آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۳

چکیده

متن

 
پژوهندگان ایرانى و فارسى زبان براى آگاهى از جایگاه تمدن خود در دوره اسلامى و نیز در دوران معاصر, ناگزیرند ادوار گوناگون ترجمه را در زبان فارسى بشناسند. شناخت ادوار ترجمه در زبان فارسى, اسلوب ها و روش هاى مترجمان در دوره هاى گوناگون, توجه مستقیم یا باواسطه به آثار و نگارش هاى زبان ها و تمدن هاى دور و نزدیک, انگیزه ها و دلایلى که ترجمه را در زبان فارسى موضوعیت بخشیده است و تجزیه و تحلیل این موارد با توجه به عوامل اقتصادى, سیاسى, اجتماعى و فرهنگى موجب مى شود تا بتوان به سودمندى و در برخى از دوره ها به زیانمندى ترجمه در زبان فارسى پى برد و جایگاه جامعه ایرانى را در تمدن اسلامى و نیز در تمدن معاصر تصویر و تصدیق کرد.
بى گمان پدیده ترجمه در میان ایرانیان در نخستین سده هاى اسلام با برگردان قرآن کریم به فارسى درى به میان مردم راه یافته است. گرچه در این اوان هنوز ترجمه شکل نظام مندى نداشته است, ضرورت ایجاب مى کرده است توده مردم براى آشنایى و آگاهى از کتاب مقدسى که به آن ایمان آورده اند, مفاهیمى را دریابند و آن را حس کنند. اگرچه گروهى نخستین ترجمه فارسى قرآن مجید را مربوط به قرن چهارم هجرى در عصر سامانیان مى دانند, شاهفور اسفراینى نخستین برگردانِ پارسى قرآن را از آنِ سلمان فارسى مى داند. وى مى گوید:
ونیز… ـ صلى اللّه علیه وآله وسلم ـ فرمود: بعثتُ الى الثَقَلَیْن, مرا فرستیدند به جمله جنّ و انس. و ترسانیدن عجم و آگاه کردن ایشان را به فارسى شاید کرد. ناچار بود که قرآن را ترجمه باشد به زبانى دیگر تا اهل لغت آن را بدانند و ترهیب ایشان بدان حاصل شود و از بهرِ این معنى بود که سلمان فارسى از مصطفى(ص) دستورى خواست تا قرآن به پارسى به قوم خویش نویسد. وى را دستورى داد. چنین گفتند که وى قرآن بنبشت و پارسى آن اندر زیرِ آن بنبشت, آن گه به آخر آن بنبشت: هذا القرآن الّذى اُنزل على محمّد, این است قرآن که فرو فرستیده آمده است به محمّد(ص).1
انبوه نسخه هاى کهن قرآن مجید که متضمن ترجمه فارسى نیز هست, حاکى از آن است که ترجمه مردمى و غیر رسمى قرآن بى تردید از پایان سده دوم هجرى در زبان فارسى پدیده اى شناخته شده بوده است. از این رو مى توان گفت پدیده ترجمه در زبان فارسى مبناى عقیدتى دارد و با ترجمه هاى قرآن مجید شکل یافته است.
از میانه سده هاى دوم تا سده پنجم هجرى, زبان عربى به مثابه زبان علم و فرهنگ جهان اسلام شناخته شد و جامعه فارسى زبان در حوزه نگارش آثار خویش تنها به زبان عربى مى نوشتند. در اوایل قرن پنجم براى این که شمول استفاده از کتاب ها بیش تر شود و جامعه فارسى دان نیز از منافع کتاب ها بهره برد, برخى از کتاب هاى سیره به زبان فارسى برگردانده شد. نجم الدین محمود راوندى زنده به سال 577 یا 585 کتاب شرف النبى ابوسعید واعظ خرگوشى را لفظ به لفظ به پارسى نقل کرد:
(پس مترجم این کتاب, امام عالم ربانى بارع ناسک متورع نجم الدین محمود بن على الراوندى ـ رحمةاللّه علیه رحمة واسعة ـ این کتاب را نقل کرد از زبان تازى به پارسى لفظاً بلفظ تا خوانندگان عجم را از آن فایدت حاصل باشد و فایدت و منفعت آن عام و شامل شود و نقل کننده را به دعاى خیر یاد دارند….)2
اندک مدتى پس از آن رفیع الدین اسحاق بن محمّد همدانى کتاب سیرة رسول اللّه محمّد بن اسحاق را به فارسى ترجمه مى کند و هدف خویش را چنین باز مى گوید:
(بعد از تمهید این مقامات… از حسن اعتقاد به حکم زیارت و تبرک نسخه سماع که این ضعیف داشت بر دست گرفت و در آن نظرى مى کرد و بر لفظ اشرف براند که این کتاب را ترجمه اى باید تا مطالعت ما را بشاید… پس التزام نمودیم خاص حضرت وى را که از حوادث محروس یابد و عام نفع مسلمانان را, کتاب سیرت پیغمبر(ع) ترجمه ساختن و از لفظ تازى با زبان پارسى آوردن.)3
دانشیان علاوه بر ترجمه قرآن, عنایتى بسزا به ترجمه احادیث نیز مبذول داشته اند که از آن جمله مى توان از ترجمه شهاب الاخبار تألیف قاضى قضاعى نام برد. گویا این کتاب پیش از سال 567ق به فارسى برگردانده شده است.4
حمله مغول, تصرّف ایران و شکل گیرى حکومت مغولان سبب شد که کشور ما براى مدتى طولانى از سرزمین هاى عربى زبان جدا شود و ارتباطى را که از نخستین سده هاى اسلامى به بعد با آن ها داشت, از دست بدهد. این گسیختگى به کم رونق شدن بازار تألیف و تصنیف به زبان عربى و رواج بیش تر تدوین کتاب به زبان فارسى انجامید.
در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجرى, سنّت دیرینه ترجمه از عربى همچنان دنبال شد. ابوسعید حسن بن حسین شیعى سبزوارى مؤلف کتاب راحة الارواح و مؤنس الاشباح, کتاب هایى را نیز به فارسى ترجمه کرده است; از آن جمله: ترجمه کشف الغمّة, بهجة المباهج (ترجمه و تلخیص مباهج المهج فى مناهج الحجج) قطب الدین کیدرى و مصابیح القلوب (ترجمه 53 حدیث نبوى).5 همچنین مترجمان فارسى زبان در حوزه ترجمه به زبان هاى دیگر از جمله چینى توجه کردند و با عنوان (کلمه چى) ـ یعنى کسى که گفته دیگرى را به زبان دیگرى بگوید ـ زیر نظر خواجه رشیدالدین فضل اللّه در ربع رشیدى, نگارش هاى پزشکى چینى را به فارسى برگرداندند.6
از سده دهم هجرى به بعد پدیده ترجمه در مقام یک نهضت فرهنگى در تاریخ زبان فارسى با تثبیت قدرت دولت صفویه شناخته شد; به طورى که نه تنها در حوزه سیاسى جامعه ایرانى, بلکه در قلمرو گسترده فارسى زبانان به ویژه در شرق جهان اسلام, روزنه هاى تازه اى به روى دانش پژوهان گشود. در ایران دوره صفوى تشیع به عنوان دین رسمى شناخته شد و بسیارى از دانشمندان فارسى زبان عربى دان بر آن شدند که براى رواج شناخت آثار شیعى, مؤلفات مربوط به علوم قرآنى, حدیث, کلام و فقه را به فارسى برگردانند. از دگرسوى عده اى دیگر از فاضلان و دانشمندان این دوره به ترجمه امهات منابع تاریخ, جغرافیا, علوم فلسفى و پزشکى پرداختند. براى شناخت مترجمان عصر صفوى و آگاهى از آثار مترجم آن ها تحقیقى جامع و کامل لازم است تا سیر تحول و نقاط ضعف و قوت آن در عهد صفوى مورد مداقّه قرار گیرد.7
در این عهد مترجمانْ بیش تر به ترجمه آزاد مى پرداخته اند. با این همه در نقل موضوع به زبان فارسى دقیقاً به متن مورد نظر وفادار بوده و اگر موضوعاتى افزون بر متن اثر وارد ترجمه مى کردند, به گونه اى آن را تبیین و تصریح کرده و با ضبط تعابیرى چون (مترجم گوید) یا (ناقل گوید) افزوده هاى خود را از متن اثر ممتاز داشته اند. بسیارى از علماى طراز اول این عصر وارد عرصه ترجمه شده اند, کسانى چون: شیخ بهایى, شیخ نورالدین على بن حسین کرکى, ملا عبدالعلى بیرجندى, ملا على بن حسن زواریى, ملا فتح اللّه کاشانى, ابن خاتون عاملى, جمال الدین محمد خوانسارى, محمد هادى مترجم پسر محمد صالح مازندرانى, حزین لاهیجى, علامه مجلسى و…. از این میان براى نمونه به معرفى مختصرِ تعدادى از آن ها و آثار فارسى شده ایشان اشاره مى کنیم:
ـ کمال الدین حسین بن خواجه عبدالحق الهى اردبیلى
وى علاوه بر تألیف کتاب هایى به فارسى, مانند تفسیر الهى, منهج الفصاحة فى شرح نهج البلاغة و تاج المناقب فى فضائل الائمة الاثنى عشر, بعضى از آثار گذشتگان را به فارسى ترجمه کرده است; از آن جمله: خلاصة الفقه, ترجمه ارشاد الاذهان علامه حلّى,8 ترجمه مهج الدعوات سید بن طاووس و ترجمه رساله امامت.9
ـ فخرالدین ابوالحسن على بن حسن زواره اى
وى فاضلى دانشمند, مفسّرى فقیه و محدثى معروف است و از شاگردان غیاث الدین جمشید زوارى مفسر و شیخ على بن عبدالعالى کرکى است. او از سید امیر عبدالوهاب بن على حسینى استرآبادى که در اوایل دولت صفویه شهرتى بسزا داشت, روایت کرده است. از آثار او است: ترجمة الخواص ترجمه و تفسیر قرآن مجید, ریاض الابرار, ترجمه و شرح نهج البلاغه, ترجمه کشف الغمه على بن عیسى اربلى به نام ترجمة المناقب, وسیلة النجاة فى ترجمة الاعتقادات که ترجمه فارسى رساله اعتقادات ابن بابویه قمى است, ترجمه تفسیر حضرت امام حسن عسکرى به فرمان شاه طهماسب, ترجمه کتاب مکارم الاخلاق فرزند شیخ ابوعلى طبرسى به نام مکارم الکرائم به خواهش شاه طهماسب, کتاب مفتاح النجاح در ترجمه کتاب عدةالداعى ابن فهد حلّى, ترجمه کتاب احتجاج شیخ طبرسى, ترجمه اربعین شهید اوّل و طراوة اللطائف ترجمه طرائف سید بن طاووس.10
ـ ملا فتح اللّه کاشانى
مفسر معروف متوفاى 988ق, وى علاوه بر تألیف کتاب هایى به فارسى, مانند تفسیر منهج الصادقین, خلاصه المنهج, تنبیه الغافلین و تذکرةالعارفین (در شرح نهج البلاغه),بعضى از آثار گذشتگان را نیز به فارسى ترجمه کرده است; مانند کشف الاحتجاج (ترجمه احتجاج طبرسى) و ترجمه قرآن (و این به جز سه تفسیر وى بر قرآن است).11
ـ ملا محمدصالح بن محمدباقر قزوینى روغنى
وى علاوه بر تألیف شرح فارسى نهج البلاغه, آثارى را به فارسى ترجمه کرده است; از آن جمله: برکات المشهد المقدس (ترجمه عیون اخبار الرضا(ع)), ترجمه صحیفه سجادیه, ترجمه عهدنامه مالک اشتر و ترجمه توحید مفضل که تاریخ فراغت از آن 1080ق بوده است.12
ـ آقا حسین محقق خوانسارى, متوفاى 1099ق
وى افزون بر تألیف شرح هیأت فارسى قوشچى, داراى ترجمه هایى است, از آن جمله: ترجمه قرآن و ترجمه صحیفه سجادیه.13
ـ علامه محمدباقر مجلسى, متوفاى 1110ق
وى از بزرگ ترین علماى دوره صفوى به شمار مى رود, و صاحب تألیفات متعددى است; از جمله در عربى: مرآةالعقول و بحارالانوار, و در فارسى: اختیارات الایام, اوقات الظهر والعصر, تحفةالزائر, جلاء العیون, حق الیقین, حلیةالمتقین, حیاةالقلوب, زادالمعاد, عین الحیاة, مشکاةالانوار و مقباس المصابیح. آثارى را نیز به فارسى ترجمه کرده است, از آن جمله: ترجمه باب حادى عشر, ترجمه توحید مفضل, ترجمه حدیث جبر و تفویض, ترجمه حدیث سعد بن عبداللّه, ترجمه حدیث رجاء بن ابى ضحّاک, ترجمه حدیث عبداللّه بن جندب, ترجمه حدیث ستّه اشیاء لیس للعباد فیها صنع, ترجمه دعاى المباهله, ترجمه دعاى سمات, ترجمه دعاى کمیل, ترجمه الرسالة الذهبیّة (معروف به طب الرضا(ع)) ترجمه زیارت جامعه, ترجمه صحیفه سجادیه, ترجمه عهدنامه مالک اشتر, ترجمه فرحةالغرى سید ابن طاووس و ترجمه قصیده دعبل خزاعى.14
ـ آقا هادى مترجم
فرزند ملا محمّدصالح مازندرانى متوفاى 1120ق. وى علاوه بر تألیف کتاب هایى به فارسى, مانند شرح شرح شمسیه و شرح معالم, صاحب ترجمه هایى است, از آن جمله: ترجمه قرآن, ترجمه صحیفه سجادیه, ترجمه شافیه و ترجمه کافیه از ابن حاجب.15
ـ آقا جمال محمد بن حسین خوانسارى متوفاى 1125ق
وى علاوه بر تألیف کتاب هایى به فارسى, مانند شرح غررالحکم آمدى, جبر و اختیار, شرح احادیث طینت, نیّت و اخلاص و مبدأ و معاد, برخى از آثار را نیز به فارسى ترجمه کرده است, از آن جمله: موائد الرحمن فى ترجمة القرآن (معروف به تاج التراجم), ترجمه الفصول المختارة, ترجمه مفتاح الفلاح شیخ بهائى, ترجمه الصلاة و اذکارها و ترجمه صحیفه سجادیه.16
ـ سیّد على بن محمّد بن اسداللّه امامى اصفهانى
معروف به مترجِم, متوفاى حدود 1130ق. وى کتاب هایى را به فارسى ترجمه کرده است, از آن جمله: خصال, کمال الدین و تمام النعمة, عیون اخبار الرضا(ع), امالى صدوق, مهج الدعوات, مصباح المتهجد, مصباح کفعمى ـ که مجموعاً به هشت بهشت معروف است17 ـ ترجمه شفاى ابن سینا و ترجمه شرح اشارات خواجه نصیرالدین طوسى.
در همین دوره در شبه جزیره هندوستان نیز ترجمه نگارش هاى عربى به فارسى رواج یافت و متونى چون معجم البلدان یاقوت حموى, الملل والنحل شهرستانى و تیسیر القارى فى شرح صحیح البخارى فارسى شد. افزون بر ترجمه نگارش هاى عربى در شبه قاره, باب ترجمه متون و آثار مربوط به تمدن و تفکر هندى از سانسکریت به فارسى گشوده و متونى چون اوپانیشاد, مهابارات, پنجاتنترا و راج ترنگینى (تاریخ کشمیر) فارسى شد. گشایش این باب ترجمه در تاریخ ترجمه و تراجم فارسى حائز اهمیت فراوان و درخور جُستارى جداگانه است.
با روى کار آمدن حکومت قاجار در ایران بیش ترین توجه مترجمان به آثار و نگارش هاى تمدن و تفکر غرب معطوف شد. مسافرت هاى شاهان قاجار و دیگر سردمداران حکومتى به اروپا, آمد و شد هیأت هاى اروپایى به ایران و نیازهاى سیاسى, ادارى و فرهنگى کشور در زمینه هاى نظامى, علمى و جغرافیایى سبب شد تا کتاب هایى از زبان هاى انگلیسى, فرانسه, روسى و ترکى به فارسى ترجمه شود. در این میان عباس میرزا نایب السلطنه و وزیر دانشمند دوره قاجار قائم مقام فراهانى نقش بسزایى داشتند. در بررسى کتاب هاى ترجمه شده به فارسى در دوره قاجار تعداد قابل توجهى کتاب ملاحظه مى شود که از ترکى عثمانى به فارسى درآمده اند. نخستین این ترجمه ها حوادث نامه نام دارد که به سال 1222ق توسط محمد رضى تبریزى به فارسى ترجمه و به عباس میرزا اهدا شد. موضوع این کتاب جنگ هاى ناپلئون پادشاه فرانسه با دول نمچه (اتریش) و روسیه در سال 1220ق است. این کتاب پس از شکست عباس میرزا از سپاه روسیه به فارسى درآمده است. جیمز کمل کتاب تاریخ اسکندر را به دستور عباس میرزا در سال 1228ق به فارسى ترجمه کرد. عباس میرزا تنها به ترجمه کتاب هاى تاریخى توجه نداشت, بلکه به ترجمه کتاب هاى نظامى و بهداشتى نیز هم عنایت داشت. کتاب تعلیم نامه در اعمال آبله زدن را که دکتر کرمیک به انگلیسى نگاشته بود, میرزا محمد بن عبدالصبور خویى طبیب, به فارسى ترجمه کرد و در سال 1245ق در باصمه خانه دارالسلطنه تبریز به چاپ رسید.18
با افتتاح دارالفنون در سال 1268ق و توجه خاص ناصرالدین شاه به آن از یک سو, و آمدن اساتید خارجى به دارالفنون از دیگرسوى, ترجمه در ایران شتابى بیش تر یافت. در گزارشى که رؤساى دارالفنون در 1282ق براى ناصرالدین شاه ارسال کردند, توجه دارالفنون به امر آموزش و ترجمه زبان هاى خارجى نمایان است.
…[در این مدرسه] السنه مختلف از فرانسه و انگلیسى و رومى به متعلمین مى آموزند و بعضى به درجه کمال رسیده و واضح است در آنچه عرض شد, احدى را مجال انکار نیست… دیگر آن که چون بعضى از معلمین هر روز دو درس مى گویند و تا غروب متوقف مدرسه مى باشند و تهیه درس هاى روز بعد را مى نمایند و اغلب به سرکشى و امتحان متعلمین در اطاق هاى درس گردش مى کنند و شب را نیز تا چند ساعت مشغول ترجمه و تألیف و تصنیف هستند….19
مترجمان دوره قاجار را مى توان به سه گروه تقسیم کرد:
الف. گروهى از آنان کارشناسان اروپایى بودند که به دلایل سیاسى, نظامى و علمى در ایران مقیم شدند. اینان زبان فارسى را در ایران آموخته بودند و بنابر تقاضاى شخصیت ها و رجال قجرى و بعضاً بر اثر نیاز حلقه هاى آموزشى در دارالفنون به ترجمه نگارش هاى زبان هاى بیگانه اهتمام ورزیده اند. ژول ریشار از مشهورترین این مترجمان است. او کتاب هاى تاریخ ناپلئون, تاریخ اسکندر, جلوس نیکلاى اوّل و مملکتدارى او را ترجمه کرد. جیمز کمل تاریخ اسکندر را به دستور عباس میرزا از کتاب هاى مختلف ترجمه و گردآورى کرد. مادروس داود خانف کتاب تاریخ روسیه از سرگى سلویف را در سال 1282ق و روزنامه ژورنال دوسن پطرزبورگ در سال 1296ق براى ناصرالدین شاه به فارسى ترجمه کرد. بارون نورمان, تاریخ بیزمارک (بیسمارک) دکتر موریتس بوش آلمانى را به فارسى برگرداند. همچنین میرزا آنتوان خان کتابى در فنّ عکاسى از زبان فرانسه به فارسى ترجمه کرد. اوانس خان هم سفرنامه استانلى به افریقا را ترجمه و به ناصرالدین شاه اهدا کرد.20
ب. گروه دیگر از مترجمان دوره قاجار, ایرانیانى بودند که براى تحصیل به اروپا سفر کردند و در آن جا زبان هاى خارجى را آموختند. افزون بر ایشان گروهى به واسطه خدمت در سفارتخانه هاى غربى و یا همکارى با کارشناسان غربى, با زبان هاى اروپایى آشنا شدند و به کار ترجمه آثار تمدن غرب مبادرت کردند.
میرزا رضا مهندس باشى از نخستین افرادى بود که به تشویق عباس میرزا براى تکمیل تحصیلات به اروپا سفر کرد. وى پس از بازگشت, کتاب هایى چون تاریخ تنزّل و خرابى دولت روم, تاریخ ناپلئون اوّل, صواعق النظام و رساله در فشنگ را به فارسى ترجمه کرد.21 میرزا عیسى خان گروسى از دیگر مترجمان پرکار این دوره است که چندین سفرنامه خارجى را چون سفرنامه شارل ژلیه, سفرنامه سوماترا از مسیو وت, سفرنامه شام دکتر لرت (لرته) و سفرنامه مونتگرو اثر شارل ایریارت را به فارسى ترجمه کرد. مترجم دیگرى به نام على مترجم به ترجمه روزنامه ها و اخبار آن براى ناصرالدین شاه اقدام مى کند و ترجمه هایى از چند شماره روزنامه سن پطرزبورغ, روزنامه علمى ینگى دنیا و سفرنامه موزر از او موجود است. میرزا محمّدطاهر نیز تعدادى از رمان هاى مشهور آن دوره چون سه تفنگدار و پس از بیست سال الکساندر دوما را ترجمه کرد.22
پ. سومین گروه از مترجمان عصر قاجار, دانشیان و دانشمندانى بودند که با زبان هاى اروپایى آن دوره آشنایى نداشتند, اما طبق سنت دیرینه, بیش تر به ترجمه آثار عربى در زمینه هاى دین و فرهنگ اسلامى اهتمام ورزیدند. کسانى چون میرزا عبداللطیف طسوجى تبریزى مترجم کتاب الف لیلة ولیلة, میرزا حسین نایب الصدر صاحب ترجمه الباب الحادى عشر, آقا نجفى اصفهانى مترجم توحید الصدوق و ثواب الاعمال, شیخ حسن بن محمّد ولى ارومى مترجم کتاب الثالث عشر من البحار از جمله آن مترجمان هستند که فرهنگ ترجمه را استمرار بخشیدند.
ترجمه در این دوره کمک بسیارى به ساده نویسى نثر فارسى کرد و در حقیقت زبان نیز به سادگى و خلوص گرایید. بیانْ هرچه گرم تر و صمیمى تر شد و از پیرایه هاى لفظى و هنرنمایى هاى شاعرانه که به نام فصاحت و بلاغت به کار مى رفت, به مقدار زیادى کاسته شد. ترجمه هاى رمان از زبان هاى فرانسه, انگلیسى, ترکى و عربى در این میان نقش بسزایى داشت. على خان ناظم العلوم, تلماک اثر فنلن را و سپس شاهزاده محمّدطاهر میرزا اسکندرى چندین اثر از الکساندر دوما با عناوین: کنت دومونت کریستو, سه تفنگدار, لوئى چهاردهم و رمان لومیستر دوپارى اثرِ اوژن سو را از فرانسه به فارسى روان ترجمه کرد.23
نهضت مشروطه در تحول و تغییر جامعه ایرانى سهمى مهم داشت و در بیش تر شؤون زندگى و انگاره هاى فرهنگى کشور تأثیر گذاشت. بر اثر جریان هاى سیاسى, اقتصادى و اجتماعى عصر مشروطیت ذهن ایرانیان با مفاهیم و پدیده هاى نوین جهان غرب بیش تر آشنا شد و فراگیرى زبان هاى غربى در میان ایشان شتاب بیش ترى گرفت; به گونه اى که سهم کتاب هاى فارسى شده در مقایسه با کتاب هاى تألیفى اندک اندک رو به همسانى و در دهه اخیر رو به افزایش نهاد. از این رو شایسته است که پدیده ترجمه پس از مشروطه تا دهه اخیر به مثابه علمى از علوم مورد تحقیق و بررسى قرار گیرد تا جامعه فارسى زبان به لحاظ شناخت و شناسایى تاریخ تفکر و تمدن خویش و یافتن جایگاه خود در قلمرو فرهنگ بشرى به نتایج مستند و مستدل دست یابد. همچنین براى دستیابى به این اهداف توجه و نگرش به سوى آثارى که از زبان فارسى به زبان هاى دیگر ترجمه شده است, لازم مى آید.
اهالى زبان هاى منطقه اى و محلى نیز که در مجاورت فارسى زبانان قرار داشتند, براى ادامه حیات فرهنگى خود به ترجمه آثار فارسى احساس نیاز مى کردند. از این رو آنان بسیارى از نگارش هاى فارسى را به زبان خویش برگرداندند; به طورى که امروزه در زبان هاى ترکى, اردو, ازبکى, پشتو و… انبوهى از آثار مترجم وجود دارد که از زبان فارسى ترجمه شده است.24
فرهیختگان متفکر غرب از سده نوزدهم میلادى به بعد, در مراکز شرق شناسى توجه ویژه اى به نگارش هاى عربى و فارسى داشتند. ایشان ارزنده ترین آثار تاریخى, ادبى و عرفانى فارسى را به زبان هاى انگلیسى, فرانسه, آلمانى, روسى و دیگر زبان هاى غربى و اروپایى ترجمه کردند. با پیدا شدن اندیشه (ایران شناسى) این روند شتاب گرفت; به طورى که امروزه انبوهى از آثار فارسى را مى توان به شکل ترجمه شده آن در زبان هاى اروپایى سراغ گرفت.25
دانشمندان شرق جهان اسلام نیز برخى از آرا و افکار خویش را به زبان فارسى بیان مى کردند. این امر سبب شد که پاره اى از این آثار فارسى به عربى ترجمه شود که لغویان و کتاب شناسان عرب زبان اصطلاح تعریب را براى آن وضع کردند.
*
در چند دهه اخیر به دلیل گسترش علوم مختلف و پیشرفت رو به تزاید فنّاورى در همه عرصه ها و به منظور پرهیز از ارائه ترجمه هاى مکرر از یک اثر که موجب ابطال وقت و انرژى مى شود, جامعه اهل قلم ایرانى در زمینه شناسایى کتاب هاى فارسى شده چاپى, نیاز بیش ترى احساس کرد. این امر سبب شد تا کوشش هاى مفیدى در مورد شناسایى نگارش هاى فارسى شده صورت گیرد. ثمره برخى از این کوشش ها تاکنون به صورت مدون فراهم آمده که اکنون مورد استفاده پژوهندگان و مترجمان است. فهرست آن ها بدین قرار است:
1. فریدون بدره اى. فهرست ترجمه هاى فارسى از 1345 تا پایان 1349. تهران: دانشگاه تهران, دانشکده علوم تربیتى, 1350. 302«29ص.
این فهرست پایان نامه فوق لیسانس آقاى بدره اى است. در این مجموعه, فهرست 1492 اثر ترجمه شده از سال 1345 تا پایان 1349 به صورت الفبایى نام خانوادگى نویسندگان آمده است. نمایه نام لاتین مؤلفان به همراه عنوان اصلى کتاب ها در پایان کتاب ضمیمه شده است.
2. عربعلى رضایى. فهرست ترجمه هاى فارسى و بررسى آن ها از 1350 تا پایان 1354. تهران: دانشگاه تهران, دانشکده علوم تربیتى, 1355. 409«33ص.
این پایان نامه, فهرست 1841 اثر ترجمه شده را دربر دارد که براساس رده بندى دیویى تنظیم شده است. از این رو پاره اى از کتاب ها به دلیل آن که به دو موضوع مربوط است, در دوجا تکرار شده است. افزون بر آن, کتاب هاى ناشران دولتى و کتاب هاى کودکان و نوجوانان در این فهرست جایى ندارد. در پایان فهرست نام کسان, عنوان کتاب ها و نیز فهرست لاتین نام خانوادگى مؤلفان به همراه عنوان اصلى آثار فراهم آمده است.
3. داود نوابى. تاریخچه ترجمه از فرانسه به فارسى در ایران از آغاز تاکنون. کرمان: داود نوابى, 1363, 289ص.
مؤلف در این کتاب به بررسى و نقد و تحلیل سیر ترجمه کتاب هاى فرانسه در ایران از آغاز تا سال 1363 پرداخته است. این اثر سه محدوده زمانى را در بر دارد: الف. از آغاز تا مشروطه; ب. از مشروطه تا جنگ جهانى دوم; پ. از جنگ جهانى دوم تا سال 1363. مؤلف در پایان, فهرست توصیفى حدود 700 اثر ترجمه شده از فرانسه به فارسى را ارائه کرده است.
4. فرشته مولوى. کتابشناسى داستان کوتاه ایران و جهان. تهران: نیلوفر, 1371, 509ص.
در این اثر, سیاهه اى از داستان هاى کوتاه ترجمه شده به فارسى که در کتاب ها, مجلات, جُنگ ها و گاهنامه هاى ادبى چاپ شده, ارائه شده است. کتاب بنا بر نظم الفبایى نام خانوادگى نویسندگان تنظیم شده, و شامل 6773 مدخل است. فهرست عنوان داستان به فارسى, نام و نام خانوادگى مترجمان, نام و نام خانوادگى نویسندگان فرنگى به لاتین و عنوان داستان هاى فرنگى به لاتین از پیوست هاى کتاب است.
5. فاطمه کناره سرى. کتابشناسى رمان و مجموعه هاى داستانى مترجم. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى, 1377, 2ج.
هدف از تدوین این اثر, گردآورى همه رمان هایى است که از زبان هاى دیگر به فارسى ترجمه شده است. به همین رو هر رمان یا هر داستان که از روزگار مشروطیت تا سال 1373 به فارسى ترجمه شده در این کتاب شناسى معرفى شده است.26
بنیاد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى نیز با توجه به لزوم آگاهى مترجمان و ناشران از عناوین کتاب هاى فارسى شده از سال 1365 طرح گسترده اى را در زمینه تدوین فهرست کتاب هاى فارسى شده در دو ساختار جداگانه دنبال کرده است:
الف. فرهنگ مترجمان فارسى
این فهرست متضمّن ترجمه هاى فارسى از نخستین قرون ایران دوره اسلامى تا پایان عصر قاجار 1320ق و مبتنى بر احوال مترجمان, نگاهى به اسلوب کار آنان, آثار فارسى شده آن ها و بازنمایى نسخه هاى خطى و چاپى آنان به لحاظ تاریخ ترجمه آن ها در حال تدوین و تألیف است.27
ب. فهرست کتاب هاى فارسى شده چاپى
این فهرست دربردارنده کتاب هاى فارسى شده چاپى از اوان چاپ و نشر تا سال 1370 است. تدوین کنندگان این فهرست با رایزنى هاى بسیار و استفاده از پیشنهادهاى سازنده اساتید, کوشیده اند فهرستى ارائه دهند که تا حد امکان عارى از کاستى هاى کتاب شناسى هاى موجود دیگر باشد. فهرست حاضر در حدود بیست وپنج هزار مدخل را در همه موضوعات از زبان هاى مختلف شامل مى شود.
روش گردآورى اطلاعات
همان گونه که پیش تر گفته شد تدوین این فهرست, ابتدا در سال 1365 به صورت طرحى از سوى بنیاد پژوهش هاى اسلامى مطرح شد. در مرحله نخست, کتاب شناسان و کتابداران این بنیاد وظیفه گردآورى و یادداشت بردارى اطلاعات کتاب شناختى کتاب هاى ترجمه شده را از آغاز صنعت چاپ تا پایان سال 1366 زیر نظر جناب آقاى دکتر رحمت اللّه فتاحى و آقاى حسین خیامى مدیر وقت کتابخانه بنیاد بر عهده گرفتند. این گروه با مراجعه به برخى از کتابخانه ها و کتاب شناسى ها به تهیه فیش هاى لازم اقدام کردند. حاصل کار این گروه که شامل فهرست کتاب هاى فارسى شده تا پایان سال 1366 بود, در اواخر سال 1370 آماده نشر شد; اما پس از بررسى کار, بنیاد پژوهش هاى اسلامى بر آن شد تا از یک سو ساخت و اسلوب آن را دگرگون سازد و از سوى دیگر تعدادى از افتادگى ها, کاستى ها و کمبودهاى آن را مرتفع سازد. به این منظور پس از مراجعه به فهرست ها و کتاب شناسى هاى معتبر, نسخ خطى و چاپى و نیز بررسى کتابنامه ها و مجلات ادوارى که به اطلاع رسانى و معرفى کتاب مى پردازند, حدود سه هزار اثر فارسى شده دیگر نیز به همراه چاپ ها و نشرهاى مکرر آثار فارسى شده و پاره اى از ترجمه هاى ناشناخته متون مربوط به همان دوره زمانى یاد شده به کار افزوده شد. آن گاه براى آن که محدوده کار تا پایان سال 1370 را دربرگیرد, گروهى به شناسایى کتاب هاى فارسى شده آن سال ها پرداختند. در این مرحله همه مدخل هاى ارائه شده قبلى و جدید دوباره در مخزن اصلى کتابخانه آستان قدس رضوى, کتابخانه مرکزى و مرکز اسناد دانشگاه فردوسى, برخى از کتابخانه هاى تهران و چندین کتابخانه مرکزى و مرکز اسناد دانشگاه فردوسى, برخى از کتابخانه هاى تهران و چندین کتابخانه معتبر شخصى رویت شد و اطلاعات کتاب شناسى و کتاب شناختى آن ها بر مبناى رویت و استفاده از منابع معتبر به کمال رسید.
شیوه تنظیم اطلاعات
شیوه تنطیم فهرست بنابر ضرورت و سهولت کار محققان, مترجمان, ناشران و کتابداران به ترتیب نام خانوادگى مؤلفان و نویسندگان بنا نهاده شد. به این ترتیب, تمام آثار ترجمه شده نویسندگان در ذیل نام آن ها به شیوه الفبایى آمده است. براى پرهیز از تکرار نام نویسندگان در قسمت سرشناسه (مدخل اصلى) از تیره بهره گرفته شد. همچنین براى اختصار و اجتناب از تکرار, کلمه ترجمه در تمام مدخل ها حذف شد. از آن جا که نام هر نویسنده ممکن است به سلیقه مترجمان و ناشران به صورت هاى گوناگون تلفظ و به فارسى برگردانده شده باشد, براى پرهیز از پراکندگى آثار نویسندگان در این فهرست براى هر اسم یک شکل واحد و مستند مطابق با آخرین ویرایش فهرست مستند اسامى مشاهیر و مؤلفان انتخاب و از دیگر شکل هاى رایج به نام اصلى با نشانه ارجاع داده شده است.28 در صورتى که کتاب داراى دو یا چند مؤلف باشد, نام نویسندگان همکار پس از عنوان کتاب با عبارت (با همکارى) آمده, با این توضیح که براى تسهیل در بازیابى اطلاعات در جاى خود از نویسندگان دوم و سوم به نویسنده اول با ذکر عنوان کتاب ارجاع داده شده است.
گفتنى است که از اسامى غیرمستند با حروف نازک به اسامى مستند ارجاع داده شده است. بنابراین هر کتاب فقط در زیر نام خانوادگى نویسنده اول فهرست شده است و با مراجعه به ردیف الفبایى مؤلفان مى توان از نویسندگان دیگر به نویسنده اصلى و کتاب مورد نظر دسترسى پیدا کرد و اطلاعات کامل کتاب شناسى/ نسخه شناسى آن را به دست آورد.
پس از نام خانوادگى و نام مؤلف, عنوان فارسى شده کتاب بر مبناى صفحه عنوان چاپ نخست کتاب ضبط شده است. در صورتى که عنوان کتاب در چاپ هاى بعدى تغییر کرده و یا عنوان کتاب در پشت جلد با صفحه عنوان همسانى نداشته در بخش توضیحات این مطلب بیان شده است.
نام مترجم کتاب و اطلاعات و مشخصات کتاب شناختى اثر شامل ناشر, محل نشر, سال نشر, تعداد جلد و صفحات و آن گاه عنوان اصلى کتاب از دیگر اطلاعات این فهرست است. عنوان اصلى کتاب هاى فارسى شده به ویژه پیش از دهه شصت یکى از اهداف اساسى طرح بود که نیل به آن, دشوارى هاى فراوانى را به همراه داشت; زیرا همچنان که مى دانیم گاه مترجمان به واسطه عوامل فرهنگى ـ سیاسى و حتى اقتصادى از عنوان اصلى کتاب در ترجمه دور شده اند. این امر در مواردى سبب شده که برخى از مترجمان یا ناشران به ترجمه هاى مجدد غیرضرور رو آورند. از این رو ذکر عنوان اصلى کتاب در چنین فهرست هایى, اصلى بسیار مهم و قابل اعتناست.
از دگر سوى ذکر عنوان اصلى کتاب روشن کننده این مهم است که آثار فارسى شده از زبان اصلى ترجمه شده یا ابتدا به زبانى دیگر ترجمه و سپس به فارسى برگردانده شده است. با توجه به نکته هاى مذکور, جست وجوى عنوان اصلى کتاب ها از جمله تلاش هاى ارزنده تدوین کنندگان فهرست حاضر بوده که در وهله نخست با مراجعه به کتابخانه هاى مختلف و رؤیت اصل کتاب و در صورت عدم دستیابى به آن با استفاده از فهرست ها, زندگینامه ها و در مواردى دائرةالمعارف هاى معتبر از جمله فهرست جهانى N.U.C29 و بسیارى از کتاب شناسى هاى معتبر دیگر ـ که در بخش مآخذ مى آید ـ فراهم آمده است.
با این همه هنوز جایگاه پاره اى از عناوین اصلى کتاب ها در این فهرست بیاض مانده است, به آن امید که در چاپ هاى آینده شناسایى و به فهرست افزوده شود.
براساس نظام کتابدارى و اطلاع رسانى در مورد کتاب هایى که بیش از یک ترجمه فارسى دارند و مترجمان, یک اثر واحد را در وقت ها و جاى هاى متفاوت ترجمه کرده اند, هریک از آن ها را به مثابه نسخه اى مستقل تلقى کرده و با در نظر گرفتن عنوان الفبایى کتاب براى هریک مدخلى جداگانه در نظر گرفته ایم. براى آشنایى با شیوه کار, یکى از مدخل هاى فهرست را ذکر مى کنیم و توضیحات لازم را در زیر آن به ترتیب خواهیم آورد:
جانسون, ویکى ام. Johnson, Vicki M راهنماى آموزش گام به گام نوزادان و کودکان عقب مانده. با همکارى روبرتا اِى. ورنر. حسام گوهرى, شهین بیضاوى. تهران: ایران یاد, 1363; رودکى, 1369, 230ص.
* در صفحه عنوان نویسنده اول روبرتا اِى. ورنر آمده است.
A Step by Step Learning Guide for Retarded
الف. نام مؤلف به فارسى بر مبناى مستند مشاهیر, جانسون, ویکى ام.
ب. نام لاتین مؤلف: Johnson, Vicki M
پ. عنوان فارسى شده در صفحه عنوان: راهنماى آموزش گام به گام نوزادان و کودکان عقب مانده.
ت. نام نویسنده همکار, پس از عبارت (با همکارى) روبرتا اِى. ورنر.
ث. نام مترجم: بر مبناى صفحه عنوان, حسام گوهرى
ج. نام مترجم همکار: شهین بیضاوى.
چ. نام محل نشر: تهران.
ح. نام ناشر نخست: ایران یاد.
خ. سال چاپ: 1363.
د. نام ناشر دوم: رودکى.30
ذ. سال چاپ دوم: 1369.
ر. تعداد صفحات: 230ص.
ز. توضیحات: در صفحه عنوان نویسنده اول روبرتا اِى. ورنر آمده است.
ژ. عنوان اصلى کتاب: A Step by Step Learning Guide for Retarded
شایان ذکر است که در برخى موارد که کتاب اصلى از مجموعه اى از مقاله ها یا داستان هاى کوتاه تشکیل شده و شکل فارسى شده آن نیز از سوى مترجم یا ناشر در قالب یک کتاب منتشر شده است, هریک از مقاله ها و داستان هاى کوتاه مندرج در کتاب به صورت مدخلى مستقل ارائه شده و در این صورت, عنوانِ اصلى آن ها در بین گیومه () و پس از آن کلمه در داخل قلاب [در] آورده شده و سپس عنوان اصلى کتاب فارسى شده آمده است; مثال:
آربرى, آرتور جان, 1905ـ1969.
Arberry, Arthur John
(تاریخنگارى عهد تیمورى) [در] تاریخنگارى در ایران: مجموعه مقالات. یعقوب آژند. تهران: گستره, 1360, ص85 ـ93.
* ترجمه برگرفته از کتاب زیر است:
Persian Classic Literature.
تدوین کنندگان فهرست براى سهولت دستیابى به اطلاعات کتاب شناختى نمایه هاى زیر را فراهم آورده اند:
الف. نمایه لاتین نام نویسندگان.
ب. نمایه عناوین به فارسى.
پ. نمایه مترجمان.
ت. نمایه عناوین اصلى کتاب ها.
ث. نمایه موضوع.
ج. نمایه ناشران.
پاورقی ها:
1. شهفور بن طاهر اسفراینى, تاج التراجم فى تفسیر القرآن للاعاجم, به کوشش نجیب مایل هروى, على اکبر الهى خراسانى. تهران: میراث مکتوب, علمى و فرهنگى, 1375, ج1, ص8.
2. ابوسعید خرگوشى, شرف النبى, ترجمه نجم الدین محمود راوندى, به کوشش محمّد روشن. تهران: بابک, 1361, ص2.
3. ابن هشام, سیرت رسول اللّه, ترجمه و انشاى رفیع الدین اسحاق بن محمّد همدانى قاضى ابرقوه, به کوشش اصغر مهدوى, تهران: بنیاد فرهنگ ایران, 1360, ص6 ـ7.
4. این کتاب محتوى کلمات قصار پیامبر(ص) است و در میان خاصه و عامه شهرت دارد. گروهى از علما به ترجمه و شرح آن پرداخته اند که از آن جمله سه ترجمه اى است که توسط مرحوم محدث ارموى و آقایان دانش پژوه و محمد شیروانى به طور جداگانه چاپ شده است.
5. محمدعلى مدرس, ریحانةالادب, تهران: خیام, 1374. ج3, ص338; عبداللّه افندى اصفهانى, ریاض العلماء و حیاض الفضلاء, به کوشش سید محمود مرعشى, قم: مطبعه خیام, 1401, ج1, ص177.
6. رشیدالدین فضل اللّه, تنکسوق نامه یا طب اهل ختا, با مقدمه مجتبى مینوى, تهران: دانشگاه تهران, 1350.
7. درباره مترجمان عصر صفوى و آثار مترجم آنان در بنیاد پژوهش هاى اسلامى طرحى در دست اجرا است.
8. ریاض العلماء, ج2, ص102.
9. ریحانةالادب, ج1, ص168.
10. عبداللّه افندى اصفهانى, ریاض العلماء و حیاض الفضلاء, ترجمه محمدباقر ساعدى, مشهد: بنیاد پژوهش هاى اسلامى, 1374, ج3, ص447ـ 465.
11. آقابزرگ تهرانى, الذریعه, ج4, ص174.
12. الذریعه, ج3, ص83; ج4, ص91, 112, 119.
13. ریحانةالادب, ج5, ص241.
14.الذریعه, ج4, ص83 به بعد.
15. همان, ج4, ص108, 112, 127, 129.
16. ریحانةالادب, ج1, ص54; الذریعه, ج4, ص113, 122, 138.
17. الذریعه, ج4, ص121.
18. جمشید کیهان فر, (ترجمه در عهد قاجار, از آغاز تا دوره ناصرالدین شاه), نشر دانش, س10, ش1, ص23ـ 28.
19. ابراهیم صفایى, مدارک تاریخى (دهمین کتاب اسناد سیاسى), تهران: انجمن تاریخ, 1355, ص58.
20. سید عبداللّه انوار, فهرست نسخ خطى کتابخانه ملّى ایران, تهران: کتابخانه ملى, 1371, ج4.
21. کیهان فر, جمشید, (ترجمه در عهد قاجار از آغاز تا دوره ناصرالدین شاه), نشر دانش, س10, ش1, ص23ـ 28.
22. سید عبداللّه انوار, همان, ص108.
23. یحیى آریان پور, از صبا تا نیما, تهران, کتاب هاى جیبى, فرانکلین, 1357, ج2, ص237.
24. اختر راهى, ترجمه هاى متون فارسى به زبان هاى پاکستانى, اسلام آباد, مرکز تحقیقات فارسى ایران و پاکستان, 1365.
25. Index translation National bibliography, Paris, Unesco, 1945.
26. براى آشنایى بیش تر با این اثر به مقاله: (کتاب شناسى متفکرانه یا برگه آرایى شتابزده/ نگاهى به کتاب کتاب شناسى رمان و مجموعه هاى داستانى مترجم), مجله مشکوة, ش67 تابستان 1379, ص132ـ141.
27. این فهرست زیر نظر استاد بزرگوار نجیب مایل هروى در گروه تصحیح متون بنیاد پژوهش هاى اسلامى به واپسین مراحل تألیف رسیده است که امیدواریم با تلاش ایشان به پایان آید.
28. در این خصوص البته استثناهایى وجود دارد که تدوین کنندگان از فهرست مزبور تبعیت نکرده و با توجه به منابع و مآخذ دیگر نام و نشان مؤلفان را جسته اند و معروفیت آنان را در قلمرو فرهنگ فارسى بر پایه ضبط هاى کتاب شناسانه دیگر مدخل اصلى قرار داده اند.
29. The National Union Catolog.
30. چون انتشارات رودکى در تهران فعالیت مى کند, تهران براى مرتبه دوم پیش از انتشارات رودکى تکرار نشده; اما اگر این انتشارات در شهر دیگرى غیر از تهران بود, نام آن شهر قبل از کلمه رودکى مى آمد.

تبلیغات