آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۳

چکیده

متن


تألیف آن مارى شیمل.ترجمه و توضیحات دکتر عبدالرحیم گواهى. دفتر نشر فرهنگ اسلامى, 1374
کتاب ارزشمند ابعاد عرفانى اسلام, یکى از آثار برجسته خانم پروفسور شیمل است که در آن جنبه هاى مختلف عرفان اسلامى, براى دانش پژوهان مغرب زمین, مورد بررسى قرار گرفته است. این کتاب با همه اهمیتى که دارد از لغزش ها و کاستى ها نیز مصون نمانده است, زیرا مؤلف هر چند که از اطلاعات نسبتاً سودمندى در زمینه هاى فرهنگ اسلامى برخوردار است و با فرهنگ و فلسفه دینى مغرب زمین هم آشناست, ولى ریشه در فرهنگ شرقى و اسلامى ندارد و در محیط فکرى و اعتقادى آن پرورش نیافته است.
مترجم چنین اثرى لاجرم مى بایست هم بر زبان اصلى و هم زبان فارسى تسلّط کامل داشته, و در موضوعات و مسائل مربوط به فرهنگ اسلامى ـ قرآن, حدیث, عرفان, تاریخ… ـ نیز داراى تبحر تمام باشد, که در ضمن ترجمه بتواند با توضیحات و اشارات لازم کاستى ها و نقایص کتاب را برطرف کند, که متأسفانه چنین نیست.
این ترجمه در زمینه (ابعاد عرفانى اسلام) و ناشر آن نیز (دفتر نشر فرهنگ اسلامى) است که عنوان اسلام هم در نام کتاب و هم در نام ناشر شایسته توجه است. و همین نکته حساس مرا به این نقد واداشت. چندى قبل نیز جناب آقاى حسن لاهوتى نقدى عالمانه, در شماره 45 آینه پژوهش, بر این کتاب نوشته اند, امّا از نوعى و لونى دیگر, و بیشتر در نحوه کار مترجم و مسائل فنى ترجمه و البته به طرزى مؤدبانه و ادیبانه سخن گفته اند, در حالى که نقد حقیر بیشتر به نکات عرفانى, تاریخى و… نظر دارد.
خطاهاى دیده شده, به چند دسته تقسیم مى شوند:
الف. قرآن و معارف اسلامى
1. ص421, سطر13) به جاى (الطامة الکبرى) (قرآن کریم, 79/34) به غلط (التامة الکبرى) آمده است.
2. ص318) سطر 8 به بعد; آمده است که خداوند گل آدم را براى مدت چهل روز سرشت و سپس از روح خود در او دمید (قرآن 15/29 و 38/72). در حالى که این دو آیه شریف فقط درباره دمیدن روح خداست, و نه چهل روز سرشتن گل آدم که در احادیث بدان اشاره شده است.
3. در برخى موارد, مترجم از آوردن خود حدیث و یا مآخذ آن خوددارى کرده است; براى مثال ر.ک: ص321, 322, 360, 366, 395 و چند جاى دیگر.
4. ص216) حدیث نبوى (فقرى فخرى) که در اصل چنین است (الفقر فخرى).
5. ص322) به عنوان تلمیح, داستان حضرت موسى و خضر که در سوره مبارکه کهف آمده است, بیت زیر از دیوان شمس نقل شده است که هیچ ربطى به این داستان ندارد,
هر کجا ویران بود آنجا امید گنج هست
گنج حق را مى نجویى در دل ویران چرا
انتظار مى رفت که مترجم محترم به این موضوع اشاره مى فرمودند.
6. ص429) (داستان هایى از قبیل (عقل سرخ)… با اشاره به داستان زیباى قرآن در مورد حضرت سلیمان نبى(ع) و شکایت مورچگان…). معلوم نیست داستان عقل سرخ (سهروردى) چه ربطى به داستان مورچگان و حضرت سلیمان در قرآن دارد.
7. ص76ـ 78) مؤلف مى نویسد: (ما نمى دانیم که کدامیک از داستان هایى که بعدها درباره تقواى زاهدانه و مرتاضانه پیامبر(ص) به وجود آمده حقیقت داشته و کدام یک از آنها صرفاً ایده آل هاى عرفاى متأخر است…)
(از دل این مجموعه… پیرامون حضرت محمد(ص) تعریفى سر برآورده است که بعدها توسط متصوفه پذیرفته شده است)
توقع بود که مترجم محترم در پاورقى نقدى بر آن رقم مى زد.
8. در صفحه 639: مؤلف گرامى, علم جفر را به حضرت امام جعفر صادق(ع) نسبت داده است و آن را نوعى خیالپردازى و خیال بافى در مورد حوادث حال و آینده و در واقع نوعى تفأل از آینده به طریق ترکیب خاصى از کلمات و حروف دانسته است.
مسلم است که این نسبت بوسیله بعضى عوام (حروفیه) به آن حضرت داده شده است و متأسفانه مترجم هم در حاشیه نقدى بر این نظر مؤلف رقم نزده است.
9. در صفحات 75 و79: رحلت حضرت على(ع) سال41 هجرى ذکر شده است در حالى که بدون هیچ اختلافى شهادت آن حضرت در رمضان سال چهل هجرى است که مترجم هم از آن گذشته است.
ب. خطاهایى در مورد نام کتاب ها و اشخاص
1. در صفحه4: مؤلفِ طرایق الحقایق را (محجوب) نوشته است: (طرایق الحقایق محجوب و یا مناقب العارفین افلاکی…) ملاحظه مى شود که در اثر بى دقتى مترجم, نام مصحح به جاى نام مؤلف آمده است.
2. در صفحات20, 22, 55, 56, 57, 76, 91, 108, 109, 160 و…: اللمعة والتصوف به جاى اللمع فى التصوف, آمده است.
3. در صفحات 101, 103, 106 و چند جاى دیگر: ابونعمان اصفهانى به جاى انونعیم اصفهانى (مؤلف حلیة الاولیاء) به کار رفته است.
4. در صفحه22 نظریه صوفیان به جاى التعرف لمذهب اهل تصوف (تألیف کلابادى)
5. در صفحه هاى 23, 54, 118: الرسائل القشیریه به جاى الرسالة القشیریه.
6. در صفحه90 آمده: (نیکلسن, تذکرةالاولیاء 1/31) خواننده تصور مى کند که نیکلسن مؤلف تذکرةالاولیاء است, در حالى که وى مصحح است و عطار مؤلف.
7. در زیرنویس صفحه35: شاه ولى الله دهلى به جاى شاه ولى الله دهلوى.
8. در صفحه86: ماندها به جاى ماندانیها. (ماندها و یهودیها)
9. در صفحه120: محمد نجارى به جاى محمد بخارى معروف به نقشبند.
10. در صفحه257: محمد بن واسى به جاى فاسى, اهل فاس.
11. در زیرنویس صفحه344: شیخ على حمدانى به جاى همدانى.
12. در صفحه120 و 130: عمر کلى به جاى عمرو مکى.
13. در صفحه192 و 362: شیخ حسن خرقانى به جاى شیخ ابوالحسن خرقانى.
14. در صفحه324: عبدالحسین نورى به جاى ابوالحسین نورى.
15. در صفحه90 و 374: چیستى به جاى چشتى, (عارف چستى گیسودراز).
16. در صفحه374 و 474: قالب به جاى غالب, شاعر پارسى گوى هند.
17. در صفحه380: شاعر چاگاتایى میر على شیرنوایى به جاى جغتایى.
18. در صفحه429: اسماعیل النغروى به جاى اسماعیل انقروى (شارح مثنوى).
19. در صفحه520: و نیز انکروى به جاى انقروى.
20. در صفحه421: نجم الدین دایا به جاى نجم الدین دایه (رازى).
21. در صفحه هاى 455, 457, 458: جلّى به جاى جیلى (عبدالکریم جیل مؤلف الانسان الکامل).
22. در صفحه455: زکریاى مولقانى به جاى مولتانى.
23. در صفحه483: ترجمان الاشراق, به جاى ترجمان الاشواق.
24. در صفحه422: فواتیح الجمال و فواتیح الجلال به جاى مدائح الجمال و….
25. در صفحه53: شهریار گازرونى به جاى شهریار کازرونى.
26. در صفحه93: شفیق بلخى به جاى شقیق بلخى.
27. در صفحه551: [ضیاءالدین] برانى به جاى برنى.
28. در صفحات 551, 561…: حمیدالدین ناقورى به جاى ناگورى.
29. در صفحه561: محمد تقلوغ به جاى محمد ثغلغ.
30. در صفحه560: محمد غوث قوالیورى به جاى گوالیورى.
31. در صفحه553 و561: حسن سنجرى به جاى حسن سجزى (سیستانى).
32. در صفحه572 و 573: عبدالخالق قجدوانى به جاى عبدالخالق غجدوانى.
33. در صفحه576: احمد فروغى سرهندى به جاى احمد فاروقى سرهندى.
34. در صفحه19: یونس عمره به جاى یونس امره.
ج. غلط هاى تاریخى و جغرافیایى
1. در صفحه75 و 79: چنانچه گذشت, رحلت حضرت على(ع) سال41 هجرى ذکر شده است.
2. در صفحه 121 و 223: مترجم محترم (سرى سقطى) را عموى جنید بغدادى دانسته و واژه (uncle) را به عمو ترجمه کرده است, در حالى که جنید خواهرزاده سرى سقطى است, یعنى سرى (دایى) یا خال جنید است.
3. در صفحه335 آمده است که جامى سه قرن پس از هجویرى مى زیست. اما هجویرى متعلق به قرن پنجم هجرى است و جامى در قرن نهم مى زیست. پس چهار قرن با هم اختلاف دارند.
4. در صفحه406 آمده است که: هنگامى که طوایف وحشى غزّ 1180م/576ق مدینه را فتح کردند قبر ابوسعید ابوالخیر نیز منهدم گردید. عجبا: مدینه کجا و میهنه کجا!
5. در صفحه457: عبدالکریم جلّى (جبلى) از نوادگان عبدالقادر گیلانى دانسته شده است.
6. در صفحه582: واژه (ریخته) که قبلاً براى زبان اردو به کار مى رفت, به صورت (رخته) ترجمه شده است.
7. در صفحه406 آمده است که باباطاهر در خرم آباد درگذشت!
8. در صفحه329 آمده است که: (سرمد که فردى یهودى بود که در مغولستان [؟] هند به تصوف اسلامى روى آوردند.
البته منظور سرمد کاشانى است که در عهد تیموریان و یا به قولى در عصر امپراطورى مغول در هند (قرن یازدهم هجرى) کشته شد. حال مغولستان چه ربطى به هند دارد! باید از مترجم پرسید. شاید در اصل چنین بوده است (در عهد حکومت مغولان در هند).
9. در صفحه31: مؤلف طبق مآخذ اهل سنت, میلاد نبى اکرم را دوازدهم ربیع الاول ذکر کرده است اى کاش مترجم محترم در پاورقى ذکرى از منابع شیعى هم که هفده ربیع الاول است مى کرد.
10. در صفحه79 آمده است که: (بنى امیه) همواره در اتهام گرایشات شدید دنیوى و رفتارى بیرون از حدود و ثغور مرزهاى ایمان و تقوى قرار داشتند (البته به استثناى عمر…)) ملاحظه مى فرمایید که منظور مؤلف محترم از این عمر, خلیفه خوشنام اموى عمر ابن عبدالعزیز است. اما مترجم بى اطلاع به تصوّر این که این عمر همان خلیفه دوم, عمر (رض) مى باشد در پاورقى همان صفحه به قلمفرسایى پرداخته است.
11. در صفحه162: حیره نیشابور را به صورت میره نیشابور نوشته است [دروازه حیره]
12. در صفحه407 آمده است که: (کتاب عوارف المعارف که بخشى از آن به زبان اصلى عربى و بخشى دیگر ترجمه فارسى است). خواننده تصور مى کند که خود سهروردى کتاب را به همین صورت تألیف کرده است.
13. در صفحه58: (پس از هبوط, حضرتِ آدم به مدت سیصد سال در سرزمین هند [سراندیب] در حال پشیمان بسر برد).
مترجم محترم که از روایت هاى متداول در میان مسلمانان و کتب تاریخى متقدم اسلامى بى خبر است, ـ هرچند که غیر موثق باشند ـ بهرحال, مى نویسد که این نظر عرفانى هندویى است (همانجا پاورقى). در حالى که در مکاتیب هندى اصولاً آدم ابوالبشرى مطرح نمى شود. هنوز هم جاى پاى آدم در سراندیب مورد احترام مسلمانان است و نه هندوها.
14. مؤلف در صفحه71 مى نویسد که: مؤمنین از همان ظهور اسلام قرآن را به صورت کتابى غیر مخلوق [قدیم] پذیرفتند.
جا داشت مترجم مطلّع در پاورقى توضیح مى داد که این نظر همه مسلمانان نیست, بلکه گروهى هم از همان سده هاى نخستین اسلامى, قرآن را کلامى مخلوق (حادث) مى دانستند, و در اثر این اختلاف چه گرفتارى ها و مشکلاتى که پیش نیامد!
15. در صفحه172 آمده است که: آثار غزالى به نوبه خود از سوى ابن سینا (595ق/1189م) ابطال گردید. آیا واقعاً چنین است. آیا ابن سینا پیش از غزالى نمى زیست؟
16. مؤلف چون مسیحى است و تربیت شده فرهنگ مغرب زمین, گاهى سال ها و قرون را فقط به میلادى مى نویسد, چه بهتر بود که مترجم مسلمان ـ اگر هم در اصل نباشد ـ تاریخ هجرى را هم در پاورقى ذکر مى کرد.
د. کاربرد واژه هاى بیگانه
مترجم در بسیارى موارد ـ با وجود معادل هاى کاملاً رایج فارسى ـ از واژگان بیگانه بهره جسته است. این بهره جویى چنان فراوان است که در نگاه اول به هر یک از صفحه هاى کتاب, به چشم مى خورد; تعبیراتى چون: الگو, سمبل, مدل, متافیزیکى, رمانتیک, کپى, صوفى ارتدوکس, پارادوکس متعهدانه, دیسیپلین, سمبلیسم, آرشیتک, ملودى, گوشهاى مدرن و….
هـ. مغلق و غیر قابل فهم بودن متن ترجمه
گاهى جمله ها چنان پیچیده و مشکل گردیده است که حتى اهل فن هم از درک آن عاجز مى گردند.
براى نمونه:
در صفحه 52 آمده: (شاید این (پارادوکس متعهدانه) و (غلنبه گویى و طمطراق پرهیزکارانه) بدین منظور است که (کارى کند تا بشره آن قدرى به خاطر سلامتى شان بلغزد).
در ص51 آمده: (پاره اى از تعاریف که در کتب کلاسیک تصوف یافت مى شوند احتمالاً به عنوان نوعى معما (کوئن) بر زبان شیوخ… جارى شده اند, تناقض (پارادوکس) به منظور ضربه زدن به شنونده).
در ص42 آمده: (حتى ظریفترین آنالیزهاى روان شناسانه نیز محدودیت دارند).
در ص38 آمده: (توصیه مى شود که بین دو گونه عمده و اصلى این تجربیات تمایز قایل شویم, یکى (عرفان بى نهایت) و دیگرى (عرفان شخص یا شخصیت) عالى ترین و صاف ترین نمود نوع اول را…)
در صفحه37 آمده: (در باب تمثیلات مختلفى که در باب (پیشرفت سالک) و (سفر آسمانى)… [البته منظور سیر و سلوک و یا طى طریق سالک و عروج وى است]
در صفحه373: (روح مخلوق حضرت محمد(ص) یکى از انحاء روح قدیم (غیر مخلوق) الهى است و او واسطه (مدیوم)ى است که از طریق آن خداوند, در امر خلقت, خود را وجدان مى کند).
و. بعضى لغزش هاى دیگر
1. مترجم محترم در پاورقى صفحه 569 بر این گفتار عارف مشهور محمد دارالشکوه که مى گوید: (بهشت آنجاست که ملایى نباشد). نقدى نوشته است و ندانسته است که این عنوان (ملا) با عنوان ملاى رومى تفاوت دارد. منظور دارالشکوه به ملاهایى است که به عنوان آخوندهاى دربارى در خدمت برادرش (اورنگ زیب) بودند. نمونه این ملاها کسانى بودند که بر حکم قتل افرادى چون [شهید ثالث] قاضى نورالله شوشترى صحه گذاشتند. متأسفانه مترجم به عبارت بعدى هم که مؤلف مى نویسد: (در روح کلام عرفانى, وى بر تجربه شهودى در مقابل تقلید کورکورانه تأکید مى ورزید…) التفاتى نکرده است و براى مرد بزرگى و عارف سترگى چون محمد دارالشکوه, صفت نابخردانه به کار برده است: [عجبا!]
2. در صفحه576 مؤلف آورده است که: (احمد سرهندى, چون بسیارى از هموطنانش, تمایل به تشیع داشت). اگر درست ترجمه شده باشد, باید گفت که با آنچه که در صفحه 577 آمده است مغایرت دارد: (احمد سرهندى علیه شیعیان رساله خود را نوشت). ملاحظه مى شود که اصولاً شیخ احمد سرهندى رابطه خوبى با شیعیان نداشت و آنها را بدعت گزار مى دانست (ر.ک: طریقه چشتیه در هند و پاکستان, تألیف نگارنده, انتشارات زوار). بهر حال حداقل انتظار مى رفت که مترجم به این تناقض اشاره مى فرمود.
3. در صفحه 195 برخلاف معمول, مطالبى ذکر شده است و بلافاصله آمده است (دیوان سنایى, 618) که هیچ شاهدى و یا بیتى از سنایى نیامده است, و نیز همانجا (مثنوى 5/1801) که بیتى از مولوى به چشم نمى خورد.
4. در صفحه197 براى داستان مشهورى که در متون صوفیه آمده است (مردى در هواى نیمه تاریک به مسجدى وارد شد…) مأخذى ذکر نشده است.
5. مترجم گرامى در پاورقى صفحه 277 از مؤلف انتقاد کرده است که: (جا داشت… [جواب دعائیها] هم که به چشم ظاهربین ما… درک نمى شوند نیز سخنى به میان مى آوردند… به قول ملاّى روم
نى که آن اللّه تو لبیک ماست
آن نیاز و سوز و دردت پیک ماست

ترس و عشق تو کمند لطف ماست
زیر هر یاربّ تو لبیک هاست)
مؤلف در چند صفحه بعد (286) درست همان ابیات فوق و به اضافه ابیات دیگر جهت همان منظور مورد نظر مؤلف آورده است!
6. در صفحه465 فصل هفتم ـ عنوان (اشعار عرفانى فارسى و ترکى) است. امّا در متن از کتاب هایى چون: سوانح غزالى و تمهیدات عین القضات (ص477 به بعد) و آثار روزبهان (ص479) سخن به میان آورده است که همه منثورند. اگر مترجم گرامى در ترجمه دچار لغزش نشده باشند ما مى باید به آن اشاره مى کردند. به نظر مى رسد که عنوان باید چنین باشد (ادبیات عرفانى فارسى و ترکى).
7. در صفحه 2و24 از طرفى مى خوانیم که منظور از تألیف این کتاب عمدتاً بهره رساندن به خوانندگان عادى [غیر متخصص] بوده است. بنابراین از ادامه پاورقى هاى متعدد و طولانى خوددارى شده است و از سویى خواننده عادى در برابر چهار صفحه علامت اختصارى لاتین قرار گرفته است, به جاى انونعیم (A), روزبهان عبدالعاشقین (BA), تذکرةالاولیاء(T), مصیبت نامه(V)… که حتى خود مترجم اصلاً آن را رعایت نکرده است.
8. صفحه 181 به بعد: فصل سوم ـ طریقت: مطالب زیادى در ذیل این عنوان آمده است; مثل: حال و مقام; توکل و فقر; صبر و شکر; محبت و فنا… اولاً این عنوان ها به طور پراکنده آمده است: ثانیاً این عناوین مشخص نشده اند تا خواننده آن را به راحتى پیدا کند. و نیز در ص408 به بعد, از فتوت بطور تفصیل سخن گفته شده است, بدون اینکه عنوانى داشته باشد. بهتر بود که مترجم هم این نقایص را برطرف مى کرد.
9. مترجم از اصطلاحات ادیان و عرفان اطلاع چندانى ندارد.
الف. ص320: جرم صغیر به جاى عالم صغیر [انسان].
ب. ص484: (سفر زیارتى پرندگان: سنایى و عطّار).
ج. ص106: (اتمن) (درونى ترین خود آدمى)) [که در دین هندو (اتمن) به معنى روح فردى و یا جوهر فردى ذات انسان است.].
د. ص185: (در متون کتب دستى صوفیه) [؟]
 

تبلیغات