بیان مسئله: تغییرات جمعیتی و اقلیمی به عنوان اصلی ترین چالش های پیش روی بشر در قرن حاضر به شمار می روند. از دهه 1970، توسعه پایدار و طراحی همه شمول در پاسخ به این تغییرات مطرح شدند؛ اما با وجود این دو نظریه، مسئله ناکارآمدی فضاهای معماری همچنان موضوع بحث محافل علمی است. این در حالی است که معماری بومی، درگذشته به عنوان معماری پاسخگو به نیازهای عموم مردم مطرح بوده؛ اما در عصر کنونی این معماری به دلیل دورماندن از تحولات زمانه مورد بی توجهی قرارگرفته است. فرضیه و پرسش های تحقیق: به نظر می رسد با واکاوی در اصول طراحی همه شمول و شناخت معیارهای کلیدی توسعه پایدار و شاکله معماری بومی و احیای آن، می توان به الگوهایی از معماری دست یافت که بر همه شمولی فضاها و پایداری آنها مؤثر باشند. همچنین به نظر می رسد تقویت اصل انعطاف پذیری فضاها بیشترین تأثیر را بر همه شمولی آنها دارد. حال این پرسش کلیدی مطرح است که کدام یک از معیارهای طراحی همه شمول با توجه به نیازهای کنونی بوم گرایی قابلیت اعمال در معماری بومی پایدار را دارد و نیز کدام یک از معیارهای معماری بومی را می توان در طراحی همه شمول به کار گرفت. هدف: این مقاله با هدف شناسایی میزان همگرایی یا واگرایی مؤلفه های معماری بومی و طراحی همه شمول تدوین شده و درصدد است تا به الگویی تعاملی دست یابد که در تطابق با معیارهای طراحی همه شمول و نیازهای کنونی بوم گرایی بوده و قابلیت اعمال در معماری بومی پایدار را داشته باشد. روش تحقیق: روش تحقیقِ این مقاله روش توصیفی-تحلیلی و متکی بر فن تحلیل محتواست که با رویکرد کیفی _کمی مورد مطالعه قرارگرفته است. بدین معنا که ابتدا الگوی تعاملی معماری در تطابق با معیارهای سه مقوله معماری بومی، طراحی همه شمول و توسعه پایدار به روش کیفی تدوین شده و سپس ارتباط معیارهای کلیدی در این الگو و سهم هریک در نظام تعاملی به روش کمی تعیین شده است. در این مطالعه، حصار صفوی در منطقه 12 تهران به عنوان بستر مکانی پژوهش انتخاب شده و هم زمان نسبت به جمع آوری داده های کمی و کیفی در قالب پرسشنامه اقدام شده است. نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد در الگوی تعاملی حاصله از روش های کیفی پژوهش، شش عامل کلیدی تاب آوری، زمینه گرایی، استفاده همه شمول، راحتی، حقوق و مدیریت دخیل هستند و مطابق نتایج کمّی تاب آوری بیشترین سهم در نظام تعاملی را داراست.