آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۸

چکیده

متن

کتاب در نخستین نگاه ممکن است برای خواننده عجیب باشد؛زیرا همگان ابن تیمیه را یک حنبلی متصلب و یک سلفی متعصب و حتی خشک اندیش می‏شناسند.اما حقیقت این است که هم میان حنبلیان صوفی فراوان داریم و هم به طوری که در این کتاب به تفصیل بررسی شده است سلفیان در اعتقادات با صوفیان متشرع، یا در واقع زهاد و متنسکان که«سلف صالح»صوفیان شمرده می‏شوند، همراهند.و این، نکته‏ای است که از مطالعه کتاب صفة الصفوة و حتی تلبیس ابلیس ابن الجوزی(عالم حنبلی)نیز برمی‏آید.زیرا او نیز انتقادش متوجه صوفیه، در شکل فرقه هایی است که بدعتگرند؛و گرنه در حدی که با شریعت و سنت همراه باشند بر ایشان اعتراض ندارد.نکته مهم در این همسویی آنجاست که به هر حال هر انسانی از داشتن زندگی درونی و معنویت ناگزیر است و قشریترین آدمها ناچار است به پرواز روح و اندیشه و جنبش احساسات و عواطف- هر چند در گوشه‏ای مجال و میدانی بدهد.
اکنون نگاهی به مباحث کتاب بیفکنیم:سلفیه منسوب است به«سلف صالح»که مراد از آن، صحابه و تابعان و تابعان تابعان است.ابن تیمیه«سلف»را چنان تعریف می کند که گذشته از اینان، شامل شیوخ پیشین تنسک و تصوف، امثال سفیان ثوری و عبد اللّه بن مبارک و فضیل عیاض و یوسف بن اسباط و سهل بن عبد اللّه تستری و بشر حافی و احمد بن ابی الحواری و حارث محاسبی و حتی کسانی که متأخرترند و مشخصا«صوفی»محسوب می شوند نیز می‏شود؛همچون عبد القادر گیلانی و ابو عبد اللّه بن خفیف و عمرو بن عثمان مکی(ص 12-13).در روش سلف، بنابراین است که«صریح معقول از صحیح منقول بیرون نرود».و در اینجاست که صوفیه و سلفیه در برابر متکلمان و اهل فلسفه قرار می‏گیرند.
آثار و مطالبی که ابن تیمیه راجع به صوفیه نوشته است، کم نیست و خود نیز در زندگی بر شیوه پارسایان می‏زیسته است.از جمله کتابهای ابن تیمیه در مضمون زهد و تصوف عبارت است از التحفة العراقیة فی الاعمال القلبیة و قاعدة المحبة و کتاب الاستقامة و کتاب التصوف و رسالة الصوفیة و الفقراء(ص 31-34).البته ابن تیمیه فتاوی و رسالاتی هم بر ضدّ صوفیان افراطی وحدت وجودی دارد؛مانند الفرقان بین اولیاء الرحمن و اولیاء الشیطان.و نیز ظاهرا رساله‏ای در رد پیروان ابن سبعین.امّا آن، بحث دیگری است و در رسالاتی که پیشتر نام بردیم، ابن تیمیه از«مقامات»و«احوال»و نیز مصطلحات اهل سلوک، مانند خوف، رجاء محبت، توکل، اخلاص و شکر سخن در میان آورده است. (ص 31 و 181-193).
ابن تیمیه صوفیه را به سه دسته«صوفیة الحقایق»و «صوفیة الارزاق»و«صوفیة الرسم»تقسیم می‏کند. (ص 50).و کتابهای ابو طالب مکی و ابو حامد غزالی را بر روی هم می‏ستاید.(ص 51-52).و همچنین از معمر بن زیاد اصفهانی و کلاباذی و ابو نعیم اصفهانی با احترام نام می‏برد که نسبت به قشیری(مؤلف رسالة القشیریه)از بدعت و هوی دورتر بوده‏اند.(ص 53).و البته بر مجموع کتابهای زهد و تصوف این ایراد را دارد که منقولات بی مأخذ شامل احادیث ضعیف یا مجعول دارد.این ایراد بر بعضی از کتابهای فقه و حدیث نیز وارد است.(ص 56- 57).و ابن تیمیه بر اینان نیز ایراد گرفته است.
نظریات سلفی ابن تیمیه در مسائل کلامی و درگیریش با متکلمان او را بار دیگر به مشایخ زهد و تصوف نزدیک می‏کنند.مشایخی مانند ابراهیم ادهم، بشر حافی، سهل تستری، عمرو بن عثمان مکی، ابن خفیف، فضیل عیاض، معروف کرخی، ذوالنون مصری، سریّ سقطی و حتی با یزید و از متأخران عبد القادر گیلانی و عدی بن مسافر.پیداست که درباره دو تن اخیر الذکر، پیروان و منتسبانشان، یعنی قادریه و یزیدیه، مورد مخالفت ابن تیمیه بوده است.حلول و اتحاد و پیروان این نظریه هم در نظر ابن تیمیه(و نیز در نظر متصوفه تا زمان جنید)مردود است.ابن تیمیه با طرفداران ابن عربی و ابن فارض و ابن سبعین در زمان خودش درگیری داشته و کار به شکایت علیه او کشیده شده است.(ص 87 به بعد.)
در اثبات صفات-که مسأله معرکة الآراء فرق کلامی است-طبق آنچه مولف کتاب بررسی کرده است، مشایخ صوفیه و سلفیان همگامند.(ص 130 به بعد.)و آنچه خلاف مذهب سلف و سلفیه از مشایخ در این باب نقل شده است، ابن تیمیه بر نقل آن نقد می‏کند؛و همچنین است در تأویل بعضی احادیث که مشبهه و مجسمه بدان استناد می‏کنند.(ص 145 و 151-153).
در مسأله مقامات العارفین، ابن تیمیه نظر بو علی سینا را در اشارات و تنبیهات تأیید می‏نماید(167)و فنا را آن گونه که شهاب الدین سهروردی در عوارف المعارف بیان نموده، قابل قبول دانسته است.(ص 172-173).اما می‏گوید فنای ادعایی منافقان ملحد و مشبّه، به کفر و ضلال می‏کشد.(ص 173-175).و نیز عقلاء المجانین را که در حالت بیخودی به تکالیف عمل نمی‏کنند، به شرط آنکه از کسانی باشند که در حالت باخودی عمل به تکلیف کنند، شایسته نام«ولی»می‏داند.(الفرقان بین اولیاء الرحمن و اولیاء الشیطان، ص 42-45).
ابن تیمیه کاربرد کلمه«محبت»را در رابطه بنده و خدا جایز می‏داند؛اما«عشق»را جایز نمی‏داند و انتساب این نحوه استعمال به مشایخ را نمی‏پذیرد.(ص 192).
همچنین است«سماع»که بر روی هم با آن موافق نیست(ص 207)؛مگر اینکه شنیدنش از روی قصد و عمد نباشد و بر حسب تصادف، کسی به مجلس سماع برسد.
در مسأله«حقیقت محمدیه»و مسأله«ولایت»و«ختم ولایت»، آن گونه که ابن عربی مطرح کرده، پیداست که با مذاق ابن تیمیه و نیز مشایخ سلف منافات وجود دارد. (ص 236-237.)مسأله«ولایت»را نخست حکیم ترمذی مورد بحث قرار داده؛امّا غلّو در این معنا از ابن عربی است.(ص 258).
بالاخره مشایخ سلف صوفیه و سلفیه و ابن تیمیه، برآنند که محبت اهل بیت و احترام به عموم صحابه- بی‏آنکه هیچیک از یاران و خویشان پیغمبر، معصوم تلقی شوند-جزء سنت اسلام و مسلمانان است و در این مسأله با شیعه(و یا به تعبیر ابن تیمیه و سلفیه:با رافضه)تقابل دارند.و می‏دانیم که ابن تیمیه کتاب منهاج السنة النبویة را علیه شیعیان نوشت.
ابن تیمیه برخلاف وهابیان و سلفیان متأخر(که به ابن تیمیه نیز استناد می‏کنند)زیارت شرعیه قبور را رد نمی‏کند؛و حتی زیارت پیغمبر-ص-را مستحب می‏داند.و همچنین وقوع کرامات برای اولیاء را ممکن می‏انگارد.بدین گونه در این کتاب، ما با چهره‏ای از ابن تیمیه آشنا می‏شویم که قدری متفاوت با تصویری است که از او در اذهان داریم.

تبلیغات