آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۸

چکیده

متن


(کشف المحجوب) هجویرى1 از قدیمى ترین تألیفات شناخته شده در تصوّف است که اهمیت آن در چند دهه گذشته از دیدگاه هاى گوناگون بررسى شده است. حاصل این پژوهش ها برمى نماید که این کتاب از کهن ترین متون مدوّن و منظم در عرفان نظرى و عملى و نیز وحدت وجود است و به قول مرحوم ملک الشعراى بهار, باید آن را یکى از کتب طراز اول شمرد.2
این کتاب در واقع پاسخى است به سؤال هاى ابوسعید هجویرى, یکى از شاگردان باوفا و آگاه او, که از وى چنین درخواسته بود که:
(بیان کن مرا اندر تحقیق طریقت تصوّف, کیفیت مقامات ایشان, مذاهب ایشان, مقالات ایشان, رموز و اشارات ایشان, چگونگى محبّت خداوند عزوجل, کیفیت اظهار آن بر دل ها, سبب حجاب عقول از کُنه و ماهیت آن, و نفرت نفس از حقیقت آن, و آرام روح با صفوت آن, و آنچه بدین تعلّق دارد از معاملات آن.)3
کتاب کشف المحجوب را در چهل باب, چهل فصل و شانزده کلام و یازده کشف الحجاب تقسیم کرده اند.
ویژگى هاى زبانى و ادبى این کتاب (که به تفصیل در سبک شناسى بهار کاویده شده است) و نیز اطلاعات ذى قیمتى که در این کتاب درباره فرقه ها و معاریف صوفیه آمده و نیز شرح برخى اصطلاحات ـ که به روزگار مؤلف زمان چندانى از رواج آنها نمى گذشت ـ هنوز مجال پژوهش و بررسى بیشتر دارد.
نثر کتاب ـ آن گونه که مرحوم ملک الشعراى بهار متذکّر شده اند ـ هرچند مربوط به قرن پنجم است و بیش از کتب قدیم دستخوش تازى و لغت هاى آن زمان است, امّا باز نمونه سبک قدیم را از دست نداده و روى هم رفته به زبان فارسى بسیار ساده و به سبک قدیم تألیف شده است.4
نکته قابل اهمیت در نثر این کتاب, گرایش ملایم و بسیار آرام نویسنده به استخدام سجع در برخى عبارات کتاب است. همین رویه, بعدها در تذکرةالاولیا نیز پیگیرى شد و آرام آرام چنان وسعت و مقبولیت یافت که حجم گسترده (نثر مسجّع) را در برگرفت و تا آنجا پیش رفت که از حُسن اولیه خود به درآمد و به (نثر مصنوع) دچار شد و نثر فارسى که مى توانست از این امکانات زبانى و البته جذّاب, بخوبى استفاده کند, به منجلاب تکلّف ها و تصنع هاى منشیانه افتاد. بخوبى پیداست که پیگیرى شیوه نثر فارسى از مرسل تا مصنوع, بدون بررسى کتاب هایى همچون کشف المحجوب میسر نیست.
یکى از امتیازهاى ویژه این کتاب قدمت قابل ملاحظه آن است. این قدمت پژوهشگر را وامى دارد که درباره اثرپذیرى چنین کتابى از آثارى چون: اللمع ابى نصر سراج; مجموعه آثار عبدالرحمن سلمى; بویژه طبقات الصوفیه; رساله قشیریه; تصنیفات منصور حلاّج و نیز تأثیر آن بر کتاب هایى چون: اسرار التوحید محمد بن منوّر; تذکرةالاولیاء عطار نیشابورى; نفحات الانس جامى, بیشتر بکاود و تأمّل ژرف ترى مصروف سازد. به هر حال این کتاب که در بر دارنده برخى تجربیات و اطلاعات عرفانى زمان بوده, بخوبى موفق به انتقال آن تجربیات و اطلاعات به نسل ها و نثرهاى دوره بعد شده است.
همین فضل تقدم و تأثیرگذارى آن بر مواریث بعدى, ضرورت احیاى چنین آثارى را بیشتر آفتابى مى کند. باز گشودن بسیارى از مشکلات تاریخى در باب تصوف, منوط به در دست داشتن متون کهن در این رشته از معارف اسلامى است. احیاى چنین آثارى همچنین در فهم صحیح از سایر متون متأخر بسیار مؤثر است و همچون آفتابى بر آنها خواهد تابید. دستیابى به ویژگى هاى سبکى و زبانى این کتاب نیز که در کشف ویژگى هاى سبکى و زبانى آثار بعد, تأثیر بسزا دارد, یکى دیگر از انگیزه هایى است که مى تواند احیاى چنین آثارى را ضرورت بخشد.
پژوهشگر ایرانى البته باید اندکى شرمسار باشد که چنین ضرورتى را (در احیاى متون و مواریث کهن ملى و اسلامى) ابتدا غربى ها و مستشرقین دریافتند و سال ها با تلاش بى وقفه (با صرف نظر از برخى انگیزه هاى غیر فرهنگى) در این راه قدم زدند. حاصل آن تلاش ها, کارنامه پربرگ و بار متون کهن است که توسط مستشرقان, تصحیح و چاپ شده است.
چاپ منقّح کتاب کشف المحجوب نیز نخستین بار در سال 1926م. توسط پروفسور والنتین ژوکوفسکى براساس نسخ معتبر در لنینگراد (سنت پترزبورگ) به چاپ رسید و پس از آن بارها در ایران به شکل افست در اختیار علاقه مندان قرار گرفت.
چاپ زنده یاد ژوکوفسکى از آن رو که بر مبناى اصح و اکمل نُسخ بود و نیز به خاطر دقت نظر آن استاد و برخى توضیحات, همچنین فهرست هاى هشتگانه کتاب ـ که براى نخستین بار تنظیم مى شد ـ بزودى مورد توجّه و محل اعتماد صاحب نظران و دانش پژوهان قرار گرفت; بویژه پس از افستى که از آن در سال 1358ش توسط کتابخانه طهورى صورت گرفت و با مقدمه مفید آقاى قاسم انصارى, روانه بازار کتاب شد.
نسخه ژوکوفسکى سال ها پایدار ماند و نیاز مشتاقان را برآورد, امّا نیاز به تصحیح مجدّد و امروزى, بویژه پس از کشف نسخه هاى دیگرى از این کتاب, همچنین نامناسب بودن حروف چینى چاپ لنینگراد (که حتى در چاپ کتابخانه طهورى نیز به همان شکل باقى مانده بود) ضرورت بازنگرى و تصحیحى انتقادى از این کتاب را ایجاب کرد.
این مهم چند سال پیش با همت دکتر محمد حسین تسبیحى (رها) به سامان رسید و چاپى تازه از کتاب (کشف المحجوب) به میدان ادبیات صوفیه آمد. این کتاب در اسلام آباد پاکستان و به مدد انتشارات مرکز تحقیقات فارسى ایران و پاکستان انجام یافته و گویا در ایران پخش مناسبى نداشته است. شکل ظاهرى کتاب, بسیار آراسته و چشم نواز است و برخلاف بسیارى از کتب چاپ پاکستان, خواننده را گریزان نمى سازد.
پیش از متن کتاب, تقریظ سرپرست مرکز تحقیقات فارسى ایران و پاکستان , و پیش گفتار مصحّح (در شرح احوال هجویرى و سبب تألیف کتاب و توضیحى درباره نسخ کتاب و…) آغازگر کتاب است. مصحح در پیش گفتار خود به این نکته اشاره کرده که برخلاف رویه گذشتگان در تقسیم بندى کشف المحجوب, وى همه کتاب را برحسب موضوع, تقسیم بندى و جمعاً آن را بر 25 قسمت موضوعى منقسم کرده است.
ویژگى هاى ستوده این چاپ
افزون بر مقابله نسخ بیشتر و اطلاع از نسخه هاى تازه یافته ـ که اصلى ترین امتیاز این چاپ است ـ و نیز تنظیم و تبویب موضوعى کتاب, آنچه در آغاز و پیش از هر داورى, کتاب حاضر را بر نسخه هاى پیشین و بویژه نسخه ژوکوفسکى, برتر مى نشاند, حروف چینى مناسب و صفحه آرایى چشم نواز و تیتربندى شایسته آن است. خواننده در این کتاب مى تواند به راحتى فصول مربوط به هر یک از مشایخ و نیز توضیح هر یک از اصطلاحات عرفانى را از دیگرى تمییز و حدّ هر بحث را بخوبى تشخیص دهد. این نکته در رغبت افزایى و ملالت زدایى در قرائت متن بسیار مؤثر است, که البته در نسخه مرحوم ژوکوفسکى اصلاً رعایت نشده است.
همچنین در این نسخه, ویرایشى نسبتاً عالمانه به کار رفته و از علامات سجاوندى به نیکى بهره گیرى شده است. باید یادآور شد که ویرایش صورى چنین متونى, خود کارى است طاقت فرسا و پر دقت که به انواع مهارت هاى زبانى و آشنایى کامل با زبان مؤلف, نیاز دارد. براى نمونه درک چگونگى جمله ها و اینکه کجا باید جمله اى را با علامت پرسشى ختم کرد و کجا با علامت جمله خبرى; و نیز اینکه نقل قول ها در کجا تمام مى شوند و یا از کجا آغاز مى شود, و… بویژه در متنى که خود هیچ علامتى نداشته و مملو از نقل قول هاست, خود کارى است کارستان که مصحح این نسخه تا اندازه فراوانى از پسِ آن برآمده است.
مصحح محترم همچنین همه نسخه بدل هاى اختلافى ـ و البته قابل اعتنا ـ را در پاورقى هر صفحه نقل کرده تا خواننده بصیر خود در برخى مواضع, احتمال قرائت هاى دیگر را بیازماید. همین جا باید از زحمت دیگر مصحح قدردانى کرد که براى مقایسه هرچه بهتر میان مهم ترین نسخه هاى موجود از کشف المحجوب, و امکان انتقال سریع از نسخه اى به دیگر نسخه, آغاز و پایان همه صفحه هاى سه نسخه مطرح را با رمزگذارى در میان قلاّب هایى در متن مشخص کرده است.
از دیگر محاسن این چاپ, اعراب گذارى همه آیات, احادیث, ابیات و اقاویل عربى است و البته کار از این نیز فراتر رفته به حرکت گذارى براى همه اعلام و امکنه و اصطلاحات نیازمند توضیح, رسیده است.
کاستى هاى این چاپ
الف. همان گونه که یاد کردیم, ویرایش صورى و بهره گیرى از علامات سجاوندى, از امتیازات مهم این چاپ است. اما به نظر مى رسد که در برخى موارد, کاربرد این علامات, نابجا و غیر اصولى بوده است; نمونه را به نقطه گذارى ها در این جمله بنگرید:
(کسى را که شفا از احتما باید طلبید, او از تناول طلبد. از مردمان نباشد.) (ص80, سطر19) و نیز این جمله: (و آن شب که از دنیا بیرون شد. هفتاد کس پیغمبر را ـ ص ـ به خواب دیدند…) و حسن بصرى ـ رحمةالله علیه ـ روایت کند که: به عَبّادان, سیاهى بود, که اندر خرابه ها بودى. روزى من از بازار چیزى بخریدم, و بدو دادم. مرا گفت: (این چه چیز است؟) گفتم: (طعامى است که آورده ام, بدان که مگر تو بدان محتاجى.) گفت: (به دست اشارتى کرد, و در من خندید.) من سنگ و کلوخ دیوارهاى آن خرابه را جمله زر دیدم. از کِرده خود تشویر خوردم, و آن چه برده بودم, بگذاشتم و خود بگریختم از هیبت او. (ص342)
البته این گونه سهوها بسیار است و تنها چند نمونه نقل شد. همچنین مصحح محترم براى همه عنوان هاى کتاب پس از خط تیره که جمله هاى دعائیه در آن قرار داده شده, نقطه گذاشته است, که با قوانین علامت گذارى در رسم الخط فارسى ناسازگار است.
ب. در برخى اعلام و کلمات و عبارات نیز خطا دیده مى شود; مثلاً: فَضَیل (به جاى فُضَیل) در ص136ـ137, 139 و…, ابو عبدالرحمن سلّمى (به جاى سلمیّ) و یا کلمه نُخُست (به جاى نَخست).
ج. در انتخاب نسخه بدل ها نیز گاه به نظر مى رسد که هنوز گزینش گزینه هاى مناسب تر از میان نسخه بدل ها امکان دارد, براى مثال در چند مورد از نسخه حاضر (و همچنین نسخه ژوکوفسکى) چنین آمده: (و منهم و نیز گوهر گنج حیا, واعبد اهل صفا و…) (ص87 و 94) که در برخى نسخه ها بدون عبارت (و نیز) آمده که صحیح تر مى نماید.
همچنین در صفحه 81 سطر15, چنین آمده: (و سرما بر تن من قوت گرفت. باتون اندر آمدم. و دامن خود بدان آتش اندر کشیدم. دود آن به زیر من برآمد. جامه و رویم سیاه شد…) که به نظر مى رسد با توجه به نسخه بدل هاى موجود, (دود آن به زبر من برآمد.) مناسب تر مى نماید.
د. متأسفانه در این چاپ نیز اغلاط مطبعى به وفور یافت مى شود; براى نمونه ر.ک:عبارت چه سود و چه زبان (به جاى زیان) ص143. حسان الوجود (به جاى الوجوه) و عبارت اخوف ما اخاف على امّتى, انسان (به جاى اللسان) ص616. و حدیث (اَمّا انى کنتُ ارید القوم (به جاى الصوم) ص463 و….
هـ. فهرست هاى هشتگانه کتاب براى اهل تحقیق بسیار راهگشا و کارسازند, امّا با مقایسه این فهارس با فهارس چاپ ژوکوفسکى, در کنارِ امتیازهاى فراوانى که براى زحمات مصحح مى توان برشمرد, نواقصى نیز دیده مى شود که براى نمونه چند مورد از آنها اشاره مى شود:
در فهرست احادیث نبوى, برخى عباراتى نیز که عرفا در رؤیا از پیامبر اکرم(ص) شنیده اند, آمده است. به نظر مى رسد آوردن چنان عبارتى تحت عنوان احادیث نبوى صحیح نیست. بنگرید به ص463: (انا قد خبانا لک حیسا) و یا ص464: (احبس حواسک).
چنین اقوالى صرف نظر از اینکه قاعدتاً نباید در سلک احادیث منسلک شود و مثلاً باید تحت عنوان (اقاویل) مندرج گردد, این مضرّات را نیز دارد که براى بسیارى از مبتدیان که حوصله پیگیرى و یافتن شأن نزول آن گفتار را در متن کتاب ندارند, آن سخن به منزله حدیث نبوى یا… محسوب مى شود و اندک اندک در فهرست احادیث برساخته (مجعول) قرار مى گیرد.5 داستان پیدایش احادیث برساخته با آن حجم گسترده به همین سادگى است. بگذریم از دوران و مزدورانى که همه با اغراض و امراض سیاسى ـ دینى بدین کار دست مى یازیدند. همچنین باید اعتراف کرد که برخى از این احادیثِ برساخته نبوى به حق از معانى والا و مضامین نیکو برخوردارند, افسوس که انتسابشان به پیامبر(ص) نامعلوم است; نمونه را این سخن نغز و پرمغز منسوب به پیامبر(ص) است که: (اطلبوا العلم من المهد الى اللحد) و در زبان فاخر حکیم طوس چنین گشته:
چنین گفت پیغمبر راستگوى
زگهواره تا گور دانش بجوى
امّا طبق تحقیقات انجام شده, ظاهراً ـ جز چند سند مُرسَل ـ سندِ مشهورى نزد شیعه یا اهل سنّت ندارد. بنابراین پراکندن سخنان نیکو و زیبا, مطلبى است و انتساب آن به ائمه دین, مطلب دیگر.
همچنین در بخش فهرست اصطلاحات عرفانى, معلوم نشد چرا برخى واژگان بدین بخش وارد شده اند, واژگانى همچون: تازى, تزویج, ازیراک, اجماع, اکل, اهل عروض, اهل لغت, اهل نحو, خرماستان, جوالدوز, عکازه و….
بارى چاپ حاضر, اگرچه گامى فراتر از تصحیح مرحوم ژوکوفسکى است, اما تا گام هاى پایانى, هنوز چند منزلى راه باقى مانده است.
در پایان, ناچار از گذارد این گلایه ام که به رغم پیشرفت هاى بسیار در عرصه فن آورى ارتباطات و نزدیک شدن به نقطه (انفجار اطلاعات) و… پژوهشگر ایرانى هنوز از تحقیقات و مطالعات انجام شده در کشورهاى همسایه ـ آن هم کشورى مثل پاکستان, همسایه دیوار به دیوار فرهنگ ما, و نه در کشورى دوردست و با زبانى ناآشنا! ـ اطلاع چندانى ندارد و محصولات مراکز تحقیقاتى آن تنها به دست افرادى معدود مى رسد و عموم دانش پژوهان از دسترسى بدان بى بهره اند.
جالب است براى نمونه بدانیم که اگرچه در ایران تاکنون تحقیقى جامع و مستقل در باب آراء و افکار و شرح زندگانى ابوالحسن على بن عثمان هجویرى, به نگارش در نیامده, امّا همین دکتر تسبیحى, کتابى تحت عنوان (شرح احوال و آثار على هجویرى و تحلیل کشف المحجوب) در راولپندى پاکستان به چاپ رسانده که مع الاسف در ایران هنوز به رؤیت عام نرسیده است. گمان مى کنم باید از همان مرکز تحقیقات فارسى توقع داشت که به سیستم توزیع خود نیز سر و سامانى دهد تا حاصل چنان مطالعاتى به دست خوانندگان واقعى آن نیز برسد. امیدوارم این دو کتاب آقاى تسبیحى بزودى چنان بختیارى بیابند که در تهران به شکلى منقح تجدید چاپ شوند و مجالى براى بحث و بررسى در این گونه زمینه هاى وانهاده شده, مهیا سازند.
توفیق ناشر و مصحح را در کشف محجوبى دیگر آرزومندیم.
پاورقی:
1. ابوالحسن على بن عثمان جلاّبى هجویرى غزنوى (ولادت: اواخر قرن چهارم; وفات: اواخر قرن پنجم) از ائمه و کبار متصوفه قرن پنجم هجرى است که نزد همه صاحبان نظر و اثر از مرتبه والا و جایگاه شامخ برخوردار بوده است.
2. بهار, سبک شناسى, ج2, ص187.
3. کشف المحجوب, تصحیح دکتر تسبیحى, ص8.
4. سبک شناسى, ج2, ص187.
5. به این سخن منسوب به معصوم(ع) توجه کنید: (طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لإنکارنا) این سخن در واقع صرفاً نقل رؤیایى بود (زاهدى معاصر, امام زمان(عج) را در خواب دیده که بر سینه مبارک چنان نوشته شده بوده) و با آنکه هیچ سندیتى نداشت, امّا, سال ها پیش به کتاب چهل سخن (چاپ شرکت سهامى انتشار) راه یافت و موجب برخى گفتگوها شد.

تبلیغات