آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۸

چکیده

متن

داستان جانگداز شهادت امام حسین(ع) جدا از آن که یکى از پرطنین ترین فرازهاى تاریخ سده نخست زندگى مسلمانان است, نقطه تلاقى تحلیل ها, حماسه پردازى ها, شوریدگى ها و در عین حال, سوء برداشت ها, افسانه پردازى ها و سوءاستفاده ها نیز هست; جنبه هاى گوناگون و حتّى ناهمگونى که قلم و نگارش ـ بى گمان ـ در خط مقدم پردازش آنها جاى دارند.
گستره تداوم زندگى غرورآفرین آن حضرت, خاندان نیکوکار1 و یاران وفادارش2 در جهان پرغوغاى واژه ها چنان بى کرانه است که تنها بسنده کردن به گردآورى آنچه ـ به گواهى نیروى حافظه تاریخ ـ درباره جنبش مصلحانه و ـ به ناچار ـ مسلحانه آنان نوشته شده, کارى بس دشوار و نیازمند هزینه شدن جان و جوانیِ اسفندیارانى رویین تن و فرهیختگانى شیدا و شایسته شور حسینى است.3
به نظر مى رسد, مقتل ابى مخنف لوط بن یحیى,4 نخستین تلاش تاریخى مسلمانان در زمینه زنده نگاه داشتن رخداد کربلا و دادن جان جاودان بدان داستان با نفخه نیروى نیستى ناپذیر نگارش باشد; میراثى گران بها و مکتوبى نام آشنا که به رغم درست ترین مقتل بودن در نوع خود5 و پشت گرمى اش به کم ترین و نزدیک ترین گواهان و گزارشگرانِ ماجرا6 ـ ویژگى اى که در عرصه دانش هاى نقلى, جایگاهى حیاتى و ممتاز دارد ـ از دست تطاول روزگار کج مدار, برکنار نماند و چونان همه ما آدمیان که با زیستن بازماندگان, همچنان به زندگى خودمان ادامه مى دهیم, در لابه لاى صفحات کتاب هایى چون تاریخ طبرى و مقاتل الطالبیین7 ادامه حیات داد و متنى ماندگار در مصحف روزگار شد.
بارى, آنچه بهانه من براى دست زدن به فراهم آوردنِ این نوشتار کوتاه دامن شد, ارائه دو واحد درس با نام (ترجمه از عربى به فارسى و بالعکس) در یکى از دانشگاه هاى کشور بود; با خود اندیشیدم متنى را محور فعل درس و مرکز ثقل بحث قرار دهم که افزون بر تازى بودن و داشتن پتانسیل طرح ادبیات عرب, هنگام شرح مطلوب و بسط مطلب, راضى بودنِ همه یا اغلبِ افراد مخاطب را نیز با شنیدن سخنانى تازه در قالبى نو و به اندازه, همراه داشته باشد. در همین روند, داستانى سرشار از پند و سرریز از نکته هاى ناب ـ مقتل حسین و اصحاب ـ را برگزیدم تا در کنار اداى تکلیف تدریس, اندکى نیز به تلطیف فضاى جانگزاى بى خبرى فرزندان امروز این سرزمین و فاصله گرفتن آنان از تاریخ زندگى مفاخر ملت و دین دست زده باشم.
پس از درنگى نه چندان طویل, به چندین دلیل, قرار کار بر مدار مقتل حسین(ع) در کتاب الکامل فى التاریخ ـ نوشتار یکى از دانشمندان پر کار ـ استوار شد; کتابى جامع اخبار دیگر آثار, مانع عارضه تکرار, ناقد روایات, مرتب بر اساس توالى سنوات و یادآور حوادث و وفیات ـ یا به اشارات یا به تفصیلات ـ که با محور قرار دادن تاریخ طبرى, به دست ابن اثیر جزرى, آراسته به زیور نگارش8 و در کار گزارش ماجراى کربلا ـ به نقل طبرى از مقتل ابى مخنف لوط بن یحیى ـ شد.9
البته, ظرافت کار تدریس و بیان و ضرورت آمادگى براى پاسخ همزمان به پرسش هاى احتمالى مخاطبان جوان, ایجاب مى کرد به نوشته هاى دیگر دانشمندان که به گزارش مقتل امام حسین(ع) و یاران پرداخته بودند نیز مراجعه و آنها را هم مطالعه کنم و بدین ترتیب, عزم را جزم کردم تا ـ از جمله ـ گزارش شیخ مفید از جنبش حسین شهید را در کتاب ارشاد نیز بخوانم و زیر و بم هاى آن ماجرا را با این اِسناد هم بدانم; گزارشى گویا و خواندنى که به روایت از کلبى و مدائنى نوشته و ـ به گفته این نویسنده نامدار10 ـ با تار و پود ایجاز و اختصار سرشته شد.
به رغم آن که شیخ مفید در مقام ارائه این تلاش پر مایه خود, از لوط بن یحیى و مقتل او نامى نبرده و سنگینى بار کار خویش را بر دوشِ (ما رواه الکلبیّ والمدائنیّ و غیرهما من أصحاب السیرة) سپرده,11 باید دانست, از آن جا که این دو سیره نگار نامدار و عالم به ایام و اخبار12 از راویان ابى مخنف13 و در گذشته به سال هاى 204 و 224 14 و داراى آثار بسیار ـ از جمله, کتاب مقتل الحسین(ع) 15ـ اند و نیز برخى فراز و نشیب هاى نگارش شیخ ارشاد ـ بى اندک تفاوتى و تضاد ـ با گزارش هاى مستقیم و غیرمستقیم طبرى و جزرى از مقتل مذکور, هماهنگ و یک جور و از دوگانگى و دورنگى به دورند, مى توان با اطمینان, گزارش شیخ مفید درباره جنبش حسین شهید را برگرفته از مقتل لوط ابن یحیى ـ بى پادرمیانى واسطه ها یا به اتکاى آنها ـ دانست.
با این همه, در تافته هاى همانندْ بافته شیخ مفید عکبرى و ابن اثیر جزرى در سده هاى پنجم و هفتم از یک مقتل نایافته سده دوم, افزون بر نقل به معناى این و نقل به الفاظِ آن در مقام پردازش برخى صحنه هاى یک داستان, پس و پیش بودن جاى گزارش مطلبى مشترک و یکسان و راه یابى کاستى هاى تصحیف و تحریف به بعضى تعبیرهاى گزارش این دو حریف, ناهماهنگى هایى دیگر به چشم و نظر مى آید که با مشاهده آنها, نگارنده پس از مراجعه هاى مکرر به کامل و ارشاد, در تب و تابِ ابعاد این اندیشه افتاد که اگر روزى کار برآید و روزگار عوایق و موانع ناسازگار به سر آید, به میمنت موافقت تقدیرهاى ربانى با تدبیرهاى انسانى, دست به قلم برده, این دو گزارش را ـ از آغاز حرکت تا فراز شهادتِ امام حریت و شجاعت ـ با یکدیگر بسنجم تا حاصل دسترنجم و محصول کار در اختیار این مجله گران مقدار ـ آینه پژوهش ـ درآید و در صورت پذیرش و درآمدن به لباس فاخر انتشار, در چشم خوانندگان فرهیخته و فرهنگ مدار برآید; از آن اندیشه و اراده و خواست, این مقاله پر کم و کاست که اینک پیش روى شماست, برخاست…
* * *
1. فرازهایى که تنها در گزارش ارشاد بازتاب یافته است:
1ـ1. تاریخ فراخوانده شدن امام حسین(ع) نزد ولید بن عتبه, فرماندار مدینه و نیز تاریخ حرکت آن حضرت از مدینه به سوى مکّه; (فأقام الحسین(ع) فی منزله تلک اللیلة وهی لیلة السبت لثلاث بقین من رجب سنة ستّین… فخرج(ع) من تحت لیلته ـ وهی لیلة الأحد لیومین بقیا من رجب ـ متوجّهاً نحو مکّة…).16
2ـ1. حرکت امام حسین(ع) از شاهراه نه بیراهه; (فسار الحسین(ع) إلى مکّة… ولزم الطریق الأعظم…).17
3ـ1. تاریخ ورود امام حسین(ع) به مکّه; (لمّا دخل الحسین مکّة ـ کان دخوله إلیها لیلة الجمعة لثلاث مضین من شعبان ـ دخلها وهو یقول…).18
4ـ1. تاریخ نخستین نامه کوفیان به امام حسین(ع); (فاجتمعت الشیعة بالکوفة… فکتبوا… ثمّّ سرّحوا الکتاب… لعشر مضین من شهر رمضان…).19
5 ـ1. نام پیک هاى کوفیان که نامه هاى دوم و سوم آنان را به امام حسین(ع) رساندند; (وأنفذوا قیس بن مسهر الصیداویّ و… و سرّحوا إلیه هانئ بن هانئ السبیعیّ و…).20
6 ـ1. نامه هایى که کوفیان دو نفره و چهار نفره به امام حسین(ع) نوشتند; (أنفذوا… ومعهم نحو من مائة وخمسین صحیفة من الرجل والاثنین والأربعة).21
7 ـ1. نام آخرین پیک هاى میان کوفیان و امام حسین(ع); (ثمّّ کتب مع هانئ بن هانئ و سعید بن عبداللّه, و کانا آخر الرسل).22
8 ـ1. نام همراهان مسلم بن عقیل هنگام سفر وى به کوفه; (دعا الحسین بن علیّ مسلم بن عقیل… فسرّحه مع قیس ابن مسهر الصیداویّ و…).23
9ـ1. واکنش مسلم بن عقیل به تلخى هایى که در مسیر سفر به کوفه دید, نگارش نامه اى به امام حسین(ع) در این باره در منزلگاه (مضیق) و عکس العملى که پس از دریافت پاسخِ نامه خود از سوى آن حضرت, نشان داد; (فکتب مسلم بن عقیل ـ رحمه اللّه ـ من الموضع المعروف بالمضیق… فکتب إلیه الحسین… فلمّا قرأ مسلم الکتاب قال…).24
10ـ1. شمار بیعت کنندگان کوفى با مسلم بن عقیل; (بایعه الناس حتّى بایعه منهم ثمانیة عشر ألفاً).25
11ـ1. متن نامه یزید به عبیداللّه بن زیاد پس از آن که در پى کنکاش با سرجون, تصمیم به فرماندارى اش بر کوفه گرفت; (فلمّا وصلت الکتب إلى یزید دعا سرجون… وکتب إلى عبیداللّه ابن زیاد معه: أمّا بعد…).26
12ـ1. برخى ریزه کارى هاى آستانه ورود ابن زیاد به کاخ فرماندارى کوفه; (سار حتّى وافى القصر فی اللیل ومعه جماعة…).27
13ـ1. ریزه کارى هاى جاسوسى هاى معقل در خانه هانى و نام مسئول جمع آورى اموال و تدارک سلاح در میان اطرافیان مسلم بن عقیل; (فقال له معقل: لایکون إلاّ خیراً… فأخذ مسلم ابن عقیل بیعته, وأمر أباثمامة الصائدیّ, فقبض منه المال, وهو الذی کان یقبض أموالهم… ویشتری لهم السلاح…).28
14ـ1. خطبه ابن زیاد پس از تجمع مذحجیان در برابر کاخ فرماندارى کوفه; (خرج عبیداللّه بن زیاد, فصعد المنبر… فقال: أمّا بعد, أیّها الناس…).29
15ـ1. گوشه اى از تلاش هاى تبلیغاتى مأموران ابن زیاد براى پراکندن تخم ترس و تفرقه در دل هاى هواداران مسلم بن عقیل; (أقام الناس مع ابن عقیل یکثرون حتّى المساء وأمرهم شدید, فبعث عبیداللّه إلى الأشراف, فجمعهم, ثمّّ أشرفوا على الناس… وخوّفوا أهل العصیان… وأعلموهم وصول الجند من الشام إلیهم…).30
16ـ1. جزئیات تفتیش دقیق مسجد کوفه از سوى مأموران ابن زیاد پس از پراکنده شدن کوفیان از پیرامون مسلم بن عقیل; (لمّا تفرّق الناس عن مسلم بن عقیل طال على ابن زیاد و… قال لأصحابه: أشرفوا, فانظروا… فنزعوا تخاتج المسجد…).31
17ـ1. ستایش هاى ابن زیاد از محمّد بن اشعث; (دخل ابن زیاد القصر… وأقبل محمّد بن الأشعث, فقال: مرحباً… ثمّّ أقعده إلى جنبه).32
18ـ1. نام کسانى که هنگام آوردن مسلم بن عقیل به کاخ فرماندارى کوفه ـ پس از دستگیرى و اسارتش ـ منتظر دریافت اذن دخول بودند; (انتهی بابن عقیل إلى باب القصر… وعلى باب القصر ناس جلوس ینتظرون الإذن فیهم عمارة بن عقبة ابن أبی معیط و…).33
19ـ1. واکنش هاى هانى بن عروه هنگامى که براى اجراى حکم اعدام, از کوچه هاى کوفه مى گذشت; (فاُخرج هانئ حتّى انتهی به إلى مکان من السوق… وهو مکتوف, فجعل یقول: وا مذحجاه!…).34
20ـ1. نام قاتل هانى بن عروه; (فضربه مولى لعبیداللّه ـ ترکیّ یقال له: رُشَید ـ بالسیف…).35
21ـ1. چگونگى کشته شدن هانى بن عروه و سخنان او هنگام اجراى حکم اعدام; (فضربه… بالسیف, فلم یصنع شیئاً, فقال هانئ: إلى اللّه المعاد… ثمّّ ضربه اُخرى, فقتله).36
22ـ1. متن نامه اى که عبیداللّه بن زیاد پس از شهادت مسلم ابن عقیل و هانى بن عروه به یزید نوشت و چگونگى نگارش آن; (فکتب الکاتب… فأطال… فلمّا نظر فیه عبیداللّه تکرّهه, وقال: ماهذا التطویل؟ وما هذه الفصول؟ اکتب: أمّا بعد…).37
23ـ1. نام کسانى که سرهاى بریده مسلم بن عقیل و هانى ابن عروه را براى یزید بردند; (لمّا قتل مسلم و هانئ ـ رحمةاللّه علیهما ـ بعث عبیداللّه بن زیاد برؤوسهما مع هانئ بن أبی حیّة الوادعیّ و…).38
24ـ1. تاریخ قیام مسلم بن عقیل در کوفه; (کان خروج مسلم بن عقیل ـ رحمة اللّه علیهما ـ بالکوفة یوم الثلاثاء…).39
25ـ1. تاریخ شهادت مسلم بن عقیل; (کان… قتله یوم الأربعاء…).40
26ـ1. تبدیل حج امام حسین(ع) به عمره و دلیل آن; (لمّا أراد الحسین(ع) التوجّه إلى العراق طاف… وأحلّ من إحرامه, وجعلها عمرة, لأنّه لم یتمکّن من تمام الحجّ, مخافة أن یقبض علیه بمکّة…).41
27ـ1. واکنش عبداللّه بن جعفر پس از آنکه با امام حسین(ع) دیدار کرد و نتوانست آن حضرت را وادار به بازگشت به مکّه کند; (فلمّا أیس منه عبداللّه بن جعفر أمر ابنیه عوناً و محمّداً بلزومه و…).42
28ـ1. حرکت شتاب آمیز امام حسین(ع) و رسیدن آن حضرت به منزلگاه (ذات عرق); (توجّه الحسین(ع) نحو العراق مغذّاً لایلوی على شیء حتّى نزل ذات عرق).43
29ـ1. برقرارى حکومت نظامى در سرزمین هاى مابین (واقصه) تا راه هاى شام و بصره از سوى ابن زیاد; (کان عبیداللّه ابن زیاد أمر فاُخذ مابین واقصة إلى طریق الشام إلى طریق البصرة, فلایدعون أحداً یلج و…).44
30ـ1. چگونگى تحریک شدن زهیر بن قین براى دیدار با امام حسین(ع); (أقبل رسول الحسین(ع)… فقال: یا زهیر ابن القین, إنّ أباعبداللّه الحسین بعثنی إلیک, لتأتیه… فقالت له امرأته: سبحان اللّه! أیبعث إلیک ابن رسول اللّه, ثمّّ لاتأتیه…).45
31ـ1. چگونگى آگاهى عبداللّه بن سلیمان و منذر بن مشمعل از شهادت مسلم بن عقیل و هانى بن عروه و رساندن این خبر به امام حسین(ع); (روى عبداللّه بن سلیمان والمنذر بن المشمعلّ الأسدیّان; قالا: لمّا قضینا حجّنا… فأقبلنا حتّى لحقنا الحسین… فقلنا له: رحمک اللّه, إنّ عندنا خبراً…).46
32ـ1. نام مؤذن امام حسین(ع); (حضرت صلاة الظهر, و أمر الحسین الحجّاج بن مسرور أن یؤذّن).47
33ـ1. نام یکى از همراهان امام حسین(ع) که به فرمان آن حضرت, خرجین نامه هاى کوفیان را نزد حر بن یزید ریاحى آورد و نشانش داد; (فقال الحسین(ع) لبعض أصحابه: یا عقبة ابن سمعان, أخرج الخرجین…).48
34ـ1. دفعات رد و بدل شدن سخنان تند میان امام حسین(ع) و حر بن یزید ریاحى; (فترادّا الکلام ثلاث مرّات).49
35ـ1. ذکر نام عقبة بن سمعان به عنوان گزارشگر خواب کوتاه امام حسین(ع) و گفت وگویش با فرزند خود ـ على ابن الحسین ـ پس از حرکت از منزلگاه (قصر بنى مقاتل); (فارتحل من قصر بنی مقاتل, فقال عقبة بن سمعان: سرنا معه ساعة, فخفق ـ وهو على ظهر فرسه ـ خفقة… فأقبل إلیه ابنه علیّ بن الحسین(ع) على فرس, فقال: ممّ حمدت اللّه…).50
36ـ1. دفعات استرجاع و حمد امام حسین(ع) پس از بیدار شدن از خواب کوتاهِ حین سفر و بر پشت اسب; (ثمّّ انتبه وهو یقول: إنّا للّه… والحمدللّه… ففعل ذلک مرّتین أو ثلاثاً).51
37ـ1. شناخته شدن پیک ابن زیاد به حر بن یزید ریاحى, توسط یکى از یاران امام حسین(ع) و در گرفتن گفت وگویى پرخاش آمیز میان آن دو; (فنظر یزید بن المهاجر الکنانیّ ـ وکان مع الحسین(ع) ـ إلى رسول ابن زیاد, فعرفه, فقال له یزید: ثکلتک اُمّک… فقال له ابن المهاجر: بل عصیت ربّک…).52
38ـ1. حوادث و چگونگى روانه شدن نخستین پیک عمر ابن سعد به سوى امام حسین(ع), نام او و ناکام ماندنش در رساندن پیام; (قدم علیهم عمر بن سعد بن أبی وقّاص… وبعث إلى الحسین(ع) عروة بن قیس… فاستحیا منه أن یأتیه, فعرض ذلک على الرؤساء الذین کاتبوه, فکلّهم أبى ذلک, وکرهه, فقام إلیه کثیر بن عبداللّه الشعبیّ… فقال: أنا أذهب إلیه… فاستبّا, وانصرف إلى عمر بن سعد, فأخبره الخبر).53
39ـ1. شناخته شدن دومین پیک ارسالى عمر بن سعد به سوى امام حسین(ع) توسط حبیب بن مظاهر و سرزنش کردن او از این که پس از رساندن پیام, دوباره به سوى کوفیان باز گردد و بدان ها بپیوندد; (فدعا عمرُ مرّةَ بن قیس الحنظلیّ… فلمّا رآه الحسین مقبلاً قال: أتعرفون هذا؟ فقال له حبیب بن مظاهر: نعم, هذا رجل من حنظلة تمیم… ثمّّ قال حبیب بن مظاهر: ویحک یا قرّة, أین ترجع؟! إلى القوم الظالمین؟!…).54
40ـ1. نام کسى که شاهد واکنش ابن زیاد پس از خواندن نخستین نامه عمر بن سعد به او بود; (قال حسّان بن قائد العبسیّ: وکنت عند عبیداللّه حین أتاه هذا الکتاب, فلمّا قرأه قال…).55
41ـ1. واکنش عمر بن سعد پس از دریافت نخستین پاسخ ابن زیاد به نامه اش; (فلمّا ورد الجواب على عمر بن سعد قال: قد خشیت ألاّ یقبل ابن زیاد العافیة).56
42ـ1. (سپاه خدا) دانستن کوفیان و شادباش گفتن بدان ها از سوى عمر بن سعد, هنگام حرکتشان به سوى امام حسین(ع) و یاران آن حضرت در ساعات پایانى روز تاسوعا; (ثمّّ نادى عمر ابن سعد: یا خیل اللّه ارکبی, وأبشری, فرکب الناس, ثمّّ زحف نحوهم بعد العصر وحسین(ع) جالس أمام بیته…).57
43ـ1. همراهى پیک عمر بن سعد با عبّاس بن على(ع) هنگام بازگشتن آن جناب به سوى امام حسین(ع) براى اعلان موافقت فرمانده سپاه کوفه با درخواست مهلت یک شبه; (فمضى العبّاس إلى القوم, ورجع من عندهم ومعه رسول من قبل عمر بن سعد یقول: إنّا قد أجّلناکم إلى غد…).58
44ـ1. واکنش امام سجاد(ع) پس از شنیدن اشعارى که امام حسین(ع) آنها را در شب عاشورا خواندند; (قال علیّ بن الحسین(ع): إنّی لجالس فی تلک العشیّة… وأبی یقول:
یا دهر اُفّ لک من خلیل
کم لک بالإشراق والأصیل…
فخنقتنی العبرة, فرددتها, ولزمت السکوت…).59
45ـ1. گفت وگوى پرخاش آمیز یکى از یاران امام حسین(ع) با یکى از یاران عمر بن سعد در شب عاشورا; (قال الضحّاک ابن عبداللّه: ومرّ بنا خیل لابن سعد یحرسنا وإنّ حسیناً لیقرأ… فسمعها من تلک الخیل رجل یقال له: عبداللّه بن سمیر, وکان مضحاکاً… فقال: نحن ـ وربّ الکعبة ـ الطیّبون میّزنا منکم, فقال له بریر بن خضیر: یا فاسق… فتسابّا).60
46ـ1. قصد مسلم بن عوسجه براى تیراندازى به سوى شمر ابن ذى الجوشن پیش از آغاز درگیرى و پس از نزدیک شدن وى به خندقى که یاران امام حسین(ع) براى دفاع از خود کنده و در آن, آتش افروخته بودند و پیشگیرى آن حضرت از این کار, به دلیل آغازگرِ نبرد نبودن; (أقبل القوم یجولون… فیرون الخندق فی ظهورهم والنار تضطرم فی الحطب والقصب الذی کان اُلقی فیه, فنادى شمر… ورام مسلم بن عوسجة أن یرمیه بسهم, فمنعه الحسین…).61
47ـ1. فرمان امام حسین(ع) به عقبة بن سمعان مبنى بر آن که پس از پیاده شدن آن حضرت از اسب, آن را ببندد و او نیز چنین کرد; (ثمّّ أناخ راحلته, وأمر عقبة بن سمعان, فعقلها).62
48ـ1. گزارش قرّة بن قیس از فاصله گرفتن و جدا شدن حر ابن یزید ریاحى از کوفیان به بهانه آب دادن به اسب خود; (فأقبل الحرّ… فقال: یا قرّة, هل سقیت فرسک الیوم؟ …فاعتزل ذلک المکان الذی کان فیه… فأخذ یدنو من الحسین قلیلاً قلیلاً…).63
49ـ1. فرمان امام حسین(ع) به حر بن یزید توبه کار که فرود آید و پیشنهاد حر به آن حضرت که همچنان که سواره است, بجنگد و موافقت آن جناب; (فقال له الحسین(ع): نعم, یتوب اللّه علیک, فانزل. قال: فأنا لک فارساً خیر منّی راجلاً… فقال له الحسین: فاصنع ـ یرحمک اللّه ـ مابدا لک).64
50 ـ1. دو بیت شعرى که یکى از یاران امام حسین(ع) پس از توبه حر بن یزید ریاحى خواند; (ثمّّ أنشأ رجل من أصحاب الحسین(ع) یقول:
لنعم الحرّ حرّ بنی ریاح
وحرّ عند مختلف الرماح…).65
51 ـ1. هشدار یاران امام حسین(ع) به عبداللّه بن عمیر کلبى که متوجه حمله غافلگیرانه برده ابن زیاد باشد; (برز إلیه عبداللّه ابن عمیر… فإنّه لمشتغل بضربه إذ شدّ علیه سالم مولى عبیداللّه ابن زیاد, فصاحوا: قد رهقک العبد…).66
52 ـ1. رجزى که عبداللّه بن عمیر پس از کشتن دو برده مبارزه جوى کوفى خواند; (أقبل وقد قتلهما جمیعاً, وهو یرتجز, ویقول:
إن تنکرونی فأنا ابن کلب
إنّی امرؤ ذو مرّة وعضب…).67
53 ـ1. رجزخوانى هاى حر بن یزید ریاحى پیش از نبرد با یزید بن سفیان و نیز نافع بن هلال پیش از درگیرى با مزاحم بن حریث و گفت وگوى دو فرد اخیرالذکر با هم; (حمل الحرّ… وهو یتمثّل بقول عنترة:
مازلت أرمیهم بغرّة وجهه
ولبانه حتّى تسربل بالدم
فبرز إلیه رجل من بلحارث یقال له: یزید بن سفیان… وبرز نافع بن هلال وهو یقول:
أنا ابن هلال البجلیّ
أنا على دین علیّ
فبرز إلیه مزاحم بن حریث, فقال له: أنا على دین عثمان, فقال له النافع: أنت…).68
54 ـ1. رجزخوانى حر بن یزید ریاحى پس از آن که اسبش زخمى و خودش نیز پیاده شد و چگونگى شهادت و نام یکى از کشندگانش; (فعقر بالحرّ بن یزید فرسه, فنزل عنه, وجعل یقول:
إن تعقروا بی فأنا ابن الحرّ
أشجع من ذی لبد هزبر
ویضربهم بسیفه, وتکاثروا علیه, فاشترک فی قتله أیّوب ابن مسرّح و رجل آخر…).69
55 ـ1. اشعارى که زهیر بن قین هنگام نبرد, خطاب به امام حسین(ع) مى خواند; (أنشأ زهیر بن القین یقول مخاطباً للحسین(ع):
الیوم نلقى جدّک النبیّا
وحسناً والمرتضى علیّا…).70
56 ـ1. ویژگى هاى ظاهرى و سن فرزند شهید امام حسین(ع) که در تداول عامه, به (على اکبر) مشهور شده است; (فتقدّم ابنه علیّ بن الحسین(ع)… وکان من أصبح الناس وجهاً, وله یومئذ بضع عشرة سنة).71
57 ـ1. سخن کینه توزانه مرّة بن منقذ عبدى هنگام به شهادت رساندن على بن الحسین(ع); (فبصر به مرّة بن منقذ العبدیّ, فقال: علیّ آثام العرب إن لم اُثکله أباه… فطعنه, فصرع…).72
58 ـ1. واکنش حضرت زینب(س) پس از شهادت على ابن الحسین(ع); (خرجت زینب اُخت الحسین مسرعة, فنادى: یا اُخیّاه وابن اُخیّاه…).73
59 ـ1. شهادت محمّد بن عبداللّه بن جعفر بن ابى طالب و نام کشنده اش; (حمل عامر بن نهشل التیمیّ على محمّد بن عبداللّه ابن جعفر بن أبی طالب ـ رضی اللّه عنه ـ فقتله).74
60 ـ1. شهادت عبّاس بن على(ع) و نام کشندگان آن حضرت; (أحاط القوم بالعبّاس… وکان المتولّی لقتله زید ابن ورقاء الحنفیّ وحکیم بن الطفیل السنبسیّ…).75
61 ـ1. اعتراض حضرت زینب(س) به کوفیان هنگام به شهادت رسیدن امام حسین(ع) و سکوت آنها; (خرجت اُخته زینب… فنادت: ویحکم, أما فیکم مسلم؟! فلم یجبها أحد بشیء).76
2. فرازهایى که تنها در گزارش کامل بازتاب یافته است:
1ـ2. گفت وگوها و رایزنى هاى ولید بن عتبه با مروان بن حکم پیش از فراخواندن امام حسین(ع) و عبداللّه بن زبیر; (فلمّا عظم على الولید هلاکه… استدعى مروان… واستشاره الولید کیف یصنع. قال: أرى أن تدعوهم…).77
2ـ2. تمثّل امام حسین(ع) به دو بیت شعر یزید بن مفرّغ پس از گفت وگو با محمّد بن حنفیه; (ثمّّ دخل المسجد وهو یتمثّل بقول یزید بن مفرّغ:
لادعوت السوام فی شفق الصبـ
ـح مغیراً ولا دعیت یزیدا…).78
3ـ2. سخن عبداللّه بن عمر به امام حسین(ع) و عبداللّه ابن زبیر پس از آن که از مکّه به مدینه بازگشت و آن دو او را دیدند; (إنّ ابن عمر کان هو وابن عبّاس بمکّة, فعادا إلى المدینة, فلقیهما الحسین وابن الزبیر… فقال ابن عمر: لاتفرّقا جماعة المسلمین).79
4ـ2. عزل ولید بن عتبه, فرماندارى عمرو بن سعید بر مدینه و اقدامات فرماندار جدید براى سرکوب عبداللّه بن زبیر و پى آمدهاى آن; (فی هذه السنة عزل الولید بن عتبة عن المدینة… واستعمل علیها عمرو بن سعید الأشدق… فاستشار عمرُو ابن سعید عمرَو بن الزبیر فیمن یرسله إلى أخیه…).80
5 ـ2. دیدار عبداللّه بن مطیع با امام حسین(ع) در راه مکّه و ارائه راه حل هاى خود به آن حضرت; (لمّا خرج الحسین من المدینة إلى مکّة لقیه عبداللّه بن مطیع, فقال له… إذا أتیت مکّة فإیّاک أن تقرب الکوفة…).81
6 ـ2. گردهم آمدن شیعیان بصره در خانه زنى به نام ماریة بنت سعد و پیوستن چند تن از آنان به امام حسین(ع); (اجتمع ناس من الشیعة بالبصرة فی منزل امرأة من عبدالقیس یقال لها: ماریة بنت سعد…).82
7ـ2. نامه هاى امام حسین(ع) به بزرگان بصره و واکنش آنها; (کان الحسین قد کتب إلی… الأشراف, فکتب إلى مالک ابن مسمع البکریّ و… یدعوهم إلى کتاب اللّه وسنّة رسوله… فکلّهم کتموا کتابه إلاّ المنذر بن الجارود, فإنّه خاف…).83
8ـ2. سخنرانى تهدیدآمیز عبیداللّه بن زیاد خطاب به مردم بصره در آستانه خروج از این شهر و رفتن به سوى کوفه; (خطب الناس, وقال: أمّا بعد… ثمّّ خرج من البصرة…).84
9ـ2. برخى جزئیات سفر ابن زیاد از بصره به کوفه; (کان شریک شیعیّاً, وقیل: کان معه خمسمائة… فلم یقف على أحد منهم حتّى دخل الکوفة وحده).85
10ـ2. واکنش هانى بن عروه هنگام پناه بردن مسلم بن عقیل به خانه اش; (سمع مسلم بمقالة عبیداللّه… وأتى دار هانئ ابن عروة المرادیّ… فلمّا رآه کره مکانه… فآواه).86
11ـ2. توطئه شریک بن اعور و مسلم بن عقیل براى ترور ابن زیاد; (مرض شریک بن الأعور… فقال لمسلم: إنّ هذا الفاجر عائدی العشیّة, فإذا جلس اخرج إلیه, فاقتله… فقام مسلم بن عقیل…).87
12ـ2. نام سرکردگان بخش هاى مختلف سپاهیان کوفى که با مسلم بن عقیل بیعت کرده بودند; (فعقد مسلم لعبداللّه بن عزیر الکندیّ على ربع کندة… وعقد لمسلم بن عوسجة الأسدیّ… وعقد لأبی ثمامة الصائدیّ… وعقد لعبّاس بن جعدة الجدلیّ…).88
13ـ2. وفاى محمّد بن اشعث به درخواست مسلم بن عقیل براى فرستادن پیکى به سوى امام حسین(ع) و اعلان بى وفایى کوفیان و رسیدن این فرستاده به آن حضرت در منزلگاه (زباله); (فقال له ابن الأشعث: واللّه, لأفعلنّ, ثمّّ کتب بما قال مسلم إلى الحسین, فلقیه الرسول بزبالة, فأخبره).89
14ـ2. سرزنش محمّد بن اشعث از سوى مسلم بن عقیل به خاطر وفادار نماندنش به امانى که به او داده بود; (فقال مسلم لابن الأشعث: واللّه, لولا أمانک لما استسلمت, قم بسیفک دونی, قد أخفرت ذمّتک).90
15ـ2. گفت وگوى عبیداللّه بن زیاد با کشنده مسلم بن عقیل پس از اجراى حکم اعدام آن جناب; (فلمّا نزل بکیر قال له ابن زیاد: ما کان یقول وأنتم تصعدون به؟ قال: کان یسبّح, ویستغفر…).91
16ـ2. پایان کار کشنده هانى بن عروه; (فبصر به عبدالرحمن ابن الحصین المرادیّ بعد ذلک… فقتله).92
17ـ2. نام برخى از کسانى که همراه مسلم بن عقیل در کوفه قیام کردند; (کان فیمن خرج معه المختار بن أبی عبید و…).93
18ـ2. نام برخى از کسانى که علیه مسلم بن عقیل در کوفه جنگیدند; (کان فیمن قاتل مسلماً محمّد بن الأشعث و…).94
19ـ2. اظهارنظر و گفت وگوى خیرخواهانه عمر بن عبدالرحمن ابن حارث بن هشام با امام حسین(ع) در آستانه حرکت آن حضرت از مکّه به سوى کوفه; (لمّا أراد الحسین المسیر إلى الکوفة… أتاه عمر بن عبدالرحمن بن الحارث بن هشام ـ وهو بمکّة ـ فقال له: إنّی أتیتک لحاجة اُرید ذکرها نصیحة لک…).95
20ـ2. سخنان عبداللّه بن عبّاس با امام حسین(ع) هنگام حرکت آن حضرت از مکّه به سوى کوفه; (أتاه عبداللّه بن عبّاس, فقال له: قد أرجف الناس أنّک سائر إلى العراق…).96
21ـ2. سخنان عبداللّه بن زبیر با امام حسین(ع) هنگام حرکت آن حضرت از مکّه به سوى کوفه; (أتاه ابن الزبیر, فحدّثه ساعة, ثمّّ قال…).97
22ـ2. دیدار دوباره عبداللّه بن عبّاس با امام حسین(ع) در مکّه و گفت وگوى کنایه آمیزش با ابن زبیر پس از این دیدار; (أتاه ابن عبّاس, فقال: یا ابن عمّ, إنّی أتصبّر, ولا أصبر… ثمّّ خرج ابن عبّاس من عنده, فمرّ بابن الزبیر, فقال: قرّت عینک…).98
23 ـ2. سخنرانى امام حسین(ع) پس از تغییر مسیر و پیش از رسیدن به منزلگاه (عذیب الهجانات); (فتیاسر عن طریق العذیب… ثمّّ إنّ الحسین خطبهم, فحمداللّه, وأثنى علیه, ثمّّ قال: أیّها الناس…).99
24ـ2. پیوستن چهار تن از مردم کوفه به امام حسین(ع) در منزلگاه (عذیب الهجانات) و پرس وجوى آن حضرت از آنان درباره اوضاع کوفه و کوفیان و پایان کار قیس بن مسهر; (انتهى إلى عذیب الهجانات… فإذا هو بأربعة نفر قد أقبلوا من الکوفة… فقال لهم الحسین: أخبرونی… وسألهم عن رسوله قیس ابن مسهر…).100
25 ـ2. پیشنهاد طرمّاح بن عدى به امام حسین(ع) براى پناه بردن آن حضرت به سرزمین مردم قبیله اش و کمک خواستن از آنان و نیز پایان کار او; (قال له طرمّاح بن عدیّ… فسر حتّى اُنزلک جبلنا أجأ… فودّعه, وسار إلى أهله… فلمّا بلغ عذیب الهجانات لقیه خبر قتله, فرجع إلى أهله).101
26 ـ2. پیشنهاد زهیر بن قین به امام حسین(ع) براى فرود آمدن در روستاى (عَقْر) و خوددارى آن حضرت از این کار; (فقال زهیر بن القین للحسین… سر بنا إلى هذه القریة… فقال الحسین: ماهی؟ قال: العقر. قال: اللّهمّ, إنّی أعوذبک من العقر…).102
27 ـ2. پیشینه عمر بن سعد و سپاهش که براى نبرد با امام حسین(ع) آمدند, پافشارى هاى بیهوده او براى رسیدن به حکومت رى از یک سو و شانه خالى کردن از آمدن به جنگ آن حضرت از سوى دیگر, رایزنى هایش با اطرافیان و نهى آنها از این که به نینوا برود و سرانجام, آمدن ناخرسندانه اش به این منطقه; (فلمّا کان الغد قدم علیهم عمر بن سعد بن أبی وقّاص من الکوفة فی أربعة آلاف… أنّ عبیداللّه بن زیاد کان قد بعثه على أربعة آلاف إلى دستبی… وکتب له عهده على الریّ, فعسکر بالناس فی حمّام أعین… دعا ابن زیاد عمر بن سعد, وقال له: سر إلى الحسین… فاستشار نصحاءه, فکلّهم نهاه… فأقبل فی ذلک الجیش حتّى نزل بالحسین…).103
28 ـ2. دست یابى قهرآمیز امام حسین(ع) به آب و نقش عبّاس ابن على(ع) در این رخداد; (فلمّا اشتدّ العطش على الحسین وأصحابه أمر أخاه العبّاس بن علیّ, فسار…).104
29 ـ2. نام فرستاده امام حسین(ع) نزد عمر بن سعد براى دیدارى دوجانبه با یکدیگر; (بعث الحسین إلى عمر بن سعد عمرو بن قرظة بن کعب الأنصاریّ أن القنی اللیلة…).105
30 ـ2. شایعاتى که پس از نخستین دیدار امام حسین(ع) با عمر بن سعد درگرفت, تعداد این ملاقات ها و تکذیب آن شایعات از زبان عقبة بن سمعان; (تحدّث الناس أنّ الحسین قال لعمر ابن سعد: اخرج معی… وقد روی عن عقبة بن سمعان أنّه قال… فواللّه, ما أعطاهم مایتذاکر الناس… ثمّّ التقى الحسین و عمر بن سعد مراراً ثلاثاً أو أربعاً).106
31 ـ2. نام کسى که در آستانه حرکت شمر از نزد ابن زیاد به سوى نینوا, پیش او بود و براى عبّاس بن على(ع) و برادرانش امان نامه گرفت; (فلمّا أخذ شمر الکتاب کان معه عبداللّه ابن أبی المحلّ بن حزام عند ابن زیاد… فقال لابن زیاد: إن رأیت أن تکتب لبنی اُختنا أماناً فافعل…).107
32 ـ2. سخنان عبّاس بن على(ع) که پس از گفت وگو با امام حسین(ع) و رساندن درخواست کوفیان به آن حضرت, پیام آن جناب را به سپاه کوفه رساند; (فرجع إلیهم العبّاس, وقال لهم: انصرفوا عنّا العشیّة حتّى ننظر فی هذا الأمر…).108
33 ـ2. رایزنى عمر بن سعد با شمر بن ذى الجوشن و سپاهیان کوفه درباره پذیرفتن یا نپذیرفتن مهلت خواهى یک شبه امام حسین(ع) و گفت وگوهاى درگرفته در این باره; (فقال عمر بن سعد: ما ترى یا شمر؟ قال: أنت الأمیر… فقال: لو أعلم أن یفعلوا… ثمّّ رجع عنهم).109
34 ـ2. پیشنهاد امام حسین(ع) یه یارانش در شب عاشورا که در تاریکى شب, جان به در ببرند و هریک همراه خود, یکى از خویشاوندان آن حضرت را نیز ببرد, چرا که کوفیان تنها او را مى خواهند و با دست یابى به او, از طلب و تعقیب دیگران, دست برمى دارند; (فجمع الحسین أصحابه… فقال… إنّی قد أذنت لکم جمیعاً, فانطلقوا… ولیأخذ کلّ رجل منکم بید رجل من أهل بیتی… فإنّ القوم یطلبوننی, ولو أصابونی لهوا عن طلب غیری).110
35ـ2. افراشته شدن خیمه اى براى امام حسین(ع) در روز عاشورا تا آن حضرت خود را نظیف و آماده شهادت کند و شوخى هاى همزمان بریر بن خضیر همدانى با عبدالرحمن بن عبدربّه و نشاطش براى شهادت; (فلمّا دنوا من الحسین أمر, فضرب له فسطاط… ثمّّ دخل الحسین, فاستعمل النورة… فجعل بریر یهازل عبدالرحمن… فقال بریر… لکنّنی مستبشر بما نحن لاقون…).111
36ـ2. قرار دادن امام حسین(ع) قرآنى را در برابر خود, پس از آن که در آستانه افروخته شدن تنور درگیرى هاى روز عاشورا, بر اسب خود سوار شدند; (ثمّ رکب الحسین دابّته, و دعا بمصحف, فوضعه أمامه).112
37ـ2. واکنش خواهران امام حسین(ع) پس از شنیدن چند فراز از سخنان آن حضرت در نخستین سخنرانى اش در روز عاشورا و اقدام آن جناب براى خاموش کردن آنها و ادامه دادن به سخنان خود; (فلمّا سمع أخواته قوله بکین و… فأرسل إلیهنّ أخاه العبّاس وابنه علیّاً, لیسکتاهنّ…).113
38ـ2. بلاغت و شیوایى بى مانند نخستین سخنرانى امام حسین(ع) در برابر کوفیان در روز عاشورا; (فلمّا سکتن حمداللّه, وأثنى علیه… وقال ما لایحصى کثرة, فما سمع أبلغ منه).114
39ـ2. انکار نوشتن دعوت نامه اى براى امام حسین(ع) از سوى مخاطبان کوفى آن حضرت در روز عاشورا و واکنش آن جناب; (فنادى: یا شبث بن ربعیّ! ویا… ألم تکتبوا إلیّ فی القدوم علیکم؟ قالوا: لم نفعل, ثمّ قال: بلى فعلتم).115
40ـ2. سرزنش قیس بن اشعث از سوى امام حسین(ع) به خاطر برادرى اش با محمّد بن اشعث; کسى که نخست به مسلم ابن عقیل امان داد و سپس به آن وفا نکرد; (فقال له قیس بن الأشعث: أو لا تنزل على حکم ابن عمّک… فقال له الحسین: أنت أخوأخیک. أترید أن یطلبک بنوهاشم بأکثر من دم مسلم بن عقیل؟ لا واللّه…).116
41ـ2. رویارویى زهیر بن قین با کوفیان در روز عاشورا و سخن گفتن با آنها و واکنش آنان; (خرج زهیر بن القین على فرس له فی السلاح, فقال: یا أهل الکوفة… فسبّوه, وأثنوا على ابن زیاد…).117
42ـ2. سرزنش کوفیان از سوى حر بن یزید ریاحى به خاطر نپذیرفتن یکى از پیشنهادهاى امام حسین(ع) و پاسخ عمر بن سعد به او; (تقدّم الحرّ أمام أصحابه, ثمّّ قال: أیّها القوم, ألا تقبلون من الحسین خصلة من هذه الخصال…؟ فقال عمر: لقد حرصت…).118
43ـ2. دخالت همسر عبداللّه بن عمیر کلبى, هنگام نبرد شوهرش با کوفیان و واکنش عبداللّه و امام حسین(ع) به این کار او; (مال علیه الکلبیّ, فضربه حتّى قتله, وأخذت امرأته عموداً… فردّها نحو النساء… فناداها الحسین, فقال: جزیتم من أهل بیت خیراً! ارجعی…).119
44ـ2. پشیمان شدن مسروق بن وائل حضرمى از شرکت در نبرد با امام حسین(ع) پس از مشاهده گرفتار شدن عبداللّه ابن حوزه به پى آمدهاى نفرین آن حضرت در حق او و کناره گیرى از نبرد; (کان مسروق بن وائل الحضرمیّ قد خرج معهم… فلمّا رأى ما صنع اللّه بابن حوزة بدعاء الحسین رجع…).120
45ـ2. چگونگى مبارزات و شهادت بریر بن خضیر; (خرج یزید بن معقل حلیف عبدالقیس, فقال: یا بریر بن خضیر, کیف ترى اللّه صنع بک؟ قال: واللّه… وأقبل إلیه کعب بن جابر, فضربه بسیفه حتّى قتله).121
46ـ2. نبرد عمرو بن قرظه انصارى و شهادتش در برابر امام حسین(ع) و نیز همراهى برادرش با کوفیان و زخمى شدنش به دست نافع بن هلال; (خرج عمرو بن قرظة الأنصاریّ, و قاتل دون الحسین, فقتل, وکان أخوه مع عمر بن سعد… واعترضه نافع بن هلال المرادیّ, فطعنه, فصرعه…).122
47ـ2. واکنش امام حسین(ع) به سخنان عمرو بن حجّاج که آن حضرت و یارانش را از (مارقین) دانسته بود; (سمعه الحسین, فقال: یا عمرو بن الحجّاج, أعلیّ تحرّض الناس؟ أنحن مرقنا من الدین…).123
48ـ2. وصیت مسلم بن عوسجه به حبیب بن مظاهر هنگامى که در آخرین لحظه هاى زندگى, بر بالین او آمد; (دنا منه حبیب ابن مطهّر, وقال: عزّ علیّ مصرعک… فقال: اُوصّیک بهذا ـ رحمک اللّه ـ وأومأ بیده نحو الحسین…).124
49ـ2. واکنش شبث بن ربعى پس از شهادت مسلم بن عوسجه; (فقال شبث لبعض من حوله: ثکلتکم اُمّهاتکم!…).125
50ـ2. نام کشندگان مسلم بن عوسجه; (کان الذی قتله مسلم بن عبداللّه الضبابیّ و…).126
51ـ2. شهادت عبداللّه بن عمیر کلبى, شمار کشتگان کوفى به دست او و نام کشندگانش; (فقتل الکلبیّ وقد قتل رجلین بعد الرجلین الأوّلین… فقتله هانئ بن ثبیت الحضرمیّ و…).127
52ـ2. ناخشنودى شبث بن ربعى از نبرد با امام حسین(ع) و سخنان سرزنش بارش در سال هاى چیرگى مصعب بن زبیر بر عراق درباره جنگیدن با آن حضرت; (لم یزالوا یرون من شبث الکراهة للقتال حتّى إنّه کان یقول فی إمارة مصعب: لایعطی اللّه أهل هذا المصر خیراً أبداً… ضلال یا لک من ضلال!).128
53ـ2. اقدام عمر بن سعد براى محاصره یاران امام حسین(ع) که در اطراف خیمه ها سنگر گرفته بودند و ایستادگى سه یا چهار نفره آنان و از پاى درآوردن کوفیان و آتش زدن خیمه ها از سوى مهاجمان و واکنش آن حضرت به این کار; (فلمّا رأى ذلک عمر أرسل رجالاً… لیحیطوا بهم, فکان النفر من أصحاب الحسین الثلاثة والأربعة یتخلّلون البیوت, فیقتلون الرجل… فأمر عمر بن سعد, فاُحرقت, فقال لهم الحسین: دعوهم, فلیحرقوها…).129
54ـ2. شهادت اُمّ وهب, همسر عبداللّه بن عمیر کلبى که بر بالین شوهرش حاضر شده بود; (خرجت امرأة الکلبیّ, فجلست عند رأسه… فأمر شمر غلاماً اسمه رستم, فضرب رأسها بالعمود, فماتت مکانها).130
55ـ2. اقدام شمر به سوزاندن خیمه امام حسین(ع) بر سر اعضاى خانواده آن حضرت, واکنش آن جناب و نیز حُمَید بن مسلم و شبث بن ربعى به این کار و خوددارى شمر از آنچه مى خواست بکند; (حمل شمر حتّى بلغ فسطاط الحسین, ونادى: علیّ بالنار… وصاح به الحسین… فقال حمید بن مسلم… فجاءه شبث بن ربعیّ, فنهاه, فانتهى).131
56ـ2. نام یکى از کوفیان مهاجم از سپاه شمر که به دست زهیر بن قین و یارانش پس از تعرض آنان به خیمه امام حسین(ع) از پا درآمد; (فحمل علیه زهیر بن القین فی عشرة, فکشفهم عن البیوت, وقتلوا أباعزّة الضبابیّ, وکان من أصحاب شمر).132
57 ـ2. چگونگى شهادت حبیب بن مظاهر, پایان کار کشنده اش و واکنش امام حسین(ع) به شهادت او; (فضربه الحصین على رأسه بالسیف, فوقع, ونزل إلیه التمیمیّ, فاحتزّ رأسه… فبصر به القاسم ابن حبیب… ودخل القاسم عسکره, فإذا فیه قاتل أبیه فی فسطاطه… فقتله, فلمّا قتل حبیب هدّ ذلک الحسین, وقال عند ذلک…).133
58 ـ2. هماهنگى و همیارى حر بن یزید ریاحى و زهیر بن قین هنگام نبرد با کوفیان در روز عاشورا; (حمل الحرّ و زهیر بن القین… وکان إذا حمل أحدهما, وغاص فیهم حمل الآخر حتّى یخلّصه).134
59 ـ2. از پا درآوردن ابوثمامه صائدى, پسرعموى خود را که در سپاه کوفیان بود; (قتل أبوثمامة الصائدیّ ابن عمّ له…).135
60 ـ2. سپر بلا شدن یاران امام حسین(ع) در برابر آن حضرت پس از آن که کوفیان با تنگ تر کردن حلقه محاصره, خود را به آن جناب نزدیک و تیربارانش کردند; (وصل إلى الحسین, فاستقدم الحنفیّ أمامه, فاستهدف لهم یرمونه بالنبل و هو بین یدیه حتّى سقط).136
61 ـ2. پایان کار و شهادت زهیر بن قین و نام کشندگانش; (قاتل زهیر بن القین قتالاً شدیداً, فحمل علیه کثیر بن عبیداللّه الشعبیّ ومهاجر بن أوس, فقتلاه).137
62 ـ2. شمار کشتگان کوفى به دست نافع بن هلال و چگونگى تیراندازى, اسارت و شهادتش به دست شمر بن ذى الجوشن; (کان نافع بن هلال الجملیّ قد کتب اسمه على أفواق نبله… فقتل بها اثنی عشر رجلاً سوى من جرح, فضرب… واُخذ أسیراً… فقتله شمر).138
63 ـ2. سخن گفتن حنظلة بن اسعد شبامى با کوفیان و واکنش امام حسین(ع) به سخنانش; (جاء حنظلة بن أسعد الشبامیّ, فوقف بین یدی الحسین, وجعل ینادی… فقال له الحسین: رحمک اللّه! إنّهم قد استوجبوا العذاب…).139
64 ـ2. رقابت یاران امام حسین(ع) براى شهادت در برابر آن حضرت, شهادت عبداللّه بن عزوده, عبدالرحمن بن عزوده, سیف بن حارث بن سریع, مالک بن عبد بن سریع, ابوالشعثاء کندى (یزید بن ابى زیاد), عمرو بن خالد صیداوى, جبار بن حارث سلمانى, سعد (برده عمرو بن خالد), مجمّع بن عبیداللّه عائذى و سوید بن ابى المطاع و نیز چگونگى جان به در بردن یکى از یاران آن حضرت به نام ضحاک بن عبداللّه مشرفى; (فلمّا رأوا أنّهم قد کثروا… تنافسوا أن یقتلوا بین یدیه, فجاء عبداللّه و عبدالرحمن ابنا عزودة… وأتاه الفتیان الجابریّان و هما سیف بن الحارث ابن سریع و مالک بن عبد بن سریع… وقاتلا حتّى قتلا… وجاء الضحّاک بن عبداللّه المشرفیّ إلى الحسین… وجثا أبوالشعثاء الکندیّ ـ وهو یزید بن أبی زیاد ـ بین یدی الحسین… وکان أوّل من قتل, وأمّا الصیداویّ عمرو بن خالد و جبّار بن الحارث السلمانیّ وسعد مولى عمرو بن خالد و مجمّع بن عبداللّه العائذیّ… فقاتلوا, فقتلوا… وکان آخر من بقی من أصحاب الحسین سوید ابن أبی المطاع الخثعمیّ).140
65 ـ2. چگونگى شهادت عابس بن ابى شبیب شاکرى; (جاء عابس بن أبی شبیب الشاکریّ… فطلب البراز, فتحاماه الناس لشجاعته, فقال لهم عمر: ارموه بالحجارة… ثمّ رجعوا علیه, فقتلوه…).141
66 ـ2. شهادت جعفر بن عقیل و نام کشنده اش; (رمى عبداللّه بن عروة الخثعمیّ جعفر بن عقیل, فقتله).142
67 ـ2. پایان کار مردى از قبیله کنده در سپاه کوفیان که با شمشیر بر سر امام حسین(ع)ضربتى زد و آن حضرت را زخمى کرد; (ثمّ إنّ رجلاً من کندة… أتاه, فضربه على رأسه بالسیف… فقال له الحسین: لا أکلت بها… فلم یزل ذلک الرجل فقیراً بشرّ حتّى مات).143
68 ـ2. شهادت محمّد بن على بن ابى طالب و نام قبیله کشنده اش; (رمى رجل من بنی أبان أیضاً محمّد بن علیّ ابن أبی طالب, فقتله).144
69 ـ2. کشته شدن پسربچه اى که در آستانه خیمه اش ایستاده بود, به دست هانى بن ثبیت; (خرج غلام من خباء تلک الأخبیة… فحمل علیه رجل قیل: إنّه هانئ بن ثبیت الحضرمیّ, فقتله).145
70 ـ2. پایان کار مردى دارمى که تیرى را به سوى امام حسین(ع) افکند و بر دهان آن حضرت نشاند; (قیل: الذی رماه رجل من بنی أبان بن دارم, فمکث ذلک الرجل یسیراً, ثمّّ صبّ اللّه علیه الظمأ, فجعل لایروی…).146
71 ـ2. نام حدوداً ده نفرى که به سرکردگى شمر, میان امام حسین(ع) و خانواده اش فاصله انداختند و فراخواندن آن حضرت آنان را به آزادمرد بودن و کارى به زنان و خردسالان نداشتن و پذیرفته شدن این درخواست از سوى کوفیان; (ثمّّ إنّ شمر ابن ذی الجوشن أقبل فی نفر نحو عشرة من رجالهم نحو منزل الحسین, فحالوا بینه وبین رحله, فقال لهم الحسین: ویلکم! …فکونوا أحراراً ذوی أحساب, امنعوا رحلی… فقالوا: ذلک لک… وأقدم علیه شمر بالرجّالة منهم أبوالجنوب ـ واسمه عبدالرحمن الجعفیّ ـ و…).147
72 ـ2. آخرین سخنان امام حسین(ع) خطاب به کوفیان; (کان على الحسین جبّة من خزّ… وقاتل راجلاً… ویشدّ على الخیل وهو یقول: أعلى قتلی تجتمعون؟ أما واللّه…).148
3. کوتاهى و بلندى فرازهاى مشترک در گزارش هاى ارشاد و کامل:
1ـ3. اطناب کامل149 در گزارش موضعگیرى عبداللّه ابن زبیر در برابر فراخوان فرماندار مدینه به بیعت با یزید و ایجاز گزارش ارشاد150 در این باره.
3ـ3. اشاره به متن نامه شبث بن ربعى, حجار بن ابجر و دیگران به امام حسین(ع) در ارشاد151 و بسنده کردن کامل152 به اصل نامه نگارى و یادآورى نام نویسندگان آنها.
3ـ3. اشاره کامل153 به دو روایت از واکنش ابن زیاد نسبت به وصیت مسلم بن عقیل درباره به خاک سپردن پیکرش پس از به شهادت رسیدن و گزارش ارشاد154 از تنها یکى از آنها.
4ـ3. بسنده کردن ارشاد155 به ذکر نام شاعرى که درباره شهادت مسلم بن عقیل و هانى بن عروه اشعارى سرود و اشاره کامل156 به احتمال دوم درباره نام وى.
5 ـ3. بسنده کردن کامل157 به گزارش دو بیت از شعرى که در رثاى مسلم بن عقیل و هانى بن عروه سروده شد و اشاره ارشاد158 به هشت بیت آن.
6 ـ3. بیان تنها یک تاریخ براى روز قیام مسلم بن عقیل در ارشاد159 و اشاره کامل160 به دومین احتمال در این باره.
7ـ3. اشاره کوتاه تر کامل161 به تاریخ خروج امام حسین(ع) از مکّه به سوى کوفه نسبت به گزارش ارشاد162 در همین باره.
8ـ3. گزارش بلندتر و دقیق تر ارشاد163 از دیدار امام حسین(ع) با فرزدق نسبت به گزارش کامل164 در این باره.
9ـ3. بسنده کردن کامل165 به ذکر نام نامه رسان امام حسین(ع) که از منزلگاه (حاجر) به سوى کوفه روانه شد و اشاره ارشاد166 به احتمال دوم درباره نام او.
10ـ3. اشاره ارشاد167 به متن و الفاظ و نیز انگیزه نگارش نامه یاد شده و بسنده کردن کامل168 به نقل مضمون آن.
11ـ3. اشاره کامل169 به ذکر احتمال دوم درباره کشنده قیس ابن مسهر یا عبداللّه بن یقطر و بسنده کردن ارشاد170 به ذکر نام مشهور او.
12ـ3. اشاره ارشاد171 تنها به یک نسب حر بن یزید و اشاره کامل172 به دو نسب او.
13ـ3. گزارش کوتاه تر کامل173 از آب دادن امام حسین(ع) به همراهان حر بن یزید, نسبت به گزارش ارشاد174 در همین باره.
14ـ3. اشاره ارشاد175 تنها به نام منزلگاه (عذیب الهجانات) و گزارش کامل176 از وجه تسمیه این مکان.
15ـ3. اشاره گذراى کامل177 به متن نامه عمر بن سعد به ابن زیاد پس از نخستین دیدارش با امام حسین(ع) و گزارش ارشاد178 از متن و الفاظ آن.
16ـ3. گزارش ارشاد179 از دو احتمال درباره متن و الفاظ نامه ابن زیاد به عمر بن سعد پس از خواندن نخستین نامه عمر به او و اشاره کامل180 تنها به مضمون یکى از آنها.
17ـ3. اشاره کامل181 به نام سه برادر عبّاس بن على(ع) و گزارش ارشاد182 از نام دو تن از آنها.
18ـ3. گزارش ارشاد183 از نام دو تن از همراهان بیست نفره عبّاس بن على(ع) هنگام رفتنش به سوى کوفیان در آغاز شب عاشورا و اشاره کامل184 تنها به نام یکى از آنها.
19ـ3. گزارش کامل185 از دو دلیل براى مهلت خواهى امام حسین(ع) در شب عاشورا و بسنده کردن ارشاد186 به ذکر تنها یکى از آنها.
20ـ3. گزارش ارشاد187 از نام راوى گفت وگوهاى امام حسین(ع) با همراهان خود در شب عاشورا و بسنده کردن کامل188 به تنها نقل سخنان آن حضرت.
21ـ3. گزارش کامل189 از نیمى از سخنان مسلم بن عوسجه, در شب عاشورا و نقل کامل آنها در ارشاد.190
22ـ3. گزارش ارشاد191 از سخنان زهیر بن قین در شب عاشورا و اشاره کلى کامل192 به این مطلب.
23 ـ3. گزارش کامل193 از واکنش حضرت زینب(س) پس از شنیدن اشعارى که امام حسین(ع) آنها را در شب عاشورا خواندند, بدون ذکر نام راوى و اشاره ارشاد194 به این مطلب همراه درج نام او.
24ـ3. اشاره ارشاد195 به نام برخى سرکردگان سپاه کوفه و گزارش کامل196 از نام افرادى افزون بر آنان.
25 ـ3. گزارش کامل197 از نسب برخى سرکردگان سپاه کوفه و بسنده کردن ارشاد198 تنها به ذکر نام آنها.
26 ـ3. گزارش ارشاد199 از نسب سه تن از پنج صحابى اى که امام حسین(ع) نام آنها را بر زبان آورد و نیز درج نام پدرِ انس و بسنده کردن کامل200 تنها به ذکر نام آنان.
27 ـ3. گزارش کامل201 از نسب عبداللّه بن عمیر و بسنده کردن ارشاد202 به تنها ذکر نام او.
28 ـ3. اشاره ارشاد203 به نام بردن یسار از دو تن از یاران امام حسین(ع) براى نبرد تن به تن و گزارش کامل204 از نام سه تن از آنان.
29 ـ3. بسنده کردن کامل205 به تنها نام پدر یکى از کوفیان به نام (ابن حوزه) و گزارش ارشاد206 از نام خود او و نیز نسبش افزون بر نام پدرش.
30 ـ3. اشاره گذراى ارشاد207 به نماز امام حسین(ع) در روز عاشورا و گزارش مفصل تر کامل208 در این باره.
31 ـ3. اشاره کامل209 به سه مصرع و گزارش ارشاد210 از پنج مصرع رجزى که على بن الحسین(ع) هنگام حمله به سوى کوفیان خواند.
32 ـ3. گزارش مفصل ارشاد211 از چگونگى شهادت قاسم ابن الحسن(ع) و نقل کوتاه کامل212 در این باره.
33 ـ3. اشاره کوتاه کامل213 به شهادت عبداللّه بن حسن ابن على(ع) بدون نام بردن از او و گزارش مفصل تر ارشاد214 در این باره, افزون بر نام بردن از او.
34 ـ3. بسنده کردن ارشاد215 به گزارش سکوت عمر ابن سعد پس از اعتراض حضرت زینب(س) به او و اشاره کامل216 به اشک آلود شدن چشم هاى عمر, افزون بر خاموش ماندنش.
4. ناهمخوانى هاى گزارش هاى ارشاد و کامل:
1ـ4. نام یکى از یاران نامدار امام حسین(ع) در همه جاى کامل217, (حبیب بن مُطَهَّر) و در همه جاى ارشاد218, (حبیب ابن مُظاهِر).
2ـ4. نام یکى از نامه نگاران کوفى به امام حسین(ع) در ارشاد,219 (محمّد بن عمرو تیمى) و در کامل,220 (محمّد بن عمیر تمیمى).
3ـ4. نام جد فرد معترض به سخنان نعمان بن بشیر در کامل,221 (سعید) و در ارشاد,222 (ربیعه).
4ـ4. نام دو تن از نامه نگاران ساکن کوفه به یزید براى آگاه کردنش از اوضاع شهر و سستى نعمان بن بشیر در ارشاد,223 (عمارة بن عقبه) و (عمر بن سعد بن ابى وقّاص) و در کامل,224 (عمارة بن ولید بن عقبه) و (عمرو بن سعد بن ابى وقّاص).
5 ـ4. مریض بودن هانى بن عروه در کامل225 و تمارضش در ارشاد.226
6 ـ4. تفاوت گزارش هاى ارشاد227 و کامل228 درباره سبب ضرب و شتمى که ابن زیاد در حق هانى بن عروه روا داشت.
7ـ4. آگاه شدن ابن زیاد از مخفیگاه مسلم بن عقیل توسط محمّد بن اشعث در کامل229 و حدس زدنش در این باره هنگام گفت وگوى در گوشى عبدالرحمن بن محمّد بن اشعث با پدرش درباره مخفیگاه یاد شده در ارشاد.230
8ـ4. نام یکى از مأموران ابن زیاد براى دستگیرى مسلم ابن عقیل و نیز کشنده او در ارشاد,231 (بکر) و در کامل,232 (بکیر).
9ـ4. نام مأمورى که همراه هفتاد مرد قیسى به سرکردگى محمّد بن اشعث براى دستگیرى مسلم روانه شد, از دادن امان به او هنگام تسلیم شدنش, خوددارى ورزید و گریستنِ او را پس از دستگیرى, بر ترسش از مرگ حمل کرد در کامل,233 (عمرو ابن عبیداللّه بن عبّاس) و در ارشاد,234 (عبیداللّه بن عبّاس).
10ـ4. نام کسى که پس از اسارت مسلم بن عقیل و در آستانه بردنش نزد ابن زیاد, به او آب داد در ارشاد,235 (عمرو بن حریث) و در کامل,236 (عمارة بن عقبه).
11ـ4. در کامل237 آنچه به عنوان چگونگى شهادت قیس ابن مسهر در ارشاد238 گزارش شده, به برادر رضاعى امام حسین(ع) نسبت داده شده است.
12ـ4. نام برادر رضاعى امام حسین(ع) در ارشاد,239 (عبداللّه ابن یقطر) و در کامل,240 (عبداللّه بن بقطر).
13ـ4. آگاه شدن یاران امام حسین(ع) از شهادت مسلم ابن عقیل و برادر رضاعى آن حضرت از سوى آن جناب به گزارش کامل241 و خواندن نوشته اى از سوى آن حضرت در این باره پس از آگاه شدن ایشان از شهادت مسلم بن عقیل, هانى بن عروه و برادر رضاعى خود به نقل ارشاد.242
14ـ4. نام کسى که در منزلگاه (بطن عقبه) به امام حسین(ع) نصیحت کرد به کوفه نروند در ارشاد,243 (عمرو بن لوذان) و در کامل,244 (رجل من العرب).
15ـ4. سخن امام حسین(ع): (واللّه, لایدعونی حتّى یستخرجوا هذه العلقة…) در کامل245 ـ با اندکى تفاوت ـ مربوط به حوادث حضور آن حضرت در مکّه دانسته شده و در ارشاد,246 مربوط به گفت وگوى آن جناب با عمرو بن لوذان در منزلگاه (بطن عقبه).
16ـ4. منکران مشاهده درخت خرما از دور دست در منزلگاه (شراف) به گزارش ارشاد,247 گروهى از همراهان امام حسین(ع) بودند و به نقل کامل,248 دو راهنماى بنى اسدى.
17ـ4. به گزارش کامل,249 آنچه در منزلگاه (شراف), درخت خرما به شمار رفته بود, گردن اسب ها بود و به نقل ارشاد,250 گوش آنها.
18ـ4. نام کوه نزدیک به منزلگاه (شراف) در ارشاد,251 (ذوحسمى) و در کامل,252 (ذوحسم).
19ـ4. شمار سپاهیان حر بن یزید ریاحى در کامل,253 هزار نفر و در ارشاد,254 حدود هزار نفر.
20ـ4. انحراف مسیر امام حسین(ع) به سمت چپ به گزارش ارشاد,255 پیشنهاد حر بن یزید ریاحى بوده است و بنابر ظاهر نقل کامل,256 انتخاب خود آن حضرت.
21ـ4. در گزارش کامل,257 گروهى به تصمیم حر بن یزید ریاحى, مبنى بر فرود آمدن در همان مکان دریافت نامه ابن زیاد, اعتراض مى کنند و به نقل ارشاد,258 امام حسین(ع) شخص معترض است.
22ـ4. نام یکى از روستاهایى که امام حسین(ع) از حر بن یزید ریاحى مى خواهد در آن فرود آیند در ارشاد,259 (شِفْنَة) و در کامل,260 (شُفَیَّة).
23 ـ4. نام یکى از پانصد سوار کوفى که میان امام حسین(ع) و آب فاصله انداختند در کامل,261 (عبداللّه بن ابى الحصین) و در ارشاد,262 (عبداللّه بن حصین).
24ـ4. اشاره ارشاد263 به نام کسى که پایان کار عبداللّه بن حصین را دید و گزارش کامل264 از این رخداد از زبان ابومخنف.
25 ـ4. قصد امام حسین(ع) براى رفتن به سوى سپاهیان کوفه که در آغاز شب عاشورا به سوى آن حضرت مى آمدند و درخواست عبّاس بن على(ع) براى این کار که از سوى آن جناب پذیرفته شد به گزارش کامل265 و فرمان امام حسین(ع) به برادرش عبّاس که چنین کند به نقل ارشاد.266
26 ـ4. عاشورا ـ به گزارش ارشاد267 ـ روز جمعه و بنابر احتمالى, شنبه بوده است, برعکس نقل کامل.268
27 ـ4. به گزارش کامل,269 حبیب بن مظاهر به شمر ابن ذى الجوشن مى گوید: (نمى فهمى چه مى گویى) و به نقل ارشاد270: (نمى فهمى حسین چه مى گوید.)
28 ـ4. نام بردن امام حسین(ع) در ضمن نخستین خطبه اش با کوفیان از چندتن, از جمله: یزید بن حارث, به گزارش ارشاد271 و به نقل کامل,272 زید بن حارث.
29 ـ4. بنابر گزارش کامل,273 قیس بن اشعث از امام حسین(ع) مى خواهد به فرمان پسرعمویش ابن زیاد گردن نهد و به نقل ارشاد,274 به فرمان پسرعموهایش (بدون تفسیر آن).
30 ـ4. واکنش امام حسین(ع) به پیشنهاد تسلیم شدن: (خود را تسلیم شما نمى کنم) به گزارش ارشاد275 و به نقل کامل276: (خود را تسلیم آنها نمى کنم).
31 ـ4. به گزارش کامل,277 امام حسین(ع) از کوفیان مى خواهد براى آگاهى از صدق ادعاى آن حضرت یا کذب آن, از یکى از پنج صحابى اى که نام مى برد, بپرسند و به نقل ارشاد,278 از همه آنها.
32 ـ4. نام بردن ارشاد279 در آغاز, از یکى از دو برده اى که براى نبرد تن به تن پیشگام شدند و نام بردن از دومى در ادامه گزارش و نام بردن کامل280 از هر دوى آنان در آغاز گزارش.
33 ـ4. تفاوت گزارش هاى کامل281 و ارشاد282 از سخنان عبداللّه بن حوزه, چگونگى گفت وگوى امام حسین(ع) با وى و نیز کیفیت نابودى اش.
34 ـ4. نام یکى از یاران امام حسین(ع) که در برابر آن حضرت با کوفیان سخن گفت در ارشاد,283 (حنظلة بن سعد) و در کامل,284 (حنظلة بن اسعد).
35ـ4. بنابر گزارش کامل,285 شهادت عبداللّه بن مسلم ابن عقیل با پرتاب دومین تیر از سوى کشنده اش ـ عمرو بن صبیح صدائى ـ رخ داد و به نقل ارشاد,286 با فرو رفتن نیزه عمرو ابن صبیح ـ بدون ذکر نسب او ـ در قلب آن شهید.
36ـ4. نام کشنده عبدالرحمن بن عقیل بن ابى طالب در ارشاد,287 (عثمان بن خالد همدانى) و نام کشندگانش در کامل,288 (عثمان بن خالد بن اُسَیْر جهنى) و (بشر بن سوط همدانى).
37ـ4. نام کشنده قاسم بن الحسن(ع) در کامل,289 (عمرو ابن سعد) و در ارشاد,290 (عمر بن سعید).
38ـ4. نام کسى که به دست عبداللّه بن عقبه شهید شد در ارشاد,291 (ابوبکر بن حسن) و در کامل,292 (ابوبکر بن حسین).
39ـ4. نام سپاهى کوفى که به امام حسین(ع) جسارت کرد و سر آن حضرت را با فرود آوردن ضربتى مجروح ساخت در کامل,293 (مالک بن نُسَیْر) ـ بدون ذکر نسب ـ و در ارشاد,294 (مالک بن نَسْر کندى).
40ـ4. بنابر گزارش ارشاد,295 مردى از بنى دارم تیرى به سوى امام حسین(ع) افکند که افزون بر خون آلود کردن گلوى آن حضرت, مانع نوشیدن آب از سوى آن جناب شد و به نقل کامل,296 حصین بن نمیر بود که این تیر را پرتاب کرد و بر دهان آن حضرت نشاند (البته, ابن اثیر در ادامه گزارش, دارمى بودن این تیرانداز را به عنوان یک احتمال ذکر کرده است).
41ـ4. نام کسى که عبداللّه بن حسن بن على(ع) را به شهادت رساند و سپس نیز لباس زیر امام حسین(ع) را پس از شهادت آن حضرت به یغما برد در کامل,297 (بحر بن کعب) و در ارشاد,298 (ابجر بن کعب).
42ـ4. به گزارش ارشاد,299 شمر بن ذى الجوشن بود که خولى بن یزید را به خاطر سستى در کار بریدن سر امام حسین(ع), سرزنش و خودش اقدام به این کار کرد و به نقل کامل,300 این دو کار از سنان بن انس نخعى سر زد.
5. برخى ناهمخوانى هاى هریک از این دو گزارش:
1ـ 5. نام سرکرده سواره نظام کوفه در یک جاى کامل,301 (عروة بن قیس احمسى) و در جاى دیگر,302 (عزرة بن قیس) (بدون ذکر نسب).
2ـ 5. شمار سپاهیان کوفى به سرکردگى حر بن یزید ریاحى در یک جاى ارشاد,303 حدود هزار نفر و در جاى دیگر,304 هزار نفر.
3ـ 5. نام پرچمدار کوفیان در یک جاى ارشاد,305 (دُرَیْد) و در جاى دیگر,306 (ذُوَیْد).
1و2. تعبیرهایى است که خود آن حضرت در شام عاشورا ـ به درستى ـ درباره همراهان خود به کار برده اند و شیخ مفید و ابن جزرى آنها را دقیقاً یکسان گزارش کرده اند: (فإنّی لاأعلم أصحاباً أوفى ولاخیراً من أصحابی ولا أهل بیت أبرّ ولاأوصل من أهل بیتی) (نک: شیخ مفید, الارشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد, ج2, چاپ اول, قم, کنگره جهانى هزاره شیخ مفید, 1413ق, ص91 و ابن اثیر جزرى, الکامل فى التاریخ, ج4, بى چا, بیروت, دار صادر و دار بیروت, 1385ق, ص57).
3. کارى که محقق ارجمند و پرتلاش, دوست گرامى ما, جناب آقاى محمّد اسفندیارى با نگارش و نشر (کتاب شناسى تاریخى امام حسین(ع)) انجام داده اند و با حق گزارى ها و ستایش هاى به جاى حضرات اساتید دانشمند, آقایان بهاءالدین خرمشاهى و حجت اللّه جودکى رویارو شده اند; إنّما یعرف ذا الفضل من الناس ذووه.
إذا قالت حذام فصدّقوها
فإنّ القول ماقالت حذام
براى آگاهى از مقاله دو استاد یاد شده و نیز پاسخ کوتاه آقاى اسفندیارى به آن ـ به ترتیب ـ ر.ک: آینه پژوهش, ش74, ص32 وش75, ص136.
4. یکى از دانشمندان معاصر که به راستى شایسته دریافت مدال هاى لیاقتِ (علامه) و (محقق) بوده اند, زندگى این مقتل نگار پیشتاز را تحلیلگرانه گزارش کرده اند (ر.ک: علامه محقق محمّدتقى شوشترى, قاموس الرجال, ج8, چاپ دوم, قم, تحقیق و نشر مؤسسه نشر اسلامى, 1417ق, ص615).
5. همان, ص620.
6. همان.
7. براى نمونه, نک: محمّد بن جریر طبرى, تاریخ الطبرى, ج5, تحقیق محمّد ابوالفضل ابراهیم, بى چا, بیروت, روائع التراث العربى, بى تا, ص351 و ابوالفرج اصفهانى, مقاتل الطالبیین, چاپ دوم, قم, مؤسسه دارالکتاب, بى تا, ص62.
8. ابن اثیر جزرى, پیشین, ج1, ص3ـ4.
9. بنابراین, سخن یکى از نویسندگان معاصر که ابن اثیر جزرى ـ مانند محمّد ابن جریر طبرى ـ در کتاب نامدار خود, الکامل فى التاریخ, به استفاده از مقتل ابى مخنف اقدام و در این کار, بدون وساطت طبرى عرض اندام کرده است, درست نمى نماید (نک: حسن غفارى, کتاب مقتل الحسین, بى چا, قم, بى نا, 1398ق, مقدمه, صفحه هـ ـ و).
10. شیخ مفید, پیشین, ص32.
11. همان.
12. همان; ابن حجر عسقلانى, لسان المیزان, ج4, بى چا, بیروت, مؤسسة الاعلمى, بى تا, ص253 و ج6, ص196; ابوالعبّاس نجاشى, رجال النجاشى, ج2, چاپ اول, بیروت, دارالاضواء, 1408ق, ص399; شیخ طوسى, الفهرست, بى چا, نجف اشرف, نشر مکتبه و مطبعه مرتضویه, بى تا, ص95 و ابوسعد سمعانى, الانساب, ج5, چاپ اول, بیروت, دارالجنان, 1408ق, ص86 و232.
13. ابن حجر عسقلانى, همان, ج4, ص492 و ابوعبداللّه ذهبى, تاریخ الاسلام, مجلد حوادث و وفیات 201ـ210, چاپ دوم, بیروت, دارالکتاب العربى, 1414ق, ص419.
14. ابن حجر عسقلانى, همان, ص253; ابوعبداللّه ذهبى, همان, ص420 و ابوسعد سمعانى, پیشین, ص87 و232.
15. ابوالعبّاس نجاشى, پیشین, ص400 و شیخ طوسى, پیشین.
16. شیخ مفید, پیشین, ص34.
17. همان, ص35.
18. همان.
19. همان, ص36.
20. همان, ص37.
21. همان.
22. همان, ص38.
23. همان, ص39.
24. همان, ص40.
25. همان, ص41.
26. همان, ص42.
27. همان, ص43.
28. همان, ص46.
29. همان, ص51.
30. همان, ص53.
31. همان, ص55.
32. همان, ص57.
33. همان, ص60.
34. همان, ص64.
35. همان.
36. همان.
37. همان, ص65.
38. همان.
39. همان, ص66.
40. همان.
41. همان, ص67.
42. همان, ص69.
43. همان.
44. همان, ص72.
45. همان, ص73.
46. همان.
47. همان, ص78.
48. همان, ص80.
49. همان.
50. همان, ص82.
51. همان.
52. همان, ص83.
53. همان, ص84.
54. همان, ص85.
55. همان, ص86.
56. همان.
57. همان, ص89.
58. همان, ص91.
59. همان, ص93.
60. همان, ص95.
61. همان, ص96.
62. همان, ص98.
63. همان, ص99.
64. همان, ص100.
65. همان.
66. همان, ص101.
67. همان.
68. همان, ص102.
69. همان, ص104.
70. همان, ص105.
71. همان, ص106.
72. همان.
73. همان, ص107.
74. همان.
75. همان, ص109.
76. همان, ص112.
77. ابن اثیر جزرى, پیشین, ج4, ص14.
78. همان, ص17.
79. همان.
80. همان, ص18.
81. همان, ص19.
82. همان, ص21.
83. همان, ص23.
84. همان.
85. همان, ص24.
86. همان, ص25.
87. همان, ص26.
88. همان, ص30.
89. همان, ص33.
90. همان, ص35.
91. همان.
92. همان, ص36.
93. همان.
94. همان.
95. همان, ص37.
96. همان.
97. همان, ص38.
98. همان.
99. همان, ص48.
100. همان, ص49.
101. همان, ص50.
102. همان, ص52.
103. همان.
104. همان, ص54.
105. همان.
106. همان.
107. همان, ص56.
108. همان, ص57.
109. همان.
110. همان.
111. همان, ص60.
112. همان.
113. همان, ص61.
114. همان.
115. همان, ص62.
116. همان.
117. همان, ص63.
118. همان, ص64.
119. همان, ص65.
120. همان, ص66.
121. همان.
122. همان, ص67.
123. همان.
124. همان, ص68.
125. همان.
126. همان.
127. همان.
128. همان.
129. همان, ص69.
130. همان.
131. همان.
132. همان, ص70.
133. همان.
134. همان, ص71.
135.همان.
136. همان.
137. همان.
138. همان.
139. همان, ص72.
140. همان, ص72ـ74.
141. همان, ص73.
142. همان, ص75.
143. همان.
144. همان, ص76.
145. همان.
146. همان.
147. همان.
148. همان, ص78.
149. همان, ص16.
150. شیخ مفید, پیشین, ص34.
151. همان, ص38.
152. ابن اثیر جزرى, پیشین, ص20.
153. همان, ص34.
154. شیخ مفید, پیشین, ص61.
155. همان, ص64.
156. ابن اثیر جزرى, پیشین, ص36.
157. همان.
158. شیخ مفید, پیشین.
159. همان, ص66.
160. ابن اثیر جزرى, پیشین.
161. همان, ص39.
162. شیخ مفید, پیشین.
163. همان, ص67.
164. ابن اثیر جزرى, پیشین, ص40.
165. همان, ص41.
166. شیخ مفید, پیشین, ص70.
167. همان.
168. ابن اثیر جزرى, پیشین.
169. همان, ص43.
170. شیخ مفید, پیشین, ص71.
171. همان, ص78.
172. ابن اثیر جزرى, پیشین, ص46.
173. همان.
174. شیخ مفید, پیشین.
175. همان, ص81.
176. ابن اثیر جزرى, پیشین, ص49.
177. همان, ص53.
178. شیخ مفید, پیشین, ص86.
179. همان.
180. ابن اثیر جزرى, پیشین.
181. همان, ص56.
182. شیخ مفید, پیشین, ص89.
183. همان, ص90.
184. ابن اثیر جزرى, پیشین.
185. همان, ص57.
186. شیخ مفید, پیشین, ص91.
187. همان.
188. ابن اثیر جزرى, پیشین.
189. همان, ص58.
190. شیخ مفید, پیشین, ص92.
191. همان.
192. ابن اثیر جزرى, پیشین.
193. همان.
194. شیخ مفید, پیشین, ص93.
195. همان, ص95.
196. ابن اثیر جزرى, پیشین, ص60.
197. همان.
198. شیخ مفید, پیشین.
199. همان, ص97.
200. ابن اثیر جزرى, پیشین, ص62.
201. همان, ص65.
202. شیخ مفید, پیشین, ص101.
203. همان.
204. ابن اثیر جزرى, پیشین.
205. همان, ص66.
206. شیخ مفید, پیشین, ص102.
207. همان, ص105.
208. ابن اثیر جزرى, پیشین, ص70.
209. همان, ص74.
210. شیخ مفید, پیشین, ص106.
211. همان, ص107.
212. ابن اثیر جزرى, پیشین, ص75.
213. همان, ص77.
214. شیخ مفید, پیشین, ص110.
215. همان, ص112.
216. ابن اثیر جزرى, پیشین, ص78.
217. همان, ص20, 59, 62, 65و68.
218. شیخ مفید, پیشین, ص37, 95, 98, 101 و103.
219. همان, ص38.
220. ابن اثیر جزرى, پیشین, ص21.
221. همان, ص22.
222. شیخ مفید, پیشین, ص41.
223. همان, ص42.
224. ابن اثیر جزرى, پیشین.
225. همان, ص26.
226. شیخ مفید, پیشین, ص46.
227. همان, ص49.
228. ابن اثیر جزرى, پیشین, ص29.
229. همان, ص32.
230. شیخ مفید, پیشین, ص57.
231. همان, ص58و63.
232. ابن اثیر جزرى, پیشین و ص35.
233. همان, ص32و33.
234. شیخ مفید, پیشین, ص57و59.
235. همان, ص60.
236. ابن اثیر جزرى, پیشین, ص34.
237. همان, ص42.
238. شیخ مفید, پیشین, ص71.
239. همان, ص70و75.
240. ابن اثیر جزرى, پیشین.
241. همان, ص43.
242. شیخ مفید, پیشین, ص75.
243. همان, ص76.
244. ابن اثیر جزرى, پیشین.
245. همان, ص39.
246. شیخ مفید, پیشین.
247. همان, ص77.
248. ابن اثیر جزرى, پیشین, ص46.
249. همان.
250. شیخ مفید, پیشین.
251. همان.
252. ابن اثیر جزرى, پیشین.
253. همان.
254. شیخ مفید, پیشین, ص78, س1.
255. همان, ص81.
256. ابن اثیر جزرى, پیشین, ص48.
257. همان, ص52.
258. شیخ مفید, پیشین, ص84.
259. همان.
260. ابن اثیر جزرى, پیشین.
261. همان, ص53.
262. شیخ مفید, پیشین, ص87.
263. همان.
264. ابن اثیر جزرى, پیشین, ص54, س1.
265. همان, ص56.
266. شیخ مفید, پیشین, ص90.
267. همان, ص95.
268. ابن اثیر جزرى, پیشین, ص59.
269. همان, ص62.
270. شیخ مفید, پیشین, ص98.
271. همان.
272. ابن اثیر جزرى, پیشین.
273. همان.
274. شیخ مفید, پیشین.
275. همان.
276. ابن اثیر جزرى, پیشین.
277. همان.
278. شیخ مفید, پیشین, ص97.
279. همان, ص101.
280. ابن اثیر جزرى, پیشین, ص65.
281. همان, ص66.
282. شیخ مفید, پیشین, ص102.
283. همان, ص105.
284. ابن اثیر جزرى, پیشین, ص72.
285. همان, ص74.
286. شیخ مفید, پیشین, ص107.
287. همان.
288. ابن اثیر جزرى, پیشین.
289. همان, ص75.
290. شیخ مفید, پیشین.
291. همان, ص109.
292. ابن اثیر جزرى, پیشین.
293. همان.
294. شیخ مفید, پیشین, ص110.
295. همان, ص109.
296. ابن اثیر جزرى, پیشین, ص76.
297. همان, ص77.
298. شیخ مفید, پیشین, ص110و111.
299. همان, ص112.
300. ابن اثیر جزرى, پیشین, ص78.
301. همان, ص60.
302. همان, ص68.
303. شیخ مفید, پیشین, ص78, س1.
304. همان, س17.
305. همان, ص96.
306. همان, ص101.

تبلیغات