امام خمینى ، ادیب ناشناخته
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
دیر زمانى بود که ابرهاى سیاه جهل و بى دانشى نسبت به معارف اسلامى و حقوق حقّه مسلمانان, بر کشور عزیزمان ایران سایه افکنده بود و فرزندان مسلمان آن از تابش نور معرفت حق محروم بودند.
ایرانیانى که در توسعه و گسترش و تحکیم مکتب تشیّع و دفاع از آن جان فشانى ها کرده بودند, آن چنان در زیر ستم حاکمان و فرمانروایان جایر و دشمنان دین و قرآن, سرِ تسلیم فرود آوردندکه گویا مغولان بر آنان تاخته, همگان را زبان و دست و پا بریده اند.
تا این که با فضل رحمانى, دوره سالارى براى مسلمانان ایرانى با تولّد کوکبى درخشان و نورانى از فرزندان خاندان عصمت و طهارت (ع) آغاز شد. روح خدا در جان هاى مرده و از پافتاده همین ستمدیدگان, دمیده شد و چهره اى الهى در تاریخ معاصر قدم به عرصه هستى نهاد که بحقّ باید گفت در انقلاب علیه جهالت و ضلالت, پیرو راستین پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) بود.
شناخت این چهره فروزان فقه شیعه و عرفان اسلامى و فرهنگ اهل بیت عصمت (ع) در همه ابعاد, براى همگان, و بُعد ادبى ایشان براى اهل ادب, سودمند است; زیرا در انتقال مفاهیم و مضامین اسلامى با اسلوب هاى ادبى راه گشایى شایسته خواهد بود.
مقدمه
ما در این مقال, جنبه ادبى شخصیت امام خمینى (ره) این فرزانه و یگانه زمان خویش, بلکه قرون پیش از خود را بررسى مى کنیم; زیرا بررسى سبک ادبى آثار این عالم و مجتهد و فقیه و عارف واصل, بدان جهت که در رشد و غناى خِردها و اندیشه هاى روزگار ما و نسل هاى آینده سهمى بسزا دارد نیز مفید است; بدان سبب که سبک ادبى هر نویسنده و شاعر, نمایانگر خلاّ قیت هنرى و اندیشه درونى وى نیز مى باشد.
ابن خلدون مى نویسد:
ادب, عبارت از حفظ اشعار و اخبار عرب و فرا گرفتن از خرمن هر دانش, خوشه اى است و منظور از این دانش ها, علوم مربوط به زبان و علوم شرعى فقط از لحاظ متون آن ها است که عبارتند از قرآن و حدیث; زیرا در زبان عرب, مدخلى براى غیر این علوم نیست.1
و برخى نیز بر این باورند که:
ادبیات, فطرتى است که صناعات ادبى آن را تباه مى سازد.2
نیز در تعریف ادب آمده است:
ادب, عبارت از نثر و نظم است و سخن مستعمل فقط بر همین دو نوع است.
نثر سخنى است که بدون رعایت وزن و بر پایه سلیقه شخصى و گاهى با سجع و موازنه و تکلّف [بدیعى] در کلام وارد مى شود, ولى در این حالت نیز نثر است.
و نظم, کلامى است که در آن, وزن و قافیه رعایت مى شود و هرگاه این نوع سخن (=نظم) با معانى نیکو و الفاظ شایسته و دقت تعبیر و اسلوب متین و حسن خیال ممتاز گردد که بر جان و روح اثر گذارد, شعر نامیده مى شود.3
باید اشاره نمود که هر یک از گونه هاى کلام (نثر و نظم) انواعى دارد که با بررسى آثار امام خمینى (ره) در هر دو گونه سخنشان, به آن خواهیم رسید و در جاى خود بیان خواهد شد.
نثر امام خمینى (ره)
امام راحل اثر ادبى خاصى ندارند; اما آنچه از آثارشان در بُعد ادبى مى توان استخراج کرد, تا حدّى قابل ملاحظه است و آن, برمى گردد به شرایط علمى و تأثیرات آن در جامعه تشیّع که در کار ادبى شان نیز مفید بوده و ناچار, همه آثارشان را به گونه اى خاص به ادبیات پیوند زده است.
حضرت امام خمینى (ره) داراى 24 اثر در فلسفه, کلام, منطق, اصول, فقه, اخلاق, حکومت اسلامى, علم الاجتماع, آداب و مباحث حقوقى, اقتصادى و سیاسى هستند.4
آثارشان نشان از آن دارد که امام جلیل القدر از سنین خردسالى به طور جدّى در راه آموختن علوم و معارف الهى و اسلامى تلاش کرده و همه را به خوبى فرا گرفته اند; زیرا در جوانى به درجه اجتهاد رسیده و مرجع تقلید جهان اسلام و تشیّع گردیده اند.
در بیست و پنج سالگى دست به قلم برده, فقه اکبر و فقه اصغر را نوشتند.
در سال 1322 کتاب کشف الاسرار را در پاسخ به کتاب اسرار هزار ساله که ضد دین اسلام و مکتب تشیّع و معتقدات مسلمانان بود و مسلک وهابیت و مرام کسروى گرایى را ترویج مى کرد, در مدت بسیار کوتاه ـ یعنى یک ماه و نیم ـ به نگارش در آوردند.5 در این کتاب, نثر امام (ره) گاهى خطابى است و چون زمان براى پاسخ گویى بسیار اندک بود, لذا سرعت عمل در نگارش باعث گردید تا ادواتى به اصل ترکیب جملات افزوده و گاهى برخى ادوات از ترکیب اصلى جمله حذف گردد. همین حذف و اضافه را گاهى در اعلامیه ها و پیام هایشان ملاحظه مى کنیم:
… و آن دو را در نفس و صورت و فعل و تدبیر متضاد و در حیّز متحاذى دانستند[و] عقیده داشتند که جوهر نور نیکو و فاضل و خوش بو و خوش صورت و صاحب نفس خیرخواه و حکیم و نافعست [=نافع است]… و ظلمت در جمله این امور با [= از] آن جدا و مختلفست [=مختلف است].6
چنان که ملاحظه مى گردد, حضرت امام خمینى (ره) در فقره بالا, حرف ربط (و) را حذف نموده و به جاى حرف (از), (با) آورده اند; نیز فعل ربطى (است) را به مسند پیوند زده اند که بنابر اصول آیین نگارش روا نیست.
درجاى دیگر مى آورند:
اکنون شماها یا از قانون بى خبرید یا براى بى آبرویى, بدینداران دروغ مى بندید.7
پیدا است که کاربرد (شماها) و (بدینداران) در آیین نگارش درست نیست و باید به صورت (شما) و (به دینداران) کتابت گردد.
امام خمینى (ره) در بیانات خود در مدرسه فیضیه (13/3/1342) خطاب به محمدرضا شاه فرمودند:
آقا من به شما نصیحت مى کنم,اى آقاى شاه! اى جناب شاه! من به تو نصیحت مى کنم, دست بردار از این کارها, آقا اغفال دارند مى کنند تو را.8
که مطابق اسلوب جمله بندى باید مى فرمودند: (از این کارها دست بردار, دارند تو را [=ترا] اغفال مى کنند.)
همان گونه که بیان شد, سرعت عمل در ارسال پیام ها موجب گردید تا امام (ره) از اصول صحیح نگارشى و کاربرد درست جملات در سخنرانى ها و خطابه هایشان دور بمانند. اما با همه این امور, شاید بتوان گفت ایشان در ساده نگارى و روان گویى بدان سبب که با مردم هم زبانى کنند, از معاصران خویش پیشتر بوده اند.
این نکته نیز قابل ذکر است که برابر اظهار حضرت امام خمینى (ره) تمام اعلامیه هاى ایشان توسط خودشان نوشته مى شد.9
از دیگر کتب امام (ره) مکاسب محرّمه است که در سال 1339 نوشته اند که فقه استدلالى است. در سال 1347 کتاب البیع و در سال 1348 کتاب حکومت اسلامى را در مبحث ولایت فقیه به رشته تحریر درآورده اند.
همان طورى که از کتاب هاى امام خمینى (ره) و خطابه ها و نوشته هایشان پیدا است, آن بزرگوار مدافع مکتب تشیّع و ولایت فقیه بوده اند و آن جا که به دفاع از اندیشه خویش مى پرداختند یا یک بحث اعتقادى طرح مى کردند و یا پند و اندرز مى دادند, کلام خویش را با برخى آرایش هاى لفظى و غنى سازى عبارات و گاهى ترادف, ارایه مى نمودند که البته باید گفت این, برخاسته از اعتقاد شیعى آن امام بزرگوار(ره) بود.
ایشان در نامه اى به فرزند دلبندشان, مرحوم حاج سید احمد آقا(ره) از این گونه آرایش هاى لفظى بهره برده اند; مثلاً:
…آنچه توجه به آن شَوَد و دنبال آن هر کس رَوَد, چه در علوم و فضایل و فواضل, و چه در معارف و امثال آن ها و…10
(شَوَد) و (رَوَد) و (فضایل) و (فواضل) الفاظ مسجوعند.
آن بزرگوار در بخشى از نامه اى که به خانم دکتر فاطمه طباطبایى, همسر مکرّمه مرحوم حاج سید احمد آقا(ره) مرقوم داشته اند, چنین آورده اند:
و چنان به عمق اصطلاحات و اعتبارات فرو رفتم و به جاى رفع حُجُب, به جمع کُتُب پرداختم که گویى در کون و مکان خبرى نیست جز یک مشت ورق پاره که به اسم علوم انسانى و معارف الهى و حقایق فلسفى, طالب را که به فطرت اللّه مفطور است, از مقصد بازداشته و در حجاب اکبر فرو برده. اسفار اربعه با طول و عرضش از سفر به سوى دوست بازم داشت; نه از فتوحات, فتحى حاصل و نه از فصوص الحکم, حکمتى دست داد…11
در فقره منتخب, زیبایى لفظیِ (اصطلاحات و اعتبارات); (حُجُب و کُتُب) در فن سجع و (اسفار اربعه)12 در توریه یا ایهام تناسب ملاحظه مى گردد.
همچنین امام خمینى (ره) در این نامه با ذکر آیاتى از قرآن کریم و احادیث شریف, از فنّ اقتباس (از فنون بدیعى) بهره برده اند.
امام بزرگوار کتاب شرح چهل حدیث را در حدود چهل سالگى تحریر نمودند13. ایشان در این کتاب از برخى صناعات ادبى بهره جستند; مثلاً در مقدّمه کتاب مى نگارند:
… و بعد, این بنده بى بضاعت ضعیف, مدتى بود باخود (حدیث) مى کردم که چهل (حدیث) از (احادیث) اهل بیت عصمت و طهارت (ع) که… .14
زیبایى در کنار هم قرار گرفتن الفاظ و جذابیت آن براى خواننده مشهود است.
همچنین آورده اند:
در هر یک از اعمال, در نفس اثرى حاصل شود; اگر عمل نیکو و صالح است, اثر نورانى کمالى و اگر به خلاف آن است, اثر ظلمانى ناقص در آن حاصل شود, تا یک سره قلب یا (نورانى) شود یا (ظلمانى) و (منسلک) در (سلک) (سعداء) شود یا (اشقیاء).15
و مانند:
… و شاید (جَذَوات) و (جَذَبات) خطابات الهى او را از خود بیخود کند… .16
نیز:
این انکار و جحود, سرمایه تمام (ضلالات) و (جهالات) است و سبب وقوف و خمود است… و آتش عشق را که رفرف معراج روحانى کمالى است خاموش مى کند.17
این گونه شاهدها در سراسر کتاب به چشم مى خورد و براى پرهیز از اطاله کلام, از اشاره به آن ها خوددارى مى کنیم. همچنین از نقد و بررسى کتاب هاى دیگرشان در مى گذریم و به بررسى اسلوب نثر ایشان مى پردازیم.
حضرت امام (ره) با وجود آثار بسیار و در زمینه هاى گوناگون, اثر ادبى خاصى ندارند تا بتوان دیدگاهشان را در باب ادبیات جویا شد; اما از بررسى آثارشان مى توان این گونه دریافت که امام خمینى (ره) با روح یک متکلم فقیه به کتابت مى پرداختند.
ادبیات توصیفى (تعلیمى)18 ایشان شامل گرایش هاى علمى و اعتقادى اى است که به نوعى با کار ادبى بیان شده و بیش از زیبایى هاى تصویر و تعبیر ادبى, به بیان حقایق محتوایى در مباحث علمى و کلامى پرداخته است و تنها به مقدارى از آن اکتفا کرده اند که اندیشه و ذهن را تیز و پربار مى نماید.
آن زعیم مسلمانان در آثارشان ـ اعم از تألیفات, پیام ها و اعلامیه ها ـ اسلوبى ادبى و خطابى, و نثرى آهنگین و تا حدّى موزون داشته اند; گویا در محفلى سخن مى گویند یا بر فراز منبرى با توانایى به خطابه مى پردازند; زیرا در اسلوب خطابى باید سخن در گوش شنونده یا ذهن خواننده و پس از آن در جانش نفوذ کند تا مؤثر گردد.
ولى آثار فقهى شان این گونه نیست; بدان معنى که ایشان به صناعات لفظى نپرداخته و اسلوبشان خطابى نیست, بلکه عباراتشان روان و بدون هرگونه تکلّفى است.
بالاخره آن که امام خمینى (ره) در ادبیات توصیفى و تعلیمى, عبارت پردازى و به کارگیرى عبارات مصنوع و مسجّع را در نظر نداشته اند.
اما در ادبیات انشایى ـ که به دو بخش نثر و نظم تقسیم مى گردد ـ متون نثر ایشان بدون پیروى از روش خاصى, گاهى عباراتى ساده و روان دارد; یعنى از نوع (ترسّل) است وگاهى عباراتشان آمیخته به سجع و گاهى ترکیبى از هر دو گونه است. سجع در آثارشان کاملاً طبیعى و دور از تکلّف است و به نظر مى رسد بسیار کم با تکلّف به سجع پرداخته اند.
ویژگى آن بزرگوار در نثرشان این گونه است که بیش از لفظ, به معنا و محتوا اهمیت مى دهند و به عبارتى, (مترسّل)19 هستند.
امام (ره) در نثر خود, فنّ ترسّل را دنبال مى کنند, اما نوع کارشان از (اخوانیات)20 است; زیرا پیام هایشان را خطاب به مردم و اشخاص عادى, با عطوفت و به دور از جنبه قدرت و سلطنت به رشته تحریر مى کشند. همچنین نامه هاى مکتوب شان به خانم دکتر فاطمه طباطبایى, همسر محترمه فرزند عزیزشان مرحوم حاج احمد آقا(ره) و نامه هاى خطاب به فرزندشان, از نوع اخوانیات در فن ترسّل است.
در پایان بررسى نثر امام این نتیجه به دست مى آید که اگر بنا به گفته ابن خلدون, ادب را به دانش علوم قرآنى و احادیث نبوى و دانش هاى شرعى محدود کنیم, مى توان امام خمینى (ره) را ادیب دانست; زیرا آن حضرت در همه علوم شرعى و قرآنى مجتهد مسلّم بوده اند.
و اگر مطابق قول گروه دوم, شخصیت ادبى امام خمینى (ره) را در نظر بگیریم, گفته مى شود امام در کتاب ها و مکاتبات و رسایل خویش, پاى بند صناعات ادبى نبودند تا دچار تباهى گردند; لذا به ترسّل و بدون تکلّف مى نوشتند و از پاى بست هاى لفظى کاملاً دور بوده اند.
اگر چه نمى توان سبک نگارش هر نویسنده اى را به طور مشخص در یکى از شیوه هاى ادبى قرار داد و هر نویسنده, شیوه منحصر به فردى دارد, اما با بررسى به عمل آمده مى توان نثر امام را از نوع ادب توصیفى (تعلیمى) برشمرد; زیرا تفکر خاصى را آموزش مى دهد و نوع کار ادبى شان که خطابه گونه است, در آثارشان کاملاً هویدا است و از آن جا که گاهى نوع ادبى در آثار بزرگان تبدیل به سبک مى شود, لذا شیوه نگارش امام بزرگوار در زمره سبک ویژه درآمده است که پیروانى هم دارد.
شعر امام (ره)
ابتدا باید نکاتى را ذکر کنیم تا ارزش و هدف و ویژگى هاى شعر امام روشن گردد:
نخست آن که امام از دوران جوانى خویش شروع به سرودن شعر نموده, کم و بیش آن را ادامه دادند; اما بیشترین سروده هایشان را در سال هاى پایانى عمر گران مایه و با ارزششان مشاهده مى کنیم.
دوم آن که امام طبعى روان داشته و برخى اوقات شعر را بالبداهه مى سرودند و گاهى به مناسبتى خاص و در زمانى نزدیک به هم یا در یک زمان, چند شعر مى سرودند.21
سوم, ایشان بنابر موقعیت دینى و اجتماعى و خصوصاً اعتقاد به عرفان عملى شان شعر مى سرودند; لذا مدایح در دیوان شان بسیار کم است و فقط چند مدیحه در باب ائمه اطهار(ع) و بزرگان دین دیده مى شود.
در دیوان شان شعر هجا یافت نمى شود; بلکه بیشتر به مدّعیان ظاهرپرست هشدار مى دهند و سبب آن, معرفت شان نسبت به حضرت حق است که هر چیز را با حکمت خلق مى کند. اما بیشترین اشعارشان عرفانى است که هدف اساسى و اصلى سروده هایشان مى باشد.
چهارم, از آن جا که کار اصلى امام (ره) سرودن شعر نبوده ـ چنان که برخى شاعران این گونه اند ـ و اگرچه فعالیت هاى دینى و اجتماعى, ایشان را از شعر دور نساخته بود, اما طبیعى است که مانع سرودن اشعار شده و از آن کاسته است.
ولى با توجه به تلاش کم ایشان در شعر, اشعارشان از شعراى برجسته و حرفه اى که جز سرودن به کار دیگرى نمى پردازند, چیزى کم ندارد و مى توان گفت در برخى سروده ها برتر نیز مى باشد. لکن امام (ره) هیچ گاه چنین ادعایى نکردند, بلکه با علوّ طبع و بزرگ منشى, بیتى مى سرایند که خویشتن را کمتر از شاعران نامى تصور مى کنند; ایشان سروده اند:
شاعر اگر سعدى شیرازى است
بافته هاى من و تو بازى است22
قابل توجه این که این بیت را در اواخر عمر گران قدرشان در سال 1365 یعنى پختگى کامل مى سرایند.
پنجم, ایشان در انواع گوناگون شعر به سرودن پرداخته اند. دیوان شان را بیش از صد غزل با ابیاتى در شمار مختلف و حدود صد رباعى و سه قصیده مدحیه با بیش از چهل بیت, در هر یک, دو مسمّط, یک ترجیع بند, یک مثنوى, پنج قطعه کوتاه و بلند و ابیات پراکنده و تک بیتى, تشکیل مى دهد.
امام خمینى (ره) در به کارگیرى سبک هاى مرسوم کلاسیک شعر فارسى, در اشعار بلند خویش, یعنى مسمّط ها و قصاید, از سبک هاى خراسانى و هندى بهره بردند که این دو سبک, در اشعار ایام شباب ایشان دیده مى شود.23 در این اشعار بلند که در سبک هاى خراسانى و هندى سروده شده, بیشترین صنایع بدیعى و مشهورترین آن ها, همچون استعاره, تشبیه, انواع جناس و… را مشاهده مى کنیم.24
ولى غزلیات و رباعیات و قطعات ایشان, در سبک عراقى سروده شده است که این سبک (بیشترین جلوه را در ادب پارسى دارد و آن, در ادب غنایى مى گنجد; زیرا از نظر زبان, موسیقى کلام دلنشین تر است و از لغات و الفاظ خشن استفاده نمى شود. جملات به ترکیب طبیعى خود در زبان نزدیک تر است.
از نظر فکرى, از مسائل درونى سخن مى گوید. عموماً غمباره است نه شادى آفرین, وهمچنین عاشقانه است نه عاقلانه. بیشتر در قالب هاى غزل و رباعى و مثنوى به کار مى رود و سرشار از صناعات بیانى و بدیعى است.)25
با توجه به این که غزل و رباعى در ادب غنایى (سبک عراقى) جاى مى گیرد, امام (ره) در انتخاب الفاظ و کلمات مناسب و ایجاد ترکیبات خاص تازه و تصویر جزئیات و نیروى تخیّل و نیز به کار بردن صناعات بدیعى و فنون بلاغى و در یک کلام (هنر شعرى) از شاعران پیشین خود که در مسلک عرفان و فلسفه منسلک بوده اند, چیزى کم ندارد.
ایشان در غالب اشعارشان فنّ مراعات النظیر و تنسیق الصفات را که (تناسب میان دو لفظ و دو معنى)26 است, به کار گرفته اند که این نشانه اى از روح عرفانى و متفائل و خوش بینانه و آگاهى شان نسبت به کلمات و مفاهیم موافق و ملائم است.
آن بزرگوار در اشعارشان از مضامین مشترک میان شاعران بزرگ عارف, همچون عطّار و سعدى و حافظ و دیگران, و نیز گاهى از الفاظ آنان, بهره جستند و همان گونه که این شاعران در اشعارشان روى به معشوق آسمانى داشتند و از ادب غنایى پیشرفته, یعنى ادب عرفانى, استفاده مى کردند, امام خمینى (ره) نیز در وصف علوّ معشوق آسمانى و آرزوى تقرّب به آستانش شعر مى سرودند.
به نمونه هایى از این تأثّر اشاره مى کنیم:
عطّار نیشابورى سروده است:27
درد دل را دوا نمى دانم
گم شدم سر ز پا نمى دانم
امام (ره) سروده اند:28
درد خواهم دوا نمى خواهم
غصه خواهم نوا نمى خواهم
مضمون بیت امام خمینى (ره) با مصراع نخست بیت عطّار در یک سو قرار دارد.
نیز سعدى شیرازى سروده است:29
یک امشبى که در آغوش شاهد شکرم
گرم چو عود به آتش نهند, غم نخورم
و امام (ره) سروده اند:30
یک امشبى که در آغوش ماه تابانم
ز هر چه در دو جهان است روى گردانم
ملاحظه مى گردد که امام (ره) مصراع نخست بیت را بدون هیچ کاستى در لفظ, از بیت سعدى, و مفهوم مصراع دوم را از مصراع دوم بیت سعدى متأثّر شده اند.
همچنین به نظر مى رسد, امام (ره) در جایى دیگر, هم در لفظ و هم در معنا از سعدى تأثّر پذیرفته اند; چنان که شیخ اجل سروده است:31
مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر
ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم
و امام (ره) سروده اند:32
عمرى گذشت و راه نبردم به کوى دوست
مجلس تمام گشت و ندیدیم روى دوست
مظاهر تأثّر امام (ره) از حافظ شیرازى را در بیت زیر مشاهده مى کنیم; چنان که امام سروده اند:33
کاش روزى به سر کوى توأم منزل بود
که در آن شادى و اندوه, مراد دل بود
و حافظ سروده است:34
یاد باد آن که سر کوى توام منزل بود
دیده را روشنى از خاک درت حاصل بود
مصراع نخست بیت امام دقیقاً مصراع نخست خواجه شیراز است و مصراع دوم در مفهوم برابر قرار دارد.
بهره گیرى امام (ره) از حافظ شیرین سخن در استفاده از برخى الفاظ و برخى مفاهیم مشاهده مى گردد; آن جا که حافظ مى سراید:35
ألا یا أیّها الساقى أدر کأساً و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولى افتاد مشکل ها
و حضرت امام (ره) سروده اند:36
ألا یا أیّها الساقى برون بر حسرت دل ها
که جامت حل نماید یک سره اسرار مشکل ها
در جایى از دیوان امام (ره) رباعى زیر دیده مى شود:37
افسوس که ایام جوانى بگذشت
حالى نشد و جهان فانى بگذشت
مطلوب همه جهان نهان است هنوز
دیدى همه عمر در گمانى بگذشت
گویا مفهوم بیت اول این رباعى و برخى الفاظ آن از رباعى حکیم عمر خیّام مأخوذ شده است; آن جا که عمر خیّام مى سراید:38
افسوس که نامه جوانى طى شد
وان تازه بهار زندگانى طى شد
آن مرغ طرب که نام او بود شباب
افسوس ندانم که کى آمد, کى شد
پیدا است که ایشان دواوین بیشتر شاعران عارف و فلاسفه و حکما را به طور جدّى مطالعه نموده و از الفاظ و مفاهیم آن ها متأثر شده اند.
نیز تأثّر این عالم ربّانى از قرآن کریم را در اشعارشان مشاهده مى کنیم; امام (ره) سروده اند:39
هر طرف رو کنم تویى قبله
قبله! قبله نما نمى خواهم
که با مفهوم این بخش از آیه قرآن مطابق است:
(فَأیْنَمَا تُوَلّوا فَثَم وَجْهُ اللّهِ).40
و کلام آخر این که امام خمینى (ره) را همه فقیهى کامل, عارفى واصل, حکیمى محقّق, مرشد و مرادى مهذّب و بالاخره فرزانه اى که در دانش و عمل به آن, پله هاى کمال را پیموده و قله هاى بلند و رفیع را در این طریق فتح نموده و به دیدار جمال جمیل محبوب نایل گردیده اند, مى شناسیم; ولى متأسفانه هیچ گاه ایشان را با عنوان (ادیب) نشناخته ایم; زیرا هیچ اثر ادبى خاصى از خویش به جاى نگذاشته اند, جز همان دیوان اشعار که تا پیش از رحلتشان کاملاً ناشناخته بود و دیگران سروده هاى پراکنده شان را گردآوردند.
آن عظیم القدر در سنین جوانى, در شش غزل و یک قصیده و یک مسمّط و یک قطعه تخلّص (هندى)41 نموده اند; ولى در غیر از موارد یاد شده هرگز تخلّص نکردند; زیرا مهذّب النفس بودند و قصد ارایه خود نداشتند.
اکنون با بررسى ادبى آثار و اشعارشان آیا باز هم مى توان گفت: آن فقیه اعظم, دور از میدان ادبیات بودند و در آن, میدان دارى نکردند؟!
در پایان, نگارنده با یک رباعى از آن امام شاعر و ادیب, علاقه خویش را به آن ساحت مقدّس ابراز مى دارد:
آن دل که بیاد تو نباشد دل نیست
قلبى که به عشقت نطپد جز گِل نیست
آن کس که ندارد به سر کوى تو راه
از زندگى بى ثمرش حاصل نیست42
* * *
روحش قرین رحمت حق و جایش در جنّت حق پایدار باد
کتاب نامه
1 . انواع ادبى, شمیسا, سیروس, تهران, انتشارات فردوس, چاپ سوم, 1374 ش.
2 . تاریخ الأدب العربى, فروخ, عمر, الجزء الاول, الطبعة الخامسه, بیروت, دار العلم للملایین, 1984 م.
3 . دیوان امام, خمینى, روح اللّه, تهران, مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى, چاپ هشتم, 1376 ش.
4 . دیوان حافظ, حافظ, شمس الدین محمد, بر اساس نسخه علامه محمد قزوینى و دکتر قاسم غنى, تهران, انتشارات فارابى, 1375 ش.
5 . دیوان عطّار نیشابورى, عطّار, محمد بن ابراهیم, به اهتمام و تصحیح محمود تفضّلى, تهران, انتشارات علمى و فرهنگى, چاپ دهم, 1380 ش.
6 . رباعیات خیّام, خیّام, عمر بن ابراهیم, بر اساس نسخه محمدعلى فروغى و دکتر قاسم غنى, تهران, انتشارات گنجینه, چاپ دوم, 1375 ش.
7 . زندگى نامه سیاسى امام خمینى (ره), رجبى, محمدحسن, تهران, انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامى, چاپ پنجم, 1377 ش.
8 . شخصیت ادبى سیدمرتضى, محیى الدین, عبد الرزاق, ترجمه جواد محدّثى, تهران, انتشارات امیرکبیر, 1373 ش.
9 . شرح چهل حدیث, خمینى, روح اللّه, تهران, مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى, چاپ بیست و سوم, 1380 ش.
10 . صحیفه نور, خمینى, روح اللّه, جلد اول, مرکز مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى, 1361 ش.
11 . فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانى, سجادى, سیدجعفر, تهران, کتابخانه طهورى, چاپ سوم, 1375 ش.
12 . فنون بلاغت و صناعات ادبى, همایى, جلال الدین, تهران, مؤسسه نشر هما, چاپ پنجم, 1367 ش.
13 . کشف الاسرار, خمینى, روح اللّه, انتشارات آزادى, قم.
14 . کلیات, سعدى, مصلح بن عبداللّه, تصحیح محمدعلى فروغى, تهران, انتشارات اقبال, چاپ چهارم, 1374 ش.
15 . گلستان, سعدى, مصلح بن عبداللّه, تصحیح محمدعلى فروغى, تهران, انتشارات اقبال, چاپ دوم, 1367 ش.
16 . لغت نامه دهخدا, دهخدا, على اکبر, جلد ششم, مؤسسه انتشارات وچاپ دانشگاه تهران, چاپ اول از دوره جدید, 1373 ش.
17 . محرم راز, خمینى, روح اللّه, تهران, مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى, چاپ هفتم, 1376 ش.
18 . مقدّمه, ابن خلدون, ترجمه محمد پروین گنابادى, جلد دوم, تهران, شرکت انتشارات علمى و فرهنگى, چاپ هفتم, 1369 ش.
19 . المعجم المفصّل فى اللغة و الأدب, بدیع یعقوب, امیل و میشال عاصى, المجلد الثانى, بیروت, دار العلم للملایین, 1987 م.
20 . وصیت نامه سیاسى ـ الهى, خمینى, روح اللّه, تهران, مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى, چاپ هفتم, 1378 ش.
1. مقدّمه ابن خلدون, ص 1175.
2. شخصیت ادبى سیدمرتضى, ص 147.
3. تاریخ الأدب العربى, 1/44.
4. لغت نامه دهخدا, ذیل خمینى.
5. زندگى نامه سیاسى امام خمینى, ص 191.
6. کشف الاسرار, ص 12.
7. همان, ص 271.
8. صحیفه نور, ج 1, ص 55.
9. ر.ک: وصیت نامه, ص 67.
10. محرم راز, ص 11.
11. صحیفه نور, ج 22, ص 380.
12. اسفار اربعه نام کتاب صدر المتألهین (ملاصدرا) است و نیز (اسفار اربعه) در نزد عارفان عبارت است از: 1. سفر از خلق به سوى حق 2. سفر از حق به سوى حق 3. سفر از حق به سوى خلق 4. سفر به سوى حق از خلق; که هر یک مراحلى دارد (فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانى, ص 89).
13. ر.ک: شرح چهل حدیث, مقدمه ناشر.
14. شرح چهل حدیث, ص 1.
15. همان, ص 159.
16. همان, ص 500.
17. همان, ص 507.
18. اثر تعلیمى, اثرى است که دانشى (چه عملى و چه نظرى) را براى خواننده تشریح کند یا مسائل اخلاقى, مذهبى و فلسفى را به شکل ادبى عرضه دارد که در آثارى, عناصر و مایه هاى ادبى کمتر و در آثار دیگر بیشتر است. (انواع ادبى, ص 247)
19. مترسّل کسى است که از تکلّف در الفاظ دور بوده, نوشته هایش ساده و دور از غلوّ در آراستگى است; کلامش غامض نبوده, بلکه واضح و آشکار است و بر اساس همان قول که (خیرُ الکلامِ ما قَل و دَل و لم یُمِلّ) به مقدارى که لازم مى نماید از اطاله فاصله داشته و موجز است و با اقتضاى حال مخاطب یا مخاطبان مناسبت دارد و زیبایى اى دارد که بر نیکویى عبارت متکى است و به سخن درخشندگى و رونق مى دهد. (المعجم المفصّل… ج 1, ص 381)
20. این نوع ادبى, اغلب در چهارچوب نامه هاى میان دوستان صمیمى و برادران, با یادآورى روزهاى خوش گذشته, با آرزوى روزهاى آینده و وفادارى به پیمان ها که یاران به آن پاى بند هستند, قرار مى گیرد. همچنین قدرت لغوى و فکرى و ادبى نویسندگان آن ها, آن گونه که در زمانشان رایج است, در آن نوشته ها نمایان مى گردد. (المعجم المفصّل, ج 1, ص 58)
21. مانند رباعى هاى (پرچم), (جمهورى ما) و (عید) که هر سه در تاریخ دوازدهم فروردین 1363 به مناسبت روز جمهورى اسلامى سروده شد.
22. دیوان امام, ص 314.
23. در میان سال هاى 1309 الى 1324 شمسى.
24. مسمّط (در توصیف بهاران) با 46 بند; قصیده (در مدح ولى عصر(عج)) با 43 بیت; قصیده (بهاریه انتظار) با 46 بیت; قصیده (مدیحه نورین نیّرین) با 44 بیت.
25. انواع ادبى, ص 126.
26. فنون بلاغت و صناعات ادبى, ص 257 و 296.
27. دیوان عطّار نیشابورى, ص 463.
28. دیوان امام, ص 160.
29. کلیات, غزلیات, ص 306.
30. دیوان امام, ص 156.
31. گلستان, ص 3.
32. دیوان امام, ص 64.
33. همان, ص 104.
34. دیوان حافظ, ص 143.
35. همان, ص 1.
36. دیوان امام, ص 46.
37. همان, ص 201; امام این رباعى را در سال 1363 و در دوران شیخوخت, یعنى در سنین پایانى عمر گران مایه و پربار خویش سروده اند.
38. رباعیات خیّام, ص 67.
39. دیوان امام, ص 160.
40. بقره(2): 115.
41. اشاره است به اشتهار جدّ امام خمینى, مرحوم آقا سید احمد, معروف به سیدهندى که از کشمیر هندوستان مهاجرت نمود.
(زندگى نامه سیاسى امام خمینى, ص 109).
42. دیوان امام, ص 199.