مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
گزاره های قرآنی
حوزههای تخصصی:
تحلیل قرآنی نظریة پدیدارشناسی شوتس(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
پدیدارشناسی اجتماعی نظریه ای نوپدید به شمار میآید و در صدد است تا بدون آسیب رساندن به سرچشمه های فلسفی خود، اصول پدیدار شناسی فلسفی را در مسائل جامعه شناختی به کار بندد. خروجی گزاره های این نظریه شامل واقعیت اجتماعی، عناصر سازندة جهان حیاتی، روابط مایی، روابط آنهایی، معانی و انگیزه ها، کنش اجتماعی و موقعیت های بحث انگیز است. تحلیل و تجزیة این گزاره ها ما را به سوی چهارده گزاره رهنمون میسازد که از بین این گزاره ها برخی در تطبیق با گزاره های قرآنی قرار گرفته اند. روش پژوهش تطبیق گزاره ای است و سعی شده بدون تحمیل معانی بر آیات، نظر قرآن را دربارة این نظریه به دست آوریم. یافته های کلی تحقیق نشان میدهد آیات قرآنی، ناظر به اثبات برخی از این گزاره ها و رد یا تفصیل برخی دیگر است.
معناداری یا بی معنایی گزاره های قرآن
حوزههای تخصصی:
معنا داری و یا بی معنایی گزاره های دینی یکی از اصول و مبانی مهم در تفسیر متون مقدس به حساب می آید؛ زیرا اگر چنین گزاره هایی بی معنا بوده و فقط در سطح گزاره هایی برای بیان احساسات دینداران و مانند آن باشد، نمی توان با تکیه بر آنها به فهم دقیق و کاملتر آیات الهی دست یافت ولی در صورت معنادار دانستن متون دینی می توان به این هدف رسید. این موضوع که عمدتاً درباره عهد قدیم وجدید مطرح بوده است؛ توسط برخی نویسندگان معاصر به متن قرآن نیزکشانده شده است. در نظریه کاربردی معنا، هر لفظی در حوزه استعمالی خودش معنادار تلقی می شود، بر این اساس گزاره های دینی در حوزه استعمالی خود معنادار خواهند بود. تحقیق دراین نوشتار به روش کتابخانه ای و با استفاده از تحلیل داده ها و نظریات مختلف در زمینه ماهیت معناداری گزاره های قرآنی صورت گرفته است. در اثبات وتبیین معناداری عبارات قرآنی از شواهد و دلایل مختلفی مدد گرفته شده است که در دو دسته کلی شواهد درون متنی(قرآن - روایات) وشواهد برون متنی (عقلی – کلامی) مطرح شده است. بنابراینگزاره های قرآنی، معنادار و ناظر به واقع هستند.
معناداری و معرفت بخشی زبان قرآن از نگاه علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
از پرسش های مهم معاصر دربارة زبان قرآن، معناداری و معرفت بخشی آن است. این مسائل در عصر علامه طباطبایی به طور جدی در محافل علمی به ویژه حوزه های علمیه مطرح نبوده اند، اما مفسر المیزان اشاراتی راهگشا در پاسخ به آنها داشته است. معناداری به باور علامه، ویژگیِ قابلیت انتقال مقصود مشخص گوینده به ذهن مخاطب هم زبان است. بر پایة این معیار، تمام گزاره های قرآنی اعم از اخباری و انشایی، معنادارند. به باور علامه اتکای صرف بر معیارهای تجربی در معناداری یک گزاره خواه در شکل «تحقیق پذیری تجربی» و خواه «ابطال پذیری» صحیح نیست. معیار معناداری گزاره های متافیزیکی متون دینی، قابلیت اثبات با معیارهای عقلی است. با این معیار، گزاره های قرآنی و دیگر متون دینی معنادارند. شناختاری بودن زبان قرآن ادله درون متنی و برون متنی فراوانی دارد؛ دوری قرآن از اختلاف، هماوردخوانی قرآن در ابعاد گوناگون، انعکاس علم و حکمت الهی در آن، توصیف قرآن به حق و حکیم و برهان پذیر بودن گزاره های قرآن از جمله این ادله و شواهد است.
نقد نظریه عرفی بودن زبان قرآن با تاکید بر دیدگاه خاص علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از رویکردهای رایج در حوزه زبان دین، نظریه عرفی بودن زبان قرآن است. این نظریه دارای پیشینه طولانی است. بر اساس این نظریّه، خداوند در ارائه مقاصد خویش، از ساختار زبان متعارف و مرسوم قوم استفاده کرده است و به این طریق مقصود خود را بیان نموده است. مطالعه و نقد نظریه عرفی بودن زبان قرآن و بیان نظریه خاص از دیدگاه علامه طباطبایی از اهداف و موضوع این نوشتار است. روش مطالعه از نوع توصیفی و تحلیلی و با اتکاء به آثار وی می باشد. سوال اصلی پژوهش این است که تحلیل علامه طباطبایی از نظریه عرفی زبان قرآن چیست؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که علامه نظریه ی زبان عرفی را فی الجمله پذیرفته، اما قرآن را بدلیل اشتمالش بر حقایق ماورایی، عدم شناخت ژرفای آن و وجود متشابهات و جزمیت زبانش، فراتر از فهم عرفی وعمومی می داند. از منظر علامه طباطبائی، زبان قرآن هر چند بر اساس عناصر عرفی نازل شده است اما تفاوت های اساسی ای با زبان عرف دارد که وجود این تفاوت ها سبب نفی نظریه ی یکسان انگاری زبان دین و زبان عرف می شود. به دلیل نزول تدریجی و اشتمال آن بر مفاهیم غیبی، در تفسیر زبان قرآن، اصول و قواعد عرفی لازم است اما کافی نیست، زیرا زبانی فراعرفی است و دارای خصوصیت مشکک بودن سطوح و ساحات ادراک و فهم می باشد.
امکان سنجی علم اسلامی از منظر عقلانیت نقاد: اسلامی شدن یا اسلامی سازی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نیم قرن گذشته، به ویژه پس از انقلاب اسلامی، اسلامی سازی علوم و به ویژه علوم انسانی از مسائل فلسفی مهمی بوده که به آن بسیار پرداخته شده و هنوز نیز مطالب زیادی درباره آن منتشر می شود. این مقاله تلاش دارد با تعیین دقیق محل نزاع، نشان دهد که اگرچه علم آبجکتیو تلاش دارد که از هرگونه پیرایه دور باشد، اما حتی طبق نظر رئالیست ها که به صدق مطابقی علم اهمیت می دهند، چون هیچگاه علم از جهان بینی عالمان رهایی نمی یابد، تأثیر جهان بینی های مختلف همواره در تئوری های آبجکتیوی که ارائه می دهند، می تواند باقی بماند. جهان بینی اسلامی نیز استثنا نیست و همان طور که علم در دوره های مختلف تاریخی رنگ جهان بینی غالب بر هر دوره را گرفته است، می تواند اسلامی شود. در ادامه مقاله، نظریّه ممتنع بودن علم اسلامی با ذکر یک نمونه از روانشناسی که بر دوگانه انگاری ذهن و مغز مبتنی است، رد می شود. اما اسلامی شدن علم به صورت طبیعی و خودبه خودی با اسلامی سازی آن به صورت دستوری و تصنّعی متفاوت است. علم را نمی توان با ممیّزی و سانسور اسلامی کرد، همان طور که نمی توان با اضافه کردن و اختلاط با گزاره های موجود در متون مقدس به علم اسلامی رسید. در پایان نتیجه گیری می شود که به رغم امکان اسلامی شدن علم، ولی اسلامی سازی آن نتیجه بخش نیست.