آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۳

چکیده

متن

 
مرحوم سید حیدر آملى (ره) در سال 719 یا 720هـ.ق1 در شهر آمل به دنیا آمد.2 نام او حیدر و لقب او رکن الدین3 و نسب او با هجده واسطه به امام چهارم حضرت زین العابدین(ع) مى رسد. به این ترتیب:
رکن الدین حیدر بن
1. السید تاج الدین على پادشاه بن
2. السید رکن الدین حیدر بن
3. السید تاج الدین على پادشاه بن
4. السید محمد امیر بن
5. على پادشاه بن
6. ابى جعفر محمد بن
7. زید بن
8. ابى جعفر محمد بن
9. الداعى بن
10. ابى جعفر محمد بن
11. ابراهیم بن
12. محمد بن
13. الحسین الکوسج بن
14. ابراهیم سناءالله بن
15.محمد الحرون بن
16.حمزة بن
17. عبیدالله الاعرج بن
18. الحسین الاصغر بن
على بن الحسین زین العابدین(ع)4
یادآورى
در کتاب تحفة الازهار ابن شدقم که یکى از بهترین و مبسوط ترین کتاب هاى انساب سادات است آمده:
حسین اصغر فرزند امام سجاد در سال 157 به سن شصت وچهار سالگى از دنیا رفت و در قبرستان بقیع مدینه مدفون است.
عبیدالله اعرج فرزند حسین اصغر, چون در یکى از دو پاهایش نقصانى بود, او را اعرج مى خواندند.
یکى از فرزندان عبیدالله, حمزه است که او را حمزة المختلس مى خوانند. وى سه پسر داشت به نام هاى على و حسن و ابو ابراهیم محمد حرون. محمد حرون دو پسر داشت: حسین حرون (حرون به معنى پهلوان و شجاع است) و ابوعلى ابراهیم. ابوعلى ابراهیم هفت پسر داشت که یکى از آنها ابو عبدالله حسین کوسج است.
تا اینجا با آنچه در نسب نامه سید حیدر یاد شد, برابر است; اما از حسین کوسج به بعد به ترتیبى که در نسب نامه آمده, در تحفة الازهار نیست; زیرا در تحفةالازهار براى حسین کوسج فقط سه فرزند به نام هاى على و جعفر و ابوعبدالله الحسین یاد شده, و فرزندى به نام محمد براى او ذکر نکرده است.5
دیگر اینکه از القاب و عناوینى که براى پدران سید حیدر تا چند پشت یاد شده, معلوم مى شود که خاندان او در آمل, سلسله ساداتى با تشخّص و معنون و شاید مرتبط با حاکمان آن سامان بوده اند.
سید حیدر گوید: محل ولادت من و محل ولادت آباء و اجداد من آمل است که شاید مقصود او تا جد چهارمش على پادشاه بن محمد باشد.
دوران تحصیل
از حدود ده سالگى در آمل شروع به تحصیل نمود و پس از چندى با سفر به خراسان و استراباد و اصفهان از اساتید آن شهرها بهره برد و این دوران بیست سال طول کشید که خود گوید:
(از سال هاى کودکى تا حدود سى سالگى به تحصیل علوم ظاهرى از منقول و معقول به طریقه شیعه و اجداد معصومین خود مشغول بودم و پس از تکمیل تحصیل از اصفهان به آمل بازگشتم.)
پس از بازگشت به آمل شاید به خاطر اینکه علاوه بر سیادت و بزرگى خاندانش, به مراتب علمى بالایى دست یافته بود, مورد عنایت خاص حاکم آنجا قرار گرفت و به جاه و مقام و مال فراوانى رسید, اما پس از گذشت اندک زمانى به همه آن مادیات پشت, و رو سوى الله تبارک و تعالى کرده و به قصد زیارت بیت الله و حج خانه خدا و زیارت جدّش رسول خدا و نیز ائمه بقیع و زیارت بیت المقدس با ظاهرى فقیرانه از آمل خارج و از راه قزوین و رى به اصفهان رفت.6
سید حیدر در شرح حال خود مى نویسد:( این بار با وضعى فقیرانه, به همان اصفهان که مدتى طولانى از دوران جوانى را با جاه و مال فراوان در آنجا به سر برده بودم, وارد شدم.)
(در اصفهان تعدادى از مشایخ اهل معرفت بودند, اما من خدمت شیخ کامل محقق نورالدین طهرانى (طهران یا تیران, قریه اى است نزدیک اصفهان) را که عارفى زاهد و نزد عام و خاص مقبولیت داشت, اختیار کردم و در کمتر از یک ماهى که با او مصاحب بودم, بهره هاى فراوان از او بردم. از اصفهان به دهستان (ایزه) یا (ایزج) خوزستان رفتم و در آنجا مدتى منتظر ماندم تا قافله اى آماده حرکت به عراق شود و من هم همراه آن قافله باشم که این زمینه فراهم شد. در زمان توقف در (ایزه) نیز با عارفى کامل مصاحب بودم و بالاخره در اثر ابتلا به بیمارى به اصفهان برگشتم و پس از چندى از راه دیگر به عراق رفتم و به زیارت مشاهد مقدسه امیرمؤمنان على(ع) و امام حسین(ع) و امام موسى کاظم و جواد و سامرا موفق شده و یک سال تمام مجاور آن مشاهد بودم. سپس براى انجام حج خانه خدا با عدم تمکن ظاهرى فقیرانه رهسپار مکه شدم. در این مسیر بلایا و مجاهدات گوناگون برایم پیش آمد که شرح آن, چند جلد کتاب مى شود.)
(حج واجب و مناسک حج را به جا آوردم و این در سال 751 بود و قصد داشتم مجاور مکه و جارالله شوم, اما شوق مجاورت مدینه ـ که هنوز رسول خدا(ص) و امامان و اصحاب مدفون در بقیع و مدینه را زیارت نکرده بودم ـ موجب شد که به مدینه رفتم و پس از زیارت تصمیم مجاورت مدینه را داشتم. اما موانع که مهم ترین آن بیمارى بود, باعث شد که به عراق و مشهد مقدس غروى [=نجف] بازگشته و ساکن آنجا شوم.)7
از این تاریخ یعنى حدود سال 751 تا پایان عمر یعنى سال 787 یا قدرى بیشتر, در نجف و حله و بغداد بوده که حتماً توقف در نجف و استفاضه از فیوضات علوى بیش از توقف در جاهاى دیگر بوده است.8
در نجف تا سال 753 منازل السائرین هروى, و فصوص و شرح قیصرى و شرح تلمسانى بر آن و رساله هاى دیگرى را نزد عارفى کامل اما گمنام ـ عبدالرحمن بن احمد مقدسى ـ مى خواند.9
ظاهراً در حلّه قبل از سال761 کتاب هاى شرایع محقق حلّى, جوامع الجامع شیخ طبرسى, مناهج الیقین علامه حلى, نهج البلاغه سید رضى, شرح نهج البلاغه ابن میثم بحرانى و تهذیب الاحکام شیخ طوسى را نزد فخرالمحققین پسر علامه حلى مى خواند.10 و به این ترتیب از 751 تا ده سال علاوه بر سیر و سلوک و ریاضت, تحصیل خود را تکمیل مى کرده است و به عبارت دیگر هنوز به عرفان نظرى و نیز علوم حوزوى ـ به اصطلاح علوم ظاهرى و رسمى ـ عنایت داشته است.
اساتید و مشایخ او
علامه سید حیدر آملى در طول بیش از سى سال تحصیل در حوزه هاى مختلف و مصاحبت با اهل معرفت, اساتید و مشایخ فراوانى داشته است, اما ما فقط چهار یا پنج نفر آنها را مى شناسیم:
1. محمد بن الحسن فرزند علامه حلى و معروف به فخرالمحققین (771ـ682) داراى آثار فراوان از جمله:
ایضاح الفوائد فى حل مشکلات القواعد که شرح قواعد الاحکام پدرش علامه حلى است.
شرح خطبه قواعد الاحکام پدرش,
حاشیه ارشاد الاذهان پدرش در فقه,
شرح مبادى الاصول پدرش در اصول فقه,
شرح تهذیب الاصول پدرش در اصول فقه,
شرح نهج المسترشدین پدرش در کلام,
مسائل حیدریه که پاسخ به مقولات شاگردش سید حیدر آملى است.11
2. نصیرالدین کاشى حلّى متوفاى 755 (نه 735 که در برخى نوشته ها سبق قلم شده است) وى در کاشان متولد شده و در حله ساکن بوده و در نجف به خاک سپرده شده است. از تألیفات اوست:
تعریب زبدةالهیئه خواجه نصیر طوسى,
حاشیه بر شرح تجرید اصفهانى,
حاشیه بر شرح شمسیه رازى,
شرح طوالع بیضاوى در علم کلام,

رساله در ایراد بر تعریف طهارت در قواعد الاحکام علامه حلى.12
سید حیدر حلى در جامع الاسرار گوید: از امام عالم و حکیم فاضل نصیرالدین کاشى قدس الله سرّه مکرر شنیدم که عین این جمله را مى گفت: در مدت هشتاد سالى که از عمر من مى گذرد, محصول تحصیلاتم فقط این است که این مصنوع[ها] صانع دارد….13
از همین عبارت استفاده شده که سید حیدر از تلامیذ او بوده است.
3. شیخ نورالدین طهرانى (تیرانى)
سید حیدر در اصفهان, در مدت کوتاهى از او استفاده معنوى و اجازه اى مکتوب نیز از او دریافت کرده است.
متأسفانه نتوانستیم از این استاد در کتاب هایى که مراجعه شد, شرح حالى به دست آوریم و سید حیدر در تفسیر خود گوید آن اجازه مفقود شده است, اما مضمون آن را نقل مى کند.14
4. شیخ عبدالرحمن قدسى (یا مقدسى) ایشان از علماى شیعه بوده و شرح حالش در مصادرى که مراجعه کردیم, یافت نشد.
سید حیدر حلى در سال هاى حدود 753ـ751, فصوص و دو شرح فصوص و منازل السائرین را در نجف نزد ایشان خوانده است و این استاد در اجازه خود به سید حیدر مى نویسد: (استفاده من از این شاگرد, بیش از استفاده او از من بود.)15
5. سید حیدر از یکى از مشایخ اهل معرفت که در دهستان (ایزه) بوده است نیز یاد مى کند و مى گوید:
در ایام توقف در (ایزه) که منتظر قافله عازم عراق بودم: بقیت هناک فى صحبة شخص کامل.16
6. کسانى که الکشکول فیما جرى على آل الرسول را از تألیفات سید حیدر دانسته اند, یکى از مشایخ او را حسن بن حمزه هاشمى دانسته اند; زیرا در آن کتاب از ایشان مطلبى بى واسطه نقل شده است و ایشان هم در غیر از کتاب کشکول یاد نشده است.17
شاگردان او
شخصیتى علمى عرفانى مانند سید حیدر آملى حتماً شاگردانى داشته است و اینکه خود مى نویسد گروهى از ارباب توحید و اهل الله از من خواستند که شرحى بر فصوص محیى الدین بنویسم و یا جامع الاسرار را بنویسم,18 مى تواند اشاره به تقاضاى شاگردانش باشد و در هر صورت در کتاب هاى تراجم و شرح حال تا آنجا که نویسنده اطلاع دارد, هیچ کس به عنوان شاگرد و یا کسى که از او اجازه در علوم و یا اجازه در معنویات و مراتب سیر و سلوک داشته باشد, یاد نشده است.
تألیفات
در سال 781 یعنى در شصت ودو سالگى که مى خواستند نگارش شرح فصوص خود را آغاز کند, در مقدمه آن شرح مى نویسد: در این مدت طولانیِ سى ساله [که از آمل بیرون آمده و در نجف و حله بوده ام] حدود چهل کتاب و رساله به عربى و فارسى نوشته ام و تعدادى از آنها را به ترتیب تاریخ تألیف یاد مى کند.19
و نیز در جلد اول تفسیر خود که در سال 777 مشغول نوشتن آن بوده20 گوید: بر اکثر کتاب هاى تصوف از مطولات و مختصرات, حاشیه و شرح نوشته و سپس به تصنیف کتاب هایى که نزدیک به بیست [یا بیست وچهار] کتاب است پرداخته و این نگارش ها در مدت بیست وچهار سال انجام شد. بنابراین حدود نیمى از تألیفات ایشان حاشیه و شرح بر کتاب هاى دیگران و نیمى از آنها تألیف مستقل بوده است و این بیست وچهار سال از 753 (که از خواندن فصوص و شرح فصوص و منازل السائرین نزد استادش عبدالرحمن قدسى فارغ شده) تا سال 777 یعنى سال آغاز تألیف تفسیر المحیط الاعظم مى باشد و مقصود از سى سال که در آغاز شرح فصوص گفته است, سال 751 که سال ورود در نجف اشرف است تا سال 781, یعنى سال آغاز تألیف شرح فصوص مى باشد.
اکنون آن تألیفاتى که در آغاز شرح فصوص به ترتیب تاریخ تألیف یاد شده, ذکر مى کنیم:
1. مجمع الاسرار و منبع الانوار= جامع الاسرار و منبع الانوار
در آغاز این کتاب گوید: هنگامى که از نگارش کتاب هاى منتخب التأویل, الارکان, الامانة, رسالة التنزیه و غیره فراغت یافتم, گروهى از برادران اهل سلوک از من خواستند که کتابى جامع و مشتمل بر اسرار الله و اسرار انبیاء و اولیاى خدا به ویژه شامل اسرار توحید و اقسام و توابع و لوازم و آنچه مربوط به اینها است, بنگارم… و چون ردّ این خواسته از اکبر کبائر بود به تألیف آن آغاز نمودم…. این کتاب که از مشهورترین تألیفات سید حیدر است و نسخه هاى خطى متعددى از آن در دست است, در سال 1347ش به ضمیمه نقد النقود, در حدود 900 صفحه با مقدمه اى سودمند و طولانى چاپ شده است.

2. رسالة الوجود فى معرفة المعبود و مایتعلّق بالوجود.
این رساله پیرامون اطلاق و بداهت و وجوب و وحدت و ظهور و کثرت وجود است. و اثبات اینکه خدا واجب الوجود لذاته و ممتنع العدم لذاته است. و اینکه غیر از او در خارج نیست و هو الاول والاخر والظاهر والباطن وهو بکل شىء علیم.
از این کتاب تاکنون نسخه اى یافت نشده است.
3. رسالة المعاد فى رجوع العباد ومایتعلّق بالمعاد
این رساله درباره قیامت صغرى و قیامت وسطى و قیامت کبرى و تحقق این سه قیامت است. و اثبات اینکه این سه قیامت به حکم تطبیق و مطابقت میان عالم آفاق و عالم انفس به دوازده قیامت صورى و معنوى تقسیم مى شود. از این رساله نیز نسخه اى در دست نیست.
4. کتاب الاصول والارکان فى تهذیب الاصحاب والاخوان
این کتاب شامل اصول پنجگانه و فروع پنجگانه دین و بیان اینکه هریک از این ده اصل و فرع سه مرتبه دارد: شریعت و طریقت و حقیقت که هرکدام از این سه, تکامل مرتبه قبل است. مؤلف در جامع الاسرار خود نیز از این اثر یاد کرده است.
نسخه این کتاب نیز یافت نشده است.
5. رسالة العلم
در این رساله موضوع و محمول و مسائل و مبادى علم هر یک از سه طائفه صوفیه و حکما و متکلمان, و نیز حقیقت علم به طریق هریک از این سه طائفه و بحث هاى دقیق و نکته هاى ارزنده در این زمینه بیان شده است.
6. رسالة العقل والنفس والفرق بینهما
در این رساله فرق میان عقل و نفس به اعتبار کلیت و جزئیت و مباحث متعلق به عقل و نفس مطرح شده است.
7. رسالة الامانة الالهیّة فى تعیین الخلافة الربّانیه
در این رساله بحث خلافت الهى با استفاده از آیه (انا عرضنا الامانة على السماوات والارض والجبال فابین ان یحملنها وحملها الانسان انه کان ظلوماً جهولا) بیان شده و برخلاف گمان برخى از مفسران و غیرهم, ظلوم بودن و جهول بودن انسان بالاترین ستایش و مدح انسان دانسته شده است.
این رساله در ذریعه و ریاض العلماء و کشف الحجب یاد شده است.
8. رسالة الحجب وخلاصة الکتب
در این رساله آیه شریفه (ثم فى سلسلة ذرعها سبعون ذراعاً) و حدیث نبوى (ان لله تعالى سبعین الف حجاب من نور وظلمه…) و هزار سال و پنجاه هزار سال و سیصد هزار سال که در کتاب و سنت آمده, و رواتب (انا اقل من ربّى بسنتین و روایت (لیس بینى و بین ربى فرق الا انى تقدمت بالعبودیة) مورد تحقیق و اینکه اینها با هم چگونه جمع مى شوند و توافق دارند بحث شده است.
9. رسالة الفخر و تحقیق الفخر
در این رساله, چگونگى جمع بین این احادیث: (الفخر فخرى) (الفقر سواد الوجه فى الدارین) (کاد الفقر ان یکون کفراً) بیان شده است.
10. رسالة الاسمآء الالهیة وتعیین مظاهرها
در این رساله انسان هایى که مظهر اسماء الهى هستند, از حضرت آدم تا حضرت خاتم بیان شده است.
11. رسالة النفس فى معرفة الرب
این رساله با استفاده از حدیث (من عرف نفسه فقد عرف ربه) و آیه شریفه (هو معکم اینما کنتم) و نیز آیه کریمه (وفى انفسکم افلا تبصرون) نگاشته شده است.
12. اسرار الشریعة واطوار الطریقة و انوار الحقیقة
این کتاب مقدمه اى دارد شامل این مطالب: مرتبه اهل حقیقت از اهل طریقت و مرتبه اهل طریقت از اهل شریعت بالاتر است. عقل و شرع به هم نیاز دارند و هر یک دیگرى را کمک و تأیید مى کند. بیان ضوابط کلى برنامه هاى انبیا براى ارشاد انسان ها. بیان اینکه هر موجودى کمالى دارد و پس از مقدمه هرکدام از توحید, عدل, نبوت, امامت, معاد و قیامت صغرى و وسطى و کبرى و وضوء, غسل, نماز, روزه, زکات, حج و جهاد را از دیدگاه اهل شریعت و اهل طریقت و اهل حقیقت بیان شده و هدف اصلى کتاب این است که ثابت کند حقیقت کمال طریقت و طریقت کمال شریعت است و اینها در اصول و فروع دین با هم اختلافى ندارند, بلکه هرکدام کامل شده دیگرى است.
این کتاب در سال 1362ش در طهران به قطع وزیرى در 286 صفحه چاپ شده است. محقق محترم کتاب مقدمه اى طولانى و سودمند در حدود هفتاد صفحه بر آن افزوده و در این مقدمه گوید: بسیارى از تألیفات حضرت سید حیدر, یا تلخیص کتب دیگر اوست و یا تخلیص, و به قول اهل منطق بین کتاب هاى ایشان عموم و خصوص مطلق و یا من وجه است. این کتاب اسرار الشریعه نیز حاوى مطالب هفت یا هشت کتاب تحقیقى اوست و گزیده آراء او در اعتقادات و عبادات در این کتاب شریف آمده است.
از این کتاب نسخه هاى خطى متعددى موجود است و از قرارى که شنیده ام گویا یکى از علاقه مندان به آثار سید, این کتاب را با تحقیق مجدد در دست چاپ دارد.
ترجمه فارسى این کتاب هم در سال 1377ش به چاپ رسیده است.
در جلد اول مجموعه مقالات کنگره علامه سید حیدر آملى, مقاله اى سودمند با این عنوان: (نگاهى به تصحیح و ترجمه کتاب اسرار الشریعة) در نقد تحقیق و ترجمه این کتاب درج شده است.
13. رسالة الجداول= مدارج السالکین فى مراتب العارفین
این رساله شامل صد مقام اصلى و هزار مرتبه فرعى انسان سالک است.
14. نقد النقود فى معرفة الوجود
این رساله منتخب رساله الوجود فى معرفة المعبود است که پیش تر یاد شد. تاریخ پایان تألیف آن 768 مى باشد. در سال 1347 به ضمیمه جامع الاسرار چاپ شده است و ترجمه فارسى آن و نیز کتابى به نام (ساحت ربوبى) در شرح رساله نقد النقود تألیف دکتر منصورى لاریجانى هم چاپ شده است.
15. نهایة التوحید فى بدایة التجرید
این رساله هم منتخب کتاب مجمع الاسرار و منبع الانوار (منبع الانهار) است که قبلاً ذکر شد.
16. منتقى المعاد فى مرتضى العباد
این رساله نیز منتخب رساله المعاد فى رجوع العباد است که پیش تر یاد شد.
17. رساله التنبیه فى التنزیه
این رساله در تنزیه الله تبارک و تعالى است [عما یقول الظالمون]
18. امثلة التوحید وابنیة التجرید
این کتاب مقابل و یا همانند کتاب لمعات عراقى در عرفان است. فخرالدین عراقى متوفاى 688 آثارى دارد, از جمله لمعات که در بیان مراتب عشق است و شروح و حواشى متعددى دارد که مشهورترین آنها شرح لمعات جامى است. به ذریعه 18/342 رجوع شود.
19. رسالة کنز الکنوز و کشف الرموز
محتواى این رساله در فهرست آثار مؤلف یاد نشده, اما به نظر مى رسد که از کتاب هاى عرفانى است.
20. کتاب تعیین الاقطاب والاوتاد

نام کتاب گویاى موضوع آن است.
21. المحیط الاعظم… فى تأویل کتاب الله العزیز الحکیم در هفت مجلد بزرگ
تا آنجا که تاکنون فحص و جستجو شده فقط به اندازه یک جلد از این کتاب به خط مؤلف در کتابخانه آیةاللّه العظمى نجفى مرعشى موجود است و نیز از نسخه دیگر که از روى همین نسخه موجود استنساخ شده یاد مى شود و از بقیه این کتاب خبرى در دست نیست. مؤلف این کتاب را در مقابل کتاب تأویلات نجم الدین رازى نگاشته و از دید یک عارف شیعى (برخلاف او که از عامه بوده است) به تأویل آیات قرآن مجید پرداخته است و هنگام تألیف این اثر, همانطور که خود یادآورى کرده از تفسیر مجمع البیان شیخ طبرسى و کشاف زمخشرى و تأویلات نجم الدین رازى و تأویلات مولانا کمال الدین عبدالرزاق کاشى استفاده کرده و به آنها نظر داشته است.
تاریخ تألیف این کتاب حدود سال هاى 777 تا 780 است.
بخش موجود از این کتاب با تحقیق حضرت آقاى موسوى تبریزى به صورت مطلوبى در چهار جلد آماده چاپ و تاکنون سه جلد آن منتشر شده و جلد چهارم هم در دست چاپ است. مقدمه حضرت آقاى موسوى تبریزى بر کتاب بسیار سودمند و جامع است و گویا جلد چهارم باید شامل تفسیر سوره حمد و قسمتى از سوره بقره باشد که متأسفانه مقدارى از همین نسخه موجود هم به خاطر آسیب هایى که دیده قابل استفاده و چاپ نیست.
در هر صورت شاید مهم ترین اثر مرحوم سید حیدر آملى, این کتاب است که فقط حدود یک دهم آن در دست است.
علامه تهرانى در ذریعه کتابى از سید حیدر به نام (التاویلات) یاد مى کند که گویا همان تفسیر المحیط الاعظم باشد.
22. نصّ النصوص فى شرح الفصوص
مؤلف در مقدمه این کتاب نام تعدادى از تألیفات خود را یاد مى کند و سپس گوید:( هنگامى که از نگارش این آثار فراغت یافتم, گروهى از ارباب توحید و اهل الله از من با تأکید فراوان خواستند که شرحى بر فصوص محیى الدین بنویسم. از ایشان پرسیدم که چرا این کار را از من (و نه از غیر من) مى خواهید؟ گفتند: علت درخواست ما دو چیز است: یکى اینکه علاقه شدید داریم که با معارفى که در کتاب فصوص هست آشنا شویم و علت دوم اینکه شرح فصوص مؤیدالدین خجندى و شرح فصوص عبدالرزاق کاشى و شرح فصوص محمود قیصرى که در اختیار است و از بهترین شروح فصوص مى باشد, مطابق ذوق و موافق آراء ما نیست [شاید مى خواسته اند شرح با توجه به معارف شیعه نگاشته شود و مؤلفان آن شرح ها از عامه بوده اند] و ما مى دانیم نوشتن شرحى کامل تر از آن شرح ها از تو ساخته است; زیرا تألیفات و آثار به ویژه کتاب تأویل القرآن تو گواه این توانایى است.)
از این کتاب مقدمه و شرح, فقط پنج فصّ از بیست وچند فصّ فصوص الحکم در دست است که مقدمه آن در سال 1353 در تهران چاپ شد و بقیه (جلد دوم) در دست چاپ است.
در پایان مقدمه گوید: این شرح در سال 781 شروع و در 782 یعنى در یک سال یا کمتر از یک سال به پایان رسید; در حالى که شصت وسه سال از عمرم گذشته است.
چند نسخه خطى که برخى فقط شامل مقدمه و برخى شاملِ تا فص پنجم از فصوص است, تاکنون یافت شده است.
محقق این کتاب (عثمان یحیى) در مقدمه آن 112 شرح فصوص و 13 مختصر فصوص و مختصر شرح فصوص و 36 کتاب در ردّ فصوص و صاحب فصوص و 33 کتاب در دفاع از فصوص و صاحب فصوص نام برده است و نیز فتاوى و آراء 138 نفر از علما که فصوص و شارح آن را جرح کرده, و فتاوى و آراء سى نفر از علما را که وى را تعدیل کرده اند, آورده است.
23و24. در تفسیر المحیط الاعظم21 در ذیل عنوان: (علّة حصر معانى القرآن بالسبعة هى انحصار طوائف الخلق ومراتب العالم فى السبعة) آمده:
ما در این باب به درخواست برخى از اصحاب رساله اى به فارسى, و نیز رساله اى به زبان عربى نگاشته ایم.
25. در همان کتاب22 در ذیل آیه شریفه (یوم نحشر من کل امّة فوجاً…) آمده این آیه به نظر برخى مفسران اشاره به قیامت صغرى و زمان حضرت مهدى(ع) است و ما در اثبات این مطلب رساله اى نگاشته ایم.
26. در همان کتاب23 از حاشیه خود بر کتاب تأویلات (بحرالحقائق و منبع الدقائق) شیخ نجم الدین رازى معروف به دایه یاد مى کند.
27. اصطلاحات الصوفیة= مختصر اصطلاحات الصوفیه24 عبدالرزاق کاشانى
این کتاب در ذریعه به نقل از کشف الظنون یاد شده است.25
28. منتخب التأویل فى بیان کتاب الله وحروفه وکلماته وآیاته
این کتاب در جامع الاسرار یاد شده است.26
29. جامع الحقائق
این کتاب نیز در جامع الاسرار یاد شده است.

30. رافعة الخلاف عن وجه سکوت امیرالمؤمنین عن الاختلاف= رفع المنازعة
این کتاب را به دستور استادش فخرالمحققین حلى تألیف کرده و استاد بر پشت این کتاب اجازه اى به خط خود براى او نوشته است.
صاحب مجالس المؤمنین, مرحوم نور الله شوشترى گوید این رساله از نفایس تألیفات اوست.
نسخه خطى آن در موقوفه سید على ایروانى در تبریز بوده است.28
31. زادالمسافرین
این کتاب در اعلام الشیعه و فهرست کتابخانه مجلس شورا یاد شده است29 و در اینکه از تألیفات سید حیدر باشد تردید داریم.
32. العلوم العالیة
این رساله را به درخواست افرادى از صوفیه و متکلمان و حکماء, در علوم این سه طائفه نگاشته تا براى آنها فرق علم این سه طائفه روشن شود.
رساله اى کوتاه داراى یک مقدمه و ده نوع. مقدمه در بیان تعریف علم به طریق این سه طائفه. نوع اول تعریف علوم اهل الله. نوع دوم در کیفیت صدور وحى و الهام و کشف….
نسخه خطى این رساله در کتابخانه حرم حضرت امیرمؤمنان (الخزانة الغرویة) بوده است.
این رساله در سال 787 تألیف شده و پس از این تاریخ معلوم نیست که مرحوم سید حیدر چند وقت دیگر زنده بوده است.30
33. در ذریعه مى فرماید: ضمیمه نسخه (العلوم العالیة) کتابى بود با این سرآغاز: الحمد للذات الاحدیة… هذه رساله مستخرجة من بعض تصانیفى افردتها لاجل التسهیل والتیسیر
این رساله شامل چهار مطلب بود: مطلب اول در فضل توحید. دوم در تعریف و حقیقت توحید. سوم در ترتیب و تقسیم توحید و چهارم در کیفیت و تفصیل توحید.31
در ذریعه این رساله همان المحیط الاعظم دانسته شده که گویا درست نباشد.
این رساله را مؤلف در 777 براى سلطان عرب و عجم جلال الدنیا والدین شاه شجاع نگاشته است.
در اعلام الشیعه گوید شاه شجاع شیعه بوده ود ر مجمع الفصحاء این شعر از او دانسته شده است
در حضرت خدا بجز از ختم انبیا
کس را مقام و منزلت بوتراب نیست32
34. منتخبات انوار الشریعه
این کتاب در اعلام الشیعه سده هشتم یاد شده است.
35. المسائل الاملیة= المسائل الحیدریة
پاسخ سؤالات سید حیدر آملى است از استادش فخر المحققین و این کتاب باید از تألیفات فخر المحققین شمرده شود. در سال 759 پاسخ این سؤالات را از استادش خواسته و دریافت کرده است.
نسخه این رساله در کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران موجود است.
36. الکشکول فیما جرى على آل الرسول
چون تاریخ تألیف این کتاب در خود کتاب 735 ضبط شده است, بعید به نظر مى آید که تألیف سید حیدر باشد; زیرا او در آن تاریخ 16ساله و در اصفهان یا جاى دیگر مشغول تحصیل بوده و ظاهراً هنوز مشغول تألیفى نشده بوده است و در عین حال داورى درباره این اثر نیاز به بررسى دارد. زیرا برخى از عبارات این کتاب عیناً در برخى کتاب هاى دیگر سید حیدر هست و احتمال اینکه این کتاب از مصادر و مراجع سید باشد, منتفى نیست.
37. المعتمد من المنقول فیما اوحى الى الرسول
این کتاب در هدیةالعارفین33 از تألیفات سید حیدر دانسته شده است.
38, 39 و40. در مجالس المؤمنین و ریاض العلماء و ذریعه هنگامى که کتاب (التاویلات) سید حیدر را (که شاید مقصود همان المحیط الاعظم باشد) یاد مى کنند, مى نویسند: این چهارمین تفسیرى است که ایشان نگاشته و گفته این چهارمى نسبت به آن سه, مانند قرآن است نسبت به تورات و انجیل و زبور. اما نگارنده احتمال مى دهد مقصود سید حیدر از سه تفسیرى که تفسیر او بر آنها ترجیح دارد, سه تفسیر از تألیف دیگران باشد.
در هر صورت نیاز به بررسى بیشتر دارد.
درباره او گفته اند: فخرالمحققین فرزند علامه حلى در اجازه اى که براى سید حیدر آملى نوشته, او را این چنین ستوده است:
المولى السید الاعظم الامام المعظم افضل العلماء فى العالم اعلم فضلاء بنى آدم مرشد السالکین غیاث نفوس العارفین محیى مراسم اجداده الطاهرین الجامع بین المعقول والمنقول والفروع والاصول ذوالنفس القدسیة والاخلاق النبویة شرف آل رسول رب العالمین افضل الحاج والمعتمرین المخصوص بعنایة رب العالمین رکن الملة والحق والدین حیدر بن السید السعید تاج الدین على پادشاه….34
و در اجازه دیگر براى او نوشته است: (مولانا السید الامام العالم العامل المعظم المکرم افضل العلماء واعلم الفضلاء الجامع بین العلم والعمل شرف آل الرسول مفخر اولاد البتول سید العترة الطاهرة رکن الملة والحق والدین السید حیدر بن السید السعید رکن الدین على پادشاه….)
و در جاى دیگر نوشته: قرأ على [السید حیدر] اطال الله عمره ورزقنا برکته وشفاعته عند اجداده الطاهرین.35
و استاد دیگرش شیخ عبدالرحمن بن احمد قدسى (مقدسى) که از عرفاى شیعه بوده, در اجازه اى که براى او نوشته, او را چنین معرفى کرده است:
(السید الامام الهمام العالم الکامل قطب الموحدین زبدة المتبحرین کهف الحاج والمعتمرین المخصوص بعنایة رب العالمین السید رکن الحق والملّة والدین حیدر بن تاج الدین على پادشاه الحسینى آملى ادام الله ظلّه… وکانت استفادتى منه اکثر من افادتى له وکان ذلک بالمشهد الشریف الغروى سلام الله على مشرّفه سلخ رجب المرجب من سنة 753….)36
ابن ابى جمهور احسائى از دانشمندان سده نهم, در یکى از تألیفاتش که شرحى بر یکى از رساله هاى طلایى است, از سید حیدر به (سید علامه متأخر صاحب الکشف الحقیقى) یاد کرده است.37
و تعدادى از روایات عوالى اللئالى, از جمله روایت: الشریعة اقوالی… ظاهراً از تألیفات سید حیدر نقل شده است.
قاضى نورالله شوشترى از علماى سده یازدهم گوید: (سید افاضل المتألهین حیدر بن على العبیدلى الحسینى الآملى قدس الله روحه از سادات رفیع الدرجات دارالمؤمنین آمل است. از آنجا به عزم زیارت عتبات عالیات حضرت امیرالمؤمنین(ع) و دیگر مشاهد ائمه معصومین(ع) به دارالسلام بغداد آمده38 و در آن رحل اقامت انداخت, با شیخ محقق فخرالدین محمد بن مطهر حلّى و فاضل مدقق مولانا نصیرالدین قاشانى مشهور به حلّى رحمه الله و دیگر علما و عرفاى شیعه امامیه صحبت داشته. بیان سلسله خرقه و ارادت او در اول شرح فصوص مسمى به نص النصوص که از جمله نفائس مصنفات اوست, مذکور است… علو مرتبه او در علوم ظاهر و باطن از این شرح و تفسیر و تأویلات و کتاب جامع الاسرار و منبع الانوار مانند نور بر شاهق طور در غایت ظهور است….)39
و نیز قاضى نورالله در کتاب مصائب النواصب که ترجمه فارسى آن چاپ شده است گوید: سید حیدر عارف محقق اوحدى و از اکابر شیعه است.40
صاحب ریاض العلماء از عالمان سده دوازدهم مى نویسد: (سید حیدر بن على بن حیدر بن على علوى حسینى آملى مازندرانى صوفى معروف به آملى از افاضل علماى صوفیه شیعه است… نسخه اى از جامع الاسرار او را دیدم که بر روى آن از خط شیخ بهایى نقل شده بود: الذى اظنّ ان هذا الکتاب تألیف السید الجلیل السید حیدر المازندرانى رحمه الله وله تفسیر کبیر بلسان الصوفیة یدل على علوّ شأنه وارتفاع مکانه….)41
براى آشنایى بیشتر و شناخت و شرح حال و تألیفات سید حیدر آملى علاوه بر چند کتابى که از ایشان به چاپ رسیده, به این کتاب ها رجوع شود:
1. مجالس المؤمنین, قاضى نورالله تسترى
2. ترجمه مصائب النواصب قاضى نورالله تسترى
3. ریاض العلماء افندى
4. روضات الجنات خوانسارى
5. اعیان الشیعه عاملى
6. اعلام الشیعه طهرانى
7. خاتمه مستدرک حاجى نورى
8. الفوائد الرضویه محدث قمى
9. دانشنامه ایران و اسلام
10.دائرةالمعارف تشیع
11.دائرةالمعارف بزرگ اسلامى
12. ریحانة الادب خیابانى
13. معجم المؤلفین
14. الذریعة علامه طهرانى
15. کشف الظنون
16. هدیةالعارفین
17. فهرست کتابخانه مرکزى دانشگاه
18. فهرست کتابخانه استان قدس رضوى
19. فهرست کتابخانه آیةاللّه مرعشى
20. فهرست کتابخانه مجلس شوراى
21. مقدمة الطبع الکشکول فیما جرى على آل الرسول چاپ نجف
22. مقدمة الطبع جامع الاسرار و نقد النقود چاپ تهران
23. مقدمة الطبع نص النصوص چاپ تهران
24. مقدمة الطبع اسرار الشریعة چاپ تهران
25. مقدمة الطبع تفسیر المحیط الاعظم چاپ تهران
26. طرائق الحقائق معصوم علیشاه
27. مجموعه مقالات و مصاحبه هاى کنگره علامه سید حیدر آملى در سه جلد
28. مسافرى غریب تألیف دکتر اسماعیل منصورى لاریجانى
29. علامه سید حیدر آملى تألیف دکتر احمد خالدى
30. عرفان شیعى در اندیشه سید حیدر آملى از انتشارات دبیرخانه کنگره علامه سید حیدر آملى
31. سه شماره ویژه نامه کنگره به نام ستاره عرفان و مجله کرانه ها, ش2, دانشگاه آزاد اسلامى گلستان مازندران
32. ترجمه کتاب التصوف الشیعة به نام عرفان شیعى دانشگاه آزاد اسلامى تنکابن
33. مجله بینات سال اول ش3
34. کشاف الفهارس دکتر حجتى ج3و4
35. صحیفة الابرار نیّر تبریزى
36. مرآت الکتب ثقةالاسلام تبریزى
37. ترجمه روضات الجنات
38. ترجمه مقدمه نصّ النصوص آملى
39. ترجمه اسرار الشریعه آملى
40. دانشنامه قرآن خرمشاهى.
دوازده نکته
نکته اول:
از حدود چهل کتاب و رساله عربى و فارسى سید حیدر آملى با جستجویى که تاکنون به عمل آمده, فقط هفت کتاب42 و رساله از آنها در کتابخانه هاى عمومى و خصوصى یافت شده و متأسفانه دو کتاب از این هفت کتاب هم ناقص است.
1. جامع الاسرار
2. اسرار الشریعه
3. نقد النقود
4. نص النصوص فى شرح الفصوص (ناقص)
5. تفسیر المحیط الاعظم (ناقص)
6. رافعة الخلاف در یک کتابخانه خصوصى موجود بوده که فعلا در دست نیست.
7. المسائل الحیدریه
مصدر اصلى براى شرح حال و خصوصیات زندگى ایشان همین کتاب هاى موجود ایشان است; زیرا شرح حال خودنوشت و نیز ویژگى هاى علمى و اخلاقى ایشان در این کتاب ها هست.
اینکه غالب آثار ایشان از بین رفته و بیشتر آثار موجود هم کم نسخه است و نیز تألیفات ایشان از مصادر کتاب هاى عرفانیِ پس از او قرار نگرفته, شاید جهتش این باشد که عرفاى اهل تسنن به خاطر اینکه کتاب هاى ایشان براساس مکتب اهل بیت و مذهب شیعه نگاشته شده, و علماى حوزه هاى شیعه هم به خاطر معروف بودن ایشان به صوفى, به آثار ایشان بى توجه بوده اند.
نکته دوم:
کسانى که بخواهند شرح حال سید حیدر آملى را بیان کنند و یا بنویسند باید به این مطلب توجه داشته باشند که در میان علما و عرفا چند نفر به این نام هستند که گاهى این بزرگواران با هم اشتباه شده و از این رو در بیان شرح حالشان نیز اشتباه پیش آمده است. مثلاً در برخى نوشته ها بعضى از کرامات سید حیدر موسوى تونى43 را به سید حیدر آملى نسبت داده اند و یا مثلاً میرحیدرى را که در آمل مدفون است برخى سید حیدر آملى دانسته اند.
نکته سوم:
یکى از مظلومیت هاى شیعه این بوده که علما و عرفاى اهل تسنن, شیعه را به مخالفت با عرفان و سیر و سلوک و الهى بودن متهم مى کرده اند; مثلاً میرزا مخدوم شریفى از علماى سده دهم اهل تسنن در کتابى که در ردّ شیعه نگاشته, یکى از نقاط ضعف شیعه را همین دانسته که اینان منکر تصوف و تصفیه باطن و کسب نورانیت هستند;44 در صورتى که عرفان حقیقى جز در مکتب اهل بیت یافت نمى شود و اگر شیعه باعرفان مخالفت مى کرد, به خاطر این بوده که غالب مدعیان عرفان از اهل تسنن بوده, و عارف واقعى نبوده اند, زیرا امکان ندارد یک مسلمان عارف باشد, اما به مقامات امیرمؤمنان عارف نباشد. به هر حال این تهمت در زمان سید حیدر و قبل از او هم بود. مرحوم سید حیدر در آثار خود مى گوید عارف و صوفى حقیقى شیعه, و شیعه حقیقى همان عارف بالله است و این دو از هم جدا نیستند و هیچ غیر شیعه نمى تواند عارف حقیقى باشد. در کتاب جامع الاسرار مى نویسد: (الصوفیة وان کانت فرقاً کثیرة مثل الشیعة لکن الفرقة الحقّة منها واحدة وهى الفرقة الموصوفه بالایمان بالائمة علیهم السلام ظاهراً وباطناً کما ان الشیعة وان کانت فرقاً کثیرة لکن الفرقة الحقّة منها واحدة وهى الفرقة الامیة.)45
نکته چهارم:
مرحوم سید حیدر آملى از تصوف واقعى که همان عرفان شیعى مکتب اهل بیت است, دفاع مى کند و از اینکه او را صوفى بخوانند, ابایى ندارد و حتى در کتاب هاى تراجم هم او را با عنوان صوفى هم معرفى کرده اند. اما باید روشن باشد که نکوهش علماى شیعه از صوفیه به خاطر نقاط ضعف مهمى است که در آنها بوده و هست, اما مرحوم سید حیدر از غالب آن نقاط ضعف منزه است.
اهم نقاط ضعف فرقه صوفیه اینها است:
الف. ادعاى عرفان بدون ارتباط با اهل بیت پیامبر(ص) و بدون اعتقاد به امامت و ولایت آنان;
سید حیدر, شیعه امامى و مروج عرفان مکتب اهل بیت است و عارفان غیر شیعى را عارف واقعى نمى داند و درباره عالمى که با عدم اعتقاد به ولایت امام زمان(ع) ادعاى عرفان دارد, مى نویسد: والعجب کل العجب ان امثال هؤلاء یدّعون الکشف والعرفان.46
ب. پشت کردن به تمام علوم رسمى حوزوى و دینى به ادعاى عرفان و تصوف;
سید حیدر حتى در زمانى که به سیر و سلوک و ریاضت و معنویات اشتغال داشته, از اشتغال به علوم حوزوى غافل نبوده و در همان سال ها کتاب هاى متعددى از کتب حدیث و فقه شیعه را نزد استادش فخرالمحققین خوانده و از همین کتاب ها در آثار خود بهره برده است.47
پ. انجام ندادن عبادات به ادعاى اینکه عارف واصل پس از وصول مکلف به عبادات نیست;
سید حیدر در اسرار الشریعة48 مى نویسد: (الجهّال من الصوفیة ذهبوا الى ان کل من وصل الى الله تعالى سقط عنه التکالیف الشرعیة والعبادات الدینیة, حاشا وکلاّ نعوذ بالله عن نسبة امثال ذلک الیهم بل اعتقادهم واتفاقهم على ان کل من وصل الى الله تعالى طاعته یکون اکثر وعبادته یکون اعظم…)
ت. برخى از صوفیان گاه گاهى مطالبى خارج از کتاب و سنّت مطرح مى کنند و به اصطلاح, گرفتار بدعت گزارى در دین و مراسم دینى مى شوند;
سید حیدر در آغاز کتاب شرح فصوص مى نویسد: از من با اصرار خواستند که شرحى بر فصوص محیى الدین بنویسم. این خواسته را پذیرفتم (و شرطت على نفسى ان اکتب… مطابقاً للعقل والنقل غیر خارج عن الکتاب والسنّة.)49
ث. برخى از صوفیان با اینکه خود را شیعه مى دانند, به فقه اهل بیت بى اعتنا هستند;
سید حیدر در کتاب اسرار الشریعة خود هنگامى که در صدد بیان طهارت, نماز, روزه, زکات, حج, جهاد از دیدگاه شریعت برمى آید, احکام این عبادات را طبق فقه شیعه نقل مى کند; به طورى که در این بخش خواننده خود را با یک فقیه شیعه و شاگرد فقیه بزرگوار فخرالمحققین حلّى روبرو مى بیند;50
ج. برخى از صوفیان به کتاب هاى علمى حوزویان بى اعتنا هستند, چون این کتاب ها را شامل علوم رسمى و ظاهرى مى دانند.
اما شواهدى در دست است که سید حیدر این طور نبوده است. مثلاً در چهل سالگى, پس از سال ها ریاضت و اهل معنى و دل شدن, چند پرسش فقهى و غیر فقهى از فخرالمحققین دارد که این پرسش ها به خط سید و پاسخ ها به خط فخرالمحققین در مجموعه اى که تمام آن مجموعه به خط سید است, در کتابخانه مرکزى دانشگاه موجود است.
این مجموعه شامل سیزده رساله است و نشان دهنده این است که سید به کتاب هاى حوزوى و علوم رسمى هم عنایت داشته است.
رساله ها به این شرح است:
* مسائل مدنیات از علامه حلى
* رساله در حج تمتع از فخرالمحققین
* معراج السلامه از على بن سلیمان بحرانى
* عیون الحکمه از فخر رازى
* رساله حدود از ابن سینا
* رساله توحید
* رساله اصطلاحات حکماء
* رساله از خواجه طوسى
* رسالة العلم خواجه طوسى
* سؤالات صدرالدین قونوى از خواجه طوسى
* رساله قضاء و قدر حسن بصرى
* مسائل متفرقه
* سؤالات سید حیدر و پاسخ هاى فخرالمحققین
و نیز برخى از تألیفات محمد بن على جرجانى و اجازه علامه به سید مهنا و استقصاء النظر علامه حلى را استنساخ کرده و آن را نزد فخرالمحققین خوانده است.
بنابراین اگر سید حیدر آملى به عنوان عارف صوفى یاد مى شود, باید معلوم باشد که این عالم بزرگوار با صوفیان مورد نکوهش وجه مشابهتى ندارد و مى توان گفت وى مانند پدر علامه مجلسى و ابن فهد حلّى و دیگران از عالمان اهل معرفت بوده و شاهد قوى این مطلب اجازه هایى است که فخرالمحققین براى او نوشته و او را بسیار تمجید و تکریم کرده است.
آرى تنها نقطه ضعفى که در این زمینه وجود دارد, مسأله (خرقه) و خرقه پوشیدن سید به دست شیخ است, که گرچه توجیه داشته باشد, اما از نظر علماء شیعه مردود است و شاید بتوان گفت در میان علماى اهل سیر و سلوک و اهل معرفت از شیعه, سابقه و لاحقه نداشته باشد.
نکته پنجم:
گویا شرایط زمان سید حیدر ایجاب مى کرده که در کتاب هاى خود گاهى از مسائل حادّ اختلافى میان شیعه و سنى زود بگذرد و دنبال نکند و نیز برخى عبارات دوپهلو که مورد پسند آنان است بیاورد.
مثلاً در صلوات یک خطبه (المحیط الاعظم) مى نویسد: (وصلى الله على من فصّ ازلاً بمثل هذه الموهبة ولطفه الجسیم وعلى آله واصحابه واهل بیته اهل الفوز والجنة والنعیم.)
و در آغاز (نص النصوص) گوید: (والصلاة والسلام على المتحقق بهذه الخلافة العظمى ورئاسته الکبرى قبل خلقته… وعلى آله واصحابه وخلفائه الواصلین الى اعلى درجات الکمال بحسن اشاده وهدایته…)
و در آغاز جامع الاسرار: (وصلاة الکاملة على نبیّه الاکمل منهم فى الشرف والرتبة… وعلى الباب الاعظم والمحل الراجح المولود جوف الکعبة… وعلى آله واصحابه واهل بیته اهل بیت العلم والمعرفة والحکمة.)
و در کتاب نص النصوص مى گوید: (وقصّة فدک و فاطمه علیها السلام مشهورة ومنعها عن المیراث بحکم الحدیث المنسوب الیه من غیر واقع… وهاهنا حکایات وقصص السکوت عنها اولى.)51
البته در مواردى هم به صراحت بطلان مذهب تسنن را بیان کرده است.
و نیز در نص النصوص مى نویسد: (من جملة ما انزل الله قوله تعالى قل لا اسالکم علیه اجراً الاّ المودّة فى القربى وانت ما تعطى عوض المودة الا المبغضة فکیف حکمت بالقرآن واقل المبغضة انک تنسب مرتبتهم واما منهم الى الغیر بغیر الحق… هذا مضى. وتلک شقشقة هدرت ثم قرّت.)52
نکته ششم:
سید حیدر با تمام عظمتى که براى محیى الدین قائل است و باید گفت در بسیارى از مطالب متأثر از اوست, اما این طور نیست که مقلد و پیرو صد در صد او باشد, لذا در مسأله (خاتم اولیاء) صریحاً با او مخالفت کرده و مى گوید: (از محیى الدین تعجب است که به مقتضاى خوابى که دیده خود را خاتم الاولیاء مى داند و حال آنکه به مقتضاى بیدارى با تأیید نقل و عقل و کشف و شهود این مقام براى حضرت مهدى ثابت است و این النوم من الیقظة واین القیاس من الادلة العقلیة والشواهد النقلیة التى تطابق الکشف الصحیح.)
و با جمله آخر اشاره مى کند به اینکه هر کشفى صحیح و حجّت نیست.
سپس اضافه مى کند: اگر او با خواب این مقام را براى خود اثبات مى کند, ما خلاف آن را مکرر در خواب دیده و از رسول خدا(ص) و اهل بیت او علیهم السلام شنیده ایم: (و هذا الادعاء من محیى الدین قریب الى تعصب القیصرى (شارح الفتوحات) ودلائله اوهن من بیت العنکبوت مع ان الشیخ ابن العربى یدّعى الاطلاق والخروج عن قید المذهب والتعصب مع کل احد…)
در جاى دیگر گوید: چطور شیخین را از اولیاء خدا شمرده و على و اولاد او را یاد نکرده است؟! درباره صاحب فصوص و برخى شارحان آن گوید.
(بسیار تعجب است که امثال اینان ادعاى کشف و شهود و عرفان مى کنند [و سخنان باطلى مى گویند] اما القیصرى فقد عرفت خبطه ومهملاته واما محیى الدین کیف حکم ان عیسى خاتم الولایة المطلقة مع وجود علیّ علیه السلام….)53
کوتاه سخن این که ادعاى عرفان, بدون معرفت به مقام على و اهل بیت(ع) ادعایى بى اساس است.
نکته هفتم:
سید حیدر با پشت پا زدن به زندگى مرفّه و شعار (ترکت الخلق طراً فى هواکا) و ریاضت و سیر و سلوک و استفاضه از ارواح اهل بیت و مجاورت قبر امیرمؤمنان و افاضات آن بزرگواران به مقاماتى بس بلند و مشهود معارف دست یافته و معتقد است علوم رسمى و ظاهرى, انسان را به جایى نمى رساند و طالب معارف باید به علم ارثى و لدنّى مشرف گردد و در این باره این شواهد را یاد کرده و مى گوید:
فخر رازى که از اعظم دانشمندان معقول و منقول است, مکرر به جهل خود اعتراف کرده, و یک جا مى گوید:
ولم نستفد من بحثنا طول عمرنا
سواء ان جمعنا فیه قیل وقالوا
روزى دیدند که گریه مى کند; سبب پرسیدند. گفت: مسأله اى را که سى سال معتقد بودم اکنون برایم روشن شد که خلاف واقع بوده است و از کجا که همه معلومات من چنین نباشد. از این رو محیى الدین با نامه اى او را توبیخ کرد که چرا راه ریاضت و تحصیل علوم واقعى را ترک کرده است.
خواجه نصیرالدین طوسى هم در رساله (فصول) خود گوید: این مقدار که در این رساله آمده در شناخت خدا و صفات او کافى است زیرا با عقل و علم کلام, شناخت و معرفت بیش از این میسر نیست و فقط ما این را مى فهمیم که خدا وجود دارد و اگر کسى مى خواهد به معرفتى بالاتر از این دست یابد باید به ریاضت و سلوک بپردازد.
و ابن سینا هنگام مرگ گفت:
رجعنا الیک الان فاقبل رجوعنا
وفلّت قلوب طال اعراضها عنکا
افضل الدین خونجى هنگام مرگ گفت: نهایت آنچه در طول عمر علمى خود فهمیدم یک مسئله است و آن اینک این جهان مصنوع نیاز به صانع دارد.
محمد غزالى و باباافضل کاشى و صدرالدین ترکه و عبدالرزاق کاشانى پس از سالها اشتغال به علوم رسمى به راه اهل معرفت برگشتند.
ابن میثم بحرانى در دو شرح نهج البلاغه خود راه هاى عارفان و موحدین را بر راه هاى همه علما و فلاسفه ترجیح داده است.
مکرر از امام عالم و حکیم فاضل نصیرالدین کاشى (حلّى) قدس الله سرّه شنیدم که عین این جمله را مى گفت: نهایت آنچه در طول هشتاد سال فهمیدم این بود که این مصنوع نیاز به صانع دارد و مع ذلک فتیقن عجائز الکوفة اکثر من تیقنى فى هذا الباب.54
نکته هشتم:
در جامع الاسرار فصلى با این عنوان هست: (بیان کیفیة تحصیل العلوم الرسمیة والعلوم الحقیقیة) در این باب گفته است رفتن به مکتب خانه براى یادگیرى خواندن و نوشتن و خواندن اشعار عرب و آشنا شدن با دانش عروض و سپس تحصیل صرف و نحو و معانى و بیان و منطق و اصول فقه و یادگیرى طریق استنباط و تفسیر قرآن مجید و علم حدیث و فقه و علم کلام و معقول آنطور که در حوزه ها خوانده مى شود, ده ها سال به طول مى انجامد و حاصل این که تحصیل شرعیات و نقلیات و حکمت و عقلیات نیاز به کوشش و جد و جهد هشتاد ساله دارد, اما پس از این هشتاد سال تحصیل, آنچه حاصل نمى شود علم شهودى است.
اما کیفیة تحصیل العلوم الحقیقیة فهو فى غایة السهولة لانها موقوفة على فراغ القلب وصفاء الباطن وهذا یمکن بساعة واحدة وبیوم واحد وبلیلة واحدة.55
البته کسانى که مانند سید حیدر به مقام کشف و شهود مى رسند و مانند ایشان براى آیات قرآن مجید مثلاً تاویلاتى یاد مى کنند که در حقیقت ادعاى بیان باطن و بطون قرآن را دارند, این تأویلات براى غیر خودشان حجیّت ندارد. زیرا معصوم نیستند و احتمال خطا و اشتباه در کشف و شهود آنها بعید نیست; همان طور که خود سید حیدر در برخى از کشف و شهودهاى علماى اهل تسنن اشکال کرده, و قبلاً گفته شد با عدم معرفت به مقام ولایت اهل بیت, ادعاى کشف و شهود در مواردى بى اساس و دروغ و یا از همان کشف و شهودهاى بى واقعیت است.
نکته نهم:
در بخش تألیفات سید حیدر شماره33 گفتیم:
علامه طهرانى در اعلام الشیعه گوید: مؤلف این رساله را, براى شاه شجاع نوشته است و در پاورقى اعلام الشیعه آمده: او شجاع بن مبارزالدین محمد بن میرمظفر خراسانى پادشاه شیعى است, اما در لغت نامه دهخدا آمده که وى 25سال سلطنت نمود و در 786 درگذشت و دیوان شعرى دارد که در هند چاپ شده و در اقامه شعائر دینى جدّ بلیغ داشت و در نشر اصول مذهب تسنن پرداخت والله العالم.56
در جلد اول نص النصوص, مرحوم سید حیدر آملى از فخرالدوله فرزند شاه کیخسرو که از بزرگ ترین حاکمان ایران بوده و سید حیدر پس از مراجعت به آمل در سى سالگى وزیر او بوده, نام مى برد و براى او و پدرش طلب رحمت مى کند.57
و در المحیط الاعظم مى گوید: هنگامى که به آمل بازگشتم پادشاه عالم عادل فخرالدوله فرزند کیخسرو مرا از اعظم نواب خود قرار داده و اینها از اولاد کسرى انوشیروان هستند و جدّ نزدیک آنها اردشیر بن حسین بن تاج الدوله است که ظهیر فاریابى (شاعر معروف) او را مدح کرده است. مدتى چنین گذشت. سپس پادشاه عادل ملک الملوک الرومان فخرالدوله شاه غازى خلدالله دولته همان که اکنون زنده است (سال777), مرا خواست و در خدمت او و برادرانش: الملک الاعظم جلال الدولة اسکندر, والملک المعظم شرف الدوله بودم… و پس از چندى همه را ترک کردم….58
نویسنده نتوانست این چند نفر پادشاه و یا حاکم و یا اعضاى یک دربار را شناسایى کند.
و کتاب نص النصوص را به سلطان احمد بهادرخان فرزند تیمورخان مطاع ایران و توران و زنده کننده دولت چنگیزخان اهدا کرده, و او را پادشاهى عالم و دانشمند و ذوالریاستین معرفى و در حدود چهار صفحه او را تمجید و ستایش کرده و عباراتى بسیار بلند از قبیل (زینت السلطنة والخلافة بوجوده وهو الذى جمع الله له بین الحکمة والسلطان…)59 در مورد او نگاشته که این همه تمجید و ستایش از عارفى چون سید حیدر موجب شگفتى و یا اعتراض برخى از کسانى که شرح حال او را نگاشته اند, شده است.
نویسنده این سطور عجالتاً با کتاب هایى که در اختیار داشت, نتوانست این پادشاه و تاریخ سلطنت او و ویژگى هایش را به دست آورد. از این رو در این مورد داورى را صحیح نمى داند والله العالم بحقیقه الحال.
نکته دهم: اظهارات شگفت آور
آیةاللّه جوادى فرموده اند: که سید حیدر انسانى خودساخته است. او از سلطنت (وزارت) به عرفان رسیده و هرچه داشت ریخت و با لباس کهنه (کم قیمت) به نجف مشرف شد و خدمت فخرالمحققین فرزند علامه حلى رسید. کسى که تمام سخنانش شذرات است و شطحیات ندارد, ولى دیگران اگر شذرات دارند, شطحیات هم دارند.
نویسنده این سطور گوید: ایشان برخى اظهارات شگفت آور دارد, به این شرح:
1. سید حیدر در کتاب مقدمات نص النصوص در مقام بیان این که جناب محیى الدین عربى از محبان اهل بیت پیامبر(ص) بوده, بخشى از باب 29 فتوحات را درباره فضیلت حضرت نقل کرده و سپس خود را از جهت نسب ظاهرى و معنوى با حضرت سلمان مقایسه کرده و از هر دو جهت براى خود فضیلت بیشترى را ثابت مى داند.60
2. ایشان دو کتاب تفسیر المحیط الاعظم و نص النصوص فى شرح الفصوص خود را با قرآن کریم و فصوص الحکم و با فصوص الحکم و فتوحات مکیه مقایسه مى کند و مى گوید:
پیامبر(ص) دو کتاب دارد: قرآن کتاب نازل بر او و فصوص (طبق خوابى که محیى الدین دیده است) کتاب صادر از او. و محیى الدین هم دو کتاب دارد: فصوص که کتاب واصل به اوست و فتوحات که کتاب صادر از او. و ما هم دو کتاب داریم: تاویلات (المحیط الاعظم) کتاب فائض بر ما و نص النصوص کتاب صادر از ما….61
3. و در جاى دیگر مى نویسد: (والله ثم والله لو صارت اطباق السماوات اوراقاً واشجار الارضین اقلاماً والبحور السبعة مع المحیط مداداً والجن والانس والملک کتاباً لایمکنهم شرح عشر من عشر ما شاهدت من المعارف الالهیة والحقائق الربانیة… ولایتیسر لهم بیان جزء من اجزاء ما عرفت من الاسرار الجروتیة والغوامض الملکوتیة….62
نکته یازدهم:
در ویژه نامه کنگره علامه سید حیدر آملى, شماره دو چند مطلب از روى سهو بیان شده, براى این که دیگران به اشتباه نیفتند, آنها را یادآورى مى کنم:
1. سید حیدر در حله ارتحال فرموده است.
این مطلب مدرک ندارد و معلوم نیست که سید حیدر در پایان عمر کجا بوده, شاید در نجف بوده است.
2. تا قبل از سى سالگى, در شهر آمل زندگى مى کرد و مرجع دینى و مورد مراجعه و توجه عامه مردم بود.
این مطلب هم درست نیست. ایشان از دوران نوجوانى تا سى سالگى در خارج آمل, یعنى اصفهان و غیره مشغول تحصیل بود.
3. سید حیدر آملى در زمان علامه حلى و فخرالمحققین فرزند علامه مى زیسته است و فخرالمحققین و جناب سید حیدر آملى هر دو از یکدیگر استفاده مى کردند. ایشان در منقول از فخرالمحققین و آن بزرگوار در معقول از ایشان.
سید حیدر شاگرد فخرالمحققین بوده, اما فخر شاگرد ایشان نبوده است.63
4. در نشریه کرانه, ویژه کنگره سید حیدر آملى آمده: علامه حلى پسر خود فخرالمحققین را به سید حیدر سپرده براى تربیت و تعلیم….
این مطلب صحیح نیست; چون هنگام وفات علامه حلى سید حیدر هفت ساله بوده است.
5. سید حیدر چقدر قداستش زیاد بود که به امام زین العابدین عصر معروف شدند.
سید حیدر خود گوید فخرالمحققین مرا با عنوان زین العابدین ثانى یاد مى کرد, اما این که به این عنوان معروف شده باشد, سخنى بى مدرک است.64
متأسفانه در نشریات و کتاب هایى که به مناسبت کنگره علامه سید حیدر آملى به چاپ رسید, دقت کافى به عمل نیامد و از این رو اشتباهاتى پیش آمد و این موارد را که ذکر شد, چون سهواً در گفتار یکى از اساتید بزرگ یاد شده بود و ممکن بود منشأ اشتباه دیگران شود, یادآورى کردیم.
نکته دوازدهم:
چون در کتاب هاى سید حیدر, مانند تعدادى از کتاب هاى عرفانى دیگر از سنى و شیعه روایاتى نقل شده که در جوامع حدیثى معتبر ما نیست, این سؤال پیش مى آید که آیا این روایات را معتبر بدانیم و به عبارت دیگر این مصادر را از مصادر قابل اعتماد بدانیم یا نه؟
حاجى نورى در مستدرک الوسائل آنجا که در اعتبار و عدم اعتبار عوالى اللئالى ابن ابى جمهور احسائى بحث مى کند, گوید: احسائى از سید حیدر آملى که بعضى از اقاویل منکره به او نسبت داده مى شود, بدتر نیست و فخر المحققین در اجازه به سید حیدر او را ستوده, یعنى نسبتِ تصوف و امثال آن مانع تمجید و ستودن و توثیق او نشده است. سپس مى افزاید منظورم این نیست که هرچه روایت در این قبیل کتاب ها هست, معتبر باشد, بلکه مقصود این است که مانند روایاتى است که در سایر کتاب ها نقل شده و میل به تصوف به مطالب نقلى او ضرر نمى رساند.65
و روایت (الشریعة اقوالى) را تا آخر, حاجى نورى در مستدرک از جامع الاسرار سید حیدر نقل کرده است.
و همین طور که حاجى نورى گفته است که اقاویل منکره به سید حیدر نسبت داده مى شود, یعنى از جهتى او را مدح کرده است, صاحب اعیان الشیعه نیز در ذیل شرح حال او گفته است: آن طور که شنیده ام سید حیدر درصدد بوده که اقوال صوفیان را با ظاهر شریعت تطبیق دهد. این کار چه فایده اى دارد؟ آیا آیه و روایتى در تقدس صوفیه داریم تا نیاز به این تطبیق باشد…؟66
غیر از این دو بزرگوار کسى را نمى شناسم که به سید حیدر انتقاد کرده باشد و شاید هم به این خاطر بوده که آثار او در دسترس نبوده است. در هر حال دو اجازه فخرالمحققین با آن عبارات بسیار بلند که یکى از آن دو به خط فخرالمحققین در کتابخانه حاجى نورى بوده است, پاسخ هر نقدى را مى دهد و بزرگوارى سید را اثبات مى کند.
بله مسأله (خرقه پوشیدن) و (تأویل آیات قرآن بدون تلقى از معصومان) و برخى از اظهارات شگفت آور سید حیدر خالى از ابهام نیست و المعصوم من عصمه الله تبارک وتعالى.
و چون مرحوم سید خرقه و مشایخ صوفیه را در آثار خود نام برده, موجب شده که معصوم علیشاه در کتاب طرائق بیش از ده جا از او نام برده و به نفع صوفیان اصطلاحى بهره بردارى کند.
1. المقدمات من کتاب نص النصوص, ج1, ص537, چاپ تهران.
2. تفسیر المحیط الاعظم, ج1, ص529, چاپ تهران.
3. همان, ج1, ص527.
4. همان.
5. تحفةالازهار, در بخش اولاد امام حسین و حضرت سجاد(ع) متأسفانه در استنساخ غالب شجره نامه ها برخى از اسم ها تصحیف و یا حذف و یا جابجا شده است.
6. المقدمات من کتاب نص النصوص, ج1, ص535 و المحیط الاعظم, ج1, ص530.
7. همان دو مصدر.
8. در مقدمات نص النصوص, ص256 گوید: در سال 755 در بغداد خوابى دیدم…. پس در این تاریخ در بغداد بوده, البته معلوم نیست که ساکن بوده و یا به طور موقت و مثلا چند روزه.
9. المحیط الاعظم, ج1, ص535.
10. همان, ص532.
11. فوائد رضویه, محدث قمى, ص486, چاپ اول.
12. اعلام الشیعه, تهرانى, سده هشتم, ص149 و فوائد رضویه, ص326.
13. جامع الاسرار, ص496.
14. المحیط الاعظم, ج1, ص534.
15. همان, ص535.
16. همان, ص531.
17. الکشکول, چاپ نجف, ص191 و اعلام الشیعه سده هشتم, ص39 به نقل از ریاض العلماء.
18. المقدمات من کتاب نص النصوص, ج1, ص12.
19. همان, ص12.
20. المحیط الاعظم, ج1, ص185.
21. همان, ص311 و320.
22. همان, ص295.
23. همان, ص234.
24. ذریعه, علامه طهرانى, ج2, ص122.
25. همان.
26. جامع الاسرار, ص116.
27. ذریعه, ج3, ص307. اعلام الشیعه, سده هشتم, ص70 و جامع الاسرار, ص614.
28. الذریعه, ج10, ص61.
29. اعلام الشیعه, سده هشتم, ص70.
30. الذریعه, ج15, ص326.
31. همان, ج20, ص161. مصحح کتاب اسرار الشریعة گفته است: شاید کتاب العلوم العالیه همان رسالة العلم باشد که قبلاً یاد شد.
32. اعلام الشیعه, سده هشتم, ص70.
33. همان, ص341.
34. المحیط الاعظم, ج1, ص532.
35. اعیان الشیعه, ج6, ص272.
36. المحیط الاعظم, ج1, ص535.
37. مجالس المؤمنین, ص276, چاپ سنگى.
38. حدس مى زنیم که محل اقامت سید نجف بوده و گاهى به بغداد و کربلا و حلّه مى رفته است, مگر ایتکه گفته شود هنگامى که کتاب هایى را نزد فخرالمحققین مى خوانده در حلّه بوده است.
39. مجالس المؤمنین, ص276.
40. ریاض العلماء, ج2, ص219. ترجمه مصائب النواصب, ص178 و220.
41. ریاض العلماء, ج2, ص221.
42. اگر کتاب کشکول را هم از ایشان بدانیم, هشت کتاب و رساله از ایشان موجود است.
43. به فوائد الرضویه, ص166 و نیز مجالس المؤمنین, ص277 و روضات الجنات رجوع شود.
44. به ترجمه مصائب النواصب, ص218 رجوع شود.
45. جامع الاسرار, ص41 با تلخیص.
46. نص النصوص, ص238.
47. به اجازه فخرالمحققین به ایشان که در المحیط الاعظم, ج1, ص532 رجوع شود.
48. همان, ص193.
49. مقدمه نص النصوص.
50. به اسرار الشریعه از ص736 تا 247 رجوع شود.در نص النصوص 162 به اجتهاد و استنباط احکام از کتاب و سنت و اجماع و تفریع فروع بر اصول بر طریق فقها, شیعه اشاره مى کند و اجتهاد مبتنى بر قیاس را رد مى کند.
51. نص النصوص, ص495.
52. همان, ص241.
53. همان, ص238 و جامع الاسرار, ص419.
54. همان, ص488ـ497.
55. جامع الاسرار, ص534.
56. اعلام الشیعه سده هشتم, ص70 و لغت نامه واژه شاه شجاع.
57. المقدمات, ص535.
58. المحیط الاعظم, ج1, ص531.
59. مقدمه کتاب, مقدمات نص النصوص.
60. مقدمه الطبع المحیط الاعظم, ج1, ص63 و المقدمات, ص146.
61. المقدمات, ص147.
62. به همان کتاب, ص536 و جامع الاسرار, ص6 رجوع شود.
63. ویژه نامه شماره2, ص11 به بعد.
64. کرانه ها, ش2, ص35 به بعد.
65. مستدرک الوسائل, ج19, ص339.
66. اعیان الشیعه, ج6, ص272 .

تبلیغات