آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۸

چکیده

متن

 
یکى از مهمترین کتابهایى که در عرفان نظرى نگاشته شده, فصوص الحکم, تألیف شیخ اکبر محى الدین ابن عربى (م638هـ.ق) است.
ابن عربى یکى از نام آورترین عارفان چند سده اخیر در عرفان نظرى بوده و به تعبیرى پدر عرفان اسلامى محسوب مى شود و شاید از پرکارترین دانشمندان اسلامى نیز باشد.
یکى از محققان معاصر براى ابن عربى بیش از ششصد اثر نام برده که یکى از آنها تفسیرى است بالغ بر 95 جلد.1 آثار دیگر ایشان که از شهرت ویژه اى برخوردار است الفتوحات المکیة و فصوص الحکم مى باشد. فصوص الحکم مهمترین کتاب درسى عرفان نظرى در حوزه هاى علمیه مى باشد که به خاطر پیچیدگى عبارات و اغلاق اعجاب انگیز و کم سابقه آن شرحهاى فراوانى (بالغ بر 112 شرح) به زبانهاى عربى, فارسى و ترکى بر آن نوشته شده است.
یکى از بهترین شروح آن, شرح داوود بن محمود قیصرى (م751ق) است که سال هاست به عنوان کتاب درسى متوسط این رشته تدریس مى شود و قبل از آن تمهید القواعدِ ابن تُرکه و بعد از آن مصباح الأنس ابن فنارى و فتوحات مکیة ابن عربى خوانده مى شود.
این کتاب ارزشمند, همچون سایر کتب حوزه از لحاظ چاپ و خط از کیفیت نامطلوبى برخوردار بود که بحمدالله به همت یکى از فضلاى معاصر و تلاش انتشارات انوار الهدى براى اولین بار با حروف زیبا و چاپ نسبتاً خوبى و افزودن نشانى آیات و بعضى نسخه بدلها وارد بازار شد. (شکرالله مساعیهم)
نقد شرح فصوص الحکم
همان طور که تذکر داده شد کتاب شرح فصوص الحکم براى اولین بار است که با حروفچینى جدید چاپ مى شود; کارى که ضرورت آن سالهاست حس مى شد.
این کار گرچه به خاطر چاپ سنگى بودن آن, مشکل و طاقتفرساست, اما تصحیح این اثر عظیم به شیوه جدید نیز مستلزم تلاشى است مضاعف, تا به دور از پیرایه و با چهره اى شایسته که درخورِ چنین کتابى است, باشد.
اینک با عرض پوزش از مصحح محترم, به نمونه هایى از اشکالات فراوان آن اشاره مى کنیم, بدون اینکه قصد استقصاى نواقص را داشته باشیم. چه اینکه این کار تطویلى است بلاطائل, علاوه بر آن به خاطر زیادى اغلاط, خود کتابى مستقل خواهد شد. زیرا کمتر صفحه اى را مى توان یافت که از این اغلاط جان سالم به در برده باشد; تا آنجا که از 120 صفحه اى که از صفحه 293 تا 414 جلد اوّل مورد نقد واقع شده, فقط هشت صفحه بدون غلط چاپ شده و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
ناگفته نماند بخش عظیمى از این اشکالات به خاطر اغلاق متن و شرح و پیچیدگى آن است نه فقط کوتاهى مصحح محترم.
نواقص این شرح به چند بخش تقسیم مى شود
1. نواقص تعلیقات و تخریجات مصحح;
2. اشتباهات تصحیح;
3. اغلاط فنى (آمیختگى متن و شرح).
1) نواقص تعلیقات و تخریجات
مصحح محترم بجز آیات شریفه و برخى از نسخه بدلها, سایر مطالب و اشاراتى را که نیازمند ذکر نشانى و ارجاع بوده تخریج ننموده, در حالى که نشانیِ نقل قولهایى که شارح از کتب ماتن و احیاناً از دیگران داشته, براى محقق و دانش پژوه امرى است ضرورى تا:
اولاً با کتب فن آشنا شود.
ثانیاً صحت یا عدم صحت انتساب اقوال و دلیل آن روشن گردد.
ثالثاً براى ردّ یا قبول و صحت و سقم استدلال به آن مطلب, با توجه به قرائن موجود در منبع, از آگاهى بیشترى برخوردار باشد.
رابعاً در تصحیح متن و یافتن اغلاط احتمالى, از آنها مدد بگیرد.
مثلاً شارح در ج1, ص302 کتاب مزبور به حدیث قدسى استدلال نموده و پس از آن به سخن بایزید بسطامى استشهاد کرده و از ترمذى نقل نموده و به فتوحات ارجاع داده است و مصحح هیچ یک از این تخریجات ضرورى را استخراج نکرده است.
ضرورت این ارجاعات آنگاه آشکار مى شود که مى بینیم به خاطر عدم مراجعه به منابع گرفتار خطاهاى مهم شده است. شارح در صفحه 327 ,جلد1 به جمله اى از یکى از ابواب فتوحات مکیة استشهاد نموده و مصحح بدون مراجعه به باب مربوطه همچون سایر نسخ غیر مصحّحه این گونه آورده است: جعل هذین الفلکین ایضاً فى (فتوحاته) فى الباب الخامس والسبعین ومائتان. در حالى که اولاً از لحاظ ادبى باب الخامس والسبعین ومأتین صحیح است و ثانیاً در باب الخامس والسبعین و مأتین از آن خبرى نیست, بلکه در باب الخامس والتسعین و مأتین موجود است.
حال اگر مصحح محترم به باب فوق مراجعه کرده بود, هیچگاه گرفتار این چنین خطایى نمى شد. علاوه بر اینکه در این عبارت کوتاه دو اشتباه دیگر نیز به چشم مى خورد.
اوّل اینکه مائتان غلط است و باید مأتین باشد چه اینکه در حالت جرّ است نه رفع.
دوم اینکه (فتوحاته) را داخل پرانتز نوشته است, در حالى که نیازى بدان نیست; چه اینکه نسخه بدل نمى باشد تا داخل پرانتز قرار داده شود و اگر نسخه بدل هم مى بود جاى آن در پاورقى است نه متن کتاب.
و اگر به خاطر اینکه نام کتاب است و خواسته با بقیه متن تفاوتى داشته باشد, این هم ناتمام است. چون در سایر موارد نام کتابهاى دیگر, حتى کتب محى الدین, را بدون قرار دادن داخل پرانتز آورده است. مثل ج1, صفحه301 که از کتاب اصطلاحات الصوفیة شیخ نقل مى کند, بدون اینکه نام کتاب را داخل پرانتز قرار بدهد.
به حسب استقرا پرانتز را ایشان در جایى مى آورد که شارح به کلام ماتن در شرح استشهاد نموده باشد; مثل ج1, ص326: لذلک اثبت العلو المکانى للعرش بقوله (فعلّو المکان کالرحمن على العرش استوى و هو اعلى الاماکن). قال (العلوّ علّوان). اما محل بحث این گونه هم نیست زیرا (فتوحاته) کلام ماتن نیست, بلکه عبارت شارح است.
این خطا را در جاهاى دیگرى نیز مرتکب شده است; مثل ج1, ص350 و امثال آن.
2) اشتباهات تصحیح
این اشتباهات بیش از حدّ معمول بوده و آنچنان بر سرتاسر کتاب سایه گستر شده است که کمتر صفحه اى را مى توان یافت که از این گونه خطاها مصون مانده باشد, ولى ما به ذکر چند مورد از آنها بسنده مى کنیم که مشت نمونه خروار است.
توضیح لا زم است که منبع ما براى تصحیح این اشتباهات دو نسخه است أ: همان نسخه موجود که ایشان از روى آن اقدام به چاپ جدید این کتاب نموده است; ب: نسخه اى عتیق و گرانبها از حضرت علامه حسن زاده آملى ـ دام ظله العالى ـ که توسط ایشان و چند نفر از اساتیدشان تصحیح گردیده و مزین به حواشى استوانه هاى این فن نیز مى باشد.
براى سهولت وقوف بر این اشکالات آن را در چند محور بررسى مى کنیم
اوّل: افزودن حروف یا کلمات و احیاناً جملات;
دوم: کم کردن حروف یا کلمات و احیاناً جملات;
سوم: تقدیم و تأخیر حروف یا کلمات و احیاناً جملات
چهارم: سایر اغلاط محتوایى.
اوّل) افزودن حروف یا کلمات و احیاناً جملات;
در ذیل به نمونه هایى از آن اشاره مى شود:
در جلد1, ص403 سه بیت شعر مؤلف را شارع به صورت شرح مزجى توضیح داده است و مصحح محترم به سلیقه خویش کنار هم قرار داده و بعداً شعر را به همراه شرح آورده است. و این دخل و تصرف ناصواب را بدون هیچ گونه اشارتى مرتکب شده است, که اگر مى خواست با این کار بر حلاوت اشعار بیفزاید باید در پاورقى این کار را مى نمود و تذکرى نیز مى داد. در هر حال زیادت آن در متن به هیچ وجه صحیح نمى باشد.
ج1, ص310: للوصول الیه ومقصوده الیه ومقصود معه, که صحیح آن این چنین است: للوصول الیه ومقصوده معه.
ج1, ص331: قال تعالى فی… صحیح آن این چنین است: قال فى.
ج1, ص332: فى فتوحاته على هذا فمعنى الآیة… صحیح آن این چنین است: فى فتوحاته, فمعنى الآیة.
ج1, ص340: واحدة منهن فما عین…صحیح آن این چنین است: واحدة, فماعین.
ج1, ص344: کان فى خلق, صحیح آن این چنین است: کان خلق.
ج1, ص364: بوجدانه انه الأمر صحیح آن این چنین است: بوجدانه الأمر.
ج1, ص362: المتکثرة الثابتة فى انفسها صحیح آن این چنین است: المتکثرة فى انفسها.
ج1, ص368: الاّ من انفسهم… صحیح آن این چنین است: الا انفسهم.
ج1, ص370: ازلاً و ابداً ولایتعلق… صحیح آن این چنین است: ازلاً و ابداً لایتعلق.
ج1, ص371: تابعة للعلم بوجه من الوجوه اذما… صحیح آن این چنین است: تابعة للعلم اذما.
ج1, ص375: ماکلّف الحق العبد… صحیح آن این چنین است: ماکلف العبد.
ج1, ص387: قال الله تعالى الذی… صحیح آن این چنین است: قال الله الذى.
دوم: کم نمودن کلمات و حروف و احیاناً جملات
ج1, ص299: وولده ماانتجه لهم… صحیح آن این چنین است: وولده وهو ماانتجه لهم.
ج1, ص304: حکم جاء فى حقّ المحمدیین… صحیح آن این چنین است: حکم وجاء فى حق المحمدیین.
ج1, ص307: عن ابى سعید الخدرى عنه ان النبى صلى الله علیه وآله, صحیح آن این چنین است: عن ابى سعید الخدرى رضى الله عنه ان النبى صلى الله علیه وآله.
ج1, ص316: کما قال الموت تحفة المؤمن صحیح آن این چنین است: کما قال صلى الله علیه وآله: الموت تحفة المؤمن.
ج1, ص328: کنتم خیر امة اخرجت, صحیح آن این چنین است: کنتم خیر امة اخرجت للناس.
ج1, ص334: فى الاسماء هى النسب, صحیح آن این چنین است: فى الاسماء وهى النسب.
ج1, ص335: هو الذات ولیس… صحیح آن این چنین است: هو الذات اى ولیس.
ج1, ص360:والمؤمنین بلسان بعضهم… صحیح آن این چنین است: والمؤمنین و بلسان بعضهم.
ج1, ص371: یفعل کل شیئ یستحیل… صحیح آن این چنین است: یفعل کل شیئ بحکمته یستحیل…
ج1, ص389: عن علمنا اى علمنا برهاناً, صحیح آن این چنین است: نحن علمناه کشفاً و لمّا کان الکشف حجة لصاحبه دون غیره قال و ایضاح برهان اى علمنا برهاناً.
سوم: تقدیم و تأخیر کلمات
ج1, ص300: ففات وزال عنهم… صحیح آن این گونه است: فزال عنهم وفات.
ج1, ص320: فى حق نفسه, صحیح آن این گونه است: حق فى نفسه.
ج1, ص403: او الضیق باعتبار ظهورک فى الموجودات المقیدة فالضیق بهذا الاعتبار بمعنى الضائق, و صحیح آن این گونه است: فالضیق بهذا الاعتبار بمعنى الضائق او الضیق باعتبار ظهورک فى الموجودات المقیدة.
چهارم: سایر اغلاط محتوایى
این قسمت بیشترین و مهمترین بخش از اغلاط کتاب را تشکیل مى دهد. با توجه به اینکه این گونه خطاها از پانصد مورد در 120 صفحه مورد نقد تجاوز مى کند و اطاله آن لازم بنظر نمى رسد, فقط به چند مورد آن اکتفا مى شود.
ج1, ص293: والتقرب… و صحیح آن این گونه است: والتقریب.
ج1, ص293: سرّ… و صحیح آن این گونه است: سَتر.
ج1, ص293: والغیبة, و صحیح آن این گونه است: والغَیب.
ج1, ص294: الى کمالهم, و صحیح آن این گونه است: بکمالهم.
ج1, ص295: لایقدر, و صحیح آن این گونه است: لایقدرون.
ج1, ص295: الاصغاء, و صحیح آن این گونه است: اصغاء.
ج1, ص295: لمرتبة, و صحیح آن این گونه است: مرتبة.
ج1, ص295: الاصغاء الکامل, و صحیح آن این گونه است: اصغائه الکامل.
ج1, ص295: انّ ,و صحیح آن این گونه است: اِن.
ج1, ص295: الفرقان… و صحیح آن این گونه است: القرآن.
ج1, ص296: محمداً… و صحیح آن این گونه است: محمد.
ج1, ص296: جشتهم, و صحیح آن این گونه است: حِستّهم.
ج1, ص297: جثتهم, و صحیح آن این گونه است: جثثهم.
ج1, ص297: والطاعة, و صحیح آن این گونه است: والاطاعة.
ج1, ص297: لیظهروا, و صحیح آن این گونه است: لتظهر.
ج1, ص297: للاستهزاء, و صحیح آن این گونه است: الاستهزاء.
ج1, ص298: وحدها, و صحیح آن این گونه است: وحده.
ج1, ص298: ماقال, و صحیح آن این گونه است: فقال.
ج1, ص299: ماجاء, و صحیح آن این گونه است: ماجاءت.
ج1, ص306: مظهراً, و صحیح آن این گونه است: مظهر.
ج1, ص306: وانقادوالیه, و صحیح آن این گونه است: وانقاده.
ج1, ص306: وعبدوه, و صحیح آن این گونه است: واعبدوه.
ج1, ص309: لابدّ له… و صحیح آن این گونه است: لابَد ٌله.
ج1, ص309: واضماران, و صحیح آن این گونه است: باضماران.
ج1, ص309: ولّما, و صحیح آن این گونه است: ولا.
ج1, ص311: ولّى و صحیح, آن این گونه است: أُوتى.
ج1, ص311: فأُغرقوا… و صحیح آن این گونه است: فَغَرقوا.
ج1, ص312: باطنها… و صحیح آن این گونه است: باطنه.
ج1, ص313: ینصرونهم… و صحیح آن این گونه است: نصروهم.
ج1, ص314: لحق, و صحیح آن این گونه است: یلحق.
ج1, ص315: داعیاً… و صحیح آن این گونه است: واهباً.
ج1, ص315: العوالم… و صحیح آن این گونه است: العالم.
ج1, ص316: متلبّیسن… و صحیح آن این گونه است: متلبساً.
ج1, ص318: فینظروا… و صحیح آن این گونه است: فینظرون.
ج1, ص319: یتأولونه… و صحیح آن این گونه است: یأولونه.
3) نواقص فنى
تسامحات و اغلاط فنى نیز در این اثر کم نیست که بذکر مواردى از آن بسنده مى شود. ج1, ص297: ماجمع فى الدّعوة بینهما مثل لیس کمثله شیئ… همه این جمله را با حروف درشت (حروف متن) نوشته است, در حالى که (بینهما) جزء متن نمى باشد و کلام شارح است و باید با حروف نازک (حروف شرح) حروفچینى مى شد.
ج1, ص322 سطر13: التنزلات الموصلیة با حروف درشت چاپ شده است, در حالى که جزء شرح است و باید با حروف نازک نوشته مى شد.
ج1, ص327: والفلک الأطلس فلک البروج با حروف درشت نوشته شده است, در حالى که جزء متن نمى باشد و باید با حروف نازک نوشته شود.
ج1, ص335 سطر12: ولیست, با حروف درشت نوشته شده است, در حالى که جزء متن نبوده و با حروف نازک باید نوشته مى شد.
در نامگذارى کتاب هم مرتکب خطایى شده است, در پشت جلد و ورق اوّل کتاب این گونه آمده است: مطلع خصوص الکلم فى معانى فصوص الحکم للشیخ الاکبر محیى الدین بن العربى المتوفى سنة 638 هجریة شرح الاستاذ الفاضل والعالم الکامل داوود بن محمود القیصرى. در حالى که این تعبیر صحیح نمى باشد; چون مطلع خصوص الکلم فى معانى فصوص الحکم نام شرح قیصرى است, نه اینکه نام کتاب محى الدین باشد که ایشان پس از آن فرموده است للشیخ الاکبر محیى الدین بن العربى. مگر اینکه به اعتبار مضاف الیه (فصوص الحکم) باشد که خطاى این جمله همان قدر است که کسى بنویسد: المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحار الانوار للعلامة المجلسى.
آنچه تاکنون نوشته شد پیرامون برخى از لغزشهاى مصحح محترم است. اما کار تصحیح و احیاى آثار گذشتگان بدین جا پایان نمى پذیرد که نسخه خطى یا چاپ سنگى را با صدها غلط به دست چاپ بسپاریم و احیاناً چند نسخه بدل بدان بیفزاییم و با مراجعه به کشف الایات نشانى آیات را در پاورقى درج کنیم, که این کار کتابفروش است, نه هنر اهل تحقیق.
به قول یکى از دانشوران و اساتید تصحیح متون:
اما تصحیح فن دیگرى است, در این عمل علاوه بر مقابله و عرض نسخ, باید شخص مصحح چندان احاطه و تبحر و قوه تشخیص و فهم استدلال داشته باشد که مواضع غلط را از صواب و نسخه هاى راجح را از مرجوح تمیز بدهد و با تثبیت و تنقیب و نهایت بذل جهد و استفراغ وسع تا آنجا که سرحد امکان و طاقت بشرى است در سنت امانت و وثاقت محظور نیست, متن کتاب را از تصحیفات نسّاخ بپیرایید و آن را چنان به صلاح باز آرد که از زیر قلم مؤلفش بیرون آمده باشد, نه اینکه هرکجا غلطى انگاشت از پیش خود کلمتى بسازد و تصرفى کند که روح صاحب تألیف از آن بى خبر و بى زار باشد.2
در امر مهم تصحیح و تجدید چاپ کتب, تنظیم فهرست موضوعى, علاوه بر فهرست ترتیبى کتاب, ضرورى به نظر مى رسد,.همچنین افزودن فهرست آیات و روایات و اشعار و کتب و اشخاص و امکنه نیز لازم مى نماید, تا محقق و دانش پژوه را در صعود به قله هاى رفیع علم و تحقیق مدد کند.
با لطف و عنایت الهى, همه آنچه بایسته چنین اثر نفیس علمى است, به همت والاى حضرت استاد علامه حسن زاده آملى ـ دام ظله العالى ـ در چاپ جدید شرح فصوص الحکم, که در یکى دو سال آینده منتشر خواهد شد, اعمال مى شود.
پاورقی:
1. شرح مقدمه قیصرى بر فصوص الحکم, ص24 تألیف سید جلال الدین آشتیانى.
2. مختارى نامه, ص74ـ 75 به نقل از آینه پژوهش شماره39, ص48.

تبلیغات