ارزش و اهمیت تذکره نصرآبادی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
تذکره نصرآبادى از سودمندترین و جامع ترین تذکره هاى پارسى است که سرگذشت و نمونه اشعار نزدیک به هزار سخنور پارسى زبان را دربر دارد. نصرآبادى این تذکره را که به نام خودش نامور شده, به نام صفى میرزا معروف به شاه سلیمان صفوى فرزند شاه عباس ثانى, در یک دیباچه, پنج (صف) و پایانه اى شامل دو (دفعه) تدوین کرده است.
دیباچه: در ذکر اشعار شاهان و شاهزادگان صفوى است که یا شاعر بوده یا به شاعرى منسوب بوده اند.
صف نخست: در ذکر رجال سخنور در دوره صفوى است که به سه فرقه تقسیم شده است: مقرّبان و امراى ایران/ امرا و خوانین هند/ وزرا, مستوفیان و نویسندگان دفترخانه همایون.
صف دوم: درباره سادات و بزرگان و محترمان است.
صف سوم: در بیان سه فرقه: عالمان و فاضلان/ خوشنویسان/ فقرا و درویشان.
صف چهارم: مهمترین و مفصّل ترین بخش این تذکره است که در ذکر سخنوران و درباره سه فرقه تنظیم شده: شاعران عراق و خراسان, شاعران فرارود (ماوراءالنهر), شاعران هندوستان.
صف پنجم: در ذکر خویشان نصرآبادى و خود اوست.
خاتمه: در ذکر مادّه تاریخ ها, لغزها و معمّاهاى پیشینیان و معاصران که به دو دفعه و هر دفعه به سه حرف بخش شده است.
*
نصرآبادى در سبب تألیف این تذکره گوید:
(غرض از تسوید این اوراق, اینکه… در تاریخ شهور سنه 1083 دُردنوش بزم نامرادى, محمّد طاهر نصرآبادى را به شوق تشبّه به آن طبقه علیّه [یعنى مؤلفان تذکره هاى پیشین] با اینکه خزان تشویش بیش از پیش نهال حالم را بى برگ و نوا ساخته و دوحه مرادم را صرصر بى تمیزى و معامله ناشناسى ابناى دهر از پاى انداخته… به خاطر رسید که مختصرى از اشعار معاصرین خود که بعضى صاحب دیوان و جمعى گاهى متوجّه ترتیب نظمى شده اند, پردازد. و بعضى از اعزّه فرمودند که در این مدّت از معمّا و لغز انتخابى نشده, اگر از معمّا و تاریخ و لغز متقدّمین و متأخّرین انتخابى شده, داخل شود, شاهد تألیف را, حسنى دیگر به هم رسد)1
همو در پایانه نسخه خطى کتابخانه وزیرى مى نویسد:
(بعد از آنکه این ریزه چین بساط سخن گسترى, و دریوزه گر بزم سخن پرورى, گمنام گوشه نامرادى, محمد طاهر نصرآبادى که از خوشه [] خرمنى اندوخته و در بساط خاطر از ابیات گزیده سخن سنجان چراغان افروخته, خواست تا خود را در سلک ارباب معنى داخل سازد, هیچ تحفه شایسته تر و هیچ هدیه بایسته تر از این ندید که مجمعى بپردازد, و شاهد معانى که مشّاطه خیال عزیزان در جمله خاطر به حلى و حلل ترصیع و توضیح, مزّین و مرصّع ساخته در زیور نظم بر مسند ظهور نشانده اند, در مرآت طبع شناسنده و آینه ذهن دریابنده ارباب طبع سلیم و اصحاب ذهن مستقیم جلوه گر سازد. (جرم جواهر و لآلى حقایق و معارف که از معدن خیال ارباب معنى در خزانه خاطر این بیوجود مودع [بود] به دستیارى خامه در این اوراق ثبت نمود.)2
نصرآبادى از سال 1077ق (امّا خود مى گوید از 1083) چنانکه ذیل سرگذشت ملاّ محمد شفیع عبارت (در این سال) را مى آورد, شروع به گردآورى تذکره کرده است. هرچند نباید از نظر دور داشت که در ذیل سرگذشت مولانا رجبعلى به تاریخ 1070 و ذیل ملاّ علیرضا تجلّى به 1072ق اشاره مى کند. بنابر آنچه آمد مى توان گفت وى مواد این تذکره را از سال 1077 تا سال 1090 در دست داشته (بنگرید ذیل درویش جان بیگى که سال 1090ق به عنوان سال جارى ضبط شده) و ظاهراً همان سال آن را تدوین کرده است (تاییدیه نصرآبادى بر نسخه وزیرى در سال 1091است).
امّا تذکره نویسان پس از تدوین نهایى تذکره خود تا زمانى که در قید حیات بوده یا توانایى نوشتن داشتند, اطلاعات جدید, از جمله شعراى از قلم افتاده و یا تاریخ در گذشتگان را به کتاب خود مى افزودند. بر همین سان است در تذکره نصرآبادى نسخه دانشگاه تهران که تواریخ 1099 (ذیل ملاّ میرزاى شیروانى), 1112 (ذیل میرزا محمّد طاهر وحید) و 1115 (ذیل مسیحاى معنى آمده است: (در سنه 1115 فوت شده, قصیده اى که در باب درد پا گفته, دلیلى روشن است بر اثبات دعوى فقیر و دیباچه اى بر مجموعه فقیر نوشته که کمال غرابت دارد)). برخى محقّقان از جمله روان شادان استاد جلال الدّین همایى در تاریخ اصفهان (ج1:150) و محمد تقى دانش پژوه در صحّت این تواریخ که از آنِ نصرآبادى باشد, تردید داشتند. استاد دانش پژوه در فهرست دانشگاه تهران مى آورد: (اگر سالهاى 1110, 1112 و 1115 الحاقى نباشد و دیگران نیفزوده باشند, چنانکه در نسخه ما گویا به خطّ دیگرى است) (فهرست دانشگاه, ج11:2331)
نکته دیگر آنکه نصرآبادى در تکمیل تذکره خود (تراجم شعراى ماوراءالنهر را در میان سالهاى 1088 تا 1091 به قلم آورده است, چه که میرزا بدیع ملیحاى سمرقندى مؤلّف تذکره مذکّر الاصحاب در سال 1088 هجرى به اتّفاق خواجه نیاز ایلچى در هیأت سفارت خانى بخارا از طرف عبدالعزیزخان به اصفهان آمد و در مدّت اقامت خود که سه سال به طول انجامیده است, با میرزا طاهر در مسجد لنبان مکرراً صحبت داشته و تراجمى که از شعراى ماوراءالنهر در این تذکره است از ملیحاى سمرقندى است که ترجمه اش در [تذکره نصرآبادى] مسطور به وى رسیده)3
نسخه هاى تذکره نصرآبادى
از نسخه هاى خوب و قابل اعتماد این تذکره, نسخه خطّى کتابخانه وزیرى است که به رغم اینکه چندین شرح حال و برخى ابیات و عبارات را ندارد, با این حال از همه نسخه هاى شناخته شده, جامع تر و کامل تر است, بویژه آنکه خود نصرآبادى نسخه را از نظر گذرانده و به اصلاح برخى نادرستى هاى آن مبادرت کرده است.
پس از آن مى توان به نسخه دانشگاه تهران اشاره کرد که زمانى از آنِ دانشمند معاصر زنده یاد محمد على تربیت تبریزى بود و بعدها در کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران جاى گرفت. این نسخه به غیر از برخى مزایا از جمله چند شرح حال که افزون بر نسخه وزیرى دارد, تراجم کمترى دارد. امتیاز این نسخه در تاریخ افزوده اى است که در دیگر نسخه ها دیده نمى شود.
در درجه سوم مى توان به نسخه کتابخانه ملّى ملک اعتنا کرد که با داشتن برخى امتیازات از جمله چند شرح حال افزون بر نسخه وزیرى, بسیارى از شرح حال ها را ندارد. دو نسخه اخیر مبناى تصحیح استاد وحید دستگردى در نخستین چاپ تذکره نصرآبادى بوده است.
نسخه بعدى در ایندیا آفیس است که نسبت به بقیه شرح حال کمترى دارد, امّا چند سرگذشت و برخى ابیات ویژه و افزون دارد.
منابع و مآخذ تذکره نصرآبادى
چنانکه گفته شد تذکره نصرآبادى از تذکره هاى عصرى و شامل شعراى معاصر مؤلّف بوده که خود از آنان بواسطه یا بیواسطه گرفته است. نصرآبادى با اینکه تذکره عصرى است, امّا در نگارش برخى سرگذشت ها از خلاصة الاشعار و عرفات العاشقین هر دو از تقى الدّین اوحدى بلیانى بهره برده است, بنگرید ذیل فارغ تبریزى4. غیر از این اشاره استاد گلچین معانى در کاروان هند هیچ سند دیگرى از مآخذ نصرآبادى در دست نیست.
این تذکره بنا بر جامعیّتى که از لحاظ شعراى عهد صفوى داشته, منبع و مأخذ بسیارى از تذکره هاى سده هاى اخیر بوده که برخى حتّى اشاره اى بدین موضوع نکرده اند. امّا آنچه از فحواى کتاب هاى تاریخ تذکره هاى فارسى جلد1و2, تذکره نویسى فارسى در هند و پاکستان, کاروان هند جلد1و2 و برخى منابع دیگر برمى آید, تذکره هایى که نامشان در زیر مى آید, نواخوان بزم نصرآبادى بوده اند:
1. سفینه خوشگو: بندر ابن داس در 1147ـ1137ق [تذکره نویسى در هند, ص 249; تاریخ تذکره ها, ج1, ص718]
2. مجمع النفایس: سراج الدّین على خان آرزو در 1164ق [تذکره نویسى در هند, ص337; تاریخ تذکره ها, ج2, ص158]
3. ریاض الشعرا: على قلى خان واله داغستانى در 1161ق [تذکره نویسى, ص304; تاریخ تذکره ها, ج1,ص651]
4. سرو آزاد: غلامعلى آزاد بلگرامى در 1166ق [تذکره نویسى, ص384]
5. خلاصة الکلام: على ابراهیم خان بنارسى در 1198ق [تذکره نویسى در هند, ص460; تاریخ تذکره ها, ج1, ص598]
6. صحف ابراهیم: على ابراهیم خلیل خان در 1205ق [تذکره نویسى, ص 473; تاریخ تذکره ها, ج1, ص762]
7. مخزن الغرایب: احمد على خان هاشمى سندیلوى در 1218ق [تذکره نویسى, ص496; تاریخ تذکره ها, ج2, ص179]
8. نگارستان سخن: سید نورالحسن خان در 1292ق [تذکره نویسى, ص604]
9. اختر تابان: ابوالقاسم محتشم شروانى در 1298ق [تذکره نویسى, ص619]
10. تذکره شعراى پارسى زبان کشمیر: خواجه عبدالحمید در 1334ق [تذکره نویسى, ص681]
11. بزرگان و سخنسرایان همدان: مهدى درخشان در 1341ق [تاریخ تذکره ها, ج1, ص89]
12. خزانه عامره: میر غلامعلى آزاد بلگرامى در 1176ق [تاریخ تذکره ها, ج1, ص513]
13. دانشمندان آذربایجان: محمّد على تربیت تبریزى در 1314ش [تاریخ تذکره ها, ج1, ص620,622]
14. چمن سرور: درّى شوشترى [تاریخ تذکره ها, ج1, ص716]
15. منتخب الاشعار:؟ [تاریخ تذکره ها, ج2, ص307]
16. تذکره سخنوران یزد: اردشیر خاضع در 1340ش [رؤیت]
17. تذکره شعراى یزد: عباس فتوحى یزدى در 1366ش [رؤیت]
و بسیارى از تذکره هایى که در این شصت سال اخیر تألیف و تدوین شده و بر همین سان است بسیارى از تذکره هایى که در این شصت ساله تصحیح و ویرایش شده و کوشندگان آن براى تکمیل سودمندى تذکره خود از اطلاعات تذکره نصرآبادى سود جسته اند.
تذکره نصرآبادى از دید نقد ادبى
* تذکره نصرآبادى از معدود تذکره هایى است که در زمینه شعر شاعران اظهارنظر کرده و خوب و بد آن را روشن مى سازد, از این رو مى توان آن را در ردیف کتابهاى نقد ادبى کهن به شمار آورد. دکتر زرّین کوب در این باره مى نویسد:
(کلام نصرآبادى هم در بیان احوال شعرا از چاشنى انتقاد خالى نیست, امّا البتّه صراحت و تهوّرى که در سخن سام میرزا شاهزاده صفوى هست, در گفته این شاعر منزوى وجود ندارد. نقد او در بعضى موارد مجامله آمیز و مقرون به احتیاط است. معذلک غالباً منصفانه است. درباره حاج محمّد جان قدسى که شاعرى مشهور و متنفّذ به شمار مى آمده است, مى نویسد: (از طور سخن او کمال شاعرى ظاهر است, امّا در قصیده گاهى ابیات بى نسبت دارد) (ص225, چاپ وحید) و درباره زلالى خوانسارى نیز که شهرت بسیار داشته, مى نویسد: (در تازه گویى و نمک کلام فرد است. در فنّ مثنوى طرز تازه اى به عرصه آورده که کسى تتبّع آن نتواند کرد, رَطب و یابس در کلامش بسیار است, امّا ابیات بلندش از قبیل اعجاز است (ص23, چاپ وحید)).5
* در زمینه شرح ها و تناسب آنها با شاعر و میزان ابیاتى که گواه مى آید, یکدستى در تذکره دیده نمى شود; مثلاً ذیل بدیع الزّمان, پسرش حدود صد وبیست ویک بیت از او نقل مى کند که چندان اشعارش دلنشین نیست, امّا درباره عبدالقادر بیدل دهلوى که صاحب سبک و شاعر نامورى است و دیوانى در حدود ده هزار بیت دارد, فقط دو بیت آورده است.
* در صحت شاعر بودن برخى باید تردید کرد, چنانکه ذیل درویش جان بیگ تقریباً این چنین مى گوید: با وجود اینکه هرگز متوجه شعر گفتن نبود, این بیت را در این روزها گفته؟! شاید به اصرار مؤلّف تذکره! همچنین ذیل یوسفا پس از شرحى مفصّل و بى فایده, تنها یک بیت از او گواهى است بر شاعرى وى. همچنین است ذیل امیر بیگ قصّاب.
نثر نصرآبادى
نمونه هایى از مختصات نثر عصر صفوى در تذکره وى نه به شدّت سایر آثار منثورش دیده مى شود, همچون: بهره گیرى از لغات ترکى و مغولى رایج, حذف فعل بدون قرینه, آوردن سجع در نثر, کاربرد برخى واژه ها در معانى تازه, مثل: قرق: ممنوع; انگیز:حرکت تحریک آمیز, تحریک کننده; درمى گرفت: اثر مى کرد.
* نصرآبادى در انتخاب اشعار, صاحب ذوق و سلیقه بوده (بنگرید ذیل حاجى امینى); نیز علاقه اى فراوان به رباعى داشته, چنانچه از شاعرى, رباعى خوبى دستگیر نمى شده, تک بیتهایى از غزل یا قصیده شاهد مى آورده است و در این میان سعى کرده اصلاً سراغ مدایح نرود.
* نکته جالب اینکه بیشتر شعراى تذکره همچون خود نصرآبادى تائب شده و پس از رفتن به مشهد مقدس یک سره فردى عابد و زاهد مى گردند (بنگرید ذیل: میرزا رضى دانش, میرزا جانى عزّتى, ملا سیرى جرفادقانى).
* نصرآبادى در برخى موارد تعصّب و جانبدارى را روا مى دارد; مثلاً نسبت به شاعران تُرک نظر خوبى ندارد و با طنز و کنایه از آنان نام مى برد (بنگرید ذیل ملاّ واقف) یا اینکه کسانى که در دستگاه حکومتى مقامى دارند یا با خود نصرآبادى دوستى و معاشرتى دارند بیشتر مورد احترامند و درباره آنان فعل جمع به کار مى برد.
* توصیفاتى که درباره هرکس به کار مى برد, بسیار جالب است: آدمى روشن, آدم میانه, پاکیزه وضع, اهل, هموار, قابل, معقول, مربوط, صلاح, خوش طبیعت. و کمتر دچار تکرار شده و براى هریک ترکیب خاصّى آورده است, اگرچه گاهى هم تکرار شده است.
* برخى شعرا از غیب مى گویند, بنگرید ذیل: زلالى خوانسارى, امیر بیگ قصّاب و….
دکتر زرّین کوب درباره ساده دلى وى مى نویسد: (از ستایش مبالغه آمیزى که در باب رباعى میر همام کرده است و در ذیل نقل مى شود, پیداست که مردى ساده دل و کم تجربه بوده و تربیت ذوقى و ادبى کافى نداشته است. مى گوید: (میرهمام, حسب التقریر خودش نسب به سادات عظام دارالعباده یزد مى رساند. مرد درویش فقیرى است, تاجى به سر مى گذارد و گاهى به قهوه خانه مى آید و این رباعى که برابر یک دیوان شعر است از اوست و ماندن این معنى تا حال خیلى غرابت دارد:
این چار خلیفه را که مى دانى نغز
گویم سخنى با تو ز انصاف ملغز
با دام خلافت از پى گردش دهر
افکند سه پوست تا برون آمد مغز)6
اشتباهات نصرآبادى
آنچه بیش از همه چیز در تذکره وى نمود دارد که نمى توان به حساب سهل انگارى, تنبلى و عدم دقّت نصرآبادى نوشت, اشتباهاتى است که در سرتاسر تذکره وى وجود دارد. این اشتباهات به چند دلیل پیدا شده است; نخست: دستگاه ضعیف اطّلاع رسانى آن روزگار, دوم فاصله زیاد بین شهرها و کندى سرعت سیر میان آنها و سوم دشوارى هاى مسافرت و ناامنى و غیره.
داورى نادرستى خواهد بود اگر محتویات تذکره را با معیارهاى امروزى بسنجیم. حتّى اگر تعداد شاعران و آگاهى هاى درون آن را با معیارهاى صد سال پیش هم نسنجیم مى بینیم که به رغم مشکلات آن روزگار, بسیار کار سترگى بوده و بیش از توان یک تن است. گویى صدها نفر در سرتاسر ایران و توران و هندوستان در کار گردآورى این تذکره بوده اند. آفرین بر عزم و همّت نصرآبادى.
نمونه هایى از اشتباهات وى را استاد گلچین معانى در کتابهاى تاریخ تذکره هاى فارسى (ج1و2) کاروان هند (ج1و2) تذکره میخانه و نامواره افشار (ج4) و استاد دکتر ذبیح الله صفا در تاریخ ادبیّات (ج5) برمى شمارده اند که ذیلاً به برخى از آنها اشاره مى شود.
دکتر ذبیح الله صفا در تاریخ ادبیات خود در شرح: محوى همدانى (ج5, ص893) طالب آملى (ج5, ص1150) فیّاض لاهیجى (ج5, ص1220) سرخوش کشمیرى (ج5, ص1373) این اشتباهات را روشن مى سازد.
استاد احمد گلچین معانى در حواشى تذکره میخانه, ذیل: اسیرى (ص317) محمّد مؤمن عزّتى (ص641) طالب آملى (ص824) شرمى (ص893) در کاروان هند, ذیل: الهى شیرازى (ج1, ص94) مخفى رشتى (ج1, ص167) تجلّى گیلانى (ج1, ص208) حسنعلى یزدى (ج1, ص322) خالص اصفهانى (ج1, ص370) دانش مشهدى (ج1, ص397) حکیم ضیاءالدین (ج1, ص420) ذهنى کاشى (ج1, ص429) راقم مشهدى (ج1, ص432) روح الامین شهرستانى (ج1, ص475) سعیداى گیلانى (ج1, ص560) سلیم طهرانى (ج1, ص569), صیدى تهرانى (ج1, ص622) صافى کازرونى (ج1, ص677) طغرا (ج1, ص822) علوى کاشانى (ج2, ص907), فغفور لاهیجى (ج2, ص1035) فکرى اصفهانى (ج2, ص1051) قبلان چاوشلو (ج2, ص1089) طالب آملى (ج2, ص1114) مالى شیرازى (ج2, ص1210) میر مفرّ کاشانى (ج2, ص1317) خلقى یزدى (ج2, ص1379) کلیم کاشانى (ج2, ص1432) نویدى (ج2, ص1493) قاضى یحیى نوربخش لاهیجى (ج2, ص1554).
در تاریخ تذکره هاى فارسى, ذیل: ابوحیّان طبیب شیرازى (ج1:172) قدسى مشهدى (ج1, ص720), در کتاب تذکره نویسى فارسى در هند و پاکستان: علیرضا نقوى, ذیل: سفینه خوشگو (ص247) دیگر اشتباهات نصرآبادى آمده است. با تأکید بر اینکه آنچه نویسندگان کتاب هاى نامبرده دریافته اند, برخوردى بوده نه یک تحقیق حساب شده و سازمان یافته, بى گمان اگر روزى تعلیقات و توضیحات تذکره نصرآبادى به گونه جامع فراهم آید, موارد این اشتباهات به رقمى چندین برابر اکنون مى رسد.
امتیازات تذکره نصرآبادى
افزون بر آنچه در بخش هاى گوناگون این گفتار درباره فواید و برترى هاى تذکره نصرآبادى بر دیگر تذکره هاى مشابه عصرى و عمومى بیان شد, در زیر به گونه سامان یافته و دسته بندى شده به اهمّ این امتیازات اشاره مى شود:
1. زنده نگه داشتن نام و نشان و اشعار نزدیک به هزار سخنور عصر صفوى.
2. بازتاب اوضاع و احوال تاریخى, اجتماعى, سیاسى و فرهنگى دوره صفوى از خلال شرح حال ها که براى تاریخنگاران و جامعه شناسانى که قصد تحقیق جامع و روشنگرانه را درباره این عصر دارند, بسیار سودمند و کاراست. در این باره آقاى دکتر دامادى مى نویسد:
(نصرآبادى ناظرى آسوده و فارغ البال نیست که قضایا را تنها از بیرون نگریسته باشد. بلکه او خود با رگ و پوست و سراسر هستى و وجود خویش در قلمرو وقایع جاى داشته و در کتاب او اوضاع عمومى مردم آن روزگار و احوال شاعران هرم آسا و از پایه و قاعده یعنى طبقات فرودست جامعه مورد نقد و بررسى واقع گردیده است.
هنر میرزا طاهر در آن است که اصیل ترین عنصر اجتماع یعنى مردم ساده و برخوردار از قریحه شاعرانه را با همان زیرکى عارى از زرق و برق و طبیعت سختکوش و برکنار از دغدغه را با زبانى ملایم و لحنى محتاط در معرض داورى خواننده کتاب خود مى گذارد و درگیر و دار چاره اندیشى و پایدارى و یا سرگشتگى و تسلیمشان در پیروزى هاى لغزنده و شکست هاى تلخ و آموزنده, حوادث زندگى قشرى از مردم آن روزگاران را روشن و محسوس مى گرداند.)7
3. صاحبان بسیارى از اشعار را که در تذکره هاى آن عصر و سده هاى بعد سرقت و دگرگونه شده, باز مى نماید.
4. وجود بسیارى ضرب المثل در این تذکره, همچون: در خانه به کدخداى ماند همه چیز (ص27, چاپ وحید) نعل وارونه زدن (ص245, چاپ وحید) و….
5. بازنمودن بسیارى از آداب و رسوم و اخلاقیات عصر صفوى, همچون: رسم پستان سیاه کردن براى شیر نخوردن بچه (ص238, وحید) رسم دادخواهى و خون بر صورت مالیدن (ص305, وحید) درخواست تخلّص شعراى نوکار از شعراى پیشکسوت (ص438, ذیل ربیعا).
6. آوردن بسیارى از ترکیبات نو, زیبا و دلنشین همچون: انگیز: حرکت تحریک آمیز (ص232 وحید) تحریک کننده (ص238); گوش خواباندن: مراقب بودن (ص228); درگرفتن: اثر کردن (ص247); آبله پا: پاى تاول دار (ص287); با دوستى: تلف کردن (ص89); بازیگاه: محلّ بازى اطفال (ص108); پرهیزانه: غذاى مخصوص بیمار (ص185); پنجه آفتاب: قرص خورشید (ص98); پوچگو: هرزه گو (ص218); پول شکستن: تنزّل بهاى پول و قدرت خرید آن (ص421); پیشینگاه: موقع پیشین (ص232); چرب زبانى (ص245); راست بازى: صداقت و درستى (ص461); شکر خواب (ص365); گُل کردن (ص415); چسبان: مطلوب و خوشایند (ص346); روشنگر (ص345); براى اطلاع بیشتر بنگرید: چند لغت و ترکیب و… کمیاب در تذکره نصرآبادى, ایرج افشار, آرام نامه, ص254ـ243.
7. کتاب فرهنگى جامع است از مشاغل عصر صفوى, همچون: میرآخورباشى, قورچى گرى, میرآب, داروغگى, ایشک آقاسى, قهوه چى باشى گرى, یوزباشى گرى, تحلویدار ایاغ خانه, میرجملگى, واقعه نویس, اوارجه نویس, مشرف باغات, ناظر بیوتات, مشرف اصطبل, وزیر, کلانتر و محصّص, متولّى, بزّاز, محتسب, خیک دوز, تاجر, معرّف, عطّار, حکّاکى, تفنگچى, لندره دوز, خادم مسجد, جامه فروش, کتابدار, طبیب, زرکش, ساعت ساز, شعرباف و صدها شغل دیگر.
8. این تذکره فرهنگنامه اى است از هنرمندان, همچون: خوشنویسان (عارف کاشانى, بهرام بیگ, خواجه کلان, شیخ عماد, شفیعا) موسیقى دانان (مذاقى, شاه مراد باقیاى نائینى, غیرت همدانى, سامعا, صبوحى, میرصبحى, ملاّ طبیعى, عرب شیرازى, میرصوتى) شاهنامه خوانان (نجاتى بافقى, ملاّ بیخودى, صبوحى) قصّه خوانان (صبوحى, آشوب همدانى, میرزا محمد فارس, حاتم بیگ, میر مظهر استرآبادى) آوازه خوانان (ملاّ واصب قندهارى, حافظ محمّد حسین, برخوردار بیگ, عندلیب کاشانى, میر ظلّى) نقّاشان (حیدر ذهنى, سعیدا, محمّدقلى بیگ, مصوّر, حکّاک, سراجا) مذهّبان (محمّد مذهّب) معماران (آقا اسماعیل معمار, استاد على اکبر معمارباشى, شاه باقر کاشانى) صحّافان (محمد طاهر شیرازى, عارف کرمانى, ملک محمد, محمد طاهر شیرازى, محمد على صحاف) نقشبندان (سعیدى ایزدى).
9. تذکره اى است جامع از شعراى محلى ایران. انگار چندین نفر در گوشه و کنار این خاک زرخیز در کار گردآوردن شرح حال و نمونه اشعار سخنوران عصر صفوى بوده و آنها را سامان داده و یکجا در دسترس نصرآبادى گذاشته اند.
10. با وجود مشکلات راه و دورى شهرها و فقر ارتباطات از جامعیّت درخورى برخودار است.
11. نه تنها آینه تمام نمایى از شعراى ایران زمین, بل توران زمین و هندوستان و آسیاى مرکزى و میانه و شبه قاره هند در عهد صفوى است. هرجا سخنورى به زبان پارسى دُرّى سُفته, نشانش در تذکره جسته مى شود, مگر به استثنا. اوج این تلاش ها ارتباط و گردآورى شرح شعراى فرارود (ماوراءالنهر) است (بنگرید: تاریخ تذکره ها, ج2, ص238ـ241).
12. پدیدار شدن برخى اطلاعات اجتماعى از جمله اینکه: قهوه خانه ها محل گرد آمدن بسیارى از شعرا بوده است.
13. از کتاب هاى خوب نقد ادبى عصر صفوى است; بنگرید ذیل زلالى خوانسارى (رطب و یابس در کلامش بسیار است); میرزا تقى (غزل اختراعى مى گفت, چراکه وزن و قافیه غریب اختراعى مى کرد); عاقلا (در معنى سخن سنجى ترازوى انصاف در کف داشت); میر برهان (خیلى تازگى در کلامش هست); جلا لاى کاشى (شعرش نهایت هموارى دارد); میر حیدرى (معانى نجیب دارد).
14. بنا بر جامعیّتى که دارد منبع و مأخذ بسیارى از تذکره هاى سال هاى پس از خود بوده. چونان که: ریاض الشعرا, صحف ابراهیم, سفینه خوشگو, خزانه عامره, نگارستان سخن, سرو آزاد و ده ها تذکره دیگر از مندرجات این تذکره بهره مند بوده اند.
15. روشن کردن اوضاع و احوال ادارى مردم صفویه (بنگرید ذیل میر شمس الدین محمد).
16. چون نصرآبادى داراى ذوقى لطیف و طبعى ظریف بوده, ضمن آنکه خود بهترین ابیات را از دیوان شعرا گلچین مى کرده, از معاصران و دوستان نیز مى خواسته که نمونه اى از بهترین اشعارشان را براى مجموعه اى که در دست او بوده, بنویسند: (وقتى که فرصت داشتند, متوجه نظم مى شوند و این ابیات را بر مجموعه فقیر نوشته اند) (ص117 وحید).
17. دست یابى به اطلاعاتى در زمینه کتابدارى, کتابشناسى و نسخه شناسى و علوم وابسته به آن و اصطلاحات این حرفه ها همچون: بین الدفتین, قطّاعى, افشان, رحل آبنوس, مَسطر, جدول کشى, طومار گلریز, قالب, کاغذ ابرى, کاغذ خطایى, کاغذ حلوا, صحّاف, کتابت.8
18. از بهترین اسناد براى تدوین و نگارش تاریخ سیاسى, اجتماعى اصفهان عصر صفوى است. نویسنده چون باشنده این شهر بوده, اطلاعات خوبى از اوضاع و احوال آن روزگار مردم اصفهان, روابط مردم با دولت و حاکم, مشاغل, افراد, رجال, ناموران, عالمان دینى و غیر دینى آن شهر دارد.9
19. این تذکره غیر از اطلاعاتى که ذیل شرح حال ها مى دهد, در بخش ماده تاریخ ها, به غیر از حقایق تاریخى, تاریخ بنیاد بسیارى از بناهاى تاریخى اصفهان را اشاره مى کند. که براى پژوهندگان تاریخ معمارى ایران بویژه اصفهان بسیار سودمند است. همچون مدرسه جدّه, مدرسه خواجه محبّت, مدرسه نقّاشان, مدرسه شیخ لطف الله, مسجد جامع عباسى, مسجد شیخ لطف اللّه, امامزاده سهل بن على, امامزاده قیس على, مزار بابا رکن الدین و….
شاهکار این ماده تاریخ ها, رباعیّات ششگانه محتشم کاشانى است که از آن 1128 تاریخ استخراج مى شود (وحد 473) بنگرید ذیل: میر حیدر معماى, نظام معمایى و ملا شهاب معمایى.
20. با توجّه به اینکه آگاهى هاى خوبى درباره مدارس علمیّه, حوزه هاى درسى, مکتب ها, کتابفروشى هاى و دیگر مراکز فرهنگى شهر اصفهان به دست مى دهد. در زمینه تحریر تاریخ فرهنگ اصفهان نیز مى تواند کتابى کارآمد باشد.
21. اوصاف درخورى از روستاها و محلات اصفهان همچون: عباس آباد. شمس آباد, نصرآباد, نجف آباد دارد.
22. بهترین اطلاعات را درباره مکان هاى اجتماعى بویژه قهوه خانه و نقش آن در عصر صفوى مى دهد. از جمله اینکه محفلى براى حضور ادبا و شعرا, درویشان و احیاناً قصّه خوانان و شاهنامه خوانان بوده و نامى از قهوه خانه عرب (وحید239) قهوه خانه جنب دارالشّفاى قیصریه اصفهان (وحید326) قهوه خانه درویش دلاّک به میان مى آید(ص140).
23. لطایف و حکایاتى چند در این کتاب دیده مى شود که آن را از یکنواختى بیرون آورده; از جمله ذیل میر شرب (ص310) یوسفا خوانسارى (ص321) بابا حسینى قزوینى (ص140) یوسف جربادقانى.10
24. از مآخذ درجه اوّل در مطالعه سبک هندى است.
کتابنامه ها
الف کتاب.
ـ خاضع, اردشیر, تذکره سخنوران یزد, حیدرآباد دکن: کتابفروشى خاضع, 1341, 2ج.
ـ دانش پژوه, محمّدتقى, فهرست نسخه هاى خطى کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران, تهران: کتابخانه…, 1340, ج11.
ـ زرّین کوب, عبدالحسین, آشنایى با نقد ادبى, تهران: سخن, چاپ دوم, 1372.
ـ صفا, ذبیح الله, تاریخ ادبیّات در ایران, تهران: فردوس, 1370ـ 1368, ج5 در 3بخش.
ـ فتوحى یزدى, عباس, تذکره شعراى یزد, تهران: بى نا, چاپ دوم, 1373.
ـ فخرالزمانى, عبدالنبى, تذکره میخانه, به کوشش احمد گلچین معانى, تهران: سنایى, چاپ پنجم, 1367.
ـ گلچین معانى, احمد, تاریخ تذکره هاى فارسى, تهران: سنایى, چاپ دوم, 1363, 2ج.
ـ کاروان هند, مشهد, آستان قدس رضوى, 1369, 2ج.
ـ نصرآبادى, محمد طاهر, تذکره نصرآبادى, نسخه خطى کتابخانه وزیرى یزد, ش2602, در 1091ق.
ـ تذکره نصرآبادى, نسخه خطى کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران, ش3342, در سده یازدهم.
ـ تذکره نصرآبادى, نسخه خطى کتابخانه ملى ملک تهران, ش3793, در قرن دوازدهم.
ـ تذکره نصرآبادى, نسخه خطى کتابخانه ایندیا آفیس, بى تا.
ـ تذکره نصرآبادى, به کوشش حسن وحید دستگردى, تهران: فروغى, چاپ سوم, 1361. نقوى, علیرضا, تذکره نویسى فارسى در هند و پاکستان, تهران: علمى, 1347.
ب: نشریه ها
ـ افشار, ایرج: (اطلاعات کتابدارى و نسخه شناسى در تذکره نصرآبادى) جشن نامه استاد مدرس رضوى, به کوشش ضیاءالدین سجادى, تهران: انجمن استادان زبان و ادبیات فارسى, 1356, ص33ـ43.
ـ افشار, ایرج: (چند لغت و ترکیب و تعبیر و اصطلاح کمیاب در تذکره نصرآبادى), آرام نامه به کوشش مهدى محقق, تهران: انجمن استادان زبان و ادبیّات فارسى, 1362, ص243ـ254.
ـ جعفریان, رسول: (اصفهان قرن یازدهم از نگاه تذکره نصرآبادى) آینه پژوهش, شماره 44, ص55 ـ62.
ـ دامادى, محمد: (برخى از فوائد ادبى و اجتماعى تذکره نصرآبادى), هشتمین کنگره تحقیقات ایرانى: محمد روشن, تهران: بنیاد فرهنگ ایران, 1358, ج2, ص317ـ343.
ـ گلچین معانى, احمد: (نظرى به تذکره نصرآبادى) نامواره دکتر محمود افشار, به کوشش ایرج افشار, تهران: موقوفات دکتر محمود افشار یزدى, 1367, ج4, 1958ـ1973.
ـ نصراللهى, غلامرضا: (زندگینامه و آثار میرزا محمد طاهر نصرآبادى) اولیاى اصفهان, س48, ش2204 (28/1/76), ص6.
ـ وحید دستگردى, حسن: (میرزا محمد طاهر نصرآبادى) ارمغان, س19, ش4 (مهر1317), ص217ـ223.
پاورقی :
1و2 . تذکره نصرآبادى, نسخه وزیرى, ص17ـ 18.
3. یادداشت گلچین معانى بر نسخه خطى وزیرى. نیز بنگرید تاریخ تذکره هاى فارسى 2:241ـ237.
4. کاروان هند 1:976.
5. آشنایى با نقد ادبى: 440ـ439.
6. آشنایى با نقد ادبى: 440.
7. برخى از فواید ادبى و اجتماعى تذکره نصرآبادى: محمد دامادى: 318ـ317 (با تلخیص).
8. در این باره بنگرید مقاله اطلاعات کتابدارى و نسخه شناسى در تذکره نصرآبادى, ایرج افشار
9. در این باره بنگرید به مقاله اصفهان قرن یازدهم از نگاه تذکره نصرآبادى, رسول جعفریان, آینه پژوهش, شماره 44, ص55.
10.ر.ک: مأخذ پیشین.