آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۸

چکیده

متن

 
(مبهمات قرآن), از جمله مباحث (علوم قرآنى) است که دستیابى به آن در فهم قرآن, کارآمد و سودمند خواهد بود, و چه بسیار اختلاف هاى کلامى, فقهى و… که با اهتمام به این دانش برطرف مى گردد; و اتّحاد و یکنواختى بیشترى در شناخت و عمل به (قرآن کریم) و (سنت شریف) به وجود خواهد آمد.
امّا با کمال تأسّف باید اظهار نمود که به رغم اهمیّت این شاخه از علوم قرآن, کمتر به آن پرداخته شده است و تألیفات به عمل آمده در این زمینه بسیار اندک است, و با مطالعه آنها در مى یابیم که أوّلاً: همه این تألیفات با دیدگاه (مکتب خلفا) نگاشته شده است, و کتاب مستقلّى از پیروان (مکتب اهل بیت)(ع) در دست نیست; ثانیاً: نخستین و بیشترین نگارندگان, از سرزمین (أندلس) هستند.
کامل ترین کتاب مستقل در زمینه (مبهمات قرآن) از آنِ أبو عبداللّه محمّد بن على البلنسى (714 ـ 782هـ) است با نام (تَفْسِیرُ مُبْهَماتِ الْقُرآنِ), موسوم به (صِلَةُ الْجَمْعِ وَ عَائِدُالتَّذْیِیلِ لِمَوْصُولِ کِتَابَیِ الإِعْلاَ مِ وَالتَّکْمِیلِ).
این کتاب ارزشمند ـ که ترجمه, نقد و بررسى آن موضوع رساله این جانب و همسرم در مقطع کارشناسى ارشد, رشته علوم قرآن و حدیث بوده است, بهانه اى شد تا مقاله اى در معرفى اش بنگاریم, و به طور إجمال به نقدش بنشینیم. شایان ذکر است که پیش تر در دو مقاله مجزّا با عناوین (مباحث پیرامونیِ دانش مبهمات قرآن) و (سیر تاریخى در نگارش تفسیر مبهمات قرآن) به بحث و بررسى پرداخته ایم.
به جهت سهولت در ورود به این بحث, بر آن شدیم تا در مقدّمه اى کوتاه, به معناى لغوى و اصطلاحى واژه (مبهمات قرآن), پیشینه مختصرى از این دانش, و زندگانى و ویژگى هاى نگارنده بپردازیم.
بررسى واژه (مُبْهَم)
(مبهم), اسم مفعول مشتق از (ابهام) (مصدر باب إفعال), از ریشه (ب.هـ . م), به معناى (گُنگ), و (مشتبه) است; و به هر آنچه که نوعى از (نهفتگى), (پنهانى), و (خفا) در آن وجود داشته باشد (مبهم) گفته مى شود.1
این واژه, مشتقّات و کاربردها و مصادیق متعدّدى در زبان عرب و قرآن دارد و به نظر مى رسد همگى به همان معناى اصلى باز مى گردد. در تعریف اصطلاحى (مبهمات قرآن) گفته اند:
هر لفظى که خدا در قرآن کریم با اسم عَلَمش از آن یاد نکرده است, خواه پیامبر باشد یا جانشین [پیامبر] یا جز آن, آدم باشد یا فرشته یا جنّ, شهر باشد یا ستاره یا درخت, یا حیوانى که داراى اسم عَلَم است, یا عددى که معدودش مشخّص نشده باشد, یا زمانى که روشن نشده باشد, یا مکانى که شناخته نشده باشد….2
پیشینه دانش (مبهمات قرآن)
به جرأت مى توان گفت: سابقه اهتمام و پرداختن به (مبهمات قرآن), و تبیین مصادیق آنها, به نخستین دوران نزول قرآن باز مى گردد; و به استناد تصریح این آیه شریفه: …وَ أَنْزَلْنَا إلَیْکَ اَلذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ…;3 …واین قرآن را به سوى تو فرستادیم, تا براى مردم, آنچه را که به سوى ایشان نازل شده است, توضیح دهى,…), وجود شریف پیامبر اکرم(ص) اوّلین کسى است که به تبیین, تفسیر و إبهام زدایى از قرآن پرداخته است. سپس اهل بیت آن حضرت(ع) , صحابه و تابعین و دیگران تاکنون در حدّ توان خویش به تفسیر مبهمات قرآن پرداخته اند. گفتنى است تفسیر مبهمات و واژهاى دشواریاب قرآن در یکجا گرد نیامده بودند; بلکه سخنانى پراکنده در میان کتب تفسیر, حدیث, تاریخ و أسباب نزول بوده اند. تا اینکه قرن ششم هجرى طلوع نمود و مرحله اى نو در پژوهش پیرامون (مبهمات قرآن) آغاز گردید و (سهیلى) (508 ـ 581هـ .) کتاب ارزشمند (التعریف و الاعلام فیما أبهم فی القرآن من الأسماء و الأعلام)4 را نگاشت. به گواهى عموم دانشمندان علوم قرآنى, نخستین کسى که در این باره به تألیف مستقل دست زده هموست5. سپس (ابن عسکر) (584 ـ 636هـ.) کتاب (التکمیل و الاتمام لکتاب التعریف و الاعلام) را به عنوان حاشیه و تکمله اى بر کتاب (سهیلى) نوشت; همچنان که خود او در مقدّمه اش به این نکته اشاره کرده است6. از آن پس زُهْرِی (… ـ 617هـ .) کتاب (البیان فیما أبهم من الأسماء فی القرآن), و ابن فرتون (…ـ 660هـ .) کتاب (الاستدراک على التعریف و الإعلام فیما أبهم فی القرآن من الأسماء و الأعلام), و أبو عبداللّه الشّامی(671 ـ 715هـ) کتاب (الإستدراک على التعریف والإعلام فیما اُبهم فی القرآن من الأسماء و الأعلام)7, و(ابن جماعة (639 ـ 733هـ) کتاب هاى (التّبیان لمبهمات القرآن) و (غررالتّبیان فی من لم یُسمّ فی القرآن)8 را نگاشتند.
این سیر نگارش در (مبهمات قرآن) همچنان ادامه داشت تا اینکه (بلنسى)(714 ـ 782هـ) کتاب ارزشمند (صلة الجمع و عائد التذییل لموصول کتابَی الإعلام والتکمیل) را در تکمیل و تتمیم کتاب هاى (سهیلى) و (ابن عسکر) نگاشت. دیگر نگارش ها از آن پس عبارتند از: (الإحکام لبیان ما فی القرآن من الإبهام)9 به قلم: ابن حجر عسقلانى (773 ـ 852), (مُفحِمات الأقران فی مُبهَمات القرآن)10 به قلم جلال الدین سیوطى (849 ـ 911هـ), (تلخیص التعریف والإعلام فیما اُبهم فی القرآن من الأسماء الأعلام)11, به قلم بحرق (869 ـ 930هـ), (ترویح. أُولى الدماثة بمنتقى الکتب الثلاثة)12 به قلم أبو عبداللّه اُدکاوى (1104 ـ 1184هـ), (الیاقوت و المرجان فی تفسیر مبهمات القرآن)13 به قلم دکتر عبد الجواد خلف عبد الجواد(معاصر), و کتابى دیگر با نام (أسامی الذین نزل فیهم القرآن)14 که توسّط نویسنده اى ناشناس نوشته شده است. البته در برخى از منابع, به کتاب هاى دیگرى که در این موضوع نگاشته شده اند, اشاره شده است, امّا ما از چگونگى آنها اطلاعى کسب نکردیم; و چه بسا برخى از آنها به صورت نسخه خطّى باقى مانده اند, و یا از بین رفته اند15.
علاوه بر کتاب هایى که به طور مستقل به دانش (مبهمات قرآن) پرداخته اند ـ و تعداد کتب چاپى و نسخه هاى خطّى به سختى از عدد بیست تجاوز مى کند ـ کتاب هاى دیگرى نیز وجود دارد که در لابلاى مباحث (علوم قرآنى) به این دانش همّت گماشته اند که ما این تألیفات را (کتب غیر مستقل) نام مى نهیم. از جمله آنها است أبو عبداللّه زرکشى (745 ـ 794هـ) که در نوع 47 از کتاب (البرهان فی علوم القرآن), و جلال الدین سیوطى در وجه 33 از کتاب (معترک الأقران فی إعجاز القرآن), و نوع 70 از کتاب (الإتقان فی علوم القرآن) به این دانش پرداخته اند16.
نگاهى به زندگانى و ویژگى هاى (بلنسى)
محمّد بن أبی الحسن علیّّ بن أحمد بن محمّد الأوسیّ17 البلنسیّ18 ثم الغرناطیّ, أبو عبداللّه, معروف به: (بلنسی), نحوى, لغوى و مفسّر قرن هشتم هجرى است که در (غرناطه) ـ یکى از شهرهاى اندلس ـ مى زیسته است. مکان و سالروز ولادتش به دقّت روشن نیست; امّا شاگردش (محمّد بن عبدالملک المِنتَوریِ) مى گوید وى روز دوشنبه بیست و پنحم ذى حجّه سال 714 هجرى متولّد شده است. همه شرح حال نویسان, اتفاق نظر دارند که (بلنسى) به سال 782 هجرى وفات یافته است, و منتورى, وفات وى را شنبه پنجم ربیع الأول 782 هجرى دانسته است.
(شاطبى), پدر (بلنسى) را این گونه توصیف مى کند: (الفقیه الأجلّ الأکمل المقدّس…). چنین وصفى, دلالت بر این دارد که پدرش در درجه خوبى از دانش قرار داشته است. (بلنسى) در محضر تعدادى از دانشمندان عصر خویش به کسب دانش پرداخت. وى یکى از دانش پژوهان برجسته بود, و در مجالس علمى که در مسجد جامع غرناطه تشکیل مى شد, شرکت مى جست. پس از استادش (خولانى) بر کرسى استادى در (مدرسه نصرّیه) ـ مشهورترین مدرسه در مغرب و أندلس ـ تکیّه زد و شاگردان فراوانى تربیت نمود. وى را (استاد) لقب داده بودند, و این لقبى بود که در اندلس به کسى اطلاق نمى شد; مگر اینکه به درجه بالایى از علم لغت و نحو رسیده باشد.
وى مفسّرى بارز و فقیهى برجسته و نحوى توانمند در میان هم عصرانش بوده است. (ابن خطیب غرناطى) ـ که معاصر بلنسى است ـ وى را این گونه مى ستاید:
دانش پژوهى گشاده روى و خوش برخورد, پاکدامن, حریص در علم و جوینده آن, بلند پایه در دانش عربى و بیان, قدرت زیاد در یاد آورى مسائل و حافظه بالا, و تدریس و تقریر نیکو….
دانشمندان دیگر همچون (شاطبى), (مِنتَورى), (ابن حجر), و (تُنْبُکْتى) وى را در حدّ أعلى ستوده اند.
با بررسى کتاب هایى که به شرح حال (بلنسى) پرداخته اند, درمى یابیم که وى را تألیفات بسیار نبوده است. از جمله نگاشته هاى اوست:
1. (تفسیر مبهمات القرآن) موسوم به (صلة الجمع و عائد التذییل لموصول کتابَی الإعلام و التکمیل).
2. (تفسیر القرآن) که آن را پر حجم دانسته اند19.
سیرى در کتاب (تفسیر مبهمات القرآن)
در پى مقدمه اى که گذشت, اکنون جاى آن است تا به معرّفى کتاب مورد بحث بپردازیم. از آنجا که مقدمه (بلنسى) حاوى معانى بالا و اطلاعات سودمند است, ابتدا گزارش گونه اى از مقدّمه اش را به دست مى دهیم; سپس به بررسى و نقد گذراى متن کتاب, و آنگاه گزارشى از کار محقّقین خواهیم پرداخت.
1. گزارشى از مقدّمه (بلنسى)
بلنسى, مقدّمه کتابش را ـ که با قلمى بس شیوا, اعجاب برانگیز و آهنگین نگاشته است ـ این گونه آغاز نموده است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیِمِ.
قال عبدُاللّه السّالکُ سبیلَ الإهتداء بآیاته, المستنیرُ بواضح آیاته, محمّدُ بنُ علیّ بن أحمدَ الأوسیِّ, الشهیرُ بالبلنسیُّ, کتبهُ اللّهُ فیمن ذکره عنده, فلم یکن من رحمته بالمنسیِّ, بمنّه و کرمه.
و پس از حمد و ستایش خداوند متعال, و درود و سلام بر پیامبر اکرم (ص) و خاندان و اصحاب بزرگوارش, پرداختن به قرآن را از شریف ترین کارها و مایه سعادتمندى مى داند و ـ همچنان که در بررسى متن کتاب خواهیم آورد ـ در جاى جاى مقدّمه اش, به انگیزه تألیف این کتاب اشاره مى کند. وى درباره چگونگى آشنایى اش با کتاب هاى (سهیلى) و (ابن عسکر) مى گوید:
براى پژوهش درباره آیاتى از قرآن, به مبهمات قرآنى اندیشیدم; و چون دراین باره به جستجو پرداختم, به کتاب أبو زید السهیلی با عنوان (التعریف و الإعلام فیما أبهم فی القرآن من الأسماء الأعلام) دست یافتم; و پس از آن به کتاب (التکمیل و الإتمام لکتاب التعریف و الإعلام), اثر أبو عبد اللّه محمّد بن على بن خضر بن عسکر ـ که استدراکى است بر کتاب پیشین ـ دست یافتم.
سپس این دو کتاب را چنین توصیف مى کند: (با تأمّل در کتاب هاى یاد شده, آن دو را چنان یافتم که مؤلّفان به اهداف والا دست یافته, و در إبداع و استوارسازیِ آرا و محتواى آثارشان کوشیده اند, و در تدوین و سامان دهى, کسى بر آنان پیشى نگرفته است).
همو مى گوید: (براى سخن هر کس, علامتى نهادم تا آراء, اندیشه ها و آثار هر یک از دیگرى باز شناخته شود).
به همین جهت, علامت (سه) را براى (سهیلى), و علامت (عس) را براى (ابن عسکر) قرار داده است; سپس ادامه مى دهد:
و براى آنچه به عنوان مکمّل و پى نوشت بر آن دو کتاب افزوده ام, و متمّمى که با تصفیه و به گزینى همراه نموده ام, علامت (سى) را قرار داده ام تا بیانگر ملحقاتى باشد که پیرامون آن بحث و بررسى کرده ام; و آنجا که از افرادى دیگر نیز به صورت مکرّر نام برده ام, علامت هایى دیگر به قرار زیر آورده ام: علامت (عط) براى (ابن عطیّه), و علامت (مخ) براى زمخشرى.
بلنسى مى گوید: (چه بسیار از مطالب این دو کتاب را که وانهاده ام; و در عین حال, فواید ارزشمندى از آنها را بر گرفته ام, و همه اینها را به خاطر پرهیز از زیاده گویى و رعایت ایجاز و اختصار انجام داده ام).
آنگاه در توجیه زیاده و پراکنده گویى هایش این گونه اظهار مى دارد: (و به مطالبى اشاره کرده ام که جزء شرط ما ـ یعنى روشن کردن مبهمات قرآن ـ نیست, و صرفاً به جهت گسترش و تکمیل مباحث, و ارایه موصولات آنها به همراه صله و عایدشان, از جمله فواید لغوى, و عقاید دینى و شرعى است).

وى با تواضع هر چه تمام إظهار مى دارد:
براى افرادى همچون من, شایسته تر آن است که اقدام به چنین کار ى نکنند; زیرا هر آنکه قدرتمند را با ضعیف, و دریاى بى کران را با رودخانه محدود, و ستاره کم نور را با ماه کامل, و سنگ ریزه را با مروارید, تفاوتى ننهد, خردمند نیست. هر کس در این مسیر, بیش از توان و ظرفیّت خویش را طلب نماید, رسوا شود; و هر که حقارت نفس خویش را دریابد, حق بر او روشن شود. پس به ناچار, با ذهنى درمانده و فکرى وامانده, و در پى بهره گیرى از روشنایى ها, و شکوفه چینى از بوستان آن دو کتاب, خود را در این مسیر به زحمت انداختم, و آنچه را که از کلام آن دو اندیشمند آورده ام, گواهى است بر سابقه این مطالب در کتابشان.
و با فروتنى هر چه تمام تر ادامه مى دهد: (چیزى جز نظم و ترتیب و تربیت و تغییر شکل در مطالب انجام نداده ام).
و با روحى والا مى گوید: (هر آنچه از سستى ـ که با هدف این مجموعه در تضادّ است ـ را مشاهده کردید, و یا به مطلبى ـ که تجدید نظر و بازگشت از آن لازم آید ـ برخوردید, شایسته است آن را مورد توجّه قرار دهید, و به قصد ثواب, اصلاحش نمایید; و همه غلط ها و دگرگونى ها را به من نسبت بدهید, چرا که کوتاهى ها از جانب من است)20.
2. بررسى متن کتاب
الف. انگیزه بلنسى از تألیف کتاب
نویسنده در مقدّمه اى ـ که از آن سخن رفت ـ درباره انگیزه خود از نگارش کتاب, سخن گفته است, که به طور خلاصه عبارت است از:
1 ـ اهتمام بلنسى از کودکى به پژوهش در اسرار قرآن; همچنان که خود مى گوید: (از آن هنگام که به رشد رسیده ام, همواره در اقیانوس بى کرانش به غوّاصى پرداخته ام.
2. اهمیت پرداختن به مبهمات قرآن; چنان که مى گوید: (هنگامى که ادیبان, به آموزش و فراگیرى در زمینه مبهمات اسامى شعرا مى پردازند, و در بیان طبقات و أخبار آنان براى پادشاهان به مبالغه دست مى یازند, صد البته قاریان قرآن در پرداختن به مبهات آن, شایسته ترند, و در پرداختن به سیره و سنّت نیکوکاران, بایسته تر.)
3. پیروى از دانشمندان پیشین, و سعى و تلاش در نهادن پا جاى پاى کسانى که در این موضوع به تألیف پرداخته اند.
4. تکمیل و تنظیم هر آنچه (سهیلى) و (ابن عسکر) پیرامون مبهمات قرآن انجام نداده اند.
ب. روش بلنسى
یک. شیوه تنظیم
نویسنده, کتاب را بر اساس ترتیب سور و آیات, سامان داده است, و در بحث از مبهمات, ابتدا نظر (سهیلى), و در پى آن, نظر (ابن عسکر) را با علامت اختصارى مى آورد; سپس آن دسته از آیات مبهم را که آن دو نیاورده اند, بیان مى کند. ولى در بیان آنها از روش یکسانى پیروى نمى کند; گاهى فقط به ارایه سخن آن دو اکتفا مى کند, و گاهى بدون هیچ گونه ترجیحى, سخنان دیگرى بر آنها مى افزاید, و گاهى عبارت هاى مبهم آنان را شرح مى دهد, و در صورت نیاز, به نقد مى کشد یا ردّ مى کند21.
بنا به پژوهشى که نگارنده انجام داده است, آنچه (بلنسى) در جلد اوّل به کلام (سهیلى) و (ابن عسکر) افزوده, به 107 مورد مى رسد. مواردى را هم که به تنهایى بیان کرده, نیز در همان جلد اوّل به 57 مورد مى رسد22. بلنسى, تفسیر مبهمات را با برخى از فواید همراه مى سازد که به هدف کتاب ارتباط ندارد. وى فواید لغوى و نحوى و عقیدتى و فقهى را در برخى از مواقع از اندازه مى گذراند, و هر چند ارایه این نکاتِ سودمند و اطلاعات عمومى در جاى خودش نیکوست, ولى وقتى بدون رعایت مقتضاى حال, و با استطراد بیان شود, خواننده را به خستگى مى کشاند.
دو. روش تفسیر مبهمات قرآن
(بلنسى) در تفسیر مبهمات قرآن, همچون (سهیلى) و (ابن عسکر) عمل مى کند; یعنى ابتدا از خود قرآن بهره مى گیرد. با این توضیح که پس از مطرح کردن آیه مبهم, چنان که آیه یا آیاتى در تفسیر و شرح آن آیه یافت, از آن استفاده مى کند; وگرنه به حدیث رسول خدا(ص) براى کشف مبهم روى مى آورد. وى به فراوانى از روایات استفاده مى کند. در این مورد, به (سهیلى) شبیه تر است تا به (ابن عسکر).
در صورتى که نتواند مبهم را با قرآن یا حدیث و سنّت پیامبر اکرم (ص) کشف نماید, دست به دامان سخنان صحابه و سپس تابعین مى شود. او از ابن عباس, امام على (ع), ابن مسعود, و جز آنان به عنوان صحابه به نقل حدیث پرداخته است, و تابعینى که از آنان حدیث نقل کرده, عبارتند از: عِکرمه, مجاهد بن جَبْر, حسن بصرى, وَهَب بن مُنَبّه, قُتاده, و… .23
ج. منابع و مآخذ بلنسى
بلنسى به کتاب هاى زیادى مراجعه کرده است و در بیشتر موارد به نام مؤلّف و کتابش اشاره مى کند. گاهى نیز مطالبى را نقل مى کند, ولى به کتابى که از آن نقل کرده اشاره نمى کند; بلکه به نام صاحب کتاب اکتفا مى کند24. نیز گاهى به کتاب هایى اشاره مى کند, امّا به نام نویسندگانشان اشاره نمى کند25. گاهى به برخى از مطالبى که به صورت شفاهى از اساتیدش شنیده است, اشاره مى کند26.
با توجه به آنچه بیان شد, این منابع و مآخذ را مى توان به سه دسته تقسیم کرد:
یک. منابع ویژه
همچنان که پیش از این بیان شد, مبناى کار مؤلّف, بر اساس کتاب هاى (التّعریف و الإعلام) از (سهیلى) و (التّکمیل و الإتمام) از (ابن عسکر) است. نیز از دو کتاب دیگر بارها و بارها بهره برده و مطالب فراوانى نقل کرده است که عبارتند از: (الکشاف عن حقائق التنزیل) از (زمخشرى) (467 ـ 538هـ), و (المحرّر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز) از ابن عطیّة. (481 ـ 542هـ)
دو. منابع با موضوعات خاص
موضوعات این منابع خاص عبارتند از: کتب عقیدتى, تفسیر و علوم تفسیر, حدیث و علوم حدیث, لغت و نحو و بلاغت و أدب, سیره و تاریخ و تراجم.
سه. منابع با موضوعات عامّ
برخى دیگر از منابعى که بلنسى استفاده کرده, شامل کتب در موضوعات مختلف و عامّ است27.
د. برجستگى ها و ارزش علمى کتاب
یک. جامعیّت: نخستین ویژگى و ارزش والاى کتاب, جامعیّت آن است; بدین گونه که کتاب (بلنسى) دربرگیرنده دو کتابِ (التعریف و الإعلام) از (سهیلى) و (التکمیل و الإتمام) از (ابن عسکر) است. مطالب نو, متنوّع و گرانسنگى که بلنسى به آن دو کتاب افزوده, بر ارزش کتابش افزوده است.
دو. توجّه به مسایل اعتقادى: توجّه و اهتمام به مسایل اعتقادى ـ خصوصاً مسایل مربوط به عصمت ملائکه و انبیاء(ع) ـ نیز ارزش علمى این کتاب را افزون نموده است. مؤلّف سعى در حمایت از مقام آنان, و زدودن شُبهه هایى دارد که با عصمت آنان در تناقض است. پیرامون آیه اى که مغرضان در آن به ایجاد تردید پرداخته اند, به ارایه دلیل روشن, و استدلال قاطع مى پردازد. به مَثَل, بلنسى پیرامون (الْمَلَکَیْنِ) در این سخن خداوند: … وَ مَا أُنْزِلَ عَلَى المَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَ مَارُوتَ…;28 (… و [نیز از] آنچه بر آن دو فرشته, هاروت و ماروت, در بابل فرو فرستاده شده بود [پیروى کردند],…) به مناقشه با نظریه هاى ارایه شده از سوى برخى کژ اندیشان پرداخته است29.
سه. پى گیرى برخى از روایات ضعیف: وى در پى روشن کردن و اثبات عدم توانایى در ارایه استدلال بر اساس روایات ضعیف و ارایه نظریه درست بر مبناى روایات صحیح است. به مَثَل, بحثى را پیرامون (رمضان) به میان کشیده, و این گونه روایتى را از (مجاهد) مطرح کرده است:
مجاهد إکراه داشت که بگوید: (رمضان را روزه گرفتیم), بدون اینکه نام (ماه) را ببرد;
آنگاه مؤلّف اظهار مى دارد:
برخى در این مورد به روایتى که به ابن عباس نسبت داده مى شود, این گونه دلیل آورده اند که (رمضان) نامى از نام هاى خداوند متعال است; به همین دلیل به (ماه) اضافه شده است.
و در پایان مى گوید: (این روایت قابل اثبات نیست)30.
هـ. کاستى ها و نارسایى ها
افزون بر محاسن فراوانى که در کتاب بلنسى وجود دارد, برخى ضعف ها و نارسایى ها نیز بر آن وارد است; امّا باید تأکید و تصریح نمود که وزنه ارزش علمى و برجستگى هاى این کتاب, از ضعف هایش بسى سنگین تر است. اکنون بپردازیم به کاستى ها و نارسایى ها:
1. عدم إرجاع به مصادر أصلى: گاهى مؤلّف, أحادیث و سخنانى را ارایه مى دهد, ولى به مصادر أصلى إرجاع نمى دهد; و به انتساب به تفاسیر و کتب متأخّرین اکتفا مى کند. به مَثَل, در تفسیر این سخن خداوند: …وَ حَلاَئِلُ اَبْنَاءِکُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلاَبِکُمْ…31; (و زنان پسرانتان که از پشت خودتان هستند,…) از (عطاء بن أبی رباح) نقل مى کند که:
این آیه درباره پیامبر ـ (ص) ـ نازل شده, آنگاه که پس از جدا شدن (زینب بنت جحش) از (زید بن حارثه), با وى ازدواج نمود. مشرکان گفتند: او با زن پسرش ازدواج کرده است; پس این آیه نازل شده تا پسرانى را که از پشت خود افراد هستند, تخصیص نماید.
مؤلّف این مطلب را به (ابن عطیّه) و (زمخشرى) نسبت داده32, در صورتى که (طبرى) آن را به نقل از (عطاء) در تفسیرش آورده است33.
2. عدم اشاره به مصدر برخى از سخنان: وى گاهى سخنانى را به طور کامل نقل مى کند, بدون اینکه به مصدرش اشاره نماید; در صورتى که بیشتر این مطالب ـ غالباًـ از (المحرّر الوجیز) ابن عطیّه, و (الکشّاف) زمخشرى است.
به مَثَل, آنچه درباره این سخن خداوند:… وَ اِذَا لَقُوا الَّذِینَ ءَامَنُوا…;34 (… و [همین یهودیان] چون با کسانى که ایمان آورده اند برخورد کنند,…) آورده, به همین گونه است35.
3. استطراد, و سخن راندن طولانى و خسته کننده پیرامون برخى مسایل: در این باره مى توان به موارد زیر اشاره نمود:
استطراد در بحث پیرامون نام هاى سوره (فاتحه), و پرداختن به مباحث صرفى و نحوى36.
استطراد در بحث پیرامون (آدم) و (ابلیس), و پرداختن به مباحث لغوى37.
استطراد در بحث پیرامون (شراب), و ارایه نام ها و صفات آن. مؤلف ضمن بیان تعداد 41 نام از نام هاى شراب به نقل از (ابن عربى), و افزودن 12 مورد دیگر به نقل از (ابن سکّیت), و نیز افزودن 24 مورد دیگر به نقل از (ابن رقیق), به تعریف و شرح هاى خسته کننده و ارایه شواهدى از شعر عرب درباره 78 مورد از نام هاى شراب پرداخته است38.
4. بهره گیرى از اسرائیلیّات و اخبار موهوم و غریب, و استفاده از کتب غیر معتبر: بهره گیرى از اسرائیلیّات, و اخبار موهوم و غریب, و استفاده از کتب غیر معتبر, از جمله دیگر اشکال هاى وارد بر (بلنسى) است. وى گاهى سخنانى را ارایه مى دهد که به جز در کتاب (ثعلبى) (عرائس المجالس) یافت نمى شود. گفتنى است این کتاب, انباشته از اسرائیلیّات و اخبار موهوم و غریب است39.
5. عدم ارایه همه (مبهمات قرآن): (سهیلى), (ابن عسکر), و بلنسى, هر کدام به پاره اى از مبهمات قرآن نپرداخته اند ; وچه بسا مبهماتى را (سهیلى) بررسى کرده, امّا (ابن عسکر) و (بلنسى) از بررسى آن غافل گشته اند, و چه بسا مبهماتى را که (ابن عسکر) مطرح کرده است, امّا (سهیلى) و (بلنسى) مطرح نکرده اند, و همین گونه است حال (بلنسى) نسبت به آن دو. امّا آیاتى نیز یافت مى شود که هر سه نفر, مبهماتش را فرو هشته اند.
برخى خطاهاى صورى و شکلى نیز در متن کتاب به چشم مى خورد که به نظر مى رسد بیشتر آنها به کار محققان از جهت (تایپ) و (تصحیف) مربوط مى شود; که جهت رعایت اختصار از آوردن آنها خوددارى مى شود.
3. گزارشى از کار محقّقین
کتاب مورد بحث, در دو جلد به چاپ رسیده است: جلد نخست آن را آقاى دکتر (حنیف بن حسن القاسمى), و جلد دوم را آقاى (عبداللّه عبدالکریم محمّد) بررسى و تحقیق کرده اند. ابتدا نگاهى گذرا به تحقیق جلد نخست, و سپس جلد دوّم خواهیم داشت.
آقاى (قاسمى) جلد نخست کتاب را به عنوان پایان نامه, و به جهت أخذ مدرک فوق لیسانس در رشته (کتاب و سنّت) در دانشکده (شریعت) از دانشگاه (ام القرى) مکّه, بررسى و تحقیق نموده است; که انصافاً تحقیقى جامع به عمل آورده, و به درجه ممتاز نایل گشته است. وى پس از بیان مقدّمه اى کوتاه و ارایه فهرستى درباره بررسى و تحقیقى که به عمل آورده, به موارد زیر مى پردازد:
فصل اوّل: بررسى وضعیت دوران (بلنسى); که شامل چهار بحث مى شود: 1. اوضاع و احوال سیاسى. 2. اوضاع اجتماعى. 3. اوضاع علمى. 4. چگونگى تأثیر پذیرى بلنسى از اوضاع و احوال یاد شده.
فصل دوم: زندگانى مؤلف; که شامل این مباحث است: 1. زندگانى اجتماعى 2. زندگانى علمى.
فصل سوم: مبحث اول: تعریف علم مبهمات و بررسى کتاب (بلنسى); که شامل این موارد است: 1. تعریف لغوى و اصطلاحى مبهمات. 2. ریشه علم مبهمات. 3. اسباب ورود ابهام در قرآن کریم. 4. راه شناخت مبهمات. 5 . کتاب هاى تألیف شده درباره مبهمات قرآن. وى صرفاً به تعداد 11 مورد از تألیفاتى که به طور مستقل به این موضوع پرداخته اند, اشاره کرده است.
مبحث دوم: بررسى کتاب (بلنسى) و انگیزه تألیفش; که شامل این موارد است:
1. انگیزه مؤلّف از تألیف کتاب. 2. روش مؤلّف. 3. منابع و مصادر کتاب. 4. ارزش علمى کتاب. محقق در این قسمت به ارزش ها و اشکال هاى وارد بر کتاب اشاره کرده است.

مبحث سوم: فعالیت محقّق در تحقیق کتاب; با توجّه به گفته خودش که شامل این مباحث است:
1. عنوان کتاب.
2. توثیق کتاب. وى در این زمینه به ارایه دلایل و براهین براى اثبات نسبت این کتاب به (بلنسى) پرداخته است.
3. توصیف نسخه هاى خطّى. محقق اظهار مى دارد به هفت نسخه خطّى از این کتاب دست یافته که سه تا از این نسخه ها در مغرب, و سه نسخه در مصر, و یکى نیز در ترکیه است. وى تحقیق خویش را بر مبناى چهار نسخه از آنها قرار داده, و از نسخه هاى دیگر به جهت خطاها و تصحیف ها و تحریف هاى فراوان که در آنها وجود داشته, چشم پوشى کرده است. نسخه اى را که در کتابخانه(الأزهر) بوده, به عنوان نسخه اصلى قرار داده, و سه نسخه دیگر را با قرار دادن رموزى بر آنها, به مدد گرفته است. در پایان مقدّمه اش نیز تصاویرى از نسخه هاى خطّى ارایه کرده است.
4. روش تحقیق. مهم ترین کارهایى که به هنگام تحقیق انجام داده, به شرح زیر است:
الف. نوشتن شماره آیات مبهم ـ که بلنسى مطرح کرده است ـ در داخل کروشه و سمت راست آیات. و آیاتى را که به عنوان استشهاد در میان مباحث آمده, با ذکر سوره و شماره آیه در پاورقى آورده است.
ب. تعیین حرکات آیه ها بر مبناى قرآن, و ضبط و حرکت نگارى هر آنچه فهمش نیاز به تعیین حرکات دارد.
ج. استخراج روایات از منابع اصلى شان; و در صورتى که منابع حدیثى را نیافته, به منابع تفسیریِ کهن, ارجاع داده است.
د. استخراج بسیارى از سخنان دانشمندان از منابع اصلى شان; چه این منابع به چاپ رسیده باشد و یا نسخه خطّى باشد.
هـ. شرح واژه هاى دشواریاب, با رجوع به کتب لغت معتبر.
و. معرّفى و توضیح أعلام و أماکن.
ز. استخراج شواهد ادبى, شامل شعر و نثر و مَثَل, با مراجعه به دوّاوین شعر وکتب ادبیات.
ح. تعلیق بر بسیارى از أخبار و روایات (غریب) که مؤلّف بدون تعلیق آورده است.
ط. تهیه فهرست هاى سودمند و کار آمد, براى سهولت رجوع به مباحث کتاب; این فهرست ها عبارتنداز:
آیات قرآن, احادیث, شواهد شعرى, أعلام, جمعیت ها و قبایل و فرقه ها, أماکن, مفردات لغات, مصادر و مراجع و موضوعات.
شایان ذکر است که هر دو جلد از کتاب (تفسیر مبهمات القرآن), براى نخستین بار به سال 1411 ق / 1991 م. توسّط (دارالغرب الاسلامى) در لبنان به چاپ رسیده است.
جلد نخست, علاوه بر مقدمه محقّق و مؤلّف, در برگیرنده سوره (فاتحه) تا (توبه), در 646 صفحه است. جلد دوم, بدون هیچ گونه مقدّمه اى, از سوره (یونس) آغاز و با سوره (ناس) در 861 صفحه به انجام رسیده است.
تحقیق جلد دوم, بر پایه چهار نسخه خطّى ـ یعنى همان نسخه هاى مورد اعتماد جلد نخست ـ انجام گرفته است; جز این که این محقق, نسخه (دار الکتب المصریّة) با رقم 2441 ب را به عنوان نسخه اصل در نظر گرفته است. پایان جلد دوم کتاب, حاوى فهرست هایى به شرح زیر است:
فهرست منابع (خطى و چاپى), جدول اصلاح خطاها و فهرست هاى عمومى, شامل آیات قرآن, حدیث و أثر, أعلام, جماعت ها و قبایل و فرقه ها, جاها و أماکن, أمثال و أقوال, شعر, نصف بیت, مفرداتِ لغت, بت ها, کتاب هاى نام برده شده در متن, موضوعات و سوره ها.
1. در این باره ر.ک: الخلیل بن أحمد الفراهیدى (ت 175هـ), ترتیب کتاب العین: 1/199. تحقیق: المخزومى (الدکتور), مهدى; و السّامرائى (الدکتور), ابراهیم. انتشارات أُسوه (التابعة لمنظمة الأوقاف و الأمور الخیریّة), الطبعة الأولى: 1414 ق. ابن فارس القزوینى (329 ـ 395هـ) معجم مقاییس اللّغة: 1/311. تحقیق و ضبط: هارون, عبدالسّلام محمّد. دار الکتب العلمیّة, قم; و مکتب الأعلام الاسلامی, قم 1404 ق. الراغب الإصفهانی (ت 502هـ), معجم مفردات ألفاظ القرآن: 63. تحقیق: مرعشلی, ندیم. دار الکتب العربی: 1392 ق / 1972 م. ابن الأثیر (544 ـ 606هـ). النهایة فی غریب الحدیث و الأثر:1/169. تحقیق: أحمد الزاوی, طاهر; و محمد الطناحى, محمود. مؤسّسة إسماعیلیان, قم ـ ایران: 1367 ش. ابن منظور (630 ـ 711هـ), لسان العرب: 1/524. نسقه و علّق علیه و وضع فهارسه: شیرى, على. دار إحیاء التراث العربى, بیروت ـ لبنان. طبعة جدیدة محقّقة (الطبعة الأولى): 1408 ق / 1988 م. الفیّومى (ت 770هـ), المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرّافعى: 1/64. مؤسّسة دارالهجرة. الطبعة الأولى: 1405 ق. الشرتونى اللبنانى, سعید الخوری. أقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد: 1/65. مکتبة لبنان. الطبعة الثانیة: 1992 م. مصطفى, ابراهیم; والزّیّات, أحمد حسن; و عبد القادر, حامد, والنّجّار, محمّد علی. المعجم الوسیط: 1/74. دارالدعوة, استانبول ـ ترکیه. الطبعة الثانیة: 1410 ق / 1989م. المصطفوى, حسن. التّحقیق فی کلمات القرآن الکریم: 1/350. مؤسّسة الطّباعة و النّشر وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامیّّ, طهران. الطبعة الأولى: 1416 ق.
2. ر.ک: السهیلی الخثعمى أبو القاسم (508 ـ 581هـ), التعریف و الإعلام فیما أبهم من الأسماء والأعلام فی القرآن الکریم: 16. تحقیق: مُهَنّا, عبد اللّه. دارالکتب العلمیّة, بیروت ـ لبنان. الطبعة الأولى: 1407 ق / 1987 م. ابن جماعة الکنانی, بدرالدّین (639 ـ 733هـ), غررالتّبیان فی من لم یُسمّ فی القرآن: 38. دراسة و تحقیق: خلف (الدکتور), عبدالجواد. دار قتیبة, دمشق و بیروت. الطبعة الأولى: 1410 ق / 1990 م. البلنسى, ابو عبد اللّه. محمّد بن على (714 ـ 782هـ), تفسیر مبهمات القرآن الموسوم بـ : صلة الجمع و عائد التذییل لموصول کتابی الإعلام و التکمیل: 1/35. دراسة و تحقیق: الدکتور حنیف بن حسن القاسمى, و عبد اللّه عبدالکریم محمّد. دار الغرب الإسلامى, بیروت ـ لبنان, الطبعة الأولى: 1411 ق / 1991 م. السیوطى, عبد الرحمن أبوبکر جلال الدین (849 ـ 911هـ), الإتقان فی علوم القرآن: 2/462 و 472. ترجمه: حائرى قزوینى, سیّد مهدى. مؤسّسه انتشارات امیر کبیر, تهران. چاپ دوم: 1376 ش. السّیوطى, معترک الأقران فی إعجاز القرآن:1/368. ضبطه و صحّحه و کتب فهارسه: شمس الدین, أحمد. دار الکتب العلمیّة, بیروت ـ لبنان. الطبعة الأولى: 1408 ق / 1988 م.
گفتنى است نخستین کسى که به تعریف (مبهمات) پرداخته (سهیلى) است, و سایرین پس از او همین تعریف را که تعریف به مصداق است پى گرفته اند.
3. نحل (16): 44.
4. این کتاب با نام غوامض الأسماء المبهمة و الأحادیث المسندة فی القرآن نیز چاپ شده است; و دکتر هیثم عیّاش (محقق این کتاب) به این نکته تصریح کرده است. البته بجز این کتاب, کتابى دیگر با نام الإیضاح و التبیین لما أبهم من تفسیر الکتاب المبین به سهیلى نسبت داده اند. در این باره ر.ک: تفسیر مبهمات القرآن: 1/45 ـ 46.
5. التعریف و الإعلام… : 7 ـ 8. ابن عسکر الغسّانى, محمّد بن على بن خضر (584 ـ 636هـ), التکمیل و الإتمام لکتاب التعریف و الإعلام: 17. تحقیق: مروة, حسن إسماعیل. دارالفکر, دمشق ـ سوریه و دار الفکر المعاصر, بیروت ـ لبنان. الطبعة الأولى: 1418 ق / 1997 م. تفسیر مبهمات القرآن: 1/41 و 45. معترک الأقران… : 1/366.
6. ر.ک: التکمیل و الإتمام… : 33 ـ 36.
7. از چگونگى کتابهاى شامى و ابن فرتون اطّلاعى در دست نیست. براى اطّلاع بیشتر ر.ک: رفیعى, محسن. ترجمه, نقد و بررسى کتاب (تفسیر مبهمات القرآن: 59 ـ 61.
8 . ابن جماعة, کتاب غرر التبیان را چکیده اى ازبراى کتاب التّبیان قرار داده است. در این باره ر.ک: غرر التّبیان: 191 . نیز ر.ک: مقدمه التکمیل والإتمام: 18 .
9 . برخى از شرح حال نویسان, این کتاب را به (ابن حجر) نسبت داده ند. و برخى نیز در نسبت چنین کتابى به وى تردید کرده ند. التبه از چگونگى این کتاب اطّلاعى در دست نیست. در این باره ر.ک: مقدمه التکمیل والإتمام…: 19 .
10 . سیوطی ـ همچنان که قوّت قلم, و تکرار بسیارى از مطالب به قلم هاى مختلف در بسیارى از نگاشته هایش از خصوصیات بارز اوست ـ خلاصه مباحث مبهمات قرآن از (مفحمات الأقران) در معترک الأقران بارز اوست ـ خلاصه مباحث مبهمات قرآن ر الاًتقان فیّ علوم القرآن آورده است. در این باره ر.ک: رفیعى, محسن. ترجمه, نقد و بررسى کتاب (تفسیر مبهمات القرآن: ص 65 ـ 66 و 75 ـ 76 (رساله کارشناسى ارشد).
11. این کتاب ـ همچنان که از نامش هویدا است ـ چکیده التعریف و الإعلام از (سهیلى) است.
12. این کتاب چکیده کتاب هاى (سهیلى), (ابن عسکر), و (بلنسى) است. نگارنده, تفسیر خیلى از آیات مبهم را به اختصار آورده, و چه بسیار از آنها را حذف کرده است; امّا مجموعه خوبى جهت مقایسه نظرات تفسیرى این سه کتاب مى باشد.
13. جلد نخست این کتاب به سال 1984 م. در هند به چاپ رسیده است. در این باره ر.ک: التکمیل و الإتمام… : 20 و تفسیر مبهمات القرآن: 1/55.
14. محقق کتاب تفسیر مبهمات القرآن در مقدمه اش: 1/53 ـ 54 اظهار مى دارد که در سال 1406هـ به نسخه خطّى کتاب یاد شده در کتابخانه سلیمانیه استانبول دست یافته و نویسنده اش را نامشخص یافته است; وى این نسخه را به طور مشروح توصیف کرده است.
15. درباره چگونگى این موضوع ر.ک: ادیب بهروز, محسن بیّنات: سال پنجم, ش 20, ص 155, نیز ر.ک: ترجمه, نقد و بررسى کتاب تفسیر مبهمات القرآن: 73.
16. در این باره ر.ک: الزّرکشی (ت 794هـ), البرهان فی علوم القرآن: 1/201 ـ 211. خرّج حدیثه و قدّم له و علّق علیه: عبد القادر عطا, مصطفى. دار الکتب العلمیّة, بیروت ـ لبنان, الطبعة الأولى: 1408 ق / 1988 م. و معترک الأقران… : 1/366 ـ 384, و الإتقان… : 1/459 ـ 478.
17. (أوسیّ), منسوب به (أوس) ـ قبیله اى از أنصار از قحطان ـ است.
18. (بلنسى), منسوب به (بلنسیّه) ـ شهرى مشهور در مشرق اندلس و نزدیک قرطبه ـ است, که اصل وى از آنجاست.
محقق کتاب ترویح أولیّ الدماثة… این واژه را (بَلْنَسِیّ) مى داند, و در جاى جاى کتاب به همین شیوه نوشته است. در پاورقى نخست از صفحه 72 همین کتاب مى نویسد: (فیّ الأصل مطموس, والصحیح: البَلْنَسِیّ, کما أثبتناه من أصل البَلَنْسِیّ 13/ب). امّا (عادل نویهض) در معجم المفسّرین: 2/582 و 908 اینگونه نوشته است: (البَلَنْسِیّ).
19. درباره شرح حال او ر.ک: سیوطى, طبقات المفسّرین: 2/211, راجع النسخة و ضبط أعلامها: لجنة من العلماء بإشراف الناشر. دارالکتب العلمیّة, بیروت ـ لبنان. و تفسیر مبهمات القرآن: 1/11 ـ 33. نیز ر.ک: نُویهض, عادل. معجم المفسّرین (من صدر الإسلام حتى العصر الحاضر): 2/587. مؤسّسة نویهض الثقافیّة. الطبعة الثانیة: 1409 ق. / 1988 م, و منابعى که معرّفى کرده است: بغیة الوعاة: 1/198; الدّررالکامنة: 2/207; نیل الإبتهاج: 207; کشف الظّنون: 421 و 452; الذیل: 2/377; معجم المؤلّفین: 10/305 و 11/46.
20. مشروح مقدمه مؤلف را در: تفسیر مبهمات القرآن, 1/99 ـ 103 بنگرید.
21. در این باره و چگونگى اش ر.ک: تفسیر مبهمات القرآن, 1/141 ـ 142 و 259 و 302 و 215 و 251و…
22. ر.ک: تفسیر مبهمات القرآن: 1/56 ـ 57 و 65.
23. ر.ک: همان,1/58 ـ 59.
24. محقق این کتاب به برخى از کتب و شرح حال ها دست نیافته است. در این باره ر.ک: تفسیر مبهمات القرآن: 1/61.
25. به مَثَل: کتاب روضةالتحقیق را نام برده, امّا به مؤلّفش اشاره نکرده است. ر.ک: تفسیر مبهمات القرآن: 1/61.
26. به مَثَل: از استادش (خولانى)مطلبى را بیان کرده است. ر.ک: تفسیر مبهمات القرآن: 1/142.
27. ر.ک: تفسیر مبهمات القرآن: 1/60 ـ 65.
28. بقره (2): 102.
29. تفسیر مبهمات القرآن: 1/171.
30. همان, 1/194.
31. نساء (4): 23.
32. ر.ک: تفسیر مبهمات القرآن: 1/324. مانند این مثال را ر.ک: همین کتاب: 1/360.
33. الطبرى أبو جعفر (ت 310هـ), جامع البیان عن تأویل آیِ القرآن: 8/149. دارالفکر, بیروت ـ لبنان 1408 ق / 1988 م.
34. بقره (2): 76.
35. ر.ک: تفسیر مبهمات القرآن:1/360.
36. ر.ک: همان, 1/110 ـ 120 (ذیل تفسیر آیه 7 فاتحه).
37. ر.ک: همان, 1/127 ـ 143 (ذیل تفسیر آیه 43 بقره).
38. ر.ک: همان, 1/219 ـ 239 (ذیل تفسیر آیه 219 بقره).
39. ر.ک: همان, 1/69.

تبلیغات