آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۳

چکیده

متن

 
 نگارش مکاتیب و نامه هاى اخلاقى و عرفانى و نیز پاسخ به پرسش هاى اهل سلوک, از سوى علماى اعلام و فقهاى عظام و مشایخ طریقت و مربیان روحانى از دیر زمان رایج و برقرار بوده است و پیشینه آن به زمان پیامبر اکرم و اهل بیت عصمت و طهارت(ص) باز مى گردد. آن بزرگواران در نامه هایى که مرقوم مى فرمودند ضمن پاسخگویى به سؤالات مختلف, آنان را به تقوا, ورع و سلوک الى الله دعوت و تشویق کرده, دستورالعمل هاى ایمانى و اخلاقى و تربیتى صادر مى نمودند. در این میان, نامه هاى امام العارفین, امیرالمؤمنین(ع) نمایان تر است. بخشى از آن نامه ها در کتاب شریف نهج البلاغه آمده است.
به پیروى از اهل بیت(ع) در بین علماى بزرگ اسلام نیز این سنتِ حسنه برقرار بوده است, از آن جمله مى توان به نامه هاى اخلاقى و عرفانى اسوه هاى ایمان و تقوا, ابن طاوس, علامه حلّى, شهید ثانى, خواجه نصیر طوسى, عین القضات همدانى و نیز در عصر حاضر به نامه هاى پر محتوا و انسان ساز آیات عظام و فقهاى کرام, ملا حسین قلى همدانى, سید على آقا قاضى, آقا محمد بیدآبادى, شیخ محمد بهارى, میرزا جواد آقا ملکى تبریزى, علامه طباطبایى, امام خمینى و دیگر برجستگان علم و عمل اشاره کرد که جان تشنگان معنویت و طالبان طریق فلاح و رستگارى را از زلال کوثر قرآنى و عرفانى سیراب مى سازد.
مکاتیب قطب از دیدگاه بزرگان
مکاتیب مجموعه اى از نامه هاى اخلاقى ـ تربیتیِ عالم ربّانى شیخ عبدالله قطب بن محیى مى باشد. محمد معصوم شیرازى نویسنده طرائق الحقایق درباره او چنین مى نویسد: (العارف الودود, قطب بن محیى بن محمود, جامع علم ظاهر و باطن بوده, آنچه از مکاتیب او دیده شده که به هرکس مرقوم داشته و جواب نوشته, [از] ده هزار بیت1 متجاوز بوده که کسى [آنها را] جمع نموده است).2
محدث بزرگ میرزا حسین نورى در خاتمه مستدرک نوشته است: (قطب الدین مشهور به قطب محیى, استاد مولانا جلال دوانى, یکى از مشایخ صوفیه و صاحب مکاتبات معروف به مکاتیب قطب محیى به فارسى مى باشد, نام او قطب الدین محمد کوشکنارى است).3
مرحوم شیخ عباس قمى در دو کتاب خود هدیة الاحباب4 و الکنى والالقاب5 و نیز میرزا عبدالله افندى اصفهانى در ریاض العلما6 شبیه گفتار محدث نورى را ذکر کرده اند.
همچنین مرحوم مدرس تبریزى, صاحب کتاب ریحانة الأدب درباره او این گونه آورده است: (قطب الدین, شیخ عبدالله, معروف به قطب بن محیى بن محمود انصارى خزرجى سعدى, مقیم شیراز که به جهت انتساب به پدرش به قطب محیى معروف و صاحب مکاتیب معروفه [مى باشد] و به نوشته ذریعه, موافق آنچه از کلمات خودش برمى آید سجاده نشین ارشاد بوده و در اواخر قرن نهم مى زیسته و اوایل قرن دهم را نیز دیده است… سال وفات شیخ عبدالله قطب به دست نیامد و فاضل محدّث معاصر گوید که قطب الدین کوشکنارى محمد, معروف به قطب المحیى, عالم, حکیم, متکلّم و صاحب مکاتیب فارسى, مشهور به مکاتیب قطب محیى است و استاد ملا جلال دوانى [مى باشد] و وفاتش در اوایل قرن دهم هجرت بوده است).7
پژوهشگر سخت کوش, علامه محمد قزوینى که اولین بار درباره این مکاتیب تحقیقاتى انجام داده, در کتاب یادداشت هاى قزوینى تحت عنوان (رسائل قطب بن محیى) مى نویسد: (با فحص زیاد در کتب, عجالتاً چیزى از شرح حال صاحب این مکاتیب و عصر او و مواطن او در هیچ جا به نظر نرسید). سپس مى نویسد: (موضوع جمیع این رسائل عرفان است, ولى با تقید تام به متابعت شریعت اسلام). بعد از آن درباره قطب مى نویسد: (مکرر تصریح مى کند که وى داعیه شیخى یا قطبى و نحو ذلک ندارد. مؤلف بسیار فاضل و با اطلاع از علوم اسلامیه و فلسفه و کلام بوده و علاوه بر اینها بسیار اهل ذوق و مجذوب و مفتون کتب ارباب حال بوده است, اما از حیث انشاء نیز این کتاب در نهایت سلاست و متانت و به غایت استادانه و فاضلانه و بلیغ و وافى به مراد, بدون اطناب ممل یا ایجاز مخل و به کلى عارى از تکلف و تصنع است و اصلاً گویا مطلقاً مؤلف به جنبه تزیین عبارات نپرداخته است و فقط وجهه او جنبه معنا و تفهیم مطلب و وفاى به مراد بوده است, ولى در عین حال عباراتِ او بسیار متین و جزل و به غایت فاضلانه است, از جنس انشاى خواجه نصیرالدین طوسى در اخلاق ناصرى تقریباً. خلاصةالکلام, این کتاب, کتاب بسیار نفیسى است, هم مطلباً و موضوعاً و هم انشائاً و تحریراً و بسیار جدى و مطابق ذوق سلیم و بدون تمایل به افراط و تفریط است).8
توجه عالمان بزرگ به مکاتیب قطب
نامه هاى اخلاقى و عرفانى این عالم بزرگ, همواره مد نظر بسیارى از علماى ربانى قرار داشته و دارد و به گونه هاى مختلف, مطالعه آن به علاقه مندان توصیه شده است. حتى برخى از آنان در آثار خود از آن نامه ها نقل کرده و نیز بعضى اقدام به تخلیص و نشر نامه ها نموده اند که از آن جمله مى توان به دو کتاب اشاره کرد:
اول, کتاب منتخب مکاتیب قطب الدین محیى است که ملاّ محسن فیض کاشانى آن را به انجام رسانده و در شمار آثار مرحوم فیض آمده است.9
دوم کتاب احسن التراتیب فى نظم درر المکاتیب است که به دست عالم ربانى و مجتهد بزرگ, آیت الله ملا حبیب الله شریف کاشانى (م1340ق) به ترتیب موضوعى تبویب یافته و به چاپ رسیده است. ایشان در مقدمه کتاب مذکور درباره انگیزه خود چنین مى نویسد:
(این مجموعه شریفه مرتبى است از درر منثوره برخى از معارف الهیه و مواعظ سبحانیه و مقاصد اخلاقیه که مشتمل است بر مکاتیبى که فرستاده است به سوى اخوان خود, قطب الدین بن محیى الدین بن محمود الانصارى الخزرجى السعدى الخرقانى الکوشکنارى که از اقطاب عرفاى اهل سنت و اجله فضلاى اهل جماعت بوده و از رساله او که مسماة است به ابواب الخیر که تألیف نموده است آن را در سنه هشتصد و نود و نه از هجرت نبویه, مستفاد مى شود که او از مشایخ اجازه بوده است. و بالجمله مراتب فضل و کمال او از مکاتیب او معلوم مى شود, چه مشتمل است بر حقایق و اسرارى چند که بسیارى از کتب اهل عرفان از آنها خالى است. و بسیارى از مکاتیب کسانى که مدعى مقام قطبیت بوده اند مطالعه شده است, اما مکتوبى که مانند یکى از این مکاتیب باشد در وجازت و حسن عبارت و اداى مطالب عالیه, بى تکلف و تصنع به احسن وجهى و اتقن طورى دیده نشده (المَرءُ مخبوء تحت لسانه) و اگرچه او از اهل سنت بوده, ولکن به مقتضاى (انظروا الى ما قیل و لا تنظروا الى مَن قال) کلمات او که در مواعظ و اخلاق است, پسندیده اهل حال و ارباب اذواق است و جمعى از عرفاى علماى فرقه ناجیه اثنى عشریه(ره) در بسیارى از مطالب خود به کلمات او استشهاد کرده اند).10
قاضى نورالله شوشترى مطالبى از نامه هاى عبدالله قطب را در مجالس المؤمنین ذکر نموده است, از جمله یکى از مکاتیب مبسوط او را به طور کامل نقل کرده است.11 همچنین عالم ربانى ملا احمد نراقى در کتاب ارزشمند خزائن برخى از نامه هاى قطب را نقل کرده است, از جمله تحت عنوان مکاتیب ملا قطب یکى از مکتوبات مبسوط او را آورده است12 و نیز عالم صمدانى مولا عبدالصمد همدانى در کتاب بحر المعارف از مکاتیب قطب نقل نموده است.13
محدث بزرگ علامه مجلسى نیز به برخى از مطالب قطب استشهاد نموده است, از جمله در تقریر مسأله امامت در کتاب (حق الیقین) مى نویسد: (قطب محیى الدین شیرازى که از علماى مشهور شافعیه و اهل حال صوفیه است, گفته است در مکاتیب خود که راه بى راهنما نمى توان رفت).14
مرحوم آیت الله حاج شیخ على سعادت پرور, استاد بزرگ اخلاق و عرفان, در کتاب پاسداران حریم عشق ـ که در ده جلد و درباره شرح حال مختصر و سخنان برجسته عرفا و صلحا ـ برخى از کلمات ملا قطب را نقل نموده است. ایشان همواره به شاگردان خویش مطالعه مکاتیب قطب را توصیه مى کرده است.
عالم بزرگوار شیخ آقا بزرگ تهرانى در موارد متعددى از کتاب الذریعه الى تصانیف الشیعه درباره قطب و مکاتیب او و دیگر آثار وى ـ شامل دیوان,15 ابواب الخیر,16 تخمین الاعمار,17 مفاتیح الغیب 18و… ـ اطلاعات مفیدى داده است, ذیل عنوان (مکاتیب قطب محیى) نوشته است:
در مکاتیب قطب محیى, قریب پانصد نامه به فارسى آمده است که برخى را براى عموم و بعضى را براى خواص از مریدان خود در حدود سنه نهصد نوشته است. از محتواى برخى نامه ها برمى آید که او در شهر شیراز سکونت داشته است. قطب به لزوم شناخت امام و این که امامت, سومین اصل در پى دو اصل توحید و نبوت است تصریح نموده است و در یکى از نامه هاى خود فرموده پیامبر اکرم(ص) را درباره امیرالمؤمنین(ع) آورده است که فرمود: (على علیه السلام مَمسوس فى ذات الله). همچنین در مکتوب موسوم به (ابواب الخیر) ده باب در مورد اعمال و آداب یادآور شده است.19
شیخ آقا بزرگ تهرانى به دنبال مطالب مذکور, قسمت هاى کوتاهى از نامه هاى قطب را در حدود دو صفحه آورده و سپس مطالبى درباره قطب و مکاتیب او از چند کتاب دیگر نقل مى کند و آن گاه به معرفى نسخ خطى مکاتیب اشاره مى کند.20
نگاهى گذرا به مکاتیب قطب
مکاتیب شیخ عبدالله قطب, که شامل مجموعه بزرگى از نامه هاى21 اوست, میراث ماندگار و گنجینه اى کم نظیر در اخلاق, عرفان و ادب فارسى به شمار است. آنچه در نگارش مکاتیب جناب قطب محیى بیش از همه جلوه نمایى دارد, پختگى نثر و فخامت آن است که انصافاً در کمتر نمونه اى از آثار عالمان به چشم مى خورد. شیوایى و ملاحت خاصى که با این فخامت همراه شده, خواننده را در پى مى کشد و جلوه هاى جذب و شوق را به نمایش مى گذارد. استفاده بجا و فراوان از چاشنى هاى کلام همچون اشعار ناب از بزرگان ادب ایران و نیز بهره ورى از کلام تابناک پیشوایان عترت, این اثر را خواندنى تر و فخیم تر ساخته است.استفاده از صنایع گوناگون لفظى و معنوى همچون سجع و جناس و مراعات نظیر نیز به فراوانى در این نامه هاى گوهرین به چشم مى آید. مجموعه این عوامل و موارد دیگر که ذکرشان به درازا مى انجامد این نامه ها را بس نافذ و اثرگذار نموده, به گونه اى که کم خواننده اى مى تواند از سیطره و نفوذ این کلام برکنار بماند.
در مکتب امام عارفان
گویى قطب از مکتب امام على بن ابى طالب(ع) درس زهد و عرفان آموخته, همو که در نهج البلاغه فریادش بلند است: (اَلا حُرّ یَدَعُ هذه اللُّماظَةَ لأهلها؟ إنّه لیسَ لأنفسِکم ثَمن الاّ الجنّة, فلا تبیعوها إلاّ بها;22 آیا آزادمردى نیست که این لقمه جویده شده [دنیا] را به اهلش واگذارد؟ به درستى که براى جان شما قیمتى جز بهشت نیست, خود را به غیر آن مفروشید).
البته امام المتقین دنیاى منهاى آخرت را به شیعیان و دوستان خود این گونه معرفى فرموده است و این غیر از دنیایى است که مزرعه آخرت و بازار عقبى است, دنیایى که امام على(ع) آن را جایگاه تجارتِ دوستان خدا و محل نیایش و سجده گاه ایشان و سراى راستى و صفا معرفى نموده است.23
در این جا مى توان گفت نامه هاى ملا عبدالله قطب مى تواند شرح خوبى بر کلمات نورانى امیرالمؤمنین على(ع) در نهج البلاغه در باب دنیا و آخرت و ضرورت احتراز و اجتناب از دنیا باشد.
قطب بن محیى در نگاهى کوتاه24
شخصیت, آثار و اقدامات قطب با همه اهمیتى که در تحولات فکرى ایالت فارس دارد تاکنون ناشناخته مانده است. او از معدود نویسندگان عارف قرن نهم مى باشد که نامش در تذکره ها نیامده است, هرچند مورّخان هم عصر او و از آن جمله روزبهان خنجى در عالم آراى امینى25 و مصلح الدین لارى در مرآة الادوار و مرقاة الاخبار26 او را از بزرگان و مشاهیر فارس دانسته اند.
تاریخ تولد و وفات او بر ما معلوم نیست, اما با توجه به شواهد موجود مى توان گفت که قطب بن محیى بین سال هاى 838 تا 909ق مى زیسته است و فرزند محیى الدین کوشکنارى لارى و استاد حکیم معروف ملا جلال الدین دوانى (830 ـ 918ق) بوده است.27 قطب شاگرد شیخ زیدالدین جعفر خوافى خراسانى بوده و نسب او با چندین واسطه به عارف بزرگ ابى النجیب سهروردى مى رسد و از نواده هاى سعد بن عباده خزرجى انصارى مى باشد.
از ابتداى زندگى قطب اطلاع اندکى در دست است. او در یکى از نامه هاى خود اشاره اى کوتاه به مهاجرت خود از خُنج نموده است. خنج در قرن هشتم و نهم قمرى یکى از پایگاه هاى مهم فکرى و تربیت علما و اندیشمندان بوده است. در نیمه دوم قرن نهم قمرى ظهور طبقه اى از علما از مهاجرین نواحى ساحل خلیج فارس و از منطقه اى به نام کوشکنار به رهبرى عبدالله قطب بن محیى در خنج شرایط ویژه اى را به وجود آورد.
پس از مدتى و بنا به دلایلى, ادامه زندگى براى او در آن جا میسر نبود و ناگزیر به جهرم, سپس شیراز و اخوان آباد هجرت نمود.28
ملا عبدالله قطب بن محیى یکى از معدود رهبران فکرى و دینى است که با روش مخصوص به خود و از طریق نگارش انبوه مکاتبات اخلاقى ـ علمى به رهبرى و اداره اجتماع اقدام نموده است. از سوى دیگر مبلغین او در نواحى مختلف فارس و ساحل خلیج فارس پراکنده مى شدند و به تبلیغ ایده هاى رهبر خود مى پرداختند.
محتواى برخى از مکاتبات او نشان از چرخش وى در تمایلات مذهبى دارد و نیز بیانگر نزدیکى اندیشه او به تفکرات شیعى است. آیا او نیز همچون اندیشمند بزرگِ معاصرش, ملا جلال الدین دوانى در پایان عمر خود, گرایش هاى شیعى پیدا نموده است. در تفکر مذهبى قطب و پیروانش, احترام و ارادت بسیار به ائمه اطهار و چهارده معصوم دیده مى شود و محتواى مکتوبات او نیز که مستفاد از روایات اهل بیت است, نشان از نزدیکى تفکرات مذهبى و سیاسى او به اندیشه هاى شیعى دارد. شاید او نیز مانند دوانى در اوایل عمر, سنى مذهب بوده, ولى بعدها به مذهب شیعه امامیه پیوسته است.29 برآورد دقیق و منطقى این برداشت به مطالعه و تحقیق بیشتر و عمیق ترى نیازمند است, با توجه به این که امکان دارد او در موضع تقیّه بوده است.
به هر حال قطب سال هاى پایانى عمر خود را در شهرى که با درایت و مدیریت خود ساخته شده بود به سر برد و به تربیت شاگردان بسیارى پرداخت که به او اعتقاد و ایمان کامل داشتند و با حمایت جدى و پیگیرانه او, این شهر از رونق و اعتبار خاصى در فارس برخوردار شد و در حیات بینانگذارش به (قطب آباد) شهرت یافت. هدف اصلى او به وجود آوردن مدینه فاضله اى بود که در آن, شهروندانش شرایط لازم براى رسیدن به کمال را تجربه کنند. او با همکارى و همدلى یارانش موفق به اجراى اهداف خود شد و حداقل در حیاتش شاهد به ثمر نشستنِ آرزوهایش بود, هرچند به گونه محدود.30
تذکر این نکته مناسب است که صاحب مکاتیب, گذشته از مقام حکمت و عرفان در شعر و ادب نیز جایگاه عالى داشته و یکى از ادباى کم نظیر در خطه فارس بوده است, همچنین وى اشعار بسیارى را سروده و یکى از شعراى بزرگ شیراز به شمار مى رفته و دیوان اشعارى از او به جا مانده است,31 بسیارى از اشعارى که در مکاتیب وى آمده از خود او مى باشد.
اندیشه سیاسى و اجتماعى قطب در بینش عرفانى
قطب اساس سلوک و سیر عملى را خردورزى و دانش منوّر به نور وحى مى داند. عبدالله قطب شاگردان و مریدان خود را به کسب و کار و تلاش, تحصیل علم, سیر و سلوک و ریاضیات شرعى, سعى در اصلاح امور اجتماع مسلمین, حضور مثبت و پویا در جامعه و احیاى سنّت نبوى(ص) دعوت کرده و در این رابطه راهکارهاى عملى ارائه داده است.
او عارفى بوده که مشکلات جامعه را برنمى تافته و به شدت حساس, متعهّد و فعال بوده است. این حساسیت و اهتمام از مجموعه نامه هایش پیداست. وى در برابر طهارت و سلامت اجتماع مسلمین, بسیار احساس وظیفه مى نموده, لذا شخصاً به اقامه امر به معروف و نهى از منکر و اجراى حدود الهى و تعزیرات مى پرداخته و تسامح و تساهلِ تحمیلى بر دین و دیندارى را روا نمى دانسته.
قطب عمرش را صرف تهذیب و تصفیه اخلاقى و رشد علمى و عقلانى افراد جامعه خویش نموده و با بدعت هاى صوفى نمایانِ کج فهم که احیاناً انزواطلبى منفى, بى تفاوتى نسبت به امور سیاسى مسلمین را رویه خود کرده بودند به شدت مخالف بوده و با آنها برخورد مى کرده است.
آرى, عارف غیور موحد در سبیل محبت برنمى تابد که در مملکت محبوب, کسى غیر از محبوب تصرفى نماید, هرگونه حکومت و تصرف غیر در مملکت محبوب از نظر عارف موحّد, غیر مشروع و باطل است و لاجرم از میان برداشتنى, لذا بسیارى از عارفان کامل, هرگاه زمینه و آمادگى اجتماعى, سیاسى و فرهنگى در جامعه پدید مى آمد به مقابله با حکومت هاى جور و باطل مى پرداختند.
اساساً هدف و فلسفه حکومت در نگاه قطب و هر عالم خبیر و عارف حکیم, ایجاد مدینه فاضله اى است که بستر تحقق توحید در فرد و اجتماع باشد, زیرا اصول و مبانى عرفانى توحیدى به ما مى آموزد همچنان که خداوند قوانین هستى و خلقت را در بعد تکوینى مقرر فرموده, وضع قوانین تشریعى در ابعاد مختلف فردى و اجتماعى و در نهایت سیر دادن انسان به فلاح و رستگارى ابدى نیز به دست اوست. توحید که اصل و ریشه بینش عرفان اسلامى است منشأ همه تحولات فردى و اجتماعى محسوب مى شود. این آموزه هاى عرفان دینى و توحیدى است که حریّت و آزادى واقعى را براى بشر به ارمغان مى آورد و طبق همین اصول مترقّى عرفانى است که همه انسان ها فقط در برابر اوامر الهى سر تسلیم فرو مى آورند و هیچ انسانى حق حاکمیت و وضع قوانین و تحمیل آنها را بر انسان هاى دیگر ندارد, مگر این که اطاعت او اطاعت از خداوند باشد.
هدف انبیا از تشکیل حکومت, بسط و گسترش توحید و ارزش هاى والاى آن بوده که با ظهور آخرین وصیّ(ص) او, امام عصر(عج) به شکل تمام و کمال تحقق مى پذیرد و طبق آموزه هاى قرآن و عرفان, حرکت تاریخ و جامعه بشرى به همین سمت است. بگذاریم و بگذریم, چرا که در این جا جاى بررسى و بحث درباره این مطلب گسترده نیست.
به هر حال عبدالله قطب, عارفى راستین بود که اصلاح و تهذیب و رشد عقلانى جامعه مسلمین و تشکیل مدینه فاضله نبوى(ص) را وجهه همت خود قرار داده بود.32
یکى از محققان مى نویسد: (این نهضت در واقع بیشتر طرح یک نوع مدینه فاضله را در بر دارد و وجود آن از رسائل قطب بن محیى مستفاد مى شود).33
چاپ هاى مکاتیب و نسخ خطى آن
برخى از مکاتیب قطب تاکنون سه بار به چاپ رسیده است. تعداد کمى از آنها براى اولین بار به سال 1337ق و در مطبعه احمدى در شیراز ضمیمه کتاب اوصاف المقربین گردیده و چاپ شده اند. سپس در فروردین سال 1339ش با عنوان مکاتیب فارسى عبدالله قطب شیرازى از سوى کتابخانه احمدى در شیراز و با همکارى کتابخانه ابن سینا در تهران به طبع رسیده است که حاوى 112 نامه مى باشد و آخرین چاپ آن به سال 1356 خورشیدى برمى گردد که با عنوان مکاتیب عبدالله قطب بن محیى و به قطع رحلى از سوى مؤسسه انتشارات و چاپخانه دانشگاه تهران انجام پذیرفت و بسیار کمیاب و دور از دسترس علاقه مندان آن بود و عده بسیارى از مطالعه آن محروم بودند و اکنون چاپ جدید آن تقدیم علاقه مندان مى گردد.
در این جا لازم است از اهتمام مراکز علمى و فرهنگى مذکور و نیز از مساعى عزیزان و بزرگانى که بذل همت نموده و رنج تحقیق را متحمل شده اند, به ویژه از محقق ارجمند جناب آقاى سید محمدجعفر باقرى که خالصانه اقدام به چاپ و نشر این نامه ها نموده اند قدردانى و سپاسگزارى به عمل آید ـ سعیشان مشکور باد.
متأسفانه چاپ هاى پیشین, فاقد شرح حال نویسنده مکاتیب بوده و اطلاعى از چگونگى زندگى, آثار و اقدامات وى ارائه نگردیده است, چون شرح حال قطب از جانب تذکره نویسان و مورخان, ثبت و ضبط نشده و گویى مغفول واقع شده است.
از مکاتیب قطب, نسخ خطى بسیارى موجود است که در کتابخانه هاى معتبر ایران و خارج از آن نگهدارى مى شود. در ایران از جمله در کتابخانه هاى شهرهاى تهران, قم, مشهد, شیراز, یزد, همدان و… و در کشورهاى دیگر از جمله در کتابخانه هاى شهرهاى نجف, لندن, کمبریج, بنگال و موزه بریتانیا نسخ فراوانى وجود دارد.
نسخه هایى که تاکنون شناخته شده قطعاً بیش از یکصد نسخه مى باشد, اعم از نسخى که شامل چند نامه محدود و یا حتى حاوى یک نامه مى باشد تا این که 500 یا به قولى تعداد 783 نامه را شامل مى شود. از آن جا که ذکر مشخصات این نسخه ها از حوصله این مقال خارج است, فقط به ذکر مشخصات و محل نگهدارى نسخه هاى خطى مکاتیب اکتفا مى گردد:
ـ فهرست نسخه هاى خطى فارسى, احمد منزوى, ج2, ص1445ـ1447.
ـ فهرستواره کتاب هاى فارسى, احمد منزوى, ج8, ص954 و955.
ـ بزرگان جهرم, محمدکریم اشراق, ص165ـ172.
ـ راهنماى فهرست نسخه هاى خطى کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى, ج1, ص292.
ـ الذریعه الى تصانیف الشیعه, شیخ آقا بزرگ تهرانى, ج22, ص138.
ـ مکاتیب عبدالله قطب بن محیى, چاپ دوم, با تصحیح و تعلیقات سید محمدجعفر باقرى, ص72/1160ـ73/1160.
البته نسخه هایى که در منابع مذکور معرفى شده غیر از آنهایى است که در مجموعه ها و جُنگ ها موجود مى باشد.
درباره چاپ جدید
در مقدمه کتاب ذیل تذکر چند نکته این چنین آمده است:
1. هدف اصلى از طبع و نشر این نامه ها بیش از هر چیز, جنبه هاى اخلاقى و مواعظ آنها مى باشد که با تازیانه سلوک به تربیت نفوس مستعد مى پردازد. در میان برخى از نامه ها گاهى به مسائل کلامى و غیره اشاره شده است, اما چون نویسنده محترم قصد پرداختن مبسوط به آن مسائل را نداشته, با حذف مقدمات علمى, فقط به رئوس مطالبى اشاره نموده که ممکن است براى مبتدیان نارسا باشد. لذا خوانندگان گرامى براى پیگیرى مبسوط آن مسائل باید به کتب فنى و تخصصى مراجعه نمایند.
2. نویسنده مکاتیب از علماى بزرگ و منصف و با ادب عامه بوده و گرایش هاى شیعیِ وى در لابه لاى مطالب و فرازهاى بسیارى از این نامه ها به خوبى مشهود است.34 او در نگارش نامه ها از فرمایشات ائمه هدى(ع) به ویژه کلمات درربار حضرت امیرالمؤمنین(ع) در موارد بسیارى استفاده کرده و از آن بزرگواران به ائمه طاهرین یاد نموده است.
3. مجموعه مکتوبات حاضر با چند نسخه خطى مقابله شده و اضافات دیگر نسخ, داخل پرانتز قرار گرفته است و نیز در مواردى که کلمه اى داخل کروشه [] آمده, جهت سهولت فهم خوانندگان مى باشد و از ویراستار است, همچنین توضیحات کوتاهى که در پاورقى برخى صفحات آمده است.
4. چون ترجمه آیات قرآن در متن نامه ها نیامده بود, ترجمه آنها را با ترجمه استاد محمدمهدى فولادوند اقتباس کردیم و در پاورقى آوردیم.
5. در پایان کتاب براى تسهیل فهم برخى مطالب نامه ها, معناى واژه هاى نامأنوس به ترتیب حروف الفبا آورده شده است که بیشتر معناى اصطلاحى مدنظر بوده است, نه صرف معناى لغوى و ادبى آنها.
پىنوشت ها:
1. بیت:سطر.
2. طرائق الحقایق, ج3, ص150 و ج2, ص289.
3. خاتمه مستدرک, ج3, ص448 (ط سنگى رحلى).
4. ر.ک: هدیة الاحباب, ص239 (امیرکبیر, 1362).
5. ر.ک: الکنى والالقاب, ج3, ص74.
6. ر.ک: ریاض العلما, به نقل از الذریعه, ج22, ص138.
7. ریحانة الادب, ج3, ص308ـ309 و ر.ک: ج4, ص437.
8. یادداشت هاى قزوینى, به کوشش ایرج افشار, ج6, ص158 (چاپ سوم, انتشارات علمى, تهران, 1363); و نیز ر.ک: مجله یغما, سال13, شماره5, مرداد 1339, ص225ـ 235.
9. ر.ک: سراج السالکین, ص57 (مقدمه جویا جهانبخش) و نیز فهرست هاى خودنوشت فیض کاشانى, محسن ناجى نصرآبادى, ص105 و114 و268; الذریعه, ج22, ص438.
10. احسن التراتیب فى نظم درر المکاتیب, ص2ـ 6.
11. ر.ک: مجالس المؤمنین, ج1, ص515 ـ 517.
12. ر.ک: خزائن, ص551 ـ 553 (انتشارات قیام, 1378).
13. ر.ک: بحر المعارف, ج1, ص261 (انتشارات حکمت, 1370).
14. محمدباقر مجلسى, حق الیقین, ص225.
15. ر.ک: الذریعه الى تصانیف الشیعه, ج9, ص884.
16. همان, ج1, ص78.
17. همان, ج4, ص14.
18. همان, ج21, ص304.
19. همان, ج22, ص136 و137 (با تلخیص).
20. همان, ص138 و139.
21. تعداد این نامه ها را تا رقم 783 گفته اند. ر.ک: دکتر احمد تمیم دارى, عرفان و ادب در عصر صفوى, ص145ـ149 (انتشارات حکمت, 1373); سعید نفیسى, تاریخ نظم و نثر فارسى, ج1, ص621; محمدکریم اشراق, بزرگان جهرم, ص174.
22. نهج البلاغه, حکمت456.
23. همان, حکمت131.
24. این قسمت برگرفته از مقاله (بررسى آثار و احوال قطب بن محیى کوشکنارى لارى, بنیانگذار قطب آباد) اثر آقاى محمدباقر وثوقى است, مندرج در مجله فارس شناخت, سال چهارم, شماره6, تابستان 1381, ص54 ـ70 (با کمى تغییر).
25. ر.ک: عالم آراى امینى, تصحیح جان وود, ص368 (1992م).
26. ر.ک: مرآة الادوار و مرقاةالاخبار, نسخه خطى, کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران.
27. درباره این که جلال الدین دوانى, شاگرد قطب بوده یا شاگرد پدر او اختلاف نظر وجود دارد (ر.ک: محمدکریم اشراق, بزرگان جهرم, ص179 و183).
28. مکاتیب قطب, نامه شماره349, ص739 (انتشارات قائم آل محمد(ص), 1384, قم).
29. شیخ عبدالله نعمه, فلاسفه شیعه, ترجمه سید جعفر غضبان, ص246 (انتشارات انقلاب اسلامى, 1367).
30. براى آگاهى بیشتر از شرح حال او رجوع شود به: مجله فارس شناخت, سال چهارم, شماره6; نیز محمدکریم اشراق, بزرگان جهرم.
31. ر.ک: مولوى محمدمظفر حسین صبا, تذکره روز روشن, ص663 (تهران, 1343); نیز الذریعه, ج9, ص884; امین احمد رازى, هفت اقلیم, طبع علمى, تهران.
32. ر.ک: عبدالحسین زرین کوب, دنباله جستجو در تصوف ایران, ص77 (امیرکبیر, 1362).
33. همان, ص76.
34. در کتاب بزرگان جهرم آمده است: برخى از علماى رجال در جهت شیعى بودن او کوشش کرده اند (ص165 با تلخیص). به گفته آیت الله جوادى آملى در تولّى و تبرّى مهمترین معیار کیفیت طرح مسائل اصلى و اعتقادى است, نه طرح فروع فقهى (آواى توحید, ص83). با توجه به این معیار عمیق, بررسى اساسى ترین مسائل اسلامى در مکتب قطب ـ مانند اثبات امامت و سایر معارف دقیق ـ نشان مى دهد که آنها بر مبانى شیعه پایه گذارى شده است.

تبلیغات