آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۳

چکیده

متن

 
الصحیفة السجادیة(ع), روایةُ أبی علی محمد بن همّام بن سُهیل الإسکافى عن علی بن مالک, عن الامام زین العابدین(ع), تقدیم: السید محمدحسین الحسینى الجلالى, تحقیق محمدجواد الحسینى الجلالى, ط1, قم: دلیل ما, 1422ق/1380ش.
در میان نیایش هاى روایت شده از سرور ساجدان و زیور عابدان, امام على بن الحسین(ع) صحیفه سجادیه(ع) اهمیت و امتیازى دیگرگونه دارد. هرچند همه نیایش هاى آن سرور ارجمند, از دل دانایى و بردبارى و شیوایى و دلیرى و بزرگوارى برجوشیده, و در دل و دیده باورداران, محبوب و عزیز است,1 صحیفه سجادیه(ع) این امتیاز بزرگ را دارد که امام(ع), خود, به گردآورى آن دست یازیده و بر فرزندان برومندشان, امام محمد باقر(ع) و زید شهید(ره) املا فرموده اند.2

درست, از همین رو است که این صحیفه مقدس و اعجازآسا3 را, از روزگاران دور, در شمار مامنامه هاى میراث اهل بیت عصمت و طهارت(ص) و در کنار جوامع روایى و حدیث نامه هاى مختلف ـ به ویژه حدیث نامه هاى چهارگانه (الکتب الأربعه) ـ به روایت و درایت آن اهتمام کردند; آن را نزد مشایخ بزرگوار به قرائت گرفتند و به دقت و تحقیق در الفاظ و اعراب و اختلاف نسخ و معانى و روات آن نگریستند.4

افسوس و هزار افسوس که توانش هاى فن آورانه و شگرف و معیشت پرورانه دنیاى جدید, نه تنها موجب آن نشد که کاوش و پژوهش و تدریس و تدرس حدیث نامه هایى چون صحیفه سجادیه(ع), با آفاق نگرشى و نگارشى عصر همسو گردد و گامى به پیش نهد, که همان کهنه چراغ حدیث پژوهى سنتى را نیز فرو میراند; چنان که در این روزگار, به رغم انبوهى شمار طالبان علوم دینى و گسترش کتابخانه ها و کثرت ناشران و مددکارى رایانه ها, کم تر پژوهش و نگارش جاندار و تحول آفرین و دگرگون کننده اى در حوزه مطالعات حدیثى رخ مى نمایاند, و چه اندک اند کسانى که روز و روزگار خویش را به تأمل جدّى در حدیث نامه ها و مامنامه هاى تراث حدیثى بگذرانند.

آرى, چه نزدیک است به ما, اوصافى که احیاگر معارف حدیثى و ثالث مجلسیَین, شیخ بزرگوار, میرزا حسین نورى(ره) (درگذشته به 1320) در شِکوِه و شکایت از روزگار خویش بر قلم مى رانَد:

…و أصبحنا فى عصر لایوجَد فیه مجلس عالم یذاکر فیه من هذا العلم ساعة, ولا من یُقرأ علیه من الکتب الأربعة باب أو صفحة, ولا من یقرأها علیهم, بل ولا من التفسیر والرجال شىء, کأنّها صارت من العلوم الغریبة, وفضول الفنون الغیر النافعة!5

در چنین زمانه اى, نشر متن ویراسته روایتى غیر مشهور از صحیفه سجادیه(ع), به همراه یک تکنگارى مایه ور درباره پیشینه و گذار تاریخى صحیفه, خونى تازه در رگ پژوهش هاى حدیثى و جانى نو در کالبد فسرده (صحیفه پژوهى)ى روزگار مى دمد.

سپاس این همه را, باید از خادمان تراث اسلام, علامه آیةاللّه سید محمدحسین حسینى جلالى, و برادر ارجمندشان, استاد سید محمدجواد حسینى جلالى, گزارد که به نشر روایت على بن مالک از صحیفه سجادیه(ع) و تکنگارى پیشگفته اهتمام کرده اند.

روایت حاضر (روایت على بن مالک), در عصر شیخ الطائفه ابوجعفر طوسى متداول بوده و در رجالنامه شیخ از آن سخن رفته است (ر.ک:ص11). چون این روایت کمتر شناخته شده, و توجه ارباب نظر و عموم, بیش تر معطوف به روایت مشهور ابن أعلم است که شیخ الطائفه را به آن سندى نیست, و چون این روایت برترى هایى بر روایت ابن اعلم دارد, استاد سید محمدحسین حسینى جلالى, پس از دستیابى به تصویر نسخه روایت على بن مالک (محفوظ در کتابخانه مرحوم آیةاللّه العظمى سید شهاب الدین مرعشى نجفى ـ طاب ثراه ـ), به معرفى و احیاى آن قیام کرده اند. (ر.ک: ص11)

نگارش تکنگارى مذکور (موسوم به دراسة حول الصحیفه6), از آیةاللّه سید محمدحسین حسینى جلالى است, و تحقیق و ساماندهى روایت على بن مالک براى چاپ, از حجةالاسلام والمسلمین سید محمدجواد حسینى جلالى.
در این نوشتار, بر این پژوهش تازه انتشار یافته, نگاهى آمیخته به ملاحظات ناقدانه خواهیم افکند.
نفاست و وثاقت صحیفه
موافق گفتار ابن شهرآشوب(ره) صحیفه کامله ششمین کتابى است که در اسلام تألیف و تصنیف شده است: اولین کتاب, قرآن کریم بوده است که امیرالمؤمنین على بن ابى طالب(ع) آن را گرداورده اند. مؤلفان و مصنفان بعدى, به ترتیب تاریخى, سلمان فارسى(ره), ابوذر غفارى, اصبغ بن نباته و عبدالله بن ابى رافع اند. ششمین کتاب صحیفه کامله است که از سرورمان امام زین العابدین(ع) منقول است. (ص16)

استاد جلالى, به تفصیل نشان داده اند که آنچه احتمالاً از حدود سال 588ق یعنى از عصر ابن شهرآشوب الصحیفه الکامله خوانده شده, پیش از آن, الکامل, دعاء الکامل, دعاء الصحیفه و الصحیفه السجادیه خوانده مى شده است. (ص14ـ16)

به هر روى, صحیفه سجادیه(ع) که ـ به قول استاد جلالى ـ (پس از کتاب خدا, و سنت پیامبر(ص) سومین مرجع در تراث اهل بیت(ع) به شمار مى رود) (ص13), توسط دو فرزند بزرگوار سجاد(ع) یعنى امام محمدباقر(ع) و زید شهید, از آن حضرت روایت شده و این دو بزرگوار بر محافظت آن قیام کرده اند. امام باقر(ع) به نوبه خویش, آن را بر فرزند برومند خود, حضرت امام جعفر صادق(ع), املا فرمودند, و یحیى بن زید نیز نسخه پدر بزرگوار خویش را به ارث برد. امام صادق(ع) صحیفه را بر عمر بن هارون ثقفى بلخى (درگذشته به سال 194ق) املا فرمودند و این عمر بن هارون, مجمع الاسانیدى است که روایتگران صحیفه از او نقل و روایت مى کنند و نقش مهمى در ترویج این کتاب شریف و کرامند داشته است (ص13 و14).
جمهور علماى مذهب اهل بیت(ع) صحیفه را تلقى به قبول کرده و نسل به نسل, بر عمل به آن در اوقات طاعت و مظانِّ استجابت, مواظبت نموده اند. (ص16)
شیوخ بزرگوار و رجالیان نامدار متقدم, نجاشى و طوسى و ابن شهرآشوب, در کتاب هاى خود, به صحیفه سند رسانیده اند, و گروه بزرگى از عالمان و حدیث شناسان به توثیق آن پرداخته اند. (ص16)
مجلسى یکم در اجازه مورَّخ به 1064ق تصریح کرده است که شکى در این نیست که صحیفه کامله از سرور ما حضرت سید الساجدین(ع) است. عالم یگانه, محمدباقر وحید بهبهانى یکى از امارات وثاقت را آن مى داند که متن, خود, به صدورش از حضرات ائمه(ع) گواهى دهد, و صحیفه سجادیه(ع) را نمونه چنین متونى مى داند. صاحب جواهر صحیفه را صراحتاً از امام سجاد(ع) شمرده و در بحث نماز جمعه به آن استناد نموده است. شیخ اعظم, مرتضى انصارى در بحث از کفاره غیبت به ادعیه صحیفه استناد کرده.7 سید فقیهان متأخر, آیةاللّه العظمى بروجردى صدور صحیفه را از امام سجاد(ع) از بدیهیات شمرده است. علامه سید محسن امین هم به صحت نسبت صحیفه قائل شده, و شیخ آقا بزرگ طهرانى صحیفه را (قاعدتاً از حیث نسبت) نزد اصحاب متواتر شمرده است. (ص16ـ 18)
فى الجمله, اعلام امامیه, حتى اگر در سند صحیفه مناقشه کرده اند, متن آن را ـ به رغم اختلاف روایات ـ معتبر شمرده اند (ص19) و به قول شیخ آقا بزرگ, به روایت و شرح آن اهتمام نموده و به طور خاص, در اجازات روایى خود, از آن نام برده اند. (ص18)

پیشوایان زیدیه هم به این صحیفه ارجمند توجه داشته اند و نقل شده که المتوکل على الله, پیشواى یمن, به تدریس صحیفه سجادیه(ع) مى پرداخته و مجلس درسى از براى این کتاب شریف داشته است.8 (ص19)
سالشمار حیات فرهنگى صحیفه
صحیفه سجادیه(ع) همواره دستگرد مشایخ کرام بوده است و نسل به نسل در روایت و قرائت و سماع و استنساخ و شرح و تحشیه و تعلیق آن کوشیده اند; چنان که علامه شیخ آقا بزرگ طهرانى 64 شرح و 11 حاشیه و 6 ترجمه, و دکتر حسین على محفوظ, 58 شرح و 15 حاشیه و 13 ترجمه و 16 چاپ از براى آن یاد کرده اند. (ص34)
استاد جلالى, با جستجوى اخبار و نسخ صحیفه سجادیه(ع), سالشمار حیات فرهنگى صحیفه را تهیه کرده, و از قرن دوم تا روزگار ما, با ذکر سنوات ـ ولو به طور تقریبى ـ همه فعالیت هاى صورت بسته حول صحیفه را ـ اعم از روایت, استنساخ, قرائت, سماع, شرح, ترجمه, اجازه و… ـ خاطر نشان نموده اند (ص34ـ66).
نمونه را, سالشمار حیات فرهنگى صحیفه را در سده هاى پنجم و ششم هجرى چنین مى نویسند:
411هـ. روایة ابى الحسین بن عبدالله الغضائرى
416هـ. روایة ابى بکر محمد بن على الکرمانى
450هـ. روایة ابى العباس احمد بن العباس النجاشى
460هـ. روایة محمد بن الحسن الطوسى
511هـ. روایة ابى على بن محمد بن الحسن الطوسى فى جمادى الآخره
516هـ. قراءة ابى عبدالله محمد بن احمد بن شهریار الخازن فى ربیع الاول
598هـ. نسخة بخط ابى جعفر محمد بن ادریس الحلى فى رجب
589هـ. تاج الشرف یحیى بن اسماعیل بن على الحسین بشادباخ فى غرة محرم. [کذا]
588هـ. ذکره رشیدالدین محمد بن على بن شهرآشوب.
(ر.ک: ص36; با اندکى تلخیص)
هم به جهت شکوفایى حوزه هاى فرهنگى شیعه, و هم وفور اسناد و یافته هاى تاریخى, سالشمار مربوط به سده هاى دهم و یازدهم به بعد بسى مبسوط تر است; و این امرى است کاملاً طبیعى.
چکیده آگاهى هاى سالشمار, و نیز مشجر روایت صحیفه (در ص21) نشان مى دهد که این گوهر گرانمایه تراثى در آغاز در میان خود سلاله اهل بیت(ع) سیر مى کرده و ایشان به املاء و روایت و کتابت آن مى پرداخته اند. نخستین کسى که صحیفه را از این دائره بیرون آورده است, متوکل عمر بن هارون بلخى (درگذشته به سال 194ق) بوده, و طبیعى است که در این راه با مخالفت مخالفان اهل بیت(ع) رو به رو شده باشد. در سده چهارم, یعنى زمانى که تشیع در خلال حکومت آل بویه مجالى براى دم زدن و نفس کشیدن یافته بود, روایت و اجازت صحیفه فزونى گرفت و این امر تا سده دهم که دولت صفوى بر بنیاد مذهب شیعه اعلام موجودیت کرد, استمرار یافت. از این دوره عنایت به کتابت و اجازت و ترجمه و شرح و تعلیق صحیفه فزونى گرفت. در سده سیزدهم چاپ هاى سنگى صحیفه در ایران و هند, و ترجمه آن به زبان فارسى, بسیار مى شود; در سده چهاردهم صحیفه به زبان هاى اروپایى هم ترجمه گردید; و این عنایت روز افزون تا به امروز ادامه داشته است. (ص65 و66)

این سالشمار پر اهمیت ـ که استاد جلالى, مانند آن را براى نهج البلاغه شریف هم سامان داده اند9 ـ براى شناخت پیشینه صحیفه و چگونگى گذار آن از دهلیز تاریخ, بسیار سودبخش است و مى تواند سرمشق دیگر محققان قرار گیرد, تا براى همه مامنامه هاى تراثى چنین سالشمارهایى تنظیم کنند و بر سیر و مسیر تاریخى متون, پرتوهایى روشنگر بیفکنند.

صحیفه در کالبد (اسانید), (روایت ها) و (نسخه هاى مادر)
اسانید صحیفه در اجازات, بسیار است; چنان که مجلسى یکم مى گوید: این اسانید به ششصد و پنجاه هزار و یکصد سند (650100) مى رسد; ولى روایات اصلى صحیفه, طبعاً, بسى کم تر است. (ص19 و20)
علامه صاحبِ ریاض العلماء مشهور به (أفندى), مى گوید: (ما از نسخى از صحیفه شریفه اطلاع یافته ایم که به طرقى جز طریق مشهور روایت شده اند و شمار این طرق به ده برمى آید.) (ص20)
تأملات استاد جلالى نشان مى دهد که طرق اصلى مختلف و شناخته شده, همانا چهار طریق است و دیگر طرقى که صاحب ریاض العلماء در آغاز صحیفه ثالثه یاد کرده, همه به نحوى به همین چهار روایت راجع اند. (ص20, 23 و24)
و اما چهار روایت اصلى مورد نظر, از این قرارند:
1. روایت ابن مطهر که دو شیخ بزرگوار, طوسى و نجاشى به آن سند رسانیده اند.
2. روایت ابن مالک که فقط شیخ طوسى یاد کرده است.
3. روایت ابن اعلم که در همین روایت مشهور کنونى وارد شده است; ولى شیخ طوسى و نجاشى آن را یاد نکرده اند.
4. روایت ابن اشکیب که صاحب ریاض العلماء آن را مى شناخته (ص20).
و اما روایت هاى دیگرى که صاحب ریاض العلماء در آغاز صحیفه ثالثه یاد کرده است:
1. روایت ابن اشناس بزاز که بنابر برداشت استاد جلالى همان روایت مشهور است.
2. روایت شیخ محمد بن احمد بن على بن حسن بن شاذان, از ابن عیاش جوهرى, به اسناد خویش از على بن نعمان که این هم به عقیده استاد جلالى همان روایت مشهور ابن اعلم است.
3. روایت ابن عیاش جوهرى (کذا) که ظاهراً همان روایت پیشگفته است.
4. روایت تلعکبرى که به نظر استاد جلالى, گویا همان روایت دوم صحیفه است.
5. روایت وزیر ابوالقاسم حسین بن على مغربى که استاد جلالى احتمال مى دهند سند اجازتى باشد.
6. روایت برهنى کرمانى نرماشیرى که استاد جلالى معتقدند بنا بر آنچه از توصیفش در صحیفه ثالثه معلوم مى گردد, همان روایت مشهور است.
7. روایت کفعمى در اواخر البلد الأمین.
(ص23 و24)
درباره چهار روایت اصلى پیش گفته (یعنى روایت هاى ابن مطهر و ابن مالک و ابن اعلم و ابن اشکیب) باید گفت:
(روایت ابن مطهر, چون هم شیخ طوسى و هم نجاشى به آن سند رسانیده اند, از جهت استناد, از دیگر نسخ ممتاز است, و از این روى, اوثق روایات به شمار مى آید.) (ص20)
تنها یک نسخه از روایت ابن مطهر مى شناسیم که به روز جمعه یازدهم ربیع الآخر سال 695ق, به دست حسین بن محمد حسینى شیرازى, در موصل کتابت شده و امروز به شماره 3685 در گنجینه مخطوطات کتابخانه آیةاللّه العظمى مرعشى نجفى در شهر مقدس قم نگاهدارى مى شود. سندى کوتاه دارد. مقدمه معروف صحیفه در آن ذکر نشده و شامل چهل و یک دعاست; یعنى سیزده دعا از نسخ معروف کم تر دارد. (ص20 و22)
روایت ابن مالک, همین روایتى است که در کتاب مورد بحث, با تحقیق و تحشیه منتشر شده و ـ ان شاء الله ـ در همین نوشتار بیشتر درباره آن سخن گفته خواهد شد.
روایت ابن اعلم, على الخصوص از روزگار صفویه به این سو بسیار مورد توجه قرار گرفته; شیخ بهاءالدین محمد عاملى مشهور به شیخ بهایى, در اشتهار این روایت سهم قابل ملاحظه اى داشته است (ص24); و صحیفه مشهور و متداول امروزى حاصل جمع بین دو روایت ابن مطهر و ابن اعلم است.

رَوایى نسخه مشهور از آنجاست که مجلسى یکم نسخه اى از صحیفه را در رؤیا از دست مبارک امام زمان گرفته و بعدها خود نسخه را در میان برخى کتب وقفى آن عصر یافته و بر شیخ بهایى خوانده بوده و با بعض نسخ دیگر مقابله کرده بوده است. مجلسى یکم خود مى گوید: (به برکت مناوله صاحب الزمان(ص) این نسخه در جمیع بلاد اسلام, به ویژه اصفهان, پراکنده شد; چنان که کم تر خانه اى است که این صحیفه در آن نباشد) (ص24 و25). برخى از عالمان امامى, علاوه بر استنساخ و روایت و شرح, به حفظ این نسخه اقدام کردند. (ص26)
قدیم ترین دست نوشتى که استاد جلالى از این نسخه مشهور صحیفه یافته اند, دستنوشت مورخ 694ق است که به خط یاقوت بن عبدالله مستعصمى کتابت شده و در کتابخانه سلطنتى (سابق) در تهران نگاهدارى مى شود. (ص26)
نکته مهم آن است که بنابر مقدمه صحیفه مشهور, متوکل بن هارون, ادعیه صحیفه را در هفتاد وپنج باب دانسته که یازده باب از آن ها را از کف داده و شصت و چند باب از آن ها را حفظ کرده است. در روایت ابن مطهر و در روایت ابن مالک هم, سخنى از شمار ادعیه یا نقص آن ها نیست. با این همه عدد ابواب صحیفه مشهور و متداول, پنجاه وچهار دعا است و بنابراین, دعاهاى گمشده یا از دست رفته, بیست ویک دعا مى شوند. پس, تکمیل شمار ادعیه صحیفه ضرور مى نماید. (ص27)
به هر روى, چون نسخه مشهور صحیفه از تلفیق دو روایت ابن مطهر و ابن اعلم پدید آمده, با این که نسخه اى خاص از روایت ابن اعلم نمى شناسیم, مى توانیم با مقایسه روایت ابن مطهر با صحیفه مشهور, ضبط هاى نسخه ابن اعلم را تا حدودى که اطمینان بخش باشد, بازشناسى کنیم. (ص95)
روایت ابن اشکیب, روایتى است که حسین بن اشکیب مروزى به عنوان راوى از عمیر بن هارون, در سند آن قرار دارد. این حسین بن اشکیب که از متکلمان و مصنفان ثقه امامیه است, از اصحاب امام هادى و امام عسکرى(ع) شمرده شده, و باشنده سمرقند و کش بوده است(ص23). میرزا عبدالله اصفهانى, مشهور به افندى, صاحب ریاض العلماء نسخه اى عتیق از آن را دیده بوده که به خط ابن مقله, خوشنویس و وزیر نامدار روزگار عباسیان, کتابت شده بوده است. (ص203)
استاد جلالى, از این روایت به عنوان درّ یکتایى که مفقود است و نسخه اى از آن نمى شناسیم یاد کرده اند(ص20 و23), ولى در کمال خوشوقتى باید گفت: رونوشتى صفوى از روایت ابن اشکیب در زمره مخطوطات سیدنا الاستاذ, علامه حاج سید محمدعلى روضاتى موجود است.

متن این دستنوشت, در 138 برگ و در قطع رقعى است و به خط درشت هر صفحه: 9سطر, کتابت شده. بعضى نسخه بدل ها در حواشى آن آمده و یک دو برگ میانین هم دارد که حاوى پاره اى اضافات است. کتابت نسخه, به سال 1123ق, و به قلم (محمدباقر الحسینى السلطانى الشوشترى), صورت گرفته است. نسخه را, ملا ذوالفقار, براى یکى از بزرگان (شاید از خاندان سلطنت) نویسانیده, و در یادداشتى که در آغاز آن نوشته, تصریح نموده است که این نسخه اى از روایت غیر مشهور صحیفه از ابن اشکیب است که در نوع خود منحصر در فرد بوده و ملا ذوالفقار در تصحیح برخى تصحیفات کلیه و جزئیه آن کوشیده است.10

سند آغاز نسخه چنین است: (قال حدّثنى محمد بن الوارث, قال حدثنا الحسین ابن اشکیب, عن عمیر بن هارون بن المتوکل البلخی…).

به قرار مسموع از آقاى سید احمد سجادى, رئیس مرکز تحقیقات رایانه اى حوزه علمیه اصفهان, این مرکز, به زودى, تصویر این نسخه را در لوح فشرده رایانه اى منتشر خواهد کرد و عموم اهل دانش و پژوهش را گروگان محبت و سماحت و دانش گسترى سیدنا الاستاذ, علامه روضاتى خواهد نمود.
در این جا براى آن که نسبت روایت هاى چهارگانه با صحیفه اى که حضرت سید الساجدین(ع) املا فرموده اند, روشن تر شود, این نسبت را در یک درختچه روایى ساده11 فرا مى نماییم:
استاد جلالى درباره نسخه هاى مهم صحیفه که به عنوان (مادر) نسخه)ى نسخ مشهور صحیفه شناخته مى شوند, توضیحات سودمندى داده اند. یکى از این نسخه ها, نسخه على بن سکون (درگذشته در حدود 600 یا 606ق) است که از ثقات علماى امامیه به شمار مى رود. دیگر, نسخه على بن احمد سدید است که از روى نسخه ابن سکون نوشته و سپس آن را با نسخه ابن ادریس برسنجیده است. مستند ابن ادریس در ضبط نسخه اش به درستى شناخته نیست و استاد جلالى معتقدند که وى از اجتهاد شخصى اش در تصحیح نسخه خود بهره برده. نسخه دیگر, نسخه شهید اول است که از روى نسخه سدید نوشته و مواضعى از آن را که تقیید نشده و مهمل و بدون نقطه گذارى روشن رها شده بوده است, شهید اول, به همان صورت در نسخه خود ثبت کرده (و گویا منشأ برخى تصحیفات, همین موارد مهمله بوده باشد). نسخه شهید, مبناى نسخ مهم دیگرى قرار گرفته بوده است, از جمله: نسخه محمد بن على بن حسن جباعى (درگذشته به سال 886ق, نیاى شیخ بهایى) که در اختیار علامه مجلسى (صاحب بحار) بوده است. نسخه شهید ثانى که احتمال داده شده است همان نسخه ابوالنجم موجود در کتابخانه نواب باشد. سه دیگر نسخه مورخ 1079ق است که به قلم غلام على مشهور به محمد امین با دقت و عنایت فراوان کتابت شده و در کتابخانه دانشگاه تهران نگاهدارى مى شود. (تفصیل را, ر.ک: ص66 ـ73 و ص45).
استدراک بر صحیفه موجود
جمعى از علماى مذهب اهل بیت(ع) به گردآورى ادعیه اى که از امام زین العابدین(ع) روایت شده, ولى در صحیفه سجادیه مشهور نیامده است, قیام کرده اند و تکمله هایى براى صحیفه نوشته اند. از آن جمله است:
1. الصحیفة الثانیة که شیخ حر عاملى(ره) فراهم آورده و به سال 1311ق در هند به چاپ رسیده است.
2. الصحیفة الثالثة که مولى عبدالله بن عیسى اصفهانى, صاحب ریاض العلماء مشهور به (أفندى) فراهم آورده است و به سال 1400ق در قم چاپ شده.
3. الصحیفة الرابعة که محدث نورى فراهم آورده است.
4. الصحیفة الخامسة که علامه سید محسن امین عاملى فراهم آورده و به سال 1330ق در دمشق چاپ گردیده است.
صحیفه هاى ششم و هفتمى هم گرد آورده شده که چاپ نشده است و در الذریعه معرفى گردیده. صحیفه جامعى هم اخیراً به اهتمام آیةاللّه سید محمد باقر موحد ابطحى ساماندهى شده که در قم به طبع رسیده است. (ص27, متن و هامش)
در تدوین این مستدرکات, هدف اصلى, استقصا و گردآورى ادعیه منسوب به امام سجاد(ع) بوده و نکته مهمى که مربوط به ساختار روایتى صحیفه است, ملحوظ نگردیده است. این نکته آن است که صحیفه کتابى خاص است که در قالبى ویژه املا شده و از سوى راوى مشخص روایت گردیده; نه مجموعه اى از دعاهاى امام سجاد(ع) که توسط یک محدّث عادى کنار هم گذاشته شده باشد. پس, در استدراک بر صحیفه باید دو نکته را مراعات نمود:
نخست آن که سند دعا به متوکّل برسد.
دوم آن که از حیث اسلوب و ماده دعا با این قالب خاص تناسب داشته باشد.
این دو شرط, به عقیده استاد جلالى, تنها در دعاى سى و هفتم روایت ابن مالک وجود دارد که در روایت ابن مطهر و نسخه مشهور وجود ندارد. (ص28 و431)
صحیفه به روایت ابن مالک /نسخه حاضر
این صحیفه, در حقیقت, روایت ابوعلى محمد بن همام اسکافى بغدادى (درگذشته به سال 332ق) از على بن مالک است که به اسناد خویش, صحیفه سجادیه(ع) را روایت مى کند.
شیخ الطائفه, ابوجعفر طوسى از این صحیفه در رجالنامه خود یاد کرده و نوشته است: (على بن مالک, روى عنه ابن همام دعاء الصحیفة). بسیارى از رجالیان پسینى نیز سخن او را نقل کرده اند. چون این روایت صحیفه در سال هاى اخیر چندان در تداول نبوده, برخى از اعلام, مراد شیخ الطائفه را به روشنى متوجه نشده اند. علامه سید محمدصادق بحرالعلوم که رجالنامه شیخ را تحقیق و طبع نموده, گمان کرده است مراد از (دعاء الصحیفة) همانا سومین دعاى صحیفه مشهور است (یعنى: الصلوة على حملة العرش). علامه شیخ محمدتقى شوشترى نیز بر سیاق عبارت شیخ ایراد گرفته است که استاد جلالى به تفصیل پاسخ آن را نوشته اند. (ص158 ـ161)

این نسخه صحیفه, سى وهشت دعا از صحیفه را در بردارد. دعاى سى وهفتم از این نسخه, در نسخ متداول صحیفه موجود نیست. دعاهایى در نسخ متداول صحیفه به صورت مستقل آمده اند که در این نسخه به همراه و در ضمن دعاهاى دیگر وارد شده اند. چنان که دعاى نخست این نسخه, در بردارنده دعاهاى یکم و دوم نسخ متداول است. همچنین دعاى دوم این نسخه, دعاهاى سى وهفتم و پنجم از نسخ متداول را شامل است. (ص5و6)

گفتنى است که به نظر محقق محترم متن, ترتیب این نسخه, از حیث شکل و صورت دعاها, در مقایسه با ترتیب نسخ متداول, از انسجام بیش ترى برخوردار است. نمونه را, در نسخ متداول, دعاى دوم ـ که دعاى امام سجاد(ع) در درود و سلام بر رسول خدا(ص) است ـ از دعاى یکم جدا شده, ولى در این نسخه مستقیماً و متصلاً در پى تحمید آمده, و این ترتیب ـ به نظر محقق ـ منطقى تر است; زیرا انگیزه اى براى انفصال وجود ندارد, و از دیگر سو, دعاى دوم با (والحمد لله…) آغاز مى شود که آشکارا نشان مى دهد معطوف به عبارت پیشین است. (ص6)
از تفاوت هاى متمایزکننده نسخه روایت ابن مالک از نسخه مشهور, آن است که در فقرات بسیارى از صحیفه, صلوات بر محمد و آل محمد(ص) را مى آورد, به طورى که تقریباً هیچ دعایى از صحیفه از این صلوات خالى نیست. (ص73)

همچنین در تقدیم و تأخیر ترتیب ادعیه,12 و زیادت و نقصان و تقدیم و تأخیر بعض فقرات ادعیه, و افزونى بخش هایى ادعیه نسبت به نسخه مشهور بین روایت ابن مالک و نسخه مشهور تفاوت وجود دارد. (ص73)
این نسخه از صحیفه را (به عنوان روایت ابوعلى محمد بن همام بن سهیل اسکافى از على بن مالک), هم محقق متن صحیفه (ص) و هم استاد سید محمدحسین حسینى جلالى (ص11), (روایت فریده) و (نسخه وحیده) شمرده اند.
نسخه مبناى طبع این روایت, دستنوشتى است که در کتابخانه آیةاللّه العظمى مرعشى نجفى نگهدارى مى شود. هرچند کهن بودن آن هویداست, تاریخ و نام کاتب ندارد. بر برگه بیست ویکم آن یک یادداشت بلاغ دیده مى شود, بدین لفظ: (بلغ عند مستجمع العلوم شیخ الإسلام والمسلمین زین الملة والدین مد ظله و ایده الله تعالى); و استاد جلالى چنین برداشت کرده اند که مراد, شهید ثانى (زین الدین بن على عاملى) مى باشد. (ص161)
بارى, این نسخه, على الظاهر, تنها دستنوشت روایت على بن مالک نیست. چه, سال ها پیش در یکى از مراحل بازسازى حرم مطهر رضوى(ع) در مشهد مقدس صندوقچه اى حاوى چند دستنوشت کهن دستیاب شد که در زمان هاى دور از آن یکى از مدارس فرقه کرامیه در نیشابور بوده است.13 یکى از این دستنوشت ها, دستنوشت صحیفه سجادیه(ع) است که بر یک مدرسه کرّامى در نیشابور وقف شده بوده است, و دانشمند پاکیزه خوى, استاد کاظم مدیر شانه چى, صحیفه سجادیه(ع) را بر اساس آن تحقیق و آماده چاپ کردند و به سال 1371ش در سلسله منشورات بنیاد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى(ع) در مشهد به چاپ رسانیدند. جان سخن این که این صحیفه هم, مروى است از طریق على بن مالک.

نه این نوشتار گنجایى سنجش دو نسخه را دارد و نه نگارنده هم اکنون مجال آن را. تنها بیفزایم که این نسخه کرامیه, همان نسخه مورَّخ 416ق است که استاد سید محمدجواد حسینى جلالى, ذکر آن را بر سالشمار دراسة حول الصحیفه برافزوده (ص36) و در تحقیق متن هم از آن بهره برده اند (ص9), ولى ظاهراً به پیوند آن با على بن مالک توجه نداده اند (یا این بنده متوجه تذکر ایشان نشده است).
شرح اسناد و شرح خطبه
استاد سید محمدحسین حسینى جلالى در دو فصل دراز دامن از دراسه خویش, به شرح و گزارش اسناد متن و نیز خطبه صحیفه پرداخته و موى بینانه دقائق سند و خطبه روایت اسکافى را از ابن مالک, بر رسیده اند.

نخست به شرح حال محمد بن همام اسکافى بغدادى, و على بن مالک, و احمد بن عبدالله, و محمد بن صالح, و عمر (/عمیر) بن متوکل, و متوکل بن هارون, پرداخته و گفتارهاى تراجمنگاران و رجالیان را درباره اینان به بررسى و داورى گرفته اند (ص164ـ192); آن گاه به معرفى اعلام مذکور در مقدمه صحیفه دست یازیده اند (ص194ـ 238). این اعلام عبارتند از: امام جعفر صادق(ع), محمد بن عبدالله محض (معروف به (النفس الزکیه)), ابراهیم بن عبدالله محض, اسماعیل (فرزند امام صادق ـ ع ـ), یحیى بن زید, زید شهید (فرزند امام سجاد ـ ع ـ), امام محمد باقر(ع), امام زین العابدین(ع).

پس از آن, خطبه (/مقدمه)ى صحیفه را به بهره هایى چند تقسیم کرده و به شرح آن پرداخته اند.
متأسفانه, توجه به (خطبه)ها و (دیباچه)هاى متون کهن و مامنامه هاى تراثى, به ویژه در حوزه هاى علوم دینیّه, روز به روز رو به کاهش مى رود, و از این رو, بسیارى از دقائق قابل استنباط از این قسمت هاى بسیار مهم و روشنگر بعض خطوط اصلى حاکم بر متن, از دید خوانندگان پنهان مى ماند.

استاد جلالى, چه در مورد نهج البلاغه شریف14 و چه در مورد صحیفه ارجمند امام سجاد(ع) با تحلیل و بررسى متن خطبه کتاب, توانسته اند حقائق تاریخى و معنوى و تراثى مهمى را درباره متن عرضه دارند.

در آغاز خطبه صحیفه, متوکل بن هارون بلخى دیدار خود را با یحیى بن زید شهید گزارش مى کند. تاریخ و محل این دیدار در خطبه مذکور نیست, ولى استاد جلالى حدس مى زنند مکان دیدار, کوفه یا پیرامون آن بوده باشد. زیرا متوکل در بازگشت از حج, راهى بلخ بوده است, و یحیى قصد خراسان داشته, و عراق همواره حلقه ارتباطى کسانى بوده است که از خراسان و پیرامون آن آهنگِ حج مى کنند. تاریخ دیدار هم بین سال هاى 122 و 125ق و بطبع پس از ذى الحجه است. (ص239 و240)

یحیى در سخنان خود خاطر نشان مى کند که امام باقر(ع) زید را به ترک خروج اشارت فرموده بوده اند (ص239). در این جا, استاد جلالى به بررسى این پُرسمان مى پردازند که آیا قیام زید از سوى امام باقر(ع) مورد نهى قرار داشته, و از این روى, غیر مشروع بوده است, یا این که نهى مورد اشارت یحیى, قیام زید را که به شهادت وى انجامید, شامل نمى شده؟ به گفته استاد جلالى, روایات نشان مى دهند که زید در موقعیتى قیام کرده است که چاره و راهى جز قیام پیش روى وى نبوده است, و این مورد, مشمول نهى امام(ع) نمى شده است. (تفصیل را, ر.ک: ص420ـ422)

در بهره دیگرى از مقدمه, یحیى بن زید از متوکل مى شنود که امام صادق(ع) از کشته شدن وى بسان پدرش خبر داده اند. نخستین واکنش و سخن یحیى این آیه قرآن است که مى خواند: (یمحوا الله مایشاء ویثبت وعنده ام الکتاب) (رعد, آیه 39). (ص243)
استاد جلالى, پس از بحثى دراز دامن درباره (قضا)ى الهى و معناى آن در معارف اهل بیت(ع) و همچنین پرسمان (بداء) نشان مى دهند که منظور یحیى بن زید از استشهاد به این آیه کریمه چه بوده است. (ص243ـ249)

در بهره دیگر, استاد جلالى, از این سخن متوکل که مى گوید: (فأخرجتُ إلیه دُعاءً أملاهُ علیَّ ابوعبدالله(ع), وحَدَّثَنى أنَّ أباهُ محمداً(ع) أملاهُ علیه وکان یَدعو به ویُسَمّیه الکامل), چنین نتیجه گرفته اند که صفت (کامل) به اعتبار مضامین دعا به صحیفه سجادیه(ع) داده شده و این هم که صحیفه را صحیفه کامله مى خوانند, به اعتبار همین توصیف و تسمیه است, نه به اعتبار وجود نسخه اى ناقص در مقابل این صحیفه; چنان که برخى از اعلام گمان برده اند. (ص250)

در بهره دیگر, متوکل شرح مى دهد که چگونه امام صادق(ع) صحیفه یحیى بن زید را دیده و گواهى داده اند که دعاى نیاى بزرگوارشان, على بن الحسین(ع) است که به خط عمّشان, زید, کتابت گردیده; و آن گاه از فرزندشان, اسماعیل, مى خواهند صحیفه محفوظ متعلق به خودشان را بیاورد و خاطر نشان مى کنند که این صحیفه به خط پدرشان و املاى نیاى بزرگوارشان(ع) است. پس از آن, متوکل از امام(ع) اذن مى خواهد که دو صحیفه را با هم مقابله کند; امام(ع) اجازه مى دهند, و او هیچ اختلافى میان دو صحیفه نمى بیند. (ص263)

استاد جلالى خاطر نشان مى کنند که هیچ روایتى از ائمه(ع) نمى شناسیم که این چنین مورد اهتمام ایشان ـ از حیث املا و استنساخ و روایت و حفظ ـ بوده باشد. استئذان متوکل و اذن امام براى مقابله خود, نکته دیگرى است که میزان دقت و اهتمام راوى را در مقابله نشان مى دهد و این اقتضا مى کند که روایت هاى سه گانه صحیفه که همه به متوکل باز مى گردند, یکى باشند, نه مختلف. (ص264)
در بهره دیگر ـ به روایت ابن مالک ـ در سخنان امام صادق(ع) خطاب به محمد بن عبدالله بن حسن و ابراهیم بن عبدالله بن حسن, چنین مى خوانیم:

(…فوالله انّى لأعلمُ أنَّکُما ستُخرجان کما اُخرج یحیى, وستُقتَلان کما قُتِل یحیى). (ص264)
استاد جلالى, به درست, بر این عبارت روشنگر انگشت نهاده و خاطرنشان کرده اند که امام(ع) با این عبارت اشارت مى فرمایند که مبادرت به این قیام ها به اختیار و دلخواه اهل بیت(ع) نبوده است و ایشان ناگزیر از قیام شده اند. (ص265)
جالب توجه این است که نظیر این عبارت, در روایت مشهور, به صیغه معلوم است: … فَوَاللّهِ لأعلَمُ أنّکما سَتَخرجان کما خرج وستُقتلان کما قُتِل. ولى صیغه مجهول, در روایت ابن مالک, نشان مى دهد که این اقدام و برنامه ریزى بنى العباس بوده که یحیى و ابراهیم را در برابر عمل انجام شده قرار داده و ایشان را به خروج واداشته است. (ص265)
طبع کنونى و ویراست متن
استاد سید محمدحسین حسینى جلالى, به علت وجود و وفور شروح گرانبار و مایه ور بر متن صحیفه سجادیه(ع) به شرح و گزارش متن ادعیه نپرداخته اند (ص12 و 273). محقق محترم متن نیز تنها (تفسیر بعض کلمات غریب) را با بهره ورى از شرح سید علیخان مدنى (ریاض السالکین) و نیز برخى واژه نامه هاى تازى, در هامش آورده, و از براى تفصیل گزارش برخى فقرات ادعیه, به شرح سید علیخان ارجاع داده اند. (ص9)

دستنوشت مبنا براى تحقیق و ضبط این روایت صحیفه (روایت اسکافى از على بن مالک), در دو موضع نقص داشته است, محقق محترم, با بهره ورى از نسخ دیگر,آن را تکمیل کرده اند, و در ربط بعض فقرات از دستنوشت هاى مورخ 416ق (محفوظ در کتابخانه آستان قدس رضوى(ع) به شماره 12405) و 695ق (محفوظ در کتابخانه آیةاللّه مرعشى نجفى, به شماره 75ـ 3685) بهره برده اند. (ص9)

محقق محترم متن صحیفه, آن گونه که معمول و مرسوم بیش ترینه مصححان و تراث پژوهان است, برخى از خصائص رسم الخطى قدمایى دستنوشت را, در متن, به شیوه امروزینه رسم الخط, بدل ساخته اند, و با این که این گونه موارد, به تصریح خودشان (قلیل) بوده است, در هامش به صورت مکتوب و مسطور در اصل دستنوشت اشارت کرده اند. (ص9)

این شیوه, اگرچه بر زحمت محقق و طابع مى افزاید, و مایه خرده گیرى و ژکیدن گروهى از امروزینه پسندان مى شود, به امانت نزدیک تر است و در فائدت تام تر. کم ترین سود گزارش این ناهمسانى ها, شناخت (تحول خط و چیزهایى از این قبیل)15 است. سود مهم تر و اساسى تر, آن است که اى بسا محقق کلمه اى را بد خوانده باشد, و یا از بن, کلمه اى به ریخت مصحَّف و محرَّف اش در دستنوشت آمده باشد, و تنها از روى صورت کتابتى مسطور در نسخه بتوان اصل آن را خواند یا حدس زد. دیگر آن که اى بسا کلمات که صورت رسم الخطى واحد دارند, و با گزارش این موارد, دیگر پژوهندگان خواهند توانست صورت قرائتى دیگر آن را نیز تصور کنند.

به هر روى, هدف بنیادین از گزارش نسخه بدل ها و دیگرسانى ها و تنظیم سازواره انتقادى, همین است که کارنامه پژوهشى مصحح پیش دیگر پژوهندگان باز باشد, تا دیگران هم بتوانند, در صورت امکان, همدوش وى اجتهاد کنند و به استدراکات تازه دست یابند.
بسیارى از سازواره هاى انتقادى روشن و گویا و باریک بین و خردْنگر, در تصحیحات و تحقیقات مستشرقان و مقلدان ایشان, تقریباً همه نسخ و مستندات مبناى پژوهش را پیش چشم خواننده, تصویر مى کند و مجسم مى سازد, ولى در اقلیم ما, خصوصاً در تحقیق و طبع متون دینى و به طور اخص حدیثى ـ یعنى جایى که حتى تقیید و اهمال یک حرف و یک حرکت مى تواند معنى دار و مهم باشد ـ در این باره آسانگیرى مى شود, و در اکثر سازواره هاى انتقادى متون دینى, حتى صورت کامل و صحیح اختلافات مهم نسخ و عبارات, هم وجود ندارد, تا چه رسد به دیگرسانى هاى رسم الخطى.

امید است این دقت و اهتمام ستودنى محقق محترم صحیفه, از سوى عموم محقان و مصححان متون دینى پى گرفته شود.16
گفتنى است که محقق همچنین از رهگذر سنجش نسخه مبناى خود با نسخه مورخ 695ق (قم/مرعشى) و دیگر نسخ متداول سیاهه اى تفصیلى از (دیگرسانى ها) فراهم ساخته که امکان الحاق آن به این چاپ فراهم نشده است. (ص9)
امیدواریم این (نسخه بدل نامه) هرچه زودتر منتشر گردد و در اختیار پژوهندگان تراث اهل بیت(ع) قرار گیرد تا اندکى از خلأهاى موجود در این زمینه پر شود.17
یکى از محسنات و دلاویزى هاى این طبع و تحقیق متن صحیفه سجادیه(ع), آن است که محقق گرامى متن, آقاى سید محمدجواد حسینى جلالى, اسناد خود را به این صحیفه شریفه یادآور شده اند و طریق روایتى خود را تا حضرت سید الساجدین(ع) در مقدمه خویش خاطرنشان کرده اند.18
این کار, به ویژه در تحقیق و طبع مامنامه هاى حدیثى, بسیار شایسته و بجاست, و در دیگر سرزمین هاى اسلامى هم مشاهده مى شود. چنان که در طبع و تحقیق جدید شمائل النبى(ص) (فراهم آورده ابوعیسى ترمذى, درگذشته به 279ق) که تحقیق و تخریج آن را شیخ ماهر یاسین فحل, به مراجعه و اشراف دکتر بشّار عوّاد معروف به انجام رسانیده است, بشار عواد معروف در مقدمه خویش, محقق را اجازه روایت داده و او را از طریق مشایخ خود, به سلک روات این کتاب و دیگر حدیث نامه ها درآورده است.19
فى الجمله, مى سَزَد طابعان حدیث نامه هاى شیعى خود از اصحاب اجازه و روایت باشند و طریق روایت متن را از مدون حدیث نامه تا خویشتن معلوم دارند; چنان که محقق محترم صحیفه اقدام کرده اند.
یارب این قافله را لطف ازل بدرقه باد!20
نشر دراسة حوال الصحیفة و همچنین متن ویراسته روایت ابن مالک, گامى بلند و برگى ارجمند در راه صحیفه پژوهى و کارنامه صحیفه شناسى است; در عین حال, هنوز راهى دراز, تا سرمنزل مقصود باقى است. چنان که استاد جلالى, خود, به درست, یادآور شده اند که روایت هاى چندگانه صحیفه, در حقیقت, یکى اند; (ص264) زیرا هر سه چهار روایت به متوکل بلخى باز مى گردد و او هم نسخه خود را به دقت با نسخه متعلق به امام صادق(ع) و همچنین نسخه یحیى بن زید شهید سنجیده و آن دو نسخه را هم کاملاً مطابق و موافق یکدیگر یافته بوده است, آن گونه که مى گوید: (…ولم أجد حرفاً یخالف ما فى الصحیفة الأخرى) (ص263).

بنابراین, اختلافات هر سه چهار روایت, از جنس اختلاف نسخه و نسخه بدل است; و اگر ما از تعبیر (روایت) ـ به جاى نسخه ـ استفاده مى کنیم از آن رو است که با دستنوشت هاى متعدد متعلق به طریق هریک از راویان, خلط نشود.

پس, در واقع, چاپ انتقادى و مصحح و محقق صحیفه باید از در هم ریختن این روایت هاى چهارگانه فراهم شود, به طورى که ما را به روایت اصلى ـ که متوکل بلخى از روى دستنوشت متعلق به امام صادق(ع) برداشت کرده و با دستنوشت زید هم سنجیده ـ نزدیک تر سازد. این همان چیزى است که استاد جلالى نیز به آن توجه داده و نوشته اند: (عسى أن یوفق الله من یجمع بین هذه الروایات و یستخرج طبعة محققة). (ص20)

طبعاً چنین کارى مستلزم سال ها تحقیق و تتبع و برسنجیدن (ضبط)هاى گوناگون و تعیین راجح و مرجوح است. شاید بهتر آن باشد که عالمان مختلف بدان قیام کنند تا از راه تطبیق کار هر یک با دیگرى و انتقادات و ملاحظات سازنده اى که به میان مى آید, وصول به (متن محقق فعلاً نهایى صحیفه) آسان تر گردد و جوانب گوناگون کار در دراز ناى برسنجیدن این متن ها, سنجیده تر و سخته تر و پخته تر شود.

باز شاید بهتر آن باشد که پیش از آن, تصحیح انتقادى هر یک از روایت هاى چهارگانه, به طور جداگانه, صورت یابد, تا تصویرى روشن تر از این چهار روایت پیش روى عموم ناقدان و پژوهندگان قرار گیرد. اقدام به نشر (نسخه برگردان)21 دستنوشت هاى مهم هر شاخه و روایت هم, دست ناقدان و سخن سنجان و تراث پژوهان را در تطبیق و تدقیق گشوده تر مى سازد.

چون لازمه این کارها, هزینه هاى فراوان و فوق طاقت و استطاعت اقتصادى اشخاص عادى است, باید مؤسساتى که به عنوان خدمات دینى و تراثى فعالیت مى کنند این مهم را بر عهده بگیرند, و هرچند صحیفه کتابى نیست که حتى (نسخه برگردان) آن با استقبال عموم خوانندگان و مؤمنان مواجه نشود, در این فعالیت ها به محاسبات معمول اقتصادى و انتفاعى نیندیشند.22 چنین تکاپوهایى براى حفظ و ترویج میراث گرانبار حدیثى و در راه خدمت به کتاب و سنت, اندکى از گزارد شکر نعمت مسلمانى است, و در برابر این نعمت گران قیمت, ذره اى; بل ماننده به هیچ! حال که سخن از (نعمت مسلمانى) رفت, ختام المسک و مسک الختام کلام را بهره اى نغز و پر مغز از صحیفه قرار مى دهیم که در آن, از همین نعمت, به دلپذیرى و بیدارگرى, سخن رفته است.
(…والحمد لله الذى مَنَّ علینا بِنَبیّه محمد صلى الله علیه وآله دون الاُمَم الماضیة والقرون السالفة…) (ص293)
پی نوشت :
1. امام(ع) خود, آن جا که در مجلس یزید گجسته, بر فراز منبر رفتند و سخنانى بیدارگر و تنبه آفرین بر زبان راندند, فرموده اند:
(أیها الناس أُعطینا سِتّاً, و فُضِّلنا بِسبع: أُعطینا العلم والحلم, والسماحة, والفصاحة والشجاعة والمحبة فى قلوب المؤمنین. و فضلنا بأنّ منّا النبى المختار محمداً(ص) و منّا الصدّیق, ومنّا الطیّار, و منّا اسدالله و أسد الرسول, و منّا سیّدة نساء العالمین فاطمة البتول, و منّا سبطا هذه الامة و سیّدا شباب اهل الجنّة…)
(جِهاد الإمام السجاد(ع), السید محمدرضا الحسینى الجلالى, دارالحدیث, 1418ق, ص51).
2. ر.ک: جهاد الامام السجاد(ع), ص189.
3. ابن شهرآشوب, مى نویسد:
(ذکر فصاحة الصحیفة الکاملة عند بلیغ فى البصرة, فقال: خذوا عنّى حتى أملى علیکم, و أخذ القلم وأطرق رأسه فما رفعه حتّى مات).
(مناقب آل أبى طالب(ع), تحقیق: د. یوسف البقاعى, دارالأضواء, ط2, ج4, ص149).
4. ر.ک: خاتمة مستدرک الوسائل, تحقیق مؤسسة آل البیت(ع) لإحیاء التراث, ج9, ص336.
5. همان, ص340.
ابوالحسن على بن زید بیهقى, معروف به (ابن فندق), شکایتى مشابه از روزگار خود (یعنى سده ششم هجرى) دارد که بیش تر باید بر طبع بلند و سختگیرى علمى اهل آن دوران حمل کرد, و نیز بر این که ایشان, وضع خود را با حُفّاظ و رجال شناسان بزرگ پیش از خود که پیشوایان علم حدیث بوده اند, مى سنجیده اند, و چه بسا قحطسالى چون عصر ما در مخیّله شان هم خطور نمى نموده است! بارى, سخن درنگ آفرین بیهقى این است:
(…چند نوع علم عزیز است که درین ایام در بلاد خراسان آثار آن مندرس گشته است: یکى از آن علم حدیث نبوى است ـ صلوات الله علیه ـ که اگر کسى ده اسناد احادیث بنویسد, پنج راست و پنج خطا, کم تر کسى باز شناسد که از آن اسانید آنچه سمت استقامت و صحت دارد کدام است و هر محدثى را استادى که از وى روایت کند که بوده است و مفردات او کدام است و شاگرد و مستفید که از وى نقل کند, چند شخص بوده اند و عدل و مجروح کیست. و این ماتمى عظیم باشد و بلایى بزرگ که در زیادت از صد فرسنگ از امت محمد رسول الله دو عالم نباشد که ناقد اسانید و احادیث مصطفى باشد.
مضى العلماء وانقرضوا وهـا أنا للردى غرض)
(تاریخ بیهق, به تصحیح احمد بهمنیار, ص3و4)
6. چنان که شنیده ام متن این دراسة, اندکى پیش, در بیروت, از سوى مؤسسه اعلمى چاپ شده بوده است.
7.نظر آیةاللّه العظمى خوئى و امام راحل(ره) در استفاده از صحیفه براى استنباط فقهى, با نگرش بعض دیگر از اعلام قدرى متفاوت است. (ر.ک: ص18)
8. بعض افاضل گفته اند که صحیفه اى ناتمام نزد زیدیه هست که نسبت به صحیفه مشهور نقص دارد و از این رو صحیفه مشهور, در مقابل آن, (کامله) خوانده شده است; ولى استاد جلالى که درباره اشتهار صحیفه به (کامله) عقیده دیگرى دارند, تاکنون بر چنین نسخه اى دست نیافته اند. (تفصیل را, ر.ک: ص14ـ16)
9. ر.ک: دراسة حول نهج البلاغة, محمدحسین الحسینى الجلالى, مؤسسة الأعلمى, بیروت, 1421هـ, ص125ـ 185.
10. مى توان حدس زد که ملا ذوالفقار این نسخه را از روى نسخه خط ابن مقله که در آن روزگاران موجود و شناسا بوده و به نظر میرزا عبدالله اصفهانى, صاحب ریاض العلماء هم رسیده است, نویسانده باشد.
11. این درختچه به طور تفصیلى تر (یعنى: با ادامه) در ص21 از تحقیق استاد جلالى دیده مى شود با این تفاوت که روایت ابن اشکیب را ما به آن افزودیم.
همچنین (مرکز تحقیقات رایانه اى حوزه علمیه اصفهان), درختچه مفصل ترى ـ که سیر روایت صحیفه را, در میان شیعه, تا علامه حلى نشان مى دهد, و در میان سنّیان تا قطب الدین ابوجعفر مقرى نیشابورى ـ در دست انتشار دارد.
12. استاد جلالى معتقدند علت اصلى اختلاف در تربیت و تسلسل ادعیه صحیفه ها آن است که این کتاب در آغاز بر صُحُف و اوراق متعددى که بر روى هم نهاده مى شده اند, کتابت شده بوده است. (ر.ک: ص161)
13. درباره این نسخه ها و اهمیتشان, ر.ک: مقاله (نکاتى در مورد نسخه هاى کرّامى مدفون در حرم رضوى) به قلم رحمت سیرجانى [ظ= محمدکاظم رحمتى], مندرج در: آینه پژوهش, ش64, ص82 و83.
14. دراسة حول نهج البلاغة, ص185ـ216.
15. ر.ک: تفسیر جوامع الجامع, امین الدین ابوعلى الفضل بن الحسن الطبرسى, مقدمه و تصحیح و تعلیقات از: دکتر ابوالقاسم گرجى, چ3, 1377ش, ج3, ص یب.
16. خداوند رحمت کناد مرحوم شیخ عبدالحسین محمدعلى بقّال را! راقم, این مرد سختکوش محترم را درک نکرده بود, ولى همواره در دل و به زبان, بر دقت او در حفظ و گزارش صورت نسخه مبنا, آفرین مى خواند. تحقیق شرائع الإسلام محقق حلى که به دست او صورت پذیرفته و ویراست دومش در قم طبع شده, گواهان فراوانى از این گونه دقت ها با خود دارد.
17. برخى ناهمآهنگى ها و سهوهاى قلمى و مطبعى در چاپ حاضر هست که باید در چاپ دیگر زدوده شود:
در ص18 از مرحوم آیةاللّه العظمى خوئى, با دعاى (دام ظله) (مشعر به حیات) یاد شده, و در ص247 با دعاى (قدس سرّه) (مشعر به وفات).
در ص250, بند آخر, نویسنده محترم را در یادکرد نسبت و ارتباط امام باقر(ع) با زید شهید سهو القلمى دست داده است.
در ص253, بند یکم, نویسنده سهو کرده و این از سنجش این بند و با بند آخر صفحه پیشین کاملاً هویدا مى شود.
در ص17, س18, (الصحفیة) غلط و (الصحیفة) صحیح است. در ص65, س17, (جک) نادرست و صحیح آن (چیتیک) (یا نهایتاً: جیتیک) است. در ص252, س1, (ضنیناً) درست است, نه (ظنیناً). در همان ص, س16, (ینبىء) صحیح است, نه (یبنىء). در ص264, س21, کسره زیر میم زائد است.
18. از باب (وأمّا بنِعمة ربّک فحدّث) یادآور مى شود که این بنده ناچیز نیز, این صحیفه شریفه را, از شیخ اجازه خود, علامه سید محمدرضا حسینى جلالى روایت مى کنم و او از شیوخ اجازه خویش, به تفصیلى که در ثبَتُ الأسانید العوالى مسطور است روایت مى نماید تا برسد به حضرت سید الساجدین(ع).
قابل ذکر است که بنده از طریق شیخ اجازه خویش, و محقق محترم کتاب نیز از طریق برادر بزرگوارش, استاد آیةاللّه سید محمدحسین حسینى جلالى از عالم بزرگوار شیخ محمدرضا طبسى نجفى (1322ـ 1405ق) به سند رفیعى که در تحقیق مورد گفت وگو یاد نشده است هم روایت مى کنیم.
19. ر.ک: شمائل النبى (ص), الحافظ ابوعیسى محمد بن عیسى الترمذى, حقّقه و خرَّج احادیثه: الشیخ ماهر یاسین فحل, أشرف علیه وراجعه: الدکتور بشّار عوّاد معروف, دارالغرب الإسلامى, ط1, بیروت, 2000م.
20. مصراعى است از غزل روح نواز خواجه, بدین آغازه: (مرحبا طایر فرّخ پِى فرخنده پیام/ خیر مقدم, چه خبر, دوست کجا, راه کدام).
21. (نسخه برگردان), تعبیر پیشنهادى استاد ایرج افشار است به جاى (چاپ عکسى) که اندک اندک هم جا افتاده و بر قلم گروهى از تراث پژوهان جارى شده.
22. به ویژه از آن رو که در این مملکت مقادیرى از بودجه عمومى مسلمانان, به هزار و یک عنوان پیدا و پنهان, به برخى از این مؤسسات تعلق مى گیرد تا براى (ارتقاى فرهنگ عمومى), (نشر و آموزش اندیشه دینى) و (مقابله با تهاجم فرهنگى) و… هزینه کنند.

تبلیغات