آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۸

چکیده

متن


کتاب معروف (مدینةالعلم) از تألیفات رئیس المحدثین محمد بن على بن موسى بن بابویه قمى ملقب به صدوق (متوفاى 381ق) کتابى است که به گفته نویسندگان علوم اسلامى از عصر والدِ شیخ بهاءالدین عاملى مفقود گردیده و گزارش معتبرى از وجود خارجى آن در دست نیست. این کتاب چیزى زائد بر کتب اربعه (کافى, من لایحضره الفقیه, تهذیب و استبصار) و دیگر کتب صدوق نداشته است و در واقع بخشى از کتب صدوق(ره) بوده است; زیرا اگر حاوى مطالبى افزون تر بود, فقهاى بزرگ و محدثان پیگیر و نستوهى چون شیخ مفید و سید مرتضى و شیخ طوسى و ابن الشیخ (معروف به مفید ثانى) و عمادالدین طبرى و شهیدین و محققین و علامه و طبرسى, از کنار آن, بى تفاوت عبور نمى کردند.
آنچه اینک تقدیم حضور مى شود, حاصل پژوهشى است که نگارنده در این باب داشته و احتمالى را به اطمینان رسانیده است. محتواى رساله از سه بخش تشکیل مى شود:
بخش اول: پیرامون دیدگاه هاى بزرگان از فقیهان و محدثان.
بخش دوم: پیرامون روایاتى که گذشتگان آنها را از کتاب (مدینةالعلم) نقل کرده اند.
بخش سوم: استنتاج از مجموع نظریه ها و اخبار.
کلمات بزرگان درباره کتاب (مدینةالعلم)
الف. شیخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسى معروف به شیخ طوسى (385ـ460) در کتاب فهرستِ مصنّفات علماى امامیه که مشتمل بر اسامى 888 نویسنده بزرگ امامى است, مى نویسد:
ابوجعفر محمد بن على بن موسى بن بابویه قمى دانشمندى جلیل القدر است که سیصد کتاب نوشته است.
سپس حدود چهل کتاب را نام برده است که از جمله آنها کتاب (من لایحضره الفقیه) و کتاب (مدینةالعلم) است. وى تصریح کرده که کتاب (مدینةالعلم) بزرگ تر از (من لایحضره الفقیه) است.1
ب.دانشمند عالیقدر رجالى, ابوالعباس احمد بن على بن احمد بن عباس معروف به شیخ نجاشى (372ـ450) مى نویسد:
ابوجعفر محمد بن على بن حسین بن موسى بن بابویه در سال 355 به بغداد آمد. شیوخ طائفه از او استماع حدیث کردند. سپس نام 194 کتاب او را برده است. هشتمین اثر, کتاب (مدینةالعلم) است.2
نجاشى در این کتاب نام (من لایحضره الفقیه) را نبرده است.
ج.ابن شهرآشوب (588هـ.ق) در کتاب معالم العلماء فرموده است: (کتاب مدینةالعلم ده جزء است)3, این در حالى است که (من لایحضره الفقیه) چهار جزء است.
د. محمد بن مکى معروف به شهید اول (786هـ.ق) در کتاب ذکرى مى نویسد:
(کتاب مدینةالعلم و من لایحضره الفقیه) قریب به کتاب کافى است.4
هـ. حسین بن عبدالصمد پدر شیخ بهایى (918ـ984هـ.ق) در کتاب وصول الاخیار مى نویسد:
(اصول حدیثى, عبارتند از کافى, مدینةالعلم, من لایحضره الفقیه, تهذیب و استبصار)5
و. محمد بن حسین بن عبدالصمد معروف به شیخ بهایى (952ـ1030هـ.ق) در کتاب وجیزه در علم درایة فرموده:
احادیث ما در کتاب هاى کافى, من لایحضره الفقیه, تهذیب, استبصار, مدینةالعلم, خصال, امالى و عیون الاخبار محفوظ و مضبوط است.6
ز. کلام سید حسین بن حیدر کرکى (1041)
وى در اجازه خود به شاگردش احمد بن الحسین اصفهانى در تاریخ 18 ربیع الاول 1040 مى نویسد:
کتاب من لایحضره الفقیه و غیر آن از مصنفات اصحاب ما را خصوصاً اصول باقیمانده مانند تهذیب و استبصار و کافى و مدینةالعلم را اجازه دادم.7
ح. علامه تهرانى صاحب کتاب معروف (الذریعه) (1293ـ 1389) در تصانیف شیعه مى نویسد:
کتاب (مدینةالعلم) از کتاب هاى نفیس شیعه بوده که در حال حاضر موجود نیست و در زمان پدر شیخ بهایى وجود داشته است. سید بن طاووس و یوسف بن حاتم شامى از آن کتاب, روایت کرده اند. علامه مجلسى و سید محمد باقر شفتى براى دست یابى به آن کوشیده اند و آن را نیافته اند. سپس مى نویسد سقاقلى8 گفته این کتاب نزد من موجود است و از روى آن دو نسخه استنساخ کرده است, ولى به گفته وى کتابى است بدون نظم, نظیر (روضه کافى).9
*
کتاب الدر النظیم کتاب شریف کریم مشتمل على اخبار کثیره من طرقنا وطرق المخالفین فى المناقب وقد ینقل عن کتاب (مدینةالعلم) و غیره من الکتب المعتبره وکان معاصراً للسید على بن طاووس ـ رحمه الله.
1ـ باب اعداد الکفن قبل الموت. فما رویته فى ذلک ماذکره ابوجعفر بن بابویه فى کتاب (مدینةالعلم) باسناده الى ابى عبدالله(ع) قال: تنوقوا فى الاکفان فانهم یبعثون بها10.
2ـ ومن کتاب (مدینةالعلم) باسناده ایضاً الى الصادق(ع) قال: (أجیدوا أکفان موتاکم فإنّها زینتهم).11
3ـ فى کتاب (مدینةالعلم) باسناده الى ابى عبدالله(ع), (من کان کفنه معه فى بیته, لم یکتب من الغافلین وکان مأجورا کلما نظر إلیه)12 و رواه الشیخ والکلینى والصدوق و رواه فى البحار (78/303).
4ـ فى کتاب (مدینةالعلم) باسناده الى الصادق(ع) قال: (ما من مؤمن یغسل میّتاً مؤمناً فیقول وهو یغسله, ربّ عفوک عفوک الاّ عفى اللّه عنه13.
5 ـ باب دفن الأموات. ومن کتاب (مدینةالعلم) لأبى جعفر بن بابویه ایضاً باسناده الى صفوان بن یحیى من جملة حدیث قال: قلت یسمع المیّت تسلیم من یسلّم علیه؟ قال: نعم یسمع اولئک وهم کفّار ولایسمع المؤمنون14.
6 ـ باسناده إلى محمد بن بابویه فى کتاب (مدینةالعلم) عن ابیه عن محمد بن یحیى عن موسى بن الحسن عن احمد بن هلال العبرى عن على بن اسباط عن عبدالله بن محمد عن عبدالله بن بکیر عن محمد بن مسلم قال: قلت لأبى عبدالله(ع) نزورا الموتى؟ قال: نعم. قلت: (فیعملون بنا إذا انیانهم قال والله إنهم لیعلمون بکم ولیفرحون بکم ویستأنسون إلیکم قال: قلت فایّ شىء نقول إذا أتیناهم قال قل: اللهم جاف الارض عن جنوبهم وصاعد إلیک ارواحهم ولقّهم منک رضواناً واسکن الیهم من رحمتک ماتصل به وحدتهم وتونس به وحشتهم إنک على کل شىء قدیر).15
7ـ باب الصلوة الوسطى وروى ایضاً فى کتاب (مدینةالعلم) عن أبى عبدالله(ع) (إنّ الصلوة الوسطى صلاة الظهر وهى اول صلاةٍ فرضها اللّه على نبیّه16(ص).
ورواه صاحب الوسائل عن معانى الاخبار وسایل (3/14) و بحارالانوار (79/291).
8 ـ فمن ذلک ما ارویه باسناده إلى أبى جعفر(ع) محمد بن بابویه باسناده فى کتاب (مدینةالعلم) فیما رواه عن الصادق(ص) قال: قال رسول الله(ص): لاینال شفاعتى غداً من أخّر الصلاة المفروضة بعد وقتها.17
9ـ باب مایدعى به بعد الاقامة: فمن ذلک ما رویناه عن أبى جعفر محمد بن بابویه فى کتاب (مدینةالعلم) باسناده فیه إلى أبى عبدالله(ع) قال: فضل الوقت الاوّل على الاخِر کفضلِ الاخرة على الدنیا).18
10ـ ومن ذلک باسنادنا من الکتاب المذکور عن ابى عبدالله(ع) قال: لفضل الوقت الاوّل على الاخر خیر للمؤمن من ولده وماله).19
صاحب وسایل این سه حدیث را از مشایخ دیگر نیز نقل فرموده است.
*
11ـ بحارالانوار از فلاح السائل نقل کرده است که, روى ابن بابویه فى الجزء الاوّل من کتاب (مدینةالعلم) عن الصادق(ع) حدیثاً وذکر فیها غسل الاستخاره وغسل صلاة الاستخاره وغسل صلاة الاستسقاء وغسل الزیارة. در هامش بحار تصریح شده این روایت در فلاح السائلِ مطبوع, وجود ندارد و شاید در نسخ خطیّه باشد.20 مرحوم نورى مى نویسد: سید على بن طاووس در کتاب فلاح السائل از کتاب (مدینةالعلم) از امام صادق(ع) حدیثى را درباره اَغسال نقل فرموده که از جمله آنها غسل زیارت است.
12ـ فلاح السائل نقلاً من کتاب (مدینةالعلم) للصدوق قال: وروى أن غسل یومک یجزیک للیلتک وغسل لیلتک یجزیک لیومک.21
13ـ ومنه (کتاب الاجازات) نقلاً من کتاب (مدینةالعلم) عن أبیه عن محمد بن الحسن عن احمد بن محمد عن محمد بن الحسن زعلان عن خلف بن حماد عن ابن المختار و غیره رفعه قال: قلت لأبى عبدالله(ع) اسمع الحدیث منک فلعلّى لاارویه کما سمعته فقال: إن اصبت فیه فلا بأس انّما هو بمنزلة تعال وهلّم واقعد واحبس.22
14ـ علامه مجلسى(ره) در بحارالانوار در وصف ملائکه مقربین حدیث مفصلى را از تفسیر على بن ابراهیم نقل کرده و بعد فرموده (ورَأیت بخط بعض المشایخ هذا الحدیث منقولاً من کتاب (مدینةالعلم).).23
علامه حلى در کتاب منتهى المطلب (1/200) دو حدیث از (مدینةالعلم) نقل نموده است.
15ـ روى ابن بابویه فى کتاب (مدینةالعلم) فى الصحیح عن الحسن بن على الوشاء عن معاویة بن وهب عن أبى عبدالله(ع) قال: کان الموذن یأتى النبى(ص) فى الحرّ فى صلاة الظهر فیقول(ع): ابرد ابرد.24
16ـ روى ابن بابویه فى کتاب (مدینةالعلم) فى الصحیح عن الحسن بن على الوشاء قال: سمعت الرضا یقول: کان أبى ربما صلّى الظهر على خمسة اقدام).25
17ـ وروى ابن بابویه فى کتاب (مدینةالعلم) فى الصحیح عن عبدالله بن مسکان قال: سمعت ابا عبدالله(ع) یقول: (وقت المغرب إذا غربت الشمس فقال قرصها).26
18ـ در کتاب ذکرى پس از نقل فتواى (على بن بابویه), آمده: (ولعلّه عول على مارواه حریز عن أبى عبدالله(ع) کما أسنده ولده فى کتاب (مدینةالعلم) وروایة حریز (مایلى) قال: قلت فان جفّ الوضوء قبل أن أغسل الذى یلیه؟ قال: جفّ أو لم یجفّ أغسل مابقى. قلت: وکذلک غسل الجنابة؟ قال: هو بتلک المنزلة وابدء بالرأس ثمّ أفض على سائر جسدک. قلت وإن کان یوم؟ قال: نعم.27 ورواه فى البحار.28
19ـ در کتاب الذکرى آمده وأسند الصدوق فى کتاب المدینة (مدینةالعلم) ما فى الجامع (اى جامع محمد بن حسن بن الورید) إلى الحلبى عن الصادق(ع) والروایة هى الجاریة تموت مع الرجال فى السفر. قال: إذا کانت ابنة اکثر من خمس سنین أو ستّ, دفنت ولم تغسل وإن کانت بنت اقلّ من خمس سنین غسلت.) شهید مى فرماید این حدیث از نظر محتوا داراى اضطراب است (زیرا آنچه معقول است این است که گفته شود هرگاه بیشتر از پنج سال داشته باشد, بایستى غسل داده شود و اگر کمتر بود, غسل لازم نیست; در حالى که مطلب در حدیث به عکس است. علاوه بر اینکه معیار در وجوب غسل عند المشهور سه سال است.29
20ـ علامه تهرانى در الذریعه مى نویسد:
سید عبدالعزیز جد سادات آل صافى نجف (زنده در 1186) از سقا قلى (سید معین الدین حیدر آبادى) که مدّعى داشتن نسخه اى از (مدینةالعلم) بوده, حدیثى را که سقاقلى از حفظ براى او از (مدینةالعلم) خوانده, نقل کرده و آن عبارت است از (یک شب نزد حضرت امیر(ع) مجاورت داشتن افضل از 700 سال عبادت و نزد امام حسین(ع) بودن افضل از 70 سال عبادت است.)
با تتبع تامّى که از حدود 250 کتاب تفسیر و حدیث و رجال وفقه به عمل آمد. تنها بیست حدیث از کتاب (مدینةالعلم) به دست آمد که دوازده حدیث در کتاب فلاح السائل نقل شده و سه حدیث در منتهى المطلبِ علامه حلى و دو حدیث در کتاب ذکرى شهید اول و یک حدیث از کتاب الاجازات و یک حدیث از بعض المشایخ و یک حدیث نیز در کتاب الذریعه. قبل از این بزرگواران احدى از معروفین در فقه و حدیث, از این کتاب حدیثى نقل نکرده است و بعد از عصر علامه و شهید نقل جدیدى به دست نیامد. آنچه هست همین بیست روایت است که صاحب بحار و صاحب مستدرک الوسائل تمام آنها را در ابواب مناسب, با ذکر مدرک نقل نموده اند. صاحب وسایل الشیعه کتاب فلاح السائل را از مدارک خود, حتى مع الواسطه قرار نداده است و فقط پنج حدیث فقهى منتهى المطلب و ذکرى را در کتاب خود درج نموده است.
فقهاى بزرگى چون صاحبان (مدارک) و (ذخیره) و (مستند) و (جواهر) و (مصباح الفقیه) به بعضى از این روایات استدلال کرده اند. احادیثى که در (فلاح السائل) مذکور است به غیر از حدیث (5,11 و12), در کتب اربعه و دیگر کتب صدوق وجود دارد. مابقى احادیث به کیفیتى که از (مدینةالعلم) نقل شده, تابه حال به نظر نرسیده است اما مضمون آنها را مى توان از احادیث دیگر به دست آورد.
بنابراین مى توان ادّعا کرد که در مسائل فقهى, کتاب (مدینةالعلم) چیز زائدى را ارائه نداده است و قطعاً اگر واجد روایات غیر تکرارى بود, محدثان و فقیهان آنها را نقل و به آنها استدلال مى کردند.
بلى صاحب الدر النظیم فى مناقب الائمة اللهامیم (جمال الدین یوسف بن حاتم شامى تلمیذ محقق حلى و متوفاى 676) به گفته صاحب (الذریعه)30 و دیگران31 احادیثى را در مناقب ائمه از آن کتاب نقل نموده است. صاحب (بحار) کتاب (الدر النظیم) را داشته و بعضى مطالب آن را به کتاب (بحارالانوار) منتقل کرده, ولى موارد نقل از (مدینةالعلم) را مشخص نفرموده است.
از مجموع آنچه گفته شد, مى توان حدس زد که کتاب (مدینةالعلم) مجموعه اى بوده است که بخش عمده تألیفات صدوق را در بر داشته است و چون احادیث آن ـ الا نادراً ـ به کتاب هاى دیگر منتقل شده, داعى بر تکثیر و حفظ آن وجود نداشته و از این رو به تدریج متروک و نایاب گردیده است; ولى از فقدان آن به میراث فرهنگى تشیع لطمه اى وارد نگردیده; نظیر اصول چهارصدگانه شیعه که بعد از انتقال به کتب اربعه, مهجور و مفقود گشته اند.
نگرانى مربوط به کتاب هایى است که بدون انتقال به کتب دیگر و در اثر حوادث نوعى و شخصى از صحنه خارج شده اند; مانند کتاب هاى (ابن أبى عمیر) و غیره.
خاتمه
درباره پژوهشى که به عمل آمد, ابهاماتى باقى ماند که بایستى در فرصت دیگر به رفع آنها پرداخته شود:
الف. چرا شیخ نجاشى نام کتاب (من لایحضره الفقیه) را در ارقام کتاب هاى مرحوم صدوق ذکر نکرده است.
ب. چرا سید بن طاووس در غیر کتاب (فلاح السائل) و کتاب (اجازات) از کتاب (مدینةالعلم), استفاده ننموده است.
ج. چرا شیخ حر عاملى کتاب (فلاح السائل) را از منابع کتاب (وسایل الشیعه) قرار نداده است.
د. چرا علامه مجلسى به کتاب (الدر النظیم) که حاوى اخبارى از (مدینةالعلم) است و خود آن را ستایش کرده, به ندرت مراجعه کرده است.
نتیجه بحث
براى روشن شدن بحث, نخست مرورى به برداشت بعضى از بزرگان فنّ خواهیم داشت. آقاى دوانى در کتاب مفاخر اسلام مى نویسد: (کتاب مدینةالعلم بزرگ تر از کتاب من لایحضره الفقیه است و ابن شهرآشوب آن را ده جزء دانسته است) وى بعد از نقل کلام مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانى درباره اهمیّت کتاب مدینةالعلم, در پاورقى مى نویسد در حقیقت کتاب مدینةالعلم ده جلد نسبتاً بزرگ مانند مجلدات (چهارگانه) من لایحضره الفقیه بوده است.32
از مجموع کلمات بزرگان مى توان دریافت که این کتاب حدود دو برابر کتاب من لایحضره الفقیه است; یعنى حدود دوازده هزار حدیث فقهى و غیر فقهى در آن درج شده است.
اگر این برداشت صحیح باشد, نتیجه آن خروج هزاران حدیث فقهى معتبر از صحنه فقاهت خواهد بود. آن وقت است که کار بر فقیهان دشوار و روند فقاهت دچار مشکل مهمّ خواهد شد, زیرا علم اجمالى حاصل مى شود که براى احادیث موجود, هزاران مخصّص و مقیّد و مفسّر و معارض بوده که از صحنه خارج شده است و با وجود این علم اجمالى, تمسّک به احادیث موجود نارواست (چون از قبیل تمسّک به عمومات در شبهات مفهومى و مصداقى مخصص است).33
بنابراین فقیهان تا سر حدّ عسر و حرج بایستى عمل به احتیاط نمایند و در ظرف عسر و حرج ناشى از احتیاط قائل به حجیّت ظنّ انسداد شوند و این همان تغییر روند فقه است که به آن اشاره شد.
ولى با توجه به نتیجه این تحقیق مى توان از این دغدغه و نگرانى فارغ شد و داستان کتاب (مدینةالعلم) را همانند اصول چهارصدگانه اصحاب ائمه(ع) دانست که از فقدان آنها مشکلى ایجاد نمى شود; چون محتواى آنها به کتب اربعه و غیر آن منتقل گردیده است.
پاورقی :
1. فهرست مصنفات علماى امامیه,ص156, عنوان 695.
2. رجال نجاشى, ص389,رقم1049.
3. معالم العلماء, ص112.
4. ذکرى, ص6.
5. وصول الاخبار, ص85.
6. وجیزه, چاپ مطبعه مجلس شورا سال 1356 هجرى, ص9.
7. اعلام الشیعة, قرن11, ص15, حاشیه.
8. سید معین الدین سقاقلى حیدرآبادى.
9. فلاح السائل, ص69.
10. فلاح السائل, ص69 و رواه النورى فى مستدرک عن فلاح السائل (مستدرک, ج1, ص106).
11. همان, ص69 و بحارالانوار ج78, ص312.
12. همان, ص72 و مستدرک عن فلاح السائل ج1, ص108.
13. فلاح السائل, ص78 و مستدرک الوسایل عن فلاح السائل, ج1, ص99 و بحارالانوار, ج78, ص300.
14. همان, ص86; مستدرک عن فلاح السائل, ج1, ص129.
15. همان, ص85; مستدرک عن فلاح السائل, ج1, ص139 و نیز نورى در مستدرک, ج1, ص129.
16. همان, ص95,مستدرک عن فلاح السائل, ج1, ص171 و نیز د الفقیه و بحارالانوار, ج102, ص300.
17. همان, ص127, مستدرک 1/185.
18. همان, ص155. مستدرک عن فلاح السائل, ج1, ص185.
19. همان.
20. بحارالانوار, ج78, ص23 .
21. همان, ج78, ص31 و مستدرک, ج1, ص155.
22. همان, ج56, ص252 و نیز بحار, ج78 و مستدرک الوسائل, ج1, ص155.
23. همان.
24. همان, ج80, ص44.
25. همان.
26. بحارالانوار, ج80, ص50.
27. صاحب وسایل بعد از آنکه حدیث را از تهذیب نقل کرده مى فرماید: (ورواه الصدوق فى کتاب مدینةالعلم مسنداً عن حریز عن ابى عبدالله(ع) کما ذکره الشهید فى الذکرى (وسایل الشیعه, ج1, ص315) در کتاب ذکرى (ص91) حدیث را از تهذیب نقل نموده و قبل از آن مى فرماید: صدوق حدیث حریز را مسنداً نقل نموده است (صاحب وسایل حدیث را در (ج1, ص508) نیز از تهذیب و ذکرى نقل کرده است.
28. بحارالانوار, ج77, ص269.
29. بحارالانوار, ج78, ص306.
30. الذریعه, ج8, ص86 و ج20, ص252.
31. تکملة امل الامل, ص434. وفیه (یروى عن کتاب مدینةالعلم بلاواسطة قال فى مواضع عدیده وفى کتاب مدینةالعلم).
32. مفاخر اسلام, ج3, ص191.
33. تا زمانى که این علم اجمالى منحل نشود, عمومات و اطلاقات اخبار موجود از نظر حجیّت مخدوش و قابل استدلال نیست; نظیر آنچه در بحث علم اجمالى به مخصّص منفصل گفته اند. همچنین نظیر آنچه درباره لزوم فحص از مخصّص و مقیّد در اصول ذکر گردیده است.

تبلیغات