تصوف در آثار ابن تیمیه
آرشیو
چکیده
متن
کتاب در نخستین نگاه ممکن است برای خواننده عجیب باشد؛زیرا همگان ابن تیمیه را یک حنبلی متصلب و یک سلفی متعصب و حتی خشک اندیش میشناسند.اما حقیقت این است که هم میان حنبلیان صوفی فراوان داریم و هم به طوری که در این کتاب به تفصیل بررسی شده است سلفیان در اعتقادات با صوفیان متشرع، یا در واقع زهاد و متنسکان که«سلف صالح»صوفیان شمرده میشوند، همراهند.و این، نکتهای است که از مطالعه کتاب صفة الصفوة و حتی تلبیس ابلیس ابن الجوزی(عالم حنبلی)نیز برمیآید.زیرا او نیز انتقادش متوجه صوفیه، در شکل فرقه هایی است که بدعتگرند؛و گرنه در حدی که با شریعت و سنت همراه باشند بر ایشان اعتراض ندارد.نکته مهم در این همسویی آنجاست که به هر حال هر انسانی از داشتن زندگی درونی و معنویت ناگزیر است و قشریترین آدمها ناچار است به پرواز روح و اندیشه و جنبش احساسات و عواطف- هر چند در گوشهای مجال و میدانی بدهد.
اکنون نگاهی به مباحث کتاب بیفکنیم:سلفیه منسوب است به«سلف صالح»که مراد از آن، صحابه و تابعان و تابعان تابعان است.ابن تیمیه«سلف»را چنان تعریف می کند که گذشته از اینان، شامل شیوخ پیشین تنسک و تصوف، امثال سفیان ثوری و عبد اللّه بن مبارک و فضیل عیاض و یوسف بن اسباط و سهل بن عبد اللّه تستری و بشر حافی و احمد بن ابی الحواری و حارث محاسبی و حتی کسانی که متأخرترند و مشخصا«صوفی»محسوب می شوند نیز میشود؛همچون عبد القادر گیلانی و ابو عبد اللّه بن خفیف و عمرو بن عثمان مکی(ص 12-13).در روش سلف، بنابراین است که«صریح معقول از صحیح منقول بیرون نرود».و در اینجاست که صوفیه و سلفیه در برابر متکلمان و اهل فلسفه قرار میگیرند.
آثار و مطالبی که ابن تیمیه راجع به صوفیه نوشته است، کم نیست و خود نیز در زندگی بر شیوه پارسایان میزیسته است.از جمله کتابهای ابن تیمیه در مضمون زهد و تصوف عبارت است از التحفة العراقیة فی الاعمال القلبیة و قاعدة المحبة و کتاب الاستقامة و کتاب التصوف و رسالة الصوفیة و الفقراء(ص 31-34).البته ابن تیمیه فتاوی و رسالاتی هم بر ضدّ صوفیان افراطی وحدت وجودی دارد؛مانند الفرقان بین اولیاء الرحمن و اولیاء الشیطان.و نیز ظاهرا رسالهای در رد پیروان ابن سبعین.امّا آن، بحث دیگری است و در رسالاتی که پیشتر نام بردیم، ابن تیمیه از«مقامات»و«احوال»و نیز مصطلحات اهل سلوک، مانند خوف، رجاء محبت، توکل، اخلاص و شکر سخن در میان آورده است. (ص 31 و 181-193).
ابن تیمیه صوفیه را به سه دسته«صوفیة الحقایق»و «صوفیة الارزاق»و«صوفیة الرسم»تقسیم میکند. (ص 50).و کتابهای ابو طالب مکی و ابو حامد غزالی را بر روی هم میستاید.(ص 51-52).و همچنین از معمر بن زیاد اصفهانی و کلاباذی و ابو نعیم اصفهانی با احترام نام میبرد که نسبت به قشیری(مؤلف رسالة القشیریه)از بدعت و هوی دورتر بودهاند.(ص 53).و البته بر مجموع کتابهای زهد و تصوف این ایراد را دارد که منقولات بی مأخذ شامل احادیث ضعیف یا مجعول دارد.این ایراد بر بعضی از کتابهای فقه و حدیث نیز وارد است.(ص 56- 57).و ابن تیمیه بر اینان نیز ایراد گرفته است.
نظریات سلفی ابن تیمیه در مسائل کلامی و درگیریش با متکلمان او را بار دیگر به مشایخ زهد و تصوف نزدیک میکنند.مشایخی مانند ابراهیم ادهم، بشر حافی، سهل تستری، عمرو بن عثمان مکی، ابن خفیف، فضیل عیاض، معروف کرخی، ذوالنون مصری، سریّ سقطی و حتی با یزید و از متأخران عبد القادر گیلانی و عدی بن مسافر.پیداست که درباره دو تن اخیر الذکر، پیروان و منتسبانشان، یعنی قادریه و یزیدیه، مورد مخالفت ابن تیمیه بوده است.حلول و اتحاد و پیروان این نظریه هم در نظر ابن تیمیه(و نیز در نظر متصوفه تا زمان جنید)مردود است.ابن تیمیه با طرفداران ابن عربی و ابن فارض و ابن سبعین در زمان خودش درگیری داشته و کار به شکایت علیه او کشیده شده است.(ص 87 به بعد.)
در اثبات صفات-که مسأله معرکة الآراء فرق کلامی است-طبق آنچه مولف کتاب بررسی کرده است، مشایخ صوفیه و سلفیان همگامند.(ص 130 به بعد.)و آنچه خلاف مذهب سلف و سلفیه از مشایخ در این باب نقل شده است، ابن تیمیه بر نقل آن نقد میکند؛و همچنین است در تأویل بعضی احادیث که مشبهه و مجسمه بدان استناد میکنند.(ص 145 و 151-153).
در مسأله مقامات العارفین، ابن تیمیه نظر بو علی سینا را در اشارات و تنبیهات تأیید مینماید(167)و فنا را آن گونه که شهاب الدین سهروردی در عوارف المعارف بیان نموده، قابل قبول دانسته است.(ص 172-173).اما میگوید فنای ادعایی منافقان ملحد و مشبّه، به کفر و ضلال میکشد.(ص 173-175).و نیز عقلاء المجانین را که در حالت بیخودی به تکالیف عمل نمیکنند، به شرط آنکه از کسانی باشند که در حالت باخودی عمل به تکلیف کنند، شایسته نام«ولی»میداند.(الفرقان بین اولیاء الرحمن و اولیاء الشیطان، ص 42-45).
ابن تیمیه کاربرد کلمه«محبت»را در رابطه بنده و خدا جایز میداند؛اما«عشق»را جایز نمیداند و انتساب این نحوه استعمال به مشایخ را نمیپذیرد.(ص 192).
همچنین است«سماع»که بر روی هم با آن موافق نیست(ص 207)؛مگر اینکه شنیدنش از روی قصد و عمد نباشد و بر حسب تصادف، کسی به مجلس سماع برسد.
در مسأله«حقیقت محمدیه»و مسأله«ولایت»و«ختم ولایت»، آن گونه که ابن عربی مطرح کرده، پیداست که با مذاق ابن تیمیه و نیز مشایخ سلف منافات وجود دارد. (ص 236-237.)مسأله«ولایت»را نخست حکیم ترمذی مورد بحث قرار داده؛امّا غلّو در این معنا از ابن عربی است.(ص 258).
بالاخره مشایخ سلف صوفیه و سلفیه و ابن تیمیه، برآنند که محبت اهل بیت و احترام به عموم صحابه- بیآنکه هیچیک از یاران و خویشان پیغمبر، معصوم تلقی شوند-جزء سنت اسلام و مسلمانان است و در این مسأله با شیعه(و یا به تعبیر ابن تیمیه و سلفیه:با رافضه)تقابل دارند.و میدانیم که ابن تیمیه کتاب منهاج السنة النبویة را علیه شیعیان نوشت.
ابن تیمیه برخلاف وهابیان و سلفیان متأخر(که به ابن تیمیه نیز استناد میکنند)زیارت شرعیه قبور را رد نمیکند؛و حتی زیارت پیغمبر-ص-را مستحب میداند.و همچنین وقوع کرامات برای اولیاء را ممکن میانگارد.بدین گونه در این کتاب، ما با چهرهای از ابن تیمیه آشنا میشویم که قدری متفاوت با تصویری است که از او در اذهان داریم.
اکنون نگاهی به مباحث کتاب بیفکنیم:سلفیه منسوب است به«سلف صالح»که مراد از آن، صحابه و تابعان و تابعان تابعان است.ابن تیمیه«سلف»را چنان تعریف می کند که گذشته از اینان، شامل شیوخ پیشین تنسک و تصوف، امثال سفیان ثوری و عبد اللّه بن مبارک و فضیل عیاض و یوسف بن اسباط و سهل بن عبد اللّه تستری و بشر حافی و احمد بن ابی الحواری و حارث محاسبی و حتی کسانی که متأخرترند و مشخصا«صوفی»محسوب می شوند نیز میشود؛همچون عبد القادر گیلانی و ابو عبد اللّه بن خفیف و عمرو بن عثمان مکی(ص 12-13).در روش سلف، بنابراین است که«صریح معقول از صحیح منقول بیرون نرود».و در اینجاست که صوفیه و سلفیه در برابر متکلمان و اهل فلسفه قرار میگیرند.
آثار و مطالبی که ابن تیمیه راجع به صوفیه نوشته است، کم نیست و خود نیز در زندگی بر شیوه پارسایان میزیسته است.از جمله کتابهای ابن تیمیه در مضمون زهد و تصوف عبارت است از التحفة العراقیة فی الاعمال القلبیة و قاعدة المحبة و کتاب الاستقامة و کتاب التصوف و رسالة الصوفیة و الفقراء(ص 31-34).البته ابن تیمیه فتاوی و رسالاتی هم بر ضدّ صوفیان افراطی وحدت وجودی دارد؛مانند الفرقان بین اولیاء الرحمن و اولیاء الشیطان.و نیز ظاهرا رسالهای در رد پیروان ابن سبعین.امّا آن، بحث دیگری است و در رسالاتی که پیشتر نام بردیم، ابن تیمیه از«مقامات»و«احوال»و نیز مصطلحات اهل سلوک، مانند خوف، رجاء محبت، توکل، اخلاص و شکر سخن در میان آورده است. (ص 31 و 181-193).
ابن تیمیه صوفیه را به سه دسته«صوفیة الحقایق»و «صوفیة الارزاق»و«صوفیة الرسم»تقسیم میکند. (ص 50).و کتابهای ابو طالب مکی و ابو حامد غزالی را بر روی هم میستاید.(ص 51-52).و همچنین از معمر بن زیاد اصفهانی و کلاباذی و ابو نعیم اصفهانی با احترام نام میبرد که نسبت به قشیری(مؤلف رسالة القشیریه)از بدعت و هوی دورتر بودهاند.(ص 53).و البته بر مجموع کتابهای زهد و تصوف این ایراد را دارد که منقولات بی مأخذ شامل احادیث ضعیف یا مجعول دارد.این ایراد بر بعضی از کتابهای فقه و حدیث نیز وارد است.(ص 56- 57).و ابن تیمیه بر اینان نیز ایراد گرفته است.
نظریات سلفی ابن تیمیه در مسائل کلامی و درگیریش با متکلمان او را بار دیگر به مشایخ زهد و تصوف نزدیک میکنند.مشایخی مانند ابراهیم ادهم، بشر حافی، سهل تستری، عمرو بن عثمان مکی، ابن خفیف، فضیل عیاض، معروف کرخی، ذوالنون مصری، سریّ سقطی و حتی با یزید و از متأخران عبد القادر گیلانی و عدی بن مسافر.پیداست که درباره دو تن اخیر الذکر، پیروان و منتسبانشان، یعنی قادریه و یزیدیه، مورد مخالفت ابن تیمیه بوده است.حلول و اتحاد و پیروان این نظریه هم در نظر ابن تیمیه(و نیز در نظر متصوفه تا زمان جنید)مردود است.ابن تیمیه با طرفداران ابن عربی و ابن فارض و ابن سبعین در زمان خودش درگیری داشته و کار به شکایت علیه او کشیده شده است.(ص 87 به بعد.)
در اثبات صفات-که مسأله معرکة الآراء فرق کلامی است-طبق آنچه مولف کتاب بررسی کرده است، مشایخ صوفیه و سلفیان همگامند.(ص 130 به بعد.)و آنچه خلاف مذهب سلف و سلفیه از مشایخ در این باب نقل شده است، ابن تیمیه بر نقل آن نقد میکند؛و همچنین است در تأویل بعضی احادیث که مشبهه و مجسمه بدان استناد میکنند.(ص 145 و 151-153).
در مسأله مقامات العارفین، ابن تیمیه نظر بو علی سینا را در اشارات و تنبیهات تأیید مینماید(167)و فنا را آن گونه که شهاب الدین سهروردی در عوارف المعارف بیان نموده، قابل قبول دانسته است.(ص 172-173).اما میگوید فنای ادعایی منافقان ملحد و مشبّه، به کفر و ضلال میکشد.(ص 173-175).و نیز عقلاء المجانین را که در حالت بیخودی به تکالیف عمل نمیکنند، به شرط آنکه از کسانی باشند که در حالت باخودی عمل به تکلیف کنند، شایسته نام«ولی»میداند.(الفرقان بین اولیاء الرحمن و اولیاء الشیطان، ص 42-45).
ابن تیمیه کاربرد کلمه«محبت»را در رابطه بنده و خدا جایز میداند؛اما«عشق»را جایز نمیداند و انتساب این نحوه استعمال به مشایخ را نمیپذیرد.(ص 192).
همچنین است«سماع»که بر روی هم با آن موافق نیست(ص 207)؛مگر اینکه شنیدنش از روی قصد و عمد نباشد و بر حسب تصادف، کسی به مجلس سماع برسد.
در مسأله«حقیقت محمدیه»و مسأله«ولایت»و«ختم ولایت»، آن گونه که ابن عربی مطرح کرده، پیداست که با مذاق ابن تیمیه و نیز مشایخ سلف منافات وجود دارد. (ص 236-237.)مسأله«ولایت»را نخست حکیم ترمذی مورد بحث قرار داده؛امّا غلّو در این معنا از ابن عربی است.(ص 258).
بالاخره مشایخ سلف صوفیه و سلفیه و ابن تیمیه، برآنند که محبت اهل بیت و احترام به عموم صحابه- بیآنکه هیچیک از یاران و خویشان پیغمبر، معصوم تلقی شوند-جزء سنت اسلام و مسلمانان است و در این مسأله با شیعه(و یا به تعبیر ابن تیمیه و سلفیه:با رافضه)تقابل دارند.و میدانیم که ابن تیمیه کتاب منهاج السنة النبویة را علیه شیعیان نوشت.
ابن تیمیه برخلاف وهابیان و سلفیان متأخر(که به ابن تیمیه نیز استناد میکنند)زیارت شرعیه قبور را رد نمیکند؛و حتی زیارت پیغمبر-ص-را مستحب میداند.و همچنین وقوع کرامات برای اولیاء را ممکن میانگارد.بدین گونه در این کتاب، ما با چهرهای از ابن تیمیه آشنا میشویم که قدری متفاوت با تصویری است که از او در اذهان داریم.