مقالات
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: شهرها مکانی برای پیشبرد خلاقیت و توسعه به حساب می آیند. محدوده فرهنگی شهرها تجلی گاه ابعاد گوناگون مردمانی است که هویت فرهنگی آن را به ثبت رسانده اند. فعالیت های صورت گرفته در فضاهای عمومی محدوده های شهری نقش مؤثری در رشد خلاقیت های جمعی ایفا می کند. برای پشتیبانی از این فعالیت ها، توجه بسیاری از صاحب نظران به طبقه خلاق در شهرها معطوف شده است که به ظهور جنبش شهر خلاق منجر شد. اساس شهر خلاق بر مبنای عقایدی همچون فرهنگ، هنر و صنایع فرهنگی گذاشته شده است. هدف پژوهش: هدف اصلی پژوهش شناسایی مؤلفه های مؤثر در ارتقای فرهنگ جامعه است به منظور پاسخ گویی به این سؤال اصلی تحقیق که «اصول و معیارهای بازآفرینی فرهنگی در شهر خلاق از طریق ایجاد قطب خلاق و فرهنگی کدام اند؟». این پژوهش سعی دارد تا با بررسی نظریات مطرح شده در حوزه صنایع خلاق و فرهنگی و رویکرد بازآفرینی فرهنگ-مبنا، معیارهای مؤثر در ارتقای محدوده های شهری را به منظور ایجاد قطب خلاق شناسایی کند. روش پژوهش: با راهبرد کیفی و مطالعات اسنادی و کتابخانه ای، نظریات مرتبط با حوزه مورد مطالعه بازخوانی و از طریق راهبرد استدلال منطقی، معیارهای اصلی بازآفرینی قطب خلاق و فرهنگی گزینش و نمودار ارتباط محتوایی بازآفرینی فرهنگ-مبنا و شکل گیری شهر خلاق ترسیم شده است. نتیجه گیری: با توجه به تحلیل های صورت گرفته معیارهای بازآفرینی محدوده های فرهنگی در قالب چارچوب تحلیلی پژوهش ارائه شده است. نتایج نشان می دهد که، باوجود مخالفت ها و پیامدهای غیرمنتظره، راهکارهایی نظیر رونق اقتصاد فرهنگی، افزایش تسهیلات و ارتقای گردشگری خلاق به سرزندگی اجتماعی فضاهای عمومی و مشارکت شهروندان طبقه خلاق در توانمندسازی خودشان منجر خواهد شد.
ساختار معماری باروی قلعه ایرج با استناد به کاوش های باستان شناسی (پاییز ۱۳۹۶)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: قلعه ایرج یکی از محوطه های دوره ساسانی ایران در دشت تهران است. این محوطه با باروی مربع-مستطیلی به ابعاد ۱۴۷۰×۱۳۰۰ متر محدود شده است. تا کنون در مطالعات میدانی هیچ گونه بقایای آثار گسترده معماری از فضای درون محوطه یافت نشده است. از این رو نوشتار حاضر در وهله اول تلاش می کند به این پرسش پاسخ دهد که «۱. ساکنان این محوطه، با قریب به ۱۹۰ هکتار وسعت، در کدام بخش از محوطه سکونت داشته اند؟». پرسش مهم دیگر این است که «۲. نحوه نظم فضایی بقایای معماری در قلعه ایرج چگونه است؟». در پاسخ به این دو پرسش ۱. با توجه به نبود بقایای معماری در فضای درون محوطه و فراوانی بقایای معماری بر روی باروی قلعه ایرج، گمان می رود سکونت در این محوطه روی سازه های معماری بارو بوده است. به علاوه، ۲. با استناد به مطالعات میدانی، فضاهای معماری روی بارو به صورت نظام مند در سراسر باروی قلعه ایرج دیده می شود و شامل ۸۲۸ اتاق یکسان، راهروی سراسری، ۱۴۸ برج دیدبانی و طاق های بیرونی است. هدف: در نوشتار پیش رو تلاش می شود با استناد به داده های باستان شناسی قلعه ایرج، در وهله اول وجود بقایای معماری روی باروی محوطه اثبات شود و در مرحله بعد، کیفیت فضاهای معماری بارو ارزیابی و راجع به انتظام فضایی آن فرضیه هایی ارائه شود. روش: در تحقیق حاضر از روش توصیفی-تحلیلی برای رسیدن به اهداف پژوهش استفاده شده است. در ابتدا بقایای معماری و عناصر فضایی کشف شده از مطالعات میدانی قلعه ایرج توصیف شده است و در ادامه، با قرار دادن این عناصر فضایی در کنار یکدیگر و یافتن یک کلیت، تحلیل و ارزیابی باستان شناسی انجام شده است تا بتوان راجع به ساختار بارو و نظم فضایی آن گمانه هایی مفروض ارائه داد. نتیجه: پیش تر کیفیت بقایای معماری روی باروی محوطه مبهم و تا حدودی نامشخص بود. به نحوی که گمان می رفت روی باروی قلعه ایرج ساخت وسازهای معماری وجود نداشته است. در نتیجه آخرین مطالعات میدانی باستان شناسی در قلعه ایرج، مشخص شد که نه تنها روی باروی قلعه ایرج بقایای آثار معماری وجود دارد، بلکه با ترکیب داده های کاوش و بررسی های باستان شناسی، سازه های معماری در تمام بخش های باروی قلعه ایرج به صورت همسان اجرا شده و شامل اتاق ها، راهروی سراسری، برج های دیدبانی و طاق های بیرونی است. به علاوه، این انتظام معماری در فازهای متأخرتر به دلایل احتمالاً امنیتی تغییر کرده است.
مطالعه تطبیقی رمزهای آیینی و فرهنگی در منظر پردازی باغ های ایرانی و چینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: سه عامل فرهنگ، آداب و رسوم و باورهای مذهبی مؤثرترین مؤلفه های تأثیرگذار بر تمدن های کهن از جمله ایران و چین بوده است. این مؤلفه ها در تمدن های مذکور به صورت های مختلف تجسم یافته و در تعریف هویت مکانی فضاهای مختلف از جمله باغ ها از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است. در این راستا انجام مطالعه تطبیقی جهت بررسی چگونگی تأثیر مفاهیم آیینی و فرهنگی در شکل گیری رمزها و فضاهای کالبدی باغ سازی این دو تمدن مسئله اصلی این تحقیق است. هدف: هدف اصلی این مقاله، شناخت رمزهای به کاررفته در ساختار کالبدی باغ های ایرانی (دوره اسلامی) و باغ های چینی (دوره های تائو و بودا) و چگونگی ارتباط آن با باورهای آیینی و فرهنگی این دو تمدن بوده است. روش تحقیق: این پژوهش از گونه پژوهش های کیفی است که در مرحله جمع آوری اطلاعات از روش توصیفی_تحلیلی و تفسیری_تاریخی و در مرحله تجزیه و تحلیل داده ها از روش استدلال منطقی بهره گرفته است. این مقاله با نگاهی لایه ای و با تمرکز بر تأثیر رمزهای برگرفته از باورهای مذهبی انجام شده است. در این راستا ابتدا به بررسی رمزها، انواع آن و چگونگی ظهور و نمایش عناصر نمادین در باغ سازی ایران و سپس چین پرداخته شده و با توجه به وجود ارتباط میان رمزهای استفاده شده با باورهای مذهبی تمدن و سازندگان آن، به مطالعه تطبیقی لایه های رمزگانی در باغ های ایران و چین پرداخته شده است. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاکی از آن است که با توجه به تفاوت های موجود در نگاه به طبیعت، ریشه های آیینی و فرهنگی، عوامل اقلیمی و تأثیر آن بر ظهور رمزهای عام و خاص، باغ های ایرانی و چینی از آغاز شکل گیری خود با روش های متفاوتی روبه رو بوده اند. چنین به نظر می رسد که باغ سازی چینی با رویکرد تقدیس طبیعت، از نمادها و نشانه هایی برای یادآوری قدرت ها و نیروهای نهفته در طبیعت و دنیا استفاده کرده است. درحالی که در باغ سازی ایرانی نمادها و نشانه ها در راستای نگاه آیه ای به طبیعت و در جهت یادآوری بهشت و قدرت خداوند در خلق طبیعت و دنیا است.
خوانش بیش متنی نقش مایه انار در زیورآلات ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: تقلید و الهام از آثار هنری گذشتگان، در شکل گیری اثری نو و خلاقانه قدمتی طولانی دارد. زیورآلات نیز به عنوان یکی از هنرهای غنی ایران زمین، از این قاعده مستثنی نیست. زیورآلات فارغ از مفهوم سرمایه ای، همواره ابزاری برای بازتاب هویت فرهنگی جوامع است و نقشی بارز در مراسم آیینی یک جامعه، باورهای مردم در گذشته و شناخت اندیشه های آنان ایفا می کند. در جستار حاضر با توجه به اهمیت نقش مایه انار در فرهنگ ایران زمین، تکرار این نقش مایه در متن زیورآلات باستانی ادوار مختلف و رجعت به این نقش مایه در زیورآلات معاصر، آرایه پرکاربرد انار انتخاب شده است. هدف: هدف از این پژوهش، مطالعه و بررسی چگونگی ارتباط فرم های بازنمایی شده انار، در زیورآلات معاصر و پیش متن های برگرفته آنها در زیورآلات باستانی است. جستار حاضر در راستای پاسخ به این سؤال است که ارتباط زیورآلات معاصر با پیش متن های خود چگونه تبیین می شود؟ در فرآیند اقتباس این آثار از زیورآلات باستانی ملهم از نقش مایه انار چه تغییراتی صورت گرفته است؟ روش تحقیق: این پژوهش با هدف بنیادی به شیوه توصیفی– تحلیل و تطبیقی است که با روش ترامتنیت و رویکرد بیش متنی صورت گرفته است. نتیجه گیری: در جمع بندی نتایج این پژوهش چنین به نظر می رسد، هنرمندان معاصر با حفظ ماهیت انار با تغییرات فرمی، برهم زدن تقارن، استفاده از فضاهای منفی و مثبت، ترکیب رسانه های مختلف با زیورآلات، به بازنمایی فرم انار در پیکره زیورآلات معاصر مبادرت ورزیده اند. ارتباط میان متن های پیشین و پسین در زیورآلات با گستره های متفاوت برگرفتگی، صراحت و اشتقاق در هردو دسته تغییری و تقلیدی به وقوع پیوسته است.
روایت «دیگری» فهم معماری معاصر ایران در مواجهه با دیگری (از منظر معماران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: معماری معاصر ایران همواره در بوته نقد و تحلیل متفکران و معماران قرار داشته است، زیرا با مشکلات عدیده ای روبه روست. یکی از این مشکلات، که در دیدگاه بزرگان به طور مشترک بیان می شود، فقدان هویت است. در چنین بستری، پرداختن به مسئله «من، خود، خویشتن و هویت» نمی تواند به تنهایی مشکل گشای مسائل امروز باشد. زیرا شناخت ما از خود در رویارویی با دیگری شکل گرفته است. «من» به تنهایی نمی تواند موجد اثر باشد، ناگزیر باید «دیگری» نیز در تقابل با آن حضور یابد تا واجد مفهوم شود. توجه نکردن به مفهوم «دیگری» در معماری معاصر ما باعث شده است که درکی عمیق از «من» به مثابه امرِ بنیادین هویت محورحاصل نشود و عارضه چندپارگی و چهل تکه بودن در همه زمینه ها و به ویژه معماری حادث شود. هدف و روش تحقیق: این پژوهش در پی بررسی مفهوم «دیگری» در مواجهه با معماری است و سعی دارد به این پرسش پاسخ دهد که «معماری معاصر ایران از دیدگاه معماران و صاحب نظران چه «دیگری» هایی را برای خود متصور است و در تعامل با چه نیروهایی صورت بندی می شود؟». این تحقیق به لحاظ «ماهیت» پژوهش، از گونه تحقیقات «کیفی» و نوع داده بنیاد و، به لحاظ «قصد» از پژوهش، «تفسیری» است که شیوه مواجهه ما با «دیگری» را درک و بینش جدیدی تولید می کند. بدین ترتیب یافته های آن در بهبود دانش موجود درباره موضوع مورد مطالعه به کار می آید (دانش افزایی)، بنابراین «نتایج» آن «خالص» است. «منطق» پژوهش «استقرایی» بوده و روش تحلیل داده ها نیز شامل کدگذاری باز و کدگذاری محوری است. نتیجه گیری: این پژوهش نشان می دهد که دیدگاه اغلب معماران ایرانی درمورد مفهوم «دیگری» را می توان در شش صورت «ایده های گذشته»، «مردم»، «اقتصاد»، «حکومت»، «معماری جهان» و «زمینه» دسته بندی کرد.
واکاوی منطق پنهان طراحی همه شمول در معماری بومی ایران با رویکرد پایداری؛ مطالعه موردی: منطقه 12 تهران (حصار صفوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: تغییرات جمعیتی و اقلیمی به عنوان اصلی ترین چالش های پیش روی بشر در قرن حاضر به شمار می روند. از دهه 1970، توسعه پایدار و طراحی همه شمول در پاسخ به این تغییرات مطرح شدند؛ اما با وجود این دو نظریه، مسئله ناکارآمدی فضاهای معماری همچنان موضوع بحث محافل علمی است. این در حالی است که معماری بومی، درگذشته به عنوان معماری پاسخگو به نیازهای عموم مردم مطرح بوده؛ اما در عصر کنونی این معماری به دلیل دورماندن از تحولات زمانه مورد بی توجهی قرارگرفته است. فرضیه و پرسش های تحقیق: به نظر می رسد با واکاوی در اصول طراحی همه شمول و شناخت معیارهای کلیدی توسعه پایدار و شاکله معماری بومی و احیای آن، می توان به الگوهایی از معماری دست یافت که بر همه شمولی فضاها و پایداری آنها مؤثر باشند. همچنین به نظر می رسد تقویت اصل انعطاف پذیری فضاها بیشترین تأثیر را بر همه شمولی آنها دارد. حال این پرسش کلیدی مطرح است که کدام یک از معیارهای طراحی همه شمول با توجه به نیازهای کنونی بوم گرایی قابلیت اعمال در معماری بومی پایدار را دارد و نیز کدام یک از معیارهای معماری بومی را می توان در طراحی همه شمول به کار گرفت. هدف: این مقاله با هدف شناسایی میزان همگرایی یا واگرایی مؤلفه های معماری بومی و طراحی همه شمول تدوین شده و درصدد است تا به الگویی تعاملی دست یابد که در تطابق با معیارهای طراحی همه شمول و نیازهای کنونی بوم گرایی بوده و قابلیت اعمال در معماری بومی پایدار را داشته باشد. روش تحقیق: روش تحقیقِ این مقاله روش توصیفی-تحلیلی و متکی بر فن تحلیل محتواست که با رویکرد کیفی _کمی مورد مطالعه قرارگرفته است. بدین معنا که ابتدا الگوی تعاملی معماری در تطابق با معیارهای سه مقوله معماری بومی، طراحی همه شمول و توسعه پایدار به روش کیفی تدوین شده و سپس ارتباط معیارهای کلیدی در این الگو و سهم هریک در نظام تعاملی به روش کمی تعیین شده است. در این مطالعه، حصار صفوی در منطقه 12 تهران به عنوان بستر مکانی پژوهش انتخاب شده و هم زمان نسبت به جمع آوری داده های کمی و کیفی در قالب پرسشنامه اقدام شده است. نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد در الگوی تعاملی حاصله از روش های کیفی پژوهش، شش عامل کلیدی تاب آوری، زمینه گرایی، استفاده همه شمول، راحتی، حقوق و مدیریت دخیل هستند و مطابق نتایج کمّی تاب آوری بیشترین سهم در نظام تعاملی را داراست.