این پژوهش کوششی است برای بررسی انواع روشهای مجهولسازی فعلهای مرکب زبان فارسی و معرفی نظریة معنایی جکندوف، یعنی آنچه «نظریة معنیشناسی مفهومی» نامیده میشود. معرفی این نظریة معنیشناختی، به این دلیل است که مبانی آن به محک دادههای زبان فارسی سپرده شود تا معلوم شود آیا این نظریه، چنانکه پیشنهاددهندة آن ادعا میکند، جهانی است و از عهدة تبیین دادههای زبان فارسی برمیآید یا خیر. به این منظور، رفتار معنایی22 فعل مرکب زبان فارسی که از راه همراهشدن سازة غیرفعلی با فعل سبک «انداختن» ساخته میشوند، به هنگام مجهولکردن این افعال بررسی میشود. چنانکه ملاحظه خواهیم کرد، برای مجهولسازی گروهی از فعلهای مرکب، میتوان از دو روش نحوی و معنایی بهره برد. همچنین، خواهیم دید که نظریة معنایی جکندوف به دلیل توجه به مؤلفههای معنایی و در نظر گرفتن آنها به منزلة واحد تحلیل معنایی، از عهدة تبیین پذیرفتنینبودن جملههایی که دستوریاند، ناتوان میماند و بنابراین، استدلال خواهیم کرد که چنانچه واحد تحلیل معنی جمله در نظر گرفته نشود، تحلیلهای معنایی نتایج درستی را بر پی نخواهند داشت.