آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۳

چکیده

متن

 
به قول استاد فرزانه و دانشمند جناب آقاى دکتر شفیعى کدکنى (مثنوى معنوى جلال الدین مولوى, بزرگ ترین حماسه روحانى بشریّت است که خداوند براى جاودانه کردن فرهنگ ایرانى آن را به زبان پارسى هدیه کرده است و هنوز بشریّت در نخستین پله هاى شناخت این اثر ژرف و بى همتاست). اگر در هر سالى شرحى جامع و کامل بر این کتاب نوشته شود باز هم میدانِ تحقیق همچنان باز است و تشنگان این وادى جویاى گزارش هاى بیشتر و بیشترند.2
آرى, تألیف صدها شرح و تلخیص و ترجمه به زبان هاى فارسى, ترکى, اردو و ده ها زبان دیگر دنیا که امروزه نسخ خطّى فراوانى از آنها در کتابخانه هاى مختلف دنیا موجود است, نمودار گوشه اى از عظمت این کتاب عظیم و پرقدر است که به حق لقب (قرآن فارسى) یافته است.
اشعار مولانا چه در مثنوى و چه در غزلیات شمس آکنده و آمیخته با رموزات عرفانى و اسرار ملکوتى است و از همان آغازِ تولد و سرایش افهام و اذهان بسیارى از یاران و مریدان مولانا را به خود جلب کرد و طبق آنچه از مکتوبات مولانا و فیه ما فیه او برمى آید و نیز آنچه افلاکى در مناقب العارفین بارها بدان اشاره کرده, مولانا در زمانِ حیات پربرکت خود آنچه اذهان و افهام کافه انام از این رموزات در بهره اندوزى دچار مشکل مى شد, با کلام جان بخش خویش کلام مثنوى را تفسیر و تبیین مى نمود و ایشان بارها در فهم ابیات و معانى رمزآلود مثنوى به مولانا مراجعه مى کردند.3
پس از مولانا و سلطان ولد که در شرحِ مثنوى آثار و تقریراتى از خویش به یادگار نهاده اند, قدیمى ترین شرح درباره مثنوى شرحِ احمد رومى از مریدان سلطان ولد و فرزندش عارف چلبى است که فروزانفر از آن خبر داده و دو نسخه از آن را در دست داشته است.4 این شرح که به قول زرین کوب شرح درخور ملاحظه اى نیست,5 در سال 720 ق تألیف شده است. بعد از این شرح, نشانى و اثرى از شرح و تفسیر درخور بر مثنوى تا حدود دو قرن به دست نیامده است.
پس از درگذشتِ مولانا توجه به آثار او و کوشش در شناخت شخصیت معنوى و عرفانى او به خصوص در حوزه یاران مولانا در قونیه بیشتر شد; لذا نخستین کوشش ها نیز در همان قونیه صورت گرفت. فریدون سپهسالار (629 ـ 719 ق) که به قولِ خود چهل سال به مولانا خدمت کرده بود, در کتابى فارسى به ذکر مناقب و احوال مولانا پرداخت. افلاکى نیز حدود پنجاه سال بعد از مولانا (718 ق) مناقب العارفین را در ذکر مناقب و احوال و کرامات مولانا از کودکى تا رحلت نگاشت. این کتاب على رغم حکایات مبالغه آمیزى که دارد, در بین دوستداران مولانا محبوبیت و شهرت زیادى پیدا کرد, به طورى که بارها از سوى پیروان مکتب مولانا تلخیص و ترجمه شده است, براى نمونه صابونى خلاصه از آن را با نام ثواقب المناقب به علاقه مندان عرضه کرده. محمود مثنوى خوان نیز ترجمه اى از آن صورت داده است که به ثواقب محمود مثنوى خوان مشهور بوده است.6
قدیمى ترین آثارى که مى توان نامى از مولوى یا اشعارى از او را در آنها یافت, آثار علاءالدوله سمنانى (735 ق) و شیخ نصیرالدّین چراغ دهلى (757 ق) و میر سیدعلى همدانى (785ق) است. علاءالدوله سمنانى در پاسخ شخصى که از او پرسیده است (مولاناى رومى چگونه کسى بوده) گفته است: (من هرگز سخن او نشنودم که وقت من خوش نشده است).7 دو بیت از مثنوى در ملفوظات شیخ نصیر الدّین چراغ دهلى و چند بیت از غزل مولانا در ذخیره الملوک میر سیدعلى همدانى نیز آمده است.8 بیشترین علاقه به مولانا و اشعار او را در شعر و آثار بزرگان قرن نهم مانند قوام الدّین سنجانى (م 820 ق), شاه قاسم انوار, خواجه ابوالوفا خوارزمى (م 835 ق), کمال الدّین (تاج الدّین) حسین خوارزمى (م 840 ق) مى توان مشاهده کرد.9
در حقیقت کوشش براى شرح مثنوى نیز از همین کمال الدین حسین خوارزمى شروع مى شود. دو شرح منظوم و منثور او بر مثنوى به نام هاى کنوز الحقائق و جواهر الاسرار و زواهر الانوار به اعتبارى اوّلین شروح منظم و منسجم بر مثنوى به حساب مى آیند. از کنوز الحقائق جز قسمت هایى برجاى نمانده, اما جواهر الاسرار او منبع بسیارى از شارحان و محقّقان مثنوى بوده است, ولو آنکه شارح توانسته تنها سه دفتر را شرح کند.10 درباره این شروح به تفصیل سخن خواهد رفت.
به دنبال خوارزمى, نظام الدّین محمود شیرازى معروف به شاه داعى, شاعر و عارف بزرگ قرن نهم (810 ـ 870 ق) حاشیه یا شرحى بر مثنوى نوشت که على رغم کاستى ها و نارسایى هایى که در آن مشاهده مى شود, درخور تحسین و توجه است. وى نیز مانند خوارزمى پیرو مکتب محیى الدّین عربى است و از منظر آن عارف بزرگ به شرح پاره اى از مشکلات مثنوى پرداخته است.11 شاه داعى نیز قبل از این شرح هجده بیت از ابیات مثنوى را شرح مى کند و سپس آن را ضمیمه شرح خود مى سازد.
البته نمى توان از کوشش هاى مولانا یعقوب چرخى (م 851 ق) و مولانا عبدالرّحمن جامى (م 898 ق) نیز در این قرن چشم پوشى کرد. چرخى از مشایخ فرقه نقشبندیه است و مثنوى در میان پیروان این فرقه همواره به دیده عظمت و احترام نگریسته مى شده است. او به خواهش برخى اصحاب به شرح دیباچه مثنوى و توضیح و تحلیلى مختصر درباره داستان پادشاه و کنیزک و شیخ دقوقى و قصه همشهرى عارف خود شیخ محمد سررزى مى پردازد. جامى که خود از ارادتمندان مولاناست و درباره دیدارش از قونیه و تربت مولانا حکایاتى نقل شده است.12 بر دو بیت آغازین مثنوى شرحى مبسوط به نظم و نثر مى نویسد که بسیارى از شارحان بعد از او به خصوص پیروان مکتب ابن عربى از این شرح استفاده کرده اند.
اسیرى لاهیجى و شیخ علاء الدین على بن محمّد شاهرودى معروف به (مصنفک) از دیگر بزرگانى اند که به شرح بعضى از ابیات مثنوى و رفع دشوارى هاى آن در قرن نهم دست زده اند.13 ملاحسین کاشفى سبزوارى (م 910 ق) واعظ مشهور و نویسنده پرکار قرن نهم و دهم نیز تلاش هاى ارزنده اى درباره مثنوى انجام داده است. او علاوه بر دو خلاصه از مثنوى به نام هاى لُب ّ المعنوى و لُب ّ لباب ظاهراً شرحى نیز بر مثنوى نوشته است که بعضى از تذکره نویسان از آن خبر داده اند.
مثنوى در شبه قاره هند نیز محبوبیت فراوانى پیدا کرده بود, به طورى که از قرن دهم تا سیزدهم چند شرح بر مثنوى نوشته شد. در میان سلسله هاى تصوّف در هند طریقتِ چشتیه علاقه و توجه بیشترى به آثار مولانا از خود نشان داد.14
مى گویند پیشواى این طریقت نظام الدین اولیاء (م 725 ق) خود شرحى بر مثنوى نوشته است که قسمتى از آن در انجمن آسیایى بنگال نگهدارى مى شود. این شرح دومین شرح نوشته شده بر مثنوى بعد از شرح احمد رومى است.
به هرحال استقبالِ گرم حاکمان شبه قاره و مهاجرت شاعران و فعالیت متصوّفان ایرانى و غیر ایرانى زمینه پیش ده ها شرح ناقص و کامل بر مثنوى را در شبه قاره فراهم کرد که از مهم ترین شروح بازمانده مى توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. لطائف المعنوى فى حقائق المثنوى, عبداللطیف عباسى گجراتى (قرن یازدهم);
2. مکاشفات رضوى, مولوى محمدرضا ملتانى لاهورى (قرن یازدهم);
3. مخزن الاسرار, ولى محمداکبر آبادى (قرن دوازدهم);
4. فتوحات معنوى, عبدالعلى محمدبن نظام الدین معروف به بحر العلوم (قرن دوازدهم);
5. اسرار الغیوب, خواجه ایوب پارسا (قرن دوازدهم).
و از این میان شرح محمد اکبرآبادى که کوشیده است مثنوى را بر اساس دیدگاه هاى ابن عربى تفسیر کند, تأثیر بیشترى بر شروح بعد از خود نهاده است.15
البته شروح و ترجمه هایى از مثنوى به زبان هاى دیگر صورت گرفته که موفق تر از همه ترجمه مثنوى به زبان اردو به نام پیراهن یوسفى است که مولانا محمدیوسف على شاه چشتى نظامى در سال 1293 ق به آن اقدام کرده و چندین بار به چاپ رسیده است; همچنین از شروح موفق شرحِ مفتاح العلوم از مولانا میرزا محمد نذیر عرشى نقشبندى به اردو و شرح پیر امام شاه به زبان پنجابى و شرح عبدالجبار بنکش به زبان پشتو مى باشند.
آثارى در آسیاى صغیر نیز در این زمینه به وجود آمد. گزیده 360 بیتى یوسف دده از مثنوى و شرح آن به قلم عبداللّه بن محمد رئیس الکتاب العثمانیه و نوشتن شروح و تلخیصاتى دیگر بر این منتخب او را در زمره پژوهندگان و شارحان مثنوى نیز به شمار آورده است و مى توان گفت اقدام او در توجه شارحان ترک به شرح مثنوى در نیمه قرن دهم و یازدهم مؤثر بوده است, به طورى که پس از او چندین شرح ناقص و کامل در قرن دهم بر مثنوى نوشته مى شود. ابراهیم بن صالح مغلوى معروف به شاهدى شرحى منظوم و خوب درباره مثنوى دارد. ظریفى حسن چلبى (942 ق) کاشف الاسرار و مطلع الانوار را در شرح بعضى از ابیات دفتر اول مثنوى مى نویسد. چند شرح دیگر و نه چندان مهم در همین قرن در آسیاى صغیر بر مثنوى نوشته مى شود. نخستین شرح منظّم و کامل را در ترکیه مصلح الدین مصطفى بن شعبان معروف به سرورى (م 969 ق) بر مثنوى به فارسى مى نویسد و پس از آن شمعى در اواخر قرن دهم (995ق) شرحى را بر مثنوى شروع مى کند و پس از گذشت چهارده سال مؤفق مى شود, شش دفتر مثنوى را به ترکى شرح کند. این دو شرح قدیمى ترین شروح کامل بر مثنوى در ترکیه به حساب مى آیند. پس از آنها رسوخ الدین اسماعیل انقروى (1041 ق) موفق مى شود جامع ترین و ارزنده ترین شرح ترکى را بر مثنوى بنویسد. بعد از انقروى شروح دیگرى نیز بر مثنوى به وجود آمد که مهم ترین آنها عبارت اند از:
1. جواهر بواهر, صارى عبداللّه افندى (م 1071 ق);
2. روح المثنوى, اسماعیل حقى (م 1063 ق);
3. ترجمه و شرح مثنوى شریف, عابدین پاشا حکمران انقره (م 1259 ق);16
در این دوره در ایران نیز شروحى بر مثنوى به وجود آمدند که درباره هریک سخن خواهیم گفت و مهم ترین آنها اجمالاً به قرار زیر است:
ملامحمد صالح قزوینى از علماى مشهور شیعى در عهد صفویه که خود از شاگردان میرداماد و همعصران علامه مجلسى و شیخ حرّ عاملى بوده است, شرحى بر ابیات دشوار مثنوى مى نویسد که شرح دفتر چهارم آن به همراه آن دو صفحه از دفتر پنجم باقى مانده است.
شرح ناشناخته دیگر که در کتابخانه آیة اللّه مرعشى نجفى نگهدارى مى شود, از قرن دهم ق است که تنها یک دفتر از آن باقى مانده و نام شارح نیز مشخص نیست; اما شارح مى نویسد که حدود بیست سال از عمرش را صرف شرح مثنوى کرده است.17
قطب الدین محمد لاهیجى اشکورى (م 1075 ق) و على فرزند شیخ فضل اللّه گیلانى فومنى (م 1018 ق) و حاج ملاّ محمدعلى نورى (م 1252 ق) نیز ابیاتى از مثنوى را شرح کرده اند. میرزا حسن بن محمّد صادق خان که خود از ملازمان شاه عبّاس اول بوده, نیز شرحى بر مشکلات مثنوى نوشته است.
حکیم و عارف بزرگ قرن سیزدهم حاج ملاهادى سبزوارى نیز با شرح ارزشمند خود بر مثنوى بزرگ زرّین دیگرى به کارنامه خویش مى افزاید. او مى کوشد مثنوى را از دیدگاه حکمت و شریعت به خصوص آرا و عقاید صدرالدّین شیرازى شرح و تفسیر کند.18
در میان غربیان نیز در قرون گذشته کوشش هایى در زمینه ترجمه و تفسیر مثنوى شده است, از جمله هامربور گشتال (م 1856 م) دیپلمات و خاورشناسِ اتریشى منتخبى از ابیات مثنوى را به زبان آلمانى ترجمه کرد. سپس تورلوگ (وزیر پروتستان آلمان) به تحقیق و معرفى مثنوى پرداخت. در انگلیس نیز وین فیلد و ویلسون ترجمه هایى از مثنوى فراهم آوردند که بعدها به پسند نیکلسون درآمد.19
گولپینارلى شروحى را که خود ملاحظه نموده, در کتاب مولویه بعد از مولانا معرفى مى کند. این شروح که اغلب به زبان ترکى و برخى به فارسى است, عبارت اند از: شروح کمال الدین حسین بن حسن خوارزمى موسوم به کنوز الحقائق فى رموز الدقائق و جواهر الاسرار و زواهر الانوار, شرح بحرالعلوم عبدالعلى محمد لکهنوى, شرح سرورى, شرح سودى, شرح شمعى, شرح انقروى, شرح عبدالمجید سیواسى, شرح صارمى عبداللّه موسوم به جواهر بواهر مثنوى, شرح اسماعیل حقى بروسوى موسوم به روح المثنوى, شرح شیخ مراد بخارى, شرح عابدین پاشا, شرح طاهر اولغون موسوم به درس هاى مثنوى, شرح پیرى پاشا, شرح هدایى عزیز محمود, شرح حسن دده و…20 که به شرح هریک خواهیم پرداخت.
ایشان علاوه بر شروح مزبور به معرفى ترجمه هایى از مثنوى پرداخته اند که به قرار زیر است:
1. در قرن هیجدهم م نحیفى سلیمان (م 1151 ق) از شاعران مولوى ـ حمزوى مثنوى را به طور منظوم به ترکى برگردانده و در کار خود توفیق یافته است. این ترجمه همراه ترجمه فرخ افندى (م 1256 ق) بر دفتر مجعول هفتم به خط نستعلیق در سال 1286 ق در مطبعه بولاق مصر چاپ شده است.
2. طاهر بروسوى مى نویسد که عبداللّه صالح از پیروان طریقت عشاقى (م 1197 ق) مثنوى را در استانبول ترجمه کرده است, اما وى قید نکرده است که ترجمه مزبور کامل بوده یا ناقص و همچنین روشن نکرده است که ترجمه در کجا بوده است.
3. خیرى بیک (م 1308 ق) که به سبب انتشار مجموعه اى به نام کوتوک به (صاحب کوتوک) شهرت داشته است, به هوس افتاده که مثنوى را به نظم ترجمه کند که ترجمه خوبى از آب درنیامده است.
4. مى گویند که عونى ینى شهرى (م 1310 ق) ترجمه اى منظوم تا پایان دفتر چهارم داشته است.
5. ترجمه منظوم به وزن هجایى از فیض اللّه ساجد اولکو که از سوى خانه خلق قونیه در مجموعه قونیه 6. حافظ محمد امین, شیخ مولویه توقات, دفتر هفتم را نیز از مولانا پنداشته و آن را نظماً به ترکى ترجمه کرده است. نسخه اى از آن به شماره 6323 جزو نسخه هاى خطى ترکى کتابخانه اونیورسیته استانبول نگهدارى مى شود.
7. شاکر محمد از تربیت یافتگان دربار (م 1252 ق) در استانبول مثنوى را به ترکى منظوم درآورده است. او نیز دفتر هفتم را از مولانا دانسته و آن را به ترجمه خود افزوده است. یک نسخه از آن به صورت زیبا و مذهّب که یک سال بعد از پایان ترجمه استنساخ شده, در موزه کتابخانه دانشگاه استانبول به شماره 6308 بین نسخ خطى ّ ترکى ثبت شده است.
8. ضمناً مرحوم گولپینارلى به ترجمه منثور مثنوى خود نیز اشاره کرده است که در سال هاى 1942 ـ 1946 م به چاپ رسیده است.21
به صورت پاورقى انتشار یافته و بعدها به کوشش انتشارات ترکیه در سال 1945 م به چاپ رسیده است.
اصطلاح نامه هایى نیز طى سه قرن پیشین بر مثنوى ترتیب یافته است که گولیپنارلى از آنها یاد مى کند, عبارت اند از: ازهار مثنوى و انوار معنوى از شریف علایى بن محبى الشیرازى; مظهر الاشکال از محمد شعبان زاده که لغتنامه ترکى است به ترتیب الفبایى ترکى و یک نسخه از آن به شماره 565 در کتابخانه حالت افندى موجود است که در سال 1113 تحریر یافته است.22
تردید نیست که در بین شارحان مثنوى کسانى بودند که به صرف داشتن علاقه جدى به مولانا و وابستگى به او به شرح مثنوى پرداخته اند. افرادى نیز براى داشتن اثر و شمرده شدن در عداد فضلا و کسب عنوان شارح و حتى به قصد خودنمایى و اظهار برترى کار شرح مثنوى را در پیش گرفته اند. در مشرق زمین شرح در اکثر موارد براى فهمیدن, توضیح و فهمانیدن مطلب نوشته نمى شد, بلکه به آکندن اثر از اصطلاحات و تعقید هرچه بیشتر متن منجر مى شد. شارح حتّى لزومى احساس نمى کرد که دریابد غرض صاحب متن چیست, هرچه خود دریافت یا به عبارت صحیح تر مذهب و مشرب و اعتقاد خود را اساس قرار مى داد و خواننده را شاید از مقصد صاحب متن به کلى دور مى کرد. هیچ شارحى آن گاه که مثنوى را شرح مى کرده, دیگر آثار مولانا و آثار عمده و اصلى حیات وى را مطالعه نمى کرده است, در حالى که دیوانِ مولانا, افکارِ مندرج در مثنوى و حتى محتواى حکایات آن را شرح مى دهد; در فیه ما فیه وى فصل هایى هست که به شرح ابیات مثنوى اختصاص دارد و مقالات شمس مهم ترین مأخذ مثنوى است.
در اینجا به معرفى اجمالى برخى از شروح موجود مثنوى به ترتیب زمانى مى پردازیم. نسخ خطى این شروح که به زبان هاى فارسى, ترکى, عربى, اردو, پشتو, پنجابى و… نگارش یافته اند, در کتابخانه هاى مختلف دنیا وجود دارد که حتّى الامکان به معرفى آنها خواهیم پرداخت:
الف) شروح شناخته شده (ق 8 ـ 14)
1. شرح احمد رومى بر مثنوى (ق 8)
استاد فروزانفر در مقدمه شرح مثنوى شریف از این شرح نام مى برد و مى فرماید که دو نسخه خطى از آن را در اختیار داشته است. این شرح که نگاشته احمد رومى معاصرِ سلطان ولد و فرزندش اولو عارف چلبى بوده است, حدود 48 سال بعد از فوت مولانا نوشته شده است و قدیمى ترین شرح شناخته شده درباره شرح مشکلات مثنوى است. این کتاب در هشتاد فصل تنظیم شده است و شارح در آغاز هر فصل آیه اى از قرآن یا حدیثى از حضرت رسول اکرم(ص) ذکر مى کند و پس از شرح آن حکایتى مناسبِ شرح بیان مى کند و براى اثبات و تقریر مطلب به چند بیت از مثنوى استشهاد مى جوید. آیات و احادیث منقول نیز در شرح و تفسیر ابیات مذکور مثنوى است. این کتاب اشکالات و کاستى ها و سستى هایى دارد, اما چون قدیمى ترین شرح مثنوى است, درخور توجه و حایز اهمیت است.23
2. جواهر الاسرار و زواهر الانوار (ق 9)
نویسنده این اثر کمال الدین حسین بن حسن خوارزمى (م 840 ق) است و از شاگردان و مریدان خواجه ابوالوفاى خوارزمى و از صوفیان مشهور سلسله کبرویه مى باشد. از زندگى او اطلاع چندانى در دست نیست. نثر زیبا, آهنگین, مسجع و مرصّع این شرح که تقریباً اوّلین شرح منسجم و منظم و مرتب ابیات مثنوى است, به آن لطافت و زیبایى و دلنشینى بیشترى بخشیده است. وى پیش از شرح مثنوى ده مقاله در احوال مشایخ و بزرگان طریقت و اصول و آداب و اصطلاحات تصوّف مى آورد و مقدمه مدخل اثرش قرار مى دهد. خوارزمى پس از این مقالات که در مجلّدى جداگانه به چاپ رسیده است, دفتر اوّل مثنوى را شرح مى کند و پس از فترت و تأخیر زیاد به سال 833 ق شروع به شرح تمام دفتر دوم و سوم مى نماید و احتمالاً به شرح بقیه دفاتر توفیق نمى یابد.24
3. کنوز الحقائق فى رموز الدقائق (ق 9)
این اثر اولین شرح منظوم مثنوى است. کمال الدین حسین خوارزمى (صاحب جواهر الاسرار) ناظم آن است, اما متأسفانه جز بخشى از آن به جاى نمانده است. شارح علاوه بر این شرح و شرح قبلى آثار دیگرى دارد که عبارت اند از: ینبوع الاسرار فى نصائح الابرار, نصیحت نامه شاهى یا نصایح شاهى, المقصد الاقصى فى ترجمه المستقصى, دیوار اشعار, 25 تحفه الابرار فى افضل الاذکار, کتابى در علوم ظاهرى و اصطلاحات آن, کتابى در مستى از باده عرفان, شرح قصیده برده.26 اولین بار این شرح خوارزمى در هندوستان به چاپ رسیده است.27
4. رساله نائیه (ق 9)
مولانا یعقوب چرخى (م 851 ق) از پیروان و شاگردان خواجه بزرگ بهاءالحق ّ والدّین نقشبندى آن را در نیمه اوّل قرن نهم تألیف نموده است. این شرح مشتمل بر شرح دیباچه مثنوى و تحلیلى مختصر درباره داستان پادشاه و کنیزک و دو داستان دیگر یعنى شیخ دقوقى و شیخ محمد سررزى مى باشد. روش چرخى آن است که نخست یک یا چند بیت از مثنوى را نقل مى کند و سپس به شرح و توضیح کلّى آن مى پردازد. نقل احوال و حکایات بزرگان تصوّف و استشهاد به کلام آنان و همچنین ذکر آیات و احادیث و اشعار مناسب از ویژگى هاى این تفسیر مختصر است. نثر کتاب ساده و فصیح و به دور از تعقیدات و مغلقاتى است که گاه در آثار بزرگان صوفیه مشاهده مى شود. از این کتاب ترجمه اى به زبان اردو و به کوشش محمدنذیر رانجها صورت گرفته و در سال 1986 م چاپ شده است.28
علاوه بر رساله نائیه دو کتاب دیگر به نام هاى تفسیر چرخى و رساله اثبات وجود اولیا را براى او ذکر کرده اند.29
این رساله نوشته شاعر و عارف نامدار قرن نهم نورالدّین عبدالرحمن جامى (م 898 ق) است. کتابى کوتاه و مختصر در شرح دو بیت آغاز مثنوى مى باشد که بیشتر شارحان بدان اشاره کرده اند و گاه عین عبارت یا مضمون آنها را در شرح خود آورده اند.30 جامى در این شرح پس از مقدمه اى کوتاه در وصف و عظمت مولانا و اثر برجسته او و اظهار عجز از شرح اسرار و معانى بلند آن به صورت منظوم و منثور به شرح دو بیت آغازین مثنوى مى پردازد.
5. رساله النّائیه (نى نامه) (ق 9)
این رساله نوشته شاعر و عارف نامدار قرن نهم نورالدین عبدالرحمن جامى (م 898 ق) است. کتابى کوتاه و مختصر در شرح دو بیت آغاز مثنوى مى باشد که بیشتر شارحان بدان اشاره کرده اند و گاه عین عبارت یا مضمون آنها را در شرح خود آورده اند.31 جامى در این شرح پس از مقدمه اى کوتاه در وصف و عظمت مولانا و اثر برجسته او و اظهار عجز از شرح اسرار و معانى بلند آن به صورت منظوم و منثور به شرح دو بیت آغازین مثنوى مى پردازد.
6. شرح مثنوى
شرحى است بر بعضى ابیات مثنوى از شیخ علاءالدین على بن محمد شاهرودى معروف به (مصنّفک). با توجه به اینکه حاجى خلیفه وفات او را در سال 875 ق ذکر مى کند, این شرح باید در قرن نهم نوشته شده باشد. اطلاع زیادى از این شرح و مؤلف او به دست نیامد.
7. شرح ابیاتى از مثنوى
این نگاشته از شمس الدین محمد اسیرى لاهیجى (حدود 896 ـ 912 ق) شاعر و عارف قرن نهم ق و شارح منظومه گلشن راز است که در شرح دو بیت از مثنوى است:
چون بى رنگى اسیر رنگ شد
موسى اى با موسى اى در جنگ شد
چون به بى رنگى رسى کان داشتى
موسى و فرعون دارنداشتى
این کتاب در ذکر مجموعه آثار (اسیرى) آمده و به همراه پنج رساله دیگر وى در خاتمه دیوان اشعار او به چاپ رسیده است.32
8. شرح مثنوى معنوى (ق 9)
این شرح از شاه داعى الى اللّه شیرازى (م 870 ق), عارف بزرگ قرن نهم از پیروان مکتب ابن عربى است. هرچند شارح کوشیده تمام مثنوى را شرح کند, ولى شرح او تفصیل لازم را ندارد و بسیارى از مشکلات و غوامض مثنوى در آن فروگذار شده است, به خصوص دفتر ششم که تنها در چهارده صفحه است و شرح 38 بیت آغازین این دفتر را دربر دارد.33
9. شرح ابیاتى از مثنوى
شاه داعى به گزارش بیت هایى از مثنوى مى پردازد که به وحدت وجود اشاره دارد و بیشتر بیت هایى اند که واژه رنگ در آن به کار رفته است. گویا شارح بعد از نوشتن شرح این ابیات که حدود هجده بیت از مثنوى است, آن را به شرح مثنوى خود که ذکر آن گذشت افزوده است و مصحح آقاى محمد نذیر رانجها آن را در ذیل توضیحات ابیات مربوط در دفتر اول آورده است.34
10. کاشف الاسرار و مطلع الانوار (ق 10)
این نوشته به ظریفى حسن چلبى (م 942 ق) تعلق دارد. صاحب کشف الظّنون از آن یاد مى کند. شرحى است بر بعضى از ابیات دفتر اول مثنوى تا پایان داستان پادشاه و کنیزک. نام وى در کتاب مولویه بعد از مولانا به عنوان (تذکره نویس) آمده است.35
11. شرح مثنوى (ق 10)
مولى حسین بن على کاشفى بیهقى (م 910 ق) صاحب لُب ّ لباب مثنوى و لباب المعنوى فى انتخاب المثنوى به این شرح پرداخته است. صاحب الذریعه سه شرح مثنوى را به وى نسبت داده است36 و در کشف الظّنون نیز از لباب المعنوى وى یاد شده است.37 شاید منظور صاحب الذّریعه علاوه بر شرح مثنوى دو انتخاب مثنوى از وى است که هر دو شرح گونه اى بر مثنوى به حساب مى آیند, چرا که وى در این دو کتاب ابیات هم مضمون را در کنار هم آورده و بدین شیوه هر بیتى را با بیت دیگر مثنوى شرح کرده است.
12. شرح مثنوى معنوى (ق 10)
این شرح از مولانا جلال الدین واعظ بخارایى است که ظاهراً همان شاه جلال بخارایى از سادات شیراز است (م 944 ق) که شرحى بر گلشن راز نیز نوشته است.38
13. شرح مثنوى معنوى (ق 10)
این شرح سامان یافته مولانا ادریس فرزند حسام الدّین بدلیسى (تبلیسى) و در گذشته 926 ـ 930 ق است که احمد منزوى در نسخه هاى فارسى از آن خبر داده است. این شرح را شارحى به نام سلطان خان عثمانى نوشته است. علاوه بر این شرحى بر گلشن راز نیز داشته است.39
14. اختیارات مثنوى (ق 10)
شرح برخى ابیات دشوار مثنوى معنوى است که به انتخاب و همت احمد دده صبوحى توقادى, شیخ مولوى خانه ینى قاپو (م954 ق) نوشته شده است. شارح در بین مولویه از احترام والایى برخوردار است و این همان کسى است که در باب شرح دفتر هفتم مثنوى به انقروى اعتراض مى کند و مى گوید: (چنانچه به تدریس آن برخیزد, کرسى درسش خراب مى کنم).40 از این شرح اطلاعات زیادى در دست نیست.41
15. شرح مثنوى معنوى (ق 10)
از این شرح تنها نى نامه خبر داده است و شارح آن را عبدالوهاب بن جلال الدین همدانى معروف به (صابونى) (م948 ق) معرفى کرده است. به قول رضا شجرى این شارح همان کسى است که مناقب العارفین افلاکى را در سال 945 ق با نام ثواقب المناقب تلخیص کرده و به فارسى برگردانده است.42 وى یکى از مشایخ نقشبندى همدان بوده که به مصر مهاجرت کرده و مدتى در مولوى خانه قاهره اقامت داشته و پس از مسافرت به مدینه و گذراندن آخرین سال هاى عمر خود در همان شهر وفات کرده است.43
16. شرح مثنوى مولوى (ق 10)
اولین شرح منظم و کاملى است و از سرورى (مصلح الدّین مصطفى بن شعبان) شاعر عثمانى مى باشد. شارح در قرن دهم (897 ـ 969 ق) زندگى مى کرده است و اهل گلیبولى بوده است. وى هر روز در مدرسه خود مثنوى تدریس مى کرد. وى پس از نوشتن جلد اول و شرح و تقدیم آن به سلطان مصطفى به امر او جلد دوم شرح را نیز مى نگارد. حاجى خلیفه در کشف الظّنون از این شرح یاد کرده است.44 سرورى به سه زبان فارسى, ترکى و عربى مسلط بوده و داراى آثارى چون شرح بوستان سعدى (به فارسى), شرح روح الارواح (به عربى), شرح دیوان حافظ (به ترکى), شرح گلستان سعدى و کتاب بحرالمعارف در عروض و قافیه (به فارسى) و… مى باشد.45
17. گلشن توحید (ق 10)
شرحى است منظوم بر مثنوى مولوى که به قلم ابراهیم بن صالح مغلوى شاهدى دده (م حدود 957 ق) است. وى یکى از پیروان مکتب مولویه مى باشد. از زندگى وى اطلاع چندانى در دست نیست. اما عنوان برخى آثار در دسترس دیگر وى عبارت است از: فرهنگ فارسى به ترکى, دیوار اشعار. شارح ششصد بیت از ابیات زیباى مثنوى (هر دفتر صد بیت) را انتخاب کرده و با سرودن پنج بیت در وزن مثنوى براى هر بیت مثنوى آن را شرح کرده است. وى با ایجاد ارتباط بین ابیات توانسته است آن را به صورت مجموعه اى پیوسته و منظم و مشحون از اسرار عشق و لآلى و گوهرهاى ثمین عرفان سازد. در هر حال این شرح یک شرح خوب و جامع نمى تواند باشد.46
18. ازهار مثنوى و انوار معنوى (ق 10)
این شرح اثر علائى بن محبى الواعظ الشیرازى (م 902 ق) است که بخش هاى پراکنده معارف بهاءولد را نیز گردآورده است. شارح پس از شرح دیباچه, لغات دشوار و عبارات عربى و فارسى مثنوى را به ترتیب الفبایى به ترکى ترجمه مى کند و احیاناً توضیح مى دهد. حاجى خلیفه از این اثر یاد کرده است.47
19. شرح جزیرة المثنوى (ق 10)
شرح منتخبى از مثنوى مولاناست, از یوسف دده معروف به سینه چاک (م 935 ق). 360 بیت از ابیات مثنوى را که معمولاً با هم تناسب داشته اند, گزینش کرده و سپس به همّت عبداللّه بن محمّد رئیس الکتاب العثمانیه و شیخ مولوى خانه شام (م 1072 ق) به سال 979 ق به ترکى شرح کرده است. این شرح کم حجم از همان آغاز موردپسند صوفیه و مولویان واقع شده است, به طورى که غالب شاعر (شیخ خانقاه غلطه م 1214 ق) شرح دیگرى بر این شرح زده است و سمحات لمعات بحرالمعنوى فى شرح الجزیره المثنوى نام گرفته است.48
20. شرح فاتح الابیات (ق 10)
مشهورترین و جامع ترین شرح ترکى بر مثنوى است که رسوخ الدیّن اسماعیل انقروى از مشایخ بزرگ طریقه مولویه نوشته است. وى علاوه بر این شرح عظیم بر مثنوى آثار دیگرى دارد, از جمله: زبده الفصوص (خلاصه فصوص الحکم ابن عربى), شرح هیاکل النور شیخ شهاب الدین سهروردى (به زبان ترکى عثمانى), مفتاح البلاغه (در بلاغت و قواعد ادبى), نصاب مولوى (به فارسى), شرح قصیده تائیه با نام مقاصد العلیه.49
این شرح را عصمت ستارزاده به فارسى برگردانده و در سال 1374 به همت انتشارات زرّین در هفده جلد به چاپ رسیده است.
21. شرح مثنوى معنوى (ق 11)
از شروح هندى در قرن یازدهم ق است. شارح آن میر محمد نوراللّه احرارى (م 10730 ق) است که از ایام جوانى تا زمان شرح که روزگار میان سالى را مى گذرانده, به خواندن مثنوى اشتغال داشته و یادداشت هایى بر آن مى نوشته است. این شرح در حقیقت, تفصیل و تدوین همان یادداشت هاست که به تمناى گروه زیادى از طلاب صورت پذیرفته و در حاشیه مثنوى نوشته شده است. این شرح در سال 1293 ق در بمبئى به چاپ رسیده است. شارح علاوه بر مثنوى, گلستان سعدى و یوسف و زلیخاى جامى را نیز گزارش کرده است.50
22. فتح المثنوى (ق 11)
شرحى است بر مثنوى به قلم شاه فتح محمّد بن عیسى جنداللّه برهان پورى (م 1080 ق) از علما و عرفاى هند که به لقب (عین العرفا) نیز ظاهراً شهرت داشته است. نام شرح بى گمان از نام شارح گرفته شده است. آثار شارح در موضوعات مختلف, آشنایى و تبحر او را در زمینه هاى فلسفى, عرفانى و دینى خاطرنشان مى کند. منزوى هفت اثر از او ذکر کرده که برخى از آنها عبارت اند از: مفتاح الصلاه, فتوح العقاید, المذاهب الاربعه, فتح الطریقه, تحقیق وحدت الوجود.51
23. شرح بیتى از مثنوى (ق 11)
شرحى است بر یک بیت از مثنوى:
هر که بالاتر رود ابله تر است
استخوان او بتر خواهد شکست
قطب الدین محمد فرزند شیخ على شریف لاهیجى اشکورى (م 1075 ق) شاگرد میرداماد آن را شرح کرده است و احمد منزوى نیز در فهرست مشترک بدان اشاره کرده است.52
24. شرح مثنوى (ق 11)
این شرح از ابوالمعالى لاهورى (م 1024 ق) است که برخى ابیات دشوار مثنوى را شرح کرده و آن را به شاهزاده داراشکوه سپرده است و او این شرح را همراه تألیف دیگرش سکینة الاولیاء حدود 1058 آورده است.53
25. شرح مثنوى (ق 11)
شرحى است بر مثنوى از میرزا حسن بن محمد صادق خان که صاحب الذریعه از آن خبر داده است. این شرح یکى از شروح قرن یازدهم ق است که در زمان شاه عباس اول نوشته شده است.54
26. شرح بیتى از مثنوى (ق 11)
در شرح بیتى از مثنوى است:
کورکورانه مرو در کربلا
تا نیفتى چون حسین اندر بلا
على فرزند شیخ فضل اللّه گیلانى فومنى زاهدى (م 1018 ق) آن را گزارش و شرح کرده است.55
27. کنوز العرفان و رموز اصحاب الایقان (ق 11)
اثر ملامحمد صالح روغنى قزوینى از علماى مشهور و محققان قرن یازدهم ق است که در عهد شاه عباس دوم و شاه سلیمان صفوى مى زیسته است. وى شاگرد میرداماد و با شیخ حرّ عاملى و علامه مجلسى نیز هم عصر بوده است. از آثار او مى توان به برکات المشهد المقدس (ترجمه فارسى عیون الاخبار), ترجمه صحیفه سجادیه, ترجمه محاضرات راغب اصفهانى, عهدنامه مالک اشتر, شرح نهج البلاغه, ترجمه توحید مفصل و… اشاره کرد.56
این شرح شرحِ دفتر چهارم مثنوى است که در 1374 به کوشش محمدرضا بندرچى و اهتمام انتشارات معارف به چاپ رسیده است.
28. مکاشفات رضوى مولوى (ق 11)
از شروح فارسى و ارزشمندى است که در شبه قاره هند در قرن یازدهم ق به رشته تحریر درآمده است. از زندگى شارح اطلاع چندانى در دست نیست. گویا این شرح در 1084 ق نوشته شده و شارح با وجود وظایف دیوانى با عشقى تمام و شورى تام در فرصت هاى به دست آمده به شرح مشکلات و دقایق و نکات ابیات مثنوى مى پردازد و براى رسیدن به مقصود دست ارادت به دامان حضرت على بن موسى الرضا(ع) مى زند و شرح خود را به تیمن و تبرک به مکاشفات رضوى مى نامد. این کتاب را انتشارات روزنه در سال 1377 به چاپ رسانده است.
29. لطائف المعنوى من حقائق المثنوى (ق 11)
شرحى است بر ابیات دشوار و عبارات عربى مثنوى از قرن یازدهم ق که به کوشش عبداللطیف عباسى گجراتى (م 1048 ق) نوشته شده است. این شرح نیز در حقیقت حاشیه هایى است که شارح بر کنار نسخه خود نوشته بود و سپس با افزودگى و تفصیل بیشتر در این کتاب گرد آورده است. شارح علاوه بر این شرح داراى آثار دیگرى چون مرآت المثنوى و لطائف اللغات (توضیح لغات مثنوى) است که هر دو از آثار ارزنده درباره مثنوى است. این کتاب بارها در لکهنور و کانپور و ایران به چاپ رسیده است. علاوه بر این حدیقه سنایى را نیز شرح کرده است و تاریخ نگارش آن بین سال هاى 1032 ـ 1042 ق است.57
30. شرح منتخبى از جزیره المثنوى (ق 11)
مولوى جورى شاعر و خطاط قرن یازدهم ترکیه (م 1065ق) چهل بیت از شرح مثنوى جزیره المثنوى تألیف یوسف دده (سینه چاک) را انتخاب کرده و هر بیت را در همان وزن و پنج بیت به ترکى شرح کرده است. این شرح همراه اثر دیگرش حل تحقیقات در 1269 ق به چاپ رسیده است.58
31. شرح مثنوى (ق 11)
شرحى است بر قسمتى از دفتر اول مثنوى (تا حکایت شیر و نخجیران) که آن را شیخ عبدالمجید سیواسى مشهور به شیخ سیواسى از صوفیان پرنفوذ قرن یازدهم (م 1040 یا 1049 ق) به ترکى شرح کرده است. از این شرح نسخه اى در کتابخانه دانشگاه استانبول موجود است که دو سال پیش از مرگ وى نوشته شده است.59
32. جواهر بواهر مثنوى (ق 11)
شرحى است ترکى و مفصل بر مثنوى از صارى عبداللّه افندى (922 ـ 1007 ق) که آن را در پنج جلد و 2250 صفحه تدوین کرده است. وى ابیات مثنوى را از همان آغاز دفترِ اول مصرع به مصرع و گاه بیت به بیت شرح مى کند و بحث درباره موضوعات مختلف شاعران صوفى و ذکر اشارات و تلمیحات قرآنى و حدیثى از ویژگى هاى این شرح است.60 نیکلسون از این شرح به اثرى پر اطناب یاد مى کند و در شرح خود از آن استفاده کرده است.61
33. شرح مثنوى (ق 11)
شرحى است ترکى بر مثنوى از شمعى که پس از شرح سرورى قدیمى ترین شرح ترکى به حساب مى آید. شارح این شرح را در سال 995 ق به فرمان سلطان مراد سوم آغاز کرده و در سال 1009 ق به پایان برده است. دفتر ششم آن به علت مرگ سلطان مراد هفت سال به تعویق افتاده است. این شرح در بین صوفیان شهرت فراوانى داشته است, با وجود آنکه اغلاط و اشتباهات زیادى در آن یافت مى شود و پاره اى از آنها را انقروى در شرح خود متذکر شده است.62
34. شرح مثنوى (ق 11)
سودى, شارح مشهور دیوان حافظ, از مردم بوسنى شرحى به زبان ترکى بر مثنوى نوشته است که چندان شهرت و اعتبارى به دست نیاورده است. شارح به آموزش غلامان در کاخ ابراهیم پاشا مشغول بوده و از این راه امرار معاش مى کرده و سرانجام به سال 1000 یا 1005 درگذشته است.63
35. شرح مثنوى معنوى (ق 12)
شرحى است بر مثنوى از شاه فقیر بن عبدالرحمن شکارپور سندى (1100 ـ 1195 ق) از شارحان و نویسندگان افغانى الاصل قرن دوازدهم که علاوه بر این شرح آثار دیگرى از خویش به جاى گذاشته است که از آن میان عبارت اند از: مکتوبات به فارسى و عربى, فتوحات الغیبیه فى شرح عقائد الصوفیه, وثیقه الاکابر, فیوضات الهیه, قطب الارشاد یا مدارج عالیه, طریق الارشاد.64
36. اسرار مثنوى و انوار معنوى (ق 12)
این شرح که به اسرار نامه نیز معروف است, از شارحى افغانى تبار به نام عبداللّه خویشگى قصورى فرزند عبدالقادر بن احمد شوریانى و غلام معین الدین متخلص به عبدى است. منزوى علاوه بر این شرح پنج اثر دیگر از او یاد مى کند. تاریخ تألیف این شرح را حدود 1096 ـ 1105 ق نوشته اند.65
37. حل ّ مثنوى (ق 12)
شرحى است از شاه محمد افضل اله آبادى (م 1124 ق) معروف به ثابت که آن را به سال 1104 ق تألیف کرده است. نام نگارنده به سه صورت افضل, محمدافضل, شاه افضل ذکر شده است. وى علاوه بر این شرح به شرح اسکندرنامه نظامى نیز اقدام کرده است که از آن اطلاعى در دست نیست. شرح مثنوى او با این بیت آغاز مى شود:
خدا را شکر کز لطف قوى
داد توفیقم به حل ّ مثنوی66
38. مغنى محمدعابد (ق 12)
گزارش مثنوى است از شارحى به نام محمد عابد از شارحان قرن یازدهم و دوازدهم ق که این شرح را به سال 1100 ق آغاز کرده است و از شروح مثنوى شیخ محمد ابهرى, عبداللطیف و خوارزمى استفاده کرده است.67
39. شرح مثنوى (ق 12)
شرحى است در حل مشکلات برخى ابیات مثنوى مولانا که آن را شکراللّه خان خاکسار (م 1108 ق) به خواهش عاقل خان رازى نوشته است که شارح در ضمن شرح از او یاد مى کند و گویا شارح داماد عاقل خان بوده است.68
40. شرح مثنوى معنوى (ق 12)
منزوى این شرح را از عبداللّه ملتانى (متولد 1112 ق) دانسته, چون تاریخ نسخه اى که در کتابخانه لاهور باقى است, 1138 ق در عهد محمدشاه ثبت شده است.69
41. حیات المعانى (ق 12)
شرح منظومى است بر مثنوى معنوى از ملاجیون سیالکوتى که آن را در زمان حکمرانى اورنگ زیب (1068 ـ 1180 ق) به دستور محمد عزیزخان از نزدیکان آن پادشاه نوشته است; ظاهراً از این شرح به نام هاى ایضاح المعانى و ارشاد نیز یاد شده است.70
42. شرح مثنوى (ق 12)
شرحى است بر مثنوى از شاه بهلول برکى جالند هرى بخارایى (م 1170 ق) که از نویسندگان و شارحان شبه قاره به حساب مى آید. پدرش اوحدالدین میرزا خان بخارایى نیز مردى عالم و نویسنده بوده است و دو کتاب از او به نام هاى نثر الجواهر و نظم الدرر و المرجان ذکر شده است. شارح نیز آثار دیگرى غیر از این شرح دارد که عبارت اند از: شرح دیوان صائب, شرح دیوان على کشمیرى, شرح دیوان حافظ, دیوان بهلول, شرح دیوان ناصرعلى, عقاید علیمه در مذهب صوفیه, فوائد فى علم العقائد.71
43. مراد المثنوى (ق 12)
شرحى است بر دفتر چهارم مثنوى از مرادعلى بن عبدالعزیز بخارایى که آن را در 417 صفحه نوشته است. این شارح در قرن دوازدهم زندگى مى کرده و شرح او به خط میر سید سجاد حسینى کاظمى به تاریخ 1194 ق کتابت شده است.72 اطلاعى بیش از این در دست نیست.
44. حل مثنوى معنوى (ق 12)
شرحى است بر برخى از ابیات دشوار مثنوى از امام عبدالعزیز بن شیخ على محمد بن ملاخداد که زمان اعتکاف در مسجد جامع پادشاهى اسلام آباد نوشته است. تنها نسخه خطى آن به خط نستعلیق در سال 1146 ق در 280 صفحه نوشته شده است و در کتابخانه (اتک مکهد) پاکستان نگهدارى مى شود.73
45. مخزن الاسرار (ق 12)
شرحى است از عبدالغنى بن اسماعیل نابلسى (م 1143 ق) که از صوفیان قرن دوازدهم بوده و کتاب عقداللؤلوئیه او مشهور است.74 گولپینارلى تنها از شرح وى بر دیباچه مثنوى با نام کتاب الصراط الساوى فى شرح دیباچه المثنوى نام مى برد.75
46. شرح مثنوى معنوى (ق 12)
محمدزاهد معروف به درویش که از زندگى وى اطلاع چندانى در دست نیست. از شرح چنان بر مى آید که شارح با اصطلاحات و رموز عرفانى آشنا بوده و شروح شارحان دیگر را دیده, چرا که شارح گاه به نقل و گاه به نقد نظر شارحان دیگر پرداخته است. تنها یک نسخه از آن در کتابخانه ملى وجود دارد که شرح دفتر دوم و سوم مثنوى است و داراى 86 برگ است. احتمالاً این شرح در قرن دوازدهم نوشته شده است.76
47. اسرار الغیوب (ق 12)
شرحى است بر ابیات دشوار مثنوى و مشکلات تمام مثنوى که در سال 1120 ق به قلم خواجه ایوب صفوى پارساى لاهورى (م 1155 ق) در پاکستان نگاشته شده است. استاد فروزانفر در مقدمه شرح مثنوى شریف آن را معرفى کرده است.77
48. مخزن الاسرار (ق 12)
از شروح مشهور مثنوى است که به سال 1140 ق در هندوستان نوشته شده است و به شرح اکبرآبادى نیز معروف است. شارح در این شرح از شروح قبل از خود استفاده کرده و از آنها یاد نموده است. این شرح در سال 1312 به صورت سنگى در لکهنو به چاپ رسیده است و فروزانفر و نیکلسون در شروح خود از آن استفاده کرده اند.78
49. روح المثنوى (ق 12)
از شروح معروف ترکى است که مورد استفاده نیکلسون نیز بوده است. شارح 738 بیت از دفتر اول مثنوى را به تفصیل شرح کرده است. هرچند این شرح ناقص است, اما مورد توجه شارحان بعد قرار گرفته است. مؤلف در قرن یازدهم و دوازدهم (1063 ـ 1137 ق) مى زیسته و اثرش در سال 1287 ق در استانبول به چاپ رسیده است.79
50. متن و شرح مثنوى (ق 13)
حاشیه اى مفصل بر مثنوى است که به قلم شارحى هندى به نام حاج امداداللّه مهاجر مکّى (م 1317 ق) نوشته شده است و اول بار در کانپور هند به سال 1270 ق در هفت جلد به چاپ رسیده است. شارح از برخى شروح قبل از خود نیز استفاده کرده است و مى گوید که این شروح را به امر مولانا احمد حسن نوشته است.80
51. شرح مثنوى معنوى (ق 13)
شرح مختصرى بر مثنوى مولاناست که به همت حامدبن ملاعلى بیسارانى تألیف شده است. شارح از شاگردان و مریدان عثمان ثانى بوده و سى سال در خدمت او به طى مراحل تصوف اشتغال داشته است و این شرح را نیز به درخواست فرزندان مرشدش در سال 1281 ق شروع کرده است. نسخه اى از این شرح در کتابخانه آیةاللّه مرعشى نجفى است که تا نیمى از دفتر پنجم شرح شده است. این نسخه داراى 421 صفحه و به خط مؤلف است.81
52. شرح مثنوى معنوى (ق 13)
شرح منظومى است از آخوند ملامحمدعلى نورى (م 1252 ق) از علماى امامیه و از عرفاى قرن سیزدهم که نسخه اى از آن در کتابخانه ملک وجود دارد. شارح 125 بیت از مثنوى را با 725 بیت از اشعار خود (به ازاى هر بیت, پنج بیت) شرح کرده است.82
53. دفع شبهات (ق 13)
از شخصى به نام دیارام (ظاهراً متولد 1204 ق) که منزوى بدان اشاره کرده است. در واقع نامه او به شخصى به نام سید کرم على است و در آن کوشیده به برخى شبهات مردم در برخى سروده هاى مثنوى پاسخ دهد. از شارح اطلاع زیادى در دست نیست. منزوى اشاره کرده وى از گردآورندگان کتاب اشارات صاحب از سیدفتح على حسینى معروف به فتح اللّه گردیزى (م 1224 ق) است.83
54. شرح مثنوى وقار (ق 13)
شرحى است شش جلدى (در سه مجلد) که با مقدمه محمد الهى بخشى در سال 1290 ق در مطبعه نولکشور لکهنو چاپ شده است. شاعرى به نام یا تخلّص (وقار) زندگى مولوى را به شعر سروده است که در همین شرح چاپ شده است.84
55. شرح بیتین مثنوى یا نى نامه (ق 13)
شرحى است بر دو بیت آغازین مثنوى که درویش محمد قادرى آن را نوشته است و احمد منزوى در فهرست مشترک آن را جزء مکتوبات سده سیزدهم ق آورده است و محمد نذیر رانجها از وجود آن در موزه کراچى خبر داده است.85
56. شرح مثنوى معنوى (ق 13)
گزارشى است منظوم بر هیجده بیت آغاز مثنوى از خالص طالبانى فهارانى قادرى, عبدالرحمان مفوض باللّه, فرزند شیخ احمد, فرزند شیخ محمود که آن را در سال 1250 ق به درخواست عده اى از درویشان فراهم ساخته است. شارح نخست دیباچه اى به نثر مى آورد و سپس با 271 بیت شعر نى نامه مولوى را شرح و گزارش مى کند.86
57. مفتاح المعانى (ق 13)
این شرح در واقع حاشیه اى است بر مثنوى از شاه عبدالفتاح حسینى عسگرى (م 1309 ق) که در سال 1293 ق در بمبئى به چاپ رسیده است.87
58. شرح مثنوى معنوى (ق 13)
شرحى است منظوم بر قسمتى از دفتر اول مثنوى مولانا (تا آغاز قصه شاه و کنیزک) که آن را سردار مهردل خان محمدزایى قندهارى که در کراچى مى زیسته, سروده است. این شرح در پایان سده سیزدهم ق نوشته شده است.88
59. شرح بیتى از مثنوى (ق 13)
گزارشى است بر بیت زیر از مثنوى:
چون که بى رنگى اسیر رنگ شد
موسى اى با موسى اى در جنگ شد
که آن را سید صدرالدین کاشف دزفولى کرمانشاهى متخلص به کاشف (م 1258 ق) شرح کرده است.89
60. فتوحات معنوى (ق 13)
از شروح معروف هندى است که در قرن سیزدهم به قلم عبدالعلى محمد بن نظام الدین محمد سهالوى معروف به بحرالعلوم (م 1325 ق) به نگارش درآمده است و در سال 1293 ق به صورت سنگى در لکهنو به چاپ رسیده است که نسخه اى از آن در ایران موجود است و خانم آن مارى شیمل آن را بهترین دیباچه و راهنماى الهیات مولوى دانسته است.90
61. شرح اسرار (ق 13)
از آثار عارف بزرگ و فیلسوف و حکیم برجسته قرن سیزدهم ق حاج ملاهادى سبزوارى (م 1290 ق) است. شارح کوشیده مثنوى را با موازین حکمت و شریعت تفسیر کند و در واقع پیوندى بین افکار مولوى و مکتب ملاصدرا (صدر المتألهین) به وجود آورد. این شرح به کوشش مصطفى بروجردى و همت انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى در سه جلد و در تهران چاپ شده است.91
62. المنهج القوى (ق 13)
مشهورترین تفسیر مثنوى به زبان عربى است که شارح آن یوسف بن احمد مولوى در قرن سیزدهم مى زیسته و در سال 1289 ق در مصر به چاپ رسیده است. شارح نخست تمام ابیات مثنوى را به زبان عربى برگردانده و سپس به شرح ابیات پرداخته است. شارح در این شرح از فاتح الابیات استفاده فراوان برده و گویا ترجمه گونه اى از آن است.92
63. شرح مثنوى (ق 13)
شرحى کامل و مختصر و موجز بر مثنوى به زبان ترکى از شیخ مراد بخارى (م 1265 ق) از علماى بزرگ قرن سیزدهم است. شارح از پیروان طریقت نقشبندیه و همچنین (خمرویه) بوده است و به تدریس مثنوى مشغول بوده و شرح خود را از سال 1255 ق آغاز کرده و تا حدود سال 1267 ق به پایان برده است.93
64. ترجمه و شرح مثنوى (ق 13)
شرحى است بر مثنوى به ترکى از عابدین پاشا (م 1259 ق) از اهالى پِرِوِز و براى تقدیم به دربار در یک جلد تدوین شده است. نخستین بار به سال 1886 م (1286 ق) در مجله اى نفیس در مطبعه سیواس چاپ شده است و بار دیگر در شش جلد در استانبول به چاپ رسیده و نیکلسون از آن استفاده کرده است.94
65. ره آورد مثنوى (ق 14)
شرح مختصرى است بر ابیات مشکل شش دفتر مثنوى که به ذوق و نظر حاج میرزا محسن عماد اردبیلى (م 1332 ق) انتخاب و شرح شده است. این کتاب به سال 1356 از سوى انتشارات عطایى در تهران به چاپ رسیده است.
66. شرح مثنوى (ق 14)
از شروح معاصر ترکى است که به قلم احمد عونى قنق (م 1357 ق) نوشته شده است و به سیاق آراى ابن عربى به خصوص نظریه وحدت وجودى شرح شده است. گولپینارلى درباره آن گفته: (اگرچه شرحى بهتر از شارحان دیگر بر مثنوى فراهم آورده, اما از آنجا که وى نیز منابع عمده را مدّ نظر قرار نداده و گاه به تعبیر فنى ّ سخنان مولوى پرداخته, لذا شرح وى هم نمى تواند ماهیتى علمى عرضه کند).95
67. مثنوى در سلوی96 (ق 14)
شرحى است از مولوى طاهر اولغون (م 1369 ـ 1370 ق) مدرس مسجد جامع سلیمانیه که سال ها در آنجا به تدریس مثنوى پرداخته است. این شرح که در واقع تقریرات اوست و بیشتر دفتر اول را در بردارد, به صورت (درس هایى از مثنوى) در سال هاى 1349 ـ 1350 به چاپ رسیده است.97
68. مفتاح العلوم مولانا (ق 14)
شرحى است به زبان اردو بر مثنوى از مولانا میرزا محمدنذیر نقشبندى مجددى که در سال 1344 ق در لاهور پاکستان به چاپ رسیده است. یک نسخه از آن در مرکز تحقیقات فارسى ایران و پاکستان وجود دارد.98
69. ترجمه و حاشیه مثنوى (ق 14)
این ترجمه به زبان اردو به همراه حاشیه آن در سال 1394 به همت قاضى سجاد حسین دهلوى تألیف شده و نخست در سال 1396 ق در دهلى و بعد در پاکستان به چاپ رسیده است و نیز مرکز تحقیقات ایران و پاکستان آن را به سال 1389 ق به چاپ رسانده است.99
70. اسرارالعلوم مولوى (ق 14)
شرحى است منظوم بر مثنوى به زبان پشتو که آن را مولوى عبدالجبار بنکش قاضى کرم پارا چنار ساکن هنگو به نظم درآورده است. تاریخ تألیف مشخص نیست. یک نسخه از آن در کتابخانه پیشاور در 152 صفحه به تاریخ کتابت 1341 ق وجود دارد.100
71. تفسیر مثنوى (ق 14)
شرحى است بر قسمتى از مثنوى از پیر امام شاه (م 1329 ق) که به زبان پنجابى به نظم سروده است.101
ب) شروح ناشناخته (ق 10 ـ 13)
1. شرحى بر دفتر اول مثنوى و متعلق به قرن دهم که در پایان آن حکایاتى در باب اهمیت مثنوى و دلایل سرودن آن به زبان فارسى آمده و از زبان فارسى دفاع نموده است.102
2. شرح مثنوى که در 984 ق به قلم کاتب رضوان محمد رومى تحریر یافته است.103
3. شرح بعضى از اشعار مثنوى که آن هم در سال 984 ق کتابت شده و شارح آن مشخص نیست.104
4. گزارشى بر دفتر اول مثنوى که در قرن دهم ق کتابت شده است.105
5. شرح مفصل بر مثنوى که تنها دفتر ششم آن برجاى مانده و در سال 981 ق به پایان رسیده و مؤلف آن نامشخص است. یک نسخه ناقص از آن در کتابخانه مرعشى نجفى وجود دارد.106
6. شرحى است بر شش دفتر مثنوى که نسخه هایى از آن در کتابخانه هاى پاکستان: اسلام آباد, کراچى, اوچ و… موجود است. در نسخه کتابخانه اوچ این شرح در دو مجلّد تنظیم شده است: دفتر اول و دوم در یک جلد و چهار دفتر دیگر در جلدى دیگر قرار دارد. در پایان دفتر پنجم تاریخِ کتابت آن سال 1051 ق ثبت شده است. شارح در این شرح کوشیده است ابیات دشوار تمام مثنوى را شرح و گزارش کند.107
7. شرحى است که تمام جلد سوم آن در 760 صفحه باقى است. گویا این شرح شرحِ تمام مثنوى بود که یک جلد آن در کتابخانه نذیر احمد و على احمد صاحبان نگهدارى مى شود.108
8. شرحى است شش صفحه اى بر بیتى از مثنوى از دفتر ششم آن:
بت ستودن بهر دام عامه را
همچنان دان (کالغرانیق العُلى)
ییک نسخه از این شرح در کتابخانه (بهاولپور) وجود دارد و شارح آن ناشناخته است.109
علاوه بر معرفى و نقد و تحلیل مثنوى تألیف رضا شجرى که خود تحقیقى ارزشمند و عالمانه است و همچنین مقدمه شرح مثنوى معنوى شاه داعى شیرازى که به معرفى برخى شروح پرداخته است, خانم ماندانا صدیق بهزادى در تحقیق پرارج خود که اخیراً با عنوان کتاب شناسى مولوى تجدید چاپ شده است, از صفحه 477 ـ 516 به معرفى نسخ خطى موجود از شروح کهن مثنوى پرداخته اند که ذکر هر کدام گذشت.
پی نوشت ها:
* عضو هیأت علمى دانشگاه.
1. اماله (مداد) است.
2. کریم زمانى, شرح جامع مثنوى معنوى, مقدمه, ص 15 (چاپ اول, انتشارات اطلاعات, تهران, 1372).
3. ر ک: مولوى, مکتوبات, ص 7 و فیه ما فیه, ص 56 و 143 (ویرایش جعفر مدرس صادقى, چاپ اول, نشر مرکز, تهران, 1372) مجالس سبعه, ص 77 و… (توفیق هـ. سبحانى, چاپ اول, انتشارات کیهان, تهران, 1365) و نیز رک: رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 26 ـ 29.
4. ر ک: فروزانفر, شرح مثنوى شریف, مقدمه, ص 10 (سه جلد در یک مجلد, چاپ چهارم, انتشارات زوار, تهران, 1367).
5. ر ک: زرین کوب, سرّ نى, ص 770 (چاپ چهارم, انتشارات علمى, تهران, 1372).
6. ر ک: گولپینارلى, مولویه بعد از مولانا, توفیق هـ. سبحانى (چاپ اول, انتشارات کیهان, تهران, 1366); نیز: رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 29.
7. سرّ نى, ص 767.
8. همان, ص 767.
9. همان, ص 768.
10. ر ک: رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 30 و 120.
11. ر ک: همان, ص 82.
12. ر ک: گولپینارلى, مولویه بعد از مولانا, ترجمه توفیق هـ. سبحانى, ص 272 ـ 273.
13. ر ک: رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 57.
14. آن مارى شیمل, ر ک: شکوه شمس, ترجمه حسن لاهوتى, ص 523 (چاپ اول, انتشارات علمى و فرهنگى, تهران, 1367).
15. رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 33 ـ 34.
16. معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 36 ـ 37.
17. ر ک: سید احمد حسینى, فهرست نسخه هاى خطى کتابخانه آیة اللّه مرعشى, ج 3, ص 1028 (چاپ دوم, انتشارات ولایت, قم, بى تا).
18. همان, ص 38.
19. ر ک: رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 40 ـ 42.
20. ر ک: گولپینارلى, مولویه بعد از مولانا, ترجمه توفیق هـ. سبحانى, ص 184 ـ 190.
21. ر ک: همان, ص 190 ـ 191.
22. همان, ص 191 ـ 192.
23. این شرح اخیراً به اهتمام استاد نجیب مایل هروى به چاپ رسیده است.
24. این شرح را دکتر محمودجواد شریعت در سه جلد تصحیح و به چاپ رسانده است (چاپ مشعل, اصفهان, 1366).
25. دیوان اشعار وى با عنوان دیوار اشعار حسین بن منصور حلاّ ج از سوى کتابخانه سنایى به سال 1343 چاپ شده که بعدها معلوم شد دیوان حسین خوارزمى است که (حسین) تخلص مى کرد.
26. ر ک: رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 120 به بعد.
27. آن مارى شمیل, مولویه بعد از مولانا, ترجمه حسن لاهوتى, ص 185.
28. رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 55.
29. احمد منزوى, فهرست نخسه هاى خطى فارسى, ج 3, ص 1634 (مؤسسه فرهنگى منطقه اى, تهران, بى تا).
30. فهرست مشترک, نسخه هاى خطى فارسى, ج 3, ص 1634.
31. رک: فروزانفر, شرح مثنوى شریف, ذیل ابیات 1 و 2 دفتر اول; نیز: رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 55 ـ 56.
32. ر ک: اسیرى لاهیجى, اسرار الشهود, تصحیح سید على آل داود, مقدمه, ص 21 (چاپ اول, تهران, مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى, 1368).
33. براى تفصیل بیشتر, ر ک: رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 82 به بعد.
34. ر ک: معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 57.
35. همان.
36. آقابزرگ تهرانى, الذریعه الى تصانیف الشیعه, ج 14, ص 1719 (چاپ دوم, دارالاضواء, بیروت, بى تا, ج 14).
37. حاجى خلیفه, کشف الظّنون, ج 2, ص 1588, (دارالفکر, بیروت, بى تا).
38. ر ک: شاه داعى, شرح مثنوى معنوى, مقدمه, ص 7; رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 59.
39. منزوى, فهرست مشترک, نسخه هاى خطى فارسى, ج 2, ص 1254.
40. گولپینارلى, مولویه بعد از مولانا, توفیق هـ. سبحانى, ص 187 و ص 192; منزوى, فهرست مشترک, نسخه هاى خطى فارسى, ج 5, ص 3441.
41. شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 59.
42. همان.
43. گولپینارلى, مولویه بعد از مولانا, توفیق هـ. سبحانى, ص 24.
44. حاجى خلیفه, کشف الظنون, ج 2, ص 1587.
45. منزوى, فهرست مشترک نسخه هاى خطى پاکستان, ج 3, ص 1638 (چاپ اول, مرکز تحقیقات فارسى ایران و پاکستان, بى تا, ج 3), شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 84 ـ 85.
46. جهت تفصیل بیشتر ر ک: شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 85 ـ 86.
47. ر ک: حاجى خلیفه, کشف الظنون, ص 1588; ذبیح اللّه صفا, تاریخ ادبیات در ایران, ج 5, ص 223 (چاپ چهارم, انتشارات فردوس, تهران, 1366, ج 4 و 5) رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 75.
48. ر ک: حاجى خلیفه, کشف الظنون, ص 1587; گولپینارلى, مولویه بعد از مولانا, توفیق هـ. سبحانى, ص 166; رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 75 ـ 76.
49. براى تفصیل بیشتر, ر ک: رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 175 به بعد.
50. منزوى, فهرست نسخه هاى خطى کتابخانه گنج بخش, ص 1350 (مرکز تحقیقات فارسى ایران و پاکستان, اسلام آباد, بى تا); شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 61.
51. فهرست مشترک نسخه هاى خطى کتبخانه گنج بخش, ص 1641; شاه داعى, شرح مثنوى معنوى, ص 12.
52. منزوى, فهرست مشترک نسخه هاى خطى پاکستان, ج 2, ص 1224.
53. ر ک: شاه داعى, شرح مثنوى معنوى, ص 9 ـ 10.
54. ر ک: آقابزرگ تهرانى, الذریعه الى تصانیف الشیعه, ص 1716.
55. ر ک: شاه داعى, شرح مثنوى معنوى, ص 11.
56. ر ک: ملامحمد صالح روغنى, کنوز العرفان و رموز اصحاب الایقان, به کوشش محمدرضا بندرچى و معصومه بندرچى, مقدمه (مؤسسه فرهنگى انتشار معارف, 1374).
57. ر ک: منزوى, فهرست مشترک نسخه هاى خطى فارسى پاکستان, ص 1639; شاه داعى, شرح مثنوى معنوى, ص 10; ماندانا صدیق بهزادى, کتابنامه مولوى, ص 17 (چاپ اول, مؤسسه تحقیقات و برنامه ریزى آموزشى, تهران, 1351); رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 91 ـ 92.
58. گولپینارلى, مولویه بعد از مولانا, توفیق هـ. سبحانى, ص 166.
59. همان, ص 188.
60. ر ک: رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 77.
61. نیکلسون, شرح مثنوى معنوى, ترجمه و تعلیق حسن لاهوتى, ص 3 (چاپ اول, انتشارات علمى و فرهنگى, تهران, 1374).
62. براى تفصیل بیشتر ر ک: شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 76.
63. گولپینارلى, مولویه بعد از مولانا, توفیق هـ. سبحانى, ص 186; نیز ر ک: حاجى خلیفه, کشف الظنون, ص 1587.
64. ر ک: منزوى, فهرست مشترک نسخه هاى خطى پاکستان, ص 1651 و 958; نیز: شاه داعى, شرح مثنوى معنوى, مقدمه, ص 18.
65. ر ک: منزوى, فهرست مشترک نسخه هاى خطى پاکستان, ج 2, ص 1643.
66. ر ک: همان, ص 1644.
67. رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 64.
68. ر ک: منزوى, فهرست مشترک نسخه هاى خطى پاکستان, ص 1646; رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 64.
69. ر ک: منزوى, فهرست مشترک نسخه هاى پاکستان, ص 1667.
70. شاه داعى, شرح مثنوى معنوى, مقدمه, ص 15; رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 65.
71. ر ک: فهرست مشترک نسخه هاى خطى پاکستان, ص 1576 و 1640; نیز: رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 65 ـ 66.
72. منزوى, فهرست مشترک نسخه هاى خطى پاکستان, ص 165.
73. همان, ص 165.
74. رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 66.
75. گولپینارلى, مولویه بعد از مولانا, ترجمه توفیق هـ. سبحانى, ص 193 و 245.
76. انوار, فهرست نسخ خطى کتابخانه ملى, ج 5, ص 2001 (کتابخانه ملى ایران, تهران, 1365).
77. ر ک: فروزانفر, شرح مثنوى شریف, مقدمه.
78. جهت تفصیل بیشتر ر ک: رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 94 ـ 95.
79. همان, ص 78.
80. ر ک: ماندانا صدیق بهزادى, کتابنامه مولوى, ص 14 (چاپ اول, مؤسسه تحقیقات و برنامه ریزى آموزشى, تهران, 1351); رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 67.
81. سیداحمد حسینى, فهرست نسخه هاى خطى کتابخانه آیةاللّه مرعشى نجفى, ج 10, ش 376.
82. لغت نامه دهخدا, ذیل (نور محمدعلى); نیز: منزوى, فهرست مشترک نسخه هاى خطى, ج 2, ص 810.
83. ر ک: منزوى, فهرست مشترک نسخه هاى خطى پاکستان, ص 1653.
84. ماندانا صدیق بهزادى, کتابنامه مولوى, ص 14.
85. شاه داعى, شرح مثنوى معنوى, مقدمه, ص 22.
86. منزوى, فهرست مشترک نخسه هاى خطى پاکستان, ج 2, ص 1255; نیز: رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 69.
87. ماندانا صدیق بهزادى, کتابنامه مولوى, ص 15.
88. رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 69.
89. منزوى, فهرست مشترک, نسخه هاى خطى فارسى, ج 2, ص 1223.
90. ر ک: آن مارى شیمل, شکوه شمس, ص 526.
91. براى تفصیل بیشتر به ملاهادى سبزوارى, مقدمه شرح اسرار, ج 1 مراجعه شود (به کوشش مصطفى بروجردى, چاپ اول, انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى, تهران).
92. رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 99.
93. گولپینارلى, مولویه بعد از مولانا, ترجمه توفیق هـ. سبحانى, ص 188.
94. ر ک: نیکلسون, شرح مثنوى معنوى, ص 51.
95. گولپینارلى, مولویه بعد از مولانا, توفیق هـ. سبحانى, ص 189; نیز: گولپینارلى, نثر و شرح مثنوى (ترجمه توفیق هـ. سبحانى, ص42, چاپ اول, انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى, تهران, 1371).
96. به معناى درس هایى از مثنوى.
97. ر ک: گولپینارلى, مولویه بعد از مولانا, ص 189ق نیز: ماندانا صدیق بهزادى, کتابنامه مولوى, ص 51.
98. ر ک: شاه داعى, شرح مثنوى معنوى, مقدمه, ص 46.
99. همان.
100. رضا شجرى, معرفى و نقد و تحلیل شروح مثنوى, ص 80.
101. همان, ص 80 ـ 81.
102. منزوى, فهرست مشترک نسخه هاى خطى فارسى, ج 2, ص 1256.
103. همان.
104. همان.
105. همان.
106. سیداحمد حسینى, فهرست نسخه هاى خطى کتابخانه آیةاللّه مرعشى نجفى, ج 3, ص 1028.
107. منزوى, فهرست مشترک نسخه هاى خطى پاکستان, ج 2, ص 1655.
108. همان, ص 1645.
109. همان, ص 1657.

تبلیغات