مقالات
حوزه های تخصصی:
یان مسئله : تفکرات مدرنیستی و جزءنگر در دهه های گذشته سبب شده تا شهر به مثابه موجودی زنده، شادابی و سرزندگی خود را از دست داده و خیابان، رکن اصلی تشکیل دهنده چارچوب و ساختار اصلی فرم شهرها و مقصد و تفرجگاه مردم قبل از این دوره، به مسیری ترافیکی سرشار از دود تنزل یابد. کلانشهر تهران از این قاعده مستثنی نبوده و نگاه کالبدی و دوقطبی (دوآلیسم دکارتی) باعث عدم ایجاد حس مکان و در نتیجه عدم شکل گیری فضاهای جمعی سرزنده شده است. متاسفانه در شهرسازی امروز به مقوله مکان یا اصلا توجه نمی شود یا اگر بخواهد مد نظر قرار گیرد، تنها به مثابه ابژه ای صرف به آن نگاه می کند؛ ابژه برای سوژه ای که در مقابل آن است، نه همراه آن. هدف : مطالعه حاضر با رویکردی منظرین و راهبردی کیفی- استنتاجی و از مورد پژوهی خیابان ولی عصر با هویت تاریخی و خاطره جمعی پر رنگ در بین مردم قصد در تبیین مؤلفه های سرزندگی و رابطه آن با حس مکان در خیابان ولی عصر دارد. روش تحقیق : درگردآوری داده های پژوهش از تکنیک نقشه برداری رفتاری و پرسشنامه در باب تدقیق رابطه کیفیت فضایی، معنایی و حس مکان خیابان ولی عصر و میزان سرزندگی و از فرمول آزمون فریدمن و نرم افزار SPSS برای وزن دهی به مؤلفه های ایجاد سرزندگی بهره گیری شده است. در نتیجه مجموعه ای از راهبرد ها و راهکار ها در راستای احیاء منظر خیابان تاریخی – تفرجی ولی عصر در جهت افزایش سرزندگی، ایجاد و تقویت فعالیت های اجتماعی و تداوم جریان خاطرات جمعی پیشنهاد شده است.
معماری ایلخانی در بَسترة دو شهر تاریخی اسلامی اوجان و سلطانیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله مقایسه فضاهای شهری و یافته های باستان شناسی شهر اوجان و شهر تاریخی سلطانیه و جزییات داده های این دو شهر مورد مطالعه قرار گرفته است. ساختار اولیه شهر اوجان متعلق به سده های5 تا 6 هجری و مصادف با دوره حکومت سلجوقیان در ایران بوده است و انتخاب این شهر به عنوان شهری حکومتیِ ایلخانان در سده های 7 و 8 هجری موجب آبادانی و رونق آن را تا اواخر دوران صفوی فراهم آورد. شهر سلطانیه نیز که پایه های اولیه آن توسط ارغون (690-683 ه ق) نهاده شده بود به طور جد در زمان سلطان محمد خدابنده (716- 703 ه. ق) ساخته شده و به عنوان پایتخت ایلخانان انتخاب شده است. در این تحقیق مقایسه فضاهای شهری اوجان و سلطانیه بر اساس یافته های باستان شناسی این دو شهر مسئله اصلی این مقاله است و علت ساخت سلطانیه براساس نقشه از پیش طراحی شده مورد بررسی قرار گرفته است و هدف از آن مستند نگاری شهرسازی آن دو شهر ایلخانی است. روش تحقیق در این مقاله بر پایه مطالعات کتابخانه ای و نتایج پژوهش های میدانی این دو شهر ایلخانی انجام شده و آگاهی ما را نسبت به تاریخ سیاسی- اجتماعی بافت فضاهای شهری و معماری و المان های فرهنگی شهرهای اوجان و سلطانیه می افزاید.
تبارشناسی پارک های معاصر تهران و بررسی زمینه های شکل دهنده به آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله در زندگی نوین، پارک ها به عنوان عمده ترین فضای شهری، نقش مهمی در زندگی اجتماعی شهرنشینان دارند. تحولات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی اخیر، رویکردهای گوناگونی در تجربه صدسال پارک سازی درنظام شهرسازی و مدیریت شهری نوین ایجاد کرد. برای شناخت پارک های هر دوره باید ریشه خصلت های آن را در زمینه های زمانه آن جستجو کرد. کشف نحوه تأثیر اندیشه ها و الگو واره های فکری حاکم بر طراحی پارک های معاصر از زمان پهلوی تا کنون بر کالبد پارک ها سوال اصلی است که یافتن پاسخ آن می تواند برای هر تصمیم گیری معاصر راهگشا باشد. ● هدف این تحقیق با مشخص کردن عوامل تأثیرگذار و بررسی فراز و فرود آنها و تحلیل شیوه تأثیرگذاری آنها در کالبد پارک راهنمای خوبی برای مدیران شهری، برنامه ریزان و طراحان پارک ها در آینده خواهد بود و می تواند مبنایی برای تصمیم سازی در این حوزه تلقی شود. ● روش تحقیق روش تحقیق به صورت تطبیقی و تحلیلی در بستر تاریخ پژوهی معاصر و مصداق پژوهی است. شهر تهران به دلیل داشتن محوریت درتحولات، بستر مکانی این پژوهش انتخاب شده است. دراین تحقیق، پنج رویکرد و دوره متمایز پارک سازی (یک دوره پهلوی وچهار دوره جمهوری اسلامی) معرفی و پارک های کلیدی و مورد توجه الگویی آنها به عنوان مبنا در نظر گرفته شده اند. در ابتدا تحولات کالبد پارک ها بررسی شده و سپس متغیرهای زمینه ای (مبانی اجتماعی،سیاسی و اقتصادی و فرهنگی) دوره های مختلف به صورت تطبیقی مورد بررسی قرارگرفته و چگونگی سازگاری تحولات کالبد پارک ها با 4متغیر زمینه ذکر شده، مشخص می شود. ● نتیجه گیری در روند بررسی ها، تمایزات کالبدی قابل توجهی بر پارک ها با تفاوت در سطح و نوع زیبایی شناسی و فرهنگ بهره برداری آنها قابل تشخیص است. پارک سازی اولیه مانند پارک شهر بیشتر جنبه اقلیمی و خنک کنندگی با تأکید بر الگوی باستان گرایی مدنظر بوده است. طراحی پارک های پهلوی دوم، ارگانیک و بیشتر جنبه تفرجی و روابط جدید اجتماعی داشته است. در پارک سازی اوایل انقلاب به جنبه خدماتی و کارکردی پارک و در ادامه در پارک هایی مانند : پارک گفتگو توجه به ابعاد فرهنگی بیشتر شده و سپس به جذابیت بصری پارک ها اهمیت داده شده است. پس از آن، پارک های عظیمی در جنوب شهر درجهت عدالت محوری ایجاد شد. به این ترتیب اولویت اصلی در سیر تحولات گونه ها، حساسیت های اقلیم و کارکرد، فرهنگ، زیبایی شناسی و عدالت اجتماعی بوده است. با این حال زمینه ها و شرایط گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی عوامل مستقیم و تأثیرگذاری هستند که الگوی پارک در هر دوره را مستقیماًً تحت تأثیر قرار می دهند. و قبض و بسطی شامل سادگی پس از اوایل انقلاب و تجمل گرایی بعد از آن در سیر تحول پارک سازی ایران بر این مبنا قابل تفسیر است.
بازتعریف بدن در هنر فمینیستی (دهه 1960 و 1970)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در زمان معاصر، "" بدن "" در مرکز توجه همه امور زندگی انسان قرار گرفته و از جمله موضوعاتی است که به طور عمده مورد بازاندیشیِ انتقادی واقع شده است. عرصه هنر معاصر نیز طی چند دهة اخیر، شاهد تحول و تقویت کنش های اجرایی و آثار با محوریت بدن بوده است. حضور بدن در این آثار، به طور غالب در تقابل با گفتمان زیبایی شناسی غرب تا پایان دوره هنر مدرن قرار می گیرد. هنر فمینیستی که در اواخر دهه 1960و در میان همهمة جنبش های اجتماعی ضد جنگ، مدنی و فمینیستی سربرآورد به عنوان یکی از مهم ترین خاستگاه های این تحول و تغییر موضعِ بدن در هنر معاصر به شمار می آید. هدف از پژوهش حاضر، مطالعه آثار هنر بدن فمینیستی دهه 1960 و 70 و بررسی زمینة فکری و اجتماعی آنها، به عنوان یکی از خاستگاه های مهمِ تحول معانی و جایگاه بدن در هنر معاصرغرب است. مفروض پژوهش، تحول معانی و جایگاه بدن در پیوند با تغییرصورت بندی اجتماعی و زیر ساخت های نظری در آثار هنر فمینیستی است که نمایانگر موضعی متقابل با بازنمایی های سنتی (و مدرن) هنر غرب از بدن است. در جستجوی این مسئله، ابتدا مقولات کلیدی در حوزة نظری بر اساس آرای نظریه پردازان پساساختارگرا (و فمینیست)، به عنوان گرایش های نظری هم زمان، مورد وا کاوی قرار گرفته، و بر این مبنا تحول جایگاه و حضور بدن در آثار منتخب هنر فمینیستی، نسبت به دوره های پیشین، مورد تشریح و تحلیل قرار گرفته است. محتوای پژوهش حاضر، کیفی است و بر اساس روش شناسی توصیفی- تحلیلی و شیوه گردآوری کتابخانه ای صورت گرفته است. نتایج یافته ها حاکی از آن است که نمایش و حضور بدن در آثار هنر فمینیستی (دهه 1960 و 70) در تقابل با هنجارهای زیباشناختی از بدن در هنر غرب تا پایان دوره مدرنیسمِ هنری است. بدن در این آثار به مثابه عاملیتی فعال و پویا، در تعامل با مخاطب و مسایل اجتماعی، با تأکید بر فرایند و نه محصول نهایی، نمودار می شود. از این منظر مهم ترین تحول در تغییر جایگاه بدن در آثار هنرمندان فمینیست، فرایند استحاله جایگاه پیکرة سنتی، از ابژه نگاه و تصویر استعاری به سوژه خودآگاه و حاضر در پیوند با مقولات هویتی است.
مطالعه تطبیقی دو حکایت با درون مایه جدال از سعدی و بازنمود آنها در دو نگاره از کمال الدین بهزاد و رضا عباسی با نظر به مبانی بینامتنیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگارگری و ادبیات به عنوان دو گنجینه اصلی هنر ایرانی در طول تاریخ پیوندی قوی داشته اند و شناخت هرچه بهتر آنها موجب ارتقای سطح فرهنگی و هویتی ایرانی-اسلامی خواهد شد. با توجه دقیق به وضع موجود و پژوهش های قابل دسترس، می توان دریافت که انتخاب موضوعی واحد در هر دو حوزه، مقوله ای است که کمتر به آن پرداخته شده است. ضرورت این تحقیق دستیابی به شناخت عمیق در راستای شفاف سازی روابط پنهان بین دو مقوله نگارگری و ادبیات و درک روابط انسانی و اجتماعی حاکم بر فضای روحی هنرمندان این دو حوزه است. لذا این پژوهش با مطالعه موردی و تطبیقی دو نگاره، "" مجادله ای در حضور قاضی "" و "" جدال سعدی با مدعی "" از دو نگارگر بنام ایران، کمال الدین بهزاد و رضا عباسی با موضوع واحد "" جدال "" که هر دو بازتابی از داستان های سعدی شیرازی با عناوین ذکرشده است، سعی در بررسی این فرضیه دارد که با توجه به تقدم زمانی نگاره جدال کمال الدین بهزاد، امکان الگوگیری رضاعباسی از کمال الدین بهزاد در هر دو مرحله انتخاب موضوع اثر و نیز نحوه بازتاب وجود دارد. مهم ترین هدف پژوهش حاضر، تحلیل تأثیرگذاری ها و تأثیرپذیری های دو نگاره و تبیین میزان موفقیت هر نگاره در بازنمود درون مایه حکایت مربوط به هر اثر، در کنار نوآوری ها و ترفندهای هنری برآمده از روحیات و مهارت های هریک از آنها است. همچنین ازجمله اهداف ویژه می توان به مستندنگاری دقیق نمونه های مورد مطالعه و تحلیل ویژگی های اصلی دو اثر نگارگری بر مبنای نحوه بازنمود هر نگاره اشاره کرد. مراحل مذکور زمینه ساز پاسخ به این پرسش اصلی است که : "" از میان دو نگاره متعلق به کمال الدین بهزاد و رضاعباسی، کدام یک میزان بیشتری از تناسب با متن حکایت مرجع و نوآوری را در اثر خویش به کاربرده اند ؟"" پژوهش فرضیه محور حاضر با روش توصیفی – تحلیلی و با رویکرد تطبیقی با نظر به مبانی بینامتنیت به انجام رسیده است یافته های پژوهش حاضر گویای آن است که هر دو هنرمند میزان قابل توجه و تقریباً برابری از نوآوری و همچنین تعهد نسبت به داستان مرجع را در آثار خویش به کاربرده اند، لیکن بر اساس مشخصه های اصلی، نگاره رضا عباسی بازتاب رساتری از داستان مربوط به نگاره خود را دارد. لازم به ذکر است که یافته های پژوهش همچنین مبین اثبات بخشی از فرضیه و رد قسمتی از آن بوده و به نوعی امکان الگوگیری رضا عباسی از نگاره کمال الدین بهزاد برای خلق نگاره خود را کم رنگ می داند.
کاربرد قوانین ادراک دیداری گشتالت در طراحی گرافیک بیلبوردهای تبلیغاتی نمونه موردی : بیلبوردهای تجاری تهران در سال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله : نظریه گشتالت از جمله نظریه های تأثیرگذار در قرن بیستم در حوزه هنرهای تجسمی است که فرآیند ادراک بصری را به نوعی معطوف به رویت یکپارچه و تمامیت اثر هنری کرده؛ قوانین ویژه ادراک دیداری را طرح می افکند 1 ؛ بنا به هم راستایی هدف ارتباط بصری و اثربخشی ماندگار بر ذهن مخاطب، کاربرد این اصول در طراحی گرافیک، ب هویژه بیلبوردهای تبلیغاتی تجاری ضروری می نماید. از طرفی در سا لهای اخیر با آمار قابل توجه طراحی بیلبورد در شهر تهران مواجه هستیم؛ که ظاهراً هدفی جز اثربخشی ماندگار در ذهن مخاطب ندارند. در این راستا با هدف مطالعه ویژگی ها و کیفیات بصری، نحوه و چگونگی کاربرد قوانین ادراک دیداری گشتالت در طراحی گرافیک بیلبوردهای تبلیغاتی تهران، این پرسش مطرح می شود که به چه میزان قوانین ادراک دیداری گشتالت در نوشت هها و تصاویر گرافیکی بیلبوردهای تجاری تهران به کار رفته است؟ سؤالات فرعی دیگری برای پاسخگویی به این پرسش مطرح می شود: اصول طراحی گرافیک تصاویر و بیلبوردهای تبلیغاتی کدامند؟ و روابط قوانین گشتالت با این اصول چگونه است؟ ضرورت و اهمیت رعایت قوانین مربوطه در طراحی گرافیک بیلبوردها چیست؟ ● روش تحقیق : به منظور تحلیل نمونه های موردی از روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از قوانین گشتالت بهر هگیری شد. روش پژوهش آزمون نظریه است که بر 150 نمونه از بیلبوردهای تجاری سطح شهر تهران در سال 1394 صورت پذیرفت. روش گردآوری مطالب با استفاده از منابع مکتوب و پایگاه داده های علمی، تحلیل و تطبیق مباحث با روش دلفی انجام گرفت. یافته های تحقیق مبین آن است که؛ در طراحی نوشته ها و تصاویر بیلبوردهای تهران، هر یک از قوانین به میزانی به کار رفته است. مهمترین اصول و کیفیات بصری در طراحی گرافیک بیلبوردهای تبلیغاتی با ضریب همبستگی درونی، آلفای کرونباخ 796 / 0، مطابق با هویت بصری و تعریف قوانین ادراک دیداری گشتالت و اصول طراحی گرافیک، در یک دسته از قوانین گشتالت جای دارد که می توان به ارتباط متعامل و دوسویه این دو پ یبرد و در هر قانون از برخی اصول طراحی و بالعکس بهره گرفت