آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۸

چکیده

متن

 

در نخستین روزهاى تشکیل دولت صفوى, مذهب شیعه امامى به عنوان مذهب رسمى حکومت پذیرفته و اعلام شد. تشیّع خاندان شیخ صفى, از هر زمان که بوده باشد, در آغاز تشیّعى فقاهتى و علمى نبوده و افزون بر نبودن عالمان و دانشوران فقه شیعى, آثار و کتاب هاى فقهى شیعه در دسترس آنها قرار نداشته است. بلافاصله پس از روى کار آمدن صفویه, مهاجرت علما و دعوت از آنها آغاز شد. این مسأله در مقاله هاى مختلفى مورد بحث قرار گرفته است. آنچه کمتر مورد توجه قرار گرفته آن است که در کنار مهاجرت علما, آثار و نوشته هاى شیعى نیز از مناطق عربى راهى ایران شد و عامل مهمى در ایجاد تحول مذهبى گردید. پیش از این که این بحث را دنبال کنیم, لازم است اشاره کنیم که عدم وجود آثار شیعى در ابتداى تشکیل دولت صفوى مورد توجه مورّخان بوده است. اظهارنظر مهم در این زمینه سخن روملو در احسن التواریخ است. وى نوشته است: (در آن اوان, مردمان از مسائل مذهب حق جعفرى و قواعد و قوانین ملت ائمه اثناعشرى اطلاعى نداشتند; زیرا که از کتب فقه امامیه چیزى در میان نبود و جلد اول از کتاب قواعد اسلام [قواعد الاحکام فى معرفة الحلال والحرام] که از جمله تصانیف سلطان العلماء المتبحرین شیخ جمال الدین مطهر حلى است که شریعت پناه قاضى نصرالله زیتونى داشت, از روى آن تعلیم و تعلّم مسائل دینى مى نمودند, تا آنکه روز به روز آفتاب حقیّت مذهب اثناعشرى ارتفاع پذیرفت و اطراف و اکناف عالم از اشراق لوامع طریق تحقیق از مشارق [؟] منوّر گردید.1
در این باره لازم است تا اصلاحى صورت گیرد. به نظر مى رسد که این سخن به طور محدود در سال 907, آن هم در آذربایجان درست باشد; اما آگاهیم که در نواحى دیگر نسخه هاى فراوانى از آثار علامه یا دیگر منابع شیعى در ایران پیش از صفوى وجود داشته و بنابر این باید در پذیرش سخن روملو به صورت کلى, تردید کنیم. در حقیقت چند شهر ایران که جایگاه سنتى تشیع بوده, نظیر کاشان, سبزوار,2 استرآباد3 و احیاناً رى و طوس4 محلى براى استنساخ کتاب هاى فقهى شیعه بوده است. نمونه هایى از آن مربوط به کتاب هاى علامه حلى است که در جاى دیگرى به آن اشاره کرده ایم.5 یک نمونه کتاب قواعد علامه است که حسن بن حسین بن حسن سرابشنوى مقیم کاشان در 763 آن را کتابت کرده و افندى آن را در تبریز دیده است.6 نمونه دیگر نسخه اى از مبسوط شیخ طوسى در اختیار افندى بوده که اجازه اى به خط حسن بن حسین بن على دوریستى مقیم کاشان با تاریخ 584 بر روى آن بوده است.7 اجازه دیگرى از همان عالم بر روى نسخه اى از ارشاد مفید بوده که افندى آن نسخه را نیز دیده است. نیز نسخه اى از ارشاد که توسط حسن بن محمد بن حسین جاسبى هرازکانى در 14 شوال 565 نوشته شده و در سال 566 با نسخه فضل الله راوندى مقابله شده, به شماره 1144 در کتابخانه مرعشى نگهدارى مى شود. نسخه اى از الانتصار سید مرتضى با تاریخ کتابت 25 ذى قعده سال 591 توسط ابوالحسن على بن ابراهیم بن حسن بن موسى فراهانى در محله باب ولان کاشان کتابت شده که به شماره 3598 در کتابخانه مرعشى نگهدارى مى شود. نسخه اى مشتمل بر چندین کتاب و رساله شیعى مانند ارشاد المسترشدین و هدایة الطالبین از فخرالمحققین, رساله فى علم الکلام, (مجهول المؤلف) منتهى السؤول فى شرح الفصول از على بن یوسف نیلى (قرن هشتم) و… در سال 845 در قریه لامبلنگى کتابت شده است.8
افندى نسخه اى کهن از منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغه قطب راوندى را در استرآباد دیده که به نوشته وى به احتمال در زمان حیات مؤلف (قرن ششم) تألیف شده بوده است.9 نمونه دیگر داستان یافت شدن کتاب فقه الرضا است که مجلسى به نقل از قاضى امیرحسین یاد کرده که جماعتى از قمى ها در مکه نسخه آن را که تاریخش به عصر امام رضا(ع) مى رسیده, براى او آورده بودند.10 این کتاب رساله ابن بابویه به فرزندش صدوق است و گرچه متن آن را از روایات امامان گرفته شده, ربطى به امام رضا(ع) ندارد. این کتاب ها باید در ایران کتابت شده باشد و طبعا نافى این نظر است که در آغاز عصر صفوى, نسخه هایى از آثار کهن شیعى وجود نداشته است.
نسخه اى از کتاب تفسیر ابوالفتوح رازى را که در زمان مؤلف یعنى در قرن ششم کتابت شده, افندى دیده است.11 شاید آن نسخه, همان نسخه اى باشد که با تاریخ یکشنبه 12صفر سال 595 توسط ابوسعید بن حسین کاتب بیهقى کتابت شده و به شماره 368 در کتابخانه مرعشى نگهدارى مى شود. این اثر که فارسى است, باید در ایران نگهدارى شده باشد. نسخه هاى متعددى از نهج البلاغه وجود دارد که مربوط به ایران است. یک نسخه از آن, از قرن هفتم است که توسط حسن بن مهدى علوى حسنى آملى بهلوى در ربیع الاول 677 کتابت شده و به شماره 3994 در کتابخانه آیت اللّه مرعشى موجود است. افندى رساله اى با عنوان رسالة فى حل الشکوک فى التصور و التصدیق از شیخ شمس الدین محمد بن شرفشاه نیشابورى دیده که به خط نجاتى نیشابورى بوده ود ر سال 693 کتابت شده بوده است.12
گفتنى است که برخى از آثار مؤلفان شیعى ایرانى, در دوران پیش از صفوى به مناطق عربى مى رفته است. افندى نسخه اى کهن از آیات الاحکام قطب راوندى را در بحرین دیده است.13
انتقال نسخه هاى آثار شیعى از مناطق عربى به ایران
تشیع ایران در چهار مرحله از سرزمین هاى عربى به این کشور راه یافته است. نخست توسط اشعرى ها در اواخر قرن اول و طول قرن دوم به بعد. دوم از طریق شاگردان شیخ مفید به ویژه شیخ طوسى که از رى و سبزوار و آن نواحى بودند. سوم از طریق مکتب حلّه به رهبرى علامه حلى و فرزندش فخرالمحقّقین و چهارم به وسیله علماى جبل عامل مقیم همان نواحى یا عراق که در قرن دهم و یازدهم به ایران مهاجرت کردند.
در بخش سوم و بیش از همه در بخش چهارم, آثار مؤلفان شیعى عرب به ایران راه یافت و سبب تحکیم پایه هاى تشیّع فقاهتى در این دیار شد. انتقال کتاب ها همراه علمایى بود که کتابخانه هاى شخصى خود را به ایران منتقل مى کردند. در کنار آن, زائران عتبات هم در بسیارى از اوقات, نسخه هایى را در عراق خریدارى کرده, به ایران مى آوردند. این مطلب از تملک هایى که در پشت کتاب ها نوشته شده, به دست مى آید.14
مهم ترین منبع ما براى شناخت این نسخه ها در درجه اول, کتاب پر ارج ریاض العلماء و حیاض الفضلاء میرزا عبدالله افندى ـ شاگرد علامه مجلسى ـ است که با حوصله تمام, براى چندین دهه, در جستجوى شناخت آثار شیعى و شرح حال علماى شیعه بوده است. دوم نسخه هاى کهن بر جاى مانده در کتابخانه هاى ایران است که البته باید با تتبعى بیش از آنچه در اینجا انجام شده, رد پاى نسخه هاى مهاجر را به دست آورد.
با توجه به آنچه در ریاض آمده, باید اظهار کرد که بیشتر نسخه هاى کهن که در سال هاى نخست دوره صفوى از سوى علماى مهاجر به ایران آمده, در اردبیل نگهدارى شده و به احتمال قوى در کتابخانه بقعه شیخ صفى بوده است. افندى درباره بسیارى از این نسخه ها تصریح مى کند که آنها را در اردبیل دیده است.15 تبریز را نیز نباید از یاد برد. افندى مى نویسد: (من کتاب هاى زیادى را به خط شیخ على بن منصور بن حسین مزیدى فراوان دیده ام. مثلاً استبصار شیخ طوسى را به خط او در قریه خسروشاه تبریز دیدم که کتابت آن در سال 877 بود. کماب عیون اخبارالرضا(ع) را در روستاى دهخوارقان تبریز دیدم. جلد پنجم تذکرةالفقهاء را هم در تبریز دیدم.)16 افندى نسخه اى از کتاب ابن خالویه ـ نویسنده کتاب الآل ـ با عنوان الطارقیه در اردبیل دیده که تاریخ کتابت آن سال 561 بوده است.17 مى دانیم که این شهر, پایتخت مذهبى صفویان بوده و تا اواخر عهد صفوى, مورد اعتناى کامل قرار داشته است. شاه عباس صفوى نسخه هاى فراوانى را وقف بقعه شیخ صفى کرده که بعدها مجموعه این کتاب ها توسط روس ها دزدیده شده و به کتابخانه آکادمى علوم در لنینگراد منتقل شد.18 البته توان گفت که پس از اردبیل, این نسخه ها به اصفهان رفته است که این هم به دلیل اعتبار آن به عنوان مرکز سلطنت صفوى پس از سال هزار, طبیعى است.
به جز اردبیل و اصفهان, شهرهاى بسیارى از ایران, از جمله استرآباد, شهر رى, بارفروش19 (بابُل فعلى) و طهران20 این آثار را در خود جاى داده بوده است.
نکته دیگر آنکه در آن زمان سه مرکز شیعى عربى در جهان اسلام وجود داشته که از آن مناطق آثار شیعى به ایران مى آمد. نخست (عراق عرب) که نزدیک ترین منطقه به ایران بود و مرکز مهمى براى عالمان شیعه به شمار مى آمده است. دوم منطقه (بحرین) است که تشیع آن بسیار کهن و قدیمى بوده است. سوم منطقه (جبل عامل) که تشیع آن نیز حداقل به چند قرن قبل از روى کار آمدن صفویه باز مى گردد. کتاب هاى شیعه در این مناطق پراکنده بوده و عمدتاً توسط علماى مهاجر از این مناطق به ایران به حوزه قدرت صفوى انتقال یافته است.
به این نکته هم باید توجه داشت که بسیارى از آثار شیعى مهاجر به ایران, در نوبت هاى بعد, به ویژه پس از آنکه بار دیگر پس از سلطنت نادر, نجف مرکز علمى شیعه شد, به عراق برگشته است.21
این نیز گفتنى است که نباید بحث را به نسخه هاى مهاجر محدود کرد. بسیارى از منابع کهن که در عراق بوده, در اوان دوره صفوى استنساخ شده و متن استنساخ شده به ایران آمده است. براى مثال, نسخه اى از کشف الغمه اربلى, توسط طیفور بن سلطان محمد بسطامى در سال 1047 از روى نسخه محقق کرکى استنساخ شده. کرکى نسخه خود را در سال 908 از روى نسخه اصل که به خط مؤلف بوده, استنساخ کرده است.22 بدین ترتیب, کتاب با یک واسطه از علماى جبل عامل مقیم عراق که خود هم به ایران آمده, وارد ایران شده است.
نمونه هایى از جبل عامل
جبل عامل از مناطق سنتى شیعه است که به احتمال تشیع آن از مهاجرت برخى از طوایف انصار به ان نشأت گرفته است. این مرکز شیعى عالمان زیادى داشته که شرح حال آنها را شیخ حر در مجلد نخست امل الآمل آورده است. وى مى گوید که در یک تشیع جنازه در عصر شهید, هفتاد مجتهد حضور داشته اند.23 در قرن دهم هجرى, بسیارى از عالمان این دیار, همانند سایر مناطق عربى, در عراق و به طور خاص در نجف و حله تحصیل مى کرده اند و بسیارى پس از تحصیل به منطقه جبل عامل باز مى گشته اند. بعد از پیدایش دولت صفوى, شمار فراوانى از آنها در درازاى سه قرن, از قرن دهم تا دوازدهم, راهى ایران و برخى راهى هند24 شدند. بیشتر اینان, با آمدن به ایران, به عنوان رئیس العلماء یا شیخ الاسلام و… منصوب مى شدند.25 برخى از این عالمان نیز نه براى مشارکت در دولت صفوى بلکه براى زیارت مشهد به ایران مى آمدند26 و به طور طبیعى, نسخِ برخى از آثار موجود در جبل عامل یا عراق و یا آثار تألیف شده در هند27 را به ایران منتقل مى کردند. براى نمونه یک عالم جبل عاملى با نام محیى الدین بن احمد بن تاج الدین عاملى در فاصله سال هاى 953 و 954 مجموعه اى از رساله هاى شهید ثانى را در مشهد استنساخ کرده است.28 این اقدام در زمان حیات شهید ثانى انجام شده و به احتمال, عالم مزبور به قصد زیارت به مشهد آمده و شاید مقیم شده باشد. وى باید از روى نسخه اى که از خارج از ایران وارد شده بوده, نسخه خود را کتابت کرده است. شیخ على منشار عاملى, از مهاجران به هند بوده که پس از آمدن به ایران, تعداد چهار هزار کتاب را که حداقل برخى را از جبل عامل به هند برده بوده, به اصفهان آورد. این کتابخانه به دلیل آن که تنها دخترش, همسر شیخ بهائى بود, به دست شیخ افتاد که بعدها از میان رفت.29
عالمان مهاجر, به طور طبیعى کتابخانه هاى شخصى فراوانى داشته اند. بسیارى از آنها از نواده هاى عالمان برجسته بوده و نسخه هاى دستنوشته یا مشتمل بر اجازات و یادداشت هاى عالمان بزرگ جبل را در دست داشتند و در مهاجرت, کتاب هاى خود را نیز به ایران مى آورده اند. به عنوان نمونه, شیخ على نواده شهید ثانى, آثارى از شیخ حسن فرزند شهید را در کتاب هاى خود داشته که افندى در کتابخانه او دیده است.30 همانگونه که اشاره شد این وضعیت از قرن دهم تا دوازدم امتداد داشته است. در نیمه دوم قرن دوازدهم, شرف الدین محمد مکى جزینى عاملى از اعقاب شهید اول, که در نجف زندگى مى کرده, کتابخانه مهمى داشته که از جمله مشتمل بر نسخه اى از ایضاح الفوائد فخرالمحققین به خط شهید اول بوده است. کتاب هاى وى که تملکش را روى آنها نگاشته در کتابخانه هاى متعدد ایران فراوان یافت مى شود, چه فرزندان وى به ایران مهاجرت کرده اند.31
یک مجموعه نفیس از سال 902 که به احتمال بسیار قوى در جبل عامل نوشته شده و حاوى چند رساله از قبیل النکت الاعتقادیة از شیخ مفید, نهج السداد الى شرح واجب الاعتقاد از عبدالواحد بن صفى نعمانى, النفلیة از شهید اول, معدن الجواهر از کراجکى و ملحة الاعراب از ابو محمد قاسم حریرى است, با یادداشتى از شهید ثانى بر روى آن به تاریخ نوزده ربیع الثانى 950 در کتابخانه مرعشى به شماره 1126 نگهدارى مى شود. کاتب على بن حسین حسینى عنقانى است و به دستور زین الدین مفلح بن احمد مارونى آن را نوشته است.
افندى نسخه اى از سرائر ابن ادریس را در تبریز دیده که یادداشتى از شرف الدین حسین بن نصیرالدین موسى بن عود بر روى آن بوده با تاریخ شانزده رجب سال 761. این عالم به احتمال قوى اهل جبل عامل بوده است.32 افندى مجموعه اى را به خط برخى فضلاى جبل عامل دیده که تاریخ 752 بر روى آن بوده که در حلّه به انجام رسیده بوده است.33
نسخه اى از تحصیل النجاة فخرالمحققین را که در کتابخانه شهید ثانى بوده و اجازه اى از فخرالمحققین براى سید ناصرالدین حمزة بن حمزة بن محمد علوى حسینى با تاریخ 736 بر روى آن بوده, افندى دیده است. قاعدتاً این اثر در حلّه بوده, سپس به جبل عامل منتقل شده و آنگاه به ایران آمده است.34 اشاره افندى به اینکه این کتاب در کتب شهید بوده, به احتمال, اشاره به آن است که آثار شهید در اصفهان در خانه فرزند و نوادگان وى نگهدارى مى شده است.
نسخه اى از ثواب الاعمال شیخ صدوق در کتابخانه علامه طباطبائى شیراز موجود است که توسط على بن فارس بن محمد بن یوسف بن احمد بن ابراهیم بن ابى الفوارس عاملى در تاریخ 12 شعبان 763 کتابت شد است.35
افندى نوشته است: (در اردبیل مجموعه اى دیدم که به خط برخى از علماى جبل عامل بود. از جمله خط شیخ على بن محمد بن محمد بن مکى عاملى, فرزند شهید اول در آن بود و شیخ محمد بن على جباعى ذیل خط او نوشته بود: نویسنده این خط در سال 865 درگذشت.36
مجموعه اى به خط شیخ زین الدین على بن محمد بن یونس بیاضى ـ نویسنده صراط المستقیم ـ را که به خط خود وى بوده, افندى در اصفهان در کتابخانه احمد بحرانى دیده است. این مجموعه عتیق, شامل رساله هاى مؤلف بوده که فهرست آنها را افندى آورده است.37
نمونه هایى از عراق
مهم ترین مرکز شیعى در طول قرن هاى هفتم تا نهم, شهر حله عراق بوده است. گفته شده که در زمان علامه حلى چهارصد و چهل مجتهد شیعه در این شهر زندگى مى کرده اند.38 عراق محل مهاجرت شیعیان از هر نقطه به حساب مى آمده است. در واقع, از زمان مرجعیت شیخ مفید و شیخ طوسى به بعد, عراق همیشه مرکزیت علمى براى تشیع داشته است. این مرکزیت در دوره صفوى براى دو قرن و نیم به ایران منتقل شد و پس از آن به طور محدود به نجف بازگشت. تا پیش از دوره صفوى, عمده آثار مخطوط شیعى در عراق کتابت و یافت مى شد. با روى کار آمدن صفویان این نسخه ها به ایران انتقال یافت.39 مثلا نسخه اى که در سال 947 در نجف کتابت شده بود, و در انتهاى آن خط على کرکى با تاریخ 952 وجود داشت, اکنون در کتابخانه مجلس (ف25/59, ش7050) نگهدارى مى شود. بعدها بخشى از آنها به عراق بازگشت, اما رفت و شد این آثار همچنان ادامه داشت.
کتاب ایضاح الفوائد فخرالمحققین با برگ تملک محمد بن محمد بن على حلى جهیمى که به عنوان نسخه اى نفیس و قدیمى شناخته شده, به شماره 1162 در کتابخانه مرعشى نگهدارى مى شود.
نسخه اى از مناقب ابن شهرآشوب که جزء اول آن را جعفر بن احمد بن حسین قمرویه حائرى در شانزده رجب 587 نوشته و بخشى از جزء دوم آن توسط ابوالقاسم بن اسماعیل وراق حلى در اواخر رجب 658 نوشته شده در کتابخانه عمومى اصفهان نگهدارى مى شود.40
نسخه اى از کتاب الدروس شهید اول (م786) با تاریخ کتابت دوشنبه 12 رمضان 846 به شماره 125 در کتابخانه گلپایگانى نگهدارى مى شود. محتمل است که این نسخه در ایران ـ استرآباد ـ نوشته شده باشد. اجازه اى با تاریخ 836; یعنى پیش از اتمام کتابت کتاب, توسط على بن حسین بن محمد استرآبادى براى شهاب الدین احمد عمادى نیلى نوشته است.
نسخه اى از لمعه توسط حسین بن محمد بن حسن خویانى مویسى با تاریخ رجب 808 در نجف اشراف کتابت شده که در حال حاضر در کتابخانه علامه طباطبائى شیراز نگهدارى مى شود.41
تقى الدین ابراهیم کفعمى (م905) از چهره هاى برجسته شیعى است که در اصل جبل عاملى بوده, اما به نجف آمده و از کتابخانه مشهد غروى در تألیف آثار فراوانش بهره برده است.42 وى که درست اندکى قبل از پیدایش دولت صفوى مى زیسته, آثار فراوانى تألیف کرده و پس از تأسیس این دولت, آثار وى که بسیارى به خط خودش بوده, به شهرهاى مختلف ایران, بویژه آذربایجان مرکز دولت صفوى انتقال یافته است. افندى شاهد برخى از این نسخه هاى بوده است.
افندى مجموعه بزرگى را که رسائل آن همگى به خط کفعمى بوده و تاریخ اتمام آن رساله ها در سال هاى مختلفى از جمله 848, 849, 852 بوده, در ایروان دیده است.43 وى رساله دیگرى به خط کفعمى در مازندران با عنوان غرةالمنطق و رساله دیگرى با عنوان درةالمنطق دیده است. همو مى گوید: (چنین به نظرم مى آید که کتابى در تفسیر سوره فاتحه به خط کفعمى در تبریز دیده ام.)
افندى همچنین نسخه اى از الملاحم والفتن که به خط ابن طاووس (م664) بوده, دیده که یادداشتى از عبدالکریم بن جمال الدین از تاریخ 670 روى آن بوده است.44 همو نسخه اى هم از کتاب المجدى نسّابه معروف العمرى دیده که یادادشت هایى با تاریخ 682 از همین عبدالکریم بن احمد بن طاووس بر روى آن بوده است.45 همو نسخه اى از کتاب الفصیح المنظوم لثعلب را که نظم آن از ابن ابى الحدید بوده را دیده که یادداشتى از سال 701 روى آن بوده است.46 نیز وى اشعار سید عبدالله بن محمد حسینى حائرى را در اردبیل دیده که به خط یکى از شاگردان وى در سال 750 و در زمان حیات آن شاعر نوشته شده بوده است.47 همو مجموعه اى را در اردبیل دیده که به خط محمد بن على جباعى عاملى ـ جد شیخ بهائى ـ و شاگرد ابن فهد حلى بوده است. این اشعار از شیخ على بن شهیفنه حلى در مرثیه امام حسین(ع) بوده است.48 نیز نسخه اى از اربعین فاضل مقداد را در اردبیل دیده که به خط شیخ زین الدین على بن حسن بن غلاله یا علاله بوده و اجازه اى از شیخ مقداد با تاریخ 822 روى آن بوده است.49 افندى در همان اردبیل, نسخه اى از رسالة المقنعة فى آداب الحج را که تألیف محمد بن شجاع انصارى ـ معاصر فاضل مقداد ـ بوده, به خط همان شیخ زین الدین على با تاریخ 822 دیده است.50 همو نسخه اى از فصول سید مرتضى را در اردبیل دیده که با نسخه اصل مقابله شده بوده است.51
همو نسخه اى از تنزیه الانبیاء سید مرتضى (م436ـ 355) را که اجازه اى از سید عبدالمطلب بن مرتضى با تاریخ 723, نوشته شده در موصل, بر روى آن بوده, دیده است.52 نیز نسخه اى از دیوان سید مرتضى را دیده که بر وى قرائت شده و خط او نیز بر روى آن نسخه بوده است. افندى طى ده روز آن را براى خود استنساخ کرده است.53 همو نسخه اى از مجمع البیان را به خط قطب الدین کیدرى دیده که آن را نزد خواجه نصیر طوسى خوانده است.54 افندى نسخه اى از الغرر والدرر سید مرتضى را در اردبیل دیده که تاریخ کتابت آن سال 545 بوده است.55
نیز وى نسخه اى از نهج البلاغه را در اصفهان دیده با تاریخ 677 که کاتب آن سید نجم الدین ابوعبدالله حسین بن اردشیر طبرى بوده و گویا در حلّه کتابت شده بوده است.56 آنچه مسلم است اینکه یادداشت هاى روى کتاب نشان مى دهد که نسخه براى قرن ها در حلّه بوده و بعدها به ایران منتقل شده است. نسخه دیگرى از نهج البلاغه در اختیار افندى بوده با تاریخ 499 (نسخه بدل 469) که کاتب آن حسین بن حسن بن حسین مؤدب بوده است.57 افندى نسخه اى از شرح نهج البلاغه ابن عتائقى را با تاریخ 786 در اصفهان دیده که خط وى بر روى آن بوده است.58
نام برخى از آثار کهنى که از قرن پنجم تا هشتم در کتابخانه مرعشى موجود است, چنین است:
رجال کشى با تاریخ چهارده ربیع الاول 577 به شماره 2636 مرعشى. روى این نسخه تملک هایى از برخى از عالمان شیعى, از جمله چند عضو یک خانواده فراهانى مقیم عراق عرب با تاریخ هایى از قرن ششم و هفتم وجود دارد (نک: فهرست مرعشى, 7/209).
بصائر الدرجات, محمد بن حسن صفار قمى, با تاریخ اول صفر سال 591 به شماره 1574 مرعشى.
التبیان شیخ طوسى, با یادداشتى از خود شیخ طوسى با تاریخ ربیع الاول 455 و یادداشتى از آخر جمادى الاولى 494 از شیخ ابوالوفاء, به شماره 83 مرعشى.59 مجلدات دیگر آن به شماره 3607, 3665 و 8419 که عمدتا از قرن پنجم و ششم هستند در کتابخانه مرعشى موجودند.
المبسوط شیخ طوسى که توسط شمس المعالى بن على بن محمد محمدى از شاگردان شیخ در تاریخ محرم 507 کتابت شده و به شماره 276 در کتابخانه مرعشى نگهدارى مى شود. نسخه هاى دیگرى از آن از قرن ششم به شماره 2562 و 2613 در همانجا موجود است.
کتاب من لایحضره الفقیه از شیخ صدوق. دو مجلد این کتاب که در قرن ششم کتابت شده با شماره هاى 235 و 2151 در کتابخانه مرعشى موجود است.
النهایة شیخ طوسى که توسط حمزة بن نصرالله بن احمد موصلى در 14 شوال 507 کتابت شده و یادداشت هایى از حسن بن سداد حلى با تاریخ 727 و اجازه اى از شیخ عبدالله بن على وارمینى براى زین الدین على بن حسن عمادى با تاریخ 691 روى آن وجود دارد, به شماره 241 در کتابخانه مرعشى نگهدارى مى شود. از النهایه نسخه اى با تاریخ نیمه صفر 535 و نسخه اى با تاریخ 595 تحت شماره هاى 1840 و 3126 مرعشى موجود است. روى نسخه دوم اجازاتى از محقق حلى با تاریخ هاى شوال 645 و 654 وجود دارد.
مجموعه رسائل مفید. در این مجموعه که از قرن ششم هجرى است, تعداد 16 رساله از شیخ مفید وجود دارد. نسخه مزبور به شماره 243 در کتابخانه مرعشى نگهدارى مى شود.
الارشاد شیخ مفید که توسط سلیمان بن محمد بن سلیمان حائرى در نجف و در قرن هفتم کتابت شده و به شماره 7220 در کتابخانه مرعشى است.
السرائر از ابن ادریس از قرن هفتم به شماره 2603 مرعشى. گفتنى است که افندى نسخه اى از سرائر که بر یکى از شاگردان وى با نام شمس الدین ابوعلى فخار بن معد خوانده شده, در کتابخانه مقبره شیخ صفى دیده است.60 وى نسخه دیگرى از السرائر را که در زمان مؤلف کتابت شده بوده, در کتابخانه آمیرزا فخر المشهدى دیده است.61
مجمع البیان طبرسى از قرن هفتم به شماره 2273 مرعشى.
مصباح المتهجد شیخ طوسى از قرن هفتم به شماره 253, 4867 مرعشى.
شاید مهم ترین آثار فقهى که از عراق به ایران آمده و البته پیش از صفوى هم در ایران رواجى داشته, آثار علامه حلى (م726) است. شواهدى که در ادامه خواهد آمد, نشان از آن دارد که بسیارى از آثار علامه و حوزه درسى او و شاگردانش, تقریبا به سلامت به دست عالمان دوره صفوى افتاده است. مرحوم سید عبدالعزیز طباطبائى در کتاب مکتبة العلامة الحلى فهرست نسبتا جامعى از آثار علامه را در کتابخانه هاى ایران و سایر نقاط, به دست داده که نیاز به تکرار آنها در اینجا نیست. این فهرست به اندازه اى طولانى و بلند است که مى توان یقین کرد که ـ همان طور که اشاره شد ـ بیشتر آثار علامه, به صورت همان نسخه هاى کهن قرن هشتم و نهم, پیش و پس از دوره صفوى به ایران منتقل شده است.
افندى در سارى کتاب خلاصة الرجال علامه را که یکى از شاگردان علامه آن را نوشته و با نسخه هاى جدیدتر آن کتاب تفاوت هاى بسیار داشته دیده است.62 نویسنده نسخه مزبور حسن بن حسین بن حسن بن معانق و تاریخ کتابت آن 707 بوده است.63 نسخه اى از خلاصه علامه که توسط على بن محمد بن على طبرى با تاریخ ذى قعده 747 در نجف اشرف نوشته شده در شیراز موجود است.64 افندى مى نویسد که نسخه اى از رساله علامه در واجبات زکات و ارکان آن که از آن با عنوان (نسخة عتیقة) یاد کرده, در دست اوست که قریب به زمان مؤلف کتابت شده است.65 از دو رساله دیگر علامه که یکى درباره حکمت نسخ احکام در پاسخ سؤال سلطان محمد خدابنده بوده و دیگرى با عنوان واجب الوضوء و الصلاة که براى وزیر ترمتاش نوشته شده, نسخه هایى در اختیار افندى بوده که از آنها با عنوان (نسختان عتیقتان) یاد کرده و گفته است که تاریخ کتابت آنها نزدیک به عصر مؤلف بوده است.66
افندى نسخه اى از رجال کشى را دیده که خط علامه حلى نیز روى آن بوده است.67 نسخه اى از کتاب ایضاح مخالفة اهل السنة علامه حلى با تاریخ 723 در کتابخانه مجلس (ف15/30) نگهدارى مى شود.
نسخه اى از کتاب تحریر علامه را افندى دیده که اجازه اى از حسن بن حمزه نجفى با تاریخ 862 و تاریخ 836 در برخى صفحات آن, در آن وجود داشته است.68 نسخه اى از کتاب تحریر با کتابت وشاح بن محمد بن عسه با تاریخ دوم جمادى الاولى 719 به شماره 8515 در کتابخانه مرعشى نگهدارى مى شود. نیز نسخه اى از تحریر که کاتب آن محمد بن حسن بن محمد بن على بن ناصر المجلجل است و کتابت آن را در سه شنبه ششم شعبان 747 تمام کرده, به شماره 261 در کتابخانه گلپایگانى نگهدارى مى شود. این نسخه در سال 775 با نسخه مؤلف مقابله شده و یادداشتى با تاریخ رجب 783 روى آن هست و نیز تملکى با تاریخ 30 ربیع الثانى 941 از ابراهیم بن على سیارى بحرانى. نسخه اى از ارشاد الاذهان علامه حلى که حسین بن محمد بن على علوى طوسى در 28 رمضان سال 704 در حلّه کتابت کرده, در سال 1297 در کتابخانه فرهاد میرزا بوده و اکنون در کتابخانه مجلس (فهرست 14/171) نگهدارى مى شود. روى همین نسخه, اجازه اى به خط علامه با تاریخ آخر ذى حجه 704 موجود است. مجموعه اى ارزشمند که محتوى چندین رساله و اجازه از علامه حلى و فرزندش فخرالمحققین و برخى دیگر بوده و متعلق به قرن هشتم هجرى است, در کتابخانه مجلس (14/226ـ227, ش4953) نگهدارى مى شود. نسخه اى از شرح ارشاد الاذهان از کمال الدین عبدالرحمان عتائقى نیز که کتابت آن نزدیک عصر مؤلف (قرن هشتم) دانسته شده, به شماره 8609 در کتابخانه مرعشى نگهدارى مى شود.
نسخه اى از کشف الفوائد فى شرح العقائد علامه که در سال 902 در مدرسه زینبیه حلّه کتابت شده, در کتابخانه مرعشى به ش8047 موجود است.
نسخه اى از قواعد الاحکام علامه که کاتب آن سلطان بن حسن بن سلطان بن حسین حسینى شجرى بوده با تاریخ آخر ربیع الاول 823 به شماره 8673 در کتابخانه مرعشى نگهدارى مى شود که در اختیار خاندان فیض کاشانى بوده است. افندى نسخه اى از قواعد را که به خطّ شیخ نظام الدین ابوالقاسم على بن عبدالحمید نیلى و تاریخ کتابت آن 761 بوده, دیده است.69 همو نسخه اى از کتاب حساب خواجه نصیرالدین طوسى را دیده که اجازه اى به خط علامه حلى براى خواجه رشیدالدین آوى بر روى آن بوده است.70
ممجموعه اى حاوى کتاب نهج المسترشدین فى اصول الدین علامه حلى و کتاب قواعد المرام فى علم الکلام ابن میثم بحرانى که همراه چند رساله از بیضاوى صحافى شده, با تاریخ 798 در نجف اشرف, توسط عبدالمطلب بن محمد عبیدلى کتابت شده و در حال حاضر به شماره 8751 در کتابخانه مرعشى نگهدارى مى شود.
همو نسخه اى از رساله مختصرة فى مناسخات المیراث را از سید عمیدالدین عبدالمطلب (م754) خواهرزاده علامه حلى دیده که یادداشتى از علامه هم روى آن بوده و کتابت آن به دست احمد بن حداد حلى در سال 721 انجام یافته بوده است.71
نسخه اى از کتاب کنزالفوائد فى حل مشکلات القواعد از همان سید عمیدالدین (عبدالمطلب بن محمد بن على بن محمد) که در نیمه رجب تا بیستم شعبان 737 تألیف شده و کتابت آن در دوشنبه نوزده صفر 782 تمام شده, در این اواخر در کتابخانه شخصیِ شیخ فضل الله نورى بوده و اکنون در کتابخانه مجلس (شماره 4387, فهرست 12/94) نگهدارى مى شود. نسخه دیگرى از همین کتاب که عالمى جبل عاملى با نام على بن حسین بن… میسى در دوشنبه نهم صفر 790 کتابت کرده به شماره 8426 در کتابخانه مرعشى نگهدارى مى شود. همان مؤلف شرحى بر شرح یاقوت علامه نوشته بوده که نسخه اى عتیق از آن در اختیار افندى بوده که در زمان مؤلف کتابت شده بوده است.72
برخى دیگر از نسخه هاى بسیار کهن عراق که به ایران انتقال یافته, عبارتند از: نسخه اى عتیق از قرب الاسناد به خط ابن المهجناز بزاز, فقیه معاصر شیخ مفید, که مورد استفاده افندى قرار گرفته است.73 علامه مجلسى نیز نوشته است که از نسخه اى قدیمى که خط بن ادریس روى آن هست, استفاده کرده که ممکن است همان نسخه مورد اشاره افندى باشد.74 از جمله نسخه اى از کتاب الانوار از ابوالحسن احمد بن عبدالله بکرى به تاریخ کتابت 696, در اختیار وى بوده است.75
نسخه اى از صحیفه سجادیه را که جامع آن ابن اشناس بوده و افندى از آن با عنوان نسخه اى یاد کرده که به احتمال در دوره جامع آن کتابت شده در تبریز دیده است.76 وى مى گوید که نسخه اصل مؤلف هم در حال حاضر نزد برخى از اعاظم موجود است.77 وى نسخه دیگرى از صحیفه را که تاریخ 603 رویش بوده و خطى از شهید اول نیز بر آن بوده, دیده است.78 نیز وى نسخه اى از کتاب نزهة الناظر فى الجمع بین الاشباه والنظائر را که از مهذب الدین حسین بن محمد بن عبدالله بن ردة بوده با تاریخ 674 دیده است.79 افندى نسخه اى از کتاب مصباح المهتدین فى اصول الدین شیخ حسن بن محمد بن راشد حلى که تاریخ کتابت آن 883 بوده در استرآباد دیده است. افندى نسخه اى از مصباح المتهجد شیخ طوسى دیده که یادداشتى از شیخ حسن راشد حلى با تاریخ 830 بر روى آن بوده است.80 چنانکه نسخه اى از کتاب قواعد علامه را به خط همین شیخ حسن راشد حلى در کتابخانه فاضل هندى دیده است.81 وى در اصفهان, نسخه اى از حاشیه یمنى را بر کشاف که تماماً به خط همان شیخ حسن بن راشد حلى بوده ود ر 824 کتابت شده, دیده است.82
افندى نسخه اى کهن از کتاب المسائل الیقین لذوى الفطنة والتمکین را که تاریخ کتابت آن 824 و به خط احمد بن حسین بن حمزة صریحانى بوده و به نظر وى همان مسائل ابن ابى طیّ است در اصفهان دیده است.83 نیز وى نسخه اى از کتاب التبیان شیخ طوسى را که اجازه اى به خط شیخ بر روى آن بوده, دیده است.84 افندى نسخه اى از کتاب المراسم العلویة ابویعلى سلار بن عبدالعزیز دیلمى از شاگردان شیخ مفید و شیخ طوسى را که قریب به زمان مؤلف کتابت شده, دیده است.85 نسخه اى از ارشاد شیخ مفید از قرن هفتم در کتابخانه گلپایگانى به شماره 318 نگهدارى مى شود.
نسخه اى از کتاب الدورس شهید را به خط حسن بن حسین بن مطر اسدى افندى در کوبنان دیده که تاریخ کتابت آن در 802 بوده; با یاد از شهر حلّه. این نسخه براى احمد بن جعفر شامى حلى نوشته شده است.86 افندى نسخه اى از کتاب تحفة الطالبین فى معرفة اصول الدین از عبدالسمیع بن فیاض اسدى حلى را که از آن با تعبیر (کانت عتیقة جداً) یاد کرده, در قزوین دیده است.87
افندى نسخه هاى عتیق متعددى از کتاب عیون المعجزات حسین بن عبدالوهاب از علماى معاصر شیخ طوسى دیده است. وى این نسخ را در کازرون, بحرین و لحسا دیده و اظهار کرده است که کتابت نسخه اى که در کازرون مشاهده کرده, سال 556 بوده است. از توضیحات بعدى وى به دست مى آید که نسخه کازرون از زمان هاى دور وقف مزار یکى از سادات بوده است.88
افندى دو نسخه از کتاب التحقیق المبین فى شرح نهج المسترشدین مولى نجم الدین خضر بن شمس الدین محمد حبلرودى دیده که نزدیک به زمان تألیف آن یعنى سال 828 بوده. یک نسخه در تبریز و دیگرى در اردبیل. وى ساکن نجف بوده است. افندى نسخه هاى از کتاب هاى دیگر وى را هم در اردبیل و استرآباد و سارى (به خط کفعمى) دیده است. نسخه اى هم از رد وى بر یوسف بن مخزوم اعور ـ که کتابى در رد شیعه نوشته بوده ـ در اصفهان دیده که تاریخ تألیف آن 839 بوده است.89
نمونه هایى از بحرین
رفت و شد بحرینى ها به ایران در دوره صفوى معمول بوده است. گاهى نیز به عکس بوده و براى نمونه شیخ حسین پدر شیخ بهائى که سال ها در ایران مقیم بوده, به بحرین رفت و همانجا درگذشت.90 شیخ بهائى مى گفت پدرش نخستین کسى بوده که کتاب هاى حدیث را به ایران آورده است.91 طبعاً وى نسخه هایى از کتاب هاى حدیثى را از خارج به ایران آورده است.
کسانى از بحرینى ها نیز در عراق به تحصیل مشغول بوده اند. مثلاً شیخ حسین بن على هَجرى از شاگردان محقق کرکى بوده و کتاب هایى از وى در مشهد و اجازه اى از او در مشهد عبدالعظیم در رى وجود داشته که افندى آن را دیده است.92 افندى از شرح شرح یاقوت یاد کرده که مؤلف آن عمیدالدین فرزند خواهر علامه بوده است. شرح یاقوت هم از خود علامه است. افندى مى گوید شرح عمیدالدین در بحرین متداول است (یتداول بالبحرین) و من آن را در اصفهان دیدم که البته و النسخة عتیقة جدا.93 افندى نسخه اى از کتاب جوامع السعادات فى فنون الدعوات را از شیخ عبدالرحیم بن یحیى بن الحسین البحرانى ـ که از علماى پس از عصر ابن فهد حلى بوده ـ در یزد, به خط مؤلف دیده است.94 نسخه اى از کتاب المسائل الشامیة فى فقه الامامیة ابن فهد حلى (841) که کتابت آن نزدیک به عصر مؤلف است به شماره 8484 مرعشى نگهدارى مى شود.
علامه مجلسى و استفاده از نسخه هاى قدیمى
علامه مجلسى هنگام استفاده از منابع مختلف در بحار, حساسیت خاصى در استفاده از نسخه هاى کهنه و معتبر داشته است. وى در بحار, پس از یاد از نام منابع خود, فصلى را تحت عنوان (فى بیان الوثوق على الکتب المذکورة و اختلافها فى ذلک)95 به بررسى مقدار اعتبار منابع نشسته و با تکیه بر آن که نسخه این قبیل منابع, قدیمى و کهنه بوده و اجازات علما و محدثان روى آنهاست, به اثبات درستى اعتبار آنها پرداخته است.
وى نخست از آثار صدوق یاد کرده و مى نویسد: از امالى او نسخه تصحیح شده اى دارد که قریب به زمان مؤلف کتابت شده و اجازه بسیارى از مشایخ بر روى آن موجود است. از خصال صدوق نیز نسخه اى دارد که اجازه شیخ مقداد بر روى آن هست. مجلد نخست عیون اخبار الرضا نیز نسخه اى کهن است که برخى آن را به خط صدوق مى دانند و مجلسى آن را نپذیرفته, اما مى نویسد که خط صدوق روى آن هست.
وى از کتابى با نام کتاب الامامة یاد کرده که مؤلف را نشناخته, اما از اجازات روى نسخه کهنه آن دانسته است که نویسنده از مؤلفان و فقیهان برجسته شیعه بوده است.
از کتاب قرب الاسناد حمیرى نیز (…نسخة قدیمة) در اختیار داشته که خط ابن ادریس روى آن بوده است. از امالى شیخ طوسى نسخه کهنه اى در اختیار داشته که اجازاتى از علما بر روى آن بوده است. وى نسخه اى نیز از کتاب الاختصاص منسوب به شیخ مفید داشته که از آن به عنوان (…نسخة عتیقة) یاد کرده است.96 از تفسیر العیاشى هم دو نسخه قدیمى دیده اما تاریخ آن را مشخص نکرده است. از کتاب اعلام الورى شیخ طبرسى, نسخه اى به خط مؤلف در اختیار مجلسى بوده است. از کتاب تحف العقول نیز نسخه اى که از آن با تعبیر (کتاب عتیق) یاد کرده, در اختیار داشته است.97 یک کتاب دعا هم در اختیار داشته که مؤلف آن را نمى شناخته, اما نسخه آن نسخه عتیقه شناسانده شده است.98 مجموعه دیگرى در دعا در اختیار علامه مجلسى بوده که تاریخ کتابت آن در سال 576 بوده و ابن طاووس هم مکرر از آن نقل کرده است.99 نسخه اى از الغارات در اختیار علامه مجلسى بوده که یکى از افاضل از روى نسخه اى که قریب به زمان مؤلف کتابت شده بوده, استنساخ کرده و در اختیار علامه مجلسى قرار داده است.100 نسخه اى از دلائل الامامه که از آن با عنوان (نسخة قدیمة مصححة) یاد کرده, در کتابخانه امیرالمؤمنین (خزانة کتب مولانا امیرالمؤمنین), بوده که مورد استفاده علامه مجلسى قرار گرفته است.101
پاورقی :
1. احسن التواریخ, (حسن بیک روملو, تصحیح عبدالحسین نوائى, تهران, بابک, 1357) ص86.
2. نسخه اى از ایضاح الفوائد فخرالمحققین را شخصى با نام محمد بن على جوینى در سال 793 و 794 در سبزوار استنساخ کرده است. نک: فهرست کتابخانه مجلس, (على صدرائى, قم, مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامى, 1376) ج25, ص249.
3. درباره استرآباد نک: ریاض العلماء (میرزا عبدالله افندى, تصحیح سید احمد حسینى, قم, کتابخانه, 1404, ج2, ص413. عالمى با نام عماد بن على استرآبادى در روز سه شنبه, پنجم شعبان سال 1861 استنساخ کتاب البیان شهید اول را تمام کرده. این مى تواند در ایران بوده باشد. مى دانیم که استرآباد در قرن نهم, تقریبا از مراکز مهم شیعه در ایران است.
4. یکى از دانشمندان شیعى قرن ششم, نصیرالدین ابوطالب عبدالله بن حمزه مشهدى معروف به نصیرالدین طوسى است که قطب الدین کیدرى از شاگردان اوست, چنان که خودش از ابوالفتوح رازى حدیث نقل مى کند. افندى کتاب الوافى بکلام المثبت و النافى وى را که تاریخ کتابت آن 679 بوده دیده است. نیز نسخه اى از صحیفه الرضا دیده که خط وى با تاریخ 578 بر آن بوده است. ریاض العلماء, ج3, ص216.
5. فهرستى از آثار علامه را که در ایران یا توسط عالمان ایرانى پیش از عصر صفوى کتابت شده, ببیند در تاریخ تشیع در ایران (رسول جعفریان, قم, انصاریان, 1376), ج2, ص669 ـ 676.
6. ریاض العلماء, ج3, ص397ـ 398.
7. همان, ج1, ص179, ج3, ص418.
8. فهرست نسخ خطى کتابخانه ملى, ج14, ص160ـ163.
9. ریاض, ج2, ص421.
10. بحارالانوار (محمد باقر مجلسى, تهران, اسلامیه), ج1, ص11; ریاض العلماء, ج2, ص30.
11. ریاض العلماء, ج2, ص157.
12. همان, ج5, ص109.
13. همان, ج2, ص424.
14. نک: برگ نخست نسخه حاشیة حاشیة الشریف على شرح المطالع, ش8046 مرعشى.
15. به عنوان نمونه نک: ریاض العلماء, ج1, ص186; ج2, ص68, 101ـ103, 109, 122; ج4, ص18, 319. لازم به یادآورى است که افندى نسخه کتاب هاى متعددى را نیز که در دوره صفوى بوده در اردبیل دیده و این نشان مى دهد که به طور مرتب براى کتابخانه شیخ صفى کتاب فراهم مى آ/ده است. نک: همان, ج4, ص332.
16. همان, ج4, ص269.
17. همان, ج2, ص24.
18. در این باره نک: مجله نشر دانش, سال16, ش6, (سال 1372), ص24ـ 28.
19. ریاض العلماء, ج4, ص262 و موارد دیگر.
20. به عنوان مثال نک: همان, ج2, ص157, 196.
21. حتى مى دانیم که تا چند دهه قبل, کسانى کوشش فراوانى کردند تا نسخه هاى خطى را از شهرهاى ایران جمع آورى کرده در کتابخانه امیرالمؤمنین(ع) در نجف قرار دهند!
22. فهرست کتابخانه ملى (حبیب الله عظیمى, تهران, 1372), ج13, ص230ـ231.
23. امل الامل, ج1, ص15.
24. فهرست کتابخانه مجلس شوراى اسلامى (ایرج افشار, دانش پژوه و…, تهران, 1347), ج15, ص126.
25. شاه طهماسب گفته بود که براى اداره این قبیل امور, تنها از علماى جبل عامل استفاده مى کند. نک: ریاض العلماء, ج3, ص90.
26. برخى از اینها مانند خاندان برادر شیخ بهائى در مشهد ماندگار شده و از خادمان حرم شدند. نک: فهرست مرعشى, 21/354, ش8385.
27. نک: ریاض العلماء, ج5, ص136.
28. فهرست کتابخانه ملى, ج13, ص31.
29. ریاض العلماء, ج4, ص266.
30. نک: همان, ج1, ص233.
31. الکواکب المنتثره (طبقات اعلام الشیعه قرن دوازدهم) (شیخ آقا بزرگ طهرانى و على نقى منزوى, تهران, دانشگاه تهران, 1372) ص739ـ740.
32. ریاض العلماء, ج2, ص182.
33. همان, ج5, ص79.
34. همان, ج2, ص200.
35. میراث اسلامى ایران, دفتر اول, من تراثنا الخالد فى شیراز (از عبدالعزیز طباطبائى), (به کوشش رسول جعفریان, قم, کتابخانه مرعشى, 1373) ص399.
36. ریاض العلماء, ج4, ص251.
37. همان, ج4, ص256ـ 258.
38. همان, ج1, ص361.
39. برخى از این آثار در همان دوره صفوى در نجف کتابت شده و از آنجا به اصفهان منتقل شده است. نک: فهرست مجلس شوراى ملى ج12, ص315.
40. فهرست نسخه هاى خطى کتابخانه عمومى اصفهان, ص311ـ312. بخش دیگر همین مناقب از همان دوران در تبریز نگهدارى مى شود.
41. میراث اسلامى ایران, دفتر اول, من تراثنا الخالد فى شیراز, ص440.
42. ریاض العلماء, ج1, ص21.
43. همان, ج1, ص22ـ23, ص257.
44. همان, ج3, ص164.
45. همان, ج3, ص167.
46. همان, ج3, ص183; ج4, ص123.
47. همان, ج3, ص235.
48. همان, ج3, ص403; ج4, ص107.
49. همان, ج3, ص408.
50. همان, ج3, ص409.
51. همان, ج4, ص183.
52. همان, ج3, ص267, 291.
53. همان, ج4, ص48.
54. همان, ج3, ص297.
55. همان, ج4, ص30.
56. همان, ج2, ص37.
57. همان, ج2, ص43.
58. همان, ج3, ص106.
59. افندى این نسخه را دیده بوده نک: همان, ج4, ص85.
60. همان, ج4, ص319, ج5, ص33.
61. همان, ج5, ص33.
62. همان, ج1, ص258.
63. همان, ج1, ص175.
64. میراث اسلامى ایران, دفتر اول, من تراثنا الخالد, ص442.
65. ریاض, ج1, ص378.
66. همان, ج1, ص378ـ379.
67. همان, ج2, ص296.
68. همان, ج1, ص182, ج3, ص154ـ 155.
69. همان, ج4, ص92.
70. همان, ج4, ص205.
71. همان, ج3, ص260.
72. همان, ج3, ص261.
73.همان, ج2, ص418.
74. بحارالانوار, ج1, ص26.
75. ریاض العلماء, ج1, ص43.
76. همان, ج1, ص312.
77. همان, ج1, ص312.
78. همان, ج4, ص397ـ 398.
79. همان, ج2, ص84.
80.همان, ج1, ص186, ج3, ص343.
81. همان, ج1, ص187.
82. همان, ج1, ص342.
83. همان, ج1, ص163.
84. همان, ج1, ص174.
85. همان, ج2, ص441.
86. همان, ج1, ص180.
87. همان, ج3, ص121
88.همان, ج2, ص124, 126, 128. مقایسه کنید با: فهرست مرعشى, 21/241, ش8281.
89. ریاض, ج2, ص237ـ 238.
90. همان, ج2, ص121.
91. لوامع صاحبقرانى, ص
92. همان, ج2, ص142.
93. همان, ج1, ص378.
94. همان, ج3, ص114.
95. بحارالانوار, ج1, ص26ـ27.
96. همان, ج1, ص26ـ27.
97. همان, ج1, ص28ـ29.
98. همان, ج1, ص31.
99. همان, ج1, ص33
100. همان, ج1, ص37.
101. همان, ج1, ص40.

تبلیغات