هر گونه قضاوت و داوری در مورد اثر هنری یا حقیقت هنر و زیبایی، مبتنی بر این اصل است که انسان پیش از حکم، تصوری از هنر و زیبایی داشته باشد. آیا منشا تصوری که از حقیقت هنر در ظرف ادراکی انسانها به تحقق پیوسته است، حقیقی است؟ و یا آنکه منشا آن تصور، اعتباری و مبتنی بر سلیقه و عادت و ذوق و پسند و تداعی و خواستهای فردی و اجتماعی است، که پنداری از صورت و حقیقت هنر را در ذهن به وجود آورده است؟اثر هنری صورتی از حقیقت هنر و به عبارتی، تجلی «صورت حقیقی هنر» است. اثر هنری به تمام ذات همه وجود و ماهیت خود را از هویت صورت نوعیه هنر دریافت می کند. هویت هنر ناشی از زیبایی حقیقی است و زیبایی حقیقی منشا تحقق «صورت نوعیه هنر» است.هنرمند با دریافتی شهودی از هستی، صورتی نوعیه، مجرده و نورانیه و مثالی از زیبایی حقیقی در ظرف خیال خویش ابداع می کند که این صورت نوعیه به تمام ذات، هستی خود را بنا به ظرفیت وجودی هنرمند، از زیبایی مطلق و ازلی دریافت کرده است. آن صورت نوعیه، مبداء و منشا ایجاد اثر هنری است. تفسیر اثر هنری مبتنی بر دستگاه فکری مفسر است. تفسیر کننده اثر هنری، نخست با صورت هنر مواجه می شود و سپس با مختصاتی که در صورت هنری تحقق پیدا کرده است، به تفسیر و نقد اثر می پردازد. تفسیر اثر هنری از طرف تفسیرگران متفاوت با پیش زمینه های ذهنی مختلف، منجر به ظهور مفاهیم گوناگون ذهنی و حتی متضاد، نسبت به یک اثر هنری، خواهد شد به همین جهت یک اثر هنری خصوصاً در حوزه ادبیات با قرائتهای متفاوت و برداشتهای گوناگون و حتی متضاد، تفسیر یا خوانده می شود. هر گونه تفسیر در ارتباط با نشانه ها و نمادهای موجود در اثر، در حکم واکنش روحی ما نسبت به متن است. در معنایی کلی، متن به چیزی اطلاق می شود که تفسیر از آن آغاز و به آن ارجاع داده می شود. متن هنری، متنی است با ساختار زیباشناختی که امکان تفسیرهای متعدد را فراهم می کند. متن هنری حقیقت ذاتی خود را از «صورت نوعیه هنر» اخذ می کند و معانی متعددی را در رویکردهای متفاوت تفسیری، آشکار می کند. شناخت ساختار ذهنی منتقد و مخاطب آثار هنری، می تواند مبانی نظری مفسران را آشکار کند. صورت هنری، مستقل از دستگاه نظری مفسران به حیات مستقل خویش در اثر هنری متکی و فراتر از هر تفسیری دارای استقلال ذاتی است.
پژوهش حاضر، حاصل بررسی همه جانبه ای از وضعیت کتابخانه هنرهای زیبا و مقایسه آن با استانداردهای کتابخانه های دانشگاهی ایران است. در این بررسی علاوه بر ارائه اطلاعاتی در حوزه علوم کتابداری و اطلاع رسانی به موارد ویژه ای از قبیل ساختار تشکیلات، عملکردها، بافت نیروی انسانی و تحلیل آماری پرداخته شده است. یافته های این پژوهش بیانگر این واقعیت است که بجز وضعیت نیروی انسانی، مجموعه و خدمات کتابخانه در مقایسه با استانداردها کمتر از 50% را نشان می دهد. در پایان پیشنهادهایی برای بهبود وضع موجود ارائه شده است.
آفرینش زیبایی در هنر ایران بر اصل تزئین استوار است.در معماری ایرانی قبل و پس از اسلام، عنصر تزئین نقش اساسی دارد و حضور تزئینات که عمدتاً پرکار و متنوع می باشند، از معماری و ساختمان جدایی ناپذیر است. از دوره هخامنشی و ساسانی و پس از اسلام تا پایان دوره قاجار شاهد زیبایی شناسی مبتنی بر تزئین هستیم.نقاشی ایرانی نیز در عین روایت گری، سراسر تزئین است. آنچه از نقاشیهای قبل از اسلام سراغ داریم، معمولاً با موضوعات شکار و جنگ شاهان است. شخصیتهای ترسیم شده در این صحنه ها با لباسها و جواهرات و آلات و ابزارشان، پر از نقش و نگارهای زیبا و متنوع است. البته این نگاره ها علاوه بر عناصری که از طبیعت الهام گرفته شده، بعضاً اسطوره ای و نمادین نیز می باشند. در نقش برجسته هایی که از دوره هخامنشی و ساسانی بر جای مانده و صحنه هایی مانند تاج گذاری، شکار و جنگ را به نمایش گذاشته است، می توان نمادهای تزئینی را به وفور مشاهده نمود. هنرهای دستی که در خدمت زندگی روزمره مردم بوده مانند فرش و پارچه نیز به نقوش تزئینی آراسته می باشند.
متخیله قوه ای از قوای نفس انسانی است که معمارِ عالم خیال است. اثر هنری ماهیت خویش را از عالم خیال دریافت می کند. زیرا کار خیال، صورت سازی است و بر اساس شهود هنرمند است که خیال، صور هنری می آفریند. هنر از عالم خیال می رسد و فلسفه از عالم عقل.تصویرگر هنرمند، زیباترین صور خیالی متون ادبی را مصور می کند و بر اساس «رجحان صور زیباشناختی» تصاویر تخیلی از متن داستانی و روایت، تصویرِ خویش را می آفریند. آفرینش در این معنا، یعنی ساختن زیباترین تصویر تجسمی از متن ادبی. نقاش، بر اساس ساختار زیباشناسی متن، تصویرسازی می کند. در غیر این صورت، تصویرسازی داستان مبتنی بر دریافتهای شخصی و زیبایی شناسیِ سلیقه ای نقاش خواهد شد.اگر متن ادبی، قصد ابلاغ پیامی را دارد، تصویرگر متن نیز باید از جنبه ابلاغی متن، تبعیت کند و تصویر او علاوه بر جنبه های زیباشناختی، ابلاغ کننده پیام متن به صورت تصویر باشد. همانطور که متن ادبی با خواندن مورد تفسیر قرار می گیرد، متن تصویری نیز بر اساس دلالتهای تصویر به معانی (خوانش تصویری) مورد تفسیر و فهم واقع می شود. تصویر هیچگاه نباید خلاف معنای متن باشد گرچه می تواند تفاسیری تجسمی از متن را ارائه دهد و جنبه های متفاوتی از تفسیر متن را در قالب تصویر بیان کند. چون مفاهیم در متون ادبی و متون تصویری امری ذاتی الفاظ یا تصاویر نمی باشند، مخاطبان بر اساس پیش زمینه های ذهنی خویش این متون را تفسیر می کنند. متن هنری (خواه ادبی باشد یا تصویری) همچون ماده ای برای تفسیر مخاطب است و به اعتباری، تفاسیر، صورتهای فعلیت یافته معانی متن، در ذهن مفسراند. با این قید که تفسیر نمی تواند ضد متن باشد بلکه تفسیر نتیجه آمیزش افق انتظارات و فهم مفسر (مخاطب) با متن، در زمان حال است. در نتیجه فهم های متفاوت از متن، تفسیرهایی متفاوت را به دنبال خواهد داشت که در دایره کلیت معنایی متن حرکت می کند. زیرا مخاطب و مفسر با پیش دریافتی از کلیت معنایی متن، قادر به فهم متن خواهد شد. آنچه که در متون ادبی و تصویر سازی متون ادبی اصالت دارد، سوژه است و زیبایی ساختار بیان، در خدمت معانی و مفاهیم و روایت و داستان قرار می گیرد. در نتیجه در هنرهایی که جنبه های ابلاغی اصالت پیدا می کند، دریافت مخاطب نیز جنبه تعیین کننده ای در ارزش گذاری اثر هنری خواهد داشت.
باغ ایرانی محصول اصیل تعامل ذهن و زندگی ایرانیان در محیط طبیعی آنان است. علیرغم سنت دیرپای باغسازی در ایران شمار کمی از متخصصان در صدد شناخت و تحلیل بنیه های نظری آن برآمده اند. این نوشته در صدد است تا زیبایی شناسی باغ ایرانی را با تکیه بر نمونه های تاریخی در انطباق با آئین و ذهن ایرانیان در فاصله دوران تاریخی تا کنون مورد نظر قرار دهد. در این گزارش به نکاتی در زیبایی شناسی باغ ایرانی اشاره می شود که نقش اصلی در پدیدآورن فضا را بر عهده گرفته است. چشم انداز بیکران، حضور آب، تنوع فضایی، منظره قدسی، مکان تامل و هندسه مستطیلی از جمله آنهاست. زیبایی در باغ ایرانی بر پایه تفسیر هنرمند از مفاهیم ذهنی او آغاز می شود و در گذر زمان تحت صیقل تاریخ و محیط رنگ نوین به خود می گیرد. مفهوم زیبایی در آغاز هم پیوند با معنای خیر و مفید بوده لیکن تدریجاً با تفکیک مفهوم بسیط آن، به سلیقه ای مستقل در حوزه صورت و شکل بخشی به فضا بدل شده است.
فریتهوف شوان از بنیانگذاران و نظریه پردازان اصلی جریان فکری و فلسفی «سنت گرایان معاصر»، اهتمام فراوانی نسبت به اهمیت هنر و زیبایی داشته و به طور مستقیم یا ضمنی در آثار خود، به زیبایی شناسی سنتی پرداخته است. نشر وگسترش آراء و نظرات شوان و دیگر سنت گرایان درباره هنر و زیبایی در فضای فکری و فرهنگی کشور ما، سابقه ای نزدیک به چهار دهه دارد. وجود جنبه های انتقاد آمیز و نفی کننده فرهنگ و تمدن غربی و نیز توجه به تفاسیر و احیاء فرهنگ دینی، دو دلیل عمده اقبال به آراء و نظرات سنت گرایان خصوصاً در زمینه هنر دینی و سنتی، چه قبل از انقلاب اسلامی و چه بعد از آن بوده است. اما آنچه در این میان، مغفول مانده، انجام نقدهای جدی و منطقی بر این جریان فکری و فرهنگی به عنوان جریان غالب و تاثیر گذار بر فضای هنری است. در این نوشتار سعی بر آن بوده است که پس از ذکر خلاصه و رئوس نظرات شوان در باب زیبایی، آراء وی از لحاظ صحت منطق و محتوا و مقایسه آنها با نظرات دیگر متفکران سنت فکری اصیل اسلامی، به نقد آورده شود و نقائص و کاستیهای آن مشخص گردد.
هنر و تمدن هند را با قدمتی 6000 ساله، باید در اساطیر دینی و خدایان آنها جستجو کرد. به این منظور ابتدا به زندگی و تمدن اقوام اولیه ساکن در شبه قاره پرداخته می شود که در مکتب تاریخی با عنوان دراویدی از آنها یاد شده است. آنان خالق تمدن درخشان در دره رود سند و شهرهای بزرگ هاراپا و موهنجودارو بوده اند و با اعتقادات و ادیان طبیعت پرستانه یکی از خاستگاههای مهم و بارز خدایان و کیشهای بعدی هند می باشند.هجوم آریاییها در اواسط هزاره دوم ق.م از سمت شمال غرب به شبه قاره صورت گرفت و بعد از درگیریهایی با اقوام بومی و مهاجمان جدید، در آن سرزمین مستقر و ساکن شده و عصر ودایی به تدریج آغاز می شود که باعث تغییر و دگرگونیهایی در تمدن و هنر آن سرزمین می شود در طی این دوران رزم نامه ها و حماسه سراییهای مکتوبی مانند: رامایانا و مهاباراتا را می آفرینند. نقش برجسته های زیادی در دل کوهها و غارها و معابد از خدایان و رزمهای آنان حک می کنند و در ساختار اجتماعی نیز تحولاتی صورت می گیرد به طوری که سه نظام طبقاتی – اجتماعی برهمنان، کشاتریا و وایشیا پدید می آید که انعکاسی از تثلیث خدایان در عصر ودایی « خدایان آسمانی- خدایان جوی- خدایان زمینی» و همینطور در عصر برهمنی «برهما – ویشنو – شیوا» می باشد.از آنجا که هنر هند باستان چه قبل از آریایی و چه بعد از آریایی به زندگی و نزول خدایان در زمین پرداخته است. لذا برای تجزیه و تحلیل هنر آن نیز باید به ادیان و تفکرات و اعتقادات آن اعصار پرداخته شود. که این موارد با آثار تصویری تطبیق داده شده است. هر چند هنر هند باستان تحت تاثیر هنر بین النهرین، ایران، یونان و روم بوده است ولی دارای ویژگیهای خاص و منحصر به فرد می باشد. از جمله اینکه با وجود کاملاً جسمانی و مادی بودن از تفکری ماورایی در قالب نمادین و اسطوره ایی، آثاری پویا و پرتحرک را آفریده اند.
نور در معماری چیست؟ این پرسشی است که این مقاله در مقام پاسخی بنیادی و فلسفی بر آ ن است. بدیهی است نور در فیزیک قسم خاصی از امواج الکترو مغناطیسی است که قابل مشاهده است. در دانش فیزیک به واسطه وجود حاملی مفروض نور امکان تحقق می یابد. این حامل واسطه ای است که در آن امواج نور به حرکت در می آید.در این مقاله به خصوصیتهای فیزیکی نور بدانگونه که مبحث علم فیزیک است کاری نیست بلکه در اینجا از ویژگیهای مکانی و برخی جهات استتیک نور که با مقوله فضا و مکان در هم آمیخته است سخن خواهد رفت. خصوصیات فضاهای ساخته شده نوری در کنار فضاهای عام حامل نور مورد بحث خواهد بود. از نظر ما ساخت فضاهای نوری اهمیتی چون فضاهای ساخته شده معماری دارد و از این رو ساخت و تولید این فضاها مستلزم دانش معماری خاصی است که آن را می توان «معماری نور» نام نهاد.