از نابته/ناصبه تا حشویه: بر اساس گزارش ها و تحلیل های تاریخی ابوعمرو جاحظ
آرشیو
چکیده
با توجه به دوران تسلط بنی امیه از سال 41 تا 132 هجری، آن هم در طول سه نسل، و این که اصولا اسلام در این دوره، پایه ای ترین مراحل را در شکل دهی به تاریخ تفکر پشت سر می گذاشت، شناخت جریان های فکری مذهبی بسیار اهمیت دارد. این کار در قالب تأسیس فرقه نابته ناصبه شکل گرفت و بعدها، بهترین تبیین را جاحظ از این مرام بدست داد. برخی از معتزله هم مانند ابوجعفر اسکافی نقش مهمی در تبیین آن داشتند، اما به نظر می رسد، همچنان اهمیت تاریخی با تأکید بر موقعیت حلقه ای آن برای شناخت تفکر اسلامی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در اینجا سعی خواهیم کرد بر اساس داده های منابع مختلف و با تأکید بر آنچه جاحظ در این باره آورده، گزارشی از آرای نابته و تصوری که از این جریان در میان مسلمانان بوده، بدست دهیم.From Nābitah / Nāṣibah to Hashvīyeh (Based on Reports and Historical Analysis of Abu ‘Amr Jāḥiz)
Considering the period of Umayyad domination from 41 to 132 AH, during three generations, and that Islam in this period, went through the most basic stages in shaping the history of thought, knowing about the currents of thoughts-faiths is very important. This job was done in the form of the establishment of the Nābitah-Nāṣibah sect, and later, Jāḥiz gave the best explanation of this ideology. Some Mu'tazilites, such as Abu Ja'far al-Ekāfī, played an important role in explaining it, but it seems that the historical significance of it for understanding Islamic thought has continued to receive less attention. Here, we will try to get a report of the false opinions and the perception of the sect Nābitah among Muslims, based on the data of various sources and especially what Jāhiz has said in this regard.