مقالات
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: ادراک فضا، بر پایه رابطه دوسویه انسان و محیط و در پی یک فرایند تدریجی شکل می گیرد. موضوع ادراک فضا با تمامی دانش هایی که دغدغه آنان آفرینش مکان زیست نیکو برای انسان است پیوند داشته و ریشه در ادبیات تخصصی علوم محیطی دارد، اما مفهوم ادراک به عنوان موضوعی شناخت شناسانه مورد توجه دیگر گستره های دانش از جمله فلسفه هست، ولی که کم تر مورد اقبال پژوهشگران دانش محیطی بوده است. آگاهی از چیستی ادراک و تبیین سازوکار آن و نقشی که در شناخت هستی دارد از دیرباز مورد توجه فیلسوفان نیز بوده است. بازگشت به آرای فیلسوفان سرزمین مان برای شفاف سازی مفهوم و فرایند ادراک و کاربرد آن در دانش طراحی محیط شهری موضوع اصلی این پژوهش است. میزان کارآمدی نظرات فلاسفه برای شفاف سازی ویژگی های ادراک و مراتب آن و چگونگی فرایند ادراک فضای شهری مبتنی بر آن مورد سؤال این نوشتار است.
هدف پژوهش: هدف این پژوهش بهره گیری از آرای فیلسوفان ایرانی برای بازشناسی مفهوم ادراک و ویژگی های کاربردی آن در طراحی محیط است.
روش پژوهش: این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی و برگرفته از مطالعات کتابخانه ای و تحلیل متون و کاوش در اندیشه فیلسوفان گزیده به شیوه استدلال منطقی است و به استنتاج موضوع ادراک از دو بٌعد ماهوی (سرشت ادراک) و رویه ای (ساختارو فرایند آن) در گستره دانش فلسفه وکارآمدسازی آن در گستره دانش طراحی شهری می پردازد.
نتیجه گیری: نتایج بررسی ها نشان می دهد که بهر ه مندی از اندیشه های فیلسوفان ایرانی درشفاف سازی ماهیت و ویژگی های چهارگانه ادراک شامل: فرایندی بازآفرینانه، اثرپذیری، کنشگری و پویایی و نیز تدقیق ساختار فرایند ادراک محیط شهری سودمند است. این نوشتار در پایان با بهره گیری از دو پایگاه نظری فلسفه و طراحی شهری به صورت بندی مدل مفهومی «رابطه ادراکی انسان و شهر» پرداخته و کارکرد و برون داد هر مرتبه از فرایند ادراک را معرفی می کند.
ارزیابی محله های بافت تاریخی باغ شهر خوانسار از نظر پایداری کالبدی (مورد مطالعه: محله پُلِگوش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: در چند دهه اخیر تغییرات و تحولات مختلف موجب آسیب به بافت تاریخی محله های شهر خوانسار شده است. از این رو باید در جهت ایجاد پایداری در این محله ها گام برداشت. پایداری در محله در گرو پایداری در چهار بخش اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی و کالبدی است. به منظور دستیابی به پایداری در سه بخش اول، ابتدا باید به پایداری در سطح کالبدی که زیرساخت و پایه سه بخش دیگر محسوب می شود، دست یافت. اگر ضرورت ایجاد پایداری کالبدی در سطح محله پلگوش مطرح باشد، می توان سؤال کرد که شاخص های پایداری کالبدی کدامند؟ و با توجه به این شاخص ها محله پلگوش در چه سطحی از پایداری کالبدی قرار دارد؟ هدف پژوهش: این پژوهش با بیان مفهوم پایداری محله به دنبال استخراج شاخص های پایداری کالبدی و ارزیابی محله پلگوش خوانسار با توجه به این شاخص ها است.روش پژوهش: در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و با بهره گیری از استدلال منطقی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و میدانی، شاخص های پایداری کالبدی استخراج می شود و با توجه به آن محله پلگوش ارزیابی می شود. به منظور تحلیل محله پلگوش از سه روش بررسی های میدانی، مطالعه طرح جامع شهر خوانسار و مصاحبه های عمیق با ساکنین استفاده شده است.نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاکی از آن است که شاخص های پایداری کالبدی شامل هفت شاخص معماری ساختمان ها، چندعملکردی بودن ساختمان های عمومی، کاربری های استاندارد، تحرک و پویایی، فضاهای عمومی، دسترسی مناسب و کیفیت کالبدی است. با توجه به شاخص های فوق و براساس تحلیل و بررسی های صورت گرفته در محله پلگوش سه شاخص کاربری های استاندارد، دسترسی مناسب و کیفیت کالبدی پایدار، شاخص معماری ساختمان ها، نیمه پایدار و سه شاخص چندعملکردی بودن ساختمان های عمومی، تحرک و پویای و فضاهای عمومی، ناپایدار هستند.
تحولات فرهنگی متأثر از مدرنیته بر محتوای معماری مدارس ایران و ژاپن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: در هر دوره ای، آموزش و فضاهای آموزشی، یکی از ارکان اساسی تکوین، توسعه و انتقال مؤلفه های فرهنگی هر جامعه بوده است. در حقیقت، مدرسه فضایی است که در طی دوره های مختلف و تحت تأثیر عوامل گوناگون دست خوش تغییرات اساسی شده است. اما در کنار این پیشرفت و فناوری، در معماری امروز ایران، ارزش ها و مفاهیم فرهنگی ریشه دار در یک معماری کم رنگ است.هدف پژوهش: هدف این پژوهش بررسی تحولات حاصل از مدرنیته بر معماری مدارس در ایران و ژاپن است؛ تا تحولات معماری و محتوای فرهنگی مرتبط با آن را در ایران و ژاپن طی دوره های گوناگون بررسی کند. علت انتخاب این دو کشور به خاطر وجود پیشینه غنی از معماری سنتی در هر دو بوده است.روش پژوهش: روش تحقیق کیفی و از نوع تطبیقی به شیوه هم سنجی لنزی بوده و اطلاعات به صورت کتابخانه ای، از طریق استناد به کتاب ها و پژوهش های پیشین در دوره های مختلف گردآوری شده و پس از تعیین مشخصه هایی که باید مورد بررسی قرار گیرد درنهایت، توصیف و تحلیل مفاهیم و اصول فضاسازی در معماری این مدارس انجام شده است.نتیجه گیری: بازبینی ها نشان دهنده ناپیوستگی در توالی فرهنگی در آغاز مدرنیته در کشورها است که این مقوله باعث محرومیت فرهنگ بومی در میان فرهنگ های تازه وارد بوده است. اما کشوری همانند ژاپن، پس از گذشت دوره ای به بررسی دوباره عوامل گوناگون پرداخته و سعی در استفاده از فرهنگ بومی در دوران جدید به شکلی نو و متناسب با فرهنگ جامعه داشته که این مسیر باعث شکل گیری فرهنگی زنده در آن دوران بوده است. اما، این روند در ایران مسیر درستی را طی نکرده و موجب شکست در انتقال فرهنگ غنی به دوران جدید بوده است و در نهایت جهت حفظ پیوستگی در توالی فرهنگی در هرزمان لازم است تا ویژگی های اصلی هر دوره بررسی شده و خصوصیات فرهنگی، متناسب با آن دوره به شکلی جدید انتقال پیدا کند.
تحلیل الگوی بهینه چیدمان فضایی شبکه دسترسی در غرفه های نمایشگاهی با رویکرد آینده پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: فضاهای نمایشگاهی، مکانی برای عرضه و ارائه دستاوردها، محصولات، پیشرفت ها و نوآوری ها و اهداف سازمان ها، نهادها، مؤسسات و افراد به مخاطبان خود هستند؛ به گونه ای که هدف اصلی غرفه داران در نمایشگاه ها بالارفتن میزان بازدید از غرفه های خود و مکث در مکان است. اما بازدید از مجموعه غرفه های نمایشگاهی زمانی می تواند به صورت متعادل یا هدفمند صورت گیرد که طراحی فضاهای حرکتی در نمایشگاه بر اساس شناخت الگوی بهینه حرکتی- رفتاری مراجعه کنندگان صورت گرفته باشد؛ چگونگی چیدمان غرفه های نمایشگاهی با شناسایی شاخص هایی که به ایجاد، هدایت و پیش بینی حرکت در سطح این فضاها منجر خواهد شد.
هدف پژوهش: براساس فرضیه پژوهش در مورد روابط مستقیم بین مسیردهی حرکتی و چگونگی پیکره بندی فضا، سؤالاتی در مورد مشخصه های کالبدی و چگونگی بهبود کارایی و کیفیت برای تعامل سریع انسان در محیط نمایشگاهی ایجاد می شود. هدف از این تحقیق، تبیین رابطه بین کالبدِ فضا و رفتار حرکتی کاربران است که با بررسی نمودارهای تحلیلی و جداول تولیدشده توسط نرم افزار مشخص شده است؛ دستیابی به الگوی بهینه روابط بین شاخصه های دسترسی که بهبود کیفیت معماری فضای نمایشگاهی از طریق ارتقای روابط متقابل انسان و فضاست.
روش پژوهش: روش تحقیق کیفی- کمی است. در بخش مبانی نظری با روش توصیفی- تحلیلی ماحصل از شیوه گردآوری اطلاعات به صورت مطالعات کتابخانه ای و اسنادی انجام شده و نتایج توسط جامعه آماری به روش دلفی توسط متخصصان و کارشناسان بررسی شد. همچنین در بخش داده های کمی از روش تحلیل محتوا توسط نرم افزارهای میک مک و سناریو ویزارد است که در نتایج از دپت مپ بهره گرفته شده است. هدف کاربردی این روش پژوهش از نظر ماهیت، ترکیبی از روش شبیه سازی و توصیفی- تحلیلی است که در نهایت از استدلال منطقی استفاده کرده است.
نتیجه گیری: نتایج تحقیق با توجه به تحلیل الگوهای چیدمان و نحوِ فضا نشان می دهد الگوی بهینه حرکتی استفاده کنندگان از فضای نمایشگاهی با توجه به اثرات نحوه چیدمان غرفه های نمایشگاهی بر مبنای شاخص های پیوندی مشترک، اتصالات در طول دسترسی، عمق و حرکت طبیعی در بیان اهمیت ارتباطات فضایی دارای تأکید بر الگوی شطرنجی (الگوی سوم) به عنوان یک ایده متعادل طراحی است؛ شبکه شطرنجی که در دسترسی ها به ابعاد بلوک ها و نفوذپذیری با گشودگی فضایی در جهت خلق تباین فضایی توجه دارد و با ایجاد مرکزیت در فضا تبیین شده است؛ فضایی که با مرکزیت مشخص شده به شکل گیری راسته های پیرامونی در میزان هم پیوندی می انجامد.
سیر تطور سازماندهی فضایی مسکن بر اساس جایگاه اجتماعی زنان (قیاس تطبیقی مسکن ایرانی و اروپایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: همواره ارتباطی دوسویه میان ساختار فضایی خانه و عوامل اجتماعی و فرهنگی برقرار بوده است. از جمله مواردی که نقش مهمی در تغییرات ساختار خانه ها در چند سده اخیر ایفا کرده، تغییر جایگاه زنان در خانه و اجتماع بوده است. خانه به عنوان مکانی که نقش کلیدی در هویت بخشی و بازتولید ارزش های اجتماعی دارد، برای بیان و هماهنگی با اعتقادات ساکنین، همواره دستخوش تغییرات بوده است. همچنین امروزه روند تغییرات در نقش پذیری و هویت اجتماعی زنان به سرعت در حال تغییر است، لذا بررسی این تحولات در چند سده گذشته و راهکارهای طراحی اعمال شده در مسکن متناسب با این تغییرات و نتایج حاصله از این تغییرات، می تواند برای پیش بینی و ارائه الگوهای مناسب برای خانه در آینده، مفید باشد.هدف پژوهش: هدف این مقاله مقایسه ساختار فضایی میان خانه های قرن 17 تا 21 در اروپا با خانه های ایران از زمان قاجار تاکنون با بررسی جایگاه اجتماعی زنان است، به نحوی که سیر تطور سازماندهی فضایی در گذر زمان در ایران و اروپا جداگانه بررسی و علاوه بر آن تفاوت و شباهت بین ایران و اروپا در یک دوره زمانی مشابه نیز مشخص شود.روش پژوهش: این پژوهش با استفاده از روش تفسیری-تاریخی، استدلال منطقی و قیاس تطبیقی، به طور هم زمان با استفاده از قیاس طولی و عرضی، به بررسی چگونگی ارتباط و تأثیرات دوسویه میان ساختار فضایی خانه و جایگاه اجتماعی زنان می پردازد.نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد، ارتباط مستقیمی میان جایگاه اجتماعی زنان و قلمروهای جنسیتی فضایی خانه وجود دارد؛ به گونه ای که با بهبود این جایگاه، کیفیت فضایی قلمروهای زنانه افزایش یافته و بسیاری از ارزش گذاری های قبلی جنسیتی فضاها و عملکردها تغییر یافته است. این تغییرات در نهایت منجر به متعادل شدن نقش های جنسیتی در خانه شده است. اگرچه هنوز کاستی هایی در الگوی فضای معاصر دیده می شود که می توان به کمبود فضاهای نیمه باز در مجاورت خانه اشاره کرد.
سطوح اثربخشی ساختار قدرت بر معماری دوره پهلوی اول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: معماری از دیرباز پیوندی مستحکم و دوسویه با عوامل تاریخی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی داشته و تحولات بروزیافته در این زمینه ها، اثرات مشهودی را بر معماری گذاشته است. در این رهگذر، پهلوی اول به دلیل تحولات گسترده در زمینه های متفاوت، به عنوان یکی از شاخص ترین دوره های تاریخی ایران در نظر گرفته شده که گرایش ها و تفکرهای خود را به واسطه معماری بیان کرده و به عنوان بازتابی از یک دوره سیاسی، قابلیت قرائت و تحلیل دارد. از سویی بررسی پژوهش های گذشته نشان می دهد که در این حوزه صرفاً به تشریح عوامل تأثیرگذار بر معماری و تحولات در وجوه مختلف جامعه به صورت مستقل پرداخته شده و نقش ساختار قدرت به عنوان مهره کلیدی و سطوح اثربخشی آن بر معماری به واسطه جریان های فکری غالب و مؤلفه های تأثیرگذار بر این ایدئولوژی ها، مغفول مانده است.
هدف پژوهش: در این راستا، این پژوهش به بررسی شبکه ساختار قدرت و سطوح اثربخشی آن بر معماری دوره پهلوی اول پرداخته و در پی یافتن پاسخ به این پرسش ها است که مؤلفه های کلیدی تأثیرپذیر از ساختار قدرت دوره پهلوی اول چیست؟ و سطح و نحوه اثربخشی آن ها بر معماری دوره پهلوی اول چگونه است؟
روش پژوهش: بر این اساس این پژوهش از نوع کیفی با چارچوبی توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر منابع کتابخانه ای، اسنادی و مرور فشرده ادبیات نظری است.
نتیجه گیری: یافته های این جستار بیانگر آن است که ساختار قدرت با بهره گیری از مؤلفه های کلیدی نظیر سلطه رضاشاه در دولت و ارتش، اهمیت به ایران باستان، نفوذ سیاست های غربی از طریق حضور متخصصان اروپایی و افراد واقف بر توسعه یافتگی غرب و رشد تکنولوژی با نحوه و میزان سطوح مداخله متفاوت در معماری بناهای حکومتی و شخصی، اعمال نفوذ کرده است. در این راستا می توان اذعان کرد که ساختار قدرت، نقش کلیدی را در نوگرایی معماری ایران در دوره پهلوی اول به واسطه ایجاد زیرساخت های شهری، اجتماعی و فعالیتی به صورت مستقیم و غیرمستقیم در سه سطح کلان، میانه و خرد ایفا کرده است.