مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
تمثیل
حوزه های تخصصی:
امکان سخن گفتن از خدا از دیدگاه ویلیام آلستون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۱ شماره ۲۵
حوزه های تخصصی:
ویلیام آلستون اعتقاد دارد: پرسش اصلی بحث «سخن گفتن از خدا» این است که «آیا ما میتوانیم از طریق زبان طبیعی به طور حقیقی، معنادار و صادق دربارة خداوند و اوصاف و افعال او سخن بگوییم».
آنچه سبب دشواری این شیوة خاص سخن گفتن شده است، از یکسو به محدودیتهای زبان طبیعی و قالبها و مدلهای آن و از سوی دیگر، به نحوة وجود منحصر به فرد خداوند و تعالی و به کلی دیگر بودن او مربوط میشود.
زبان عادی و رایج ما متناسب با همین عالم امکانی و جسمانی و محدود است. مفاهیم رایج در این زبان در خور این عالم و متناسب با آن هستند. چگونه میتوان از طریق همین مفاهیم و مدلها دربارة امری متعالی سخن گفت که با این عالم و حوادث رایج در آن هیچ شباهتی ندارد؟
مفاهیم امکانی، جسمانی و محدود چگونه میتوانند از موجود و واجبالوجود به بسیط، مجرد، نامتناهی حکایت کنند؟ آلستون در پاسخ به این پرسش معتقد است: ما میتوانیم با استفادة از همین زبان عادی و مفاهیم رایج در آن، زبان دیگری بسازیم که هم قابل اطلاق بر خداوند و هم قابل اطلاق بر انسان باشد.
او معتقد است که برای رسیدن به این مطلوب باید ویژگیهای امکانی، جسمانی و زمانی و مکانی این مفاهیم را کنار نهاده، هستة اصلی معنا را که امری مشترک بین خدا و انسان است، به خدا نسبت دهیم از دیدگاه آلستون، ما ممکن است بتوانیم مفاهیمی از قبیل عشق، علم و قدرت را پالایش کنیم؛ یعنی آنها را از تمام ویژگیهای مخلوقانهای که متناسب با زمانمندی، جسمانیت و غیره است، بپراییم و هستهای از معنا را باقی نگه داریم که قابل اطلاق بر خداوند باشد. چنین واژههای پیراستهای را میتوان به نحو حقیقی بر خداوند اطلاق کرد و با استفادة از آنها میتوان گزارههای صادقی دربارة خدا سامان داد.
آلستون در راه رسیدن به این مطلوب، به نظریة «کارکردگرایی» متوسل میشود. در نظر وی، کلید اصلی داشتن زبان حقیقی مشترک میان خالق و مخلوقات در این نکته نهفته است که ما بتوانیم مفهوم واحد و مشترکی را از اوصاف خدا و انسان بهدست آوریم. او مدعی است که به رغم تفاوت آشکاری که میان خدا و انسان وجود دارد میتوان به این مفاهیم مشترک دست یافت و خاستگاه انتزاع این مفاهیم مشترک کارکرد و عمل مشترک این اوصاف، در خدا و انسان است. واقعیت علم خدا و علم انسان فی حد ذاته مفهوم مشترکی با هم ندارند و ما میتوانیم با توجه به کارکرد مشترک و واحد علم در خدا و انسان، به مفهوم کارکردی واحد و مشترکی دست یابیم که هم قابل اطلاق بر خداوند و هم قابل اطلاق بر انسان باشد.
تمثیل، آیینه اجتماع (سیری در تمثیل های ادبیات عرفانی در آثار عطار و مولانا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمثیل یکی از صور خیال است و یکی از انواع تشبیه به شمار می آید. از آنجا که مشبه به در تمثیل معمولا حسی و ملموس است، می توان از ظاهر آن پی به واقعیت های اجتماعی برد. ادبیات عرفانی ما قسمت عمده ای از گنجینه ادبی ما را شامل می شود و عطار و مولانا کوه موج این دریای عظیم ادب عارفانه هستند. با نگاهی به تمثیل های این دو شاعر بزرگ می توان از ورای آموزه های عرفانی وبا دقت در ظاهر داستان های آنان، به واقعیت های جامعه قرن ششم و هفتم هجری پی برد. اگرچه محور ادبیات عرفانی، به ویژه در شعر این دو شاعر، برتری عالم غیب بر عالم شهادت است، باز هم می توان از ظاهر تمثیل ها و انتخاب موضوعاتی که پیام های عرفانی دارند، اجتماع شاعر را شناخت، زیرا اگر تمثیل را مشبه بهی ملموس برای مشبهی معقول بدانیم، شاعر ناگزیر است از حکایات و داستان هایی به عنوان مثل استفاده کند که برای مخاطبان او شناخته شده باشد؛ پس انتخاب چنین تمثیل هایی خواننده را به فهم اوضاع و احوال اجتماعی شاعر از ورای آموزه های عرفانی و تجربیات شخصی عارفانه نایل می کند.
جایگاه گرمابه در اندیشه، آثار و زندگی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گرمابه های آناتولی از نظر تقسیم فضا و عناصر موجود، شباهت بسیاری به حمام های ایرانی داشتند. مولانا با این حمام ها مانوس و حمام یکی از سه عنصر مورد پسند وی در زندگی بود. بنا به روایات موجود، او بیشتر اوقات در این مکان به خلوت می پرداخت. در آثار وی به ردپای گرمابه و فضاهای آن (جامه کن، خزینه، گلخن و ...) عناصر (نقش گرمابه، قبه، روزن حمام و ...)، مشاغل مرتبط (حمامی، دلاک، تون تاب و ...) و لوازم استحمام (طاس، گل سرشوی، شانه و ...) بر می خوریم که همه نمایانگر توجه و علاقه خاص مولانه به حمام است.
سیمای سازمان از نگاه مورگان
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، ضمن بررسی نقش استعاره های مورگان در مطالعه سازمان ها ، قوت ها و ضعف های تفکر استعاره ای تبیین می گردد. آموزه های اصلی نگرش منشوری مورگان این است که می توان از استعاره های متعدد جهت ایجاد طیفی از بینش های رقیب اما مکمل بهره برد و اندیشه خود را بر مبنای قوت نقطه نظرهای مختلف قرار داد .
ارزش بلاغی مثل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع مثل و تعریف و تحلیل ارزش بلاغی و جایگاه ادبی آن،اغلب در ضمن موضوعات علم بیان و به ویژه در ضمن موضوع استعاره تمثیلیه مورد بحث واقع شده است و این در حالیست که در اثناء آراء و نظریات بلغای صاحب نام و نیز با تامل در زوایای ارزش بلاغی مثل،چنین به نظر می رسد که نه تنها نباید مثل را به حوزه علم بیان،محدود و منحصر نمود بلکه باید آن را عصاره علم بلاغت دانست که هم در علم معانی،مورد بحث واقع شود و هم در بیان و بدیع.از این رو،مقاله حاضر در نگاهی استدلالی و تحلیلی،جایگاه مثل را در علوم سه گانه بلاغت(معانی ،بیان،بدیع)و فنون چهارگانه علم بیان(تشبیه،مجاز،استعاره و کنایه )تعیین می نماید.
تجلی اسطوره در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در روزگار سکوت تاریخ و عصر ناتوانی باستان شناسی این دین و اسطوره است که بشر را یاریگر شده است و او را از دریای تاریک و پرتلاطم رمز و رازهای ذهنی خویش به دنیای زیبای آرام و قرار توانایی رهنمون شده . آنچه بشر رابه ساختن و چگونه زیستن راهنمایی کرده ‘ دین بوده است . سخن از ماورا‘ عالم بالا و قدرتی مافوق ما ‘ سخنی است که از طریق دین به بشر الهام گردیده است . سخن از دین و تعریف دقیق آن کار بسیار دشواری است اگر به آغاز دین نزد بشر بنگریم پیوند ناگسستنی آن با اسطوره معلوم میگردد. اگر سخن درباره دین و اسطوره را درمثنوی پیگیری نمائیم ‘ خواهیم دید مولانا در این بحر خروشان عرفانی ‘ چگونه از دین بهره برده است . مولانا همه علوم را از خدا میداند که به انبیاء آموخته. این نجوم و طبّ وحی انبیاست عقل و حس را سوی بی سو ره کجاست ج2-ص354-18 نگاه درونی مولانا به معنا که جان و حیات مثنوی در آن خلاص شده همان پیوند محکم دین و اسطوره است که بصورت قصه و تمثیل جلوه گر شده است . ای برادر قصه چون پیمانه ایست معنی اندر وی مثال دانه ایست ج1-ص451-2
ملا صدرا و روزنه هائی از عقل به «طور وراء عقل»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۶ شماره ۵۹
بحث و پژوهشی دیگر در سه مطلب بیانی استعاره کنایی، تبعیه و تشبیه تمثیل(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مأخذی نویافته بر تمثیلی کهن(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
وهمناک در ادبیات کهن ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش فروید با عنوان «شگرف» زیر عنوان ادبیات روان کاوانه مطرح می شود. این مقاله، دو اثر از ادبیات کهن فارسی را از دیدگاه گونه ادبی وهمناک بررسی می کند: گنبد سیاه از نظامی گنجوی که متنی شگفت است و حکایتی از فرج بعد از شدت (از تنوخی) که متنی شگرف است. این آثار زیر مجموعه نوع ادبی دیگری اند که وهمناک/ فانتاستیک نام دارد و در آن ترس و تردید خواننده شرط اول محسوب می شود: بسته به این که خواننده حوادث داستان را به علل طبیعی نسبت دهد یا فراطبیعی، داستان به ترتیب زیر عناوین شگرف و شگفت قرار می گیرد. روایت فرج بعد از شدت، به محرمات و ممنوعیت های حاکم بر جامعه می پردازد. دختر قاضی شهر با عمل نباشی، ممنوعیتی را نقض می کند و علیه پدر و جامعه که زنانگی او را فراموش کرده اند، شورش می کند.
تمثیل آینه: سیری در منظومه ی نقش بدیع غزالی مشهدی
منبع:
زبان و ادب ۱۳۷۹ شماره ۱۱
حوزه های تخصصی:
شگردهای نوقدمایی در سبک هوشنگ گلشیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هوشنگ گلشیری یکی از برجسته ترین داستان نویسان نسل دوم ایران بود که نوآوری در صناعت داستان نویسی را بیشتر از طریق احیای شیوه های رایج در فرهنگ روایتی کهن و ترکیب آنها با شگردهای مدرن جستجو می کرد. او شیوه داستانهای تو در تو و تمثیلی ، روایت پاره پاره و اشارتی را که از اوستا، قرآن ، و روایتهای مذهبی و عرفانی وام گرفته بود با شیوه های متداول امروزی درهم می آمیخت تا به یک سبک بومی و ابتکاری دست پیدا کند. تمثیلهای او، با آن که ساختاری ساده و کوتاه دارند اما از جنبه های نیرومند تاریخی، تفکرانگیزی و غنای اندیشگانی برخوردارند. شگردهای اشارتی و بافت پاره پاره در روایت نیز، با همه سادگی و صمیمیت در زبان و بیان، موجب سنت شکنی از ساختارهای مرسوم و پویایی دادن به ذهن خواننده می شوند.
ویژگیهای ساختاری و روایتی حکایتهای مشایخ در مثنویهای عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بخش قابل توجهی از ادبیات کلاسیک فارسی به آثار تعلیمی اختصاص دارد. تعلیم عرفانی در ادبیات فارسی نمود بارزی دارد و نقل و روایت انواع داستانها و تمثیلات، سهم مهمی در تبیین مفاهیم متعالی و آموزه های دینی، اخلاقی و عرفانی داشته است. حکایتهای مربوط به مشایخ صوفیه و شرح احوال و گفتار آنان نیز در حُکم ابزاری در جهت تعلیم است. عطار نیشابوری در آثار منظوم و منثور خود، اهتمام ویژه ای به آنها داشته و به فراوانی از آنها سود جسته است. آگاهی از کم و کیف نقل و روایت این حکایات در آثار عطار، علاوه بر اینکه جهان بینیِ یک عارفِ معتقد به مبانیِ نظری و عملیِ سلوک عرفانِ عاشقانه را نشان می دهد می تواند شیوه های به کار رفته از سوی این شاعر برجسته عرفانِ تعلیمی را در روایتگری و نقاط قوت و ضعفِ کار او را آشکار کند. در این مقاله برخی از برجسته ترین ویژگیهای ساختاری و رواییِ داستانهای مشایخ در منظومه های عطار بیان گردیده است؛ و بویژه به شیوه های دخالت شاعر در جریان داستان و نتیجه گیری از آن اشاره شده است.
تشبیه مرکب
حوزه های تخصصی:
مراعات نظیر و ارزش هنری آن
حوزه های تخصصی:
لغت موران
حوزه های تخصصی: