تاملى در ( امر به معروف و نهى از منکر در اندیشه اسلامى )
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
امر به معروف و نهى از منکر یکى از مؤلّفه هاى مهم فرهنگ قرآنى است که بى شک نقش سازنده در ایجاد جامعه سالم و کنترل انحرافات اجتماعى دارد. امّا این اصل مهم نیز مانند بسیارى دیگر از عناصر فرهنگ قرآنى, در طول تاریخ, اسیر سوء برداشت ها و سوء استفاده هاى مختلف شده و سیره عملى نادرست فردى و گروهى برخى از مسلمانان و حاکمان نیز چهره اى غیر معقول و ناکارآمد از آن به تصویر کشیده است. این کتاب, سیر تاریخى ـ فقهى این مسئله را از دیدگاه مذاهب مختلف فقهى و کلامى اسلامى به صورت تطبیقى و مقارنه اى تقریباً تا عصر حاضر فراهم آورده است.
انگیزه و هدف نگارش
شامگاه روز 22 سپتامبر 1988 زنى در ایستگاه قطار شهرى شیکاگو در حضور جمعى از مردم, مورد تجاوز جنسى قرار مى گیرد و هیچ کس جز رَندى کایلز به کمک قربانى نمى رود. استدلال او این بود: (احساس کردم این اتفاق کار درستى نبود. زن مى توانست مادر, عمه, خاله یا یکى از دوستان مادرم باشد) (ص 15 ـ 16).
نویسنده با نقل این گزارش از روزنامه نیویورک تایمز5 مى افزاید: (آدمى باید [در برخورد با] این موارد کارى انجام دهد و یا براى انجام ندادن آن دلیل موجّه قابل قبولى داشته باشد. ما احساس مى کنیم به نوعى وظیفه داریم علاوه بر آنکه خود باید به شایستگى رفتار کنیم, دیگران را نیز از ارتکاب کارهاى کاملاً ناپسند نسبت به همنوعان خود باز داریم. در فرهنگ غرب تعریف خاصى براى این ادراک و نامى براى این وظیفه وجود ندارد. گرچه حقوقدانان و فیلسوفان از (امداد) سخن به میان آورده اند; در حالى که در اسلام, این وظیفه اخلاقى گسترده, امر به معروف و نهى از منکر نام دارد). (ص 17 ـ 19)
ازاین رو, نخستین هدف او, بیان گزارش ساده اى است در مورد این وظیفه, بنابر آنچه در متون اسلامى آمده است; گرچه بنابر ذوق و سلیقه اش این بررسى را به وظیفه فردى مؤمنان در هنگام رویارویى با منکرات ـ که غالباً در مورد مسائلى چون شرب خمر, موسیقى و بدحجابى زنان است ـ محدود مى کند و جایگاه حاکمان و وظایف مأموران حکومتى (حسبه) در حاشیه مورد بحث قرار گرفته است.
امّا هدف نهایى او در مقام موّرخى اندیشه شناس این است که اسلام چگونه به این آموزه دست یافت و چرا این اندیشه در جوامع مختلف اسلامى به صورت هاى متفاوت درآمد. او در مقام موّرخى جامعه شناس خواهان بررسى تحوّلات ایجاد شده در جامعه اى است که این سنّت خردمندانه از آنجا نشئت گرفته است و خود معترف است که دستاورد او در این زمینه بسیار محدود است(ص 21).
ساختار و روش تحقیق
وى براى رسیدن به این هدف, بخش اول کتاب را با روش توصیفى به تحلیل مطالب اصولى موجود در قرآن, تفاسیر, احادیث و کتاب هاى رجال در شرح احوال مسلمانان متقدّم اختصاص داده است. در بخش دوم به عقاید حنبلیان عملگرا و در بخش سوم به مکاتبى که غنى ترین منابع براى تاریخ فکرى این وظیفه ارائه کرده اند یعنى معتزلیان, زیدیان و امامیان, پرداخته شده است. بخش چهارم بقیه فرقه ها و مذاهب (حنفیان, شافعیان, مالیکان, اباضیّه و اندیشه هاى غزالى) را در بر مى گیرد و با فصلى همراه با جمع بندى کلى درباره اسلام نخستین پایان مى پذیرد. بخش پنجم با عنوان فراسوى اسلام سنّتى, جایگاه نهى از منکر را در جوامع امروز اسلامى به صورت محدود بحث مى کند; زیرا کوک در بین زبان هاى اسلامى با عربى, فارسى و ترکى آشناست. در دو فصل آخر, به سابقه این وظیفه قبل از اسلام و مقایسه آن با فرهنگ هاى غیر اسلامى از جمله غرب امروز اشاره شده است. کوک براى نگارش این تحقیق از حدود 1700 کتاب و مقاله در طول دوازده سال با استفاده از فرصت هاى مطالعاتى و بورسیه هاى علمى بهره برده است.
قرآن
از نگاه کوک, قرآن مطالب اندکى درباره نهى از منکر بیان کرده (ص 54) و مصادیق منکر و چگونگى برخورد با آن را نیز به صورتى روشن مشخص نکرده است (ص 50).
این گونه نتیجه گیرى, کم و بیش در بسیارى از مطالعات و پژوهش هاى قرآن به چشم مى خورد; زیرا پس از چهارده قرن از نزول قرآن و تدوین علوم قرآنى و با وجود میراث کهن و گرانقدر تفسیر, هنوز (روش هاى مطالعه و تحقیق در قرآن کریم) را به صورتى روشمند و هدفمند, تبیین و ارائه نکرده ایم. علوم قرآنى و قرآن شناسى متداول, کاستى ها6 و حتى آسیب هاى بسیارى دربردارد. هنوز به درستى معلوم نیست براى تحقیق موضوعى (امر به معروف و نهى از منکر) در قرآن کدام سوره یا آیات و چگونه آنها را مطالعه کنیم. در عرف رایج, معمولاً پژوهشگر بلافاصله پس از چینش آیات, به سراغ تفاسیر, ترجمه ها, اسباب نزول و روایات مى رود. گر چه شناخت این منابع به معرفت ما از موضوع کمک فراوانى مى کند, اما اینکه چه موقع و چگونه و با چه دیدگاهى به آنها مراجعه کنیم و با چه مبنایى در صحت و سقم و جامعیت مطالب آنها داورى کنیم, اهمیت بسزایى در روش مطالعه و تحقیق دارد.7
کوک در آغاز بررسى کوتاه خود از آیات قرآن ذیل آیه 104 آل عمران: (وَلْتَکُن منکم امةُ یدعون الى الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون) سؤالاتى چنین را مطرح مى کند: مخاطب آن کیست, ویژگى هاى این وظیفه چیست, چه کسى آن را انجام مى دهد (ص 48 ـ 49).
از آنجا که قرآن (آیات للسائلین)8 است, طرح پرسش هاى تدبّرى, گام مهمى در انجام تحقیقات قرآنى است. از این رو, مى توان سؤالات و مفاهیم گسترده ترى از آیات برداشت نمود. به عنوان مثال, آیا امر به معروف و نهى از منکر, باید در قالب گفتار آمرانه انجام شود؟ معروف و منکر به چه چیزهایى اطلاق مى شود؟ آیا منکرات فقط به رفتارهاى زشت اخلاقى که به چشم دیده مى شوند, محدود است؟ یا تمام رفتارها, گفتارها, گفتمان ها و دستورالعمل هاى نادرست و ناقص در زمینه هاى مختلف فرهنگى, اقتصادى, اجتماعى, نظامى, ادارى, آموزشى, مدیریتى و… را شامل مى شود؟ اصولاً امر به معروف و نهى از منکر با چه هدف و فلسفه اى باید انجام بگیرد؟ چه ارتباطى میان معروف و عرف در آیه 199 اعراف وجود دارد که مى فرماید: (خذ العفو و امر بالعرف و اعرض عن الجاهلین)؟ و صدها سؤال دیگر وجود دارد.
اینکه قرآن مصادیق معروف و منکر را کاملاً روشن نکرده و در این مورد ظاهراً سخن کمى دارد, از یک سو, نشان دهنده این است که دامنه معروف ها و منکرها و مصادیق آن بسیار گسترده و متنوّع است که به زمان و مکان و جامعه اى خاص محدود نمى شود. به عبارتى دیگر, معروف ها و منکرها در همه شرایط و نسبت به همه افراد و جوامع مختلف امورى مطلق نیستند و چه بسا با تغییر شرایط زمانى و مکانى و حتّى از شخصى به شخص دیگر و از جامعه و گروهى به جامعه و گروه دیگر قابل تغییر و انعطاف پذیر باشند.9 بنابراین چگونگى انجام این وظیفه نیز همواره مطلق و یکسان نیست.
از سوى دیگر, قرآن حامل فرهنگى است الهى که فرا زمانى, فرا مکانى و فرا قومى بودن از ویژگى هاى اصلى آن است. نزول, ابلاغ و فراگیرى تدریجى قرآن از سوى مسلمانان صدر اسلام موجب تحوّلات عمیقى در عرصه هاى مختلف زندگى آنان و دیگر جوامع و تمدّن هاى بشرى شد. از این رو, شناخت شیوه برخورد قرآن با منکرهاى زمان نزول ـ که جنبه مثالى دارد10ـ و دیگر منکرهایى که سلامت انسان و جوامع انسانى را به خطر مى اندازد, مى تواند مفهوم و ابعاد منکر و علل شکل گیرى آن و چگونگى برخورد با آن را تبیین کند. به عنوان مثال, کیفیّت و مراحل تحریم شرب خمر از سوى قرآن نمونه قابل توجّهى در این زمینه است (بقره, آیه 219; مائده, آیه 90 ـ 91).
بنابراین اگر هدف و فلسفه امر به معروف و نهى از منکر را به صورت خلاصه, (برنامه ریزى و راه اندازى امور جامعه با هدف ایجاد شرایط زندگى سالم براى همه انسان ها در محیط زیست سالم بر پایه ایمان به خدا, ایمان به آخرت و انجام اعمال صالح) بدانیم, آن گاه مى توان گفت: به مجموعه رفتارهایى که به ایجاد, گسترش و تثبیت این شرایط کمک مى کند, امر به معروف گفته مى شود و (نهى از منکر) به مجموعه برنامه ها, روش ها و راهکارهاى مستقیم و غیر مستقیمى که با هدف ایجاد امکانات و موقعیّت هاى بازدارنده از وقوع منکر طرّاحى و تدوین مى گردد, اطلاق مى شود. بنابراین امر به معروف و نهى از منکر هر دو بُعدِ تولید رفتارهاى بهنجار و جلوگیرى از شکل گیرى جرم و کجروى و کنترل آن را در بر مى گیرد.11
قرآن کریم با تعیین و تبیین حقوق و نیازهاى اساسى انسان, نوعى نظام هنجارى و الگوهاى روابط فردى و جمعى را بر اساس خدا محورى و آخرت بینى و ارتباط و پیوند هر چه بیشتر فرد با خدا و مردم به وجود مى آورد که در حقیقت شبکه اى سالم, معتدل, گسترده و پویا از انواع ارتباطات است و قابلیّت انعطاف و انطباق با شرایط مختلف زندگى را نیز دارد; به طورى که همه افراد مى توانند بر اساس آن هنجارها و مطابق (وُسْع) و توانایى خویش به انجام (اعمال صالح) به صورتى فعال و خلاق در جهت نیل به (زندگى سالم در جامعه و محیط زیست سالم) که هدف عمده تشریع دین مبین اسلام است, دست یازند.
به عبارتى دیگر, قرآن, هم به کنترل و نظات درونى از طریق یادگیرى و حمل قرآن در قلب و درونى سازى فرهنگ آن توجّه کرده است و هم به کنترل اجتماعى و نظارت بیرونى از طریق بنیان گذارى نظام هاى به هم پیوسته تربیتى, اقتصادى, سیاسى و حقوقى که اصول و برنامه درست زندگى را ارائه و فراهم مى کند و علل انحراف و کجروى و موقعیت هاى زمینه ساز آن را تبیین و کنترل مى نماید.
بنابراین از یک نظر, امر به معروف و نهى از منکر وظیفه اى همگانى است; یعنى هر کس باید در برابر سر نوشت خودش, همنوعان, جامعه و محیط زیست احساس مسئولیت داشته باشد و با توجه به علم و آگاهى و تجربه و تخصصى که دارد و با در نظر گرفتن همه شرایط و جوانب مختلف, به این وظیفه اقدام کند, و با توجّه به آیه 104 سوره آل عمران و 122 توبه به نظر مى رسد در هر صنف و گروهى باید افرادى متخصص و متعهد باشند تا همواره معروف ها و منکرهاى صنف و گروه خود را بر پایه عدالت و تقوا و دیگر هنجارها و ارزش هاى قرآنى و با توجه به حفظ سلامت جامعه و محیط زیست بررسى کنند و بهترین راهکارها و راهبردها را براى انجام بهتر وظایف خویش و رشد و بالندگى اعضاى گروه و از بین بردن آسیب ها و انحرافات موجود ارائه دهند.12
تفسیر قرآن
کوک بررسى آراى مفسّران را براى پاسخ به سؤالات قرآنى خویش با این نکته آسیب زا آغاز مى کند که مفسّران بیشتر مایل اند نهى از منکر را در قالب مذهبى که به آن وابسته اند, بیان کنند, نه آن چنان که در قرآن آمده است13 (ص 54). آیا کلمه (مِن) در مِنکم (آیه 104 آل عمران) تمام مؤمنان را مکلّف به انجام دادن این وظیفه مى کند یا فقط بعضى از آنان را؟ نظر عام این است که فقط یک گروه از مؤمنان باید این وظیفه را انجام دهند; یعنى انجام دادن این وظیفه به نخبگان با صلاحیّت واگذار شود (ص 56).
طبرى (310 ق) بر این باور است که امر به معروف همه آنچه را که خدا و پیامبرش به آن امر کرده و نهى از منکر, تمام آنچه را که از آن باز داشته اند, در بر مى گیرد (ص 95). راغب اصفهانى (4 ق) معروف را (حُسن) یا هر رفتار نیکى مى داند که با عقل و شرع شناخته مى شود (ص 68). زجّاج (311 ق) معتقد است که (عُرف) یا (شرع) طریق شناختن (معروف) است (ص 68). از نظر کوک, نتیجه برداشت مفّسران از کتاب و سنّت به درک مفهومى از نهى از منکر منتهى مى شود که به طور مستقیم از خود آیات درک نمى شود و این وظیفه را مؤمنان باید در قبال یکدیگر انجام دهند و دامنه آن در وهله اول, پاسخى به کارهاى ناشایست است, نه باورهاى کلّى و مبهم اخلاقى (ص 77). به عقیده وى, دقیقاً روشن نیست آیات قرآنى که از این موضوع سخن مى گویند, آیا همان وظیفه اى را بیان مى کنند که از اندیشه هاى بعدى اسلام در مى یابیم؟ و این ابهام به شدت در تفسیرهاى نخستین دیده مى شود. (ص 889)
حدیث
از دیدگاه کوک, احادیث مربوط به این موضوع به دو دسته قابل تقسیم اند: 1. احادیثى با نگرش مثبت که مؤمنان را به انجام این وظیفه ترغیب مى کنند (ص 82 ـ88); 2. احادیثى با نگرش صنفى که این وظیفه را کم اهمیت جلوه مى دهند و نسبت به دسته اول کمترند (ص 89 ـ 97). او تعارض این دو دسته را با توجّه به منشأ جغرافیایى صدور آنها تحلیل مى کند. کوفه منشأ احادیث دسته اول و تقریباً دو برابر مجموعه احادیثى است که از مراکز دیگر (بصره, شام و حجاز) به ما رسیده است. شام منشأ احادیث دسته دوم است. چنین اختلافى را بدون شک باید در وضع جغرافیایى سیاسى دوران امویان دانست; چرا که کوفه مرکز رهبرى مخالفت هاى محلى, و شام مرکز حکومت است (ص 97 ـ 98).
البته میان همه احادیثى که او در این دو قسم آورده است, تعارضى وجود ندارد; مثلاً این حدیث که پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: (مؤمن نباید نهى از منکر کند, مگر اینکه داراى سه خصلتِ ادب, دانش و صداقت باشد), (ص 95) با احادیث دسته اول نه تنها تعارضى ندارد, بلکه کامل کننده آنهاست.
اصولاً در دانش حدیث شناسى, شناخت شرایط و اسباب صدور حدیث, زمان, مکان و مخاطبان اولیه آن, در فهم حدیث نقشى تعیین کننده دارد14; و در تعالیم معصومان(ع) هم بر ناسخ و منسوخ بودن احادیث تأکید شده است; یعنى احادیث به ظاهر مختلف ـ با فرض صحت صدور ـ ناظر به شرایط مختلف است.
کوک در پایان این بحث نتیجه مى گیرد که حدیث نه مانند قرآن فقط از خصوصیات مبهم و کلى این وظیفه سخن مى گوید و نه مقررات مفصّل و دقیقى براى این رفتار وضع مى کند(ص 98).
سیره مسلمانان صدر اسلام
در این فصل (ص 100 ـ 156) شرح احوال آمران به معروف و ناهیان از منکر در سده هاى اول و دوم و گاهى سوم و چگونگى انجام آن در سه سطح آمده است:
1. رویارویى با حکومت; 2. رویارویى با منکرات در سطح جامعه که بیشتر حول سه مسئله شرب خمر, بد حجابى زنان و موسیقى است; 3. دفاع از زندگى خصوصى.
کوک, در مقدمه این فصل (ص 103) آورده است: (بدون تردید پیامبر امر به معروف و نهى از منکر مى کرد15, اما مطالب مربوط به انجام یافتن این وظیفه در زندگى پیامبر در منابع موجود, بسیار کم است).
اظهار تعجب کوک را باید در تلقّى خاص او از نهى از منکر دانست, و گرنه سراسر زندگى فردى و اجتماعى پیامبر اکرم(ص) در عرصه هاى مختلف آموزشى, اقتصادى, حقوقى, نظامى, فرهنگى و… را باید امر به معروف و نهى از منکر دانست.
بنابراین از یک سو, قرآن مهم ترین و درست ترین منبع براى شناخت سیره نبوى, یعنى روش و شیوه رفتارى پیامبر اکرم(ص) به عنوان اسوه حسنه16, در عرصه هاى مختلف از جمله چگونگى انجام این وظیفه است. از سوى دیگر, از ویژگى هاى سیره رفتارى آن حضرت, اصلاح منکرات غالباً به شیوه غیر مستقیم و با کمک تعالیم قرآن بود که در این میان, بنیان گذارى نظام آموزش و ترویج قرآن به عنوان آموزش و ترویج یک زبان17, یکى از عوامل مهم موفقیت پیامبر اکرم(ص) بود.
زبان و فرهنگ قرآن
در مجموعه پدیده هاى فرهنگى, زبان حکم شالوده را دارد و رسانه اى جهانى است و تمامى الگوهاى فرهنگى هر فعالیت ساده اجتماعى, متضمن ارتباط به صورت صریح یا ضمنى است; به طورى که جامعه به دور از هر گونه ساختى ایستا, شبکه بسیار پیچیده اى از درک ناقص یا کامل میان اعضاى واحدهاى سازمانى با اندازه هاى متفاوت و درجات گوناگون است که از طریق عملکرد ماهیت ارتباطى زبان به گونه اى خلاق احیا مى شود; یعنى زبان مى تواند تکیه گاهى استوار و زنده براى آفریدن تفکر خلاّق باشد. 18 از طریق زبان مى توان به رفتار, فکر و جهان بینى افراد و رفتار جمعى گروه هاى اجتماعى شکل خاصى داد و آن را کنترل کرد. البته فرهنگ و جهان بینى به زبان شکل مى دهد و زبان بر فرهنگ و فکر و جهان بینى اثر مى گذارد و آن را تغییر مى دهد, و این تعامل به صورت پویا در جریان است.19
بنابراین اجراى نظام احسن آموزش قرآن در سیره نبوى که منجر به حمل قرآن در قلب قرآن آموزان (صحابه) و یادگیرى زبان قرآن شد, مسیر همنوایى, تدبّر و دریافت معانى و مقاصد قرآن و عمل به آن را در همه لحظات زندگى براى آنان آسان نمود; به طورى که زبان و فرهنگ قرآن, اصول جهان بینى, تفکّر, عواطف و رفتار نادرست آنان را تصحیح کرد.
البته زبان و فرهنگ قرآن غیر از زبان و فرهنگ معمولى عرب زبانان دیروز و امروز است20 و از آنجا که رسالت و نبوّت خاتم پیامبران, جهانشمول و ابدى است: (قل یا ایّها الناس انّى رسول اللّه الیکم جمیعاً)21 و تطابق لسان دعوت رسول و قوم او به عنوان یک اصل در بعثت انبیا مطرح است: (و ما ارسلنا من رسولٍ الاّ بلسان قومه لیبیّن لهم)22, پس (زبان قرآن) زبانى است جهانى که براى شناخت فرهنگ آن ـ که ناظر به مصالح و پاسخگو به نیازهاى اصیل همه مردم در هر عصر و مکانى است ـ باید زبان ویژه و بى نظیر آن را فرا گرفت و در این زمینه هیچ فرقى میان اعراب و غیر آنان وجود ندارد; چنان که پیامبر اکرم(ص) فرموده است: (پروردگارم این کلام (زبان) را به من تعلیم داد و من آن را فرا گرفتم).23
به عبارتى دیگر, دریافت هدایت و دیگر بهره هاى مادى و معنوى قرآن ازیک سو, به میزان آشنایى, انس, همزبانى و ایمان فرد به قرآن و طهارت و پاکى او بستگى دارد و از دیگر سو, به درجات و مراتب علم و دانش و آگاهى فرد از خود, اجتماع و نظام هستى وابسته است.
تعالیم ائمه(ع) در حوزه هاى گوناگون نیز مصداق بارز امر به معروف و نهى از منکر است و یکى از شاخصه هاى سیره ایشان, دعوت عملى مردم به خیر و نیکى است: (کونوا دعاة للنّاس بغیر السنتکم لیروا منکم الورع و الاجتهاد و الصلاة و الخیر فان ّ ذلک داعیة).24
مذاهب اسلامى (مکاتب فقهى و کلامى)
در سه بخش میانى, آراى فقها و کلامیّون مذاهب مختلف و تأثیر و تأثّر دیدگاه هاى آنان بر یکدیگر بررسى و تحلیل شده است (ص 159 ـ 490). بررسى تاریخ فقه اسلامى نشان مى دهد (میان جایگاه امر به معروف و نهى از منکر و دیدگاه سیاسى مذاهب رابطه اى مستقیم وجود داشته و نحوه گسترش مباحث امر به معروف با مواضع سیاسى آن مذهب متناسب بوده است…. [یعنى] اصطکاک فعالیت آمران و ناهیان با حقوق افراد امر شونده و نهى شونده و نیز با حوزه وظایف و اختیارات حکومت, موجب شده است تا مذاهب گوناگون, هر یک بر پایه نگرش سیاسى خاص خود به بررسى ویژگى هاى امر به معروف و نهى از منکر مشروع بپردازد و حوزه عمل آن را از دامنه اى مطلق به دامنه اى مقیّد بکشانند).25
حنبلیان
تعالیم احمد بن حنبل (241 ق) به طور کامل غیر سیاسى و غیر نظامى است; به طورى که (آدمى از سر راه حکومت کنار مى رود و با حاکم نه رویاروى مى شود و نه همکارى مى کند و در برخورد با گناه, اگر گناهکار گوش نمى دهد, بهتر است او را به حال خود بگذاریم) (ص 190). کوک با بررسى پیشینه و سیر تطوّر عقاید حنبلیان بغداد (تا اواخر خلافت عباسى در 656ق), به حنبلیان دمشق و حنبلیان نجد اشاره مى کند. اینان هر چه بیشتر گرفتار شبکه مستقیم و غیر مستقیم حمایت حکومتى مى شوند, نهى از منکر به صورت کمرنگ ترى در مى آید (ص 222). گرچه استفتائات از ابن حنبل, حنبلى گرى را اعتقادى سازگار با هدف هاى آدم فریبان یا آرمان هاى نهادى سیاسى معرفى نمى کند, ولى میراث فکرى او با اعمال پیروانش سخت دچار ناسازگارى شد (ص 239). بر پایه گزارش هاى مخالفان بَربهارى (329 ق), او و پیروانش با استناد به امر به معروف, شورش هاى چندى را در بغداد علیه شافعیان به راه انداختند و زائران کربلا را اذیّت کردند (ص 207 ـ 208).
ابن تیمیّه (728 ق): اصالت فایده و رعایت مصالح ویژگى اصلى اندیشه این اندیشمند حنبلى دمشقى است; یعنى مصلحت انجام این وظیفه باید بر مفسده آن فزونى یابد و این کار نباید به شورش بینجامد. او (اولوا الامر)26 ـ یعنى علما, امرا و مشایخ هر طایفه و به طور کلى هر متبوعى را که تابعى دارد ـ بیش از هر کسى (نه به طور انحصارى) شایسته انجام این وظیفه مى داند; زیرا انجام این وظیفه به طور صحیح به قدرت بستگى دارد و اولیاى امور سهم بیشترى از قدرت را در اختیار دارند. آنان موظف اند این رسالت را نسبت به عامه مردمى که مطیع آنان هستند, انجام دهند و پیرو هر ولى ّ امرى باید در اطاعت خدا ـ و نه در نافرمانى خدا ـ از او پیروى کند27 (ص 263 ـ 264).
نهضت وهابیّت: محمد بن عبدالوهاب (1206 ق) و پیروان او نیز با اعتقاد به اینکه اعمال دینى بسیارى از مسلمانان, شرک است, نهى از منکر را با جنگ بر ضد شرک آغاز کردند; در حالى که هدف اصلى آنان از این دستاویز, دست یابى به نفوذ سیاسى از راه قدرت نظامى و کمک به آل سعود براى فتح حجاز و تشکیل دولت سعودى بود (ص 293).
محمد بن عبدالوهاب با استناد به آیاتى نظیر (مشرکان را هر کجا یافتید, بکشید و آنان را دستگیر کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهى به کمین آنان بنشینید) (توبه, آیه 5) و روایاتى چون (من [رسول خدا(ص)] مأمور شده ام با مردم بجنگم تا زمانى که اسلام را بپذیرند), مبارزه با شرک و اصول جنگ طلبى خود را توجیه مى کرد; در حالى که تدبّر در این آیه با توجّه به سیاق28 آن (آیات 1 ـ 6 و 7 ـ 16 سوره توبه) و مطالعه سیره نبوى(ص) نشان مى دهد که این دستور مربوط به زمانى است که مشرکان عهد شکنى مى کنند و بر ضد مسلمانان به توطئه و فتنه انگیزى مى پردازند, (و گرنه مشرکانى که هیچ بخشى از پیمان با شما را نقض نکردند و با هیچ کس علیه شما همدست نشدند, به پیمان آنها تا پایان مدت وفا کنید که خدا پرهیزکاران را دوست مى دارد) (توبه, آیه 4 و 7).
سخن نقل شده از نبى اکرم(ص) نیز با قرآن و سیره نبوى(ص) در تعارض است که بر پایه معیارهاى دانش حدیث شناسى نمى توان آن را قابل قبول دانست. به عنوان مثال, در سوره یونس, آیه 99 و در هود, آیه 118 مى خوانیم: (ولو شاء ربّک لامن فى الارض کلهم جمیعاً افأنت تکره الناس حتى یکونوا مؤمنین; اگر پروردگار تو مى خواست, همه اهل زمین ایمان مى آوردند; آیا تو مى خواهى مردم را وادار کنى که ایمان آورند؟)
(و لو شاء ربّک لَجَعَلَ النّاس امّة واحدة, و لا یزالون مختلفین; و اگر پروردگار تو مى خواست, همه مردم را امتى واحد[بر یک دین] قرار مى داد; ولى اختلافات دینى و مذهبى پیوسته میان مردم برقرار خواهد بود).29
در دومین (1238 ـ 1305 ق) و سومین دولت سعودى (1319 ـ 1373 ق) نهى از منکر در نظام ادارى دولت قرار گرفت و هسته هاى اولیه کمیته هاى امر به معروف و نهى از منکر تشکیل شد. ریحانى که در سال 1341 ق از ریاض دیدن کرده, مى گوید: (مردم را به سبب کاربرد دخانیات, حاضر نشدن در نماز و… شلاق مى زدند و در هر یک از مساجد شهر به طور منظّم حضور غیاب انجام مى شد)30 (ص 303).
معتزلیان
کوک بر این باور است که مکتب اعتزال نمى تواند توصیفى از یک عقیده اسلامى باشد; بلکه به صورت جزئى از یک مجموعه درآمد و نقش سنتى از اندیشه هاى جزمى انتزاعى را بر عهده گرفت که مى توانست با پاره اى از باورهاى دیگر درآمیزد. آدمى مى توانست معتزلى حنفى, معتزلى امامى و حتى معتزلى یهودى باشد. از این رو, مکتب معتزلیه تقریباً به صورت سنّتى عقلى درآمد که فارغ از پیکره اى سیاسى و اجتماعى بود (ص 321).
آراى معتزلیان درباره نهى از منکر سه ویژگى کلى دارد: 1. از ساختارى تحلیلى برخوردار است; 2. باورها در طول زمان و مکان همگون است; 3. در مراتب مختلف, عملگراست (ص 364 ـ 367).
زیدیّه
زیدیه و امامیه در گسترش احادیث و سنن فقهى بسیار کوشیده اند و هر دو کلام معتزلى را برگزیدند (ص 368). یکى از بارزترین وجوه تفکر زیدیه در موضوع نهى از منکر, عملگرایى سیاسى است; یعنى قیام [مسلحانه] بر ضد حکومت ستم با هدف استقرار امامتى مشروع (ص 374), و نهى از منکر به عنوان یکى از ویژگى هاى کار امامان و شخصیّت هاى مشابه براى اعتبار بخشیدن به قدرت سیاسى جلوه مى کند (ص 382). ابن مرتضى یمنى ( 840 ق) که نماد همزیستى سنّت فقهى زیدى و کلام معتزلى است, در (ازهار) آورده است: (کمک به ستمگر در استقرار معروف یا از میان برداشتن منکر, واجب است, به شرطى که موجب تقویت او در ستمکارى اش نشود) (ص 397). او سلسله مراتب را این گونه مى آورد: (ملامت, توهین, شکستن آلات موسیقى, شلاّ ق زدن و برخورد مسلّحانه) (ص 395).
امامیّه
کوک تاریخ اندیشه هاى امامیّه که پر بارترین و پیوسته ترین اسناد و مدارک در مقوله نهى از منکر را در اختیار دارند, به سه دوره تقسیم مى کند:
دوره اول: حضور امامان که تا آن زمان آراى معتزله به اندیشه امامیّه راه نیافته بود و سنّت و تفسیر امامیّه برگرفته از قرآن بود; دوره دوم: دوره علمایِ متقدِّم امامیّه از سده چهارم تا هشتم قمرى; دوره سوم: دروه علماى متأخّر از سده هشتم تا چهاردهم (ص 407 ـ 408).
حدیث امامیّه
در مجموع بیست حدیث در مورد نهى از منکر در دو کتاب فروع کافى و تهذیب الاحکام آمده است که تقریباً نیمى از مطالب این احادیث, در روایات اهل سنّت نیز آمده است (ص 409 ـ 410).
بر پایه روایات, در تعالیم ائمه طاهرین(ع) امر به معروف و نهى از منکر, راه پیامبران و روش صالحان است; فریضه اى بزرگ که در پرتو آن, واجبات بر پا شده, راه ها ایمن گردیده, کسب و کار حلال و روا گشته, مظالم بر طرف مى شود, زمین آباد شده, حق از دشمنان گرفته مى شود, کارها سامان مى یابد. از آنجا که نهى از منکر براى تعلیم جاهل است, بر آدمى ضعیف و نادان واجب نیست; بلکه بر آدمى قدرتمند واجب مى شود که از او اطاعت کنند و تفاوت معروف از منکر را بداند.31
تفسیر قدیم قرآنى امامیّه
تفسیر, بعضى از آیات قرآنى را در مورد نهى از منکر, با اشاره به امامان مثلاً (خیر اُمّةٍ) در آیه 110 آل عمران به خیر ائمةٍ تأویل مى کند. کوک با توجه به ظاهر این روایات, این گونه تأویلات را به اشتباه (تصحیح قرآن) مى نامد (ص 421); در حالى که این گونه روایات, حاکى از (قرائات تفسیرى)32 و از باب (جَرى و انطباق)33 و بیانگر مصادیق تام آن است. قرائات تأویلى و تفسیرى ریشه در تعالیم نبوى(ص) دارد و محدود به حوزه امامیه نیست; بلکه در قرائات مفسّران صحابى و تابعان و دیگر قاریان فراوان یافت مى شود34 و هدف از آن در بستر آموزش و ترویج قرآن قابل تحلیل و دست یابى است.35
دوره دوم:این دوره با بررسى آراى ابن بابویه (شیخ صدوق, 381 ق) شروع و به علاّ مه حلّى ( 726 ق) ختم مى شود. شیخ طوسى ( 460 ق), منظور از انجام دادن امر به معروف با دست را (سرمشق خوبى براى دیگران بودن) مى داند (ص 428). یکى از عناصر مهم عقاید امامیّه, نیاز به اذن امام یا نماینده منصوب اوست, در صورتى که نهى از منکر مستلزم خشونت باشد (ص 460), شیخ طوسى در نهایه, اذن سلطان و حاکم وقت را نیز ضرورى مى داند.36
کوک مباحث علماى امامیه را در این دوره را تحت عناوین: (عقل و وحى), (تقسیم پذیرى معروف و منکر به واجب و مستحب), (عینى یا کفایى؟) و (شرایط تکلیف), متأثّر از عقاید معتزلیان بغداد و بصره مى داند که نشان دهنده مسائل مجلس درس است, نه واقعیّت هاى کوچه و بازار (ص 453).
دوره سوم: از نظرکوک, تاریخ پژوهش هاى علمى امامیه در این دوره از بعضى جهات عمیقاً محافظه کارانه و در عین حال لطیف تر و فرهیخته تر است و در مواردى با نوآورى هایى رو به رو هستیم که با سایر فرقه ها و مکتب ها تفاوت دارد. در آثار دوره هاى اخیر گرایش گسترده اى براى براندازى عقیده قدیم امامیّه در مورد نهى از منکر دیده مى شود, بدون اینکه چیز بهترى جانشین آن شود (ص 454).
شیخ محمد حسن نجفى (1266 ق) مراد از امر به معروف و نهى از منکر را ایجاد معروف و دورى کردن از منکرات مى داند, نه صرف گفتار آمرانه و ناهیانه; و بهترین شیوه انجام آن رشد و کمال اخلاقى و پرهیز از رفتارهاى زشت و نادرست است; و از آنجا که هر مقامى, مقالى دارد و هر دردى, دوایى, بنابراین شیوه هاى انجام آن با توجه به شرایط مختلف, گونه گون و ذومراتب است.37
از نوآورى هاى این دوره (در اوایل صفویه), تبیین این نظریه است که در زمان غیبت, فقیه جامع الشرایط مى تواند اجازه خشونت را براى نهى از منکر بدهد (ص 459). در عین حال مقدّس اردبیلى (993 ق) بر این باور بود که مجروح کردن و کشتن مصداق امر و نهى نیستند. فیض کاشانى (1091 ق) این بحث (اِذن امام) را تضییع وقت مى دانست; زیرا هر کس بهتر مى داند که در موقعیت هاى مختلف چگونه عمل کند (ص 460).
مقدس اردبیلى بحث در این باره را که آیا وجوب امر به معروف عقلى است یا وحیانى, بى نتیجه و بیهوده مى دانست; زیرا اکنون مى دانیم که این وظیفه از طریق وحى بر ما تکلیف شده است (ص 462). همچنین تبیین واقعى نهى از منکر را مهم تر از گفت و گو در مفهوم کلى وجوب کفایى یا عینى آن مى داند (ص 468).
اسماعیلیه
جوهره این مذهب که آمیخته اى از تفکّر باطنى و عارفانه کیهان شناختى با سیاست مذهبى اسلامى است, زمینه چندان مناسبى براى مفهوم قانون مدار مانند نهى از منکر فراهم نیاورد; ولى مطابق مفهوم پیشواى سیاسى از منظر اسماعیلیان, نهى از منکر در وهله اول به وسیله امامان و بعد به دست داعیان انجام مى شود. (ص 482).
حنفیان
حنفیان ـ که ثمره محیط اجتماعى مرجئه کوفه در سده دوم بودند ـ قدیم ترین مذهب فقهى اهل سنّت اند که از نظر کلامى به پنج دسته معتزلیان حنفى, اشعریان حنفى, اهل حدیث حنفى, نجّاریه و ماتریدیه تقسیم مى شوند. کوک آراى حنفیان را بر اساس میراث ماتریدیه آورده است (ص 491 ـ 492). حنفیان عدلگرا, امر به معروف را از شعارهاى اصلى مذهب خود مى دانستند, اما حنفیان اهل سنت و جماعت, آن را در حوزه فردى شدیداً محدود ساختند. ابواللیث سمرقندى (373 ق) هر امرى را که موافق با عقل و وحى است, معروف و خلاف آن را منکر مى داند. انجام آن به علم, نیّت خالص, شفقت و نرمى, صبر و عمل به آنچه تعلیم مى دهد, وابسته است (ص 500). ابوالسعود (982 ق) تأکید مى کند که انجام این وظیفه, نیاز به علم فقه و اصل عمل تدریجى دارد. (پاورقى ص 506).
شافعیان
در سده پنجم, مذهب شافعى هویّتى کلامى در قالب اشعریگرى به دست آورد (ص 540). قدیم ترین اثر منسجم در این موضوع در مذهب شافعى, از آن ابوعبداللّه حلیمى جرجانى (403 ق) است. او اولین وظیفه را در وهله اول بر عهده سلطان مسلمان مى داند; زیرا قدرت اجرایى دارد. او باید در هر شهرى و روستایى ناظرى دانا, نیرومند, نیکو خصال, اهل تشخیص و مورد اعتماد بگمارد. وقتى سلطان آن را انجام نداد, بر عهده عالمان صالح جامعه است.
ناهى از منکر موظف نیست کارى کند که موجب بى آبرویى گناهکار شود. او تفاوتى کلى میان نهى از منکر و جهاد نمى بیند; زیرا منظور از هر دو, دعوت مردم به اسلام است (ص 542 ـ 545). قاعدتاً منظور او از اسلام, مجموعه احکام فقهى و اعتقادى مذهب اوست.
نووى (676 ق) معتقد است: هر چند وظیفه ما وادار کردن گناهکار به اطاعت نیست, ولى با احتمال عدم تأثیر, این وظیفه ساقط نمى شود (559 ـ 560).
مالکیان
اینان نیز مکتب اشعرى را برگزیدند (ص 567). ابن رشد (520ق) معصوم بودن را از شرایط نهى از منکر نمى داند; زیرا به گفته او حتى پیامبران بى نقص نبودند (ص 577). ابن عربى اندلسى (543 ق) توسّل به سلاح در انجام این وظیفه را مختص ّ سلطان مى داند; زیرا در غیر این صورت موجب فتنه و مصیبت هاى بدتر مى شود. (ص 581).
اباضیّه
این فرقه, از فرقه هاى میانه رو خوارج اند38 که اکنون در دو منطقه عمان و شمال افریقا ساکن اند (ص 621). آراى اباضیّه در مورد امر به معروف و نهى از منکر با جریان کلّى اسلامى اختلافى ندارد, جز تأکید به اداى لفظى این وظیفه حتّى اگر گناهکار نپذیرد و توجّه به نقش زنان (ص 671).
غزّالى (505 ق)
آراى او در نهى از منکر فراتر از مرزهاى مکتب فقهى (شافعى) اوست; هر چند روشمندى عقلانى بعضى از معتزلیان را ندارد و به هوشمندى علماى بعدى امامى نمى رسد. (ص673). اندیشه هاى اصلاح طلبانه او بر بسیارى از اندیشمندان مسلمان و حتى مسیحیان تأثیر گذاشته است (ص 706 ـ 721 و پیوست 2). تحلیل او ساختارى گسترده, منظّم, بدیع و بنیادى دارد که با واژه سازى ها و نوآورى هایى جدید همراه با تبیین جنبه هاى عملى این وظیفه همراه است (ص 720). او اصطلاح (حسبه) را عبارتى عام مى داند که امر به معروف و نهى از منکر را در بر مى گیرد. از نظر او, مواردى که در آن از نظر فقهى اختلاف نظر وجود دارد, در حیطه امر به معروف قرار نمى گیرد; مثلاً حنفى نمى تواند شافعى را براى خوردن کفتار سرزنش کند (ص 687). جست و جو براى آگاهى از منکرى را که در خفا انجام مى گیرد, حرام مى داند (ص 690). محتسب باید سه خصلت علم, وَرَع, (خوش خویى, فرو بردن خشم و تحمّل واکنش هاى مختلف) را داشته باشد (ص 694). او در فصل سوم احیاء علوم الدین, از منکراتى که به صورت عادت مردم درآمده است ـ چون خواندن قرآن به لحن, پنهان کردن عیب کالا, باربیش از اندازه بر چهارپایان گذاردن و… ـ یاد مى کند (ص 695 ـ 700).
صوفیان
اینان نماینده حوزه اى از پارسایان اند که قوانین شرعى و سیاست دینى, رکن اصلى دیدگاه آنان نیست. تمایلات صوفیانه ممکن است به شکلى از زهد بسیار دقیق تا عرفانى مبتنى بر ایمان نه عمل و از تسلیم و رضاى سیاسى اى خفّت بار تا عملگرایى سیاسى بى رحم و خشن درآید. نمى توان نظریه اى خاص از آنان را در زمینه نهى از منکر پیدا کرد (ص 721). از دیدگا تصوّف, نهى از منکر مى تواند نوعى ایثارگرى بزرگ باشد و در عین حال مى تواند به نوعى خودپرستى تبدیل شود. بنابراین از شرایط نهى از منکر این است که نباید مشتمل بر پیروى از هواى نفس باشد (ص 724). به هر روى, اندیشه و نگرش عارفان به نهى از منکر براى اسلام فقه محور, پذیرفتنى نیست (ص 778).
فراسوى اسلام سنّتى
در این بخش, به تحوّلات جدید اندیشه اسلامى در پى نفوذ فرهنگ و اندیشه هاى غربى در دو حوزه اهل سنّت و امامیّه و مقایسه آن دو پرداخته شده است (ص 791 و 858); به طورى که اساس استنباط جدید از این موضوع, تبلیغ روشمند و سازمان یافته ارزش هاى اسلامى در دورن و بیرون جامعه است (ص 808). سید قطب مى گوید: تکلیف اصلى این است که جامعه اى مطلوب به معناى واقعى کلمه بسازیم و این مقدّم بر اصلاح منکرات جزئى و شخصى است (ص 827). محمد حسینى شیرازى بر این باور است که در این زمان, امر و نهى به چیزى شبیه برنامه ریزى صنعتى نیاز دارد (ص 848). نورى همدانى نیز برنامه کار را اصلاح کلّى وضعیت اخلاقى, اعتقادى, اقتصادى و اجتماعى مى داند تا امر به معروف به بهترین وجه ممکن تحقّق یابد (ص 866). مطهرى (1358 ش) معتقد بود: عمل فردى, خصوصاً در دنیاى امروز, کارساز نیست; همکارى و مشارکت لازم است. او نهى از منکر را چیزى برابر با همدردى, همبستگى, همکارى و دیگر خصلت هاى شبیه به این مى دانست (ص 847).
کوک در مقایسه اهل سنّت و شیعیان امامى, به این نکته مهم اشاره مى کند که (به ندرت اتّفاق مى افتد که نشانى از آگاهى از نظریات امامیّه در بین نویسندگان سنّى دیده شود, تا چه رسد به شوق فراگیرى از آنان) (ص 858).
سوگمندانه هنوز نیز تعصّب هاى بیجا مانع از آشنایى پیروان این دو مذهب بزرگ اسلامى از یکدیگر شده است و اگر گاهى اشاره به نظریات یکدیگر مى کنند, عجولانه و متعصّبانه, بدون تحقیق کامل و همه جانبه از منابع اصیل, درصدد تخطئه و تحقیر و تکفیر یکدیگر بر مى آیند و معمولاً عقیده یک عالم یا گروهى از آنان را اعتقاد کلّى آن مذهب دانسته, بر اساس آن جبهه گیرى مى کنند. البته سیره عالمان بزرگى چون: امام خمینى(ره), آیت اللّه بروجردى (ره) و شیخ شلتوت (ره) بر خلاف این رویّه نادرست بود.39
پی نوشت ها:
1. Commanding right and Forbiding wrong in Islamic thought, 2002, cambridge, unitedking dom.
محمد حسین ساکت قسمتى از این کتاب را زیر عنوان (شایست و ناشایست در اندیشه اسلامى (دفتریکم)), نیز ترجمه ونشر نگاه معاصر (1384) آن را به زیور طبع آراسته است.
2.Cook, michael Allen; مورّخ و شرق شناس انگلیسى, متولد 1940م. تاکنون 30 کتاب ومقاله از او در زمینه هاى تفسیر, فقه, حدیث, تاریخ اسلام, شکل گیرى تمدّن اسلامى و نقش دین در روند تکوینى آن به چاپ رسیده است.
3. مدیر گروه دایرةالمعارف آستان قدس رضوى.
4. نگارنده مقاله مطالب استناد شده به ترجمه کتاب را با ارجاع به صفحه یا صفحات مورد نظر در داخل متن مقاله آورده است. بنابراین صفحه ذکر شده, صفحه منبع مورد استفاده آقاى مایکل کوک نیست.
5. The new york Times, 25 سپتامبر 1988, ص 33.
6. ر.ک: لسانى فشارکى, محمد على, (قرآن شناسى, محور مطالعات قرآنى (1)), گلستان قرآن, شماره 126.
7. ر.ک: طباطبایى, سید محمد حسین, قرآن در اسلام; همو, مقدمه المیزان فى تفسیر القرآن; خمینى, روح اللّه, آداب الصلوة, مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره), چاپ اول 1370 ش, ص 191 ـ 203.
8. یوسف, آیه 7.
9. مثلاً قرآن خوردن مُردار را حرام مى داند, مگر در موارد اضطرار, آن هم به اندازه اى که موجب حفظ جان شود. بقره, آیه 173.
10. در سیر تحوّل فرهنگى مورد نظر قرآن مبانى نادرست فرهنگ جاهلى اعراب, به عنوان نمونه اى از فرهنگ انحرافى انسان ها مورد نقد و تحلیل قرار گرفت; به طورى که در ضمن آن شرح وظایف و مسئولیّت انسان ها در مرحله گذار به فرهنگ الهى قرآن, بیان شده است. به عبارتى دیگر, گر چه امروزه برخى مصادیق آن روز فرهنگ اعراب وجود ندارد, ولى روح و ماهیّت آن با ابعاد گسترده ترى هنوز گریبانگیر بشر است; مثلاً ابولهب در سوره مسد مثالى است که خداوند با ارائه آن در صدد معرفى طاغوتیان و مشرکان دیندار نمایى است که در پوشش نظام هاى مختلف اعتقادى, اقتصادى, فرهنگى, بینش و منش استکبارى و صمد پندارى ابولهب را دارند و خواهان (استخفاف), (ذلّت) و به بردگى و بندگى گرفتن انسان هایند. حضرت على(ع) فلسفه بعثت نبى ّ اعظم(ص) را این گونه بیان مى کند: (فان ّ اللّه تبارک و تعالى بعث محمّداً بالحق ّ لیُخرِجَ عبادِه مِنْ عِبادةِ عبادِه الى عبادته… بحکمٍ قد فَصَّله و تفصیل قد احکمه و فرقانٍ قد فرّقه و قرآنٍ قد بیّنه) (علامه مجلسى, بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار, بیروت, مؤسسة الوفاء, 1403 ق/ 1983 م).
11. ر.ک: سلیمى, على و داورى, محمد, جامعه شناسى کجروى, پژوهشکده حوزه و دانشگاه, چاپ اول.
12. ونیز ر.ک: قبولى در افشان, س و دیگران, (آسیب شناسى امر به معروف و نهى از منکر با نظر به تجارب تاریخى), مطالعات اسلامى, شماره 69, پاییز 1384, ص 73 ـ 100.
13.علاوه بر آن اصولاً, تفاسیر ترتیبى ـ صرف نظر از روش تفسیرى شان ـ بنا به طبیعتى که دارند, نمى توانند از عهده تبیین کامل یک موضوع برآیند.
14. ر.ک: رشد, على اکبر, (سنت پژوهى), فقه و حقوق, شماره 3, زمستان 1383.
15. اعراف, آیه 157 و 199.
16. احزاب, آیه 21.
17. ر.ک: لسانى فشارکى, محمد على, (طرح پژوهشى آموزش زبان قرآن), مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق(ع), خرداد 1379 (پلى کپى).
18. یاکوبسن, رومن, روندهاى بنیادین در دانش زبان, ترجمه کوروش صفوى, تهران, هرمس, 1376, ص 32 ـ 50.
19.یار محمدى, لطف اللّه, (مناسبت زبان, فکر, رفتار جمعى و اصطلاح شناسى), مجموعه مقالات نخستین هم اندیشى مسائل واژه گزینى و اصطلاح شناسى, تهران, اسفند 1378, چاپ اول 1385, مرکز نشر دانشگاهى, ص 391 ـ 407.
20.غفارى, مهدى, (آموزش قرآن: عامل استمرار و تجدید هویّت فرهنگى), قرآن و توسعه فرهنگى(1), مشرق زمین, 1382, ج 2, ص 78.
21. اعراف, آیه 158.
22. ابراهیم, آیه 4.
23. زرکشى, بدرالدین, البرهان فی علوم القرآن, به کوشش ى.ع.مرعشلى و دیگران, بیروت, دارالمعرفه, ج 1, ص 380.
24.کلینى, محمد بن یعقوب, الاصول من الکافى, به کوشش ع.ا.غفارى, تهران, دارالکتب الاسلامیه, 1388 ق, ج 2, ص 78.
25.پاکتچى, احمد, (جایگاه امر به معروف در دانش فقه), دایرةالمعارف بزرگ اسلامى, ج 10, تهران 1380, ص 204 ـ 208.
26. نساء, آیه 59.
27. ر.ک: پاکتچى, احمد, (جایگاه امر به معروف در دانش فقه), دایرة المعارف بزرگ اسلامى, ج 10, ص 204 ـ 208.
28.رکوعات (واحدهاى موضوعى) قرآنى بهترین روش براى دست یابى به سیاق آیات است. قرآن علاوه بر تقسیم به 114 سوره, 6236 آیه, و هفت حزب, به 555 رکوع (واحد موضوعى) نیز تقسیم شده است. ر.ک: لسانى فشارکى, محمد على, (روش هاى مطالعه و تحقیق در قرآن مجید), هشتمین کنگره بزرگداشت علامه طباطبایى, دانشگاه تبریز, 1372, ص 16 ـ 18.
29.ر.ک: لسانى فشارکى, محمد على, (تفرقه (1)), دانشنامه جهان اسلام, تهران 1382, ج 7, ص 614 ـ 617.
30.سوگمندانه باید اذعان داشت این نوع رفتارهاى نادرست ـ که خود یکى از منکرات بزرگ است ـ هنوز در بسیارى از خانواده ها, بعضى از مدارس و پادگان هاى نظامى کشور ما نیز وجود دارد. نگارنده شاهد حمله مدیر دبیرستان (1369 ش) با لگد و فحش به جمعى از دانش آموزان سال دوم ریاضى بود که در حال حل مسائل تازه مطرح شده در کلاس بودند, به بهانه بى توجّهى به پخش اذان و آماده نشدن براى نماز, آن هم در راهروهاى تنگ دبیرستان با موکت هاى نه چندان تمیز و در جریان هواى سردى که از پنجره هاى بدون شیشه در حال وزیدن بود. از این رو, علت بى نمازى بسیارى از افراد جامعه را باید در رفتار و گفتار نادرست برخى از نمازگزاران جست وجو نمود: (فویل للمصلّین).
31.کلینى, محمد بن یعقوب, الفروع من الکافى, به کوشش ع. ا. غفارى, تهران, دارالکتب الاسلامیه 1362 ش, ج 5, ص 56.
32. ر.ک: سیوطى, عبدالرحمن, الاتقان فى علوم القرآن, به کوشش م.دیب البغا, دمشق ـ بیروت: دار ابن کثیر, 1996م, ص 243.
33. ر.ک: طباطبایى, سید محمد حسین, المیزان فی تفسیر القرآن, بیروت, مؤسسة الاعلمى للمطبوعات, 1939 ق / 1973 م, ج 1, ص 42.
34. ر.ک: ابن داود, المصاحف, بیروت, دارالکتب العلمیه, 1405/1985 م, ص 45 ـ 103.
35. ر.ک: رجبى, محسن, (بررسى بنیان گذارى قرائت و کتابت قرآن کریم توسط پیامبر اکرم(ص)), پایان نامه کارشناسى ارشد علوم قرآن و حدیث, دانشگاه امام صادق(ع), 1381 ش.
36.نجفى, محمد حسن, جواهر الکلام, به کوشش على آخوندى, تهران, دارالکتب الاسلامیة, چاپ هفتم 1392, ص 21, ص 381.
37. همان, ص 381 ـ 383.
38. خوارج را باید دسته سوم مسلمانان دانست که نه شیعى اند و نه سنّى.
39. ر.ک: (مصاحبه با محمد واعظ زاده خراسانى), مجلّه حوزه, شماره 44ـ 43, فروردین و تیر 1370, ص 195 ـ 237 ; واعظ زاده خراسانى, محمد, (راه هاى تقریب مذاهب و وحدت مسلمانان), مطالعات اسلامى, شماره 60, تابستان 1382, ص 19 ـ 50 .
انگیزه و هدف نگارش
شامگاه روز 22 سپتامبر 1988 زنى در ایستگاه قطار شهرى شیکاگو در حضور جمعى از مردم, مورد تجاوز جنسى قرار مى گیرد و هیچ کس جز رَندى کایلز به کمک قربانى نمى رود. استدلال او این بود: (احساس کردم این اتفاق کار درستى نبود. زن مى توانست مادر, عمه, خاله یا یکى از دوستان مادرم باشد) (ص 15 ـ 16).
نویسنده با نقل این گزارش از روزنامه نیویورک تایمز5 مى افزاید: (آدمى باید [در برخورد با] این موارد کارى انجام دهد و یا براى انجام ندادن آن دلیل موجّه قابل قبولى داشته باشد. ما احساس مى کنیم به نوعى وظیفه داریم علاوه بر آنکه خود باید به شایستگى رفتار کنیم, دیگران را نیز از ارتکاب کارهاى کاملاً ناپسند نسبت به همنوعان خود باز داریم. در فرهنگ غرب تعریف خاصى براى این ادراک و نامى براى این وظیفه وجود ندارد. گرچه حقوقدانان و فیلسوفان از (امداد) سخن به میان آورده اند; در حالى که در اسلام, این وظیفه اخلاقى گسترده, امر به معروف و نهى از منکر نام دارد). (ص 17 ـ 19)
ازاین رو, نخستین هدف او, بیان گزارش ساده اى است در مورد این وظیفه, بنابر آنچه در متون اسلامى آمده است; گرچه بنابر ذوق و سلیقه اش این بررسى را به وظیفه فردى مؤمنان در هنگام رویارویى با منکرات ـ که غالباً در مورد مسائلى چون شرب خمر, موسیقى و بدحجابى زنان است ـ محدود مى کند و جایگاه حاکمان و وظایف مأموران حکومتى (حسبه) در حاشیه مورد بحث قرار گرفته است.
امّا هدف نهایى او در مقام موّرخى اندیشه شناس این است که اسلام چگونه به این آموزه دست یافت و چرا این اندیشه در جوامع مختلف اسلامى به صورت هاى متفاوت درآمد. او در مقام موّرخى جامعه شناس خواهان بررسى تحوّلات ایجاد شده در جامعه اى است که این سنّت خردمندانه از آنجا نشئت گرفته است و خود معترف است که دستاورد او در این زمینه بسیار محدود است(ص 21).
ساختار و روش تحقیق
وى براى رسیدن به این هدف, بخش اول کتاب را با روش توصیفى به تحلیل مطالب اصولى موجود در قرآن, تفاسیر, احادیث و کتاب هاى رجال در شرح احوال مسلمانان متقدّم اختصاص داده است. در بخش دوم به عقاید حنبلیان عملگرا و در بخش سوم به مکاتبى که غنى ترین منابع براى تاریخ فکرى این وظیفه ارائه کرده اند یعنى معتزلیان, زیدیان و امامیان, پرداخته شده است. بخش چهارم بقیه فرقه ها و مذاهب (حنفیان, شافعیان, مالیکان, اباضیّه و اندیشه هاى غزالى) را در بر مى گیرد و با فصلى همراه با جمع بندى کلى درباره اسلام نخستین پایان مى پذیرد. بخش پنجم با عنوان فراسوى اسلام سنّتى, جایگاه نهى از منکر را در جوامع امروز اسلامى به صورت محدود بحث مى کند; زیرا کوک در بین زبان هاى اسلامى با عربى, فارسى و ترکى آشناست. در دو فصل آخر, به سابقه این وظیفه قبل از اسلام و مقایسه آن با فرهنگ هاى غیر اسلامى از جمله غرب امروز اشاره شده است. کوک براى نگارش این تحقیق از حدود 1700 کتاب و مقاله در طول دوازده سال با استفاده از فرصت هاى مطالعاتى و بورسیه هاى علمى بهره برده است.
قرآن
از نگاه کوک, قرآن مطالب اندکى درباره نهى از منکر بیان کرده (ص 54) و مصادیق منکر و چگونگى برخورد با آن را نیز به صورتى روشن مشخص نکرده است (ص 50).
این گونه نتیجه گیرى, کم و بیش در بسیارى از مطالعات و پژوهش هاى قرآن به چشم مى خورد; زیرا پس از چهارده قرن از نزول قرآن و تدوین علوم قرآنى و با وجود میراث کهن و گرانقدر تفسیر, هنوز (روش هاى مطالعه و تحقیق در قرآن کریم) را به صورتى روشمند و هدفمند, تبیین و ارائه نکرده ایم. علوم قرآنى و قرآن شناسى متداول, کاستى ها6 و حتى آسیب هاى بسیارى دربردارد. هنوز به درستى معلوم نیست براى تحقیق موضوعى (امر به معروف و نهى از منکر) در قرآن کدام سوره یا آیات و چگونه آنها را مطالعه کنیم. در عرف رایج, معمولاً پژوهشگر بلافاصله پس از چینش آیات, به سراغ تفاسیر, ترجمه ها, اسباب نزول و روایات مى رود. گر چه شناخت این منابع به معرفت ما از موضوع کمک فراوانى مى کند, اما اینکه چه موقع و چگونه و با چه دیدگاهى به آنها مراجعه کنیم و با چه مبنایى در صحت و سقم و جامعیت مطالب آنها داورى کنیم, اهمیت بسزایى در روش مطالعه و تحقیق دارد.7
کوک در آغاز بررسى کوتاه خود از آیات قرآن ذیل آیه 104 آل عمران: (وَلْتَکُن منکم امةُ یدعون الى الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون) سؤالاتى چنین را مطرح مى کند: مخاطب آن کیست, ویژگى هاى این وظیفه چیست, چه کسى آن را انجام مى دهد (ص 48 ـ 49).
از آنجا که قرآن (آیات للسائلین)8 است, طرح پرسش هاى تدبّرى, گام مهمى در انجام تحقیقات قرآنى است. از این رو, مى توان سؤالات و مفاهیم گسترده ترى از آیات برداشت نمود. به عنوان مثال, آیا امر به معروف و نهى از منکر, باید در قالب گفتار آمرانه انجام شود؟ معروف و منکر به چه چیزهایى اطلاق مى شود؟ آیا منکرات فقط به رفتارهاى زشت اخلاقى که به چشم دیده مى شوند, محدود است؟ یا تمام رفتارها, گفتارها, گفتمان ها و دستورالعمل هاى نادرست و ناقص در زمینه هاى مختلف فرهنگى, اقتصادى, اجتماعى, نظامى, ادارى, آموزشى, مدیریتى و… را شامل مى شود؟ اصولاً امر به معروف و نهى از منکر با چه هدف و فلسفه اى باید انجام بگیرد؟ چه ارتباطى میان معروف و عرف در آیه 199 اعراف وجود دارد که مى فرماید: (خذ العفو و امر بالعرف و اعرض عن الجاهلین)؟ و صدها سؤال دیگر وجود دارد.
اینکه قرآن مصادیق معروف و منکر را کاملاً روشن نکرده و در این مورد ظاهراً سخن کمى دارد, از یک سو, نشان دهنده این است که دامنه معروف ها و منکرها و مصادیق آن بسیار گسترده و متنوّع است که به زمان و مکان و جامعه اى خاص محدود نمى شود. به عبارتى دیگر, معروف ها و منکرها در همه شرایط و نسبت به همه افراد و جوامع مختلف امورى مطلق نیستند و چه بسا با تغییر شرایط زمانى و مکانى و حتّى از شخصى به شخص دیگر و از جامعه و گروهى به جامعه و گروه دیگر قابل تغییر و انعطاف پذیر باشند.9 بنابراین چگونگى انجام این وظیفه نیز همواره مطلق و یکسان نیست.
از سوى دیگر, قرآن حامل فرهنگى است الهى که فرا زمانى, فرا مکانى و فرا قومى بودن از ویژگى هاى اصلى آن است. نزول, ابلاغ و فراگیرى تدریجى قرآن از سوى مسلمانان صدر اسلام موجب تحوّلات عمیقى در عرصه هاى مختلف زندگى آنان و دیگر جوامع و تمدّن هاى بشرى شد. از این رو, شناخت شیوه برخورد قرآن با منکرهاى زمان نزول ـ که جنبه مثالى دارد10ـ و دیگر منکرهایى که سلامت انسان و جوامع انسانى را به خطر مى اندازد, مى تواند مفهوم و ابعاد منکر و علل شکل گیرى آن و چگونگى برخورد با آن را تبیین کند. به عنوان مثال, کیفیّت و مراحل تحریم شرب خمر از سوى قرآن نمونه قابل توجّهى در این زمینه است (بقره, آیه 219; مائده, آیه 90 ـ 91).
بنابراین اگر هدف و فلسفه امر به معروف و نهى از منکر را به صورت خلاصه, (برنامه ریزى و راه اندازى امور جامعه با هدف ایجاد شرایط زندگى سالم براى همه انسان ها در محیط زیست سالم بر پایه ایمان به خدا, ایمان به آخرت و انجام اعمال صالح) بدانیم, آن گاه مى توان گفت: به مجموعه رفتارهایى که به ایجاد, گسترش و تثبیت این شرایط کمک مى کند, امر به معروف گفته مى شود و (نهى از منکر) به مجموعه برنامه ها, روش ها و راهکارهاى مستقیم و غیر مستقیمى که با هدف ایجاد امکانات و موقعیّت هاى بازدارنده از وقوع منکر طرّاحى و تدوین مى گردد, اطلاق مى شود. بنابراین امر به معروف و نهى از منکر هر دو بُعدِ تولید رفتارهاى بهنجار و جلوگیرى از شکل گیرى جرم و کجروى و کنترل آن را در بر مى گیرد.11
قرآن کریم با تعیین و تبیین حقوق و نیازهاى اساسى انسان, نوعى نظام هنجارى و الگوهاى روابط فردى و جمعى را بر اساس خدا محورى و آخرت بینى و ارتباط و پیوند هر چه بیشتر فرد با خدا و مردم به وجود مى آورد که در حقیقت شبکه اى سالم, معتدل, گسترده و پویا از انواع ارتباطات است و قابلیّت انعطاف و انطباق با شرایط مختلف زندگى را نیز دارد; به طورى که همه افراد مى توانند بر اساس آن هنجارها و مطابق (وُسْع) و توانایى خویش به انجام (اعمال صالح) به صورتى فعال و خلاق در جهت نیل به (زندگى سالم در جامعه و محیط زیست سالم) که هدف عمده تشریع دین مبین اسلام است, دست یازند.
به عبارتى دیگر, قرآن, هم به کنترل و نظات درونى از طریق یادگیرى و حمل قرآن در قلب و درونى سازى فرهنگ آن توجّه کرده است و هم به کنترل اجتماعى و نظارت بیرونى از طریق بنیان گذارى نظام هاى به هم پیوسته تربیتى, اقتصادى, سیاسى و حقوقى که اصول و برنامه درست زندگى را ارائه و فراهم مى کند و علل انحراف و کجروى و موقعیت هاى زمینه ساز آن را تبیین و کنترل مى نماید.
بنابراین از یک نظر, امر به معروف و نهى از منکر وظیفه اى همگانى است; یعنى هر کس باید در برابر سر نوشت خودش, همنوعان, جامعه و محیط زیست احساس مسئولیت داشته باشد و با توجه به علم و آگاهى و تجربه و تخصصى که دارد و با در نظر گرفتن همه شرایط و جوانب مختلف, به این وظیفه اقدام کند, و با توجّه به آیه 104 سوره آل عمران و 122 توبه به نظر مى رسد در هر صنف و گروهى باید افرادى متخصص و متعهد باشند تا همواره معروف ها و منکرهاى صنف و گروه خود را بر پایه عدالت و تقوا و دیگر هنجارها و ارزش هاى قرآنى و با توجه به حفظ سلامت جامعه و محیط زیست بررسى کنند و بهترین راهکارها و راهبردها را براى انجام بهتر وظایف خویش و رشد و بالندگى اعضاى گروه و از بین بردن آسیب ها و انحرافات موجود ارائه دهند.12
تفسیر قرآن
کوک بررسى آراى مفسّران را براى پاسخ به سؤالات قرآنى خویش با این نکته آسیب زا آغاز مى کند که مفسّران بیشتر مایل اند نهى از منکر را در قالب مذهبى که به آن وابسته اند, بیان کنند, نه آن چنان که در قرآن آمده است13 (ص 54). آیا کلمه (مِن) در مِنکم (آیه 104 آل عمران) تمام مؤمنان را مکلّف به انجام دادن این وظیفه مى کند یا فقط بعضى از آنان را؟ نظر عام این است که فقط یک گروه از مؤمنان باید این وظیفه را انجام دهند; یعنى انجام دادن این وظیفه به نخبگان با صلاحیّت واگذار شود (ص 56).
طبرى (310 ق) بر این باور است که امر به معروف همه آنچه را که خدا و پیامبرش به آن امر کرده و نهى از منکر, تمام آنچه را که از آن باز داشته اند, در بر مى گیرد (ص 95). راغب اصفهانى (4 ق) معروف را (حُسن) یا هر رفتار نیکى مى داند که با عقل و شرع شناخته مى شود (ص 68). زجّاج (311 ق) معتقد است که (عُرف) یا (شرع) طریق شناختن (معروف) است (ص 68). از نظر کوک, نتیجه برداشت مفّسران از کتاب و سنّت به درک مفهومى از نهى از منکر منتهى مى شود که به طور مستقیم از خود آیات درک نمى شود و این وظیفه را مؤمنان باید در قبال یکدیگر انجام دهند و دامنه آن در وهله اول, پاسخى به کارهاى ناشایست است, نه باورهاى کلّى و مبهم اخلاقى (ص 77). به عقیده وى, دقیقاً روشن نیست آیات قرآنى که از این موضوع سخن مى گویند, آیا همان وظیفه اى را بیان مى کنند که از اندیشه هاى بعدى اسلام در مى یابیم؟ و این ابهام به شدت در تفسیرهاى نخستین دیده مى شود. (ص 889)
حدیث
از دیدگاه کوک, احادیث مربوط به این موضوع به دو دسته قابل تقسیم اند: 1. احادیثى با نگرش مثبت که مؤمنان را به انجام این وظیفه ترغیب مى کنند (ص 82 ـ88); 2. احادیثى با نگرش صنفى که این وظیفه را کم اهمیت جلوه مى دهند و نسبت به دسته اول کمترند (ص 89 ـ 97). او تعارض این دو دسته را با توجّه به منشأ جغرافیایى صدور آنها تحلیل مى کند. کوفه منشأ احادیث دسته اول و تقریباً دو برابر مجموعه احادیثى است که از مراکز دیگر (بصره, شام و حجاز) به ما رسیده است. شام منشأ احادیث دسته دوم است. چنین اختلافى را بدون شک باید در وضع جغرافیایى سیاسى دوران امویان دانست; چرا که کوفه مرکز رهبرى مخالفت هاى محلى, و شام مرکز حکومت است (ص 97 ـ 98).
البته میان همه احادیثى که او در این دو قسم آورده است, تعارضى وجود ندارد; مثلاً این حدیث که پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: (مؤمن نباید نهى از منکر کند, مگر اینکه داراى سه خصلتِ ادب, دانش و صداقت باشد), (ص 95) با احادیث دسته اول نه تنها تعارضى ندارد, بلکه کامل کننده آنهاست.
اصولاً در دانش حدیث شناسى, شناخت شرایط و اسباب صدور حدیث, زمان, مکان و مخاطبان اولیه آن, در فهم حدیث نقشى تعیین کننده دارد14; و در تعالیم معصومان(ع) هم بر ناسخ و منسوخ بودن احادیث تأکید شده است; یعنى احادیث به ظاهر مختلف ـ با فرض صحت صدور ـ ناظر به شرایط مختلف است.
کوک در پایان این بحث نتیجه مى گیرد که حدیث نه مانند قرآن فقط از خصوصیات مبهم و کلى این وظیفه سخن مى گوید و نه مقررات مفصّل و دقیقى براى این رفتار وضع مى کند(ص 98).
سیره مسلمانان صدر اسلام
در این فصل (ص 100 ـ 156) شرح احوال آمران به معروف و ناهیان از منکر در سده هاى اول و دوم و گاهى سوم و چگونگى انجام آن در سه سطح آمده است:
1. رویارویى با حکومت; 2. رویارویى با منکرات در سطح جامعه که بیشتر حول سه مسئله شرب خمر, بد حجابى زنان و موسیقى است; 3. دفاع از زندگى خصوصى.
کوک, در مقدمه این فصل (ص 103) آورده است: (بدون تردید پیامبر امر به معروف و نهى از منکر مى کرد15, اما مطالب مربوط به انجام یافتن این وظیفه در زندگى پیامبر در منابع موجود, بسیار کم است).
اظهار تعجب کوک را باید در تلقّى خاص او از نهى از منکر دانست, و گرنه سراسر زندگى فردى و اجتماعى پیامبر اکرم(ص) در عرصه هاى مختلف آموزشى, اقتصادى, حقوقى, نظامى, فرهنگى و… را باید امر به معروف و نهى از منکر دانست.
بنابراین از یک سو, قرآن مهم ترین و درست ترین منبع براى شناخت سیره نبوى, یعنى روش و شیوه رفتارى پیامبر اکرم(ص) به عنوان اسوه حسنه16, در عرصه هاى مختلف از جمله چگونگى انجام این وظیفه است. از سوى دیگر, از ویژگى هاى سیره رفتارى آن حضرت, اصلاح منکرات غالباً به شیوه غیر مستقیم و با کمک تعالیم قرآن بود که در این میان, بنیان گذارى نظام آموزش و ترویج قرآن به عنوان آموزش و ترویج یک زبان17, یکى از عوامل مهم موفقیت پیامبر اکرم(ص) بود.
زبان و فرهنگ قرآن
در مجموعه پدیده هاى فرهنگى, زبان حکم شالوده را دارد و رسانه اى جهانى است و تمامى الگوهاى فرهنگى هر فعالیت ساده اجتماعى, متضمن ارتباط به صورت صریح یا ضمنى است; به طورى که جامعه به دور از هر گونه ساختى ایستا, شبکه بسیار پیچیده اى از درک ناقص یا کامل میان اعضاى واحدهاى سازمانى با اندازه هاى متفاوت و درجات گوناگون است که از طریق عملکرد ماهیت ارتباطى زبان به گونه اى خلاق احیا مى شود; یعنى زبان مى تواند تکیه گاهى استوار و زنده براى آفریدن تفکر خلاّق باشد. 18 از طریق زبان مى توان به رفتار, فکر و جهان بینى افراد و رفتار جمعى گروه هاى اجتماعى شکل خاصى داد و آن را کنترل کرد. البته فرهنگ و جهان بینى به زبان شکل مى دهد و زبان بر فرهنگ و فکر و جهان بینى اثر مى گذارد و آن را تغییر مى دهد, و این تعامل به صورت پویا در جریان است.19
بنابراین اجراى نظام احسن آموزش قرآن در سیره نبوى که منجر به حمل قرآن در قلب قرآن آموزان (صحابه) و یادگیرى زبان قرآن شد, مسیر همنوایى, تدبّر و دریافت معانى و مقاصد قرآن و عمل به آن را در همه لحظات زندگى براى آنان آسان نمود; به طورى که زبان و فرهنگ قرآن, اصول جهان بینى, تفکّر, عواطف و رفتار نادرست آنان را تصحیح کرد.
البته زبان و فرهنگ قرآن غیر از زبان و فرهنگ معمولى عرب زبانان دیروز و امروز است20 و از آنجا که رسالت و نبوّت خاتم پیامبران, جهانشمول و ابدى است: (قل یا ایّها الناس انّى رسول اللّه الیکم جمیعاً)21 و تطابق لسان دعوت رسول و قوم او به عنوان یک اصل در بعثت انبیا مطرح است: (و ما ارسلنا من رسولٍ الاّ بلسان قومه لیبیّن لهم)22, پس (زبان قرآن) زبانى است جهانى که براى شناخت فرهنگ آن ـ که ناظر به مصالح و پاسخگو به نیازهاى اصیل همه مردم در هر عصر و مکانى است ـ باید زبان ویژه و بى نظیر آن را فرا گرفت و در این زمینه هیچ فرقى میان اعراب و غیر آنان وجود ندارد; چنان که پیامبر اکرم(ص) فرموده است: (پروردگارم این کلام (زبان) را به من تعلیم داد و من آن را فرا گرفتم).23
به عبارتى دیگر, دریافت هدایت و دیگر بهره هاى مادى و معنوى قرآن ازیک سو, به میزان آشنایى, انس, همزبانى و ایمان فرد به قرآن و طهارت و پاکى او بستگى دارد و از دیگر سو, به درجات و مراتب علم و دانش و آگاهى فرد از خود, اجتماع و نظام هستى وابسته است.
تعالیم ائمه(ع) در حوزه هاى گوناگون نیز مصداق بارز امر به معروف و نهى از منکر است و یکى از شاخصه هاى سیره ایشان, دعوت عملى مردم به خیر و نیکى است: (کونوا دعاة للنّاس بغیر السنتکم لیروا منکم الورع و الاجتهاد و الصلاة و الخیر فان ّ ذلک داعیة).24
مذاهب اسلامى (مکاتب فقهى و کلامى)
در سه بخش میانى, آراى فقها و کلامیّون مذاهب مختلف و تأثیر و تأثّر دیدگاه هاى آنان بر یکدیگر بررسى و تحلیل شده است (ص 159 ـ 490). بررسى تاریخ فقه اسلامى نشان مى دهد (میان جایگاه امر به معروف و نهى از منکر و دیدگاه سیاسى مذاهب رابطه اى مستقیم وجود داشته و نحوه گسترش مباحث امر به معروف با مواضع سیاسى آن مذهب متناسب بوده است…. [یعنى] اصطکاک فعالیت آمران و ناهیان با حقوق افراد امر شونده و نهى شونده و نیز با حوزه وظایف و اختیارات حکومت, موجب شده است تا مذاهب گوناگون, هر یک بر پایه نگرش سیاسى خاص خود به بررسى ویژگى هاى امر به معروف و نهى از منکر مشروع بپردازد و حوزه عمل آن را از دامنه اى مطلق به دامنه اى مقیّد بکشانند).25
حنبلیان
تعالیم احمد بن حنبل (241 ق) به طور کامل غیر سیاسى و غیر نظامى است; به طورى که (آدمى از سر راه حکومت کنار مى رود و با حاکم نه رویاروى مى شود و نه همکارى مى کند و در برخورد با گناه, اگر گناهکار گوش نمى دهد, بهتر است او را به حال خود بگذاریم) (ص 190). کوک با بررسى پیشینه و سیر تطوّر عقاید حنبلیان بغداد (تا اواخر خلافت عباسى در 656ق), به حنبلیان دمشق و حنبلیان نجد اشاره مى کند. اینان هر چه بیشتر گرفتار شبکه مستقیم و غیر مستقیم حمایت حکومتى مى شوند, نهى از منکر به صورت کمرنگ ترى در مى آید (ص 222). گرچه استفتائات از ابن حنبل, حنبلى گرى را اعتقادى سازگار با هدف هاى آدم فریبان یا آرمان هاى نهادى سیاسى معرفى نمى کند, ولى میراث فکرى او با اعمال پیروانش سخت دچار ناسازگارى شد (ص 239). بر پایه گزارش هاى مخالفان بَربهارى (329 ق), او و پیروانش با استناد به امر به معروف, شورش هاى چندى را در بغداد علیه شافعیان به راه انداختند و زائران کربلا را اذیّت کردند (ص 207 ـ 208).
ابن تیمیّه (728 ق): اصالت فایده و رعایت مصالح ویژگى اصلى اندیشه این اندیشمند حنبلى دمشقى است; یعنى مصلحت انجام این وظیفه باید بر مفسده آن فزونى یابد و این کار نباید به شورش بینجامد. او (اولوا الامر)26 ـ یعنى علما, امرا و مشایخ هر طایفه و به طور کلى هر متبوعى را که تابعى دارد ـ بیش از هر کسى (نه به طور انحصارى) شایسته انجام این وظیفه مى داند; زیرا انجام این وظیفه به طور صحیح به قدرت بستگى دارد و اولیاى امور سهم بیشترى از قدرت را در اختیار دارند. آنان موظف اند این رسالت را نسبت به عامه مردمى که مطیع آنان هستند, انجام دهند و پیرو هر ولى ّ امرى باید در اطاعت خدا ـ و نه در نافرمانى خدا ـ از او پیروى کند27 (ص 263 ـ 264).
نهضت وهابیّت: محمد بن عبدالوهاب (1206 ق) و پیروان او نیز با اعتقاد به اینکه اعمال دینى بسیارى از مسلمانان, شرک است, نهى از منکر را با جنگ بر ضد شرک آغاز کردند; در حالى که هدف اصلى آنان از این دستاویز, دست یابى به نفوذ سیاسى از راه قدرت نظامى و کمک به آل سعود براى فتح حجاز و تشکیل دولت سعودى بود (ص 293).
محمد بن عبدالوهاب با استناد به آیاتى نظیر (مشرکان را هر کجا یافتید, بکشید و آنان را دستگیر کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهى به کمین آنان بنشینید) (توبه, آیه 5) و روایاتى چون (من [رسول خدا(ص)] مأمور شده ام با مردم بجنگم تا زمانى که اسلام را بپذیرند), مبارزه با شرک و اصول جنگ طلبى خود را توجیه مى کرد; در حالى که تدبّر در این آیه با توجّه به سیاق28 آن (آیات 1 ـ 6 و 7 ـ 16 سوره توبه) و مطالعه سیره نبوى(ص) نشان مى دهد که این دستور مربوط به زمانى است که مشرکان عهد شکنى مى کنند و بر ضد مسلمانان به توطئه و فتنه انگیزى مى پردازند, (و گرنه مشرکانى که هیچ بخشى از پیمان با شما را نقض نکردند و با هیچ کس علیه شما همدست نشدند, به پیمان آنها تا پایان مدت وفا کنید که خدا پرهیزکاران را دوست مى دارد) (توبه, آیه 4 و 7).
سخن نقل شده از نبى اکرم(ص) نیز با قرآن و سیره نبوى(ص) در تعارض است که بر پایه معیارهاى دانش حدیث شناسى نمى توان آن را قابل قبول دانست. به عنوان مثال, در سوره یونس, آیه 99 و در هود, آیه 118 مى خوانیم: (ولو شاء ربّک لامن فى الارض کلهم جمیعاً افأنت تکره الناس حتى یکونوا مؤمنین; اگر پروردگار تو مى خواست, همه اهل زمین ایمان مى آوردند; آیا تو مى خواهى مردم را وادار کنى که ایمان آورند؟)
(و لو شاء ربّک لَجَعَلَ النّاس امّة واحدة, و لا یزالون مختلفین; و اگر پروردگار تو مى خواست, همه مردم را امتى واحد[بر یک دین] قرار مى داد; ولى اختلافات دینى و مذهبى پیوسته میان مردم برقرار خواهد بود).29
در دومین (1238 ـ 1305 ق) و سومین دولت سعودى (1319 ـ 1373 ق) نهى از منکر در نظام ادارى دولت قرار گرفت و هسته هاى اولیه کمیته هاى امر به معروف و نهى از منکر تشکیل شد. ریحانى که در سال 1341 ق از ریاض دیدن کرده, مى گوید: (مردم را به سبب کاربرد دخانیات, حاضر نشدن در نماز و… شلاق مى زدند و در هر یک از مساجد شهر به طور منظّم حضور غیاب انجام مى شد)30 (ص 303).
معتزلیان
کوک بر این باور است که مکتب اعتزال نمى تواند توصیفى از یک عقیده اسلامى باشد; بلکه به صورت جزئى از یک مجموعه درآمد و نقش سنتى از اندیشه هاى جزمى انتزاعى را بر عهده گرفت که مى توانست با پاره اى از باورهاى دیگر درآمیزد. آدمى مى توانست معتزلى حنفى, معتزلى امامى و حتى معتزلى یهودى باشد. از این رو, مکتب معتزلیه تقریباً به صورت سنّتى عقلى درآمد که فارغ از پیکره اى سیاسى و اجتماعى بود (ص 321).
آراى معتزلیان درباره نهى از منکر سه ویژگى کلى دارد: 1. از ساختارى تحلیلى برخوردار است; 2. باورها در طول زمان و مکان همگون است; 3. در مراتب مختلف, عملگراست (ص 364 ـ 367).
زیدیّه
زیدیه و امامیه در گسترش احادیث و سنن فقهى بسیار کوشیده اند و هر دو کلام معتزلى را برگزیدند (ص 368). یکى از بارزترین وجوه تفکر زیدیه در موضوع نهى از منکر, عملگرایى سیاسى است; یعنى قیام [مسلحانه] بر ضد حکومت ستم با هدف استقرار امامتى مشروع (ص 374), و نهى از منکر به عنوان یکى از ویژگى هاى کار امامان و شخصیّت هاى مشابه براى اعتبار بخشیدن به قدرت سیاسى جلوه مى کند (ص 382). ابن مرتضى یمنى ( 840 ق) که نماد همزیستى سنّت فقهى زیدى و کلام معتزلى است, در (ازهار) آورده است: (کمک به ستمگر در استقرار معروف یا از میان برداشتن منکر, واجب است, به شرطى که موجب تقویت او در ستمکارى اش نشود) (ص 397). او سلسله مراتب را این گونه مى آورد: (ملامت, توهین, شکستن آلات موسیقى, شلاّ ق زدن و برخورد مسلّحانه) (ص 395).
امامیّه
کوک تاریخ اندیشه هاى امامیّه که پر بارترین و پیوسته ترین اسناد و مدارک در مقوله نهى از منکر را در اختیار دارند, به سه دوره تقسیم مى کند:
دوره اول: حضور امامان که تا آن زمان آراى معتزله به اندیشه امامیّه راه نیافته بود و سنّت و تفسیر امامیّه برگرفته از قرآن بود; دوره دوم: دوره علمایِ متقدِّم امامیّه از سده چهارم تا هشتم قمرى; دوره سوم: دروه علماى متأخّر از سده هشتم تا چهاردهم (ص 407 ـ 408).
حدیث امامیّه
در مجموع بیست حدیث در مورد نهى از منکر در دو کتاب فروع کافى و تهذیب الاحکام آمده است که تقریباً نیمى از مطالب این احادیث, در روایات اهل سنّت نیز آمده است (ص 409 ـ 410).
بر پایه روایات, در تعالیم ائمه طاهرین(ع) امر به معروف و نهى از منکر, راه پیامبران و روش صالحان است; فریضه اى بزرگ که در پرتو آن, واجبات بر پا شده, راه ها ایمن گردیده, کسب و کار حلال و روا گشته, مظالم بر طرف مى شود, زمین آباد شده, حق از دشمنان گرفته مى شود, کارها سامان مى یابد. از آنجا که نهى از منکر براى تعلیم جاهل است, بر آدمى ضعیف و نادان واجب نیست; بلکه بر آدمى قدرتمند واجب مى شود که از او اطاعت کنند و تفاوت معروف از منکر را بداند.31
تفسیر قدیم قرآنى امامیّه
تفسیر, بعضى از آیات قرآنى را در مورد نهى از منکر, با اشاره به امامان مثلاً (خیر اُمّةٍ) در آیه 110 آل عمران به خیر ائمةٍ تأویل مى کند. کوک با توجه به ظاهر این روایات, این گونه تأویلات را به اشتباه (تصحیح قرآن) مى نامد (ص 421); در حالى که این گونه روایات, حاکى از (قرائات تفسیرى)32 و از باب (جَرى و انطباق)33 و بیانگر مصادیق تام آن است. قرائات تأویلى و تفسیرى ریشه در تعالیم نبوى(ص) دارد و محدود به حوزه امامیه نیست; بلکه در قرائات مفسّران صحابى و تابعان و دیگر قاریان فراوان یافت مى شود34 و هدف از آن در بستر آموزش و ترویج قرآن قابل تحلیل و دست یابى است.35
دوره دوم:این دوره با بررسى آراى ابن بابویه (شیخ صدوق, 381 ق) شروع و به علاّ مه حلّى ( 726 ق) ختم مى شود. شیخ طوسى ( 460 ق), منظور از انجام دادن امر به معروف با دست را (سرمشق خوبى براى دیگران بودن) مى داند (ص 428). یکى از عناصر مهم عقاید امامیّه, نیاز به اذن امام یا نماینده منصوب اوست, در صورتى که نهى از منکر مستلزم خشونت باشد (ص 460), شیخ طوسى در نهایه, اذن سلطان و حاکم وقت را نیز ضرورى مى داند.36
کوک مباحث علماى امامیه را در این دوره را تحت عناوین: (عقل و وحى), (تقسیم پذیرى معروف و منکر به واجب و مستحب), (عینى یا کفایى؟) و (شرایط تکلیف), متأثّر از عقاید معتزلیان بغداد و بصره مى داند که نشان دهنده مسائل مجلس درس است, نه واقعیّت هاى کوچه و بازار (ص 453).
دوره سوم: از نظرکوک, تاریخ پژوهش هاى علمى امامیه در این دوره از بعضى جهات عمیقاً محافظه کارانه و در عین حال لطیف تر و فرهیخته تر است و در مواردى با نوآورى هایى رو به رو هستیم که با سایر فرقه ها و مکتب ها تفاوت دارد. در آثار دوره هاى اخیر گرایش گسترده اى براى براندازى عقیده قدیم امامیّه در مورد نهى از منکر دیده مى شود, بدون اینکه چیز بهترى جانشین آن شود (ص 454).
شیخ محمد حسن نجفى (1266 ق) مراد از امر به معروف و نهى از منکر را ایجاد معروف و دورى کردن از منکرات مى داند, نه صرف گفتار آمرانه و ناهیانه; و بهترین شیوه انجام آن رشد و کمال اخلاقى و پرهیز از رفتارهاى زشت و نادرست است; و از آنجا که هر مقامى, مقالى دارد و هر دردى, دوایى, بنابراین شیوه هاى انجام آن با توجه به شرایط مختلف, گونه گون و ذومراتب است.37
از نوآورى هاى این دوره (در اوایل صفویه), تبیین این نظریه است که در زمان غیبت, فقیه جامع الشرایط مى تواند اجازه خشونت را براى نهى از منکر بدهد (ص 459). در عین حال مقدّس اردبیلى (993 ق) بر این باور بود که مجروح کردن و کشتن مصداق امر و نهى نیستند. فیض کاشانى (1091 ق) این بحث (اِذن امام) را تضییع وقت مى دانست; زیرا هر کس بهتر مى داند که در موقعیت هاى مختلف چگونه عمل کند (ص 460).
مقدس اردبیلى بحث در این باره را که آیا وجوب امر به معروف عقلى است یا وحیانى, بى نتیجه و بیهوده مى دانست; زیرا اکنون مى دانیم که این وظیفه از طریق وحى بر ما تکلیف شده است (ص 462). همچنین تبیین واقعى نهى از منکر را مهم تر از گفت و گو در مفهوم کلى وجوب کفایى یا عینى آن مى داند (ص 468).
اسماعیلیه
جوهره این مذهب که آمیخته اى از تفکّر باطنى و عارفانه کیهان شناختى با سیاست مذهبى اسلامى است, زمینه چندان مناسبى براى مفهوم قانون مدار مانند نهى از منکر فراهم نیاورد; ولى مطابق مفهوم پیشواى سیاسى از منظر اسماعیلیان, نهى از منکر در وهله اول به وسیله امامان و بعد به دست داعیان انجام مى شود. (ص 482).
حنفیان
حنفیان ـ که ثمره محیط اجتماعى مرجئه کوفه در سده دوم بودند ـ قدیم ترین مذهب فقهى اهل سنّت اند که از نظر کلامى به پنج دسته معتزلیان حنفى, اشعریان حنفى, اهل حدیث حنفى, نجّاریه و ماتریدیه تقسیم مى شوند. کوک آراى حنفیان را بر اساس میراث ماتریدیه آورده است (ص 491 ـ 492). حنفیان عدلگرا, امر به معروف را از شعارهاى اصلى مذهب خود مى دانستند, اما حنفیان اهل سنت و جماعت, آن را در حوزه فردى شدیداً محدود ساختند. ابواللیث سمرقندى (373 ق) هر امرى را که موافق با عقل و وحى است, معروف و خلاف آن را منکر مى داند. انجام آن به علم, نیّت خالص, شفقت و نرمى, صبر و عمل به آنچه تعلیم مى دهد, وابسته است (ص 500). ابوالسعود (982 ق) تأکید مى کند که انجام این وظیفه, نیاز به علم فقه و اصل عمل تدریجى دارد. (پاورقى ص 506).
شافعیان
در سده پنجم, مذهب شافعى هویّتى کلامى در قالب اشعریگرى به دست آورد (ص 540). قدیم ترین اثر منسجم در این موضوع در مذهب شافعى, از آن ابوعبداللّه حلیمى جرجانى (403 ق) است. او اولین وظیفه را در وهله اول بر عهده سلطان مسلمان مى داند; زیرا قدرت اجرایى دارد. او باید در هر شهرى و روستایى ناظرى دانا, نیرومند, نیکو خصال, اهل تشخیص و مورد اعتماد بگمارد. وقتى سلطان آن را انجام نداد, بر عهده عالمان صالح جامعه است.
ناهى از منکر موظف نیست کارى کند که موجب بى آبرویى گناهکار شود. او تفاوتى کلى میان نهى از منکر و جهاد نمى بیند; زیرا منظور از هر دو, دعوت مردم به اسلام است (ص 542 ـ 545). قاعدتاً منظور او از اسلام, مجموعه احکام فقهى و اعتقادى مذهب اوست.
نووى (676 ق) معتقد است: هر چند وظیفه ما وادار کردن گناهکار به اطاعت نیست, ولى با احتمال عدم تأثیر, این وظیفه ساقط نمى شود (559 ـ 560).
مالکیان
اینان نیز مکتب اشعرى را برگزیدند (ص 567). ابن رشد (520ق) معصوم بودن را از شرایط نهى از منکر نمى داند; زیرا به گفته او حتى پیامبران بى نقص نبودند (ص 577). ابن عربى اندلسى (543 ق) توسّل به سلاح در انجام این وظیفه را مختص ّ سلطان مى داند; زیرا در غیر این صورت موجب فتنه و مصیبت هاى بدتر مى شود. (ص 581).
اباضیّه
این فرقه, از فرقه هاى میانه رو خوارج اند38 که اکنون در دو منطقه عمان و شمال افریقا ساکن اند (ص 621). آراى اباضیّه در مورد امر به معروف و نهى از منکر با جریان کلّى اسلامى اختلافى ندارد, جز تأکید به اداى لفظى این وظیفه حتّى اگر گناهکار نپذیرد و توجّه به نقش زنان (ص 671).
غزّالى (505 ق)
آراى او در نهى از منکر فراتر از مرزهاى مکتب فقهى (شافعى) اوست; هر چند روشمندى عقلانى بعضى از معتزلیان را ندارد و به هوشمندى علماى بعدى امامى نمى رسد. (ص673). اندیشه هاى اصلاح طلبانه او بر بسیارى از اندیشمندان مسلمان و حتى مسیحیان تأثیر گذاشته است (ص 706 ـ 721 و پیوست 2). تحلیل او ساختارى گسترده, منظّم, بدیع و بنیادى دارد که با واژه سازى ها و نوآورى هایى جدید همراه با تبیین جنبه هاى عملى این وظیفه همراه است (ص 720). او اصطلاح (حسبه) را عبارتى عام مى داند که امر به معروف و نهى از منکر را در بر مى گیرد. از نظر او, مواردى که در آن از نظر فقهى اختلاف نظر وجود دارد, در حیطه امر به معروف قرار نمى گیرد; مثلاً حنفى نمى تواند شافعى را براى خوردن کفتار سرزنش کند (ص 687). جست و جو براى آگاهى از منکرى را که در خفا انجام مى گیرد, حرام مى داند (ص 690). محتسب باید سه خصلت علم, وَرَع, (خوش خویى, فرو بردن خشم و تحمّل واکنش هاى مختلف) را داشته باشد (ص 694). او در فصل سوم احیاء علوم الدین, از منکراتى که به صورت عادت مردم درآمده است ـ چون خواندن قرآن به لحن, پنهان کردن عیب کالا, باربیش از اندازه بر چهارپایان گذاردن و… ـ یاد مى کند (ص 695 ـ 700).
صوفیان
اینان نماینده حوزه اى از پارسایان اند که قوانین شرعى و سیاست دینى, رکن اصلى دیدگاه آنان نیست. تمایلات صوفیانه ممکن است به شکلى از زهد بسیار دقیق تا عرفانى مبتنى بر ایمان نه عمل و از تسلیم و رضاى سیاسى اى خفّت بار تا عملگرایى سیاسى بى رحم و خشن درآید. نمى توان نظریه اى خاص از آنان را در زمینه نهى از منکر پیدا کرد (ص 721). از دیدگا تصوّف, نهى از منکر مى تواند نوعى ایثارگرى بزرگ باشد و در عین حال مى تواند به نوعى خودپرستى تبدیل شود. بنابراین از شرایط نهى از منکر این است که نباید مشتمل بر پیروى از هواى نفس باشد (ص 724). به هر روى, اندیشه و نگرش عارفان به نهى از منکر براى اسلام فقه محور, پذیرفتنى نیست (ص 778).
فراسوى اسلام سنّتى
در این بخش, به تحوّلات جدید اندیشه اسلامى در پى نفوذ فرهنگ و اندیشه هاى غربى در دو حوزه اهل سنّت و امامیّه و مقایسه آن دو پرداخته شده است (ص 791 و 858); به طورى که اساس استنباط جدید از این موضوع, تبلیغ روشمند و سازمان یافته ارزش هاى اسلامى در دورن و بیرون جامعه است (ص 808). سید قطب مى گوید: تکلیف اصلى این است که جامعه اى مطلوب به معناى واقعى کلمه بسازیم و این مقدّم بر اصلاح منکرات جزئى و شخصى است (ص 827). محمد حسینى شیرازى بر این باور است که در این زمان, امر و نهى به چیزى شبیه برنامه ریزى صنعتى نیاز دارد (ص 848). نورى همدانى نیز برنامه کار را اصلاح کلّى وضعیت اخلاقى, اعتقادى, اقتصادى و اجتماعى مى داند تا امر به معروف به بهترین وجه ممکن تحقّق یابد (ص 866). مطهرى (1358 ش) معتقد بود: عمل فردى, خصوصاً در دنیاى امروز, کارساز نیست; همکارى و مشارکت لازم است. او نهى از منکر را چیزى برابر با همدردى, همبستگى, همکارى و دیگر خصلت هاى شبیه به این مى دانست (ص 847).
کوک در مقایسه اهل سنّت و شیعیان امامى, به این نکته مهم اشاره مى کند که (به ندرت اتّفاق مى افتد که نشانى از آگاهى از نظریات امامیّه در بین نویسندگان سنّى دیده شود, تا چه رسد به شوق فراگیرى از آنان) (ص 858).
سوگمندانه هنوز نیز تعصّب هاى بیجا مانع از آشنایى پیروان این دو مذهب بزرگ اسلامى از یکدیگر شده است و اگر گاهى اشاره به نظریات یکدیگر مى کنند, عجولانه و متعصّبانه, بدون تحقیق کامل و همه جانبه از منابع اصیل, درصدد تخطئه و تحقیر و تکفیر یکدیگر بر مى آیند و معمولاً عقیده یک عالم یا گروهى از آنان را اعتقاد کلّى آن مذهب دانسته, بر اساس آن جبهه گیرى مى کنند. البته سیره عالمان بزرگى چون: امام خمینى(ره), آیت اللّه بروجردى (ره) و شیخ شلتوت (ره) بر خلاف این رویّه نادرست بود.39
پی نوشت ها:
1. Commanding right and Forbiding wrong in Islamic thought, 2002, cambridge, unitedking dom.
محمد حسین ساکت قسمتى از این کتاب را زیر عنوان (شایست و ناشایست در اندیشه اسلامى (دفتریکم)), نیز ترجمه ونشر نگاه معاصر (1384) آن را به زیور طبع آراسته است.
2.Cook, michael Allen; مورّخ و شرق شناس انگلیسى, متولد 1940م. تاکنون 30 کتاب ومقاله از او در زمینه هاى تفسیر, فقه, حدیث, تاریخ اسلام, شکل گیرى تمدّن اسلامى و نقش دین در روند تکوینى آن به چاپ رسیده است.
3. مدیر گروه دایرةالمعارف آستان قدس رضوى.
4. نگارنده مقاله مطالب استناد شده به ترجمه کتاب را با ارجاع به صفحه یا صفحات مورد نظر در داخل متن مقاله آورده است. بنابراین صفحه ذکر شده, صفحه منبع مورد استفاده آقاى مایکل کوک نیست.
5. The new york Times, 25 سپتامبر 1988, ص 33.
6. ر.ک: لسانى فشارکى, محمد على, (قرآن شناسى, محور مطالعات قرآنى (1)), گلستان قرآن, شماره 126.
7. ر.ک: طباطبایى, سید محمد حسین, قرآن در اسلام; همو, مقدمه المیزان فى تفسیر القرآن; خمینى, روح اللّه, آداب الصلوة, مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره), چاپ اول 1370 ش, ص 191 ـ 203.
8. یوسف, آیه 7.
9. مثلاً قرآن خوردن مُردار را حرام مى داند, مگر در موارد اضطرار, آن هم به اندازه اى که موجب حفظ جان شود. بقره, آیه 173.
10. در سیر تحوّل فرهنگى مورد نظر قرآن مبانى نادرست فرهنگ جاهلى اعراب, به عنوان نمونه اى از فرهنگ انحرافى انسان ها مورد نقد و تحلیل قرار گرفت; به طورى که در ضمن آن شرح وظایف و مسئولیّت انسان ها در مرحله گذار به فرهنگ الهى قرآن, بیان شده است. به عبارتى دیگر, گر چه امروزه برخى مصادیق آن روز فرهنگ اعراب وجود ندارد, ولى روح و ماهیّت آن با ابعاد گسترده ترى هنوز گریبانگیر بشر است; مثلاً ابولهب در سوره مسد مثالى است که خداوند با ارائه آن در صدد معرفى طاغوتیان و مشرکان دیندار نمایى است که در پوشش نظام هاى مختلف اعتقادى, اقتصادى, فرهنگى, بینش و منش استکبارى و صمد پندارى ابولهب را دارند و خواهان (استخفاف), (ذلّت) و به بردگى و بندگى گرفتن انسان هایند. حضرت على(ع) فلسفه بعثت نبى ّ اعظم(ص) را این گونه بیان مى کند: (فان ّ اللّه تبارک و تعالى بعث محمّداً بالحق ّ لیُخرِجَ عبادِه مِنْ عِبادةِ عبادِه الى عبادته… بحکمٍ قد فَصَّله و تفصیل قد احکمه و فرقانٍ قد فرّقه و قرآنٍ قد بیّنه) (علامه مجلسى, بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار, بیروت, مؤسسة الوفاء, 1403 ق/ 1983 م).
11. ر.ک: سلیمى, على و داورى, محمد, جامعه شناسى کجروى, پژوهشکده حوزه و دانشگاه, چاپ اول.
12. ونیز ر.ک: قبولى در افشان, س و دیگران, (آسیب شناسى امر به معروف و نهى از منکر با نظر به تجارب تاریخى), مطالعات اسلامى, شماره 69, پاییز 1384, ص 73 ـ 100.
13.علاوه بر آن اصولاً, تفاسیر ترتیبى ـ صرف نظر از روش تفسیرى شان ـ بنا به طبیعتى که دارند, نمى توانند از عهده تبیین کامل یک موضوع برآیند.
14. ر.ک: رشد, على اکبر, (سنت پژوهى), فقه و حقوق, شماره 3, زمستان 1383.
15. اعراف, آیه 157 و 199.
16. احزاب, آیه 21.
17. ر.ک: لسانى فشارکى, محمد على, (طرح پژوهشى آموزش زبان قرآن), مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق(ع), خرداد 1379 (پلى کپى).
18. یاکوبسن, رومن, روندهاى بنیادین در دانش زبان, ترجمه کوروش صفوى, تهران, هرمس, 1376, ص 32 ـ 50.
19.یار محمدى, لطف اللّه, (مناسبت زبان, فکر, رفتار جمعى و اصطلاح شناسى), مجموعه مقالات نخستین هم اندیشى مسائل واژه گزینى و اصطلاح شناسى, تهران, اسفند 1378, چاپ اول 1385, مرکز نشر دانشگاهى, ص 391 ـ 407.
20.غفارى, مهدى, (آموزش قرآن: عامل استمرار و تجدید هویّت فرهنگى), قرآن و توسعه فرهنگى(1), مشرق زمین, 1382, ج 2, ص 78.
21. اعراف, آیه 158.
22. ابراهیم, آیه 4.
23. زرکشى, بدرالدین, البرهان فی علوم القرآن, به کوشش ى.ع.مرعشلى و دیگران, بیروت, دارالمعرفه, ج 1, ص 380.
24.کلینى, محمد بن یعقوب, الاصول من الکافى, به کوشش ع.ا.غفارى, تهران, دارالکتب الاسلامیه, 1388 ق, ج 2, ص 78.
25.پاکتچى, احمد, (جایگاه امر به معروف در دانش فقه), دایرةالمعارف بزرگ اسلامى, ج 10, تهران 1380, ص 204 ـ 208.
26. نساء, آیه 59.
27. ر.ک: پاکتچى, احمد, (جایگاه امر به معروف در دانش فقه), دایرة المعارف بزرگ اسلامى, ج 10, ص 204 ـ 208.
28.رکوعات (واحدهاى موضوعى) قرآنى بهترین روش براى دست یابى به سیاق آیات است. قرآن علاوه بر تقسیم به 114 سوره, 6236 آیه, و هفت حزب, به 555 رکوع (واحد موضوعى) نیز تقسیم شده است. ر.ک: لسانى فشارکى, محمد على, (روش هاى مطالعه و تحقیق در قرآن مجید), هشتمین کنگره بزرگداشت علامه طباطبایى, دانشگاه تبریز, 1372, ص 16 ـ 18.
29.ر.ک: لسانى فشارکى, محمد على, (تفرقه (1)), دانشنامه جهان اسلام, تهران 1382, ج 7, ص 614 ـ 617.
30.سوگمندانه باید اذعان داشت این نوع رفتارهاى نادرست ـ که خود یکى از منکرات بزرگ است ـ هنوز در بسیارى از خانواده ها, بعضى از مدارس و پادگان هاى نظامى کشور ما نیز وجود دارد. نگارنده شاهد حمله مدیر دبیرستان (1369 ش) با لگد و فحش به جمعى از دانش آموزان سال دوم ریاضى بود که در حال حل مسائل تازه مطرح شده در کلاس بودند, به بهانه بى توجّهى به پخش اذان و آماده نشدن براى نماز, آن هم در راهروهاى تنگ دبیرستان با موکت هاى نه چندان تمیز و در جریان هواى سردى که از پنجره هاى بدون شیشه در حال وزیدن بود. از این رو, علت بى نمازى بسیارى از افراد جامعه را باید در رفتار و گفتار نادرست برخى از نمازگزاران جست وجو نمود: (فویل للمصلّین).
31.کلینى, محمد بن یعقوب, الفروع من الکافى, به کوشش ع. ا. غفارى, تهران, دارالکتب الاسلامیه 1362 ش, ج 5, ص 56.
32. ر.ک: سیوطى, عبدالرحمن, الاتقان فى علوم القرآن, به کوشش م.دیب البغا, دمشق ـ بیروت: دار ابن کثیر, 1996م, ص 243.
33. ر.ک: طباطبایى, سید محمد حسین, المیزان فی تفسیر القرآن, بیروت, مؤسسة الاعلمى للمطبوعات, 1939 ق / 1973 م, ج 1, ص 42.
34. ر.ک: ابن داود, المصاحف, بیروت, دارالکتب العلمیه, 1405/1985 م, ص 45 ـ 103.
35. ر.ک: رجبى, محسن, (بررسى بنیان گذارى قرائت و کتابت قرآن کریم توسط پیامبر اکرم(ص)), پایان نامه کارشناسى ارشد علوم قرآن و حدیث, دانشگاه امام صادق(ع), 1381 ش.
36.نجفى, محمد حسن, جواهر الکلام, به کوشش على آخوندى, تهران, دارالکتب الاسلامیة, چاپ هفتم 1392, ص 21, ص 381.
37. همان, ص 381 ـ 383.
38. خوارج را باید دسته سوم مسلمانان دانست که نه شیعى اند و نه سنّى.
39. ر.ک: (مصاحبه با محمد واعظ زاده خراسانى), مجلّه حوزه, شماره 44ـ 43, فروردین و تیر 1370, ص 195 ـ 237 ; واعظ زاده خراسانى, محمد, (راه هاى تقریب مذاهب و وحدت مسلمانان), مطالعات اسلامى, شماره 60, تابستان 1382, ص 19 ـ 50 .