مطالب مرتبط با کلیدواژه

دیالکتیک


۱۰۱.

دیالکتیک رخدادی سوژه- هنرمند و هنر در رمان های «هیاهوی زمان» جولین بارنز و «چشمهایش» بزرگ علوی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۴۲ تعداد دانلود : ۱۳۶
پژوهش حاضر بر آن است تا نشان دهد جولین بارنز و بزرگ علوی در دو اثر منتخب هیاهوی زمان (The Noise of Time)  و «چشمهایش» به نقش رهایی بخش هنر در مقام مولد حقیقت توجه ویژه ای دارند. هر دو نویسنده که دغدغه های اجتماعی و سیاسی از درون مایه های اصلی آثارشان است، تقابل سوژه در برابر انقیاد را به تصویر می کشند. فرضیه اصلی این است که در منظر هر دو نویسنده هنر یکی از ابزار مهم مبارزه با استبداد است که در آن سوژه-هنرمند در رابطه دیالکتیکی خود با سلطه حاکم، در وقوع یک گسست به اهمیت رخدادی هنر پی می برد، و تا پایان به آن وفادار می ماند. دیمتری شوستاکوویچ  موسیقی دان شهیر روسی، و قهرمان رمان بارنز، در کشمش با قدرت حکومت استالینی، با تمام وجود به یکپارچگی درون خویش با هنرش اهتمام می ورزد، گرچه برخی او را خائن می دانند. استاد ماکان نقاش، قهرمان رمان «چشمهایش»، در کارگاه نقاشی خویش دغدغه مند دردهای رعیت مظلوم در برابر ستم  و بی عدالتی، سرانجام در تبعید با زندگی مبارزاتی خود وداع می گوید. این تحقیق که پژوهشی تطبیقی و مقابله ای است، در چارچوب نظری، رویکردی  میان رشته ای با تمرکز برخوانش پسامارکسیستی به کار گرفته است و از آرای کلیدی آلن بدیو همچون نظریه ارکان (Conditions)، هنر مولد (Art as Truth generator)، دیالکتیک  (Dialectics)، گسست  (Rupture) سوژه و سوژه شدگی (Subjectivisation)، وفاداری (Fidelity)، و مهم تر از همه رخداد (Event) استفاده کرده است.
۱۰۲.

بررسی تطبیقی روش شناسی مارکس و دورکیم در فرایند شناخت(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۱۴ تعداد دانلود : ۹۷
روش شناسی یکی از وجوه فلسفه شناخت و رکن مهمی از جهان بینی است. اهمیت روش شناسی در شناخت فلسفی (و به طور کلی در هر نوع شناخت ) تا به آن حد است که می توان روش شناسی را به مشابه امضای فیلسوف و جامعه شناسی در پای اثر خویش تلقی کرد. این مقاله به مقایسه روش شناسی دو جامعه شناس کلاسیک، یعنی مارکس و دورکیم اختصاص یافته است. به نظر می رسد روش شناسی این دو اندیشمند در زمینه مسائل اجتماعی، دارای شباهت های اساسی است. بنابراین، هدف مقاله، بررسی بنیان های مشترک روش شناختی این دو اندیشمند است. مستندات نشان می دهد هم مارکس و هم دورکیم برای شناخت پدیده مورد نظر از تحلیل ساده ترین نمود پدیده آغاز کرده اند تا بتوانند وضعیت پیچیده را بر پایه آن توضیح دهند.
۱۰۳.

بررسی تطبیقی معرفت شناسی پیر بوردیو و مرتضی مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مرتضی مطهری پیر بوردیو شناخت ذهن دیالکتیک

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۲ تعداد دانلود : ۱۱۶
مقاله حاضر به بررسی معرفت شناسی از دیدگاه پیر بوردیو و استاد مرتضی مطهری اختصاص دارد. این دو اندیشمند با توجه به پیشینه و زمینه های فکری خود، هر یک با نگاهی خاص به مسئله شناخت نگریسته اند؛ یکی با بینشی فلسفی اسلامی و دیگری از لحاظ جامعه شناختی غربی؛ چنانکه در جای جای تفکرات آنان می-توان تفاوت شناخت شناسی اسلامی از شناخت شناسی غربی را مشاهده نمود. از دیدگاه بوردیو، "عمل" بین ساختارهای عینی جامعه و ساختارهای ذهنی کنشگران وساطت می کند چرا که عمل خود شکل اصلی شناخت است. در مقابل، استاد مطهری از جامعه و فطرت، به عنوان منابع بیرونی و درونی معرفت یاد می کند که در یک ارتباط ارگانیکی حقیقی، سبب تولید و دگرگونی معرفت می شوند. در این راستا، در مقاله حاضر برآنیم تا با بررسی تطبیقی آراء هر دو متفکر به اشتراکات و تفاوت های تفکراتش پی برده و مسئله شناخت و معرفت را از دیدگاه آنان بررسی و تدقیق کنیم.
۱۰۴.

شریعتی و روش دیالکتیک؛ تقلید یا نوآوری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دیالکتیک تضاد تاریخ ماتریالیسم منطق

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۵۱ تعداد دانلود : ۱۹۰
روش عمده در فلسفه و علوم انسانی تا اواسط قرن نوزدهم، روش تبیینی علی-معلولی بوده است. با طرح جدید هگل از تاریخ، روش دیالکتیک در علوم انسانی جایگاهی ویژه یافت. هگل با استفاده از بن مایه های دیالکتیک یونانی که در ساحت اندیشه متوقف می شد، دیالکتیک را با تحولاتی در راستای تحلیل تاریخ و وقایع اجتماعی به کار برد. مارکس نیز با رویکردی ماتریالیستی، به تحلیل دیالکتیکال تاریخ پرداخت. شریعتی یکی از نخستین کسانی بود که این روش را در ایران مطرح نمود. هدف ما در این مقاله مشخص کردن میزان تقلید و نوآوری شریعتی در مفهوم دیالکتیک است. از همین رو با روشی کتابخانه ای، به واکاوی مفهوم دیالکتیک در اندیشه ایشان پرداخته ایم. از نظر شریعتی منطق ارسطو ذهنی و انتزاعیست. شریعتی کاربست این روش در عالم اسلام را مانع تحولات و پیشرفت های علمی می داند. علیرغم تأثیر شریعتی از مارکس در منظومه فکری خود، روش او تفاوت های عمده ای با دیالکتیک مارکسیستی و هگلی دارد. شریعتی هم با ابتنای دیالکتیک بر آگاهی مخالف است و هم با ابتنای آن بر ماتریالیسم. علاوه بر این او ضرب دوم دیالکتیک را جدا و بیرون از ضرب اول تعریف می کند و ضرب سوم را نیز حاصل جمع تز و آنتی تز نمی داند. در تحلیل شریعتی از تاریخ و انسان، ضرب اول و دوم دیالکتیک، جریان خیر و شر هستند که در تقابل با یکدیگر، تاریخ و انسان را متحول می کنند و در نهایت نیز با پیروزی جریان حق این مبارزه به نقطه پایان خویش می رسد.
۱۰۵.

تحلیل رویکرد یادگیری مبتنی بر دیالکتیک در محاوره منون(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فضیلت تحقیق یادگیری دیالکتیک یادآوری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۸ تعداد دانلود : ۱۰۱
محاوره منون موضوعات بسیار گوناگونی ازجمله بحث درباره چیستی فضیلت، امکان تحقیق، یادگیری، شیوه آموزش و درنهایت نظریه یادآوری را در برگرفته است. بحث از روش آموزش و یادگیری یکی از موضوعات مهم مورد بررسی در محاوره منون است. محاوره با طرح چالش منون نشان داده است که یادگیری و تحقیق درباره ماهیت یک چیز امری دشوار است. افلاطون برای رفع این معضل ازنظریه یادآوری به عنوان اصیل ترین شیوه یادگیری سخن گفته است. محاوره منون را می توان به دو بخش مجزا تقسیم کرد. محوریت بخش اول مقاله پرسشی معرفت شناختی درباره شناخت ماهیت فضیلت است. در بخش دوم محاوره افلاطون برای رهایی از پارادوکس تحقیق و یادگیری و حرکت به سوی نتیجه مطلوب در بخش پایانی محاوره یعنی نظریه یادآوری بر رویکردی هستی شناختی تمرکز کرده است. روش پژوهش تحلیل فلسفی متن منون و تفاسیر مرتبط با آن است. سؤال پژوهش این است که آیا نظریه یادآوری بهترین تبیین برای شیوه اصیل یادگیری است؟ پاسخ پژوهش به این پرسش به دو دلیل منفی است. اول این که این نظریه قادر به پوشش هرگونه یادگیری نیست. دوم این که این نظریه با تئوری اولیه افلاطون در بخش آموختنی بودن فضیلت در تناقض است که افلاطون مدعی بود هرگونه یادگیری مستلزم وجود آموزش و به تبع آموزگار است. بنابراین هدف پژوهش طرح شیوه دیالکتیک در محاوره منون به عنوان مناسب ترین روش برای آموزش و یادگیری انتقادی و مشارکتی در نظام آموزشی است. این شیوه ماحصل مشارکت میان یاد دهنده و یادگیرنده است و بدون مشارکت فعال یادگیرنده و نگرش انتقادی آن به مطالب آموخته شده میسر نخواهد بود.
۱۰۶.

بررسی نقش کردها و القاعده بر بحران سوریه از منظر ساختار-کارگزار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دیالکتیک کردها القاعده بحران سوریه گفتمان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۷ تعداد دانلود : ۱۶۴
خاورمیانه را باید عرصه تاخت وتاز و قدرت نمایی بازیگران غیردولتی در نظر گرفت. در منطقه خاورمیانه، نظر به مرزهای تصنعی حاصل از توافقنامه های اوایل قرن بیستم و سیالیت قومی در مرزهای کشورها، تعارض موصوف، باعث جدلی بین میدان های ژئوپلیتیک گشته که این میدان ها، توأماً، ساختارها و کارگزارهای ژئوپلیتیک را در خود جای داده و آنتروپی ژئوپلیتیکی را در منطقه ایجاد نموده اند. به دنبال تحولات جهان عرب و آنارشی ژئوپلیتیک در سوریه دو کنشگر مهم یعنی کردها و القاعده (جبهه النصره) در این کشور، به عنوان کارگزاران ژئوپلیتیک، کدها و بینش ژئوپلیتیکی مخصوص به خود را تعریف نموده اند که ساختارهایی حاکم را تحت تأثیر قرارداده است. کردها و القاعده شبه دولت هایی را ایجاد کرده اند که از طریق صورت بندی و مفصل بندی گفتمان های ژئوپلیتیکی، درصدد ورود به عرصه کارگزاری ژئوپلیتیک جهت کنش در میدان های ژئوپلیتیک می باشند. این تحقیق درصدد است با مطالعه بروی اسناد، مدارک و مصاحبه عمیق با خبرگان در بحران سوریه به بررسی نقش کردها و القاعده از منظر دیالکتیک ساختار-کارگزار از طریق روش علمی بپردازد.پژوهش گر، جامعه آماری تحقیق را در دو گروه کارشناس های اهل سوریه و مستشاران جمهوری اسامی در سوریه به عنوان گروه خبره و متخصصان در بخش های امنیتی، سیاسی و پژوهشی دانشگاهی کشور را به تعداد تقریبی 80 نفر را در گروه کارشناس لحاظ نموده است. نوع تحقیق کاربردی و روش آن توصیفی تحلیلی با رویکرد آمیخته انتخاب شده است.نتایج این تحقیق مؤید این واقعیت است که گفتمان مذهبی القاعده و گفتمان قومیتی کردها در سوریه به گفتمان ژئوپلیتیکی تبدیل شده و این دو کارگزار دارای مطامع سرزمینی می باشند. به عبارتی دیگر در بحران سوریه مذهب، قومیت و ژئوپلیتیک درهم تنیده اند.
۱۰۷.

پرسه زنان هراز: علل گرایش جوانان به پرسه زنی در خیابان هراز شهر آمل(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: رفتار فرهنگی دیالکتیک تمایز و تمایززدایی پرسه زن

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۹ تعداد دانلود : ۱۴۹
گرایش جوانان به حضوری متفاوت در خیابان هراز و مصرف دلخواه از آن سبب شده است؛ تا این خیابان به عنوان بخشی از زندگیِ روزمره شهری، به مکانی برای پرسه زنی جوانان تبدیل شود. لذا این پژوهش با هدف بررسی علل گرایش جوانان به پرسه زنی در خیابان هراز شهر آمل انجام شده است. رویکرد این پژوهش کیفی است؛ و از روش مصاحبه و مشاهده جهت گردآوری اطلاعات بهره برده ایم. جامعه مورد بررسی پژوهش 35 نفر از پرسه زنان و 10 نفر از فروشندگان می باشند. به طورکلی یافته های این تحقیق نشان داد که اکثر پرسه زنان، جوانانِ غیربومی (دانشجویان) می باشند و علت اصلی حضورشان در خیابان هراز برای پرسه زدن، تنها گذران فراغت می باشد.     پرسه زنان هراز با هدف اعتراض به تمایزات و خارج کردن این خیابان پر زرق و برق از سلطه ثروتمندان به این خیابان نیامده اند؛ بلکه به سبب پذیرشِ پرسه زنی در این خیابان (توسط مردم) به عنوان تفریح جوانان، بی هزینه بودن، آشنایی و مصاحبت با جنس مخالف، یافتن دوستان جدید، آگاهی از آخرین مدها و قیمت ها به این خیابان پا گذاشته اند؛ اما با پرسه زدن های پی درپی، باعث شدند ماهیت این مکان را که به نظر باید در انحصار طبقه خاصی (ثروتمندان) باشد؛ دگرگون شود. آنها بدون توجه به آنچه برایشان در نظر گرفته شده مصرف دلخواه خود را از هراز دارند. اگرچه به واسطه پرسه های مکرر در این خیابان خود را ملزم می دانند سبک پوشش و آرایش خود را با مکان (بالاشهر) هماهنگ کنند و سبب تمایززدایی شوند.
۱۰۸.

تقابل هویت جنسیتی فردی و اجتماعی در تک زیستی دختران(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: هویت هویت جنسیتی دیالکتیک تعارض هویتی نظریه زمینه ای

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۱ تعداد دانلود : ۱۱۹
متن حاضر بر آن است تا با بهره گیری از نظریه زمینه ای، تجربه زیسته دخترانی را که به شیوه تک زیستی و مستقل از خانواده در شهر تهران زندگی و کار می کنند، در بزنگاه هایی که به نظر می رسد هویت جنسیتی فردی و هویت جنسیتی اجتماعی آن ها در مقابل هم قرار گرفته اند، واکاوی کند. نظر به اینکه تقابل می تواند در انواع تفاوت، تضاد، تعارض، تناقض و تقارن نمایان شود، پاسخ به این پرسش مهم که خروجی نهایی تقابل این دو مجموعه از تعاریف برای این گروه از دختران چه خواهد بود، محور اصلی پژوهش حاضر است. به منظور دستیابی به این هدف،13 مصاحبه عمیق انجام شده است. یافته ها از وجود تعارض هویت جنسیتی در بین مشارکت کنندگان حکایت می کند. افراد در مواجهه با موقعیت های مختلف بسته به شرایط زمینه ای و مداخله گر، ترکیبی از راهکارهای هم نوا با الگوی هویت جنسیتی فردی (الگوهای مدرن تر هویتی) و استراتژی های همسو با الگوی هویت جنسیتی اجتماعی (الگوهای سنتی تر هویتی) را اتخاذ می کنند.
۱۰۹.

دیالکتیک غم و شادی در اندیشه عطار و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دیالکتیک غم شادی عطار مولوی عشق زیست جهان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۳ تعداد دانلود : ۱۰۲
پژوهش حاضر به بررسی امکان خوانشِ دیالکتیکی غم و شادی در تجربه های عرفانی دو عارف بلندآوازه فریدالدین عطار و مولانا جلال الدین محمد بلخی پرداخته است. بدین منظور کوشیده ایم تا راهی را برای درک مفهوم ِ دیالکتیک و شهودِ دیالکتیکی در تجربه های رنگارنگ عطار و مولوی هموار کنیم، و مدعی شویم بیان دیالکتیکی ایشان ازعیان دیالکتیکی شان برآمده است. سپس غم و شادی را درزیست جهان ِ این دو  عارف بررسی کرده ایم و نشان داده ایم که اندوه و یا خرسندی آن گاه که روی در دنیا داشته باشند، غم نُما و شادی نُما هستندوآن گاه که فرد از چنبر زمان و مکان این عالم خود را رها کرد همه گریه و خنده اش، قبض و   بسطش، فرح وملالش و غم و شادیش از گونهء دیگری می شود اگر با این رویکرد به این تجربه عطار و مولوی نظر افکنیم، در خواهیم یافت که چگونه غرق شدگی در عشق و زیست در بی کرانگی، انسان را درموقعیت های زیسته متفاوتی قرار می دهد که رنگ و بوی تروتازه به آن خواهد بخشید. به مدد همین نظرگاه است که در می یابیم چرا عطار سراسر دردمندی و اندوه است وهر که راغم دارتراست،مقرب تر می بیند وچرا اساسا مولوی در عشق یکسره سخن ازطرب و دست افشانی دارد.
۱۱۰.

سفر معنوی بر اساس سیر دیالکتیکی در فلسفه افلاطون و تطبیق آن با سفرهای عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دیالکتیک سفرهای چهارگانه سلوک عرفان اسلامی فلسفه افلاطون تمثیل خط تمثیل غار

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۴ تعداد دانلود : ۱۰۷
در فلسفه افلاطون و سنت عرفان اسلامی، عالَم و آدم دارای دو بعد جسمانی و روحانی معرفی شده اند. بعد روحانی انسان میتواند در عوالم هستی سفر معنوی صعودی و نزولی داشته باشد. در عرفان اسلامی، طی مراتب هستی، یعنی حضرات خمس، در سفرهای چهارگانه توضیح داده شده است که شامل سفر از خلق به حق، سیر در حق، سفر از حق به خلق و در نهایت سیر با حق در خلق میباشد. سفر معنوی در فلسفه افلاطون نیز با استفاده از سیر دیالکتیکی، تمثیل خط و تمثیل غار قابل تبیین است. افلاطون بطور کلی به این سفر معنوی پرداخته و قصد تقسیمبندی مراتب آن را نداشته است، اما میتوان آراء او را بطریقی صورتبندی کرد که بر این چهار سفر مطابقت پیدا کند. در این صورت، سفر معنوی در فلسفه افلاطون این چهار مرحله را شامل خواهد شد: سفر از سایه ها به عالم مُثُل، سیر در مُثُل، سفر از عالم مُثُل به عالم محسوس، و در نهایت، سیر با مُثُل در سایه ها. بدین ترتیب، سفر اول، دوم و چهارم با اختلافاتی که این دو تفکر در نگاه به برترین مراتب هستی و انسان کامل دارند، بصورت واضحتری قابل تطبیق است. سفر سوم گرچه قابل تطبیق است، ولی تطبیق در آن بصراحت سه سفر دیگر نیست. نگاه دینی عارفان، تأکید آنان بر ریاضت و تزکیه نفس و فاصله زمانی طولانی که میان طرح این دو نوع اندیشه وجود دارد، از مواردی است که تفاوتهایی عمیق بین آنها ایجاد کرده است.
۱۱۱.

تبیین نقش صوت و مکان در دیالکتیک مخاطب و تعلق به مکان بر ساکنان سازه های معماری معاصر (نمونه موردی: الگوی حیاط مرکزی)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: صوت حس تعلق به مکان دیالکتیک خانه حیاط مرکزی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۶ تعداد دانلود : ۹۳
معماری آمیزه ای از دانش و خلاقیت است و محصول آن ایجاد «دیالکتیک بین مخاطب و مکان» است. انسان براساس ارزش های فرهنگی خودش به فضا و محیط پیرامونش معنا می بخشد و رفتارش را متناسب با آن تنظیم می کند. پژوهش در زمینه مفهوم «حس تعلق به مکان» در کنار عناصر زندگی مدرن ثابت می کند که این شاخص به عنوان مفهومی مرتبط با دلبستگی به مکان می تواند منجر به تجربه حضور در مکان شود که شکل دهنده حس مکان است. روش انجام این پژوهش کیفی بوده و از نظر هدف نیز کاربردی به شمار می آید. در خانه های معاصر، تراکم جمعیت، تغییرات در سرانه زمین، روابط فضایی و ساختاری، تغییرات در فعالیت های روزانه و سبک زندگی منجر به تغییراتی در ریخت شناسی و معنای مسکن شده است. نیازهای زندگی مدرن، طراحان را به حذف فیزیکی یا معنایی برخی عناصر اجتماعی در مسکن، همچون حیاط در خانه های قدیمی سوق می دهد؛ درحالی که انسان سنتی در خانه ای مجتمع می زیست و حس اجتماع در او پررنگ تر بود. در نتیجه، فرم و صوت در این خانه ها افزایش حس تعلق به مکان را به دنبال داشت اما امروزه تغییرات در نوع روابط میان انسان و محیط موجب کاهش حس تعلق به مکان، تغییرات در فرم فضایی، عدم تطابق با نیازها، تکرار و کمبود وقایع خاطره انگیز، تخریب اعتبار فضایی شده است.. اهداف پژوهش:مقایسه تطبیقی معماری سنتی ایران با معماری نوین غربی در ایجاد حس تعلق به مکان.نقش صوت در تداعی تصاویر ذهنی انسان در خانه های سنتی و آپارتمان های امروزی.سؤالات پژوهش:تفاوت معماری سنتی ایران با معماری نوین غربی در موضوع کیفیت ارتباط بین مخاطب و مکان چیست؟صوت چگونه می تواند بر تصاویر ذهنی انسان تأثیر بگذارد و حس تعلق به مکان را ایجاد کند؟
۱۱۲.

تأملی در فلسفۀ تحلیلی و قاره ای؛ نهیلیسم، میراثی از عصر روشنگری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آگاهی فاهمه نیرو خودآگاهی ایده آلیسم دیالکتیک

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۸ تعداد دانلود : ۹۱
در این نوشتار تلاش بر آن داریم تا با تأکید بر زمینه و زمانه ای که منجر به پیدایش دو نحلة تحلیلی و قاره ای گردید به بررسی خاستگاه های اصلی و بنیادیِ پیدایش آن ها در فلسفة کانت و چالش ها و نقاط ضعف و قوت آن ها نزدیک شویم تا هم به وجوه ایجابی و سازنده و هم به وجوه سلبی میراث فلسفی کانت بپردازیم. در راه نیل به این مقصود ابتدا از شرح اجمالی برخی ویژگی ها و افتراقات این دو نحلة فلسفی آغازیده و سپس با پرداختن به برخی مقدمات لازم، سراغ کلیت فلسفة کانت رفته تا از مدخل عمارت مستحکم فلسفی او به دو خروجی کلانِ تحلیلی و قاره ای برسیم. بدین سیاق از نزاع حکمت و شناخت در تعریف «فلسفه» تا دوالیسم «نومن-فنومن» کانت پیش خواهیم رفت و به میراث ناخواندة فلسفة او یعنی «نهیلیسم» نزدیک می شویم تا مواجهة دو نحلة بزرگ تحلیلی و قاره ای را به بوتة بررسی و آزمون بگذاریم. در پایان نیز تلاش می کنیم گمانه هایی چند را در خصوص ضرورت همراهی و هم یاری دستاوردهای هر دو نحله، مطرح سازیم.
۱۱۳.

مفهومِ تاریخمندیِ هایدگر و مسئله پرسشِ تاریخی در تاریخ نگاریِ کسروی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تاریخمندی هایدگر دیالکتیک پرسش تاریخی تاریخ نگاری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۶ تعداد دانلود : ۱۳۳
پژوهشِ حاضر بر آن است که پیش فرض های هستی شناختیِ کسروی در دو کتابِ تاریخ مشروطۀ ایران و تاریخ هجده سالۀ آذربایجان را آشکار نماید و سپس بنابر مفهومِ «تاریخمندیِ» هایدگر به نقدِ پیامدهای معرفت شناختیِ پیش فرض های مزبور در تاریخ نگاریِ کسروی بپردازد. بر این اساس، پرسشِ اصلیِ پژوهشِ حاضر آن است که کسروی چگونه و بر چه مبنایی موضوعِ تاریخ نگاریِ خود را تعیین و تعریف می کند؟ یافته های پژوهش گویای آن است که موضوعِ تاریخ نگاریِ کسروی «امر تاریخی» به منزله ی «فعلِ در حالِ شکل گیری» نیست. تاریخ نگاریِ کسروی متضمّنِ مفهومِ ضدِّ تاریخیِ «تکرار» است. مفهومِ «امر موروثی» در تاریخ نگاریِ او غایب است، ازاین رو، «امر تازه» به چیزی بی بنیاد و پادرهوا بدل شده و این یعنی کسروی نتوانسته است دیالکتیکِ ناپیوستگی و پیوستگیِ نهفته در «امر تاریخی» را به فهم درآورد و مفهومِ تاریخمندی را کشف و آشکار کند. به بیان دیگر، کسروی مبنایی برای تعیین و تعریفِ آنچه می تواند محلِ پرسش و پژوهشِ تاریخی واقع شود ندارد.
۱۱۴.

دیالکتیک جبر و اختیار در عشق: بررسی تأثیر تفکّر اشعری در اشعار عاشقانه سعدی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلیدواژه‌ها: اشاعره جبرگرایی دیالکتیک سعدی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۲ تعداد دانلود : ۱۲۷
سعدی پرورده مکتب اشاعره است و به راحتی می توان تأثیر کلام اشعری را در آثار سعدی مشاهده کرد. تأثیر قضا و قدر بر سرنوشت، تأثیر ذات و جوهره بر اعمالی که از انسان سر می زند، و بی تأثیر بودن تربیت بر تغییر روحیات و اخلاقیات فرد، در جای جای کلیّات سعدی به چشم می خورد. علاوه بر مضامین بسیاری از این دست، مضمون شایع دیگری نیز در غزلیات و اشعار عاشقانه سعدی دیده می شود با این مفهوم که عشق امری بی اختیار و عقل گریز است و در برابر عشق نمی توان تاب آورد یا دست به انتخاب و تدبیر زد؛ یعنی اندیشه جبر بر اشعار عاشقانه سعدی نیز غلبه دارد و این سؤال مطرح می شود که آیا این جبر برخاسته از همان کلام و تربیت اشعری است، یا صرفاً محملی برای خلق یک مضمون ادبی؟ یافته های مقاله با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی نشان داد که تأثیرگذاری کلام اشعری بر سعدی چنان نیست که او را گرفتار جبرگرایی کرده باشد؛ سعدی انسانی آزاده و روشنفکر است و علی رغم هم عصران خود، به جبر مطلق اعتقادی ندارد؛ در نتیجه مضمون بی اختیاری انسان در عالم عشق صرفاً یک مضمون هنری است و سعدی از آن برای بیان قدرت عشق استفاده کرده است.  
۱۱۵.

مقایسه میان تفاسیر هایدگر و گادامر در باب دیالکتیک افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: افلاطون هایدگر گادامر دیالکتیک ایده گفتگو

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۷ تعداد دانلود : ۹۰
هایدگر و گادامر به افلاطون رجوع می کنند تا راهی برای بحران بی معنایی تمدن غربی پیدا کنند. هایدگر معتقد است افلاطون به دلیل طرح آموزه ایده ها، آغازگر فراموشی وجود و مسبب بحران غرب است. او به تمثیل غار افلاطون رجوع می کند تا چگونگی این فراموشی را وضوح ببخشد. در این تمثیل، دیالکتیک به معنای سیر از عالم محسوس به عالم معقول است. هایدگر در تفسیرش از افلاطون به همین معنا توجه می کند و سایر معانی دیالکتیک از قبیل گفتگو، روش ترکیب و تقسیم و ... را نادیده می گیرد. البته او در درس گفتار سوفسطائی افلاطون دیالکتیک را به سخن مرتبط می کند و به نقد آن می پردازد. به طور کلی هایدگر دیالکتیک را معضلی برای فلسفه می داند. برخلاف هایدگر، گادامر به معانی مختلف دیالکتیک در فلسفه افلاطون توجه می کند و سیر تکاملی آن را مدنظر قرار می دهد. تأکید گادامر بر گفتگوی موجود در محاورات سقراطی و همچنین روش ترکیب و تقسیمِ موجود در محاورات متأخر سبب می شود که او فلسفه افلاطون را فلسفه ای پویا و زنده لحاظ کند. در نظر گادامر گفتگو و دیالکتیک موجود در محاورات افلاطون می تواند ما را از بحران کنونی غرب نجات دهد. این نوشتار درصدد است با روشی توصیفی-تحلیلی، این نکته را بررسی و تبیین کند که چگونه پرداختن به معانی مختلف دیالکتیک سبب می شود که هایدگر و گادامر دو تفسیر متفاوت از افلاطون ارائه دهند.
۱۱۶.

هستی شناسی شریعتی و مواجهه «خود» و «دیگری»(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خود دیگری هستی شناسی انسان شناسی دیالکتیک

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۲ تعداد دانلود : ۷۹
انسان و نوع مواجهه او با هستی، اهمیت و جایگاه بسیار والایی در اندیشه شریعتی دارد. اساسا هستی شناسی و انسان شناسی شریعتی در پیوند مستحکمی با یکدیگر قرار دارند. بر این اساس می توان پرسید که هستی شناسی شریعتی چه دیدگاهی را درباره انسان و رابطه اش با «دیگری» ارائه می کند؟ نتیجه حاصل، رسیدن به دوگانه توحید و تضاد، به عنوان مهم ترین مسئله لاینحل در هستی شناسی شریعتی است. این مسئله سبب سیطره دیالکتیک بر اندیشه شریعتی می شود. محوریت حرکت دیالکتیکی در هستی شناسی شریعتی، او را به مساوی دانستن انسان با عصیان و تقابل با مذهب رایج و دنیای مدرن وا می دارد و این موضوع «درجهان بودگی» انسان را تحت الشعاع شوق رهایی قرار می دهد و امکان های مواجهه مطلوب با «دیگری» را از بین می برد. شریعتی، گاه امکان های ناپیوسته ایی را که حاکی از سوژگی انسان و نگرش مطلوب به «دیگری» است، فراهم می کند، اما در کلیت نظام فکری وی، این امکان ها فرو می ریزند و در بهترین وضعیت، مواجهه مطلوب با دیگری در اندیشه او وضعیتی فاقد صورت بندی خواهد بود.
۱۱۷.

واکاوی شکل های مسئولیت اجتماعی دانشگاه و فراروی از آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مسئولیت اجتماعی دانشگاه درک هستی شناختی دیالکتیک کلیت درون ماندگاری دانشگاه اجتماعی دانشگاه بوم شناختی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۴ تعداد دانلود : ۸۰
هر تعریفی از مسئولیت اجتماعی دانشگاه دربردارنده ی آن است که شکل خاصی از دانشگاه را پیشاپیش در نظر گرفته باشیم. این شکل ها چه هستند و چه پیامدهایی دارند. این مقاله که بر پژوهش های منتشره در حوزه مسئولیت اجتماعی دانشگاه در  دهه ۱۳۹۰ شمسی متمرکز است، درصدد شناسایی الگوهایی بر پایه پژوهش های مورد بررسی برآمده است. سپس با واکاوی انتقادی این شکل ها نشان داده شده که چرا باید از مطالعات موجود فراتر رفت و به شکل های بدیل دیگر اندیشید که بهتر بتواند مسئولیت اجتماعی دانشگاه را صورت بندی کند. سه شکل اصلی دانشبنگاه، دانشگاه خدمت محور و دانشگاه اجتماعی بر اساس رویکردهای موجود در فضای مطالعات دانشگاه و مسئولیت اجتماعی آن شناسایی شدند. این سه شکل مورد واکاوی و نقد قرار گرفت تا شکل چهارم یعنی دانشگاه بوم شناختی همچون بدیلی مسئول تر از نظر اجتماعی معرفی شود. درواقع، به شکلی ضمنی می خواهیم نشان دهیم که که الگوها و رویکردهای پژوهشگران نقشی اساسی در شکل یابی جهت گیری پژوهشی آن ها دارد و همین ضرورت ارائه شکل ها و الگوهای بدیل را نشان می دهد. چرا که امکان های تازه نظری و پژوهشی را ایجاد می کند. یافته ها نشان داد که بدون وجود درکی هستی شناختی از دانشگاه، هر شکلی از صورت بندی مسئولیت اجتماعی به تقلیل وجوه گوناگون دانشگاه به وجوه بازار یا دولت می انجامد؛ چیزی که به ویژه در پژوهش های دانشگاهی ایرانی درباره مسئولیت اجتماعی دانشگاه به چشم می خورد. پیشنهاد ما توجه به دانشگاه بوم شناختی همچون بدیلی مهم است که رونالد بارنت آن را صورت بندی کرده است.
۱۱۸.

ریشه های بحث از سوژه در ساختارگرایی تکوینی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: پساساختارگرایی عاملیت سوژه دیالکتیک لوسین گلدمن نظریه ساختارگرایی تکوینی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۴ تعداد دانلود : ۴۷
هدف اصلی این مقاله تلاش برای فهم چگونگی حدود عاملیت سوژه در نظریه ساختارگرایی تکوینی است که در جامعه شناسی و نقد ادبی از سوی لوسین گلدمن مطرح شد و یکی از نظریه های کاربردی در این زمینه به شمار می آید. مقاله با بهره گیری از روش تحلیل متون در پی پاسخگویی به پرسش درباره نقش سوژه از حیث تأثیرگذاری یا تأثیرپذیری در نسبت با ساختار از دیدگاه ساختارگرایی تکوینی است. در فرضیه پژوهشی استدلال می شود که سوژه ساختارگرایی تکوینی، در قامت فاعل فرافردی با فاصله گرفتن تدریجی ناگزیر از عاملیت مطلق و تابعیت ساختاری غیرکنشمند، به رابطه دیالکتیکی تکوینی با ساختار رسیده و در جریان شکل گیری آگاهی طبقاتی و تجلیات عینی آن، در چرخه پی در پی بازآفرینی و بازبینی، همواره در حال تکوین و دگرگونی است. یافته های این پژوهش نشان می دهند که در فاصله ساختارگرایی تا پساساختارگرایی، میدان دیالکتیک ساختارگرایی تکوینی با تلفیق نظریه جامعه شناختی لوکاچ و نظریه روان شناختی پیاژه و با بهره گیری از اندیشه های افرادی همچون هگل، فروید و نیچه به دنبال یافتن راهی میانه برای رهایی سوژه در عین پذیرش تأثیر محدودیت های ساختاری است؛ و با افزودن مفهوم تکوین به نظریه ساختارگرایی در تلاش برای به تصویر کشیدن رابطه سوژه و ساختار و محصولات عینی این رابطه است که در نظریه گلدمن به طور ویژه، بر آفرینش ادبی تأکید شده است.
۱۱۹.

دیالکتیک سنّت و مدرنیته در ادبیات سیاسی ایران؛ بررسی تطبیقی دو داستان «فارسی شکر است» و «رجل سیاسی»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلیدواژه‌ها: جمالزاده دیالکتیک سنت مدرنیته فارسی شکر است رجل سیاسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۷ تعداد دانلود : ۳۸
یکی از مفاهیم مهم ادبیات سیاسی ایران جدال و دیالکتیک سنّت و مدرنیته است. درواقع می توان اذعان داشت دو عامل اصلی استبداد و عقب ماندگی جامعه سیاسی حاصل جدال سنّت و مدرنیته بوده است. در این رابطه، بسیاری از نویسندگان ادبیات فارسی، به ویژه از عصر مشروطه به بعد، در آثار نظم و نثر خود با بهره گیری از شیوه هایی همچون طنز، اوضاع سیاسی اسفناک ایران را ترسیم کرده اند. یکی از نویسندگان مشهوری که در آثار خود همواره با بیانی مبتنی بر طنز، اوضاع سیاسی ایران را به نقد کشیده است، محمّدعلی جمالزاده اصفهانی بوده است. وی در آثار ادبی خود، بارها آشفتگی سیاسی- فرهنگی جامعه ایران اعمّ از حاکمین و طبقات مختلف مردم را ترسیم کرده است. در این مقاله، نویسندگان در تلاشند تا با استفاده از روش تطبیقی دو اثر جمالزاده با عناوین «رجل سیاسی» و «فارسی شکر است» را با بهره گیری از طنز سیاسی بررسی نمایند و به این سوال اصلی پاسخ دهند: «جمالزاده جدال سنّت و مدرنیته را در دو داستان رجل سیاسی و فارسی شکر است چگونه و در قالب چه مفاهیمی دسته بندی نموده است؟» فرضیه مقاله تأکیدی است بر این موضوع که این دو اثر جمالزاده عمدتاً با محوریت طنز و گفتمان انتقادی و با هدف اصلاح اوضاع آشفته سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه خود صورت پذیرفته است. یافته های مقاله نشان داد جمالزاده در داستان «فارسی شکر است» چهار مفهوم کلان نهادینگی استبداد و فساد؛ سیاست زدگی جامعه ایران، شکاف عمیق طبقاتی و دیالکتیک فرهنگ وارداتی و هویت سنّتی را نشان می دهد. اما در داستان رجل سیاسی، جمالزاده به بررسی جامعه ایران در زمان و شرایط خاصی می پردازد و به افتادن سرنوشت مردم به دست کسانی اشاره دارد که اصلاً تخصصی ندارند. در این راستا، سیاست به مثابه ثروت و رفاه، فقدان مریتوکراسی، لمپنیسم سیاسی، عدم فهم مسائل سیاسی و فقدان تخصص، ناپایداری توده ها در قالب «جو زدگی سیاسی، تشجییع سیاسی و قهرمان سازی نادرست و لابی گری سیاسی مهم ترین مواردی است که جمالزاده بدان اشاره نموده است.
۱۲۰.

تحلیل دیالکتیکی رابطه کارکن و کارفرما در ایران از منظر پارادایم تفسیری پرگمتیستی «مورد پژوهش کارخانه سیمان تهران»(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دیالکتیک تضاد کارکن و کارفرما سندیکا چانه زنی پارادایم تفسیری پرگمتیستی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴ تعداد دانلود : ۲۰
«تضاد» به عنوان گوهر رابطه کارکن و کارفرما در تمامی گفتمان های متعارف به شکل دیالکتیکی از نوع قطبی و هگلی آن که اساسا تضاد به تناقض تبدیل می شود وجود دارد. در حالی که توجه و فهمِ شکل های مورد نظر زیمل و گورویچ از دیالکتیک، می تواند تغییرات بنیادی در ارتباط کارکن و کارفرما ایجاد کند. کشف، شناخت و بررسیِ زمینه ها و مقوله های موجود و نقش آن ها در رابطه کارکن و کارفرما از اهداف این پژوهش است. پژوهش میدانی با راهبرد استقرایی با رویکرد تئوری زمینه ای بوده و از ابزارهای مشاهده غیررسمی و به صورت مشارکت کامل پژوهشگر، هم چنین تکنیک مصاحبه رسمی و غیر رسمی بهره گرفته شده و در تحلیل داده ها از تحلیل موقعیت و تحلیل گفتمان استفاده شده است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که فهمِ نقش ها در روابط کارکن و کارفرما و از بین رفتن نگاه تناقضی هر یک از طرفین باعث هم فهمی بین کارکن و کارفرما خواهد شد، به معنای دیگر، بوجود آمدن دیالکتیک چند اسلوبی به جای دیالکتیک تک اسلوبی یا قطبی که تضادها و تفاوت ها را به رسمیت شناخته و با درک آن می توان از استراتژیِ مبارزات دایمی فاصله گرفته و استراتژی چانه زنی را جایگزین آن نمود که این استراتژی می تواند باعث تسهیل در منافع و مطالبات هر دو گروه شود