مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
مشترک لفظی
حوزه های تخصصی:
بیشتر متالهانِ چه مسلمان چه مسیحی درپی یافتن راهی بوده اند که در طی آن فهمی هر چند ناقص از خداوند امکان پذیر باشد. فیلسوفان مسلمان محمولات تشکیکی را مطرح کرده اند و قدیس اکویناس برآن است که صفات به نحو تمثیل به خداوند اسناد داده می شود و این حد میانه ای است بین مشترک لفظی و معنوی. این مقاله با رجوع به منابع مختلف، دیدگاه توماس آکویناس درمورد تمثیل را شرح و سپس با دیدگاه رایج در فلسفه اسلامی مقایسه می کند و در پایان آن را مورد نقد و ارزیابی قرار می دهد. خواهیم دید که اصرار بر اندراج تمثیل ذیل مشترک لفظی مشکل را ناگشوده خواهد گذاشت و فهم صفات باز هم امکان ناپذیر خواهد ماند. اما قبول معنای واحد و اذعان به شدت و ضعف هم فرق چندانی میان تمثیل و حمل تشکیکی رایج در فلسفه اسلامی بر جای نخواهد گذاشت.
مقایسه دیدگاه ابن جوزی و زرکشی در مفهوم شناسی وجوه و نظائر
حوزه های تخصصی:
علم وجوه و نظائر از قرون اولیه اسلامی مورد توجه دانشمندان حوزه تفسیر و علوم قرآن بوده است؛ اما هیچ تعریفی از آن ارائه نداده اند. از آنجا که این علم مربوط به معانی واژگان است، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اولین کسی که به طور خاص به تعریف این علم پرداخته ابن جوزی (م 597 ق) است. در دوره های بعد نظر وی توسط زرکشی (م 794 ق) مورد نقد قرار گرفته و تعریف دیگری از وجوه و نظائر ارائه شده است. وجوه در هر دو تعریف ناظر به معانی متعدد است و تنها، واژگان دارای وجوه هستند، نه جملات و عبارات.
از تفاوت های بارز این دو تعریف، تفاوت در تعریف نظائر است. در تعریف ابن جوزی نظائر ناظر به لفظ کلمه است؛ ولی در تعریف زرکشی ناظر به مصادیق یک واژه عام. همچنین، زرکشی در تعریف خود از دو اصطلاح «لفظ مشترک» و «الفاظ مطواطئ» استفاده کرده است. این امر موجب شد چند برداشت از معانی وجوه و نظائر صورت گیرد؛ اما به دلیل خالی بودن تعریف ابن جوزی از اصطلاح، گویا و واضح است.
ریشه شناسی تاریخی واژگان و اثر آن بر فهم مفردات قرآن کریم؛ مطالعه موردی ریشه «قسط»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث نظری شایان توجه در واژه پژوهی، التفات و اعتنا به مقوله «اشتراک لفظی» است. جستاری در میراث زبانی مسلمانان نشان می دهد بسیاری از لغت شناسان، به این مسأله توجه داشته و مباحث نظری آن را پیش برده اند. با این وجود گاه در مقام عمل، اشتراک لفظی نادیده انگاشته شده و برخی لغویان در تحلیلِ چندمعناییِ دو واژه بدون تبار مشترک، به سمت برقراری ارتباط میان تمامی معانی آن کلمات رفته اند و یا، آن واژگان را در شمار «اضداد» جای داده اند؛ رویکردی که لغزش های بسیاری در پی داشته، و به تکلف های فراوانی انجامیده است. نمونه ای از این دست، ریشه پرکاربرد «قسط» است که به دو صورت باب افعال «أقسط» و مصدر «القسط»، و نیز صورت اسمی «القاسط»، با دو معنای متفاوت در قرآن بازتاب یافته است. گاه واژه «قِسطاس» نیز از همین ریشه انگاشته می شود و مجموعِ بسامد هر سه در قرآن کریم، 29 مرتبه است. بسیاری از لغت شناسان با این پندار که واژگان فوق از بناء واحدی ساخت یافته اند، نوعی از ارتباط میانشان جسته اند. این نوشتار می کوشد با بهره گیری از روش «ریشه شناسی» و «معناشناسی دَرزمانی» در علم زبان شناسی تاریخی، ابتدا وام واژگی «قسطاس» و «القسط» که مبتنی بر یک الگوی تعریب شناخته شده است را نمایان سازد؛ آنگاه با مطالعه تطبیقی واژه «القاسط» و نظایر آن در دیگر زبان های سامی، معنای دقیق تری برای این واژه فرا روی نهد. در پایان، به این نتیجه دست یافتیم که واژگان فوق، سه تبار مختلف دارند و تلاقی این سه، نوعی اشتراک لفظی است.
روش تفسیری حکیم ترمذی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تفسیر حکیم ترمذی، مفسر، صوفی، فقیه، و حکیم سده 3ق، بر جای نمانده است. با این حال، در آثار گوناگون او بحث های تفسیری فراوان را می توان یافت. به یک معنا حتی می شود گفت عمده این آثار تفاسیری بر آیات مختلف قرآن هستند. اثرگذاریِ وی در شکل گیری و تکاملِ آموزه های صوفیانه، شناخت آرای تفسیری و روش او برای فهم قرآن را ضروری می کند؛ هم چنان که رویکرد ویژه وی به حکمت و اندیشه ها و علوم باستانی رایج در ماوراء النهر نگاه او به جایگاه علوم بشری در فهم دین، و سر آخر، پیش گامی اش در تفسیر موضوعی قرآن و نظریه پردازی برای تأویل نیز مستلزم همین هستند. وانگهی، فهم قرآن از نگاه وی دو ساحت مختلف را در بر می گیرد: ظاهر قرآن و باطنش، که شناخت هر یک از این دو محتاج کاربرد روشی متفاوت از دیگری است. بناست که در این مطالعه فقط روش وی را برای فهم ظاهر قرآن بکاویم؛ یعنی همان که در ادبیات حکیم ترمذی «تفسیر» خوانده می شود و با «تأویل» یا روش فهم باطن قرآن تقابل آشکاری دارد. بدین منظور، کوشش های وی برای فهم قرآن را در سطوح مختلف الفاظ، عبارات، سوره ها، و کل قرآن به مثابه متنی واحدْ بازشناسی و نوآوری هایش را در این زمینه ها مرور خواهیم کرد؛ هم چنان که بر شیوه های او برای تفسیر موضوعی قرآن کریم تأکید می ورزیم و بدان ها نظری ویژه خواهیم داشت.
ابن میمون و روش مواجهه با آیات تشبیهی کتاب مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مهم ترین دغدغه های فیلسوفان یهودی در قرون وسطی مسیله مواجهه با آیات تشبیهی کتاب مقدس و تفسیر آنها بود.این موضوع به ویژه برای یهودیانی که در قلمرو حکومت اسلامی زندگی میکردند اهمیت بیشتری داشت چرا که برخی از مسلمانان یهودیان را اهل تشبیه میدانستند.بنابر این اندیشمندان یهودی می کوشیدند آیات تشبیهی را به شیوه ای تفسیر کنند که با تعالی و بی همتایی خداوند سازگار باشد.در میان این فیلسوفان ابن میمون که از معروف ترین چهره های تاریخ یهودیت به شمار می آید به شیوه ای نوین به بررسی وتفسیر آیات تشبیهی کتاب مقدس پرداخت.او با تاکید بر یگانگی و تعالی خداوند در مواجهه با آیات تشبیهی روش تاویل را برگزید.ابن میمون کوشید معنای واقعی کلمات به کار رفته در باره خداوند را تعریف کرده وآن را با کلمه ای متعالی و متافیزیکی منطبق سازد.ابن میمون با بررسی کلمات دو پهلو به این نتیجه رسید که آن دسته از کلماتی که به صورت مشترک میان خدا و انسان به کار می روند تنها به صورت مشترک لفظی استفاده می شوند چرا که هیچ سنخیتی میان خدا و مخلوقات وجود ندارد.
گستره مفهومی انتظار با تأکید بر قانون اشتراک لفظی و معنوی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۸
105 - 118
حوزه های تخصصی:
در این تحقیق ابتدا به بحث کلی یا جزئی بودن واژه انتظار و بعد به مراتب و جایگاه آن توجه شده و در ادامه به بحث کیفیت اشتراک این واژه پرداخته می شود که گستره آن به چه صورتی است معنوی یا لفظی؟ و در مرحله بعد مقوله انتظار با نمای تواطی و تشکیک روبرو شده و مورد سنجه قرار می گیرد تا متواطی بودن و یا مشکک بودن آن به اثبات برسد. که در بیان جلوه های انتظار گفته می شود اولاً؛ مقوله انتظار مقوله کلی است نه جزئی. ثانیاً؛ مقوله کلی انتظار، مشترک معنوی است نه لفظی. ثالثاً؛ مقوله کلی انتظار با وصف اشتراک معنوی، با قانون مشکک همراه و همخوان است نه با قانون تواطی. یعنی افراد انتظار نظیر انتظار عام، انتظار خاص، انتظار مثبت، انتظار منفی، انتظار روحی، انتظار قلبی، انتظار قولی و انتظار عملی همه مفهوماً با لحاظ تفاوت در مراتب و درجه، جزو مصادیق انتظار بوده و حمل انتظار بر همه آنها به صورت مصداقی درست می باشد. ولی هرکدام از آنها دارای مراتب و جایگاه خاصی بوده و در بهره مندی از انتظار برخی شدت بیشتر و برخی دیگر با شدت کمتر همراه می باشند.
تحلیل ساحت های ساختاری کلمه «الرحمن»(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
قرآن شناخت سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۱)
123 - 138
حوزه های تخصصی:
معناشناسی و تفسیر دقیق کلمه «الرحمن» نیازمند واکاوی ادبی این لفظ است. نظرات متعددی درباره شئون گوناگون ساختاری کلمه «الرحمن» وجود دارد که با توجه به انفکاک ناپذیری ساحات ساختاری از یکدیگر، اتخاذ قولی در هریک، سبب حصول نتیجه ای متمایز در ساحت دیگر می شود. بنابراین لازم است تحلیلی جامع از همه شئونات ساختمان این کلمه و تبیین رابطه آنها با یکدیگر ارائه شود. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی به این موضوع پرداخته است. برخلاف نظر برخی، ادعای عجمیت و ارتجال، برای «الرحمن» مردود است. با تفحص در استعمالات، نظری جدید برای این کلمه ذیل عنوان «مشترک لفظی» بودن آن ثابت گردید که سبب وجود دو منشأ اشتقاق متمایز می شود: (۱) «رحمه» به معنای مشهور آن؛ (۲) «رَحِم» به معنای نزدیکی. تتبع در استعمالات قرآنی و روایی، بیانگر اراده هر دو استعمال وصفی و عَلَمی برای «الرحمن» است. هیأت اشتقاقی این کلمه برخلاف نظر مشهور، منحصر در صیغه مبالغه نیست و صفت مشبهه نیز می تواند باشد. نوع الف و لام در حالت عَلَمی با توجه به علمیت بالغلبه، زائده غیر لازمه و در حالت وصفی، عهد ذهنی یا حضوری است.