مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
تمثیل
تمثیل گرایی فلسفی و پیوند آن با ادبیات تمثیلی مولانا در مثنوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
تمثیل گرایی فلسفی بر پایه اعتقاد به دوگانگی جهان ناسوت و لاهوت، صدور معقول در محسوس و نزول از وحدت به کثرت استوار است. این فلسفه که بر ماهیت دو بعدی تمثیل- روساخت روایی و ژرف ساخت فکری- مبتنی است، ساختاری دو وجهی به حکایت تمثیلی می بخشد که یکی نقش ممثل به داستانی و دیگری نقش ممثل فلسفی را برعهده دارد. درآثار مولانا- به خصوص مثنوی- نیز پیوند میان تمثیل گرایی فلسفی و ادبیات تمثیلی را در ساختار داستانی مثنوی مولانا می توان دید، پیوندی که در ادبیات غرب در ارتباط بین سمبولیزم غربی و ایده آلیسم افلاطونی دیده می شود.در این جستار، ضمن مروری بر ریشه های تمثیل گرایی فلسفی، تجلی این فکر در جهان بینی و آثار مولانا مورد نگرش قرار خواهد گرفت و جلوه های این پیوند میان نظام فکری و بیان ادبی در ساختار داستانی مثنوی مولانا مورد بررسی قرار می گیرد، اشکال ساختاری ظهور این گرایش در قصص مثنوی در سه عنوان تعلیق گریزی، مثل گذاری و تفسیر تمثیلی، تحلیل خواهد شد.
اندیشه مثالی و ادبیات مثالی سیر تحول نظریه فلسفی عالم مثلی و پیوند آن با ادبیات تمثیلی با تمرکز بر ادبیات تمثیلی مولانا درمثنوی و فیه مافیه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
نظریه عالم مثلی- اعتقاد به وجود جهانی مثالی که پیش از خلق دنیای مادی موجود بوده است- پیش از افلاطون در اندیشه های زرتشت و اعتقاد او به جهان فروشی وجود داشته است. چنین تفسیری از وجود دوگانه جهان (جهان «مثالی و عالم «سایه»)، در اندیشه فلاسفه و عرفای اسلامی نیز نفوذ کرده، از آن به «اعیان ثابته»، «عالم مثل معلقه» و ... تعبیر شده است. در اندیشه یونگ نیز وجود «کهن الگو» ها را در جهانی ماورای ادراک محسوس («ناخودآگاه جمعی»)، تفسیرجدید و انسان شناسانه ای از همان صورت های مثالی و عالم مثلی دانسته اند. همه این نظریه ها برپایه صدور معقول درمحسوس و نزول از وحدت به کثرت و نظام سلسله مراتبی استوار است. چنین دیدگاه هایی وقتی به تبلور ادبی می انجامند، شکلی از ادبیات تمثیلی یا رمزی را به وجود می آورند که درونمایه ای دوگانه («ممثل به» ملموس و «ممثل» مجرد) به اثر می بخشد. در آثار و افکار مولانا نیز این جهان بینی فلسفی و نمودهای ادبی آن به روشنی قابل پیگیری است. مبانی نظری این تفکر را در مثنوی و فیه مافیه و نمودهای ادبی آن را در مثنوی می توان مشاهده کرد.این جستار، ضمن توصیف سیر تحول این افکار، پیوند نظریه فلسفی عالم مثلی را با ادبیات تمثیلی - که در ارتباط بین سمبولیزم غربی و ایده آلیسم افلاطونی متجلی شده است- مورد بررسی قرار می دهد و به بیان نمودهای فکری و ادبی آن درجهان بینی مولانا و ادبیات تمثیلی او در مثنوی و فیه مافیه می پردازد.
یک حکایت، چند روایت نقد و نظری تطبیقی بر داستان «نگریستن عزراییل بر مردی...» در مثنوی و الهی نامه، با نگاهی به چند ماخذ دیگر (عنوان عربی: حکایة واحدة، روایات متعددة دراسة نقدیة مقارنة لقصة «نظرة عزراییل إلی رجل...» فی المثنوی و إلهی نامه، خلال دراستها فی مصادر أخری)
حوزه های تخصصی:
توضیح و تفسیر قصه ها و تمثیل ها در مثنوی مولانا، کلید شناخت این حماسه عرفانی بزرگ است؛ زیرا مولوی، قصه و تمثیل را برای اثبات دعاوی و آشنایی ذهن مخاطب با عقیده و نظر حکمی و عرفانی خود به کار می برد.در مقاله حاضر سعی شده است با مقایسه یکی از حکایات مثنوی به نام «نگریستن عزراییل بر مردی...» با چند ماخذ دیگر قبل از مثنوی، وجوه برتری قصه پردازی مولانا بر سایرین تبیین شود. به همین منظور، این حکایت از دفتر اول مثنوی با همین حکایت در آثاری مانند کیمیای سعادت غزالی، الهی نامه شیخ عطار، کشف الاسرار میبدی، ترک الاطناب فی شرح الشهاب ابن قضاعی و جوامع الحکایات عوفی، به شیوه نقد تطبیقی مقایسه شده است.مخاطب با مطالعه این آثار درمی یابد این حکایت در مثنوی، طرب انگیزتر و جامع تر از سایر آثار است و رابطه منطقی تری میان اجزای آن وجود دارد.چکیده عربی:إن المفتاح الحقیقی لمعرفة المثنوی بوصفه أکبر حماسة عرفانیة، یتمثل فی توضیح قصصه وتمثیلاته وتفسیرها؛ لأن مولانا جلال الدین یستخدم القصة والتمثیل لإثبات عقائده الحکمیة والعرفانیة وتعرّف المخاطب علیها. ومن هذا المنطلق یحاول هذا المقال جوانب تفوق مولانا فی تناول القصة علی الآخرین بعد مقارنة إحدی حکایات مثنوی بعنوان «نظرة عزراییل إلی رجل...» بمصادر أخری تسبق المثنوی. وتحقیقا لهذا الهدف تم دراسة تلک الحکایة الموجودة فی الدفتر الأول من المثنوی مع أخواتها الموجودة فی نتاجات أخری: ککیمیاء السعادة للغزالی، وإلهی نامه للعطار، وکشف الأسرار لمیبدی، وترک الإطناب فی شرح الشهاب لابن القضاعی، وجوامع الحکایات للعوفی علی سبیل الدراسات النقدیة المقارنة.والقارئ بعد قراءة تلک النتاجات یدرک أن الحکایة المذکورة فی المثنوی ألطف وأجمع من مثیلاتها فی باقی النتاجات وأن هناک انسجاما أکثر بین أجزاءها إذا ما قورن بتلک النتاجات.
تمثیل آکویناس و مقایسه آن با کلی مشکک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیشتر متالهانِ چه مسلمان چه مسیحی درپی یافتن راهی بوده اند که در طی آن فهمی هر چند ناقص از خداوند امکان پذیر باشد. فیلسوفان مسلمان محمولات تشکیکی را مطرح کرده اند و قدیس اکویناس برآن است که صفات به نحو تمثیل به خداوند اسناد داده می شود و این حد میانه ای است بین مشترک لفظی و معنوی. این مقاله با رجوع به منابع مختلف، دیدگاه توماس آکویناس درمورد تمثیل را شرح و سپس با دیدگاه رایج در فلسفه اسلامی مقایسه می کند و در پایان آن را مورد نقد و ارزیابی قرار می دهد. خواهیم دید که اصرار بر اندراج تمثیل ذیل مشترک لفظی مشکل را ناگشوده خواهد گذاشت و فهم صفات باز هم امکان ناپذیر خواهد ماند. اما قبول معنای واحد و اذعان به شدت و ضعف هم فرق چندانی میان تمثیل و حمل تشکیکی رایج در فلسفه اسلامی بر جای نخواهد گذاشت.
تمثیل در امثال فارسی و عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمثیل بیان غیرمستقیمی است که اساس آن بر تشبیه بنا می شود؛ بدین ترتیب که فرد برای بیان ذهنیت خویش که معمولاً مفهومی عقلی و نامحسوس است، عینیتی محسوس را برمی گزیند تا ذهنیت خود را به وسیله آن القا کند. در بلاغت قدیم و جدید به تمثیل توجه شده، آن را وسیله ای برای تصویرگری می دانند. از این رو و به استناد کتاب های نقدی و بلاغی جدید و قدیم و با نگاهی به امثال که در اکثر آنها برای نزدیک کردن معنا به ذهن و تأثیر بیشتر در مخاطب از تخیّل و تصویرگری و تمثیل استفاده شده است؛ می توان گفت نه تنها در امثالی که رویکرد تشبیهی دارند؛ بلکه در سایر مثل ها نیز نوعی تمثیل و تصویرگری وجود دارد. به عبارت دیگر میتوان مدّعی شد که تمثیل فقط آن معنای تشبیه یا استعاره تمثیلیه نیست؛ بلکه حتی در امثال کنایی هم میتوان تمثیل یافت. با نگاهی به کتابهای امثال درمی یابیم که مَثَل گاه رویکرد تشبیهی، گاه استعاری و گاه کنایی دارد و حتی گاه حکمتی است، پندآمیز که شیوع در بین مردم باعث شده، آن را در زمره امثال بیاورند.
این مقاله حاصل پژوهشی عمده در جهت معادل یابی امثال فارسی و عربی است. از جمله دستاوردهای این مقاله تحقیقی این است که مبالغه در تمثیل عربی درمقایسه با فارسی بسیار زیاد است و نیز امثال بسیاری در دو زبان کاربرد مشترک دارند؛ اما در قالبهای متفاوتی؛ از جمله مَثَل، مثالک (اگزمپلوم) ( Exemplum ) ، حکایت انسانی و حکایت حیوانی(فابل) ( Fable ) و اسلوب معادله بیان شده است. به عبارت دیگر اگر مثلی در فارسی با مثل دیگری در عربی معادل شد، لزوماً نبایستی از یک نوع باشد.
همچنین علاوه بر انواع محتوای امثال که در کتابها به آن اشاره شده، می توان دو مورد « به تصویر کشیدن صفت » و« مبالغه در یک صفت » را هم به محتوای تمثیل ها افزود
اهداف و ابزارهای کاربرد تمثیل در دیوان خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمثیل یکی از مباحث گسترده، پرسابقه و پرکاربرد در اشعار شاعران در دوره های مختلف شعر فارسی است. با توجه به اهمیت این موضوع، در کتابهای بیانی و بلاغی تعریفهای متعدد و پریشانی برای آن نقل کرده اند. خاقانی که یکی از نمایندگان صاحب سبک شعر در دوره سلجوقی محسوب می شود، به مقوله تمثیل نگاهی ویژه دارد. در این مقاله نگارندگان در ابتدا ضمن پرداختن اجمالی به تعریفهای مختلف تمثیل، اشعار خاقانی را از این جنبه در دو مقوله اصلی؛ یعنی اهداف و همچنین ابزار کاربرد تمثیل بررسی کرده، در پایان به این نتیجه رسیده اند که اولاً بخش عمده ای از اندیشه محوری خاقانی که از ویژگی های معمول و مرسوم شاعران این عصر است، در تمثیلات وی؛ بویژه تمثیلاتی که به صورت تلمیح در آموزه های قرآنی و اعتقادی بیان شده، تجلّی پیدا کرده است؛ ثانیاً اغراض و ابزار متنوّع کاربرد تمثیل در اشعار خاقانی، گواه دیگری بر فردیت و سبک شخصی وی محسوب می شود.
کارکرد تمثیل از دیدگاه منتقدان رمانتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمثیل از جمله اصطلاحاتی است که علیرغم کاربرد گسترده و قدمتش در بلاغت غرب بخاطر برخی اشتراکات و اختلاطهایی که با دیگر آرایههای بلاغی مانند استعاره، نماد، رمز، کنایه و... داشته منتقدان ادبی و بلاغیون را در ارائة تعریف دقیق و تعیین حدود و کارکردهایش با سردرگمی مواجه کرده، و از این رو اهمیت و اعتبارش در ادوار مختلف براساس جریانهای فکری موجود دچار افت و خیزهای فراوان شده است.
مکتب رمانتیسم از جریانهایی بود که نظریهپردازانش برای اولین بار ویژگیها و کارکرد تمثیل در قیاس با نمادرا بررسی کرده و سعی کردند تا مرزهای این دو اصطلاح را با ارائة تعریف دقیق و مشخص ساختن ویژگیهای هر یک، روشن سازند. در واقع ما معنای مدرن تمثیل را مدیون نظرات کسانی چون، گوته، شلینگ، اگوست ویلهلم شلگل و کالریج هستیم. این نظریه پردازان، اولین تلاشهای نظاممند در تبیین و تعریف اصطلاح تمثیل را به معنای امروزی انجام دادند. براین اساس هدف نگارنده در این جستار، ارائه گزارشی از کارکردها و ویژگیهای تمثیل در مکتب رمانتیسم از رهگذر مرور نظریات منتقدان صاحب نظر در این باب، مانند؛ گوته، شلینگ، ا.و. شلگل و کالریج بوده است.
نگرش آیرونیک شمس تبریزی به گفتمان ها و نهادهای جامعه عصر خود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله درپی نمایاندن تصویری از جهان ذهن و اندیشه شمس تبریزی است. نویسنده درصدد است تا نخست با تکیه بر تصاویر بلاغی و رتوریک متن مقالات، انسجام فکری موجود در ورای ظاهر آشفته و درهم ریخته مقالات و راز تاثیرکلام شمس را نشان دهد؛ دیگر اینکه عامل فردیت شمس و مقالات را در تاریخ تصوف و به ویژه نثر عرفانی فارسی به تصویر بکشد. ازاین رو، ابتدا صورت های بلاغی پربسامدی چون تمثیل، استعاره، رمز و پارادوکس را به عنوان نقطه اشتراک مقالات با سنت عرفانی پیش از خود مطرح کرده و سرانجام فردیت متن را در زبان و نگرش آیرونیک شمس نشان داده است. به همین سبب، پس از بیان مفهوم آیرونی، انواع و ویژگی های آن و نگاه آیرونیک شمس به گفتمان ها و نهادهای عصر خود را به تفصیل بحث کرده و در پایان به کارکرد آیرونی در مقالات پرداخته است.
تمثیل، تصویر یا صنعت بدیعی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمثیل در شعر فارسی کاربردی دیرینه دارد و در سبک هندی از ویژگی های آن است. اهل بلاغت از گذشته تا امروز در تعریف و انواع آن دیدگاه های متفاوت داشته اند. گروهی آن را تصویر از نوع تشبیه یا استعاره دانسته و عده ای دیگر آن را صنعت بدیعی محسوب نموده، ضرب المثل ها را نیز تمثیل دانسته اند. در این مقاله سعی شده ضمن نقل و نقد دیدگاه ها و تعاریف مختلف از تمثیل، تعریفی دقیق از تمثیل ارائه و انواع آن معرفی گردد و مشخص شود که تمثیل از شاخه های تشبیه، لذا تصویر است و ذیل علم بیان جای می گیرد.
بررسی تطبیقی نظریه تشکیک ملاصدرا و نظریه تمثیل آکوییناس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل معناشناختی اوصاف الاهی همواره مورد توجه متکلمان، فلاسفه و عرفا بوده و نظریات مختلفی در این باب بیان شده است. محدودیت¬های زبان بشری از یک طرف، و وجود نامتناهی خداوند از طرف دیگر، سبب شده است که دست یافتن به تبیینی معقول از اوصاف الاهی دشوار گردد. ملاصدرا با استفاده از اشتراک معنوی و تشکیک در وجود، میکوشد به گونه ای در باب اوصاف الاهی سخن بگوید که هم تعالی خداوند حفظ گردد و هم شناخت و اتصاف ذات باری تعالی به اوصاف ایجابی، ممکن شود. توماس نیز با نفی اشتراک لفظی محض و اشتراک معنوی متواطی و طرح نظریه¬ی تمثیل، خود را از افتادن در دام تشبیه و تنزیه می¬رهاند. در این مقاله، به بررسی و مقایسه¬ی این دو دیدگاه پرداخته میشود.
تصویرهای شگفت از جهان آخرت در روایات نبوی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
برخى جلوه های بدیع و جذّابی سخنان پیامبر اسلام، و تصاویرهاى زنده و زیبایی است که در آنها حقایق غیبى و معارف توحیدی، در قالب های محسوس و عینی، به نمایش در آمده اند، و موضوعات معنوی و حالات نفسانی و درونى بر پرده ظهور حاضر شده اند.آن حضرت، با بهره گیری از تشبیهاتی نغز و تمثیلاتی زیبا و استعاراتی بدیع و توضیحاتی دقیق، با استفاده از سایر روش های تصویر آفرینی، چنان تابلوهای زنده و زیبایی آفریده است که تصاویر روح پرور آن، چشم ها را می نوازد و عواطف و احساسات را برمی انگیزد و اندیشه را به تکاپو وا می دارد.در این نوشتار، به نمونه هایی از این تابلوهای زنده، که در قالب آنها، حقیقت معاد و جهان آخرت به صورتی گویا و مجسم به نمایش درآمده، اشاره شده است.
وحدت شخصی وجود در آینه تمثیل های عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، تلاش شده است تا ضمن بیان مقصود عارفان مسلمان از وحدت شخصی وجود، مهم ترین تمثیل های عرفانی در تبیین مساله مورد کنجکاوی قرار گیرد.
به نظر عارفان مسلمان حقیقت وجود واحد است من جمیع الجهات و مخصوص و منحصر در خداوند متعال و همه ما سوی الله از تجلیات و شئونات حق تعالی هستند؛ به یک معنا موجودند و به یک معنا معدوم اند؛ نه اینکه ما سوی الله عدم محض و من جمیع الجهات باشد؛ یا نعوذ بالله ما سوی الله عین خداوند باشد، بلکه منظور از «وجود»، تنها وجود حق تعالی است و غیر از حق هر چه هست «نمود» است، هستی نماست؛ چنان که در کلام امام رضا (ع) آمده است، مانند مظهری است که در آینه پیدا می شود یا مانند موجی است که از دریا برمی خیزد یا مانند نوری است که در آبگینه های بارنگ های مختلف پدیدار شده است.
تفسیر قرآن به سنّت در کلام امیرالمومنین علی(ع)
حوزه های تخصصی:
تفسیر قرآن به سنّت در مرحلة بعد از تفسیر قرآن به قرآن و در طول آن است و معیّت آن دو با هم، لازم و ملزوم است. یعنی حجّیّت قرآن به جهت اینکه کلام خداست، ذاتی است ولی حجّیّت سنّت را خداوند در قرآن تجویز فرموده است.
بدان جهت که نمی توان همه آیات قرآن را با خود قرآن تفسیر کرد که لازمه اش کفایت قرآن و عدم نیاز به سنّت و اهل بیت(ع) است، چاره ای جز رجوع به سنّت معصومین برای تفسیر قرآن نیست که آن، یکی از بهترین و ضروری ترین راه های شناخت قرآن و یکی از منابع تفسیر قرآن است. ولی از آنجا که بحث ما، بررسی روایت تفسیری علی (ع) است، لذا مقصود ما در این مقاله، احادیث تفسیری است که علی(ع) از پیامبر(ص) نقل می کند و آن اقسامی دارد که عبارتند از:
الف ـ تفسیر قرآن با تکیه بر فضیلت آیات.
ب ـ بیان مقصود و معانی کلمات و اصطلاحات.
ج ـ بیان مصداق (مصداق انحصاری، مصداق اکمل، یکی از مصادیق).
د ـ تفصیل مطالب و تبیین داستان های قرآنی.
هـ ـ بیان تأویل آیه.
و ـ بیان شأن نزول آیه.
ز ـ بیان امور تاریخی و پیشگوئی آینده.
ح ـ تطبیق
ط ـ تمثیل و ... .
داستان آفرینش و سرگذشت حضرت آدم(ع) در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگرش های متفاوت به داستان آفرینش انسان، با تنوع روایات، گرایش های گوناگونی را در حوزه مباحث درون دینی و حتی برون دینی ایجاد کرده است. کوشش برای فهم همه ابعاد این داستان و آگاهی از رمز و رازهای خلقت آدمی اگرچه مطلوب، اما بسیار دشوار است. ترتیب عناصر محوری این داستان و احراز تقدّم و تأخر آن نیز چندان آسان نیست.
در این نوشتار، پس از گذری بر پیشینه تاریخی بحث خلقت، به مفهوم حقیقت و تمثیل در داستان آفرینش آدم پرداخته شده و سپس اجزاء گوناگون آن در قرآن همانند: تکلم خداوند با ملائک، خلافت، پرسش فرشتگان و پاسخ خداوند، تعلیم و عرضه اسماء بر آدم و ملائک، سجده فرشتگان و امتناع ابلیس، اسکان آدم در بهشت، شجره ممنوعه، هبوط آدم، دریافت کلمات توسط آدم و توبه خداوند بر وی تحلیل و بررسی گردیده است. گفتنی است بررسی سیاق در دریافت مفهوم هر یک از عناصر مذکور نقشی تعیین کننده دارد؛ زیرا با در نظر گرفتن ارتباط این اجزاء، معنای حقیقی آن بهتر رخ می نماید.
نتیجه برآمده از این پژوهش گویای آن است که داستان آفرینش و سرگذشت انسان در قرآن، متضمن مفاهیم عمیق فلسفی- عرفانی و شیوه بیان آن بر وجهی تمثیلی است؛ به گونه ای که ساختار درونی داستان حاکی از واقعیت، اما ترکیب و بیان آن به صورت یک حادثه و بر وجه تمثیل است.
استفاده های تمثیل به عنوان کاربرد زبان شناختی میان همگانی های زبانی و ریشه های فرهنگی (اصل مقاله به زبان فرانسوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر بر آن است تا به بررسی استفاده تمثیل به عنوان نوعی از کاربردهای زبانشناختی بپردازد. در این ساحت از کاربرد زبانشناختی، تمثیل از توصیف واقعیتهای مرتبط با زندگی روزمره و بازنمودهای اجتماعی ـ که از آنها برگرفته شدهاند ـ استفاده میکند.
این مقاله در چهارچوب مطالعه منظورشناختیِ کاربردهای گفتمانیِ تمثیل قرار میگیرد که در دو فرهنگ متفاوت فرانسوی و تونسی شکل گرفته است. به عبارت دیگر، این مقاله به مطالعه تمثیل به عنوان کاربرد زبانی در ابعاد محلی و جهانی میپردازد. بررسی مثالها نخست در چهارچوب تحلیل استفاده تمثیلهای مشترک در زبان فرانسه و عربیِ گویشی، و سپس تحلیل گوناگونیهای جامعهشناختی زبان مرتبط با این دو زبان انجام میشود. از سوی دیگر، پژوهش حاضر بر اساس ریشههای فرا زبانی مرتبط با بازنمودهای ذهنی و اجتماعی با ماهیتِ اساساً فرهنگی صورت میگیرد.
واقع نمایی قرآن و تأثیر آن در تفسیر از دیدگاه علامه طباطبائی (با تأکید بر ابعاد بلاغی)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
قرآن کریم در تعابیر بلاغی خویش از قبیل تشبیهات، مجازها و استعاره ها زبان بیان واقع داشته است. مقالة حاضر به هدف اثبات این موضوع با توجه به دیدگاه علامه طباطبائی و پاسخ گویی به شبهات مربوط، به نگارش درآمده است.
در میان اقسام تشبیه، تشبیه وهمی در قرآن به کار نرفته و نمونه های ادعایی آن از قبیل تشبیه شکوفة درخت جهنم به سرهای شیاطین و جن زدگی دیوانگان، مصداق این نوع تشبیه نیست.
مجاز و استعارة قرآنی نیز، در عالم واقع، پشتوانه دارد و همین، ملاک صحت یا خطای کاربرد مجاز و استعاره است.
در میان اقسام مبالغه، دو قسمِ تبلیغ و اغراق که از امکان عقلی بهره مندند، در قرآن یافت می شوند؛ اما غلوّ که فاقد امکان عقلی است، در قرآن به کار نرفته و نمونه های گفته شده را می توان پاسخ داد.
نمود دیگر بلاغت در قرآن، قصه های قرآنی است که نویسندگانی برخی از آنها را به جهت ظاهر تمثیلی، غیرواقعی دانسته اند، ولی سخن آنان پذیرفتنی نیست.
ردّپای عرفان و تصوف در تمثیل دو مار ادبیات مانوی و ادبیات کلاسیک ایرانی1(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمثیل عرفانی چون حماسه ای است روحانی که از عشق ورزی به معشوق ازلی حکایت می کند و حکایات صوفیه در قالب حکایات و تمثیل ها، بخش مهمی از ادبیات عرفانی را تشکیل می دهند. این حکایات با اهداف گوناگونی در کتب صوفیه به کار گرفته می شوند که عمده ترین آنها تعلیم و ترغیب صوفیه در سیر و سلوک است. مجموعه ای از این حکایات تمثیلی به ادبیات مانوی، به ویژه تمثیل های عرفانی این متون، بازمی گردد. با وجود اینکه هیچ متن کاملی از این گنجینه ادبیِ بسیار غنی، باقی نمانده است، حکایت «دو مار سنگین بار و سبک بار» یکی از حکایات تمثیلی عرفانی به جا مانده از مجموعه دست نوشته های سغدی مانوی است. از سوی دیگر ادبیات کلاسیک ایرانی، به ویژه سبک عرفانی آن با ظهور گویندگان عارفی همچون مولانا، عطار، حافظ و ده ها شاعر و عارف دیگر، رنگ جدیدتری به خود گرفت. این مقاله کوشیده است به ارتباط و مقایسه میان این تمثیل عرفانی در ادبیات مانوی و ادبیات کلاسیک ایرانی بپردازد.
بررسی کارکرد تمثیل در آثار ادبی تعلیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادب تعلیمی یکی از انواع ادبی است که از ساحت اخلاقی و آموزش ویژه ای سخن می گوید. آنچه در آثار ادبی تعلیمی، تعلیم و پند و اندرزهای اخلاقی را حلاوت بخشیده است و تأثیرگذاری آن را دو چندان ساخته است، استفاده از ابزار کارآمد تمثیل است که با بسامدی درخور توجه در متون تعلیمی ادبی نمود یافته است. پدید آورنده آثار تعلیمی برای تقریر و توضیح مطلب اخلاقی خود یا ایضاح و تثبیت آن در ذهن مخاطب از این شیوه ی ادبی بهره می جوید. یافته های تحقیق بیانگر آن است که کاربرد فراوان تمثیل در آثار ادبی تعلیمی، حاکی از ارتباطی دوسویه میان تعلیم و تمثیل است به گونه ای که گوینده با تمثیل، بر مفاهیم اخلاقی که غالباً مطلبی معقول و غیر حسی اند تأکید کرده، با تصریح آن، مخاطبان خود را که غالباً از مردمان عامی اند، متوجه آن می کند. با تکیه بر نتایج حاصل از این تحقیق می توان گفت که تمثیل یکی از مختصات و ویژگی های آثار تعلیمی ادبی است و نمی توان آن را صنعت ادبی (البته در این نوع از آثار) نامید.
نظریة تمثیل ـ تأویل در اندیشة فارابی به مثابة ابزاری زبانی برای پیوند دین و فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیدگاه فارابی دربارة پیوند دین و فلسفه را می توان در دو مقام پدیداری، و فهم مورد بررسی قرار داد؛ نسبت دین و فلسفه در مقام پدیداری از حیثیات مختلفی تشکیل شده است که در برخی دین و فلسفه واحد هستند و در برخی دیگر فلسفه مقدم بر دین است. در این مقام دین و فلسفه از حیث منشأ، فاعل شناسا و مسائل واحد هستند، اما فلسفه از حیث زبان و زمان بر دین مقدم است. بر اساس گذار فارابی از رویکردی طبیعی به رویکردی وحیانی، در دیدگاه وی دربارة نحوة تقدم فلسفه بر دین از حیث زبان، دو نسخة اصلی قابل تشخیص است که از آن ها با عنوان «تقدم منطقی» و «تقدم معرفت شناختی» یاد می شود. از مجموع دیدگاه فارابی دربارة نسبت دین و فلسفه در مقام پدیداری با عنوان «تمثیل» یاد می شود و مهم ترین عنصر این مقام، تقدم فلسفه بر دین از حیث زبان است که با وجود تمایز نسخه ها، در مبانی اصلی مشترک هستند. بر اساس این نظریه دین عبارت است از مثالات محاکی فلسفه که با روش های اقناعی سروکار دارد. اما دین و فلسفه در مقام فهم نیز دارای تعاملاتی هستند که از آن با عنوان «تأویل» یاد می شود. بر این اساس برای دست یابی به فلسفة دینی می توان با استفاده از روش های تأویلی مورد نظر فارابی به حقایقی فلسفی که مثالات محاکی از آن ها حکایت می کنند، دست یافت.