنولوژی اهمیت کوه برای مردم کاهش یافته و لذا معنای کوه در ذهن مردم به عنوان یک عنصر حیاتی تغییر کرده است. با درنظرگرفتن این مسئله، هدف از نگارش این مقاله آن است تا با روش کیفی مطالعه اسناد تاریخی و از طریق بررسی تاریخی نمونه هایی از اشعار شاعرانی که جایگاه برجسته ای در ساخت زبان و ذهن ایرانیان داشته اند، جایگاه کوه در گذر زمان در ادبیات ایران را ارزیابی کنیم و ببینیم رویکرد شعرا به کوه چه تغییراتی داشته است؟ همان طور که در بیان مسئله گفته شد، نظر به اهمیت ورود مدرنیته بر جایگاه ذهنی مردم بررسی می کنیم که مدرنیته تا چه اندازه ای بر معنای کوه در شعر تأثیر گذاشته است؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که جایگاه معنایی کوه در گذر زمان در ذهن شعرا، به خصوص در شعر نو که برآمده از ورود مدرنیته به ایران است، تغییر یافته است. رویکرد عمده شعرای شعر نو به کوه، رویکردی عینی است. همچنین بررسی ها نشان می دهد عامل مؤثر دیگری پیش از ورود مدرنیته به شعر معاصر، بر تغییر معانی طبیعت و کوه وجود داشته که شاید از خود مدرنیته مهم تر باشد و آن هم دل زدگی شعرا و روشنفکران از دوران قاجار و صفوی به دلیل کاهش قدرت زایش فرهنگی و واپس گرایی نادرست اندیشه های معنوی است.